«خانهی ملّی» ۴
✍زهرا سبحانی
#بخش_دوم
در این آشفتگی جهان، دربار بریتانیا اما، به کار دیگری مشغول بود.
چهار پنج ماهی از یتیم شدن فرزندان فرنانتس و سوفی نگذشته بود و مردم واقعیت جنگ را لمس کرده و نکرده، طرح «خانهی ملی یهود»، در مجلس انگلیس، پیشنهاد داده شد. طرح بوی استمرار جنگهای صلیبی را میداد، اما برای مردمِ درگیر جنگ و بیخبر از همهجا، مگر چه اهمیتی داشت؟!
حکومت عثمانی هنوز پابرجا بود و به ظاهر مقتدر، که در انگلستان، برای فلسطین و عراق و اردن و... زیر سلطهی عثمانیها نقشهها کشیدند. اسمش را هم گذاشتند «بحر تا نهر».
این طرح اگرچه با زد و بند مخفیکارها یا همان سازمان صهیونیسم پایش به مجلس بریتانیا باز شده بود ولی همین هم داستانی داشت به بلندی تلاشهای بیفرجام ناپلئون و سزارهای روسیه برای این سازمان و قدرتمند شدن انگلیس روباه.
صهیونیستها که بر آداب «تا پول و قدرت داری رفیقتم» از زمان حضرت موسی (علیه السلام) پایبند بودند، با قدرتمند شدن انگلیس و نفوذ در مجلس آن، روز به روز به محقق شدن نقشههایشان امیدوارتر شدند.
حق هم داشتند چون کم نبودند کسانی مثل «بالفور» نخستوزیر انگلیس، که مثل موم در چنگشان بودند.
«طرح خانهی ملی» در مجلس انگلیس بررسی شد و جاهایی که میدانستند خلاف وجدانهاست، برای دلخوشی افکار عموم فقط بر روی ورق، چکشکاری کردند. صهیونیستهای امیدوار هم بیکار ننشستند و پولهایشان را به اسم سرمایهگذاری ولی با هدف از بحر تا نهر، بُردند طرف حکومت عثمانی که آن روزها گرفتار بدبختی منیت شده بود و بیسروصدا در زمینهای فلسطین خرج کردند. تا به وقتش، «ما از همه برتریم» را چماق کنند و بر سر بومیان و صاحبان آن سرزمین بکوبند.
این زمینهچینیها
سه سال طول کشید و درست در سال 1917 که انگلیس پیشتاز جنگ جهانی اول بود و حکومت عثمانی در حال متلاشی شدن، بالفور برای اینکه جواب تلاشهایش، خشک و خالی نماند، باکلی سلام و احترام به بزرگان صهیونیسم اینطور گزارش داد:
«لرد روتشیلد گرامی!
بسیار خوشوقتم که از جانب دولت اعلیحضرت، اعلام همدلی ذیل با آرمانهای یهودیان صهیونیست را که به کابینه تقدیم و با آن موافقت شده ابلاغ نمایم.»
جهانیان هم این وسط همچنان سر خوانخواهی پیراهن فرانتس فردیناند، سرکار بودند و میجنگیدند.
انتشار «بیانیهی بالفور» یا همان طرح چکش کاری شدهی دلخوشکنک، ذهنهای بیدار را درگیر کرد که چرا کشوری مثل انگلستان با این همه فاصله، برای فلسطین باید و نباید تعیین کند؟ ولی پیشتازی در جنگ، انگلیسیها را آنقدر پُر رو کرده بود که با قلدری و زور، ذهنهای آگاه را خاموش کند و سیاست خود را در پیش گیرد و برای این منظور، جنگ جهانی اول تمام شده، نشده، «هربرت ساموئل» یهودی را به عنوان نمایندهی بریتانیا برای قیمومیت، به سوی فلسطین روانه کرد. این اولین بار بود که با وجود مخالفتهای مجلس انگلیس، یک یهودی در مجلس بریتانیا کارهای میشد؛
ولی مهم نبود چون در هر صورت این مخفیکارها بودند که تعیین تکلیف میکردند و در پیشانی هربرت، تحقق آرمانهایشان را دیده بودند.
قبل از اینکه هربرت پایش به فلسطین برسد یعنی در همان بحبوحهی جنگ، چندباری یهودیها به فلسطین، گروهی مهاجرت کرده بودند؛ اما جمعیتشان به اندازهای نبود که بتوان برای رویای هربرت ساموئل و مخفیکارها، سرش حساب باز کرد. رفتار بد مهاجران یهودی، از سوی دیگر، بومیان منطقه را حساس کرده بود و همین امر، کار ساموئل را بیشتر میکرد.
ساموئل از راه نرسیده و بیتوجه به دستهگلهای هم کیشانش و حتی بندهای نمایشی بیانیه بالفور، بلند بلند از یهودیها دفاع کرد و تا توانست به یهودیها اعتبار بخشید. مواد خام مورد نیاز صنعت آنها را بدون حق گمرک وارد کرد و واردات اجناسی که صنعت اصلی بومیان بود را آزاد کرد. در کارخانهها و بانکها هم فقط یهودیها حق اشتغال داشتند. هر قاضی مسلمان و یا مسیحی که یک یهودی را مجازات میکرد به صبح نرسیده از کار، بیکار میشد.
یهودیهای یاغی که با ترور و شعارهای عربستیزی منطقه صلح زیتون را ناامن کرده بودند را آزاد کرد...
هربرت از انجام هیچ کدام از اینها به صورت آشکارا ابایی نداشت، حاکمی بود که اسبش میتاخت و هیچ کس جلودارش نبود. تا میتوانست با استفاده از اختیاراتش، برای رویای سازمان تلاش کرد.
در نهایت رویای خودش و مخفی کارها را با طرحی به اسم «حکومت مستقل یهودی»، به مجلس بریتانیا پیشنهاد داد. البته با ترفند تغییر ترکیب جمعیتی!
از آن به بعد بود که خیلیها مثل چرچیل، هربرت را «شاه ساموئل» خطاب میکردند.
🍃ادامه دارد
#غزه
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«خانهی ملّی» ۴
✍زهرا سبحانی
#بخش_آخر
اعتراض بومیان منطقه کم کم شدت گرفت؛ اما مأموریت شاه ساموئل آنقدری برایش مهم بود که به خودش حق میداد برای این اعتراضات، ترهای خورد نکند. او باید تک به تک نقشههای از قبل تصویب شدهی مخفیکارها را اجرا میکرد.
با علنی کردن آزادی مهاجرت یهودیها به فلسطین، بومیان منطقه، چه مسلمان و چه مسیحی قیام کردند.
تنها فقط شروع یک جنگ جهانی دیگر میتوانست، ارادهی آهنین مردم منطقه را خاموش کند و پای هزاران یهودی دیگر را به بهانهی دروغ هولوکاست، به فلسطین بکشاند. جمعیت یهودیهای فلسطین تا قبل از جنگ جهانی دوم، با تمام تلاشهای شبانه روزی ساموئل فقط به شش درصد جمعیت فلسطین رسیده بود.
با شروع جنگ جهانی دوم، مخفیکارها به اسم جنگ، خیلی از محالهای نقشههایشان را عملی کردند این وسط به هیچ أحدالناسی هم اعتنا نکردند.
بعد از جنگ جهانی دوم، اگرچه انگلیس، اسم قیمومیت فلسطین را یدک میکشید، اما حرف اول و آخر را کسانی میزدند که گروههای جنایتکار اشترن و ایرون را به فلسطینیان تحمیل کردند. گروههایی که به سرکردگی اسحاق و بگین و شارون، انسانیت را به یغما بردند و مشروعیت اسرائیل را با جنایت و وحشیگری به خیال خودشان تثبیت کردند. غافل از اینکه سرنوشت طور دیگری رقم خواهد خورد.
🍃پایان
#غزه
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
مجموعه روایت قراردادهای خونین
✍زهرا سبحانی
1⃣«عملهها فریاد نمیزنند»
#بخش_اول
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2566
#بخش_دوم
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2567
#بخش_آخر
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2568
2⃣«تاجر مرگ»
#بخش_اول
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2543
#بخش_دوم
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2544
#بخش_آخر
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2545
3⃣ «قراردادهای خونین»
#بخش_اول
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2580
#بخش_دوم
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2582
#بخش_آخر
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2583
4⃣«خانهی ملّی»
#بخش_اول
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2588
#بخش_دوم
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2589
#بخش_آخر
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2590
#اسرائیل #آمریکا
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
«پای درس خاتون و قوماندان»
✍فاطمه مهدوی
امالبنین حسینی، همسر شهید علیرضا(ابوحامد) توسلی، فرماندهی فاطمیون مدافع حرم حضرت زینب (سلامالله علیها) روایت میکند و نویسنده به قلم درمیآورد، اما فقط خدا میداند که در این لحظات روایت چه در دل این بانو میگذرد و کدام نیروی الهی او را استوار نگه میدارد تا روایتِ گفتنیهایش را به پایان رساند. وقتی دل خواننده با مطالعهی این روایتهای گفتنی، آتش میگیرد، چه باشد آن ناگفتهها که فقط خدای بزرگ و ذوات مقدسه علیهمالسلام شنوندهی آن آلام و رنجها هستند؟
در روزگاری که زرق و برق دنیا و لذتهای بریز و بپاش آن، به گریبان همهی زنان چسبیده و آنان را گرفتار امور بیهوده و عبث کرده و انسانیت را تا مرز نمایش ظواهر زندگی به دیگران و سبقت در اسراف و مدگرایی پایین آورده، هستند بانوانی که در سایهی تعالیم قرآن و اهل بیت علیهمالسلام و تربیت دینی خانوادههای متدین، زندگیشان را در مسیر نور و خانههایشان را بر بستر رودهای زلال معنویت بنا میکنند. بانوانی با صلابت و ژرفنگر که از میان خیلِ غبار، در آن سوی غائله، چشمان منتظری را دیدهاند که هر لحظه چشمانتظاری آن صاحبِ چشمانِ زیبا، برایشان سخت میگذرد و آمادهاند همه چیزشان را بدهند بلکه در کم شدن لحظاتی از این انتظار سهیم باشند.
فقر، سختی امرار معاش، فرزندان کوچک، بیفرهنگی مردم زمانه، تازیانههای شماتت اطرافیان، میل به زندگی توام با آرامش، علاقهی شدید به همسر، ترس از دنیای بیهمراه و پشتوانه، سختی تحمل داغ عزیز دل، سختی تربیت فرزندان جگرسوخته از داغ پدر، هیچکدام این موارد نتوانست پای این بانوان را در این مسیر صعب، بلرزاند و پیش پای قهرمانان دلاورشان، سنگ بیاندازند. بهانه برای سنگاندازی زیاد بود ولی اینان شیرزنان متبحری بودند در امر صاف کردن جادههای وصل برای همسران غیورشان.
وقتی نامههای سرشار از عشق و محبت خاتون و قوماندان را که برای هم نگاشتهاند میخوانی، سهمت میشود حیرت، حیرانی در جمع اینهمه حرارت عاشق و سادگی دلبریدن از معشوقه. مگر عشق کور نبود؟ چه شد که در این قصه چشمانش شفا گرفت و حقیقت را دید؟ مگر عشق وابستگیزا نبود؟ پس چگونه امالبنین داستان ما با دستان خود لباس رزم برتن علیرضایش کرد و برایش آرزوی قلبیاش یعنی شهادت را از امام رئوف طلب کرد؟
به راستی که فقط نور خدا در این ماجرا میدرخشد و تنها روح بلند انسانِ انقلابی در این زندگینامه جریان دارد.
عشقش را میدهد به چه قیمت؟ ارزان! نه اتفاقا خیلی گران، به بهایی گزاف و ارزشمند. عشقِ کوتاه مدت را میدهد به وصل ابدی، جسم دنیایی معشوقه را میبخشد به لبخند رضایت پروردگار و خداوند کریم، خود میشود کفیل خانوادهی توسلی که پدر و همسر شده نوری در قلبشان. حال آنکه چه کوتاه مدتی قرار است نبینند آن جسم پر درد را و به زودی و تا ابد به هم خواهند رسید در بهشت برین و در جوار لقاءالله. چه زیبا وصالی و چه زیبا مناظری رقم خواهد خورد در آن هنگامهی پیشِ رو.
بارالها! از تو میخواهیم نمی از دریای معرفت و بصیرت شهدا و خانوادههای غیورشان به ما عنایت فرموده تا ما نیز بتوانیم در فِتَن پیشِ رو مسیر درست را بیابیم و با گامهایی استوار در آن پا نهیم.
خداوندا! عطری از فضای معطر شهادت بر مشام ما برسان تا تمام همّ و غمّمان این باشد که از آنان فاصله نگیریم و با تلاش هر چه بیشتر به ایشان نزدیک شده و امید است که لایق درک فیض بیبدیلشان گردیم.
#شهدا
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«نور زندگیتان را با حضور در محافل مذهبی افزایش دهید»
✍فائزه سادات حسینی
در می 2020 دانشکده بهداشت عمومی هاروارد آمریکا نتیجه مطالعات یک گروه علمی را از بررسی تعداد زنان و مردانی منتشر کرد که موضوع آن درباره ارتباط حضور افراد در مراسمات مذهبی با میزان امید در زندگیشان بود. افرادی که حداقل یک بار در هفته در مراسم مذهبی شرکت می کردند، به طور قابل توجهی، کمتر در معرض "مرگهای ناشی از ناامیدی" از جمله خودکشی، مصرف بیش از حد مواد مخدر و مسمومیت با الکل بودند.
در واقع، این تحقیق بیشتر جهت روشن شدن علل مرگهای ناامیدی در آمریکا صورت گرفت که افراد فقیر همانند کارگران و یا ورشکستهگان را شامل میشد. کسانی که اغلب برای رفع خلل معنوی خود یا شادیآفرینی لحظهای، به استفاده از مواد مخدر، الکل و قرصهای آرامبخش پناه میبردند لکن نتیجهای جز منفیگرایی و خودکشی نمیگرفتند.
💢چرا غرب ارتباط با خدا را فراموش کرد؟
بنابر فرمایش قرآن کریم و آموزههای اسلامی خداوند انسان را در رنج آفرید تا او در گرو ارتباط با ربِّ خود بتواند برابر سختیها مقاوم باشد و بردباریاش افزایش یابد. اما این نگرش در مسیحیت طی قرنها دستخوش تحولات مادیگرایی و انسانگرایی قرار گرفت تا جایی که امروزه در غرب تعریفی برای ارتباط انسان با خدا وجود ندارد.
نگرش تجربهگرایی یا پوزیتیویستی موضوعاتی همانند ارتباط با خدا را قبول نداشت و بیشتر آنرا در کنار عینیتگرایی تعریف میکرد. در این راستا،
محققان آمریکایی بهسبب نگاه غالب تجربهگرایی، آزمایشی به عنوان «ارتباط حضور افراد در مراسمات مذهبی با میزان امید در زندگی زنان و مردان» طراحی کردند.
در این آزمایش بنابر بررسی لحظهای عملکرد مغز و قلب 66492 زن و 43141 مرد متوجه شدند که ارتباط قوی بین حضور آنان در مراسمات مذهبی با افزایش امید در زندگیشان است. زنانی که حداقل هفتهای یکبار در این محافل شرکت داشتند ۶۸ درصد کمتر در معرض خطر مرگ ناشی از ناامیدی بودند و برای مردان هم این عامل در حدود سی و سه درصد، گزارش شد. گزارش به این ترتیب بود که: «75 مورد مرگ ناشی از ناامیدی در میان زنان شامل: 43 مورد خودکشی، 20 مورد مرگ ناشی از مسمومیت، و 12 مورد مرگ ناشی از بیماری کبدی و سیروز(سرطان) بود. در میان مردان نیز 306 مورد مرگ ناشی از ناامیدی وجود داشت که 197 مورد خودکشی، 6 مرگ ناشی از مسمومیت و 103 مرگ ناشی از بیماری های کبدی و سیروز بود».
♻️ماندگاری امید در گرو ارتباط با خالق هستی
نویسندگان این مطالعه، با توجه به بررسیهای انجام شده، خاطرنشان کردند که مشارکت مذهبی ممکن است به عنوان یک پادزهر مهم برابر ناامیدی عمل کند و حس نشاط را در طول زندگی معنا بخشد. آنها همچنین نوشتند که دین ممکن است با تقویت حس آرامش، دیدگاه مثبت و گسترش روابط انسانی، تاب آوری روانی را در جامعه افزایش دهد.
تا جایی که «یینگ چن» از نویسندگان مقاله و دانشمند داده در برنامه شکوفایی انسان در مؤسسه علوم اجتماعی محاسباتی هاروارد گفت: «این نتایج شاید به ویژه در میان همهگیری کووید-19 کنونی قابل توجه باشد چون تا حدودی بسیاری از خدمات مذهبی به حالت تعلیق درآمد، ما باید فکر کنیم که چه کاری میتوان انجام داد تا به کسانی که در خطر ناامیدی هستند کمک کنیم؟»
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«از هابرماسِ نَودساله تا مرگ کیسینجر صَد ساله»
✍سیده ناهید موسوی
هفته پیش از یورگن هابرماس فیلسوف شهیر آلمانی و تنها بازمانده مکتب فرانکفورت، بازتابی از بیانیه او و نظرات گوناگون حول آن موضوع را در قالب گزارشی تهیه کردم. شاید جالب باشد اما هابرماسِ ۹۰ساله، جنایات ۷۵ساله اسرائیل بر فلسطین را نادیده میگرفت و درضمن بیانیه همانند دیگر سیاستمداران حامی اسرائیل با تروریستی خواندن عملیات حماس در حادثه هفتم اکتبر، نسل کشی اسرائیل در غزه را محکوم نکرد.
اتفاقی که حیرت و تعجب حامیان و طرفداران هابرماس را برانگیخت گرچه به شکل گذرا اظهار نگرانی نسبت به کشته شدن غیرنظامیان فلسطینی داشت، اما یا نمیدانست یا ترجیح داد که بیان نکند، حرکتی که او علیه حماس مشروع و موجه دانسته به گفته آمار یونسیف چهار هزار و ششصد کودک را کشته و چهارده هزار فلسطینی را قربانی کرده بود!
از طرفی با خروش جهانی در اروپا و مخصوصاً آلمان کشور متبوع آقای هابرماس و کشورهای اسلامی در حمایت از مردم مظلوم غزه، ایشان نگران آن است که این خودآگاهی تاریخی مردم و جوشش عدالتطلبانه آنان ضد دولت اسرائیل، انگیزه و بستری برای ایجاد دوباره انگارههای یهود ستیزانه در اروپا و جهان شود.
و اما هِنری کیسینجر ۱۰۰ساله آمریکایی که چند روز گذشته به درک واصل شد. وی به دلیل فعالیتهای مهم و موثری که از خود بجای گذاشته است، همواره با قضاوتهای متناقضی روبه رو است. شخصی که در اتفاقهای مهم در آمریکا نقش داشته و از سوی اهالی سیاست یک متهم به جنایت جنگی خوانده میشود با این حال او حتی موفق به کسب جایزه نوبل نیز شده است. در حالیکه او مسائل گوناگونی و منازعاتی را کنترل کرده و سعی بر رساندن سود زیاد به ایالات متحده میکرد. در واقع نقاط تاریک در پرونده کیسینجر هیچگاه کم نبوده است. و زمانی در اعلام موضع خود نسبت به فلسطین و اسرائیل گفته است: «در جریان جنگ اعراب و اسرائیل، همه تلاشمان را کردیم که صهیونیستها برنده شوند.»
در نتیجه فیلسوف یا دیپلمات کهنهکار بودن در غرب و اصول اروپایی داشتن کافیست تا نژادپرستی و منفعت طلبی را در میان نظرات و مواضعشان دید. و هیچ فرقی ندارد که نود یا صدساله بود، انکار حقیقت و جنایات رژیم صهیونسیتی را به هر قیمتی به جان میخرند، حتی اگر سابقه و چهره سیاسی و علمی خود را در جهان زیر سوال ببرند. اما نظریات و بیانیهها، بازدید مشاهیر و سرمایهداران از مظلوم نماییها دیگر سودی ندارد و چهره پلید رژیم صهیونسیتی بر همگان عیان شده است و قطعا وعده خداوند حق و پیروزیِ فلسطین نزدیک خواهد بود.
نصرٌ من الله و فتح قریب
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«ماههای درخشان کجایید»
✍مرضیه قاسمی
ماههای درخشان کجایید؟
که در تاریکی دنیا تجلی کنید
آه... ستاره های روشن کجایید
تا یکی پس از دیگری تلألوء کنید ....
مریم فرهانیان ها کدام سو پرکشیدید
و زینب کمایی ها کجا ...
کدام سو آرام گرفته اید ....
آی صدیقهها ... عصمتها ... ثروتها ...
کجا کوچ کردهاید که این چنین جایتان خالیست و چه خوب است این جای خالی که عدم حضور نیست ...
چه خوب است غیبتی که مثل خورشید در پس ابرهای تیره و دلگیر زندگی ست ...
ای پرستوهای پرشکسته ... شما دیدید که در کوچههای شلوغ و غم بارِ تاریخ زنی شبیه پیشوای خود همراهِ حق شد و لالهشهای چارقدش را شعلههای غربت سوخت ...
دیدید و هوای سوختن به جانتان افتاد و این چنین شبیه پیشوای خود شدید ....
ای سوختگان عشق و عرفان
ای زهره بناییان.... ای فاطمه... ای نسیم...از قاب عکستان که آویخته شده است به جانِ ما
بغل کنید این انزوای عمیق را ...
بغل کنید این همه تنهایی را که لای کتاب ها مانده کسی ورق هم نمی زند ... و چه بیکس مانده کتابخانهی دل ....
بغل کنید پریشانیِ بیپایان مرا ... بغل کنید و بگویید که زهرای عالمهی فقیههی فیلسوفهی متکلمه را در عفت سیاهی ِ چادرش و زهد وصله های لباسش و محبت فرزند داریاش و حقیقت خانهداریاش حصر نکنند ...
یاری کنید مرا
من میخواهم از آشپزخانه دریچهای به کتابخانه بگشایم
من میخواهم روزنه ای بیابم برای روشنایی زندگی زنانی که در تاریکی روز مرگی اسیرند ...
ای شهیدههای محبت....
محبتی کنید و این شبها همنشین دلی شوید که همیشه شانهی اشکهایش بوده اید
اما دیگر از دلتنگی اشکی ندارد ... اشکی ندارد چون یاری ندارد... زهرا برای ماندن یاری نداشت و من برای به سوی او رفتن بییار ماندهام... بعضی نداشتنها عجیب به هم میآیند مثل مسافری که هنگام بدرقهاش کسی برای آب ریختن نیست برای چشمان من هم اشکی نیست ...
اشکی نیست و بغض تمام شعر های غریب در گلو مانده و سیلی های بی کسی گوشواره ها را شکسته است ....
گوشواره ها همان فریاد هایی ست که کسی نشنید ....
همان در هایی ست که باز نشد
همان حالی ست که کسی نپرسید
همان مسیریست که بی هممسیر ماند
همان زهرایی که شناخته نشد
آری گوشوارهها همه چیز است...
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«به وقت غزه»
✍سیده ناهید موسوی
ساعات زیادی خون دل خوردم و از غزه مظلوم نوشتم. تصاویر و فیلم های رنج آور و تکان دهندهای را تماشا کردم که لرزه بر اندام آدمی میاندازد.از آخرین تحولات و نقلهایی که از افراد داخل و خارج فلسطین میشد شنیدم و خواندم، صحنههایی که با تیترهای مختلف مثل تصاویر آخر الزمانی به سرعت منتشر میشوند، دنیا را در چشمان هر انسانی کوچک و بی ارزش میکند.
غزه تنها سه حرف دارد؛ اما یک دنیا توحید، معنا و زندگی درونش نهفته است. خانه و کاشانههای ویران، فرزندان خردسال زیرآوار، خونهای روزی زمین جاری، زمزمه کودکان درحال تسبیح، مادرانی که در زیربمباران هم حجاب دارند، خانوادههایی که باهم شهید میشوند و سرمایی که مغز استخوان را میسوزاند و روزهای پرتلاطمی که بدون سوخت و غذا سپری میشود.اما روی دیگر غزه را در زمان آتش بس و تبادل و آزادی اسرا دیدیم، روی دیگری که سرشار از امید و آزادی بود و چشمانی که هم برای غزه و شهدایش میگریست و هم برای حماس و آزادی قدس دست به دعا بود.
آری این حال و روز غزه در عصر کنونی است. اتفاقات و جنایاتی علیه بشریت درحال وقوع است که دیگر سکوت جایز نیست. غزهِ سه حرفی زخمهای عمیقی دارد که تنها با نوشتن و انتشار تصاویرش مداوا نمیشود. در این یک ماه و اندی روز که گذشت بیانیه و تجمع، راهپیمایی و سخنرانیها زیادی برپا شد. صحف و روزنامههای فراوانی تیتر زدند، نوشتیم و گریستیم، مشت گِره کردیم و محکوم کردیم؛ اما آیا این ها کافیست؟
در مقابل قطعا تاثیر و بازخوردهایی دریافت میشود، کشورهای زیادی شاید با چنین اقداماتی و بیشتر دِین خود را به فلسطین اَدا و اعلام همبستگی کردند اما کشورهای به ظاهر همسایه و حکام مسلمان دیگر تا چه زمانی باید نظارهگر جنایات و نسل کشی اسرائیل باشند، آیا سکوت کافی نیست؟ غزه سراسر خونین به دنیا ثابت کرد که وجبی از خاک وطن را نه ترک و نه تقدیم به رژیم غاصب میکند.
حال وظیفه ایجاب میکند اقداماتی فوری از نوع دیگر در ابعاد مختلف صورت گیرد زیرا، مسئله غزه به مرحلهای رسیده است که سیاست و جناح بازیها باید متوقف گردد. تا بلکه آتش بس طولانی مدت منجر به تحولات بزرگتر و در نهایت نابودی رژیم غاصب صهیونیستی و پیروزی قدس شود. هدفی که نیازمند عمل در میدان و نه صرف میانجیگری با اطراف جنگ را میطلبد.
نصرٌ من الله و فتح قریب
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«من هدهدم و حضور سلیمانم آرزوست»
✍زهرا سبحانی
دیروز 10 آذر، مقارن با سالگرد شهادت بزرگمردی بود که حتی کودکانمان ایشان را به اسم «شهید مدرس» میشناسند.
شاید کمتر کسی بداند که شهید مدرس قبل از نمایندگی مجلس، آیت الهی بودند که درس فقه و اصول خود را به شیوهی خودشان، در مجلس پیاده کردند. شخصیتی که به سیاست، به عنوان یک مقولهی واجب نگاه میکردند و به همان اندازه که برای دیانت و اعتقاد مردم اهمیت قائل بودند؛ برای سیاستشان احساس تکلیف میکردند.
در این میان منتقدانی هم بودند که به حق و ناحق عقیده داشتند، آیتالله مدرس فرصت مرجعیت را با آمدن به تهران و نمایندگی مجلس، از دست دادند؛ اما در حقیقت آیتالهی به تیزبینی ایشان، با این عمل، خط مشی جدیدی را رقم زدند که به جرأت میتوان از آن به عنوان «مرجعیت سیاسی» یاد کرد.
تا قبل از آن مراجع، اگرچه گاهی در امور سیاسی ورود میکردند و با صدور فتوای شرعی، مانع سیاستزدگی درباریان میشدند؛ اما هیچ کدام در دم و دستگاه تصمیم گیرنده، مسئولیتی نداشتند و در واقع مقام سیاسی نبودند. ایشان نشان دادند که حتی در دستگاه فاسد میتوان مؤثر بود.
آزادمردی که آزادی اندیشهاش را مدیون آزادی از تعلقات مادی و دنیا میدانستند.
نقل است که وقتی علت مخالفتش را با قرارداد 1917 پرسیدند تا آن را اصلاح کنند فرمودند:
«آقا من یک آخوندم، سیاسی نیستم! فقط چیزی كه میفهم بد است آن مادهاش است كه میگوید ما استقلال ایران را میشناسیم. این مثل این است كه یكی به من بگوید: من سیادت تو را میشناسم....
تمام این قرارداد ایرانی است فقط در دو چیزش دیگری را شرکت میداد یکی در پول و دیگری در قوه»
علت حساسیت «آیتالله شهید» به این معاهدهی ننگین، همین یک جملهی "شناختن رسمیت ایران" بود که آن را در مخالفت با استقلال مملکت و به نوعی تحقیر ایران میدانستند؛ از اینرو در برابرش ایستادند و روشنگری کردند و تا لغو آن، دست از مبارزه نکشیدند.
در توصیف این مبارزه در 29 شهریور 1305 در مجلس پنجم از زبان ایشان چنین نقل شده: «من خود را مكلف میدانستم با كسی كه این قرارداد را بست، جنگ كنم. جنگ هم كردم و زدم از میدان درشان كردم. اگر هم از میدان در نمیرفتند تلفشان میكردم ... كمر بستم و خدا هم قدرت داد و به كمك ملت... معاملهی فضولی را به هم زدیم ... آن ریشهها، آن جزئیات، آن پلیس جنوب و آن مستشار مارپیچ* و هرچه دیگر بود، نگذاردیم اثری ازش باقی بماند.»1
و حالا هشتاد و شش سال بعد درست در روزی مثل دیروز، آخرین مهلت ثبت مخالفت دولتها، نسبت به اصلاحات IHR (مقررات بهداشت بین الملل) مربوط به سازمان بهداشت جهانی (WHO) بود. اصلاحاتی که عملا استقلال ایران و همهی کشورهای عضو را به بهانهی مسائل بهداشتی، تحت الشعاع قرار میداد. بسیاری از کشورها نسبت به این اصلاحیه اعتراض عمومی راه انداختند و پارلمانهای تصمیم گیرنده همراه با مردم مخالفت خود را با این اصلاحیه اعلام کردند. «IHR، تنها معاهدهی حقوقی بینالمللی است که به لحاظ قانونی، الزامآور است و به WHO این امکان را میدهد که به عنوان سیستم اصلی نظارت جهانی عمل کند» 2
کارشناسان هشدار دادهاند که این اصلاحیه، متنی مخفی برای تبدیل سازمان بهداشت جهانی به یک دولت جهانی است که عملاً انتقال حاکمیت ملی کشورها را به سازمان ملل متحد، قانونی میکند.3
نه به عنوان متخصص، بلکه بسان هدهدی که سلیمان را گشایندهی مشکلات میداند؛ و به اندازهی همان حقرأیی که در صندوق رای ریختهایم؛ حق داریم بپرسیم که چرا صدای اعتراض مجلسِ داعیهدارِ منشِ مدرس، در این خصوص را نشنیدهایم؟.
_____________
1. کتاب 14 قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، روحالله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
* منظور آیتالله مدرس مستشار مالیه انگلیس بود كه در قرارداد اثری مهم داشت و مرحوم مدرس به قصد طنز نام وی را كه آرمیتاژ بود، مارپیچ گفته است.
2.https://www.consilium.europa.eu/en/policies/coronavirus/pandemic-treaty/
https://eitaa.com/CoronaDeception/1521
3.https://guardian.ng/features/health/furore-over-proposed-amendment-of-ihr-by-who/
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
نشست علمی
«حاکمیت و فاجعهٔ کشف حجاب»
۱شنبه ۱۲ آذرماه ۱۴۰۲
بعداز نماز مغربوعشاء
قم
خیابان توحید
کوچه۸
مسجد امام حسین علیهالسلام
بازخوانی عملکرد
وخروجی نهادهای حاکمیتی
درقبال توطئه کشفحجاب
🌹🇮🇷
✅ @roozgarpress
«زودتر از زمانه»
✍زهرا نجاتی
مقتدر راه می رفت. اما اثری از تکبر در او نبود. مطمئن بود؛ هم به راهی که میرفت، هم به اعتقاداتی که داشت.
همین هم جسورش کرده بود. جوری که حاضرجوابیهایش در مقابل رضاپالانی، شهره خاص و عام شد. میفهمید چه میخواهد و چه میکند. جوگیر نمیشد خیلی روشن میدید آینده را و آنچه به خاطرش ایستادگی میکرد را.
روزی که رضاخان او را تهدید کرد، توی چشمش نگاه کرد. مثل همیشه سینهاش را جلو داد و گفت:
_من هرجا که باشم، مزارم زیارتگاه خواهد شد اما تو در یک بیابان بی آب و علف، میمیری.
آن روز آدمهای کمی بودند که باورشان بشود هم شجاعتش را، هم اینکه رضاخان که چند وقتی بود از رضاپالانی بودن، فاصله گرفته بود، قرار باشد چنین سرگذشتی داشته باشد.
اما مدرس، مرد فرداها بود. مردی که امام، هم جای خالیاش را حس میکرد.
گذشت زمان هر دو حرفش را ثابت کرد.
مدرس را سر سفره افطار، با دهان روزه، توسط دو خائن تروریست کشتند. مظلوم و غریب، مثل جدش. اما مزارش در کاشمر مثل یک امامزاده جلیلالقدر و بیواسطه حرم شده. یک حرم باعظمت که از در و دیوارش، شکوه بندگی مدرس و خلوصش میبارد. مزاری عجیب دوست داشتنی دارد.
رضا پالانی هم توسط همان که رخت پالانی را از تنش درآوردند و به نامردی و ظلم، لباس شاهی برش کردند، تبعید شد به جزیره موریس، جزیرهای بی آب و علف. آخرش هم حرف سید درست از آب در آمد. در تنهایی و بیماری، جان داد.
مدرس هرچه داشت از اخلاص داشت. اخلاص، باعث بصیرتش شده بود و بصیرتش، آینده را به خوبی پیش چشمهایش تصویر کرده بود. مدرس از کسانی بود که برای زمانهاش زود بود اما تأثیرش سالها بعد خودش باقی خواهد ماندـ
جفاست اگر شخصیت کاریزماتیکی مثل او را از نسل جوان و نوجوانمان دریغ کنیم.
🔹به مناسبت سالگردشهادت شهید مدرس
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI