eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
729 دنبال‌کننده
1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
✌️ "ناصری امین" ✍مرضیه رمضان‌قاسم می‌توان با وجود بانو بودن ناصر امام شد و بواسطه‌ی مخزن عرفان اهل‌بیت، گوهری در صدف حیا و عفت گردید؛ بوته‌ی گلی که در طی سالها تلاش شبانه‌روزی در سن چهل سالگی با اخذ درجه‌ی اجتهاد به گل نشست تا ریحانه‌ای خوشبو در بوستان نبوی و نصرتی برای امت نبی خاتم محمد امین -صلی‌ الله علیه و آله و سلم- گردد. او تا پایان عمر شریفش دست از تألیف‌، تدریس و تبلیغ نکشید و پاسخگویی تشنه کامان علم بود. بانویی که در مکتب حضرت فاطمه (س) با تدریس معارف علوی، همای سعادت بر سر ایتام آل محمد -صلی‌ الله علیه و آله و سلم- نهاد و با تالیف کتبی چون «مخزن اللئالی در مناقب مولی الموالی علی (ع)» با «نفحات رحمانی‌‌اش» راه «سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سعداء» را به طالبان معرفت آموخت تا «اربعین‌هاشمی» بگیرند و «اخلاق و راه سعادت» و با «روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی» مادرانه بیش از ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ شاگرد برای «معاد یا آخرین سیر بشر» رشد و پرورش داد تا آنها نیز زینت عصر خویش گردند‌‌. @AFKAREHOWZAVI
. بانوی مجتهده ✍فاطمه میری طایفه فرد -علویه خانم - جانم بفرمایید - به بازار برو و این ترمه را بفروش - بانو این.. این خیلی ارزش دارد این یادگار جهیزیه شماست. - میدانم بفروش برایم با پولش قاطری کرایه کن باید به نجف آباد برود.... ترمه خیلی زیباست قبول دارم یادگار جهیزیه هم باشد که جای خود را دارد. اما علم آموختن و فرا گرفتن دانش برای بانو امین از همه چیز گواراتر بود زیبایی دانش، از زیبایی ترمه‌ی قدیمی بیشتر چشمش را نوازش می داد. درست است که همسرش متمول بود و خودش نیز. ولی این حتی دلیل کوچکی برای یادگیری و علم آموزی ایشان نبود. شاید اولین دلیل اراده بود که این بانو در رسیدن به هدفش داشت و هدفی که مقدس بود و با توکلی که با روحش عجین شده. پس مال فرع ماجرا هم نمی شد بسیار متمولان که در آن عصر زندگی می‌کردند ولی درگیر مال بودند و چه بسیار زنانی که می توانستند در آن ایام تحصیل کند، ولی نخواستند. اما ایشان حتی به اندازه دل بستگی به یک ترمه‌ی قدیمی و یادگاری وقت نداشت. دلبستگی ها از او دور می شوند او دلبسته یک عشق واقعی می‌شود.شاید مرگ فرزند پایان کار یک زن باشد ولی او به حبل محکم الهی چنگ می‌زند و از این امتحان سخت هم سرفراز بیرون می‌آید. حالا او  مجتهدی شده که بسیاری از مردان آرزوی رسیدن به این مقام را دارند و کتاب هایی که یادگاری ارزنده از ایشان است که بیشتر به معجزه می مانند. و تفسیرقرآنی که زلال است و نورانی. اجازه اجتهاد خیلی از علما را امضا کرده و حالا او یک بانوی تمام عیار ایرانی است که فخر ایران است و فخر دین. و من از پس سالها صدایم را صاف کنم و میگویم از استادانی درس گرفتم که شاگرد شاگرد بانو امین بوده‌اند و خود همین بار سنگینی روی شانه هایم میگذارد. که حالا من چه وظیفه ای دارم در مقابل دینم در مقابل امکاناتی که در اختیارم قرار داده شده و در مقابل زمانه‌ای که ‌زندگی میکنم؟!.زمانه‌ای بسیار فراهم تر و فراخ تر از زمان بانو امین. زمانی که درس خواندن زن با افتخار همراه است. بیانم ناقص است از بیان مقام علمی و عملی ایشان. نام ایشان را از ذهن می گذرانم و می گویم من می توانم؛ می شود... @AFKAREHOWZAVI
🕌اهل رحمت مخصوصه ... ✍️زهراسعادت سلام آقای خراسان! سلام تقدّسِ واژه ی غربت… مدت‌هاست از نگاه به عقربه‌های دونده ساعت خسته‌ام! از لحظه‌های تاریک بی همراهی… بی‌تاب شاخه‌ی نور تان، از بغض‌هایِ تلخ ِمانده در گلو، که دل‌تنگی را فریاد می‌زنند نالانم! از دلگیری‌های مدام قلبم خسته‌ام، از چشم‌های دل‌نگران و منتظر دیدارتان،شرمسارم! از پاهای خسته و درراه‌مانده بسوی حریم تان، دردمندم! انیس النفوس! از نارفیقی های مدام و از هجوم نامهربانی‌های دنیا، خاطرم حزین و از آرزوهای کالِ رویِ شاخه‌ی درختِ امیدواری، رنجورم! سلطان طوس! دل بی‌قرارم از دنیا بریده و جای دنجی گوشه‌ی حریم تان طلب می‌کند ، تا زل بزنم به برق چشم‌نوازِ گنبد طلایی تان، که قاب چشمانم را زینت بخشیده! تا زل بزنم به التماسهای نابِ گره خورده به پنجره فولادتان! تا زل بزنم به زائرانی که هر کدام با هزار امید، صندوقچه‌ی اسرار درونشان را پیش نگاهتان ،باز می‌کنند! زل بزنم به خادمانی که توفیق، رفیق راهشان شده و کاش جای آن‌ها رخت خدمت دربَر کنم! زل بزنم به کبوترانی که حسرت هم‌جواری شان روی گنبد و گلدسته‌ها ،دلم را کبوتر جَلدِ حریم تان ساخته! آری، بی‌قرارم ! تا زل بزنم به آسمانِ چسبیده به حریم کبریایی تان! زل بزنم به ضریح چشم نوازی، که چشمانِ دل‌تنگِ بسیاری، در حسرتِ دیدارش می‌بارند! آقاجان! من مهجورترین بذرِ دور از آفتابم که به نشاط آور ترین، آیه‌ی بارانِ کرامت تان باور دارم! مباد، دلم به توسل حریم شاهانه تان بشکند و بی ضمانت برگردد! @AFKAREHOWZAVI
. ☆ ٢٣ ذی القعده، روز زیارتی مخصوص امام رضا علیه السلام نامیده شده[ به روایتی روز شهادت آن حضرت] ☆با گفتن صلی الله علیک یا ابا الحسن وخواندن زیارتنامه ایشان، امروز زائر امام رضا علیه السلام باشیم. ☆حضرت جواد الائمه علیه السلام می‌فرمایند: زیارت پدرم افضل از زیارت امام حسین علیه السلام است، زیرا حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام همه‌ی مردم زیارت می‌کنند؛ اما پدرم را جز خواص شیعه زیارت نمی‌کنند./کامل الزیارات، ترجمه ذهنی تهرانی، ص 926 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🕊 در روز زیارتی آقاجانمان امام رضا علیه‌السلام ✍مرضیه‌رمضان‌قاسم 🕊کبوتر دل من در بین‌ فرش‌های حرم‌، مچاله‌ شده آقا‌جان یاد ندارم روزی را که دلتنگِ حرمتان نشده باشم... تنها دلتنگی شیرین من دلتنگی حرم است امروز نیز عجیب دلم هوای حرمتان را کرده یادم‌ آمد روز زیارتی مخصوص شماست ولی علی‌الظاهر در حرمت نیستم. مبادا غصه بخوریم که چرا الان حرم نیستیم چون قلب ما شیعیان خانه‌ی اهل‌بیت است. خودشان فرمودند: «قَبرُهُ فی قلُوبِ مَن ولاه»؛ قبر امام رضا و سایر حضرات معصومین علیهم صلوات‌الله در قلب دوستان‌شان است پس این قلب خیلی گرانبهاست (امام‌صادق‌علیه‌السلام فرمودند) اَلقَلبُ حَرَمُ الله، فَلاتُسكِنْ حَرَمَ اللّه غَيرَ اللّه @AFKAREHOWZAVI
. روز زیارتی امام رضا (23 ذی القعده) ✍فاطمه وجگانی دلم هوایی شد به صحن حرمت به سقاخانه و ایوان طلایت چه می‌چسبد! آب سرد و گوارای صحن هایت. گرمای خورشید با چتر دعای زائرین و بال بال زدن ملائک در آستانت خنکای وجود شده است. ایستاده ام، گاه گاهی سرم را بالا میاورم چشمانم بارانی ست، ضریحت را چندتایی می بینم، حرم در حرم، نور در نور، نورانیتش تا عرش خدا می‌رود. خواندن یک یس برای شیخ نخودکی دلم را آرام می‌کند تا کم کم وارد بر خانه ات شوم. زیبایی های حرمت دلم را جلا می دهد. هوا گرم است، خورشید در خورشید حرارتش دوچندان است‌؛ اما می خواهم اذن ورود بگیرم، نمکی چشمانم خیس شود و بعد پا در رواقت بگذارم. روز زیارتی امام رضاست. از راه دور خواندن یک جامعه کبیره، صلوات خاصّه و نماز امام رضایی با یس و الرحمن، دلم را وصل وصالت می کند. السلام علیک یا ضامن آهو @AFKAREHOWZAVI
. " مهر به معشوق " ✍فتح الله زاده عشق را ، به چشم نتوان دید تا به دیروز ، دختری معصوم دست بر سینه ، روی قلب با لرزش دست اشاره به معشوق به زیبایی ، با زبان بدن عشق را به تمام نمایان حرف دل می کرد بیان رهبرا ، دوست دارم تورامن ندیدم پدر را سیر، من تو پر کردی جای پدر برمن تو ، با محبت کردی مرا صدا دخترم معرفی کن خودت را آرمیتا ... دراین دوران ، جوونا اینچنین عشق به مولا ..........کردند بر ملا @AFKAREHOWZAVI
. ✍زينب نجیب محکم‌ترین پاسخ به نظریّه‌ی تقابل علم و دین که متولد اروپا در دوران رنسانس بود ایران قوی امروز است. کشوری با ملتی معنوی و البته دارای دانشمندانی بسیار مومن. دانشمندانی که در سخت‌ترین شرایط تحریم و تهدید و ترور اما با معنویت توانستند در صحنه‌ی رقابت با کسانی قرار گیرند که سال‌های متمادی یکه‌تاز عرصه این علوم بوده‌اند. @AFKAREHOWZAVI
. 《برای شهدای اسپایکر》 ✍فاطمه شکیب رخ در سالگرد فاجعه اسپایکر که در فاصله ۱۲ تا ۱۵ ژوئن ۲۰۱۴ به وقوع پیوست، طبق آمار اعلامی کشور عراق حدود ۱۹۰۰ نفر از دانشجویان نیروی هوایی عراق که در پایگاه اسپایکر حضور داشتند و اکثرا شیعه بودند، ‏در این سه روز به دست نیروهای داعش قتل‌عام شدند و پیکرهایشان در آب رود دجله رها شد و در اثر این اقدام آب دجله تا مدتها به رنگ خون رنگین بود، برخی از شهدا نیز زنده زنده دفن شدند... این کار باهمدستی حزب بعث عراق وابسته به داعش صورت گرفت و طی آن قربانیان را تحت عنوان انتقال به مکان امن، باسرعت بالا و بدون تجهیزات از محل اسکان خارج و در اختیار داعش قرار دادند! یادمان نرود اگر ایران اسلامی امنیتی دارد، حاصل خون مدافعان حرم و جانفشانی سربازان مخلص اسلام است که حتی نام بسیاری از آنها به گوش ما نرسیده است. یادمان نرود که هر گاه ملل اسلامی به بیگانان اعتماد کردند، شبیخون های هولناک مانند《واقعه اسپایکر》تکرار شده است. یادمان نرود که اظهار سستی و به زمین نهادن اسلحه در برابر دشمنان، همان تنگه از دست رفته جنگ احد بود که پیروزی حتمی مسلمانان را به شکست رسانید. @AFKAREHOWZAVI
🔖تحقق عملی شعار «ما می‌توانیم» در نمایشگاه هسته‌ای ایران ✍آمنه عسکری منفرد سرمایه‌ای که امام خمینی (رحمةالله علیه) برای کشور و ملت ذخیره کرده، یک سرمایه‌ی تاریخی، حیاتی و ارزشمند است و آن استقلال سیاسی، شناخت هویت ملی، عزت ملی، خودباوری ملی و فرهنگی، ایمان عمیق و شجاعت است که در سال‌های اخیر به تحقق عملیِ شعار «ما می‌توانیم» در صحنه‌های گوناگون علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منجر شده است. امروز برگزاری نمایشگاه بشارت‌بخش هسته‌ای در خرداد سال۱۴۰۲، خروجی آن است. بهره گیری از دو بازوی «علم و ایمان» که مایه‌ی اقتدار، بالندگی و اتحاد در کشور است و ثمره‌ی آن عدالت و امنیت مستقر درسطح امت، کشور و دنیای اسلام خواهد بود. امروز نیز چون گذشته «ما داعیه‌ی تسلط بر دنیا نداریم ... که احتیاج به بمب هسته‌ای داشته باشیم. بمب هسته‌ای و قدرت انفجاری ما، ایمان ماست و جوانان و مردم ما که در دشوارترین میدان‌ها، با کمال قدرت و با همه‌ی ایمان ایستاده‌اند و باز هم خواهند ایستاد.» (بیانات رهبر انقلاب، ۱۴خرداد ۸۵). @AFKAREHOWZAVI
. «یادداشت ناموسی» ✍طیبه فرید می‌گفت: آن قدیم ندیم‌ها که هنوز بساط زندگی عشایری رونق داشت فصل کوچ، مردهای عشایر بار و بندیل‌شان را که می‌بستند،در محل اتراق ایل می‌گشتند که اگر تار موی زنانه ای موقع شانه کردن از شانه‌ای ریخته باشد خاکش کنند مبادا دست باد، سلسله موی زن‌های ایل را ببرد وجایی پشت سر کوچ، چشم نامحرم به زلف ناموس ایل بیفتد!!! حالا جمعیت شناس ها می گویند: تغییر در کیفیت سبک زندگی قومیت ها می تواند اقتدار یک نژاد و تمدن را به قهقرا بکشد! @AFKAREHOWZAVI
دستان آرمیتا ✍فاطمه میری طایفه‌فرد و خداوند با عشق آدمی را به کمال رساند، آن‌وقت که از گِل پیامبر رحمت در آدم ابوالبشر زندگی را رنگ و بو داد. اصلا خدا می‌خواسته تا عشق بیاید و سختی‌ها شیرین شود و شیرینی‌ها، عسل و شاید احلی من عسل. عشق مقوله عجیبی است. همان‌قدر که درونی‌ست، اکتسابی هم هست. باید آب و دانه‌اش داد، باید غبار از چهره‌اش برداشت. عشق پدر و فرزندی از آن مدل‌هایی است که عجیب دیدنی‌ست، مثل ابراهیم و اسماعیل، یعقوب و یوسف مثل.... مثل محبت پدرانه حضرت آقا و دختر شهیدی که قد کشیده و بزرگ شده، آن قدر بزرگ که مو‌های زیبایش در پوششی از حجاب مخفی شود. همان آرمیتا کوچولویی که روی پای آقا نشسته و نقاشی‌اش را نشان می‌دهد. حالا خانمی شده که با شجاعت می‌ایستد و زینب‌وار از ریخته شدن خون به ناحق پدرش، در مقابل دنیا اعتراض می‌کند و دنیای پوچ آنان را برسرشان آوار... اما آرمیتا وقتی کنار پدر معنوی‌اش می‌ایستد، حال غریبی دارد، دستش به نشان ادب بالا می‌رود ولی با لرزش دستش چه کند؟ چگونه دستش را آرام کند که راز دلش را برملا نکند؟ اصلا مگر قرار است که عشق برملا نشود؟ تمام عشق به رسوایی‌اش شیرین است. عشق فرزند شهید کنار رهبرش، مرادش، پدر معنوی‌اش... انگار دست آرمیتا نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد و هی به سینه می‌کوبد. چقدر این عشق زیبا بود چقدر پدرانه چقدر دخترانه، چقدر نجیبانه و چقدر حماسی... تمام حالات آرمیتا یک طرف، نگاه تیز بین حضرت آقا یک طرف، وقتی که می‌گوید: دختر آن پدر و این مادر است دیگر... تمام مادرانگی مادر آرمیتا با این حرف اثبات شد، چقدر روح یک فرد بزرگ است که به تمام ابعاد توجه می‌کند؟ دیشب تمام خستگی مادر آرمیتا درآمد... @AFKAREHOWZAVI
. ✍ سعیده رحیمی چند سال پیش در همان روزهای شهادت شهید احمدی روشن منزلشان رفتیم. غصه دار و داغدار؛ مادر خواهر و همسر شهید از ما پذیرایی و شرمنده‌مان کردند. امروز دیدن تصویر پسر شهید، دل‌مان را جلا داد. آری، احمدی روشن بسیار برومندتر برآمده است. حس می‌کنم مادر بزرگ قد و بالای علیرضا را این روزها عاشقانه تر نگاه می‌کند، بیاد مصطفای عزیزش! چشم همه روشن به نوجوان یادگار شهید مصطفی احمدی روشن ...🌱🌹 الحمدلله. ماشاءالله 🌱 @AFKAREHOWZAVI
وَالجِبالَ اَوتاداً ✍چمن‌خواه هر وقت برای رفتن به کلاس درس، در ایستگاه روی نیمکت منتظر اتوبوس می‌نشست. چند تا دختر و پسر که مدرسه‌شان تمام شده و برای رفتن به خانه منتظر اتوبوس بودند، در ایستگاه می‌دید. آنها با هم شوخی می‌کردند و قرار دیدار می‌گذاشتند. درحال و هوای خودشان بودند و به دیگر مسافران توجهی نداشتند و در مقابل نهی از منکر اطرافیان، واکنش بدی نشان می‌دادند و با تحقیر آنها را نگاه می‌کردند. چند هفته به همین منوال گذشت. در یکی از همین روزها، دیگه پسرها به دخترها محل نگذاشتند و دوست نداشتند دخترها آویزان آن‌ها باشند و با متلک و گفتن کلماتی که در شأن دخترها نبود آن‌ها را مزاحم خودشان خواندند. دخترها از حرف‌ها و نگاه‌های تحقیرآمیز و رفتارهای ناپسند آن‌ها خیلی ناراحت شدند. ولی مجبور بودند در آن ایستگاه منتظر اتوبوس باشند تا به خانه بروند. بنابراین برای در امان ماندن از شر پسرها، به خانم‌های محجبه توی ایستگاه پناه می‌بردند. دیدن این گونه صحنه‌ها در جامعه، انسان را یاد آیه ۷ سوره النباء می اندازد.«والجبال اوتادا» «و کوهها را عماد ساختیم». ميخ بودن كوه‌ها در تعبیر قرآن، فقط يكي از خاصيت‌هاي کوه است كه با سنگيني و وقار خود، به انسان‌هاي دشت‌نشين اين پیام را مي‌دهد كه در پناهش، هيچ هراسي به دل راه ندهند. حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه اول نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «سپاس خداوندی را که بوسیله‌ی کوه‌ها، اضطراب و لرزش را به آرامش تبدیل کرد». در تفسیر اهل‌بیت(علیهم‌السلام) جلد ۱۷ ص ۳۰۶ آمده است که امام باقر(علیه السلام) می‌فرمایند: «ای مردم! خداوند اهل بیت پیامبرتان را با کرامتش شریف و بزرگوار کرد و آن‌ها را با هدایتش عزیز گردانید و آن‌ها را به دینش اختصاص داد و آن‌ها را با علمش برتر ساخت و آن‌ها را نگهدار و امانتدار علمش بر غیب قرار داد؛ پس آن‌ها تکیه‌گاه دینش و گواهان بر آن و وسیله‌ی ثبات در زمینش هستند». با این تفاسیر می‌توان گفت: مؤمنین در جامعه مایه‌ی آرامش و آسایش هستند. @AFKAREHOWZAVI
مراقبه-۱ فخری مرجانی تا به اینجا رسیدیم به اینکه؛ قرآن ما را توجه می‌دهد که از جهات مختلف، تحت مراقبۀ دقیق و شدید هستیم و لحظه‌به‌لحظه حركات و همۀ کارهای ما به وسیلۀ ملائكه تبدیل به شخصیت دیگری می‌شود و بعد از پایان عالم دنیا و جداشدن از بدن مادی، بر اساس همان كارها زندگی پیچیدۀ جدیدی شروع می‌شود. حتی قرآن می‌فرمایـد: هیچ لفظی از شما صادر نمی‌شود؛ مگر اینکه مأموری هست كه آن را ثبت می‌کند. توضیح دادیم كه منظور از نامۀ اعمال، وجود كاغذ و طومار و قلم و... نیست. اگر افق فكری ما، در پهنه هستی، این‌چنین باز شود و پیوستگی دقیق و بسیار حساس این عالم‌ها را توجه كنیم، خودبه‌خود، حالتی در ما پیش می‌آید كه ما هم مراقب اعمال خودمان می‌شویم. این مطلب در قرآن به ‌صراحت امر شده و یكی از ضروریات زندگی است. این مراقبه، زیربنا و ركن اصلی زندگی ما در سیروسلوك و حرکت به سوی معنویات است. منهای این مراقبه، هر دستورالعملی با هر قدرت مجاهده‌ای انجام دهیم، آثار آن ظهور پیدا نخواهد كرد. در سوره حشر، آیه 18 می‌فرماید:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوااللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّاللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ». اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، تقوای الهی پیشه کنید و هر كس باید بنگرد كه براى فرداى خود، از پیش چه فرستاده است و تقوای الهی پیشه کنید؛ در حقیقت، خدا به آنچه مى‌‏كنید آگاه است. از اول تا آخر همه درباره مراقبه است. اولاً خطاب به مؤمنین است؛ زیرا تا کسی وارد وادی‌ ایمان نشود و افق فكری او در پیوستگی این عالم (دنیا) با عالم غیب باز نشود، این‌گونه مطالب برای او قابل ‌درک نیست و چه‌بسا مسخره هم بكند. مانند بچه‌ای كه به كلاس اول رفته و چون نمی‌تواند پیوستگی مطالب مطرح‌شده در كلاس را به زندگی بیست سال آیندۀ خود ربط دهد؛ بالاترین پیروزی برای او این است كه مثلاً روی صندلی تازه بنشیند یا زور بگوید و صندلی جدیدی بگیرد یا در بهترین كلاس بنشیند و در ورزش، كاپیتان شود. یعنی به لذت‌های محدود این دوره دل‌خوش كند. ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
الرجال قوامون علی النساء ✍زینب صفایی به راستی قوام به چه معناست؟ سرپرست یا کارگزار یا خدمتکار؟ تدبیر گر یا نگهبان؟ آیا این آیه به همان مفهوم زمان نزولش معنا میشود یا در اینجا هم ردپای هرمنوتیک فلسفی را شاهد هستیم. به گمانم در طول تاریخ اگرقوام به همان معنای عصر نزول تجلی می یافت،می بایست قوامیت مردان همچون علی بود وخروجی آن قوامیت همچون زهرا. حال که نه این ،آن قوامیت است و نه آن،این. چه قیاس مع الفارقی بین این دو حاکم است. به راستی درکجای تاریخ ،مقصود شارع ومراد جدی متکلم رنگ باخت؟ آیا باز هم سیاستی چون سقیفه شکل گرفته است؟ اگر این رای های مصادره به مطلوب به اصطلاح آقایان قوام نبود،یا مثلا قوامیت علی گونه ای داشتند، خدا را چه دیدی شاید زهراگونه هایی در مقیاس هرچند کوچک تر در جامعه رشد وتجلی می یافتند. شاید باشند کسانی که به کلام من برچسب فمنیستی بزنند.اما به قول شاعر: در بیابان به شوق کعبه گر خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور به قول خودم: زن را گر زن معنا کنی شاخ وبرگش در ثریا جمع کنی شاید عجیب ترین های آفرینش، آسمان و زمین و کوه وشتر نباشد، شاید عجیب ترین موجود خلقت زن باشد. واین راز، سر به مُهر بماند تا بیش ازین در معرض چپاولِ قوامونِ کوته نگر نباشد. خدا راز زن را همچون مرواید در صدف درقعر دریا پنهان کرده است، تا از دسترس دزدان دریایی در امان باشد. من یک بانوی مسلمان ایرانیم،محدودیت های جنسیتی نمی تواند زنجیر بر پایم وقلاده بر گردنم افکند. چادرم خاکی شود باکی نیست، مرا شماتت ها کنند ملالی نیست، مانع هارا یک به یک پشت سر می گذارم تا که شاید،دستم رسد به دست زهرا…. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«جایی فرای الگوهای اول و دوم زن» ✍زهرا نجاتی من یک بلاگر نیستم! نه بلاگر با معنای خاصش قطعا. اول یک مادرم! وقتی قرار است از هویتم سخن بگویم؛ حتی فعالیتم در اجتماع، سخنرانی و مشاور و نویسندگی و چه وچه برایم مهم نیست. مادری اولویت زندگی و اولویت ماهیت من است. من طبق ، زندگی می‌کنم. من مثل انچه رهبرم فرموده، خانه‌دار هستم و خانه‌نشین نیستم مثل خیلی از مادرهای زمان جنگ تحمیلی. همان‌ها که وسط میدان بودند و خوب هم درخشیدند. من از جایی فرای الگوی سوم می‌آیم جایی که رنگ ولعبت زنانگی به ارایش و پیرایش، گره نخورده و با روح ولطافت و انسانیت، توامان است. من از الگوی سوم می‌گویم، جایی که بانو مجتهده امین، یک بانوی نمونه است در ان و دیگرانی از اساتیدی که پای مکتب‌شان تلمذ کرده‌ام در این مکتب نه فرزند به خاطرمنیت مادر حذف می‌شود نه ازدواج نه فعالیت اجتماعی به خاطرمادری، حذف می‌شود،دراین مکتب، انفعال یعنی نبودن نزیستن. در این مکتب، درس و فعالیت و همسرانگی، و مادری، درکنارهم و پا به پای هم و با اولویت خانواده، رقم می‌خورند. و من بی تعارف، بیشترین زنان موفقی که دیده‌ام، در همین الگو زیسته‌اند. با مدارج بالای علمی، باچهار و پنج و شش فرزند، با فرار از تنبلی و بهانه‌گیری و با الگو گرفتن از مادرسادات، که با چهارفرزندخرد و یک فرزنددرمیان وجودش، تمام قدبه دفاع از ولایت و امامش پرداخت. من بلاگر نیستم، من یک مادرم که مادریم را در کنارشیرینی‌ها و تلخی‌هاش، عاشقم. هویت من اول زن مسلمان ایرانی است بعد مادری و بعدتر محصل، مشاور، نویسنده، سخنران و هرچه. من بلاگر نیستم. @AFKAREHOWZAVI
. « برای مجتهده ای پر افتخار» ✍فاطمه شکیب رخ زنانگی وقتی ماندگار می شود که در جهت به بار نشستن آن، قدم هایی استوار و بر پایه دیانت برداشته شود، در تاریخ معاصر کم بانوانی نبودند که برای رشد و بالندگی عنوان زن، تلاش ها نمودند و با هر توان و فهمی که در ارتقای جایگاه زنان می پنداشتند، علم روشنگری خویش را بلند کردند. روشنگری که در مواجهه با پندارها و مفاهیم دینی مردم ما متفاوت بود و حتی در قامت تضاد نیز ظهور کرد. امثال صدیقه دولت آبادی ها، شهناز آزاد ها و یا زندخت های مدافع حقوق زنانگی، باور داشتند که زن ایرانی از کسوت ظلم پذیری و بی سوادی خارج نخواهد شد، مگر آنکه هویت فرنگی را ازسرتا پا بپذیرد! درست در همان زمانی که صدیقه دولت آبادی با ایجاد «شرکت خواتین اصفهان»، بر تبلیغ باورهای غیر دینی خویش مشغول بود، بانوی عالمه و مجتهده «سیده نصرت‌بیگم امین معروف به بانو امین (۱۳۶۲م)، با تکیه بر تعالیم آسمانی پروردگار عالم، تمام زندگی معصومانه ی خویش را وقف تربیت علمی و دینی زنان مومنه هم عصر خویش کرده بود و در جلسات مذهبی بانوان پاسخ شبهات «دولت آبادی» را می گفت! آنقدر خالصانه گام برداشت که حاصل رنج های خویش را با تأسیس مدرسه علمیه‌ای، با بیش از ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ شاگرد نظاره کرد. به ثمر رساندن بانوان فرهیخته و عالمه از پای منبر استاد، تنها گوشه ای از خدمات ارزنده این بانو در راه اسلام بود. آری، به راستی آنچه که از زنانگی یک زن باقی می ماند تلاش ارزنده ی او در راه خداست، امثال همان قدم های خستگی ناپذیری که قرن هاست در عرصه های گوناگون، حماسه ها آفریده اند! نه آن تقلاهای بی خردانه ای که فرزند خلفی جز مهیای بستر فساد زن و خانواده را بر جای نگذاشته اند! و جز تلخی اذهان، ایشان را یاد نخواهد نمود. فرق است که زنانگی در چه مسیری بارور شود... منابع: ناصر باقری بیدهندی، بانوی نمونه (جلوه‌هایی از حیات بانوی مجتهده امین اصفهانی)، ص ۳۶ دفتر مطالعات فرهنگی بانوان، (سخنرانی خانم دکتر شبستری)، ص ۲۵۴ و ۲۵۵ @AFKAREHOWZAVI
‌. 🔖به یاد مجتهده‌ بانو امین ✍آمنه عسکری منفرد در سال ۱۲۷۴ خورشیدی بانویی چون مروارید در اعماق دریای عرفان و معرفت، در میان عرفا و علمای برجسته‌ی تاریخ اسلام درخشید که نخستین زن در تاریخ معاصر ایران بود که اجازه اجتهاد گرفت. سیده نصرت امین معروف به بانو امین (رحمة الله) در اصفهان دیده به جهان گشود و بعد از سالها تحصیل علم و معرفت و کسب درجه اجتهاد در سال ۱۳۶۲ در اصفهان به دیار حق شتافت. به فرموده‌ی رهبر معظم انقلاب، او در عصر خود آیتی از استعداد و استقامت و ظرفیت‌های بالای ذهنی زنان تحصیل کرده‌ی دینی ما می‌باشد که شایسته‌ی الگو شدن برای زن مسلمان معاصر می‌باشد . این شخصیت فرهیخته معاصر، با همت خود و ارتزاق از خوان معرفت الهی توانسته است کلیه تعاملات خود را بر اساس دستورات مکتب اسلام مدیریت نموده و سبکی برای زندگی سعادتمندانه زنان ارایه دهد. این بانوی مستوره، نمونه‌ی حقیقیِ یک بانوی عفیف و کامل بود که در ۱۵ سالگی ازدواج کرد و همراه با همسرداری و تربیت فرزندان به تحصیل علوم اسلامی فقه و اصول و حدیث پرداخت و با وجود مشکلات فراوانی که در تحصیل بانوان در آن برهه‌ی تاریخی وجود داشت، در سن چهل سالگی به درجه اجتهاد رسید و تا پایان عمر همزمان با تالیف کتب متعدد و پاسخگویی به پرسش‌های دینی به تأسیس مؤسسات فرهنگی مشغول بود و شاگردان عالمه و برجسته‌ای همچون بانو همایونی و بانو غازی را تربیت کرد از جمله کتابی با عنوان (سرو ناز) هفتصد و پنجاه کلمه در اخلاق و سیر و سلوک الی الله که از ایشان به چاپ رسیده و در دسترس است. از آیت الله مرعشی دربیان مقامات ایشان نقل است که بانو امین در ذیل آیه تسبیح «یسبّح له ما فیِ سَماوات و الارض» آورده که وقتی تفسیر این آیه را می‌نوشته، ذکر موجودات را می‌شنیده است. همچنین یکی از جمله‌های معروف ایشان چنین است که «اگر کسی از خدا در همه حال راضی شد، بداند که خدا هم از او راضی است، در صورتی که بداند هر چه برایش واقع می‌شود صلاح او و حکمت خداوند است.» با وجود مقامات والای معرفتی و علمی، برجسته‌ترین ویژگی ایشان به عنوان الگوی بانوی مسلمان؛ توجه به مسائل خانواده، به خصوص احوالات همسر گرامیشان بود. بانو علویه همایونی از شاگردان برجسته‌ی ایشان در این مورد می‌گوید: «مردم دیدند که در عمر ۹۷ ساله‌اش تمام حرکات و رفتارش همه انسانی بود. او بانویی بود که به وظایف زنانگی‌اش بسیار اهمیت می‌داد وخانه‌داری و شوهرداری‌اش همه قرآنی بود و و طرز معاشرت با نامحرم را بسیار رعایت می‌کرد و تلاش داشت تا با نامحرمی روبه‌رو نشود.» همچنین استاد وی آيت‏الله حاج ميرسيدعلي نجف‏آبادی می‌گويد: «روزی كه شنيدم فرزند ايشان فوت کرده، فکر کردم خانم ديگر درس را تعطيل خواهد کرد ولی برعکس، دو روز بعد از من خواستند برای تدريس به منزل ايشان بروم و من از اين علاقه او به تحصيل سخت حيرت کردم و وقتی رفتم با کمال تعجب او را آماده‏تر از هميشه ديدم.» بانو امين به فرهنگ‌سازی در عرصه‌ی عمومی توجه خاصی داشت. بر همين اساس بود که به مقابله با موافقان بی‌حجابی در سال‌های پيش از انقلاب پرداخت و نوشته‌های او در باب دفاع از پوشش دينی با عنوان «يک بانوی ايرانی» منتشر می‌شد. علاوه بر حضور در صحنه فکری، او در سال ۱۳۴۴ با سرمايه‌ی شخصی‌اش دبيرستان مكتب فاطمه(سلام الله علیها) را در اصفهان تاسيس كرد، تا زمينه‌ی تحصيل دختران در محيطی سالم را فراهم كند. توجه اين بانوی مجتهد ايرانی به حضور زنان در جامعه در محيطی عاری از فساد البته در بزنگاه‌های تاريخی مانند کشف حجاب نيز نمايان است. دغدغه فکری ایشان در اين زمينه موجب نگارش کتاب (روش خوشبختی) شد. در اين کتاب متذکر می‌شود: «همانگونه که اگر عضوی از اعضای بدن به بيماری مبتلا شود، ساير اعضا سالم نمی‌مانند، اگر زنان يک جامعه ـ که از ارکان آن هستند ـ فاسد شوند، جامعه‌ای را به فساد می‌کشند، به‌خصوص اگر فساد يا گناهشان علنی باشد.» در بحث امور زنان مشی او مشی اعتدال بود؛ نه الگوی زن غربی را می‌پسندید و نه زن شرقی، بلکه بر اساس اعتدال حرکت می‌کرد. بانو امین از الگوی زن غربی که زن را به منزله یک کالا می‌دید، پرهیز داشت و الگوی زن شرقی که مقام زن را در حد تولید نسل محدود می‌ساخت مخالف بود، بنابراین بر حضور فعال بانوان مسلمان در متن جامعه، در کنار رسالت اصلی بانوان در امر انسان‌پروری تاکید فراوان داشت و بر توحیدمحوری و تبعیت از وجود حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) و بحث اخلاق‌مداری در خانواده و ارتباط خوب بانوان با همسر و فرزندان سفارش می‌کرد. 🔗ادامه متن در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
✍مهتا صانعی او می‌خواست نقطه‌ی ثقل بدبختی زنان را به نمایش بگذارد. دُرمیشیان را می‌گویم. و آنقدر این بدبختی را سنگین نشان دهد که چه بسا زن بودنت را نه مایه‌ی هدفی کارگشا بل، مایه‌ی بسی بدبختی بدانی... کارگردان فیلم «مجبوریم» در اثرات گذشته‌ی خودش هم، روی پرده‌ی سینما، زن را نقطه‌ی معلّق داستانش روایت می‌کند، حتی وقتی اهل تحصیلات هست و برای خودش در جامعه حرفی برای گفتن دارد. اینجا هم روایت سه زن و هر کدام به نحوی سایه‌های فرو پاشی را با خود به یدک می‌کشند. دخترکی ۱۶ ساله که فدای درماندگی و انحصار طلبیِ یک مرد می‌شود و در این بین حظِّ مادریِ خود را از دست می‌دهد. وکیلی که به واسطه‌ی آنچه از آورگیِ زنان در جامعه دیده به یک روحِ پر نخوت و سرد تبدیل شده است و خانمِ دکتری که به واسطه‌ی آنچه از باروری ناخواسته‌ی زنان و دردهایشان دیده بسیار رنجور و ناتوان جلوه می‌کند که گوئیا تنها بستر درمان هرزگی را بستن لوله‌های باروری دختران و زنانِ در این مسیر می‌داند. دُرمیشیان به خوبی تمام فلاکت و خاکستری بودن جامعه‌‌ی هدفش را نشان می‌دهد. حتی وقتی خانم وکیل را در سناریوی خودش حذف می‌کند، در واقع به خوبی رنگ سیاهی جامعه را به رخِ مخاطب جستجوگر خودش نشان می‌دهد و فریاد می‌زند، آری همین هستیم. ما مجبوریم که فلک‌زده ادامه دهیم. ما مجبوریم ببینیم آنچه وجود دارد همین هست و چیز دیگری نیست. زن‌های ما مجبور هستند...... شما مجبورید آنچه من گفتم را بپذیرید. اینجاست که باید به فکر چاره بود. چاره‌ای برای فیلم‌سازی‌های ارزشمند. ما مجبوریم زن را ارزشمند نشان دهیم چون ارزشمند هستیم. @AFKAREHOWZAVI
✍دکتر زهرا دلاوری پاریزی از سر کوچه که وارد شد، شماره پلاکش را دیدم، با دیدن راننده، رویم را برگرداندم که فرصت کند، چادر مرا هضم کند و رفتار متناسب داشته باشد؛ زیرچشمی مراقبش بودم، شالش را روی سرش انداخت و کنار من توقف کرد، سوار ماشین شدم. سلام کردم خیلی مودبانه خوشآمد گفت، تحصیل کرده به نظر می‌آمد و دارای روابط عمومی بالا، چون نقدی حساب کردم، گفتم خرده‌اش را نمی‌خواهم، اصرار کرد، گفتم بالاخره همنام هستیم دیگه.خندید و گفت آره، جالبه! و حدس می‌زنم شما خیلی خوش‌اخلاق باشید؛ از لبخندتون پیداست. بعد گفت شما هم مثل من اعتقاد دارید که همه زهراها خوش‌اخلاق هستند؟ من می‌گویم اسم آدم روی آدم تاثیر داره. مردد شدم ادامه بدم یا جواب پیامک ها و چت های ایتا و روبیکا و تلگرام و ..را بدهم. گوشی را داخل کیفم گذاشتم، گفتم بله معتقدم اگر روزی چندین بار یه کلمه به عنوان اسمش تکرار شود، انسان با آن همذات پنداری می کند. گفت: اسم پسر اولم را محمد گذاشتم چون خواب دیدم. گفتم خدا حفظش کنه براتون، گفت دعا کنید عاقبت بخیر بشه. توی نور خورشید رژ صورتی رنگ و ریمل روی مژه‌هایش می‌درخشید. هنوز توی تناقض ذهنی خودم بودم، که گفت توی این دوره که همه به مادیات فکر می‌کنند، خداکنه دو تا بچه‌ام عاقبت بخیر شوند! احساس کردم یک دریا راز پشت این حرف بود.گفتم بله حق باشماست.گفت البته بچه ها تا کوچکند مشکلاتشون هم کوچیکه، اما وقتی بزرگ میشن، مشکلاتشون بزرگتر میشه و دیگه از یه زمانی به بعد همراهیت نمی کنن. گفتم دقیقا همین نشانه استقلال و بزرگ شدنشون هست. گفت ولی من به زور با خودم می‌برمشون، مثلا هفته‌ای یه بار میریم خونه مادرشوهرم، و بچه ها که غر می‌زنن میگم بعدا حسرت می خورین، من که مادر ندارم، حداقل مادر شوهرم رو داشته باشم. گفت فرزند دومم وقتی می‌خواست به دنیا بیاد، دو تا از امتحانات ارشدم مونده بود، اگر بهمن اومده بود، من فارغ التحصیل می‌شدم، پرسیدم چه رشته‌ای؟ گفت حقوق. بقیه حرفش را خورد و گفت، البته بازم خداروشکر، خدا رو صد هزار مرتبه شکر، این زبان شاکرش شاید تا رسیدن من به دانشگاه حدود ۳۰ بار در دهانش چرخید، بعد بغض کرد و گفت، اگر اون اتفاق تلخ نیافتاده بود، باز حرفش را خورد! گفتم ناراحت نباش، برای تحصیل همیشه وقت هست! من ۱۰ سال بعد از دیپلم در خانه شوهر بعد از دو فرزندم شروع به درس خواندن کردم و خدا برکتش رو داد الحمدلله، گفت حدس می زدم شما تحصیل کرده یا فرهنگی باشید. گفتم به دانشجوهام میگم بچه ها من میخوام مصداق "زگهواره تا گور دانش بجوی باشم"، دوباره گفت اوه، پس استاد دانشگاه هستین، رشته‌تون چیه؟ گفتم کلام و عقاید، بغض کرد و گفت به حجاب و ظاهر من نگاه نکنین، من روزی هزاربار خدا را صدا می زنم، هر از چندی می آیم امامزاده صالح چون بوی امام رضا میده، و بعد گفت من مدیون امام رضا هستم ، اگر سالی یکبار نرم مشهد، اون سال من سال نمیشه، پسرم دخیل بسته امام رضاست، وقتی که دکتر در ماه ۹، بارداری به من گفت، بچه ات زنده نمی مونه، رفتم امامزاده صالح و پسرم رو نذر زیارت امام رضا جان کردم. چند وقت پیش هم توی امامزاده زار زار گریه کردم و از خدا خواستم راهی جلوی پام بذاره، گفتم همسرتون کجاست، اشکش سرازیر شد و گفت بهم خیانت کرد و من بچه دومم را با گریه و خون دل شیر می دادم، تا برگشت و التماس کرد و چون عاشقش بودم بخشیدمش. بازم خدا رو شکر کرد، که تونسته به خاطر بچه هاش همسرش رو ببخشه و زندگیش رو دوباره سامان بده. گفت من هر روز که از خونه میام بیرون، آیت الکرسی و ناس و فلق می خونم و یک درصد از درآمدم را به نیت امام زمان کنار می گذارم و تا حالا نشده دستم خالی بمونه و خدا کارم رو درست نکنه. گفتم بله جریان یک درصد طلایی درآمد رو ماه رمضان از استادم شنیدم و توی زندگی همسرم انجامش میدن. بعد گفتم راستی دیروز روز زیارتی مخصوص امام رضا بوده، از اونجا هر دومون، چشمانمان خیس شده بود.. او می گفت من گریه می کردم و من می گفتم او گریه می کرد. راه نفسم تنگی می کرد، به من گفت خوش به سعادت دانشجوهای شما که چنین استادی دارند، بهش گفتم اما امروز شما استاد من بودی و من شاگرد این دریای معرفت شما. گفت نه من حجابم درست نیست، گفتم فقط به اندازه کشیدن ۵ سانتی‌متر روسری تون رو به جلوی سرتون کار داره و یه گره محکمتر، و پاک کردن ریمل و خط چشمی که صورتتون رو سیاه مالی کرده، نگاهی به آینه کرد، خنده و گریه اش در هم آمیخت. گفت دعام کنید، گفتم شما منو دعا کن، خدا در قلب های شکسته است.. نزدیک دانشگاه بودم و با چشمانی خیس از اشک و نگاهی پر از بهت. گفتم سفر خوبی بود ممنونم، گفت مطمئنم خدا شما رو سر راه من قرار داده، خدا رو چه دیدین شاید دوباره برگشتم سر درس و بحث وکشیدن ۵ سانتی متر روسری‌ام جلوتر.به خدایی سپردمش که در تمام سلولهایش وجود داشت، در تک تک کلماتش، در هر هرم نفس و زندگی‌اش. @AFKAREHOWZAVI
. 💠🍃 روند نزولی قیمت‌ها و چند نکته 🍃 ✍نظیفه سادات موذن این روزها خبر پایین آمدن قیمت‌های بعضی اقلام مهم زندگی، کمابیش به گوش می‌رسد. دلار، مسکن، خودرو، گوشی تلفن همراه، بعضی اقلام لوازم خانگی و... جالب اینجاست که صدای خبرهای پایین آمدن قیمت‌ها، اصلاً در فضای جامعه نمی‌پیچد و ضریب نمی‌گیرد! به خلاف وقتی که قیمت‌ها بالا می‌رود! این یعنی: برای آفریدن، خیلی کمتر تلاش می‌کنیم، تا فشار روانی تراشیدن! در این اوضاع و احوال، چند نکته‌ی گفتنی دارم: 💠 از تمام مسئولانی که به هر شکلی در رسیدن به این نقطه‌ی موفقیت نقش داشته‌اند، صمیمانه تشکر می‌کنیم. تلاش شبانه‌روزی کسانی که به دل کارهای سخت زدند و اصلاح اقتصاد را از بنیان آغاز کردند و از فحش و سرزنش نترسیدند، قابل ستایش است. نظام، در بحبوحه‌ی جنگ بزرگ ترکیبی و سنگینی که بر او تحمیل شد، از این امتحان سخت این گونه سربلند بیرون آمد. هم اغتشاشات را کنترل کرد، هم با وجود این هجمه‌های سنگین همه‌جانبه، توانست اقتصاد را در ریل بهبود بیندازد. 💠 می‌دانیم که هنوز راه زیادی در پیش داریم. می‌دانیم هنوز فشار اقتصادی از دوش مردم برداشته نشده، ولی آیا می‌توان اقدامات بزرگ و اثرگذار صورت گرفته را نادیده گرفت و از تأثیرشان در آینده، ناامید بود؟ به نظر می‌رسد این روزها در طلیعه‌ی روزهای روشن آینده قرار داریم. زیرا اقدامات بنیادی، مثل کاشتن دانه‌ای هستند که تا به حاصل بنشینند، صبر و مراقبت می‌خواهند. ولی حاصلشان شیرین و پربرکت است. 💠 ان شاء الله دوستان انقلابی و حزب‌اللهی بزرگواری که در انتقاد شدید و تند و بی‌رحمانه به دولت، گوی سبقت را از مخالفان ربوده بودند، این روزها به وظیفه‌ی خود بیش از پیش عمل کنند و دستاوردها را منتشر کنند و در راستای عمل به توصیه‌ی ولی امرشان و کوتاهی نکنند. 💠 دوستانی هم که قائل بودند که هرگونه نقد دولت، خیانت است و گوینده‌اش نفوذی است و... لطفاً کمی جامع‌تر ببینند و متعادل‌تر عمل کنند. 💠 این افراط و تفریط‌ها، بیشترین و سنگین‌ترین لطمه‌ها را می‌زند. نقد دلسوزانه و برادرانه و منصفانه، در کنار تحسین و تشویق مشفقانه، در کنار یاری‌رسانی و انجام وظیفه در حد توان، موتور پیشرفت و تعالی است. @AFKAREHOWZAVI
. دحو الارض روز بیست و پنجم ذیقعده هم زمان با «دَحْوُ الاَرْض » (گسترش یافتن زمین) است. در شب این روز نیز طبق روایتی از امام رضا علیه‏السلام ولادت حضرت ابراهیم علیه‏السلام و حضرت عیسی علیه‏السلام واقع شده است.* همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود علیه‏السلام معرّفی شده است.* در قرآن کریم می‏خوانیم: «وَالاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها»؛* «و زمین را بعد از آن (آفرینش زمین و آسمان) گسترش داد.» مراد از «دَحیها» که از مادّه «دَحْو» است، همان «دحو الارض» می‏باشد. در آیه دیگری می‏خوانیم:«وَالاَرْضِ وَماطَحیها»؛* «و قسم به زمین و کسی که آن را گسترانید.» کلمه «طَحیها» از مادّه «طَحْوْ» بر وزن «سَهْوْ» هم به معنای انبساط و گستردگی و هم به معنای راندن و دور کردن و از میان بردن است و در این‏جا به معنای گستردن می‏باشد. برای این روز اعمالی ذکر شده که در این لینک قابل مشاهده است.👇 https://b2n.ir/e94886 * علی بن طاووس الحسینی، الاقبال (چاپ قدیم موجود در کتابخانه دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1314)، ص525. * همان. * نازعات /30. * شمس /6. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥نخستین همایش بین‌المللی 🖇به مناسبت دومین سالگرد رحلت استاد محمدحسین فرج‌نژاد ⏰زمان برگزاری: 23 تیرماه 1402 ⏱ مهلت ارسال آثار: 6 تیرماه 1402 👈جهت ارسال آثار و کسب اطلاعات بیشتر به آی دی ایتا @f_mhfaraji یا سایت زیر مراجعه فرمایید: 🌐farajnejad.ir/hamayesh http://eitaa.com/joinchat/1842479109C6a0ba6652b