#شاه_بیت ۳۵
اهل دل را به بدی یاد مکن بعد از مرگ
خواب و بیداری این طایفه، یکسان باشد
#صائب_تبریزی (یازدهم ه.ق)
@adabkhane
#شعر ۱۶
#غزل
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن بِه
که تحیّتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصالْ مرهمی نِه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هَیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبلهایت باشد بِه از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گِله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی
#سعدی
@adabkhane
#این_شتریست_که_درِ_خانه_هر_کسی_میخوابد
#ضرب_المثل 17
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم
🐫 این شتری است که درِ خانه هر کسی می خوابد
سه روز قبل از عید قربان، یک شتر ماده را، با انواع گلهای رنگارنگ و حتی سبزی و بر گهای درختان زینت داده بودند
و جمعیتِ بسیاری، از هر طبقه و صنف دنبال او راه می افتادند و در شهر می گرداندند،
برای او طبل و نقاره و شیپور می زدند و سخنان دینی و اشعار مذهبی می خواندند.
… 🐫این شتر از هر جای و هر کوی و برزن که می گذشت، مردم دور او جمع می شدند و پشم حیوان را؛ عَوام الناس،(بویژه زنانِ حاجت مَند)مایه اقبال و رفع نِکبت و بدبختی دانسته
و به عنوان تَیَمُّن و تَبَرک از بدنش می کندند و از اجزا آن تَعویذ و حِرزِ بازو و گردن خود و اطفال ( برای جلوگیری از چشم زخم و…) قرار می دادند⁉️
👆این جریان و آداب و رسومش که ریاست آن به عهده شخصِ مُعینی است؛ مباشرینی با القاب خاص دارد.
… و مدت سه روز به طول می انجامد و در این مدتِ شتر گردانی؛
که به درِ خانه هر یک از اعیان و اشراف شهر می رسیدند، شتر را به زانو در می آورده و از صاحب خانه، به فراخور مقام و شخصیتش، هدایای قابل توجهی(نقد یا جنس) دریافت می کردند و می گذشتند.
روز سوم که روز عید قربان بود، این حیوان زبان بسته را، به طرز جانگدازی نحر می کردند،😔
… و هنوز جان در بدن داشت❗️ که هر کس با خنجر، چاقو و دشنه حمله ور می شد و شتر قربانی که هنوز چشمان وحشت زده اش در کاسه سر به اطراف می نگریست⁉️
تمام اعضای بدنش را پاره پاره کرده و گوشت هایش به یغما می رفت.
🔵معنای کنایی
باری، به گفته استاد ارجمند شادروان “سید جلال الدین همایی” : از مبنای همین کار در زبان فارسی، کنایات و امثالی وارد شده است، مانند؛
✔شتر را کشتند⁉️ یعنی: کار تمام شد. ✔فلانی شتر قربانی شده است⁉️
یعنی: هر کس او را به طرفی می کشید، یا به معنی اینکه، دور او را گرفته، اهمیتش می دهند! ولی بالاخره نابودش خواهند کرد.
⬅ در دنباله مطلب به این اصطلاح و ضرب المثل می رسند که؛
✔شتر را در منزل فلانی خوابانده اند⁉️
یعنی: غائله را به گردن او انداختهاند.
اما
✔ این شتری است که، درِ خانه هر کسی می خوابد.
⬅ اصطلاح و ضرب المثلی است که به عنوان تسلیت و همدردی به کار می رود، تا مصیبت دیدگان را موجب دلگرمی و دلجویی باشد و متجاوزان را مایه تنبیه و عبرت!!!
… تا بدانند که مرگ در عقب است و مانند شتر قربانی، در آستانه ی درِ هر خانه و کاشانه ای زانو به زمین می زند! و تا بهره و نصیبی نستاند بر پای نمی خیزد.
⚠️و همچنین از باب تذکر و هشدار به کسانی است که فراموشی، آنان را در روزگار آسایش، از دریافت فراز و فرود روزگار باز می دارد!
@adabkhane
#شاه_بیت ۳۶
تویی بهانه آن ابرها که میگریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
#قیصر_امین_پور
@adabkhane
#حرف_مفت – #ضرب_المثل 18
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم
حرف مفت
داستان: … زمانی كه ناصر الدين شاه دستگاه تلگراف را به ايران آورد
و در تهران نخستين تلگرافخانه افتتاح شد؛
مردم به اين دستگاه تازه بی اعتماد بودند، برای همين، سلطان اجازه داد كه مردم چند روزی پيام های خود را رايگان به شهرهای ديگر بفرستند …
🤔 وزير تلگراف استدلال كرده بود كه ايرانی ها ضرب المثلی دارند كه می گويد
«مفت باشد؛ كوفت باشد»
يعنى هر چه كه مفت باشد مردم از آن استقبال می كنند‼️
همين طور هم شد، مردم كم كم و با ترس برای فرستادن پيام هايشان راهی تلگرافخانه شدند.
دولتِ وقت، چند روزی را به اين منوال گذراند و وقتی كه تلگرافخانه جا افتاد و ديگر كسى آنجا را به شعبده و جادو مرتبط نكرد، مُخبر الدوله دستور داد بر سردر تلگرافخانه نوشتند:
از امروزحرفِ مفت، قبول نمی شود🚫
✍می گويند “حرف مفت” از آن زمان به زبان فارسی راه پيدا كرده است.
معنای کنایی:
سخن گزاف و بیهوده گفتن
(ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخن و حرف پوچ. سخن بی پایه. گفته ٔ بیهوده. حرف بی هوده. حرف بی ارزش.
@adabkhane
#شاه_بیت ۳۷
بشکن دل بینوای ما را ای عشق
این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است!
#سید_حسن_حسینی(معاصر)
@adabkhane
#شاه_بیت ۳۸
نام حسین حک شده بر تار و پود من
پیراهن محرم من پرچم من است
#علی_اصغر_شیری (معاصر)
@adabkhane
کفگیر به ته دیگ خورده- #ضرب_المثل 19
🌻بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم 🌻
کفگیر به ته دیگ خورده
🍚برای پختن پلو به مقدار زياد از قابلمه های بزرگی به نام ديگ استفاده می كنند. و از قاشقهای بزرگی بنام كفگير برای هم زدن و كشيدن پلو استفاده می شود .
در زمانهای قديم كه مردم نذر می كردند و غذا میپختند، افراد برای گرفتن غذای نذری صف میكشيدند.
از آنجا كه جنس كفگيرها فلزی بود وقتی به ديگ میخورد صدا می داد .
♦هنگامی كه غذا در حال تمام شدن بود و پلو به انتها میرسيد اين كفگير در اثر برخورد به ديگ صدا می داد و آشپزها وقتی كه غذا تمام میشد كفگير را ته ديگ میچرخاندند و با اينكار به بقيه كسانی كه در صف بودند خبر میدادند كه غذا تمام شده است.
🍂كم كم اين كار بصورت ضرب المثل در آمد و وقتی كسی از آنها سوال میكرد كه غذا چی شد!؟ میگفتند از بدشانسی وقتی به ما رسيد كفگير به ته ديگ خورد. (يعنی غذا تمام شد.)
معنای کنایی
امروزه از اين ضرب المثل موقعی استفاده میشود كه میخواهند به فردی بگويند دير رسيده و ديگر مثل قبل توانایی يا ثروت قبلی را ندارد و قادر به كمک كردن به او نيستند. همچنین :
۱- معنای ظاهری آن یعنی غذا تمام شده ولی معنای کنایی و دور آن یعنی دست خالی و فقیر شدن.
۲- به ثروتمندانی که پولشان ته کشیده می گویند کفگیرش به ته دیگ خورده است.
۳- یعنی کسی ناتوان شده و دیگر توانایی قبلش را ندارد.
۴- این ضرب المثل به معنی تمام شدن فرصت نیز می باشد.
@adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴#جشنواره_ارادت_۱۴۰۲
🟢امیرالمومنین علیه السلام و کربلا در شعر و ادب فارسی
🟡استادحسین محمدی مبارز
🔵#پژوهش ۲
@bonyad_emamat
@adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ازسر به در کنید،غم دنیا را
@adabkhane
#شاه_بیت ۳۹
در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شود
تیر کج چون از کمان بیرون رود رسوا شود
صائب تبریزی (یازدهم ه. ق)
@adabkhane
خرِ ما،از کُرّگی دُم نداشت!#ضرب_المثل 20
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم
🐴خر ما، از کُرّ گی دُم نداشت⁉
📜 مردی، خری ديد به گِل در نشسته و صاحب خر از بيرون كشيدن آن دَرمانده
برای یاری رساندن، دست در دُم خر زده قُوَّت کرد (زور زد)
دُم خر از جای كنده آمد.
فغان از صاحب خر برخاست كه تاوان بده!!!
مرد به قصد فرار به كوچهيی دويد، بن بست يافت😬
… خود را به خانهيی درافگند.
زنی آنجا كنار حوضِ خانه چيزی میشست و بار، حمل داشت (حامله بود). از آن هياهو بترسيد،
بار بگذاشت (سِقط كرد)
خانهِ خدا (صاحب خانه) نيز با صاحب خر هم آوا شد!!!
🏃مرد گريزان بر بام خانه دويد، راهی نيافت!!!
از بام به كوچهيی فروجست كه در آن، طبيبی خانه داشت، پسر جوانی پدر بيمارش را به انتظار نوبت در سايه ديوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پير بيمار فرود آمد!!!
چنان كه بيمار در جای بمُرد.
پدر مُرده نيز به همسر آن زن باردار و صاحب خر پيوست!!!
🏃مَرد، همچنان گريزان در سر پيچِ كوچه، با يهودیِ رهگذر، سينه به سينه شد و بر زمينش افکند
پاره چوبی در چشم يهودی رفت و كورش كرد
او نيز نالان و خونريزان به جمع شکایت کنندگان پيوست!!!
🏃مرد گريزان، به ستوه از اين همه دردسر، خود را به خانه قاضی افگند كه، دخيلم
قاضی در آن ساعت خلوت كرده بود…
😰چون قاضی راز خود را فاش ديد، چاره رسوايی را در جانبداری از متهم يافت و چون از حال و حكايت او آگاه شد، مدعيان را به درون خواند …
🤔نخست ازحال يهودی پرسيد⁉️
یهودی گفت: اين مسلمان يک چشم مرا نابينا كرده است، قصاص طلب میكنم!!!
قاضی گفت: دَيتِ (دیه) مسلمان بر يهودی نيمه بيش نيست؛ بايد آن چشم ديگرت را نيز نابينا كند‼️ تا بتوان از او يک چشم درآورد!!!
چون يهودی سود خود را در انصراف از شكايت ديد، به پنجاه دينار جريمه محكومش كرد
👨⚖قاضی، جوانِ پدر مرده را پيش خواند؛
گفت: اين مرد از بام بلند، بر پدر بيمار من افتاد، هلاكش كرده است، به طلب قصاص او آمدهام😡
… قاضی گفت: پدرت بيمار بوده است، و ارزش حيات بيمار نيمی از ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه اين است كه پدر او را زير همان ديوار بنشانيم و تو بر او فرودآيی، چنان كه يک نيمه جانش را بستانی.
قاضی، جوانک را نيز كه صلاح در گذشت، ديده بود، به تأديه سی دينار جريمه شكايت بیمورد محكوم كرد✨
… چون نوبت به شوی آن زن رسيد كه از وحشت بار افكنده بود، گفت: قصاص شرعا هنگامی جايز است كه راه جبران مافات بسته باشد!!!
حالی میتوان آن زن را به حلال در فراش (عقد ازدواج) اين مرد كرد تا كودک از دست رفته را جبران كند‼️
✨طلاق را آماده باش، مردک فغان برآورد و با قاضی جدال میكرد كه ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دويد.
قاضی فریاد زد: هی! بايست كه اكنون نوبت توست❗️
صاحب خر، همچنان كه میدوید فرياد كرد: مرا شكايتی نيست و میروم مردانی بیاورم تا شهادت دهند:
خر مرا از كُرّگی دُم نبوده است
معنای کنایی
این مَثل هنگامی بیان می شود که انسان از کیفیت قضاوت و داوری دادگاه نومید شود.
و از شکایت منصرف گردد. این ضرب المثل رفته رفته عمومیت پیدا کرد و اکنون هر گاه کسی از قصد و نیت کاری انصراف دهد از این مَثَل بهره می گیرد.
@adabkhane