eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
727 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
213 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
2⃣ «داستان غدیر» ✍خانم سیدمیرزایی، عضو تحریریه مجتهده امین 🔸پرده اول: شنبه بیست
3⃣ «غدیر و نعمان‌بن‌حارث‌فهری‌ها» ✍سیده ناهید موسوی، عضو تحریریه مجتهده امین حج مهم‌ترین برنامه عبادی_سیاسی در اسلام است که، حضرت ابراهیم (ع) بنیانگذار آن بوده است. تا زمان ظهور اسلام، قریش و عموم مشرکان حج و عمره به جا می‌آوردند، ولی در واقع حج درستی نبود و به صورت ناقص و آمیخته با خرافات انجام می‌دادند. در سال دهم هجرت، رسول خدا (ص) با اعلام قبلی، همراه جمعیت انبوه مسلمانان مدینه و مردم بادیه رهسپار حج شد و در این سفر، حج را به طور عملی به مسلمانان آموخت. حضرت ضمن مراسم حج، تاکید داشت که مسلمانان اعمال حج را با دقت از او بیاموزند زیرا شاید سال آینده حج نصیب او نشود. پیامبر (ص) در این سفر، بدعت‌های مشرکان قریش در حج را از بین برد و این حج «حجة الوداع»، «حجة الاسلام» و «حجة البلاغ» نامیده شد. بر اساس شماری از اخبار و روایات، از وقتی که پیامبر (ص) در حجة الوداع در مکه بودند، خداوند به ایشان فرمان داده بود که ولایت امیرالمومنین را ابلاغ کنند. پیامبر (ص) می‌ترسید که این کار بر جماعتی از اصحابش گران آید. که خداوند این آیه را نازل کرد: «ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن...»*مائده،۶۷ در روایتی آمده وقتی که خدا به پیامبر (ص) دستور نصب امام علی (ع) را دادند و پیامبر از اهل نفاق و شقاق که عداوتشان را نسبت به علی (ع) می‌دانست می‌ترسیدند که به جاهلیت بازگردند؛ لذا جبرئیل خواست که خداوند او را از شر مردم مصون بدارد. این در هنگامی بود که پیامبر (ص) به مسجد رسیدند. جبرئیل فرود آمد و پیامبر را به این کار فرمان داد، ولی از مصون بودن خبری نبود. بار دوم هم جبرئیل بر پیامبر (ص) درباره نصب امام علی (ع) فرمان داد، ولی این بار هم خبری از مصون بودن نبود، بار سوم که به «غدیر خم» رسیدندجبرئیل این آیه را آورد که در آن، مصون بودن رسول خدا (ص) از شر مردم مطرح بود. پس پیامبر (ص) فرمود: «جبرئیل سه بار فرود آمده و به او فرمان داده که حضرت علی را به عنوان نخستین امام نصب کند.»*طبرسی، ج۱،ص۶۹. لذا پیامبر اسلام (ص) دستور توقف کاروان عظیم حجاج را در آن سرزمین یعنی غدیرخم که نام ناحیه‌ای در میان مکه و مدینه و بر سرراه حجاج قرار دارد و نقطه‌ای گرم و خشک که شاهد تجمع عظیم بشری شده بود را دادند. شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین درحدی ناراحت کننده بود که مردم گوشه‌ای از لباس خود را برسر انداخته و گوشه‌ای از آن را زیر پای خود قرار داده بودند. پیامبر (ص) پس از اقامه نماز جماعت ظهر، در نقطه‌ای بلند قرار گرفتند و خطبه‌ای ایراد کرده و طی آن، نخست از نزدیک شدن پایان عمر خویش خبر داد و آنگاه نظر مسلمانان را درباره دعوت و رسالت خویش خواستار شد که همگی، ابلاغ دعوت‌ها و ارشاد و هدایت های او را تأیید کردند. پیامبراسلام (ص) درباره کتاب و عترت خویش «ثقلین» توصیه و تأکید نمود که مسلمانان به آن دو چنگ زنند تا گمراه نشوند و تا روز قیامت از هم جدا نمی‌شوند، پس مردم به آن دو پیشی نگیرند و از آن دو عقب نمانند. در این هنگام، دست علی (ع) را بالا گرفت و او را به عنوان رهبر و امام آینده مسلمانان معرفی کرد و فرمود: «خداوند مولای من است و من مولای مومنان هستم و بر آن‌ها از خودشان سزاوارترم و اولویت دارم پس هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست.» پروردگارا کسی را که علی را دوست بدارد، دست بدار و کسی را که علی را دشمن بدارد، دشمن بدار. خدایا یاران علی را یاری کن و دشمنان او را خوار و ذلیل نما، پروردگارا علی را محور حق قرار بده! ناگهان مخالف اول غدیر نعمان بن حارث فهری خدمت پیامبر (ص) آمد و گفت: «تو به ما دستور شهادت به یگانگی خدا را دادی و اینک تو فرستاده او هستی، و ما هم شهادت دادیم.» سپس دستور به جهاد، حج، روزه، نماز و زکات دادی ما همه این‌ها را نیز پذیرفتیم. حال پسر عموی خود را امیر ما ساختی که نمیدانم این حکم از طرف خداست یا با اراده شخصی شما پیدا شده است. رسول خدا (ص) پاسخ داد: «سوگند به خدا که جز او پروردگاری نیست دستور از طرف اوست.» حارث بن نعمان فهری با غروری که تمام وجودش را فراگرفته بود تقاضای عذاب کرد، بیچاره فکر می‌کرد که قدرتی وجود ندارد تا او را کیفر دهد. او گفت: «پروردگارا، اگر آنچه محمد (ص) درباره علی (ع) می‌گوید از جانب تو و بر حق است. پس از جانب آسمان بر سر ما باران سنگ ببار، یا به عذابی دردناک ما را گرفتار کن.» در حالی‌که هنوز به مرکب خود نرسیده بود. ناگهان سنگی از آسمان فرود آمد و بر سر او اصابت کرد و در دم به هلاکت رسید. قطعا بر پیشانی بلند تاریخ همواره حقایقی زیبا و ماندگار می‌درخشند که مرور زمان هرگز توان انکار آن را ندارد. ◀️ ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
3⃣ «غدیر و نعمان‌بن‌حارث‌فهری‌ها» ✍سیده ناهید موسوی، عضو تحریریه مجتهده امین حج مهم‌ترین برنامه
◀️ادامه... امروز ما و جامعه بشری همچنان در دوران نیازهای ابتدایی بشری قرار داریم. در دنیا گرسنگی هست، تبعیض هست، کم هم نیست بلکه گسترده است، به یک جا هم تعلق ندارد؛ بلکه همه جا هست. زورگویی هست، ولایت نابحق انسان‌ها بر انسان‌ها هست. همان چیزهایی که چهار هزار سال پیش، دوهزار سال پیش به شکل های دیگری وجود داشته است. امروز هم بشر گرفتار همین چیزها است و فقط رنگ‌ها عوض شده است. «غدیر» شروع آن روندی بود که می‌توانست بشر را از این مرحله خارج کند و به مرحله دیگری وارد کند. آن وقت نیازهای لطیف‌تر و برتری، و خواهش‌ها و عشق‌های به مراتب بالاتری، چالش اصلی بشر را تشکیل می‌داد. راه پیشرفت بشر که بسته نیست! ممکن است هزارها سال یا میلیون‌ها سال دیگر بشریت عمر کند هرچه عمر کند، پیوسته پیشرفت خواهد داشت. منتها امروز پایه‌های اصلی خراب است، این پایه‌ها را پیغمبر اسلام بنیان گزاری کرد و برای حفاظت از آن مساله‌ی وصایت و نیابت را قرار داد، اما تخلف شد، اگر تخلف نمی‌شد. چیز دیگری پیش می‌آمد «غدیر» این است. در طول دوران دویست و پنجاه ساله زندگی ائمه (ع) که عمر دوران ظهور ائمه از بعد از رحلت پیامبر (ص) تا زمان حضرت عسکری، دویست و پنجاه سال است هر وقت ائمه توانسته‌اند و خودشان را آماده کرده‌اند تا این که به همان مسیری که پیغمبر پیش بینی کرده بود، برگردند اما خوب نشده است. حال اما ما در این برهه از زمان، به میدان آمده‌ایم و همتی هست به فضل و توفیق الهی و ان شاءلله که به بهترین وجهی ادامه پیدا کند.*سخنرانی در تاریخ ۲۹/۱۰/۱۳۸۴ و در آخر، اینکه در طول تاریخ مخالفین امامت و ولایت حضور دارند و دشمنانی همچون حارث بن نعمان فهری تنها با تغییر شکل، در موقعیت و جایگاه‌های مختلف تمام توان خود را در عرصه های مختلف برای ضربه زدن به پیکره اسلام به کار می‌بندند اما حق همواره پیروز و باطل زایل و نابود شدنی است. پایان.☘ ✍سیده ناهید موسوی @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
3⃣ «غدیر و نعمان‌بن‌حارث‌فهری‌ها» ✍سیده ناهید موسوی، عضو تحریریه مجتهده امین حج مهم‌ترین برنامه
4⃣ «نذر بابا» ✍خانم پهلوانی‌قمی، عضو تحریریه مجتهده امین - من می‌خوام بدونم شما که این‌قدر می‌گین تکبّر بَده، پس چرا خودتونو بهتر از بقیه می‌دونین؟» هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم. نه این‌که نخواهم؛ بلکه آن‌قدر این قضیه برایم محرز بود که اصلا به فکر چرایش نبودم؛ اما وقتی این سؤال را از پسر بیست‌وسه چهارساله شنیدم که با قیافه حق به جانب ایستاده بود روبروی من و با ناخن‌های بلندش، خش‌خش، صورت سه‌تیغه‌کرده‌اش را می‌خاراند، بدجوری به فکر افتادم. سرم را زیر انداختم و خواستم از کنارش رد شوم که با دست راهم را سدّ کرد. - چی شد؟ حرفی نداری بزنی؟ لبخند کم‌جانی روی لب‌هایم نشست. رو کردم به جوان: - چرا! ولی الان باید به کارم برسم. شب مسجد منتظرتم. پقّی زد زیر خنده: «مسجد؟! برو بابا. خودتو خر کن» ابروهایم را که سَرخود به هم گره خورده بود، باز کردم و به دو چشم مشکی‌اش که به زور ریزشان کرده بود زل زدم. منتظر جواب بود. با صدایی که سعی می‌کردم لرزش نداشته باشد جوابش را دادم: «اصلا من میام مسجد شما. خوبه؟» چند بار سرش را تکان داد. دستش را پایین آورد و با لبخند دور شد. کلاسم را که برایش از خانه خارج شده بودم، فراموش کردم. قدم‌هایم را به طرف کتابخانه تند کردم. به نفس‌نفس افتاده‌بودم. توی راه با خودم مدام حرف می‌زدم. می‌دانستم که حق با ماست؛ اما هیچ‌وقت دنبال چرایش نگشته بودم. توی ذهنم دنبال منبع مناسب می‌گشتم. یاد کتابی افتادم که چند ماه پیش دوستم به من نشان داده بود و من بی‌تفاوت از کنارش رد شده بودم. شاید فکر می‌کردم اطلاعاتم کافی است؛ شاید هم اولویت اول مطالعه‌ام نبود؛ شاید هم مشغله بیش از حد... هر چه که بود الان خیلی پشیمان بودم. کاش نگاهی کرده بودم و دو جمله جواب داشتم که به آن جوانک ازخودراضی بدهم. می‌شناختمش. محله‌شان چند خیابان آن‌طرف‌تر بود. صدای اذان ناقصشان، بدجوری روی اعصابم بود. سه‌ چهار بار دیده بودم که نزدیک مسجد با چند نوجوان مشغول صحبت بود. کفش و لباسش به اندازه پول مجموع کفش و لباس‌هایی که تمام عمرم خریده بودم می‌ارزید. نوجوان‌ها اول شیفته رخت و لباس و انگشتر طلایی‌اش می‌شدند که نقش دو شیر برجسته روی رکابش بود و بعد با زبان چرب و نرمش نمی‌دانم آن‌ها را کجا می‌برد که دیگر نزدیک مسجد پیدایشان نمی‌شد. تا خود کتابخانه یک طرف مغزم به کتاب دوستم مشغول بود و دیگری به نوجوانانی که توی این چند هفته غیب شده بودند. سلام کوتاهی به مسئول کتابخانه کردم و یک‌راست رفتم سراغ کتاب. می‌دانستم کجاست؛ حتی طرح روی جلدش را هم یادم بود؛ اما حیف که باز نکرده بودم تا دو جمله به آن... لااله‌الا‌الله این فرشته لوّامه هم ول‌کن نبود. دستی به سرم کشیدم و قول دادم دیگر به حرفش گوش کنم. درست موقعی که توی مغزم ولوله بود، چشم‌ها و دست‌ها به وظیفه خود عمل کرده و کتاب را صحیح و سالم روبروی مغزم گذاشتند تا بلکه خودی نشان دهد. نفسی از ته دل کشیدم و روی صندلی گوشه سالن نشستم. کتاب را باز کردم و دنبال چیزی گشتم که خودم هم نمی‌دانستم چه چیزی است. فقط می‌دانستم باید تا شب پیدایش کنم. مسئله حیثیتی بود. کتاب شروع شده بود از دوران کودکی و خاطرات مکه و مدینه و ... فایده‌ای نداشت. از فهرست چیزی عایدم نمی‌شد. چشم‌هایم را بستم و نذر بابا کردم. مطمئن بودم خودش حواسش به فرزندش هست. نوک انگشتم را گذاشتم بالای کتاب. صفحه‌ای را با بسم‌الله باز کردم و شروع کردم به خواندن: «خداوند متعال توسط من بنده‌های خود را در بوته آزمایش قرار داد. مخالفان را به دست من از میدان خارج کرد و منکرانش را با شمشیر من نابود ساخت و مرا وسیله نشاط و شادمانی مؤمنان و هم‌چنین عامل مرگ زورگویان و جبّاران قرار داد. من شمشیر خدا علیه مجرمان بودم. خدا مرا وسیله پشت‌گرمی پیامبرش قرار داد. لطف خدا در حق من این بود که توفیق یاری‌رسانی به رسولش را نصیبم ساخت. شرافتی که خداوند به من بخشید این بود که از علم سرشار رسولش بهره‌مندم کرد. رسول خدا مرا به طور ویژه وصیّ خود قرار داد و برای جانشینی در میان امّتش انتخابم کرد...(علی از زبان علی، ص81) دلیلی به این محکمی برای حقانیت‌مان پیدا کرده بودم؛ اما یاد سقیفه که افتادم، از فکرم، هم خنده‌ام گرفت، هم لجم درآمد. اگر این دلیل برای آن‌ها محکم بود که مسیر تاریخ به عاشورا نمی‌رسید. اگر قدرش را می‌دانستند که خودش را، همسرش را و تا نسل‌های بعد، فرزندانش را یک به یک نمی‌کشتند؛ اما به نظرم خوب هم می‌دانستند؛ مثل همان قوم قریشی که معجزه تکان‌خوردن درخت را دیدند و به پیامبر ایمان نیاوردند و او را ساحر نامیدند. کتاب را ورق زدم. نوشته بود: ◀️ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
4⃣ «نذر بابا» ✍خانم پهلوانی‌قمی، عضو تحریریه مجتهده امین - من می‌خوام بدونم شما که این‌قدر م
◀️ادامه «بدانید که من در میان شما همانند هارونم در میان آل‌فرعون و هم‌چون باب «حطّه» در بنی‌اسرائیل و چونان کشتی نوح در قوم نوح. من «نبأعظیم» و صدّیق اکبرم ... » (همان، ص83) و چه شباهت نزدیکی بود بین او و هارون و بنی‌اسرائیل و قوم جاهل زمانش. چشم‌هایم دویدند دنبال حقایقی که حقّانیّت مولا را ثابت کند؛ هر چند که گوش شنوایی نبود؛ اما برای منی که ادعای حبّ او را داشتم افتخاری بود و شاید واجبی که تا انجام نشود اعمال دیگرم قبول نخواهد بود. صفحه دیگر سوگند بابا بود. دلم لرزید. از یک یک جملاتش می‌شد فهمید که چقدر از آن جماعت کج‌عقل به ستوه آمده؛ اما چاره‌ای ندارد جز صبر و اثبات حقّانیّت خودش که خود، حق است و حق با اوست. کلمات را شمرده‌ می‌خواندم و خودم را میان جمعیت روبروی ولیّ‌خدا تصور می‌کردم. او دستش را بالا آورده بود و سوگند می‌خورد: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و خلق را آفرید و جان بخشید. به خوبی می‌دانید که منم امام و پیشوای شما. منم آن کسی که باید فرمان او را بپذیرید و پیروش باشید و منم دانشمند و عالِم شما که با دانش او می‌توان شما را نجات بخشید. منم جانشین پیامبرتان، برگزیده پروردگار شما، زبان قرآن شما و آگاه به مصالح شما. (کافی، ج8، ص32) بی‌اختیار فریاد کشیدم: «راست می‌گویی که تو صدّیقی.» به خودم که آمدم، دور و برم را دیدم که چند چشم به من زل زده بودند و زیر لب غرولند می‌کردند. سرم را بردم توی کتاب و انگار نه انگار این صدای رسا، وسط سکوت مطلق کتابخانه، مال من بوده است. آب‌ها که از آسیاب افتاد، سرم را بلند کردم. نگاهم به نوجوانی آشنا افتاد. به مغزم که فشار آوردم یکی از همان غیب‌شده‌ها بود. تا دستم را بلند کردم و آمدم صدایش بزنم، نگاه چپ‌چپ میز چپ و راست پشیمانم کرد. بلند شدم و با نوک پا به طرف در رفتم؛ اما اثری از نوجوان نبود. محکم به پایم کوبیدم و با لب‌هایی آویزان رفتم سر میز و صفحه‌ای را باز کردم. اینبار سخن بهترینِ امت اسلام با بدترینشان بود: «تو را به خدا سوگند، آیا رسول‌خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌« در زمان حیات خود، به یارانش فرمود که مرا با عنوان «امیرالمؤمنین» سلام دهند یا تو را؟» ... «تو را به خدا سوگند، آیا این کلام رسول‌خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌« که فرمود: «تو صاحب پرچم من در دنیا و آخرتی» در حق من بود یا درباره تو؟... ولی‌ّخدا یک به یک افتخارات خود را می‌گفت و دشمن خدا به یکایک آن‌ها اعتراف می‌کرد و در آخر با گریه گفت: «راست گفتی ای ابالحسن. به من مهلت بده تا امشب درباره خود و حرف‌های تو تأمل کنم و ولی‌ّخدا فرمود: «هر چه می‌خواهی فکر کن» (الاحتجاج، ج1، ص115. الخصال، ص548) و نتیجه این تأمل همان‌طور که در تاریخ خوانده‌ایم چیزی نبود؛ جز مَثَل یاسین در گوش خرخواندن! کتاب پر بود از احتجاجاتی از زبان امیرالمؤمنین برای یگانه‌بودنش در دنیا و آخرت، پس از رسول‌خدا . آن‌جا که می‌فرمود: «آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول‌خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌« در کنار درختان سرزمین غدیرخم به او گفته‌ باشند: «هر کس از تو فرمان ببرد از من فرمان برده و هر کس از من فرمان ببرد خدا را فرمانبری کرده است و هرکس از تو نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده و هر کس از من نافرمانی کند خداوند متعال را نافرمانی کرده است؟» و در جای دیگر فرمود: «تو پس از من سزاوارترین کس به امّت من هستی. هر کس با تو دوست باشد با خداوند دوست است و هر کس با تو دشمنی کند با خداوند دشمنی کرده است و خدا بستیزد با کسی که پس از من با تو بجنگد.» کتاب را تا آخر ورق زدم. فضایل مولا تمامی نداشت. بیش از ششصد صفحه، امیرالمؤمنین از زبان خودش، خودش را و برتری‌های بی‌نظیرش را شمرده بود. دیگر حجّت تمام بود. چرا مکتب و مذهبی برتر نباشد وقتی امیر و سرورش، برترین است؟ ◀️ادامه... @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
◀️ادامه «بدانید که من در میان شما همانند هارونم در میان آل‌فرعون و هم‌چون باب «حطّه» در بنی‌اسرائیل
◀️ادامه از جا بلند شدم. کتاب که در سیستم کتابدار ثبت شد، لبخند به لب به طرف خانه حرکت کردم. حالا خیلی چیزها داشتم برای گفتن. توی راه همان نوجوان را دیدم که نشسته بود روی جدول کنار خیابان و مشغول خواندن بود. نگاهش که به من افتاد از جا بلند شد. یک قطره اشک روی گونه راستش سُر خورده بود و تا چانه‌اش را خیس کرده بود. دستی روی شانه‌اش گذاشتم و سلام کردم. با آستینش صورتش را پاک کرد و لبخند زیبایی صورت گرد و سفیدش را پر کرد. نگاهم به دستش افتاد. آمدم چیزی بگویم که دیدم نگاه او هم روی کتاب من قفل شده است. ظاهرا هر دو با یک دغدغه به کتابخانه پناه آورده بودیم. خم شدم و کنار گوشش کلام مولا را زمزمه کردم: «خداوند متعال می‌فرماید: «و انّ من شیعته لابراهیم» (سوره صافات، آیه 83) شیعه اسمی است که خداوند در کتاب خویش به آن شرافت بخشیده است. این اسم اختصاص به ابراهیم ندارد؛ بلکه شما نیز شیعیان محمد رسول‌خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌« هستید و در این نام‌گذاری بدعتی وجود ندارد. سلام خدا بر شما باد؛ چه این‌که خداوند سلام است و دوستان خود را از عذاب خوارکننده می‌رهاند و به سلامت می‌رساند و با عدل خویش بر آنان حکم می‌راند.» (علی از زبان علی، ص550) پایان 🍀 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
4⃣ «نذر بابا» ✍خانم پهلوانی‌قمی، عضو تحریریه مجتهده امین - من می‌خوام بدونم شما که این‌قدر م
5⃣ «مهدویت و ظهور در خطبه‌ی غدیر» ✍مخدره چمن خواه، عضو تحریریه مجتهده امین مهدویت( یا اعتقاد به موعود آخرالزمان) یکی از مشترکات همه ادیان ابراهیمی است. در دین اسلام و به خصوص در مذهب شیعه به این مساله به صورت جدی پرداخته شده است و روایات بسیاری درباره مهدی موعود(عجل‌الله تعالی‌فرجه‌الشریف) وارد شده است. روایات منقول از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و اهل‌بیت ایشان تاییدی بر این ادعاست. یکی از روایات متقن و صحیحی که در منابع شیعی و سنی وارد و به ویژگی‌های مهدی‌آل‌محمد (علیهم‌السلام) می پردازد، خطبه غدیر است. جریان غدیر و خـطبه‌ی بـاعظمت آن فـقط یک قصه تاریخی خاص نیست که زمان آن گذشته و نقشی در امروز و فردای جامعه اسلامی نداشته بـاشد. همین‌طور هم یک حادثه شخصی نیست که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فقط امیرمؤمنان علی(علیه‌السّلام) را به عنوان وصـی خود معرفی کرده بـاشند و در نـتیجه تاریخ مصرف و مبحث آن گذشته باشد؛ بلکه در غدیر خم و خطبه‌ی غدیریه، تاریخ کل بشریت توسط پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آینده‌نگر رقم خورده است؛ زیرا امامت تمامی امامان دوازده گانه(علیه‌السّلام) در طول تاریخ مطرح و تبیین شد. حـقیقتی که از امیرمؤمنان(علیه‌السّلام) آغاز و به مهدی صاحب الزمان(علیه‌السّلام) منتهی می‌شود. در بخش‌های پایانی خطبه غدیریه، رئوس برنامه های مهدی موعود(عجل‌الله تعالی‌فرجه‌الشریف) بیان شده تا هم خط سیر تاریخ جامعه اسلامی ترسیم گردد و هم آینده روشن و زیبای جامعه بـشری نـشان داده شود؛ لذا دعوت مردم و بیعت گرفتن از آنان بر همین محور کلی بوده است. در بخشی از این خطبه می‌خوانیم: «ای مردم! پس از خدا بترسید و با علی و حسن و حسین «وَالاَئِمَّهَ کلِمه طَیبَه باقِیه؛ و امامان به عـنوان کلمـه پاکیزه باقیه» بیعت کنید! هر کس حیله کند، خداوند او را هلاک می کند و هر کس وفا کند، مورد رحمت الهی قرار می گیرد» 🔹حضرت قائم(علیه‌السّلام)، خاتم امامان اولین نکته ای را که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) درباره حضرت مـهدی(علیه‌السّلام) در خـطبه‌ی غدیر گوشزد می کنند، این است که مهدی(علیه‌السّلام) از ما خانواده نبوت و امامت است: «مَعاشِرَ النَّاسِ انِّی نَبِی وَعَلِی وَصِیی اَلا اِنَّ خاتَمَ الْاَئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ المهدی؛ ای مردم! به درستی من نبی و عـلی وصـی مـن است. بدانید که آخرین امـام از مـا، مـهدی قائم است». البته این اولین بار نبود که حضرت، بر این مسئله تصریح نمودند؛ بلکه قبل از خطبه‌ی غدیر بارها و بارها این مسئله را بـرای مـردم بـیان فرمودند، از جمله در اوایل بعثت: «لا تَذْهَبُ الدُّنْیا حَتّی یـلِی اُمـَّتِی رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیتِی یقالُ لَهُ الْمَهْدِی؛ دنیا به پایان نرسد مگر اینکه امت مرا مردی از اهل بیت من سـرپرستی [و رهـبری] کنـد که به او مهدی(علیه‌السّلام) گفته می‌شود» و در روایات دیگر کاملاً مشخص فرمودند کهـ مهدی(علیه‌السّلام) از نسل علی و فاطمه و از فرزندان امام حسین(علیهم‌السلام) است. و: «فَإِذا مَضَی الحَسَنُ فَبَعدَهُ ابنُهُ الحُجَّهُ بنُ الْحَسَنِ بـْنِ عـَلِی(علیه‌السّلام) و پس از حـسن عسکری(علیه‌السّلام) فرزندش حجّه‌بن‌الحسن‌بن‌علی(علیه‌السّلام) است. 🔹اسلام دیـن جـهانی قرآن کریم به بشر وعده می‌دهد که روزی فراخواهد رسید که دین حق یعنی اسلام فراگیر و جهانی شـود: «هـُوَ الَّذِی أَرسـَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِ لِیظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَو کرِهَ الْمُشرِکونَ؛ او کسی اسـت که رسـول اش را بـا هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهـت داشـته بـاشند». اگرچه امروزه اسلام از شبه جزیره عربستان بـه تـمام قاره ها و کشورها راه یافته است؛ اما تحقق کامل وعده الهی فقط در زمان حضرت مـهدی(عجل‌الله تعالی‌فرجه‌الشریف) مـمکن است. پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نیز فرمودند: «لا یبقی عَلی وَجهِ الاَرضِ بَیتُ مَدَرٍ ولا وَبَرٍ اِلَّا أَدخَلَهُ اللَّهُ الاسلام؛ هـیچ خـانه خـشت و گلی و خیمه‌ای بر زمین نمی ماند، مگر اینکه خداوند اسلام را در آن داخل مـی‌کند و اسـلام شهر و روستاها و بیابان‌ها را درمی نوردد». آن حضرت (ص) در خطبه تاریخی غدیریه در حضور بیش از یکصد هزار نفر این بشارت را دادنـد که در زمـان حضرت مهدی(علیه‌السّلام) اسلام جهانی خواهد شد؛ آنجا که فرمودند: «اَلا اِنَّهُ الظَّاهِرُ عـَلَی الدِّینِ؛بـیدار باشید او (مهدی) غالب براساس دین است». ◀️ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
5⃣ «مهدویت و ظهور در خطبه‌ی غدیر» ✍مخدره چمن خواه، عضو تحریریه مجتهده امین مهدویت( یا اعتقاد ب
◀️ادامه... البـته پیـامبر اکرم«ص» پیـش از آن بارها این امر حیاتی را با صراحت بـه گـوش مردم رسانده بودند: «سوگند به آنکه مرا به حق، بشارت دهنده برانگیخت. اگر از عـمر دنـیا جز یک روز نمانده باشد، خـداوند آن روز را طـولانی می کند: «حـَتّی یـخرُجَ المـَهدِی من ولدی...وَتُشرِقُ الْاَرضُ بِنُورِ رَبِّها وَیـبلُغَ سـُلْطانُهُ الْمَشرِقَ وَالْمَغرِبَ؛ تا اینکه فرزندم مهدی(علیه‌السّلام) در آن قیام کند» و زمین به نور پروردگارش روشن شود و حکومت او شرق و غرب را فرا گیرد". 🔹ظالمان در دام انتقام جـای تردید نیست که در طول تاریخ سـتمگران ظـلم بی شماری نسبت به بشریت، مخصوصاً انبیا و اولیا (علیه‌السّلام) روا داشته‌اند؛ علی‌الخصوص پیامبر خاتم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و آل او بیشترین سـتم‌ها را از سـتمگران تحمل کردند. هنوز انـتقام این جنایات و سـتمگری ها گـرفته نشده است. هر چند عقیده ما این است که در روز قیامت ظالمان به جـزای خـویش خواهند رسید، ولی با این حال بـرای عـبرت و درس‌گیری و هـمین‌طـور بـرای تشفی دل مظلومان عالم در هـمین دنیا نیز از آنان انتقام گرفته می شود. این امر در دوران منتقم آل محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، منتقم همه مظلومان، مهدی صـاحب الزمان(عـجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) تحقق خواهد پذیرفت. حضرت ختمی مـرتبت(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در خـطبه غـدیر ایـن تـسلی را به مظلومان عـالم دادنـد که مهدی(علیه‌السّلام) انتقام آنها را خواهد ستاند: «اَلا اِنَّهُ الْمُنتَقِمُ مَنَ الظَّالِمِین؛ بیدار باشید او (مهدی) به حقیقت انـتقام گیرنده از ظـالمان اسـت.» و: «اَلا اِنَّهُ الْمُدرِک بِکلِّ ثارٍ لِاَولِیاءِ اللَّهِ عـَزَّ وَجـَلَّ؛ آگـاه بـاشید اوسـت که انـتقام خون دوستان خدای عزیز و جلیل را می گیرد». 🔹پیروز میدان‌ها رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در خطبه غدیر سـربسته و بـه گونه‌ای اجمالی از غلبه و پیروزی حـضرت مـهدی(علیه‌السّلام) بر تمام قدرت‌ها و زورمداران خبر داده‌اند: «اَلا اِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها؛ بیدار باشید او (مهدی) فاتح قلعه‌ها و منهدم کننده آنهاست.» فرق نمی‌کند این دژها همان قلعه‌های قـدیمی بـاشند یا سنگرهای محکم سـیمانی و سـپرهای موشکی و ضدموشکی یا شمشیر و تفنگ و توپ و تانک یا اسلحه های پیشرفته اتمی و انواع جدید آن باشند. قدرت و توان حضرت مهدی(علیه‌السّلام) همه آنها را درهم خواهد شکست و بر همه آنها پیروز خواهد شـد. پیـامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در ادامه می‌فرمایند: «اَلا اِنَّهُ قاتِلُ کلِّ قَبِیلَةٍ مِنْ اَهْلِ الشِّرْک؛ بیدار باشید او کشنده هر قبیله‌ای از اهل شرک است». این شرک در هر لباس و در هر نقطه و با هر قدرت و امکاناتی که باشد، توسط آن حضرت از پا درخـواهند آمـد و یا قـدرت هدایتی آن حضرت بر آنها غالب می‌شود و منجر به هدایت آنان می گردد. در برخی نقل ها آمده است: «اَلا اِنَّهُ غـالِبُ کلِّ قَبِیلَةٍ وَهادِیها؛ آگاه باشید که او (مهدی) غالب بر هر قبیله‌ای و هدایتگر آن خـواهد بـود.» خـاتم پیامبران (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در قسمت دیگر می فرمایند: «اَلا اِنَّهُ ال غالِبَ لَهُ وَلا مَنْصُورَ عَلَیهِ؛ هشدار که کسی بر او (مهدی) غالب [و پیروز] نخواهد شـد و عـلیه او یاری نخواهد گشت». 🔹حـضرت مهدی(علیه‌السّلام) در ادیان دیگر همچنان که قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لَقَد کتَبنَا فـِی الزَّبـُورِ مـِن بَعدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّلِحُونَ؛ در زبور بعد از ذکر «تورات» نوشتیم بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خـواهند شـد.» تـمام ادیان الهی اعتقاد به منجی و مصلح دارند و همه به آمدن آخرین مـنجی بـشارت داده اند. در کتب اصلی و غیرتحریف شده به شخص حضرت مهدی(علیه‌السّلام) بشارت داده شده و در کتاب های موجود فعلی در دسـت پیـروان ادیان اشاراتی به این مسئله شده است و منجی را به نام‌های خاص صدا می‌زنند. پیامبر اعظم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با توجه بـه احـاطه‌ای که به کتب آسمانی و مذاهب گذشتگان داشتند، ایـن جـمله رسـا را در غدیر خم اعلام فرمودند: «الا اِنَّهُ قَدبَشَّرَ بـِهِ مـَن سَلَفَ بَینَ یدَیهِ؛ آگاه باشید که تمامی گذشتگان به [ظهور] او بشارت داده‌اند». این جـمله نـشان می‌دهد که در کتب ادیان گذشته صـریح تر از آنـچه موجود اسـت، بـه آمـدن حضرت مهدی(علیه‌السّلام) اشاره شده و گـذشت زمـان و دست تحریف‌گران آن را تغییر داده است. ◀️ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
◀️ادامه... البـته پیـامبر اکرم«ص» پیـش از آن بارها این امر حیاتی را با صراحت بـه گـوش مردم رسانده ب
◀️ادامه... 🔹دستاورد‌های قیام مهدی(علیه‌السّلام) قیام حـضرت مـهدی(علیه‌السّلام) دستاوردها و برکات بی شماری برای بـشریت دارد؛ از عدالت فراگیر و همه جانبه گـرفته تـا امنیت واقعی در ابعاد مختلف و از پیـشرفت شـگرف علوم گرفته تا رشد عقلانی بشر و غیره. یکی از مهم ترین دستاوردهایی که در خطبه غدیر مـورد اشـاره قرار گرفته، این امر اسـت که در آن زمـان بـا هرکس به انـدازه اسـتعداد، لیاقت و توان علمی او بـرخورد مـی شود. لیاقت محوری همه جانبه فقط در آن زمان تحقق خواهد یافت و در آن دوره است که نه کسی بیش از حـق خـود دریافت می‌کند و نه کمتر از آن. حضرت خـتمی مـرتبت(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با تـوجه بـه اهـمیت این دستاورد فرموده اسـت: «اَلا اِنَّهُ قَسِیمُ [یسِمُ] کلِّ ذِی فَضلٍ بِفَضلِهِ وَکلِّ ذِی جَهلٍ بِجَهلِهِ؛ هشدار که او هر صاحب فضلی را به اندازه ارزش و فضل او و هـر نـادانی را به اندازه نادانی‌اش تقسیم [و نشان] مـی‌کند». براسـتی از دیـرینه ترین آرزوهـای بـشری لیاقت محوری بـوده اسـت. حتی کسانی هم که زیاده خواه هستند، در مواردی تن به لیاقت محوری می‌دهند و فطرت و وجدان آنان نیز هـمواره آنـها را بـه این موضوع ترغیب و تشویق می کند. سخنان پیـامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در خـطبه غـدیر نـشان مـی‌دهد که حـضرت آینده بس روشنی را برای بشر ترسیم و رئوس و کلیات اوصاف و برنامه های حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه‌الشریف) را به زیبایی تبیین فرموده‌اند. پایان☘ @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا