eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
729 دنبال‌کننده
1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
‌. روایت غمبار به قلم نویسنده‌ی شیرازی ✍رقیه بابایی دو ساعتی از حمله به حرم گذشته، زخمی‌ها تیر به پا یا قفسه سینه‌شان خورده و حال عمومی‌شان جز یک نفر که در کماست خوب است و اعلام می‌شود یک خادم همان ابتدای درگیری و در وردی بازرسی حرم شهید شده است. او از یادگاران جبهه و پیرغلام هیئت و پاسداران بازنشسته "سپاه" بوده شهید غلام عباس عباسی. به عکس دلنشین و موی سپیدش نگاه می‌کنم و می‌گویم غلامی‌ات قبول شهادتت مبارک... كم كم فیلم دوربین‌های مدار بسته بیرون می‌آید و آتش به دل می‌زند. پدری که با آرامش خاطر گیت بازرسی را گذرانده و حالا ایستاده تا همسرش از گیت بانوان بیرون بیاید و دو کودکش دارند مقابلش بازی می‌کنند. زنی که تند به سوی در خروجی قدم برمی‌دارد و شاید می‌خواهد قبل از غروب خورشید زودتر به خانه برسد. چند مرد جوانی که دارند با هم صحبت می‌کنند و شاید در تدارک برنامه‌ریزی سفر اربعین‌شان هستند؛ اما همه به یکباره غافلگیر می‌شوند! صدای ممتد شلیک می‌آید و در آن راهرو با سقف گنبدی شکلش صدا حتما چند برابر می‌شود! همه غیرارادی فرار می‌کنند، اما نمی‌دانند به کدام سو بروند؟ کجا امن است؟ کجا دشمن است؟ چند نفرهستند؟ آه ؟چقدر این صحنه مثل کربلا شده! همان عصر عاشورا همه از عمه پرسیدند:" کدام سو برويم؟ عمه فقط یک جمله گفت: "عليكن "بالفرار... در راهرو پدر، دست پسر را گرفته و می‌دود و زن جیغ می‌کشد و مستأصل شده اما در این صحنه یک پسربچه عشقش به پدرش فراتر از ترسش است ایستاده بالای سر پدر، پدر به او می‌گوید برو.... برو... و او مانده چه کند! آری اینجا کربلا است. عمو حسین هر چه گفت: عبدالله نرفت! خودش را روی سینه عمو انداخت روی عشق بزرگ زندگی‌اش روی همه چیزش، برو! تروریست خیلی زود وارد صحن شده فقط می‌دود و انگار خیلی ترسیده که درست نشانه‌گیری نمی‌کند و فقط کورکورانه تیر می‌زند و اکثرا به خطا می‌رود. به سمت حرم نمی‌رود، می‌رود به سمتی دیگر به کجا؟...آه... 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI
. قهرمان اوّل کربلا ✍چمن‌خواه [۵] گاه این سوال در اذهان پیش می‌آید. چرا امام حسن (علیه‌السّلام) با معاویه بیعت نکرد؟ در جواب باید گفت: زمان امام حسن (علیه‌السّلام) مسأله بیعت مطرح نبود. بیعت یعنى امضاى خلافت آن شخصی که رأس کار است. در قرارداد آتش‌بس یا صلحى که بین امام حسن (علیه‌السّلام) و معاویه نوشته شد، یکى از شرایط این بود که امام حسن(علیه‌السّلام) به معاویه، امیرالمؤمنین نگوید، با او بیعت نکند، معاویه حق تعیین جانشین نداشته باشد. در بعضى از روایات آمده است، معاویه بعد از خودش امام حسن(علیه‌السّلام) را به خلافت بگذارد و بعد امام حسین(علیه‌السّلام) را. در زمان امام حسن (علیه‌السّلام)،  ادعای معاویه، عمل براساس اسلام بود. او در ملأ عام کار خلاف قران و شرع انجام نمی‌داد؛ که اگر انجام می‌داد مصداق این روایت می‌شد. پیغمبر فرموده بودند: «مَن راىَ سُلطاناً جائراً مُستحلاً لِحرمَ الله ناکثاً لِعهداللهِ یَعملُ فى عِباداللهِ بالجورِ وَ الطُغیانِ وَ لَم یُغیرُ عَلیه بفعلِ و لاقولِ کانَ حَقاً عَلى اللهِ اَن یُدخله مُدخله» یعنى کسى که ببیند یک حاکمى دارد ظلم مى‌کند، به حقوق مردم تجاوز، حرام خدا را حلال و احکام الهى را دگرگون مى‌کند بر او واجب است که با این حاکم مقابله کند، این در زمان امام حسین(علیه‌السّلام) بطور کامل وجود داشت. ولی در زمان امام مجتبی(علیه‌السّلام)، حاکم(معاویه) اینگونه نبود. [۶] گرچه امام حسن(علیه‌السّلام) به علم امامت می‌دانست که معاویه یک روزی این کارها را خواهد کرد. ولی معاویه ادعا مى‌کرد که مى‌خواهد بر طبق احکام الهى عمل کند و امام حسن،(علیه‌السّلام) در همان صلحنامه نوشتند: باید براساس حکم خدا و سنت پیغمبر عمل بکنى. او هم قبول کرد که بر طبق این عمل خواهد کرد. حضرت مجتبی(علیه السّلام) حتی پس از انعقاد پیمان صلح؛ که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد. بعد از ورود معاویه به کوفه بر فراز منبر نشست و انگیزه‌های صلح خود و امتیازات خاندان علی(علیه السّلام) را بیان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد. (کتاب احتجاج، طبرسی) [۷] امام خامنه‌ای دلایل انتخاب صلح را اینگونه بیان کردند. «من معتقدم امام حسن (علیه‌السّلام) شجاع‌ترین چهره تاریخ اسلام است؛ چون شجاعت واقعی این است که انسان بر طبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژی او است اقدام بکند، اگرچه کسی نفهمد. امام حسن(علیه‌السّلام) حاضر شد خود و نام خود را در میان دوستان نزدیکش، فدای مصلحت واقعی کند و تن به صلح دهد؛ برای اینکه بتواند کارش را، یعنی دیدبانی اسلام، حفاظت از قرآن و هدایت نسل‌های آینده تاریخ را به موقع انجام دهد.» (کتاب دو امام مجاهد سال ۵۱ و ۵۲) با امید به اینکه خداوند به همه ما بصیرت عنایت کند تا بتوانیم این بزرگوار را بشناسیم و بدانیم که صلح امام حسن (علیه السّلام) همانقدر ارزش دارد که شهادت برادر بزرگوارشان امام حسین (علیه السّلام). این دو سبط پیامبر(صلی‌الله ‌علیه‌وآله)با قعود و قیام خود به اسلام خدمات زیادی کردند. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. تهدید نسل، نتیجه‌ی تحدید نسل ✍مرضیه عاصی [5].آینده‌ی پر امید، یكی دیگر از واقعیت‌های كشور است. این نسلِ جوان خیلی با ارزش است. مسئله‌ی "تحدید نسل" برای كشور یك خطر بزرگی است که ما خود را خیلی به این خطر نزدیک کرده‌ایم، باید در پی دوری از آن باشیم. "آنچه متخصصین و كارشناسان، با نگاه‌ها و دقت علمی بررسی كرده‌اند، ما را به این نتیجه می‌رساند كه با این روند كنونی، كشور در آینده دچار مشكل فراوان خواهد شد؛ كشور دچار پیری عمومی خواهد شد. این تحدید نسل، چیز بدی است." (بیانات در دیدار جمعی ازمداحان،۱۱اردیبهشت۱۳۹۲). یكی از مهمترین وظائف زن، خانه‌داری است و فرزندآوری برای او یك مجاهدت بزرگ می‌باشد و با عدم دقت ما، زمانی در كشور متأسفانه این مسئله مورد غفلت قرار گرفت که امروز متوجه خطراتش می‌شویم. پیر شدن كشورو كم شدن نسل جوان در آینده، از همان چیزهایی است كه اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتی هم اثرش ظاهر شد، آن روز دیگر قابل علاج نیست؛ اما امروز قابل علاج است. [6].ما باید در سیاستِ "تحدید نسل"، تجدیدنظر كنیم. امروز قاعده‌ی جمعیتی ما جوان است و بتدریج دچار پیری خواهد شد؛ چون پیری جمعیت با كاهش زاد و ولد همراه است. "در این سیاست تحدید نسل حتماً باید تجدیدنظر شود و این مسئله‌ی افزایش نسل از مباحث مهمی است كه واقعاً همه‌ی مسئولین كشور باید درباره‌ی آن فرهنگ‌سازی كنند و كشور را از تک‌فرزندی یا دو فرزندی خارج كنند."، ( بیانات در دیدار مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۶مرداد۱۳۹۰). برای جلوگیری از "تحدید نسل" باید سیاست‌های کلی جمعیت را مد نظر قرار داد، یعنی ارتقاء پویایی، بالندگی و جوانی جمعیّت با افزایش نرخ باروری- رفع موانع ازدواج، تسهیل و ترویج تشکیل خانواده و افزایش فرزند و کاهش سن ازدواج- اختصاص تسهیلات مناسب برای مادران بویژه در دوره بارداری و شیردهی و هم‌چنین ایجاد امکانات و تسهیلات لازم برای مادران شاغل (تا شغل آن‌ها وظیفه‌ی مادری و فرزندآوری را تحت‌الشعاع خود قرار ندهد)- تحکیم بنیان خانواده با اصلاح و تکمیل آموزش‌های عمومی درباره اصالت کانون خانواده و فرزند‌پروری- ترویج و نهادینه‌سازی سبک زندگی اسلامی، ایرانی و مقابله با ابعاد نامطلوب سبک زندگی غربی. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. مسجد، بستری برای تربیت نسل تمدن‌ساز ✍صغری راضی در این محیط افراد و کودکان که [عقبهٔ] مسجد هستند از طریق بصری و تجربی، بخش مهمی از ارزش‌های دینی به آنان منتقل می‌شود. تک تک افراد هستهٔ حزب‌الله جامعهٔ اسلامی در رونق دادن مسجد و برگرداندن آن به عنوان اجتماعی‌ترین لایهٔ حضور اقشار مختلف با سن‌های متفاوت، نقش پررنگی دارند؛ علی‌الخصوص روحانیت. سبک‌انگاری نقش تربیتی مسجد، از سوی روحانیت که از افراد اثرگذار در مسجد است؛ باعث گسستگی اهداف عالیهٔ آن که شامل زمینه‌سازی تربیت انسان در همهٔ ابعاد دینی و تربیت نسل اثرگذار برای تمدن‌سازی است، می‌شود. چراکه «مسجد پایگاه است و این پایگاه بر محور ذکر و نماز است؛ نه‌فقط پایگاه برای فلان مسئله‌ی اجتماعی، [بلکه‌] مسجد می‌تواند پایگاه همه‌ی کارهای نیک باشد؛ پایگاه خودسازی، انسان‌سازی، تعمیر دل و تعمیر دنیا و مقابله‌ی با دشمن و زمینه‌سازی برای ایجاد تمدّن اسلامی و بصیرت‌افزاییِ افراد». (۳۱/مرداد/۱۳۹۵) «پیامبر عظیم‌الشأن اسلام محور اساسی‌ترین فعالیت‌های آن زمان را مسجد قرار دادند. در مسجد، پیغمبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) نمی‌رفت فقط نماز بخواند و بیرون بیاید؛ کاری که برای اجتماع پیش می‌آمد و مهم بود، صدا می‌زدند: اَلصلوٰةُ جامِعَة؛ بروید به سمت محل صلات.» (۳۱/مرداد/۱۳۹۵)۵_آیت الله خامنه‌ای هم نسبت به حضور پر رنگ جوانان در مسجد تعابیر زیبایی دارند، ایشان می‌فرمایند: «بایستی برای جوانها جایگاه خاص در مسجد ایجاد کرد؛ یعنی واقعاً باید برای جذب جوان برنامه‌ریزی کرد. اینکه جوان مسجد را خانه‌ی خود و جایگاه خود بشناسد و به آن اُنس پیدا کند و رفت‌وآمد پیدا بکند، خیلی برکات دارد».(۳۱/مرداد/۱۳۹۵) حضور جوانان در مسجد به عنوان نیروی پیشران انقلاب ملزم به مقدماتی است، که این مقدمات شامل حضور او به طور مستمر در مسجد، و داشتن خاطرهٔ خوب از دوران کودکی او در این محیط است. دائما فریاد بر سر جوانان می‌کشیم که چرا در مساجد حضور ندارند، اما خود برای عدم حضور آنان از یکدیگر سبقت گرفته‌ایم. اجتماع نقیضین هستیم. از طرفی مانع حضور کودکان در مسجد هستیم و هیچ برنامه‌ای برای حضور آنان نداریم و از طرفی نالهٔ هجرت نسل جوان از مسجد سر می‌دهیم. واضح است کودک امروز، جوان فرداست؛ و جوان امروز همان کودک دیروز است که مدام برای عدم حضور او در مسجد به دنبال توجیهات دینی بوده‌ایم. زمانی که کودک بود و نهال ایمان او آماده آبیاری بود مسبب انزجار او از مسجد شده‌ایم، اما امروز طلبکار عدم حضور او در مسجد هستیم. 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI
. کربلای غزه را روایت کنیم تا دشمن ✍مرضیه عاصی ۳- جهانیان را متوجه کنیم که برای نابودی کامل اسرائیل باید مطالبه‌ی جهانی داشته باشیم و افکار عمومی مردم دنیا را اقناع کنیم و به آنها بفهمانیم که اسرائیلی‌ها مصداق آیه‌ی "اُولئکَ کَالاَنعامِ بَل هُم اَضَلُّ، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه‌ترند"، (اعراف/۱۷۹) می‌باشند و هیچ انسانی نمی‌تواند این قدر بی‌رحم باشد، این‌ها انسان نیستند بلکه از حیوان هم گمراه‌ترند، "این بلا را عملکرد خود صهیونیست‌ها بر سرشان آورد. وقتی ظلم و جنایت از حد گذشت، وقتی درنده‌خویی به نهایت رسید، باید منتظر طوفان بود. شما با ملّت فلسطین چه کردید؟ اقدام شجاعانه و در عین ‌حال فداکارانه‌ی فلسطینی‌ها پاسخ به جنایت دشمن غاصب بود."(بیانات در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری، ۱۸مهر۱۴۰۲) پس در این برهه از زمان به جهاد تبیین بپردازیم تا درنده‌خویی اسرائیل غاصب بر تمام اهل عالم روشن شود. ۴- دنیا بداند رژیم اشغالگر، مظلوم‌نمایی را بهانه قرار داده است تا بتواند باز به اشغال‌گری خودش ادامه بدهد. حمله به غزّه و خانه‌های آنها، به غیر نظامیان، قتل‌عام و کشتار دسته‌جمعی آنها برای این است که جنایات خودش را توجیه کند. "این هم یک محاسبه‌ی غلط است. سران و تصمیم‌گیران رژیم غاصب و حمایت‌کنندگان‌شان بدانند که همین کار، بلای بزرگ‌تری بر سر آنها خواهد آورد؛ بدانند واکنش این ظلمها سیلیِ سنگین‌تری بر رخسار زشت آنها است. عزم جوانان شجاع فلسطینی، عزم ازجان‌گذشتگان فلسطینی، با این جنایتها استوارتر می‌شود."(بیانات درمراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری، ۱۸مهر۱۴۰۲) امروز فلسطینی‌ها بیدارند، طرّاحان فلسطینی با مهارت کامل مشغول کارند. این محاسبه‌ی دشمن غلط است که فکر می‌کند با مظلوم‌نمایی می‌تواند حمله‌ی جنایت‌کارانه‌ی خودش را ادامه بدهد و دنیای اسلام نباید در مقابل این جنایت‌ها ساکت بمانند، بلکه باید عکس‌العمل نشان بدهند.  ۵- زمانی که در مسیر تربیت فرزندان، مبارزه و مقاومت را مدّ نظر قرار دهیم، شاهد رشد و بالندگی آنها خواهیم بود، در غیر این صورت، باید بدانیم که آنها را خوب تربیت نکرده‌ایم. کودکان و نوجوانان و جوانان کربلا چگونه تربیت شدند که عبدالله بن حسن با سنّ کَمَش عموجان را در میدان جنگ یاری داد و قاسم بن الحسن شهادت را "اَعلی مِنَ‌العَسَلِ" خواند؟ پس بدانیم که مبارزه تنها راه رشد و سازندگی است حاج قاسم در یک مبارزه‌ی طولانی صاحب مکتب شد. جوانان فلسطینی از همان لحظه‌ی تولد برای مبارزه تربیت شدند که امروز طوفان به پا کردند و کمر اسرائیل غاصب را شکستند. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. مردی که دست فلسطینی‌ها را پر کرد ✍راضی آنان فقط خود را انسان و بقیه را مخلوقاتی شبیه انسان می‌دانند. به عبارتی انسانیت ‌زدایی سازمان یافته از فلسطینی‌ها باعث می‌شود که اسرائیل‌ها با هر جنایتی راحت باشند، چراکه در نظر آنها فلسطینی‌ها بشر نیستند، پس حقوق بشر هم ندارند. این اعتقاد با گوشت و پوست اسرائیلی‌ها عجین شده؛ هیچ‌کدام از آنان با رفتارشان با فلسطینی‌ها مانند یک انسان برابر با خودشان نیست. این افکار پلید را خودشان اظهار کرده‌اند. آنان وحشیانه به مناطق مسکونی حمله می‌کنند تا به فلسطینی‌ها القا کنند که، هزینهٔ مقاومتشان چنین صحنه‌‌هایی خواهد بود؛ اما مردم فلسطین این بار برای همیشه تصمیم آخر را گرفته‌اند. اکنون زنان و کودکان به‌پاخاسته‌اند و پرده‌های ظلمانی تاریخی خود را در نوردیده‌اند. گویی کربلایی شده‌اند و هم‌پیمان با مردهایشان پای مقاومت ایستاده‌اند. مانند زنان و کودکان کربلا، در دل نوای رهایی از ذلت دارند. خوب که نگاه می‌کنیم درمی‌یابیم که راه قدس از کربلا می‌گذرد. حمله‌ای از جنس یزیدیان، مقاومتی از جنس زینبیان و حسینیان می‌طلبد. اکنون امروز غزه کربلاست. انچه‌که امروز آرامش دل ما در گرو آن است، این مطلب است که، ما به چند قدمی فتح قدس نزدیک هستیم و چیزی تا پایان عمر منحوس اسرائیل باقی نمانده، «با لطف و عنایت خداوند متعال این حرکتی که در فلسطین آغاز شده است، به پیش خواهد رفت و منجر به پیروزی کامل فلسطینی‌ها خواهد شد.» (۲۲/مهر/۱۴۰۲. بیانات در دیدار شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر جنبش اسلامی نیجریه) آنچه امروز عیان است این است که، هرچه‌ بیشتر پیش می‌رویم به فتح قدس نزدیک‌تر می‌شویم؛ و ارتباط فتح قدس با قضیهٔ فرج همان تقویت تفکر مبارزه و تفکر ظلم‌ستیزی و تفکر مقاومت در بین ملتهای مسلمان است؛ که اکنون سردار آن حاج قاسم عزیز، و سرکرده ظالم‌ترین و غاصب‌ترین رژیم عالم، اسرائیل و هم‌پیمانان آنان هستند. مسئله قدس مسئله اول جهان اسلام است؛ آنجا محل معراج پیامبر و نزدیک‌ترین محل به آسمان است؛ و اسرائیل به دنبال تخریب آن و برپایی حکومت شیطانی خود در مسجد قدس است. حقیقت این‌است‌که تا زمانی که اسرائیل از ناحیهٔ دولتهای دیگر حمایت شود، پیروزی نهایی قطعی نیست. ما در آینده نزدیک به نابودی اسرائیل نزدیک می‌شویم. «رژیم صهیونیستی... به شرط مبارزه همگانی و متحد فلسطینی‌ها و مسلمانان با صهیونیست‌ها در ۲۵ سال آینده وجود خارجی نخواهد. داشت.» (۱۳۹۵/آذر/۲۴. بیانات در دیدار دبیر کل جنبش جهاد اسلامی فلسطین بار رهبر انقلاب) ۴_آرمان ما حاکمیت اسلام است که اکنون ندای آن از مأذنه‌های مسجد الاقصی بلند می‌شود. «ما باید دنبال تمدن نوین اسلامی باشیم برای بشریت؛ این تفاوت اساسی دارد با آنچه قدرتها دربارهٔ بشریت فکر می‌کنند و عمل می‌کنند؛ این به معنای تصرف سرزمین‌ها نیست؛.....این به‌معنای عرضه کردن هدیهٔ الهی به ملتها است، تا ملتها با اختیار خود، راه درست را انتخاب کنند» (۸/دی/۱۳۹۴ بیانات در دیدار مسئولان نظام با و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی) دنیای آینده دنیای فلسطین است، دنیای رژیم غاصب صهیونیستی نیست، و آینده متعلّق به اینها است. صهیونیست‌ها ظلم می‌کنند، جنایت می‌کنند، فاجعه‌آفرینی می‌کنند، اما تلاشی که آنان می‌کنند بیهوده است و به جایی نخواهد رسید. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. نگاه فرازمانی ✍خالقی آری بسیج از ابتکارات افتخار آفرین حضرت امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) است، اما چون وظیفه‌ی مراقبت از انحراف انقلاب را دارد، باید هشیار باشد تا همواره دست اهریمنان را از نفوذ در درون این مجموعه گرانقدر کوتاه کند. او باید نیرویی توانمند، مخلص، بابصیرت، بیدار، با انضباط و آماده به کار باشد؛ این همان تفکر و روحیه‌ی بسیجی است که اگر در تمام دستگاه‌های نظام حاکم باشد، پیشرفت در همه‌ی میدان‌ها حتمی خواهد شد. بنابراین با این نگاه، باید تفکر و روحیه را زنده نگه داریم. به همین دلیل، بسیجیان باید با پایبندی بر ارزش‌های انقلابی و اسلامی، معارف ناب و سراسر معنویت و عقلانیتی که در بیانات و آثار امامین انقلاب، استاد مطهری، علامه مصباح یزدی و ... می‌باشد، خود را تجهیز کنند و آگاهی‌های اسلامىِ خود را تعمیق و گسترش دهند تا در محیط پیرامونی خود اثر بگذارند. مسئله‌ی مهم دیگر اینکه ارتباط معنوی خود را نیز با خداوند متعال را که بسیار ارزشمند است و آثار بسیاری در وجود انسان بر جا می‌گذارد؛ تقویت کنند، تا وجود گران‌قیمت آنان از دستبرد شیاطین انس و جن در امان بماند. و اینگونه است که با هدایت امامین انقلاب، بسیجیان در پیشبرد اهداف انقلاب در اوج اخلاص و گمنامی به عظمتی شگرف دست پیدا کردند که از نمونه‌های پرارزش، بی‌نظیر و آسمانی آن حاج قاسم عزیز ماست که در دنیا مثال زدنی شد. در نهایت باید گفت که بسیج، یک فرهنگ، گفتمان و یک ایدئولوژِی اصیل در جهان بشریت است و حد و مرز نمی شناسد. او فرازمانی است و متوقف نمیشود و هم‌چنان با مقاومت و پایمردی به دنبال قوی کردن ایران اسلامی است و در راه ایجاد تمدن نوین اسلامی گام بر می‌دارد تا مسیر ظهور را هموار نماید. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. «تاجر مرگ» ٢ ✍زهرا سبحانی شاید هیأتی که مناخم را برای نوبل برگزید، یک لحظه خودش را جای مناخم فرض کرده بود و با منطق او، بی‌خیال ذهن شگفت زده‌ی جهانیان شده بود. منطقی که می‌گفت: «نیازی نیست به دیگران در مورد کارهایمان توضیح بدهیم ما فقط در مقابل خودمان مسئولیم نه دیگران» این جملات را مناخم بلند بلند گفته بود همان شبی که با «اسحاق شامیر» سرکرده‌ی یاغی‌های اشترن، روی هم ریخته بودند که آفتاب نزده بریزند سر اهالی «دیر یاسین»‌؛ ته دلشان هم گفته بودند: «خوبِ این عرب‌های مسلمان بشود که دیگر با هر ننه من غریبم صلح‌جویانه رفتار نکنند.» مناخم معتقد بود که «با دیر یاسین باید شروعی رقم بخورد که هر کسی از آن حرفی به میان آورد تنش بلرزد ابن تنها راه تصاحب سرزمین موعود ماست» اسحاق هم زده بود روی دستش و  «گل گفتی پسر» را آنچنان با هیجان گفته بود که سحر نشده، قشون قشون سرباز و خبرنگار مزدور، ریختند سر مردم بی‌پناهی که چند شب قبلتر، سربازهای اُردنی را از روستای خود بیرون رانده بودند که «ما دنبال جنگ نیستیم بگذارید در آرامش باشیم». اما با همه‌ی اینها وقتی نابرادری این یهودی‌های تازه وارد را دیدند، با هر چه که در دست داشتند از خود دفاع کردند، طوری که مناخم درخواست کمک و سرباز بیشتر کرد. در نهایت این ابتکارات آلفرد بود که برنده‌ی این جنگ نابرابر را مشخص کرد. عکاس‌ها صحنه‌های قساوت کسانی را ثبت کردند که معروف بودند به جنایتکاران ایرون، گروهی که ناز شست جنایتشان آنچنان وحشتناک بود که تا مدت‌ها پُز محکم کردن پایه‌های اسرائیل را به هم کیشان خود می‌دادند. از شرط‌بندی سر دختر یا پسر بودن جنین‌های زنان حامله گرفته تا بریدن دست‌ها و انگشت‌ها برای تصاحب النگو و انگشتر! مردان را هم پشت یک اتوبوسی بستند و بعد از دوره کردن سر میدان به رگبار بستند. دخترها که دیگر گفتن ندارد اجساد نیمه سوخته، همه چیز را حکایت می‌کرد. مزدورها صحنه‌های جنایت را ثبت کردند و پول‌ش را هم تمام و کمال گرفتند گرچه تا سال‌ها بعد، همچنان اظهار تأسف می‌کردند... حقایق به تصویر کشیده شده‌ی آن روز، در میان روستاهای اطراف پخش شد. برای ما داعش دیده‌ها، شاید اینجور چیزها تازگی نداشته باشد چون داعش هم از خرخر چاقویی که با آن سر می‌برید؛ فیلم می‌گرفت و در فضای مجازی پخش می‌کرد ولی برای مردم آن زمان تازگی داشت طوری که از وحشت جنایت‌ها و از ترس جانشان، زمین‌های آبا و اجدادیشان را رها کردند و در راه حفظ ناموسشان آوارگی را به جان خریدند. مثل ما هم باید مرگ داعش را مدیون مردان شریفی بداند که ایستادند تا وطن، وطن بماند. غروب آن روز وحشتناک، مناخم پیرزومندانه نگاهش را با اسحاق رد و بدل کرد که «دیگر بهتر از این نمی‌شه،این بار هم گل کاشتیم» بار قبلی هم با کمک همدیگر هتل شاه داوود یا همان کینگ دیوید فلسطین را با دینامیت‌های آلفرد نوبلِ دربه در دنبالِ صلح و نیک‌نامی را با خاک یکسان کرده بودند. آنجا فقط عرب مسلمان نبود، مسیحی و یهودی هم بود. . دو سه نفری که عِرق یهودی‌شان نمی‌گذاشت بی‌خیال آن یهودی‌ها شوند، به مناخم اعتراض کردند که اول باید هم‌کیشان خود را از هتل بیرون بیاوریم بعد... 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI
«عمله‌ها فریاد نمی‌زنند» ١ ✍زهرا سبحانی در آن ساعت شب، هیچ کدام از این اعترافات در دادگاه وجدانش، برای تسکین او کارساز نبود. شکایت خانواده‌های قربانیان از او در دادگاه بلژیک، تمام آسایش‌اش را گرفته بود. او به اندازه‌ی فرمانده‌ی آن خونریزی‌ها، مجرم بود. امیدی به رئیس‌جمهور هم نداشت. همان اول کاری آب پاکی را ریخته بود روی دست‌ش. از او هم انتظاری نداشت: «هیچی نباشه او پسر همان پِیر ملعونه» می‌دانست «امین» مثل پدرش حساب دودوتای سیاست را از بَر بود؛ آنقدری که پای پدر و حزبش را به هیچ وجه، وسط نکشد. بدش هم نمی‌آمد پایان بازی را با قربانی یک شخص اعلام کند و چه کسی بهتر از «ایلی بخت برگشته» که تمام کاسه کوزه‌ها، سرش شکسته شود؟ اسرائیل هم موشی بود که لباس گربه تنش کرده بود نه وفا سرش می‌شد و نه خوش خدمتی؛ فقط به منافعش فکر می‌کرد. ایلی نمی‌توانست تمرکز کند. خودش مانده بود و یک دادگاه جهانی که روز به روز به تاریخ محاکمه‌اش نزدیک‌تر می‌شد. احساس مهره‌ی سوخته به همش ریخته بود. تصمیمش را گرفته بود باید نتیجه‌ی بازی را به سود خود پایان می‌داد. او در خیلی از جلسات موساد شرکت کرده بود جیک و پوک خیلی‌ها هم دست‌ش بود. می‌دانست کشتن بشیر فقط بهانه‌‌ای بیش نبود که خبرنگاران را ساکت کنند و الا با عقل حتی هیتلر جور در نمی‌آمد که جور یک قاتل یا نهایت یک گروه تروریستی را هزاران زن و کودک بکشد. اجازه‌ی ورود به اردوگاه صبرا و شتیلا را خود شارون از بگین گرفته بود. آدم این همه اطلاعات داشته باشد و خودش بشود مهره سوخته!؟ دیگر جوان نبود که سودای تصاحب قدرت در سرش باشد. چیزی برای باختن نداشت. کشتن سه هزار آدم از جمعیت پنج هزاری شتیلا دیگر طمعی برایش باقی نگذاشته بود. خیلی وقت بود که چهل و شش سالگی‌اش را رد کرده بود. بعد از خوش خدمتی به اسرائیل در سال 1982 در اردوگاه صبرا و شتیلا، هم طعم نمایندگی مجلس را چشیده بود و هم وزارت. بیست سال گذشت تا بفهمد طعمش مزه‌ی خون می‌دهد. خون کودکان و زنان آواره و بیگناه! با صدای زنگ تلفن از جا پرید. به تلفن خیره شد. روی پیغام‌گیر افتاد. اما کسی پشت خط نبود. بوق اشغال فضا را پر کرد. این اواخر زیاد از این تلفن‌ها داشت. درست بعد از اینکه به خبرنگاران گفته بود که اسناد زیادی از آن ماجرا دارد. آن جنایت‌ها با هماهنگی خود اسرائیل و همراهی شارون بوده... صدای زنگ تلفن دوباره بلند شد. به ساعت نگاهی انداخت. اولین بار بود که این وقت شب، صدای تلفن آن هم برای دومین بار در این خانه می‌پیچید. ناخودگاه پرت شد به همان سال 1982. صدای افسر در ذهنش تداعی شد: «فرمانده 50 تا زن و کودک داریم با اونا چه کنیم؟» به ساعت نگاهی انداخته بود. درست همین ساعت بود. از بی‌موقعی سوال افسر حرص‌اش گرفته بود: «این آخرین بار باشه که اینها رو از من می‌پرسی خودت بهتر می‌دونی که چه باید بکنی!»... نفس‌هایش به تندی تپش قلبش نمی‌رسید. سیگار را با دستش فشرد و به سمتی پرت کرد. تلفن از زنگ خوردن نمی‌ایستاد، روی پیغام‌گیر هم نمی‌رفت به سمت تلفن هجوم برد و «الو» را بی معطلی گفت؛ اما فقط سکوت بود که از آن طرف خط شنیده می‌شد. گوشی تلفن را به دیوار کوبید و دست در موهای جوگندمی‌اش کرد. نفس‌اش را محکم بیرون داد. گیلاس مشروبش را از روی میز برداشت و روی کاناپه‌ی چرمی دراز کشید؛ با همان فریادهای زن که در گوشش می‌پیچید. مشروبش را تا ته سر کشید... قرار گذاشته بودند که اردوگاه را از تروریست‌های آزادی‌خواه جنبش فلسطین پاک کنند. با دیدن کودکان و زنان همان اول، حساب کار دستش آمد. فهمید که هیچ مرد مبارزی اینجا نیست. نقشه‌ی شارون و پِیر با هماهنگی‌ بالایی‌ها، زیادی توخالی بود. آمریکا فقط تضمین می‌خواست که اسمش لو نرود. تضمین‌اش را که گرفت رضایت‌اش را اعلام کرد؛ مثل آب خوردن. همه راضی بودند؛ خودش چرا باید ناراضی باشد؟! چه فرصتی بهتر از این برای اثبات لیاقت! احساسات فالانژیستی‌اش که گل کرد، صدای جیغ و فریاد کودکان و زنان بلند شد. اسرائیلی‌ها خیالشان را تخت کرده بودند که مانع ورود خبرنگاران می‌شوند و در کمال آرامش کارشان را بکنند... میان صداهای درهم و برهم چشم بست. صبح 24 ژانویه با فریادهای آشنای زن بیدار شد. از اینکه خوابش برده بود، تعجب کرد. برای جلسه باید آماده می‌شد، گره‌ی کرواتش بدقلقی می‌کرد ولی از پسش برآمد. با نشستن روی صندلی عقب اتومبیل، تصویر زن جلوی چشم‌هایش نشست. با موهای آشفته و روسری که عقب رفته بود. خودش را در چشم‌های روشن زن می‌دید که موذیانه می‌خندد. با حرکت اتومبیل، سعی کرد تصویر زن را از ذهنش پاک کند؛ اما التماس‌های زن رهایش نمی‌کرد: «به بچه‌هایم کاری نداشته باشید.» 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI
«قراردادهای خونین»٣ ✍زهرا سبحانی در گیرودار توجیه درون خود و حرف‌های بی‌سر و ته دادستان بود که «قراردادهای سازمان صهیونیست جهانی» از دهان او به گوش‌ حاضران رسید. همهمه‌ی دادگاه، او را خاموش کرد. یک لحظه یاد موساد افتاد که چطور او را بعد از هفده سال با هویت ساختگی نیکولاس در آرژاننین، پیدا کرده بود. می‌دانست آدرس خانه‌اش را می‌دانند... اما سکوت دادگاه، یعنی اینکه او باید ادامه می‌داد و از محتوای قرارداد‌های بین هیتلر و سازمان بگوید. قراردادهای خونین که ارمغانش «تسلط بر جهان» بود و برایش میلیون‌ها آدم با برچسب جنگ جهانی، قربانی کرده‌ بودند؛ آدولف کچل، که دیگر برایشان عددی نبود. هجوم این دانسته‌ها،آدولف را سر چندراهی گذاشت که نمی‌دانست از کجا شروع کند؛ از همان اول که «سازمان صهیونیست جهانی یهودی» به این نتیجه رسیده بود با اخلاق بد یهودی‌های ساکن اروپا، نمی‌تواند نقش خیرخواه را بازی کند و اول و آخر نقشه‌هایش را نقش بر آب می‌کردند؛ یا از فلسطین که کتاب تحریف شده، از آن به عنوان سرزمین موعود یاد کرده بود. در چشم‌های آدولف تردید موج می‌زد. شاید اگر از زد و بند سازمان با هیتلری که نمی‌خواست یهودی‌ها در اروپا بمانند، شروع می‌کرد بهتر می‌بود؛ در سال193‪0 که خبری از جنگ نبود و رکود بدی ‌یقه‌ی آلمان را می‌فشرد، قرار مدار بر این شد که در ازای تأمین سوخت و مواد خام آلمان توسط سازمان، هیتلر متعهد می‌شد با اتوبوس و قطار، یهودیان اروپا را راهی فلسطین کند. به آن نشان که سازمان از همان سال، شروع به توسعه‌ی بانک و چند کارخانه توسط سردمدارانش در فلسطین کرد. آدولف حتی به این فکر کرد که پای تبلیغات جارچی‌ها برای سرزمین موعود و انتشار فراخوان‌های اتحاد با نازی‌ها را هم وسط بکشد و از ضرب سکه‌هایی بگوید که به یمن این نقشه‌ی بی‌عیب و نقص، نشان نازی‌ها یک طرفشان بود و نشان ستاره‌ی داوودِ صهیونیست‌ها در طرف دیگر! آدولف می‌دانست که همه‌ی اینها قرار بوده مخفی باشند؛ اما قدرت خدا، گاهی وقت‌ها سازمان، زنجیر پاره می‌کرد و علنی، از نازی‌ها حمایت می‌کرد. طوری که صدای رئیس‌جمهور چک را درآورد و به سردسته‌ی سازمان توپید: «آقاجان! این چه وضعی‌ست که راه انداخته‌اید در حالی که ما از جان و مالمان برای شکست نازی‌ها خرج می‌کنیم تا اروپا تقویت شود، سازمان صهیونیست‌ها به جای دفاع از اروپا، با کمک‌های مالی و مادی، نیاز نازی‌ها را تأمین می‌کند...» یادش آمد که بعد از این تشر، تقریبا یکسال قبل از پایان جنگ جهانی دوم، قراردادی نوشتند که همین خود بدبخت نشسته‌اش در جایگاه اتهام، بعد از مهیا کردن اتوبوس‌ها، می‌بایست یهودی‌ها را از میان اسرای مسیحی در اردوگاه‌ها، جدا می‌کرد و آنها را به سوی فلسطین روانه می‌کرد... آدولف غرق باید و نباید چه بگوید و چه نگوید بود که باز هم بدون هماهنگی گفت: «نماینده‌ی صهیونیست‌ها یعنی کاستنر مأمور بود، یهودی‌های به درد بخور را جدا کند و آنها را سوار اتوبوس کند و بدردنخورها را هم به اردوگاه برگرداند» آدولف نمی‌دانست چه چیز مهمی را افشا کرده که سروصدای دادگاه او را از افکارش بیرون آورد. کار از کار گذشته بود. این حرف‌ها درگوشی بود که نباید جار زده می‌شد؛ تا به وقت نیاز برای توجیه افکار عموم، برای بعدهایی مثل این روزها بتوانند با علم کردن مظلومیت همان یهودی‌های بدرد نخور، اشک‌ها بریزند و راه رسیدن به اهدافشان را هموار کنند. دادستان که از این افشاگری دیگر رنگ و رویی برایش نمانده بود، وسط دادگاه پرید و برای چندمین بار قصه‌ی مظلومیت نخ‌نما را از سر گرفت و گفت و گفت تا همهمه‌ها خوابید. شیرپاک خورده‌ای هم در میان حضار دادگاه، پیدا نشد که بایستد و فریاد بزند که با تمام این روضه‌ها، برای جنایت‌های در فلسطین چه جوابی دارید؟ چطور یهودیان مهاجر آواره و بیچاره‌‌، همگی با پول و اموالشان از آلمان آمده بودند این سر دنیا؟ و هنوز پایشان به فلسطین نرسیده حساب‌های بانکی‌شان پر شده بود؟! اما طبق معمول صدای عدالت خاموش ماند و حاضرین گاهی کله‌هایشان را برای مصیبت‌خوانی دادستان بالا و پایین کردند. 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI
«خانه‌ی ملّی» ۴ ✍زهرا سبحانی در این آشفتگی جهان، دربار بریتانیا اما، به کار دیگری مشغول بود. چهار پنج ماهی از یتیم شدن فرزندان فرنانتس و سوفی نگذشته بود و مردم واقعیت جنگ را لمس کرده و نکرده، طرح «خانه‌ی ملی یهود»، در مجلس انگلیس، پیشنهاد داده شد. طرح بوی استمرار جنگ‌های صلیبی را می‌داد، اما برای مردمِ درگیر جنگ و بی‌خبر از همه‌جا، مگر چه اهمیتی داشت؟! حکومت عثمانی هنوز پابرجا بود و به ظاهر مقتدر، که در انگلستان، برای فلسطین و عراق و اردن و... زیر سلطه‌ی عثمانی‌ها نقشه‌ها کشیدند. اسمش را هم گذاشتند «بحر تا نهر». این طرح اگرچه با زد و بند مخفی‌کارها یا همان سازمان صهیونیسم پایش به مجلس بریتانیا باز شده بود ولی همین هم داستانی داشت به بلندی تلاش‌های بی‌فرجام ناپلئون و سزارهای روسیه برای این سازمان و قدرتمند شدن انگلیس روباه. صهیونیست‌ها که بر آداب «تا پول و قدرت داری رفیقتم» از زمان حضرت موسی (علیه السلام) پایبند بودند، با قدرتمند شدن انگلیس و نفوذ در مجلس آن، روز به روز به محقق شدن نقشه‌هایشان امیدوارتر شدند. حق هم داشتند چون کم نبودند کسانی مثل «بالفور» نخست‌وزیر انگلیس، که مثل موم در چنگشان بودند. «طرح خانه‌ی ملی» در مجلس انگلیس بررسی شد و جاهایی که می‌دانستند خلاف وجدان‌هاست، برای دلخوشی افکار عموم فقط بر روی ورق، چکش‌کاری کردند. صهیونیست‌های امیدوار هم بیکار ننشستند و پول‌هایشان را به اسم سرمایه‌گذاری‌ ولی با هدف از بحر تا نهر، بُردند طرف حکومت عثمانی که آن روزها گرفتار بدبختی منیت شده بود و بی‌سروصدا در زمین‌های فلسطین خرج کردند. تا به وقت‌ش، «ما از همه برتریم» را چماق کنند و بر سر بومیان و صاحبان آن سرزمین بکوبند. این زمینه‌چینی‌ها سه سال طول کشید و درست در سال 191‪7 که انگلیس پیشتاز جنگ جهانی اول بود و حکومت عثمانی در حال متلاشی شدن، بالفور برای اینکه جواب تلاش‌هایش، خشک و خالی نماند، باکلی سلام و احترام به بزرگان صهیونیسم اینطور گزارش داد: «لرد روتشیلد گرامی! بسیار خوشوقتم که از جانب دولت اعلیحضرت، اعلام همدلی ذیل با آرمان‌های یهودیان صهیونیست را که به کابینه تقدیم و با آن موافقت شده ابلاغ نمایم.» جهانیان هم این وسط همچنان سر خوانخواهی پیراهن فرانتس فردیناند، سرکار بودند و می‌جنگیدند. انتشار «بیانیه‌ی بالفور» یا همان طرح چکش کاری شده‌ی دلخوش‌کنک، ذهن‌های بیدار را درگیر کرد که چرا کشوری مثل انگلستان با این همه فاصله، برای فلسطین باید و نباید تعیین کند؟ ولی پیشتازی در جنگ، انگلیسی‌ها را آنقدر پُر رو کرده بود که با قلدری و زور، ذهن‌های آگاه را خاموش کند و سیاست خود را در پیش گیرد و برای این منظور، جنگ جهانی اول تمام شده، نشده، «هربرت ساموئل» یهودی را به عنوان نماینده‌ی بریتانیا برای قیمومیت، به سوی فلسطین روانه کرد. این اولین بار بود که با وجود مخالفت‌های مجلس انگلیس، یک یهودی در مجلس بریتانیا کار‌ه‌ای می‌شد؛ ولی مهم نبود چون در هر صورت این مخفی‌کارها بودند که تعیین تکلیف می‌کردند و در پیشانی هربرت، تحقق آرمان‌هایشان را دیده بودند. قبل از اینکه هربرت پایش به فلسطین برسد یعنی در همان بحبوحه‌ی جنگ، چندباری یهودی‌ها به فلسطین، گروهی مهاجرت کرده بودند؛ اما جمعیتشان به اندازه‌ای نبود که بتوان برای رویای هربرت ساموئل و مخفی‌کارها، سرش حساب باز کرد. رفتار بد مهاجران یهودی، از سوی دیگر، بومیان منطقه را حساس کرده بود و همین امر، کار ساموئل را بیشتر می‌کرد. ساموئل از راه نرسیده و بی‌توجه به دسته‌گل‌های هم کیشانش و حتی بندهای نمایشی بیانیه بالفور، بلند بلند از یهودی‌ها دفاع کرد و تا توانست به یهودی‌ها اعتبار بخشید. مواد خام مورد نیاز صنعت آنها را بدون حق گمرک وارد کرد و واردات اجناسی که صنعت اصلی بومیان بود را آزاد کرد. در کارخانه‌ها و بانک‌ها هم فقط یهودی‌ها حق اشتغال داشتند. هر قاضی مسلمان و یا مسیحی که یک یهودی را مجازات می‌کرد به صبح نرسیده از کار، بیکار می‌شد. یهودی‌های یاغی که با ترور و شعارهای عرب‌ستیزی منطقه صلح زیتون را ناامن کرده بودند را آزاد کرد... هربرت از انجام هیچ کدام از این‌ها به صورت آشکارا ابایی نداشت، حاکمی بود که اسبش می‌تاخت و هیچ کس جلودارش نبود. تا می‌توانست با استفاده از اختیاراتش، برای رویای سازمان تلاش کرد. در نهایت رویای خودش و مخفی کارها را با طرحی به اسم «حکومت مستقل یهودی»، به مجلس بریتانیا پیشنهاد داد. البته با ترفند تغییر ترکیب جمعیتی! از آن به بعد بود که خیلی‌ها مثل چرچیل، هربرت را «شاه ساموئل» خطاب می‌کردند. 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI
. 🔖آغاز راه مکتب سلیمانی آمنه عسکری منفرد امروز استکبار جهانی که بعد از ۷۵ سال جرم و جنایت و نسل‌کشی در فلسطین اشغالی، با  حمله‌ی کوبنده‌ی طوفان الاقصی، دچار شکست غیر قابل‌ترمیم گشت و با گذشت حدود سه ماه از حملات و جنایات دهشتناک و بی‌سابقه در غزه، پیام مقاومت و اقتدار اسلام را دریافت‌کرد و  با شکست هیمنه‌ی پوشالی‌اش در چشم جهانیان، جز  «هیچ»  نصیبی  نداشت،  از گسترش مکتب سلیمانی در دنیا  به هراس افتاده. بعد از ترور شخصیتها و فرماندهانِ بدونِ مرزِ مقاومت دنیای اسلام، همچون «شهید سید رضی موسوی» و «شهید العاروری» در روزهای منتهی به سالروز شهادت شهید سلیمانی، این بار حتی به زنان و کودکان زائر عاشق مکتب شهید که برای عرض ارادت و تجدید پیمان با آرمانهای نظام و امامین انقلاب، گرد مزار شهید جمع‌ شده‌بودند، نیز  رحم نکرد و بار دیگر عمق حقد و کینه‌ی خود از راه و مکتب شهید سلیمانی را اینگونه نشان داد. اما بار دیگر دشمن پلید دچار خطای محاسباتی شده‌ که نفهمید، این جمله‌ی سردار که فرمود: «ما ملت امام حسینیم.» تنها یک شعار نیست، این پیامی راهبردی است که از طرف فرمانده‌ی‌ شجاع مقاومت در دنیای اسلام ، به همه‌ی آزادگان جهان صادر شد تا همه بدانند که تنها راه فلاح و رستگاری از «مسیر حسین»(علیه السلام) می‌گذرد. «مسیر حسین» یعنی خطِ مشیِ ملت مقاوم  و مقتدر جمهوری اسلامی ایران، که در تمامی سالهای پس از انقلاب و جنگ تحمیلی، با خون خود اعلام کردند «هیهات مِن‌َالذِلَّه» و امروز همین پیام از گلوی زن و مرد و کودک مقاوم فلسطینی به گوش همه‌ی آزادگان جهان رسیده و رژیم غاصب صهیونیستی و آمریکای جنایتکار را به زانو درآورده و فریاد حق‌طلبی و آزادی‌خواهی را در تمام دنیا به صدا درآورده است.  امروز مکتب سلیمانی که همچون انقلاب اسلامی «زنده و زاینده» است، در تمام دنیای اسلامی جریان و سیلان یافته و رویشهای معجزه‌آفرینی را نتیجه داده است که خشم و غضب دشمنان کینه‌توز را شعله‌ور ساخته. اما دشمن بداند با این اعمال وقیحانه هرگز نمی‌تواند خدشه‌ای بر اعتقادات و آرمان‌هایِ انقلابی مردمِ بااراده، فهیم و بصیر ایران اسلامی وارد کند، چرا که که این مهم، ریشه در «اقتدار و حقانیت» انقلاب اسلامی ایران، در برابر توطئه‌های استکبار جهانی دارد. امروز سردمداران کفر و استکبار بدانند؛ ملت شهیدپرور ایران اسلامی یدِ واحده‌ی امت اسلام هستند و برای دفاع از حرم انقلاب اسلامی و آرمان‌های امامین انقلاب و ساحت مقدس مرجعیت اسلام و انقلاب تا پای جان ایستاده‌اند، چرا‌که خود را وارثان خون شهدا می‌دانند و اینک  پیام ملت شهید‌پرور ایران اسلامی به دنیای استکبار، همان پیام امام روح‌الله است که فرمود: «خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز بگذار و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت، تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» (صحیفه‌ی امام خمینی، ج۲۱، ص۹۳). @AFKAREHOWZAVI
او کیست❓❓❓ ✍زینب نجیب 6⃣ هنر مدیریت اقتصادی و مهندسی اجتماعی و روش هوشمند در تجارت را از برادرزاده‌های باتدبیرش اقتباس کرده بود و مردم‌خواهی را از عمویش به یاد داشت و همین سبب شد که نزد ایشان آموزش ببیند و همواره در مسائل گوناگون از او مشورت گیرد. از جمله در ازدواج با شخصی که بعدها یکی از بزرگ‌ترین رهبران جامعه خود شد و داعیه‌ی جهانی پیدا کرد. 7⃣این بانو، دارای ثروت و اعتباری بسیار بود، امّا به جای کار ظالمانه رایج ـ که رباخوارگی و مکیدن خون محرومان و خوشگذرونی رایج زرداران بود ـ سرمایه‌اش را در راه سازندگی و تجارت و سود عادلانه و گره‌گشایی و مردم‌نوازی به کار می‌انداخت. از این راه سودمند، هم بر ثروت خود می‌افزود و هم به اقتصاد جامعه خون سالم تزریق می‌کرد. با کارآفرینی، گروهی را در شبکه تجاری خود به کار می‌گرفت که اینچنین نیازهای مردم به وسایل زندگی را برطرف سازد و مطلوبتر از همه به ندای آزادگی و ناسازگاری خود با روزگارش پاسخ دهد. اگر شرایط رباخواری آن روز را بنگریم و بدانیم که چگونه و در چند مرحله به جنگ این آفت بزرگ اجتماعی رفته بود، بیشتر به عظمت این انسان خوش‌فکر پی‌‌می‌بریم. 8⃣ایشان کارگزارانش را از میان انسان‌های سالم استخدام می‌کرد و خود از دفتر کارش این شبکه‌ی تجاری را با سرانگشت تدبیر و قدرت به حرکت می‌آورد و به کار اقتصادی‌اش سامان می‌بخشید. با دقت در انتخاب فرصت، نوع کالا و مقدار آن را تعیین می‌کرد. حرکت، بازگشت و توقف کاروان را با آگاهی از زمان و مکان، به گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌نمود که شگفتی‌ها را برمی‌انگیخت و کاروان بزرگ تجارتی‌اش هماره در راه بود و سود فراوانی باخود به همراه می‌آورد. 9⃣ اگر با شرایط جهان آشنا باشیم و محرومیت کامل زن از حقوق انسانی‌اش را به یاد بیاوریم، آن‌گاه اداره چنین شریان مهم اقتصادی به وسیله یک دختر هوشمند و پاک‌منش را می‌ستاییم و درمی‌یابیم که او خردمندترین و کارآمدترین مدیران روزگارش بود. این عوامل، دخت خردمند را با جامعه‌ی روزگارش متفاوت ساخت و او را انسانی وارسته تربیت کرد؛ به گونه‌ای که هم از حقایق جاری روزگارش آگاه بود و هم به خداجویی و بشردوستی آراسته شد و هماره در اندیشه‌ی جامعه و جهانی نو می‌زیست. 0⃣1⃣ این بانوی بزرگوار، بانویِ بانوان جامعه خود نامیده شد و چنان نیکبخت و اهل بالندگی بود که حتی پس از وفاتش، خواص جامعه در وصف او شعرها سرودند. از سوی دیگر او را صدیق می‌نامیدند زیر راست‌گفتار و راست‌عقیده بود و در مجموع، آثار بزرگی و نجابت و شرافت از کردار و گفتار و رفتار او پدیدار می‌گشت. ایشان از انفاق‌کننده‌ترین افراد در زمان خود شناخته شد و این باعث شد تا بسیاری از زنان دیگر به تأسی از او در آن زمان و چه در زمان‌های بعد، این فرهنگ انفاق را الگو گرفته و گسترش دهند. 🍃ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
تبعیض تنش‌زا ✍محدثه زندی ملت‌های جهان چگونه به سازمان مللی اعتماد کنند که دبیرکلش بی‌شرمانه در مقابل چشم دوربین‌ها اعتراف کرد که در قبال گرفتن مثلا کمک مالی از عربستان در برابر جنایات سعودی‌ها در یمن سکوت کرده است؟ و این اولین و آخرین برخورد دوگانه سازمان ملل نبوده و نیست. سازمان ملل با کوتاهی در انجام وظایف خود و عدم رعایت اصل برابری انسان‌ها و ملت‌ها در برابر قانون، خود بزرگترین عامل جسارت‌یافتن قلدرهای جهان است و این تبعیض در اعمال قوانین باعث بی‌ثباتی در منطقه غرب آسیا و جهان است. که اگر او به وظایف خود عمل کرده و زورگویان ضدبشر جهان را مهار می‌کرد شاید نیاز به اقدام مستقیم خود کشورها از جمله ایران نمی‌بود. بعد از عملیات طوفان الاقصی و وعده‌ صادق، ناکارآمدی سازمان ملل و شورای امنیت، که نماینده‌ی نظم کنونی جهان‌اند، برای ایجاد برابری و صلح پایدار در جهان به وضوح برای تمام جهانیان روشن شد.وقت آن است که جهانیان از این سازمان ناکارآمد مطالبه کرده و از او بخواهند رفتارش را در جهت برابری انسان‌ها و ملت‌ها تغییر دهد و با شجاعت در مقابل زورگویان عالم که خطری برای صلح و امنیت جهان هستند، بایستد و بیش از این آبروی خود را فدای قدرت‌های در حال اضمحلالی مثل صهیونیست و آمریکای جنایکار نکند و اگر همچنان به این رویکرد خود ادامه دهد باید مسئولیت عواقب آن را نیز به عهده بگیرد. @AFKAREHOWZAVI
. طرحی که نور بود اما تاریک معرفی شد... ✍زينب نجیب آن‌ها معتقدند که به‌کارگیری قدرت و اتکاء به آن در ساده‌ترین راه است که در آن هیچ خلاقیتی وجود ندارد و تنها معضل را پیچیده‌تر کرده و هزینه‌ای مضاعف بر دوش نظام می‌گذارد. بی‌قاعده بودن، برجسته‌ترین ویژگی آن شمرده می‌شود و اجرای آن، به‌صورت جدی، طرح‌های فرهنگی دیگر را تحت شعاع خود قرار می‌دهد. نگارنده به‌عنوان یک فعال فرهنگی که خود به شیوه‌ی گشت‌ارشادی‌ اولویت نمی‌دهد و بارها و بارها پیشنهاد حضور میدانی به خود را قاطعانه رد کرده و وقت و هزینه‌ها را صرف تبیین نوجوانان و جوانان و نوشتن یادداشت در فضای رسانه‌ای نموده است، چند سوأل جدی دارد: ۱). آیا فعالیت فراجا در بستر اختیارات و وظایف خود، جای فعالیت فرهنگی دوستان عرصه‌ی فرهنگ را تنگ کرده است؟ ۲). آیا امکان دارد که دوستان فرهنگی از طرح‌های فرهنگی خود پرده بردارند و روشن و واضح بفرمایند "طرح نور" دقیقا کدام نقاط از این طرح‌های فرهنگی را مختل کرده است؟ ۳). آیا حالا که فراجا به وظیفه قانونی‌اش عمل کرده و هم به درخواست مردم متدین احترام گذاشته و پلیس در این طرح، رو به سوی رفتارهای ایجابی آورده و اذعان دارد که حدالمقدور از رفتارهای سلبی اجتناب می‌کند، شایسته است که با هر چماقی او را بکوبیم؟ ۴). آیا نباید از ۲۵ دستگاه مسئول دیگر، در امر حوزه عفاف و حجاب پرسید که تا به امروز برای ترویج عفاف و حجاب چه کاری انجام داده و تا چه اندازه پلیس را در انجام مأموریتش یاری کرده‌اند؟ ۵).جنس سؤال بعدی کمی با دیگر سوأل‌ها متفاوت است. در این مدت در حق فراجا اجحاف شد. در تحلیل‌ها و نقدها به پلیس ادبیات به‌گونه‌ای بود که گویا او بدون سلسله مراتب اقدام کرده است. این در حالی‌ست که فراجا زیر نظر وزارت کشور و ستاد کل نیروهای مسلح فعالیت می‌کند. بنابراین نمی‌توان به همین راحتی برچسب بی‌قاعده بودن بدان چسباند. پس چطور به این صراحت انگشت اتهام به سمتش نشانه می‌رود؟ باز هم تأکید دارم که هر کس باید به وظیفه‌ی خود عمل کند. اگر من به عنوان یک همسر، مادر، معلم، مربی، شهروند و... به وظیفه‌ی خود عمل کنم و هر فرد و سازمان و نهاد دیگر، هر کدام در حیطه‌ی عملیاتی خویش، مسئولیت خود را در این حیطه بپذیرند، قطع به یقین پلیس، فقط، درگیر با همان تعداد هنجارشکنی خواهد شد که اگر سالها هم وقت صرف آنها کنیم، تنها یک جمله می‌گوید و آن این است:"پوشش خودم به خودم ربط دارد." و البته آن تعداد افرادی که از سوی سرویس‌های بیگانه مأمور به هنجارشکنی هستند. مابقی در جریان اصلاح فرهنگ جامعه خود به خود مسیر صلاح را پیش خواهند گرفت. در آخر باید بگویم گشت ارشاد و طرح‌هایی از این دست باید تنها قدمی در کنار قدم‌های دیگر باشند. نه یکه‌تاز میدان. اما متأسفانه در غیبت اقدام‌های دیگر، این قدم‌ها، بسیار بزرگ به نظر می‌رسد و تفاسیر نادرست را به بار می‌آورد. البته فراموش نکنیم که این طرح نیز تا آنجا کارآمد خواهد بود که اشتباهات انسانی آن به حداقل خود برسد و ان‌شاءالله مأموران اجرایی آموزش‌های لازم را دیده باشند. 🍃 @AFKAREHOWZAVI
. 🍃پیشنهاد مطالعه طرحی که نور بود اما تاریک معرفی شد ✍زينب نجیب 🔗لینک https://eitaa.com/afkarehowzavi/3188 🔗لینک https://eitaa.com/afkarehowzavi/3189 @AFKAREHOWZAVI
. 🔖 تکلیف‌محوری، راه‌حل معضل بی‌حجابی ✍آمنه عسکری منفرد این بار نیز در صورت بی‌تفاوتی، عدم تشخیص و عکس‌العمل آگاهانه و به موقع از جانب آحاد مردم و مسئولین و دوری از اتحاد و انسجام ملی، عدم رعایت تقوای اجتماعی به معنای عدم تکلیف محوری به شکلی که شرح شد، عدم تبعیت از رهنمودهای رهبر انقلاب و غفلت و کوتاهی آحاد مردم، تبعات جبران‌ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. حضرت علی علیه السلام فرمود: کسی که به هنگام یاری ولیّ و رهبر خود بخوابد، با لگد دشمن از خواب بیدار خواهد شد! »(عيون الحكم و المواعظ (لليثی)، ص۴۴۱) پیشنهاد نگارنده این است که در شرایط فعلی مسائلی مانند بی‌حجابی یا معضلات ناشی از ولنگاری فضای مجازی که اثر مستقیم بر ترویج فرهنگ ترک حجاب دارد، حتی در معضلات اجتماعی و فرهنگی عمیق‌تر، در مرحله‌ی اول باید با تیمی از نخبگان و کارآمدان امر و بر طبق رهنمودهای کلی رهبر فرزانه انقلاب و سیاستهای نظام، امر مفروض کارشناسی شود؛ سپس ضریب خطای احتمالی و آثار مثبت و منفی طرح‌های پیشنهادی بررسی شده و در نهایت طرحی واحد، همه جانبه و شفاف ارائه شود. لازم است سیاستهای مربوط به پیشگیری، مقابله و یا رفع خطرات احتمالی حاصل از اجرای طرح، تحت عنوان سیاست واحد، همه جانبه و کارشناسی شده، از طرف دولت و یا ارگان مسئول اعلام شود. همچنین باید پیامدهای احتمالی حاصل از انجام فعل و یا ترک آن به درستی برای همگان تبیین شود. در این صورت همه‌ی آحاد ملت با آگاهی، اراده، اتحاد و انسجام ملی و استفاده از توان جمعی برای رفع معضل به میدان می‌آیند و بدین ترتیب بسیاری از این مسائل طبق قانون هم‌افزایی با بهره‌گیری از تقوای اجتماعی در جامعه‌‌ی اسلامی و تکلیف مداری حول محور واحد از جانب مردم و مسئولین قابل حل خواهد بود تا دیگر شاهد شکست طرحهایی چون طرح امربه معروف از طریق حجاب‌بان و یا تذکر دلسوزانه و مسئولانه مردم در معابر نباشیم. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. پیش به سوی دولت‌اسلامی ✍محدثه زندی روابط خارجی رئیسی جهان را با دید اسلامی می‌نگریست. برای او جهان، دهکده جهانی به رهبری کدخدا نبود. جهان برای او صف‌بندی حق و باطل، مستضعف و مظلوم در مقابل طاغوت بود. او روابط ایران با جهان را بر اساس نفی طاغوت پیش برد. او با کشورهای اسلامی دوست و رفیق بود و با کشورهای دیگر اگر خوی استکباری و استعماری نداشتند همکاری خوبی بر پایه برابری و منافع کشور و ملت داشت. اما هرگز به کشورهای مستکبر باج نداد و با آنها مقتدرانه برخورد می‌کرد، وزیرخارجه شهید او نیز چه همراه خوبی در این مسیر بود. عملکرد او در سطح جهان، ارزش‌های ایران اسلامی را با افتخار در تریبون‌های جهانی فریاد زدن، دفاع او از قرآن در سازمان بین‌الملل، اقتدارش در مقابل خودکدخداپنداران جهان، حمایتش از جبهه مقاومت و کلا مشی بین المللی او، موج استکبارستیزی که در انقلاب آغاز شده بود و بعد شهادت حاج قاسم جلوه تازه گرفته بود را سرعت بخشید و از منطقه به جهان سرایت داد. امیدآفرینی رئیسی یک الگو برای مسئولان بود. در روزگاری که دیگر مردم امید نداشتند که مسئولانی شبیه مسئولان خالص اول انقلاب را درک کنند، رئیسی شهید نشان داد که هنوز هم هستند مردان انقلابی، هنوز هم هستند کسانی که می‌توانند مسئول باشند اما حیات شهدایی داشته باشند و همین باعث امید در مردم ایران بود. ایجاد امید در دل مومنان و ایرانیان و ایران‌دوستان از مهم‌ترین خصوصیات این شهید بود؛ و این غیر از تمام دستاورهای این دولت در حوزه‌های مختلف اقتصادی و علمی و سیاست خارجه و... است،که هر کدام وزنه سنگینی در ایجاد امید است. این فقط برخی از خصوصیات ایشان است که او را فردی تمدن‌ساز می‌سازد. گرچه او به تنهایی نمی‌توانست دولت اسلامی بسازد اما حضور او و مشی تحول‌خواهانه‌اش به اطرافیان سرایت‌کرده و آنها را برای رسیدن به دولت‌اسلامی رشد می‌داد و تربیت می‌کرد. او در مدت کوتاه سه ساله خدمتش، الگویی از مسئول طراز انقلاب‌اسلامی را پیش‌روی مردم و مسئولین گذاشت که فراموش‌شدنی نیست. همانطورکه مردم شهید بهشتی و رجایی را معیار سنجش مسئولین می‌دانستند، ایشان را هم معیار قرار خواهندداد و رئیسی چون هم مسئول و هم شهید متعلق به امروز است نه متعلق به اوایل انقلاب، شاخص بروزی برای مردم در انتخاب مسئولان است. خوب است مدعیان مسئولیت‌پذیری در ایران بدانند که از این به بعد مردم با عینک شهید رئیسی آنها را رصد‌می‌کنند. شهید را با عینک تمدن‌سازی و دولت‌اسلامی‌سازی باید شناخت و راهش را با استقامت ادامه داد تا خداوند در این مصیبت اجری شایسته به ما عطا کند. ان‌شاء‌الله در سایه هوشیاری مردم و الگوگیری مسئولین از ایشان این حادثه به ایجاد دولت‌اسلامی منجر شده و قدم دیگری تا ایجاد جامعه اسلامی و سپس تمدن اسلامی برداشته شود. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. کار خودمان بود! ✍س.م.ب از همان لحظه که، خبر شهادت رئیس جمهور کشورمان، آقای دکتر رئیسی و هیئت همراهشان را شنیدند از ترس این که نکند بیش از پیش محبوبیت‌شان در قلب‌ها شعله‌ور شود، باز شروع کردند به اراجیف بافی؛ راست و دروغ را در هم آمیختند و به خورد اذهان مردم دادند. در نتیجه باز رسیدند به آن جمله ی تکراری ... که "کار، کارخودشان است." دقیقا هر وقت کم می‌آورند،از این جمله استفاده می‌کنند. برای خودشان وجمعی از خدا بی‌خبر دیگر تحلیل می‌کنند. اما،این بار به گمانم راست می‌گویند . شاید کار خودمان است. شاید این بار دروغ‌هایشان راست درآمده! شاید این خودمان بودیم که این گونه با کفران نعمت سرنوشت خود را رقم زدیم. هر چه خوبی دیدیم اما، با بدی پاسخ دادیم.با طعنه ونیش وکنایه، دائم بهانه‌جویی کردیم. دلمان نخواست که خوبی هایشان را،صداقتشان ،اخلاصشان، کارآمدی شان وآن همه پیشرفت وترقی در مسائل مختلف را ،ببینیم. فقط نیمه خالی لیوان را می‌دیدیم. شاید توقع معجزات نبوی از او داشتیم. تابا عصای موسی به دل دریایی از مشکلات ما بزند وگره از کارمان بشکافد. نمی دانم اما شاید تقدیر یا مصلحت یا هر چه که بود، خودمان با دست خودمان سرنوشت خود را این‌گونه تغییر دادیم. همان‌طور که خداوند در قرآن حجت را بر ما تمام کرد .إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‏دهد مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند.* این است عاقبت کفران نعمت. در حقیقت شهید جمهور؛نعمتی بود از جانب خداوند برای ملت‌ما، که او را آن‌طور که باید نشناختیم و قدرش را ندانستیم، با بهانه‌جویی به‌جای دادن راهکار، با غر زدن و...از کف‌مان بیرون رفت. او را که روزی خودمان با دستان خود انتخاب کرده بودیم تا شاید گره گشای مشکلات‌مان باشد.صد حیف قدردان نبودیم. باز همان معدود آدم نماهای جاهل، دست از زبان بازی و باطل‌بافی دست بر نداشته وبیش از بیش درگل ولای شک وشبهه دست وپا می زنند اما مانند روز روشن است که اینان در خیال باطل خود جان خواهند داد. هر چند درحقیقت از دست دادن افراد بزرگ و والا مقامی چون این شهیدان خدمت،که نه تنها خود را خادم مردم می‌دانستند، بلکه خادم اسلام و مسلمین می‌دانستند. مصیبتی عظیم وجبران‌ناپذیر برای ملت مسلمان ایران است اما گاهی این اتفاقات تلخ و ناگوار تلنگری بر پیکر جامعه است تا از خواب غفلت بیدار شویم و بیش از پیش هوشیارانه و با اقتدار با تکیه بر تکیه گاه محکمی چون ولی نعمت‌مان، رهبر عزیز وفرزانه، با دلی قرص و امیدوار به سوی اهداف والای اسلام قدم برداریم.ایشان نه تنها دلگرمی ملت ایران هستند،بلکه تکیه گاه محکمی برای تمامی ملل اسلامی و نور امیدی هستند تا ظهور منجی عالم بشریت، ان شاءالله ... ---------------------------------------------------- *خطبه ۲۵ نهج البلاغه. *آیه ۷ سوره ی بقره. *آیه ۱۱ سوره ی رعد. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI