eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
706 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
به بهانه سالگرد روزهای عملیات کربلای 4 و تقدیم 153 شهید گلگون‌کفن از دیار الوند. «خط شکن» ✍ایرانپور پای خیالم به سال ۱۳۶۵ باز شده است. سوز سرمای دی ماه لابه‌لای کلماتم موج می‌زند. گردان غواصی جعفر طیار از لشکر نیزارها عبور کرده و به دل اروند زده است. غواصی حکایت دلدادگی‌ست‌. دل به آسمان داده و دست‌هایشان را به سرمای استخوان‌سوز اروند سپرده‌اند. حماسه موج می‌زند، خروش بی‌رحم آب، باتلاقی که قدم‌ها را سنگین کرده و سیم خاردار و خورشیدی‌هایی که قدم‌به قدم از دل آب سربرآورده و حرکت گردان را کند کرده‌اند. رگبارها بی امان بر سیاهی شب باریدن گرفته و لحظه به لحظه، اروند مقتل یکی از غواصانی می‌شود که آرام و بی صدا، در باغ شهادت را دق‌الباب کرده و میهمان بهشت می‌شوند. آتش سنگین شده و کربلا پشت کربلا در جریان است. داغ کربلای ۴ آب سرد اروند را به خروش آورده. «رضا عمادی» طلبه‌ بیست ساله‌ای است که از سنگر فقاهت به خاکریز جبهه آمده و حالا در دل ظلمت شب، مشق عشق می‌کند. خورشیدی‌ها، چنان خارپشت‌هایی آهنی، حرکت گردان را به زحمت انداخته‌اند. رضا عمادی، دستان فداکاریش را به دامن توسل به حضرت زهرا علیها‌السلام گره زده و خودش را روی خورشیدی‌های بی رحم چسبیده به کانال انداخته. نوک تیز آهن یکی‌یکی، گوشت و پوستش را می‌شکافد. حالا اروند دشتی از لاله است. قطره قطره، خون پاک طلبه غواص، اروند را به رودی از جاودانگی در تاریخ شجاعت جوانان ایران گره زده. صدای شکستن استخوان‌های نحیف رضا ست که با صدای بی جانش یکی می‌شود: _ به حضرت زهرا علیها‌السلام قسمتان می‌دهم از روی من عبور کنید بچه‌ها دارند یکی یکی شهید می‌شن. صحرا، یکپارچه روضه است، روضه‌ای مکشوفه، بند بند آرزوهای مادری از هم گسسته می‌شود و شاید در فرسنگ‌ها آن طرف‌تر خواب پدری آشفته. کربلای چهار، کربلای خونین چهار، معبری شد و دست رضا عمادی را به آسمان سپرد. خط شکسته شد و غواص‌ها با تمام درد از روی بدن رضا، همان هم‌رزم خوش‌رو و مهربانشان گذشتند. ردی از زخم بر قلب کربلای چهار به جا ماند. رضا عمادی با لباس طلبگی، آغاز کرد و با لباس غواصی اوج گرفت و راهگشای مسیر نور شد. @AFKAREHOWZAVI
. «قصه ی مادرِ ماه و ستاره ها» ✍م. اکبری نیمه شب از خواب پرید. هنوز هوشیار نشده بود که یادِ خوابش افتاد، خواب عجیبی بود.کمی هم ترسیده بود اما سعی کرد خوابش را به یاد بیاورد. سه ستاره به همراه یک قرص ماه از آسمان در دامانش افتادند. ندایی شنیده شد: فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پس از رسول، پدرشان سید و سرور همه انسان‌هاست.باز هم ترسی به جانش افتاد ، براستی تعبیر این خواب چیست؟! روز بعد مهمانی به خانه شان آمد، عقیل سه روز مهمان خانه شان بود، طبق رسومات اعراب پس از سه روز پذیرایی و اکرام، مهمان درخواستش را مطرح کرد.اما در خواست عقیل دور از تصور اهل خانه بود. او به خواستگاری فاطمه آمده بود، آن هم از طرف برادرش امیر المومنین علی بن ابی طالب!!!برادرش پس از دوازده سال از شهادت بانویش ، تصمیم به ازدواج گرفته بود، به عقیل سپرده بود برایش همسری دلیر برگزیند. فاطمه در قبیله بادیه نشین بنی کلاب ، پرورش یافته بود، سوار کاری ، تیر اندازی و... آموخته بود، دختری شجاع و دلیر و مهربان و متواضع؛اما این ها تمام ‌کمالات فاطمه نبود، ادب، عشق به خاندان اهل بیت و ولایت پذیری هم در وجودش داشت که لیاقت همسری وصی پیامبر را پیدا کرده بود. روزی که می خواست به خانه امیرالمومنین برود ، زینب سلام الله علیها را صدا زد ، به پایش افتاد و گفت که نیامده جای مادرشان را بگیرد ، به خدمت و کنیزی امام و فرزندانش آمده است.حتی اجازه نداد در خانه اسمش را صدا کنند به احترام دخت رسول گرامی!!! خداوند چهار پسر به او عطا کرد و شد ام البنین! و اما اولین پسرش مثل قرص ماه می درخشید! و شد ماهِ خاندان بنی هاشم... حالا تعبیر خوابش روشن شد! فهمید که برای کاری بزرگ برگزیده شده است و آن هم از طرف بانوی دو عالم صدیقه طاهره! وقتی حسین و زینب سلام الله علیهما سفرشان را آغاز کردند، چهار فرزند خود را با آن ها راهی کرد! باید ماموریت بزرگش را کامل می کرد، فاطمه سه ستاره و قرص ماهش را فدای حسین (سلام الله علیه) کرد! پس از عاشورا ما موریت سخت تری داشت، باید یاد و خاطره ی شهدای کربلا را زنده نگه می داشت برای قرن های بعد؛پس شد اولین بانی روضه های خانگی.در آن زمان خوف و خطر مجلس عزاداری برای امام شهیدش بر پا می کرد،هیئت و مجلس عزا یادگاری مادرمان حضرت ام البنین است! پس از ام البنین همه ی مادران راه و رسم کنیزی خاندان اهل بیت را آموختند، و مقامِ مادرِ شهید وجود یافت. @AFKAREHOWZAVI
. 🔖 بانوی تمدن‌ساز، «بانو ام‌البنین» (سلام‌الله علیها) آمنه عسکری منفرد وقتی حضرت حق تعالی «زن» را خلق کرد، او را مظهر جمال خود در بین مخلوقاتش قرار داد، سپس سهم بزرگی از «تربیت» و «هویت‌سازی» بندگانش را به عنوان تکلیف در اختیار او قرار داد و به واسطه‌ی قبول زحمت در انجام این تکلیف توسط او، بهشت برین را زیر پایش قرار داد. حال اگر زن، جایگاه خود را در آفرینش بشناسد و به قدر ارزش وجود خویش بال بگشاید و در جهت ادای تکلیفش که «انسان‌سازی» است، حرکت کند، تا عرش اعلی بالا خواهد‌ رفت. حال اگر بانویی در این مسیر، همسر و فرزندانش را برای جهاد در راه خدا آماده و همراهی کند، حتماً نقش کلیدی و ریشه‌ای خود را شناخته که از همه هستی‌اش برای رسیدن به معبود می‌گذرد. ​بانوی وارسته، بانو ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) زنی زیبا، عاقله، بااخلاق و ایمانی عمیق و استوار و دارای صفات عالی از خاندان مردان شجاع و نامدار عرب در مناطق حجاز بود که در شرافت و شهامت و دلاوری، سرآمد رادمردان عصر خود بودند و ام‌البنین نیز این اوصاف والا را از آنها به ارث برد و بعد ازدواج با مولای متقیان، آنها را با آموخته‌هایش از خاندان وحی درآمیخت و به فرزندانش آموخت. ایشان با محبتی خالصانه خود را وقف خاندان ولایت کرد و بعد از شهادت فرزندانش در صحرای کربلا، با هنر نوحه‌سرایی و حماسه‌خوانی برای مظلومیت امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش، ندای مظلومیت، حق‌طلبی و آزادی‌خواهی عاشوراییان را به گوش مردم می‌رساند. این حماسه‌آفرینی با افتخار به جوان‌هایی بود که در اثبات حق امامت ولیّ زمان به شهادت رسیدند–و همه‌اش اشک ریختن و به سر زدن نیست– آری! روحیه‌ی انقلابی بانوی شاخص، حضرت ام‌البنین (سلام‌الله علیها)، فرزندی چون حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام)، علم‌دار کربلا را تربیت کرد که در راه اعتلای کلمه حق در رکاب امام زمانش ایستاد و جان خود را در راه ولایت تقدیم کرد. آری! بانو ام‌البنین، از بانوان تمدن‌ساز تاریخ اسلام بود، که جایگاه و نقش خود را در نقشه‌ی‌جامع ولیّ زمانش شناخت و جریان‌ساز شد. @AFKAREHOWZAVI
. «مادرانه با تاریخ» ✍زهرا نجاتی 🔹خواندن کتاب تاریخ استعمار توصیه رهبری است. همان رهبر عزیزی که امروز توصیه‌هایش در باب خانمها، دست به دست می‌چرخد. 🔹کتابی که کارخواندنش هم سخت باشد، شنیدنش نه سخت است نه تلخ نه وقت گیر. 🔹خیلی راحت می‌شود به جای کلی موسیقی، فیلم، کارتون و سایروقت گذرانی‌ها آن را گوش داد. ان وقت خیلی مسایل، برای بچه‌ها و نسل آینده ما، خود به خود حل می‌شود و لازم نیست برای جوانمان ثابت کنیم امریکا چه ظلم هایی به جهان کرده یا چقدر فاقد تاریخ است! یا چقدر پلیدانه تمدنش را تشکیل داده! 🔹واقعیت این است که شخصا اصلا تاریخ دوست ندارم، شاید یک دلیلش همین فراری بودن از دلسوزی مدام برای خون‌هایی است که به ظلم ریخته شده. اما واقعیت تلخ آن است که ملتی که تاریخ نخوانند، محکوم به تکرار آنند. وامیرمومنان فرمود:«آن قدرتاریخ خوانده‌ام که گویا با مردمانشان زیسته‌ام.» 🔹واقعیت این است که نسل جدید ما از حقایق و تاریخ فاصله گرفته‌اند و بخشی از آن هم به خاطر این است که خودمان برای آن، وقت نگذاشته‌ایم و بخشی‌اش هم به خاطر این است که مطالعه را بی اهمیت دانسته‌ایم و در انتخاب رشته و شغل بیشتر به درآمد و اسمش، فکر کرده‌ایم و بخشی‌اش هم به خاطر ضعف رسانه ماست. 🔹حالا که به برکت صدای آقای طالبی و نویسندگی آقای مهدی میرکیایی، چنین گنحینه‌ای آماده شده، چه خوب است که آن را از فرزندانمان دریغ نکنیم. @AFKAREHOWZAVI
. وعده‌ی خاص ✍راضیه کاظمی زاده ساعت چهار بامداد است، خیابان‌ها در سکوت و خالی از هیاهو، چراغ خانه‌ها خاموش و همه در خوابی عمیق فرورفته‌اند، اما در گوشه‌ای از شهر همهمه‌ای برپاست، عده‌ای در کنار مجموعه‌ای جمع شده‌اند، اتوبوسی نیز ایستاده، آنجا خبری است! همه‌ی آن‌ها خانم هستند، اتوبوس، سفر و بانوان! راستی چه سفری است که نیمه شب خانم‌ها بدون حضور مردان و کودکان می‌روند؟! قطعا بین آن‌ها مادر، هم زیاد است پس این وقت سحر، چطور دل از فرزندشان بریده‌اند و قدم در مسیر سفر گذاشته‌اند، هر چه که هست حتما ارزشش را دارد! نزریک آن‌ها می‌شوم و به جمع آن‌ها ملحق! سحر است اما در چهره‌های آن‌ها اثری از خواب نیست، چشمان‌شان برق می‌زند! هوا سرد است اما آن‌ها گرم صحبت هستند! گروه‌هایی چند نفره تشکیل داده‌‌اند و با شور و شوق، یک موضوع مشترک را تعریف می‌کنند! از لحظه‌ی شنیدن خبر تا گذراندن ساعات باقی مانده برای رسیدن به این دیدار! از بی‌تابی و استرس شب قبل و بی‌خوابی آن سخن می‌گویند! از آرزویی دیرین! از رویایی دست نیافتنی که حالا لباس واقعیت به خود پوشیده است! اما این رویا چیست که همه را به وجد آورده و مادر، این موجود لطیف و احساساتی را از فرزندش جدا کرده است؟! وعده‌ی دیدار! دیداری است با مردی‌بزرگ، رهبری فرزانه، بزرگ مرد جهان تشیع، او که با یک سخنرانی‌اش رعشه به دل دشمنان می اندازد! و خوشا به حال بانوانی که با نزدیک شدن به مناسبت میلاد اول بانوی عالم، هدیه‌ای به این زیبایی می‌گیرند! شکر خدا که من نیز از این هدیه مستثنی نشدم! @AFKAREHOWZAVI
. «زن ریحانه است» ✍فاطمه شکیب رخ کار زن در خانه زیبا می شود، اصلا شیرین می شود، اگر که تفاهم باشد… اگر که سازگاری و درک بین همسران جاری باشد! اگر که آن ساختار خودشیفتگی و برتر پنداری که مردان ایرانی در آن تربیت شده است، تغییر یابد! داستان امروز زن و مرد ایرانی، به آن نگاه و تربیت نسل به نسلی، بر می گردد که در آن زن، وظیفه خانه داری دارد و مرد پول آوری! به آن باید های مدرنیسم می انجامد که زندگی مطلوب را در دست یابی به سرمایه و امکانات بیشتر، نهادینه کرده است! عشق کجا جاری است؟! درک و تفاهم را کدامیک از زوجین می شناسند؟! کدامین آنها حاضرند، برای باهم بودن و برای لذت عشق، به وظایف خویش عمل کنند؟! کار خانه، کار بیرون و‌ تمام امور سخت زندگی، همه می تواند به گرمی خانواده و اصلاح جامعه کمک کنند؛ اگر که همسران، معنا و ارزش باهم بودن را بفهمند، اگر که در انجام امورات زندگی، خواسته های خودخواهانه خویشتن را در راس آن، قرار ندهند و زندگی را بر اساس قاعده های شخصی، چینش نکنند! اگر که برای رضای خدا و عشق به خانواده انجام دهند! آقا جان دلمان پُر است از جاری بودنِ فرهنگی که منطبق با مبانی و نگاه اسلامی نیست! و ریحانه ی خدا بر روی زمین، همچون قهرمانی بی بدل، بارکشِ تمام مشقت های روزمره شده است! @AFKAREHOWZAVI
. پناهِ زنان در کلام رهبری؛ ✍مهتا صانعی راهبرد رهبری در مسئله‌ی زنان آنقدر هر سال آشناتر از سالهای قبل هست که گویا حرف دیگری برای زنان ارجح نیست، مگر همین حرف‌های شناسا و مسبوق ، نه بهتر هست بگوییم همین حرفهای آرمانی! آیا برگرفته از همان عدم تعادل جنسیتی نیست که حرفها مدام تکرار می‌شوند! در صورتی که سالها قبل شهید مطهری در کتاب آینده‌ی انقلاب اسلامی چنین می‌گوید: «به نظر می رسد این چنین نقش تاریخی برای زن در جهان بی سابقه است... و به همین جهت ایجاب می‌کند که تحقیق کنیم چه عواملی موجب گشت که زن بار دیگر ـ علاوه بر صدر اسلام ـ در صحنه‌ی تاریخ ظاهر شود و تاریخ را از «مذکر» بودن محض خارج کند و آن را «مؤنث» (مذکر ـ مؤنث) نماید.» زن انقلاب اسلامی اینگونه تعریف شده اما وقتی می‌بینیم بعد از چهل و اندی هنوز در دامنه‌ی این قله به همان تعاریف و توصیفات ابتدایی به به می‌کند، چند جای کار می‌لنگد. درگیر بودن با جهان کاملا مردانه و ضعف قدرت و استقلال زنان در هئیت‌های مدیریتی و تصمیم‌گیری، صرفا آنها را به همان مبحث دوگانه‌‌ی خانه و اجتماع تقلیل داده و حرف دیگری نمی‌خواهند بشنوند و خوشایند نمی‌دارند. نکته‌ی قابل توجه در این شنیدن‌های مکرر، ادبیات محصول هست. بسیارند زنانی که با وجود این حرفها از زبان شخص اول مملکت اسلامی باز هم در دایره‌ی دغدغه‌های هویتی قرار می‌گیرند و چه بسا متهم هم می‌شوند و وقتی درگیر هویت نامشخص می‌شوند، این دیوارنگاره‌ها فقط دایره‌ی ظلم به زن را بزرگ‌تر می‌کند. بر این باوریم «ذهنیت خطا» رهبری را هر سال مصمم می‌کند به اندازه‌ی قرون متمادیِ کج‌فهمی‌ها یادآور شود که زن اگر ریحانه هست، چنین هم هست، چنان هم هست. ۱۴۰۲ @AFKAREHOWZAVI
عمارهایی که نمی شناسیم (قسمت ۱) ✍مرضیه سادات حمیدی نمی شناختیمش نه اینکه فقط او را نمی شناختیم، همه شهدایی که توسط اسراییل غاصب شهید شده اند را نمی شنا ختیم. شهدای هسته ای، شهید فخری زاده و البته همه عمارهای انقلاب را از شروع انقلاب تاکنون که مستقیم و غیر مستقیم با برنامه صهیونیست ها به شهادت رسیده اند را نیز. همه را بعد از شهادت شناختیم . حاج قاسم را هم بعد از شهادت شناختیم. سید رضی موسوی را می گویم. ناشناخته ماندن امثال شهید سید رضی اهمیت دارد اما اگر به دلایل امنیتی و برای اینکه حفظ بشوند باشد راضی هستیم، مطمئنا تحملش در پیشگاه پروردگار عالم ماجور است. و اما این که اسراییل غاصب چقدر خوب آنها را می شناسد و چه هزینه های سنگینی بابت حذف آنها می پردازد تا با عملیاتهای موفق آنها را از ما بگیرد و می گیرد، آن هم در زمان هایی خاص و تاریخ مشخص مثل ماههای آذر و دی و روزهایی خاص برای ابراز قدرت پوشالی و کادب، اهمیتش خیلی بیشتراست. با شهادت این شیر مرد میدان مطمئنا یک بار دیگر ناراحتی حضرت آقا دغدغه ملت ایران شده است. همه می دانند که ایشان خوش ندارند یارانشان شهید شوند و خواسته شهادت جوانان را پدرانه و دلسوزانه به هفتاد هشتاد سالگی حواله می نمایند.(ر.ک .سخنرانی رهبرمعظم انقلاب ۱۴۰۲-۲-۵) اما از ترورهای امثال این شهید بزرگوار نا خود آگاه این پیام به ذهن مخابره می شود که بعد از چهل سالگی انقلاب و در طلیعه گام دوم انقلاب هنوز آن گونه که باید تدبیر خاص و قدرتمندی نیست برای اینکه از شهادت عمارها جلوگیری شود. اسراییل غاصب نامی در لیست ترور ثبت و با یکه تازی و جسارت خبر را اعلام و سپس ثبت اسناد را به ثبت عملی می رساند! اسراییلی ها که از قبل اعلام کرده بودند که مترصد فرصت هستند که سید رضی موسوی را شهید کنند و ایشان حتی چند بار مورد ترور نا موفق قرارگرفته است. مردم خبر نداشتند و نمی شناختند مسئولانی که از اهمیت این عمارها مطلعند چرا مثل اسراییلی ها ی غاصب در جهت مقابل آنها بیشتر تلاش نمی کنند آن ها را حفظ کنند؟ مردم مسئولیت را به مسئولان سپرده اند به امید آنها و اعتماد به آنها عزیزان و قهرمانان ملی شان را به خطر سپرده اند. حالا ما برای آنها کنگره و همایش و یادمان و تشییع مفصل بگیریم. "سوگواره حذف خواص" و یا "جشنواره ی حذف خواص و هامان کشی"، تفاوتی نمی کند اصل نتیجه یکسان است که با اهداف اسراییل یکی شده است.که جشنواره گاهی خیلی با شکوهتر نیز برگزارمی شود. نشان به آن نشان که ما هامان را فراموش کرده ایم اصلا نمی دانیم کیست؟! آنها بعد از هزاران سال هنوز دارند برایش جشن شادی کشته شدن می گیرند! ادامه دارد ... @AFKAREHOWZAVI
عمارهایی که نمی شناسیم‌ (قسمت ۲) ✍مرضیه سادات حمیدی درست است که این شهید خودش آرزوی شهادت داشته و حاج قاسم نیز گفته بوده است که «سید رضی» تو هم باید شهید بشوی ! و آن پاداشی که پروردگار عالم با آن شأن پروردگاری برای شهید تعریف فرموده است از بخشیده شدن و اثرخون شهید و ... به جای خود، اما در عالم ظاهر جای شهید و انسان خود ساخته یا به این زودی ها پر نمی شود یا خیلی سخت پر می شود : صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید. شاهد این ماجرا این است که هنوز که هنوز است رهبر معظم انقلاب به بهانه های مختلف مثل قرار دادن عکس سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در کنارخود و با یاد کردن از ایشان و ذکر خصوصیات ایشان تلویحا یاد آور می شوند، که جای خالی ایشان هنوز پر نشده است. لذا شهید شدن چنین انسان هایی قصور و کوتاهی از طرف مسئولین است و در هر صورت این قصور یا شاید تقصیر به هر میزان به نفع اسراییل است و هیچ توجیهی برای آن نیست. اینکه جاسوس هایی توانسته اند این شهید عزیز را شناسایی و گزارش بدهند شاید کم توجهی به رهنمود رهبر معظم انقلاب است که فرمودند : تنها راه ما قوی شدن است" و نقطه ضعف ماست که هنوز آن چنان که باید قوی نشده ایم. مطمئنا خیلی شخصیتهای مهم دیگری نیز هستند که آشکارا در لیست ترور سازمان های امنیتی رژیم صهیونیستی قرارگرفته اند. به امید اینکه بعد از چهل سالگی انقلاب و درطلیعه شروع گام دوم انقلاب راهبردها متفاوت‌تر شود و با سرلوحه قراردادن توصیه رهبر معظم انقلاب از "حالت دفاعی به حالت تهاجمی " و غالب میدان در بیاییم. حتما در عرصه دیپلماسی و روابط فرا دیپلماسی و سیاست های بین المللی و... راهی هست که صهیونیست جنایتکار سگ هار منطقه را مهارکند تا جرات بر چنین دست درازی ها و بی ادبی هایی نسبت به ساحت شیر مردان غیور ملت ایران نداشته باشد. در این عرصه خطیر توجه به توصیه های راهبردی کارشناسان می تواند راهگشا باشد. "دلسوزانه گفتیم اما کسی نشنید در ۱۲ آذر طی مطلبی "وجوب انتقام" خون دو پاسدار شهید اخیر در سوریه را گوشزد کردیم و اینکه قطعا این اقدامات صهیونیست ها یک تست است که اگر پاسخ درست داده نشود جلوتر می آیند باز هم دلسوزانه می گوییم اگر پاسخ این جنایت جدید سگ های هار صهیونیستی قاطعانه داده نشود بایستی منتظر جنایات بزرگتری باشیم ...( قاسم اکبری ) توجه به این مطلب یکی از ابعاد آمادگی در جهت تمدن نوین و زمینه سازی ظهور یعنی حفظ یاوران امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است که باید با قوت پیگیری و عملی شود. @AFKAREHOWZAVI
❇️ آموزش مهارت‌های گفت‌وگو درباره یک انتخاب آگاهانه ✅ ویژه بانوان 🗓 تاریخ شروع دوره: ۱۳ دی‌ماه مصادف با میلاد حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها 🎙 با ارائه و حضور استاد توانمند جناب آقای عظیمی 🔰 جهت ثبت‌نام به نشانی زیر مراجعه کرده و مراحل ثبت‌نام را طی نمایید👇 survey.porsline.ir/s/3ziOx7Rk 🔰 روش دوم ثبت نام: ارسال عدد ۲۱۳ به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۱۴۵۲ 📱پاسخگویی دوره آموزشی: @dorsa_1402 💠 عصر جهاد 🆔️ @asr_jahad 💠 جامعه‌‌ایمانی‌‌مشعر ✅ @www1542org
. «از تبار سادات» ✍سیده ناهید موسوی سید رضی موسوی، بزرگ مردی که تا قبل از خبر شهادت نه نام و نه تصویری از ایشان دیده بودم. مثل دیگر دوستان و همرزمانش که افراد کمی هم نیستند. خداوند آن‌ها را یکی یکی برای نصرت و یاری به اسلام و مسلمین برگزیده است و برای شهادت تا هرگز فراموش نشوند و تا ابد زنده و ماندگار شوند. برای مردان خدا جنگ، جنگ است. خاک ایران، عراق، سوریه و ... فرقی ندارد. هر جا مظلومی هست و ظالمی غاصب که در حق مسلمین جنایاتی مرتکب شود و حقی را ناحق کند، مردان جنگ و نبرد حضور می‌یابند همان‌ها که تنها با خدا معامله می‌کنند و تا آخرین نفس میدان پیکار را ترک نمی‌کنند. مقام و منصب، میزکار، مزایا و... مطرح نیست همه چیز رنگ و بوی الهی می‌دهد و همین بی ریایی و کار برای خداوند است که نورانیت در عمل و چهره را چندبرابر کرده است. آری! از قدیم گفته‌اند کار خوب است خدا کند، خدا اینگونه یعنی با «شهادت» اجر و مزد چندین سال مجاهدت ومقاومت در برابر دشمن و کار بی وقفه برای تامین امنیت وطن را پاسخ می‌دهد. درست همانند رفیق دیرینه ساده و بی آلایش، سلیمانی گونه راهش را ادامه دادید و قوت قلب، همراه و هدایتگر برای همرزمان بودید. بازهم دی‌ماه شهید می‌شوید تا اوایل این ماه و اواسط آن مزین شود به شهادت فرماندهان شجاعی که اسطوره و نماد صبر و مقاومت هستند. تا دنیا دوباره شاهد بزدلی و رسوایی دشمن غاصب صهیونیستی شود. مکان خدمت و شهادت هم زیباست، زینبیهِ حومه دمشق، زیر سایه عمه سادات و شهیدی که از تبار سادات جانفدا می‌شود. تا ستاره دنباله‌دار رفاقت‌های شهادتی ادامه دارد و نورانی‌تر بماند. همه یک روزی می‌روند اما خوشا بحال عاقبت بخیری و شهیدانه زیستن و در نهایت شهید شدن، با پرچم مقدس کشور دور تابوت و آخرین نمازی که رهبر امت اسلامی در حقتان می‌خواند ماندگارتر می‌شوید و وجوب انتقام خونتان قطعی خواهد بود. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
🔰معاونت پژوهش جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها برگزار می کند 🔸سومین پیش نشست چهارمین همایش کتاب سال بانوان 🔆موضوع: «تأثیر قلم بانوان در تشکیل تمدن نوین اسلامی» 🎙استاد: سرکار خانم نظیفه سادات موذن (نویسنده، پژوهشگر و مدرس حوزه) 📌لینک حضور مجازی: http://online.jz.ac.ir/rbhyyb897yoy/ 🗓زمان: یکشنبه 10 دی ماه ساعت :10:30 الی 11:30 🏫مکان:جامعه الزهرا سلام الله علیها، ساختمان کتابخانه، معاونت پژوهش، طبقه سوم 🌐کانال معاونت پژوهش 🆔https://eitaa.com/jz260
«روایت عیان مستوران» ✍زهرا سبحانی 💢«مستوران» عنوان سریالی‌ست که به سفارش سازمان هنری رسانه‌ای اوج برای شبکه‌ی یک صدا و سیما ساخته شده و فصل دوم آن، این روزها در حال پخش است. طبق اخبار منتشر شده، نام و محتوای این اثر، برداشت باز از رمان «مستوران» نوشته‌ی آقای محمد حنیف است.   فارغ از تعریف و تمجیدهای فارس‌طور و حتی داشتن اسپانسری مثل سازمان اوج؛ در تحلیل و بررسی فیلم، با نکاتی مواجه می‌شویم که بررسی و تأمل در آن‌ها خالی از فایده نیست: 🔺«نامگذاری سریال» نام اثر، در ادبیات داستانی و نمایشی آنچنان پر اهمیت است که از آن به عنوان شناسنامه‌ی اثر یاد می‌شود. حال با توجه به معنای این کلمه در فرهنگ لغت، که مهمترینشان «پرده نشینان»، «پاکدامنان» و «مخفی کاران» است، این سوال مطرح می‌شود که کدام یک از ابن معانی می‌تواند معرف و به اصطلاح شناسنامه‌ی این فیلم باشد؟ در نگاه اول آنچه انتظار می‌رود، وجود زنان پوشیده و پرده نشین و یا مردمان پاکدامن در قصه است، اما با شروع فیلم و معرفی شخصیت‌ها و نوع پوشش و نقش زنان، خصوصا در فصل دوم نه تنها از این انتظار دور می‌شویم بلکه درست به نقطه‌ی مقابل آن می‌رسیم. از این رو شاید بتوان به معنی «مخفی کاران» بسنده کرد که باز این سوال مطرح می‌شود: «مخفی کردن چه چیز؟» در فصل اول چیزی جز جادو و جادوگری، برای پنهان‌کاری نبود. و در فصل دوم که درون مایه‌ی آن به نوعی با فصل اول متفاوت ست، شاید بتوان عشق و علاقه‌ی پنهان لطفعلی و دختر پادشاه را علت نام‌گذاری این فیلم عنوان کرد. البته نمی‌توان فقط به این شایدها اکتفا کرد و توضیح دست‌اندرکاران این مجموعه را در این خصوص باید شنید. 🔺«فلسفه‌ی نمادها و سبک زندگی در فیلم» استفاده از نمادهای شیطانی و همچنین اختلاط زن و مرد در جشن‌ها، موضوعاتی هستند که هر کدام با توجه به وجود اسپانسری مثل «سازمان اوج» ، مایه‌ی تعجب است چرا که از اهداف عنوان شده‌ی این سازمان طبق ادعای بنیانگذاران آن: «ایجاد بستری برای شناسایی، آموزش و جهت‌دهی نیروهای مستعد انقلابی در عرصه‌های مختلف هنری و رسانه‌ای و نیز فراهم کردن زمینهٔ تولید و توزیع محصولات هم‌سو با انقلاب اسلامی می‌باشد.» اما در طول فیلم ما شاهد بعضا بازیگرانی هستیم که از کاشت ناخن گرفته تا نوع پوشش، هیچ سنخیتی با عناوین یاد شده ندارد، همچنین این سوال مطرح است که کدام بخش این فیلم در راستای اهداف جمهوری اسلامی ست؟ جادو و جنبل، نمادهای شیطان پرستی، نحوه‌ی پوشش و یا جشن‌های مختلط وقت و بی‌وقت مردم شهر که حتی در ادبیات اسطوره‌ای چنین چیزی را سراغ نداریم؟ 🔺«بازه‌ی زمانی فیلم» همانطور که در اخبار و تبلیغ این سریال به آن اشاره شده، نسبت دادن زمان این فیلم به دوره‌ی صفوی و غزنوی‌ست، البته به شیوه‌ی داستان‌های کهن! با توجه به شکوفایی علم و عنایت به مسائل دینی در دوره‌ی غزنویان و صفویان این ابهام وجود دارد که چرا در این فیلم به این مهم ولو در حد اشاره پرداخته نشده؟ چرا از آداب و رسوم رایج اسلامی در این دوره یا اصلا نقلی نشده و یا در حدی نیست که بتوان به آن استناد کرد؟ شاید عده‌ای در رد این اشکال بگویند که در عالم خیال هیچ محدودیتی نیست‌ و به اصطلاح، نویسنده و کارگردان می‌توانند محالات را به ممکنات و ممکن را به محال تبدیل کنند؛ در رد این استدلال، می‌توان از فیلم‌های خیالی هالیوود مثل ارباب حلقه‌ها و هری پاتر و... نام برد که با اندک تعمقی به تلاش مجموعه‌ی ساخت فیلم در معرفی مبانی فکری تفکر غرب و حتی صهیونیستی، پی برد. واجبی که در این فیلم، با توجه به ادعای اسپانسر آن، نه در فصل اول و نه حتی فصل دوم تا به اینجای کار شاهدش نیستیم . بنابراین سوالی که کماکان بی‌پاسخ مانده، چیستی وچرایی هدف و رسالت این فیلم است؟! که نه با گزاره‌های فرهنگی و دینی ما مطابقت دارد و نه در راستای اشاعه‌ی نگاه تمدنی ایران اسلامی ست. عصر شکوفایی علم و ظهور عالمان بزرگی چون شیخ بهایی، میرداماد و.. در دوره ی صفویه و غزنوی کجا و جادوگری و سیاهی حاکم بر فصل اول و پُرگویی‌های نامربوط فصل دوم کجا؟! ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
ادامه‌ی «روایت عیان مستوران » 🔺 «هزینه‌ی بیت المال» با توجه به آمار ارائه شده، در صد جذب مخاطب این فیلم در فصل اول، 13 الی 16 درصد بوده، اینکه چطور برای اینچنین فیلمی با این آمار پایین جذب، فصل دوم آن ساخته می‌شود یکی از نکاتی‌ست که ذهن همه‌ی منتقدان را درگیر کرده! گرچه در فصل دوم، برای جبران این عدم استقبال، از درون مایه‌ی «عشق» استفاده شده و با آن توانسته توفیقاتی در جلب نظر مخاطبان داشته باشد اما با این همه با توجه به اینکه هم در فصل اول و هم در فصل دوم کش دادن موضوع داستان به وضوح دیده می‌شود به طوری که کل سریال در هر دو فصل را می‌توان در ده قسمت نشان داد، آیا این همه پول پاشی از بیت المال، درست است؟ این فیلم را حتی اگر الگوبرداری از فیلم‌های افسانه‌ای کره بدانیم، باز به ضعف فیلم در محتوا و نوع پرداخت می رسیم! کشور کره برای تاریخ نداشته‌اش فیلمی می‌سازد که اتفاقا بر اساس اعتقادات ولو خرافه‌ی آنها بنا شده و ما فیلمی می‌سازیم که اتفاقا در جهت عکس عقایدمان است به طوری که خواستگاری در وسط میدان شهر، فرهنگ جامعه‌ی غربی را تداعی می‌کند. این تناقض‌ها، حاصل کدام دیدگاه ست که این نوع فیلم‌ها را برای مخاطب ایرانی با آن سابقه ی فرهنگ و تمدنی تجویز می‌کند؟ 🔺 «نقش راوی» از مزیت این فیلم وجود راوی در قصه است، که می‌توان آن را امر مبارکی در راستای احیای این سنت نابودشده در قصه‌ها و داستان‌های امروز، دانست؛ اما اینکه راوی، فقط در اول قصه با «بسم الله الرحمن و الرحیم» و چند جمله پیدایش می‌شود و در آخر داستان هم با چند بیت شعر، خبر از پایان می‌دهد، ضعفی‌ست که باید مورد توجه قرار گیرد چرا که نقش راوی توضیح فلسفه‌ی کارهایی‌ست که فقط با نمایش نمی‌توان آن را بیان کرد مثل حنا گذاشتن برای کودکان که می‌طلبید فلسفه‌ی این کار توسط راوی بیان شود. گرچه نمی توان به محتوای دیالوگ راوی بی‌اعتنا بود. کما اینکه در قسمت اول متاسفانه ما شاهد آن هستیم که راوی رحمانیت خدا را با رفتار آدم‌ها تاخت می‌زند که از اساس با مبانی دینی ما در تعارض است. ♦️در پایان: این فیلم با تمام جلوه‌های بصری که مخاطب را اسیر این نکته‌ی مثبت می‌کند، با این‌حال، نمی‌توان از خطر اثر خرافه و جادوگری بر جامعه علاوه بر موارد یاد شده، چشم پوشی کرد. شاید تمام این اشکالات را بتوان در نبود مجموعه‌ی نگاه کارشناسانه‌ی دینی و تاریخی در این سریال دانست. @AFKAREHOWZAVI
«عبرت از فتنه ۸۸» ✍ خالقی حماسه‌ی نُه‌دی به فرموده‌ی رهبر انقلاب «یوم الله» می‌باشد، چرا که این قیام هم‌ دستاورهای بزرگی برای کشور داشت و هم عبرتی شد که می‌توان از آن درس بزرگی گرفت. در این روز قدرت الهی تجلی کرد و با توسل به روح مطهر امام حسین (علیه‌السلام) که «مظهر بصیرت و استقامت» است، «فصل تازه‌ای از بصیرت» بر معرفت مردم افزوده شد به طوری که آن روز، کاری «متمایز»، «بزرگ»، «ماندگار در تاریخ» و «فراموش نشدنی» انجام گرفت. فتنه‌گران که به ظاهر خود را از یاران امام(رحمه‌الله علیه) می‌خواندند، برخلاف ادعای خود به امام جامعه و مردم پشت کردند و برای رسیدن به قدرت و به دست گرفتن حکومت و دنیا طلبی، امام و ولایت فقیه را نادیده گرفتند. متاسفانه استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی نیز با طمع به خواص بی‌بصیرت و قدرت‌طلب، سال‌های زیادی برای چنین فتنه‌ای برنامه‌ریزی کرده بودند تا این کشور را از مسیر اصلی خود منحرف و آرمان‌های امام عزیز و انقلاب اسلامی را ریشه‌کن کنند. اما حضور مردم در این روز، برای دشمنان جمهوری اسلامی شکستی سهمگین و برای کشورمان دستاوردهای بزرگی در برداشت. مردم بصیر ایران اسلامی «بدون فراخوان در صحنه» حاضر شدند، «موقعیت و نیاز روز» را سنجیدند و با «احساس مسئولیت»، بر همه‌ی فتنه‌گران «اتمام حجت» نمودند و نشان دادند تا «روح ولایت» و ایمان و عشق به آن و اتحاد و «یکپارچگی ملت» بر کشور حاضر و حاکم باشد؛ علیه دشمن خبیث یک صدا، «اهداف پلید دشمن را افشا» خواهند کرد. یوم‌الله نُه‌دی روز «نمایان شدن دست قدرت خدا» بود که مردم با حضور خود، مشت‌های گره‌کرده‌ی خود را بر دهان فتنه‌گران کوبیدند و کشور را دوباره بیمه کردند. با تمام این اوصاف همانطور که در سال ۸۸ پس از هشت ماه فتنه و آشوب و ویرانگری، با تبیین و روشنگری رهبری نظام و عده‌ی معدودی از خواص، مردم دریافتند این فتنه، جریانی‌ست که ریشه در غرب دارد و در جهت منافع ملی ما نیست و به صحنه آمدند، باید هم‌چنان خبرگان ملت در جهت آگاهی و تبیین ملت به وظایف خود عمل کنند تا در لحظه‌ی خطر، چهره‌ی عوامل انحراف در جامعه و فتنه‌گران و منافقین به سرعت در نزد مردم شناسایی و دشمن نابکار نیز در اهداف شوم خود ناامید شود. این روشنگری‌ها و تبیین‌ها در انتخابات مهم پیش رو اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد. یوم‌الله نه‌دی بر ملت شریف و صبور ایران مبارک. @AFKAREHOWZAVI
«اعتماد نکنیم» ✍مرضیه قاسمی همه چیز از اعتماد اشتباه شروع می شود👌👌👌 ⬅️اعتماد به یک شخص ⬅️اعتماد به یک استاد ⬅️اعتماد به یک تفکر ⬅️اعتماد به یک جریان ⬅️در نهایت اعتماد به یک فرقه ی ضاله .... 🔻پرده ی اول مرد خوبی‌ است ... عابد و عالم ... متقی و پرهیزگار ... شبیه صالحین ؛ شبیه ِ همان ها که قرآن می فرماید وارث زمین هستند و روزی پیشوا خواهند شد ... اسم امام زمان از زبانش نمی افتد و تو گمان میکنی او همان حلقه ی وصل است ؛ همان گمشده ... همان که به جست و جویش بودی ... وقتی به او نگاه میکنی نور از نگاهش و نجابت از کلامش می ریزد ... به قول شاعر آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری ... 🔻پرده دوم محبت او آنچنان در دلت نشسته که جدایی ممکن نیست ! او دریاست است و تو کویر او مراد است و تو مرید او استاد است و تو شاگرد ...‌‌ اما در حقیقت، او ارباب است. و تو غلامی حلقه به گوش، او بازیگر است. و تو بازیچه ... روز هاست دیگر از امام زمان خبری نیست ! انگار نام امام فقط جاذبه ای برای آغاز بود ... اکنون تویی و جهانی تازه به نام او ... جز او کسی نیست ... مدت هاست رساله را نگاه نکرده ای مرجع تقلید نداری دیگر حتی رهبر هم نداری باورش سخت است اما تو دیگر امام زمان هم نداری .... 🔻پرده سوم عطر تو دارد این هوا سر به هوا ترین منم .... از شوق و شعف در پوست خود نمی گنجی ؛ هیجان در تار و پود ِ تنت ، تنیده است .... آن مرد ِ نورانی آن مرد ِ مسیحایی آن مرد که مثل هیچکس نبود ؛ رازی را فاش کرد که قبل از این به هیچ کس نگفته بود ... آخر با مدعی نگویند اسرار عشق و مستی ... اما پس از سال ها سکوت را شکست ... و فقط تویی که لایق این راز هستی ! آن راز این است او هرگز انسان معمولی نیست ؛ بلکه پیامبری است بلند مرتبه ! فرستاده ای است از جانب خدا .... آمده است تا در دنیای تاریکی ها و جهالت ها ، نگاهت را به دریچه ای از نور و روشنایی پیوند بزند ... 🔻پرده چهارم چند روزی است که نماز خواندنت را ترک کرده ای ... حتی یادت نیست تسبیحی که هم‌ نشین لحظه های تنهایی ات می شد شاه مقصود بود یا فیروزه ... تو دیگر فانی در او شده ای به بالاترین جایگاه رسیده ای .... به تو گفته است به این جایگاه که رسیدی عبادت بر تو حرام خواهد شد و تو هیچ گاه از خود نمی پرسی آیا امیرالمؤمنین به مقام فنا و بلکه بقا نرسیده بود که روزانه هزار رکعت نماز می خواند⁉️ 🔻پرده ی پنجم زمان طولانی است که در مرداب ِ عمیق ِ انزوا فرو رفته ای ... از همه ی انسان ها دل بریدی و از دنیا سیری ... به جز سخن ِ او به جز صدای ِ او با هیچ چیز آرام نمی گیری ... آری راست گفته اند تنها صداست که می ماند ... اما کدام صدا صدای ملکوتی اذان ... صدای ترتیل قرآن ... صدای بارش باران ‌‌‌‌... صدای خنده ی مادر ... نه ... دیگر هیچ چیز برایت شادی آفرین نیست فقط صدای سیاه ِ نفاق و انحراف است که در گوش تو می پیچد و تو اما ؛ آن را وحی منزل می دانی ... آه از هجرت ِ عقل ... آه از زمانی که به دستور او از همسرت جدا شده ای .... و هرگز از خود نپرسیدی چگونه در مسیر ِ سیر و سلوک به سمت خالق باید قلب ِ مخلوق او را بشکنم و چرا به جای پرهیز از مکروهات باید کریه ترین آن ها را انجام بدهم نه ..‌. هرگز از خود نپرسیدی ..‌‌.. 🔻پرده ی ششم یا بفرما به سرایم یا بفرما به سر آیم من که بایست بمیرم چه بیایی چه نیایی ... امروز خاص ترین روز دنیاست و انگار تولدی است دوباره برای شکفتن ... از چهل روز نذر سکوت که به دستور او انجام داده ای امروز ، روز آخر است ... چهل روز است هیچ پاسخی به صحبت ها و سوال های پدر و مادرت نداده ای ... دیگر به قرآن و آیه ی تکریم والدین کاری نداری ...‌ قرآن ِ تو اوست و چشم هایش آیاتش و چه ناجوانمردانه فرمان می دهند ! امروز احساس سبزی درونت جاری است و از شادی سرشاری .... آخر او به پاس ِ چهل روز سکوت ، تو را دعوت کرده است به یک مهمانی که سر خفی است ... حق نداری به کسی بگویی❗️ 👈 نباید چله ی سکوت در روز آخر باطل شود ... راستی اینجا نیز هرگز از خود نپرسیدی چرا هر چه می کنم از خدا دور تر می شوم مگر نیت تو قرب الی الله نبود⁉️ پس چه شد .... نکند او خود ِ خدا باشد که به سویش می روی❗️ 🔻پرده هفتم من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی .... چند روز است از تو خبری نیست ... از همان روز که با اشتیاق از خانه بیرون رفتی ... همان روز که با دست و اشاره به پدر و مادری که نگران بودند ، فهماندی به آن ها مربوط نیست کجا می روی ...رفتی و ... اما چه تلخ نوشته اند در روزنامه ها .... 《 جسد زنی مطلقه که پس از تجاوز کشته شده و در زمین های اطراف شهر ِ ..... رها شده است پس از چند روز توسط ِ ..... پیدا شد》 نه ..‌ نه ... ببینم تو را ... نکند آن زن تو باشی ... ⁉️ نه ... نه ... @AFKAREHOWZAVI
«گزارش یک دیدار» ✍راضیه کاظمی‌زاده هر چه به مسیر نزدیک‌تر می‌شدیم، دلهره و‌ اضطرابم بیشتر می‌شد، گویا خوشحالی جای خود را به اضطراب داده بود، لحظه‌شماری می‌کردم برای دیدار یار دیرین انقلاب! به میدان جمهوری تهران رسیدیم، وارد خیابان بهارستان شدیم! اتوبوس ایستاد همه با هیجان فراوان پیاده شدند! تعداد زیادی از بانوان با هم، به مسیری مشخص می‌روند، کارت شناسایی‌ها را نشان می‌دهیم و اجازه‌ی ادامه دادن به مسیر صادر می‌شود! خوب به اطراف نگاه می‌کنم! کوچه‌هایی با عرض کم و خانه‌هایی که از ظاهر آنها نمایان بود که سال‌های زیادی از ساخت آنها می‌گذرد! بالاخره وارد محوطه‌ی اصلی شدیم، مکانی بزرگ با دیوارهایی بلند، در انتها قفسه‌های فلزی کار شده بود که در آنجا از وسایل نگهداری می‌کردند، کمی جلوتر جایی بود که با دقت بازرسی می‌کردند، هنوز هم خبر از ساختمان باشکوه و تجملاتی نبود! با خود گفتم حتما جلوتر این سادگی تمام می‌شود و ما وارد جایی با شکوه و عظمت می‌شویم! اما هر چه جلوتر می‌رفتم تعجبم بیشتر می‌شد، چرا اینجا همه چیز این‌قدر ساده و به‌دور از تجملات است؟! مگر اینجا مکانی نیست که اول مرد ایران با عام و خاص دیدار دارد؟! پس چرا امروزی و مدرن نیست؟! کجای دنیا رهبرش در چنین جای ساده‌ای سخنرانی‌های مهمش را انجام می‌دهد؟! سادگی به حدی است که فرش پهن نکرده بودند و به جای آن از گلیم‌هایی ساده استفاده شده بود! بالاخره بعد از بازرسی دقیق دوم توانستیم وارد حسینیه شویم، اندکی در صف ایستادیم تا بلکه جایی برای نشستن پیدا شود اما متأسفانه دیر رسیده بودیم و همه حسینیه تقریبا پر بود، انتهای یکی از درها ایستادم! خوشحال بودم که از آنجا به راحتی می‌توانستم رهبر عزیزمان را ببینم، حضرت آقا راس ساعت ۱۰ با اقتدار فراوان وارد شدند، همه به احترام ایشان ایستادند و شعار« صل علی محمد یاور مهدی آمد» فضای سالن را پر کرد، اندکی گذشت! گویا دل‌ها آرام گرفت و هیاهو ها کمتر شد، افرادیکه جلوی ما بودند نشستند، تازه چشمم به رهبر، آن مرد بزرگ و نورانی افتاد، اشک چشمانم مانع می‌شد خوب ایشان را ببینم، تند تند اشکانم را کنار می زدم اما حریف آنها نمی‌شدم، حسی وصف ناشدنی بود، بغض، گریه، اشک، خوشحالی! برنامه با تلاوت آیه‌ای از قرآن که بیانگر یکی از زنان اسوه قرآنی بود آغاز شد، بلافاصله بعد از آن سرودی زیبا از دختران سرزمین‌مان اجرا شد، که تحسین رهبر عزیز و این پدر مهربان را در برداشت، مجری بر روی صحنه رفت و از حضرت آقا رخصت خواست و ایشان به او «رخصت» دادند، با هر بار شنیدن صدای آقا خوشحالی عظیمی قلبم را فرا می‌گرفت، چقدر زیبا! انگار با پدرت صحبت می‌کنی و او با مهربانی به تو «رخصت» می‌دهد، مجری با صلابت برنامه را آغاز کرد، و بعد از آن یک به یک از بانوانی که در عرصه های مخصوص خود نخبه بودند دعوت شد و هر کدام آنچه را که آماده کرده بودند، خواندند، آقا نیز مانند استادی دقیق به سخنانشان گوش می‌دادند و گاهی نکاتی بر روی کاغذ یادداشت می‌کردند، تمام مدت حواسم به حرکات آقا بود، به نگاه‌هایش، حرکت دستانش، صحبت کردنش، چه آرامشی دارد این مرد، انگار کوهی از صبر و استقامت در برابرم می‌دیدم! بعد از اتمام برنامه‌ها، تازه سخنرانی حضرت آقا شروع شد! لحن صدا بسیار آرام و در عین حال محکم و با صلابت بود، ایشان در ابتدای عرایض خود از همه‌ی کسانیکه برنامه ای ارائه داده بودند تشکر کردند و سپس بر حسب نیاز، برای هرکدام جداگانه پند و اندرزی بیان کردند و در انتها فرمودند : «حتما کار آنها از طریق دولت پیگیری خواهد شد»! ایشان سخن خود را با بیان دو بانوی اسوه‌ی قرآنی، یکی حضرت آسیه همسر فرعون و دیگری حضرت مریم ادامه دادند! و از ما زنان خواستند که در مرحله‌ی اول وظیفه ی مادری و همسری خود را فراموش نکنیم و سپس بیان فرمودند که در عرصه‌های مختلف اجتماعی حضور پررنگ داشته باشید و از آن طرف به مردان یادآور شدند، اگرچه طبق فرمایش قرآن وظیفه ی «قیمومیت» به آنان سپرده شده، اما باید توجه داشت که در این راه اعتدال را در پیش گیرند و در انجام وظایف منزل و خانواده در کنار زنان باشند و نگذارند زن این موجود لطیف پژمرده شود! ایشان از زنان خواستند اگر مردی به هر دلیلی از زور بازو استفاده کرد شما باید حتما از طریق قانون های تصویب شده، از خود دفاع کنید! و سخن خود را با بیان ویژگی‌هایی از بزرگ‌ترین الگوی عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پایان رساندند! براستی در کجای دنیا رهبرش این چنین از زن این موجود لطیف دفاع می کند و تا این حد او را بزرگ و عزیز می‌دارد؟! حقا که شما نائب عام امام زمان عجل الله هستید چرا که همان‌گونه زن را اکرام کردید که پیامبر و اهل بیت علیهم السلام اکرام کردند و عزیز داشتند! خدا را شاکرم که در کشوری زندگی می‌کنم که چنین رهبر فرزانه‌ای دارد. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«سجده‌ی شکر» ✍ راضیه کاظمی زاده سفر می‌کنم به سال ۱۳۸۸ و زمان انتخابات! یادم می‌آید که قبل از اعلام رسمی نتایج انتخابات ریاست جمهوری، زمزمه‌هایی از تقلب شنیده می‌شد! ما به خبرهای شنیده شده واکنشی نشان ندادیم اما دشمنان سوژه‌ی خوبی پیدا کرده بودند تا به مقاصد شوم خود برسند! پس تا جایی که می‌توانستند جریان را پررنگ کردند و تأثیرات زیادی بر عده‌ای که از بصیرت برخوردار نبودند، گذاشتند. و عده‌ای از هم‌وطنان بی‌بصیرت، یا به دلایل شخصی و یا به دلیل دلخوش کردن به وعده و وعیدهای دشمن، در تیم آنها قرار گرفتند و مدتی موجب بی‌نظمی و آشوب در کشور شدند! این آشوب‌ها تا آنجا ادامه پیدا کرد که موجب هتک حرمت به ساحت مقدس امام حسین علیه السلام شد! گویا دشمنان فراموش کرده بودند در مقابل آنان همیشه افرادی بیدار و هوشیار قرار دارند و هر کجا که پای مقدسات، کشور، رهبر و انقلاب به میان آید با تمام وجود و کفن‌پوش به میدان می‌آیند! این‌بار نیز مردم همیشه حاضر در صحنه در نهم دی ماه سال ۱۳۸۸ برای پایان دادن به این دشمنی‌ها و آشوب‌ها به میدان آمدند و باشکوه هر چه تمام‌تر در راهپیمایی شرکت کردند و بدین وسیله بیزاری خود را نسبت به دشمنان اعلام کردند. و خط بطلان بر نقشه‌های شوم آنان کشیدند. به گونه‌ای که تحسین مقام معظم رهبری دامت برکاته را در برداشت و ایشان در رابطه با این حرکت بزرگ این چنین فرمودند:«اگر صدها بار هم برای نعمت هوشیاری این ملّت سجده شکر به جای آورده شود، باز هم کم است. حماسه‌ای که محاسبات دشمن را به هم ریخت، محاسباتی که با همکاری و برنامه‌ریزی عده‌ای اقلیت در داخل از روی بغض و کینه شکل گرفته بود اما در این روز حماسی یک بار دیگر امّت اسلامی با بصیرت عمل کرد و دشمنان نظام مایوس شدند.» به‌راستی که خداوند چه زیبا در آیه ۱۱ سوره رعد می‌فرمایند :«...إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ...» ...خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حال‌شان را تغییر دهند... @AFKAREHOWZAVI
عهد 91 - نسخه تلفن همراه - 14021005 - ویرایش.pdf
5.42M
📦 محصول 🗞 نسخه 🔻زن ایرانی از منظر سفرنویسان غربی. ✍فاطمه میری طایفه فرد یادداشت علمی عضو شورای انجمن تاریخ اسلام جامعه‌ الزهرا س و عضو تحریریه مجتهده امین، در نشریه عهد -----------❀❀✿❀❀--------- @tarikh_j
. 🔖بصیرت، مایه‌ی عزت و اقتدار آمنه عسکری منفرد از آنجا که تحقق انقلاب اسلامی ایران در امتداد حکومت ائمۀ معصومین (علیهم السلام) و طلیعه‌ی فجر صادق است که با رهبری حکیمانه و شجاعانۀ امام خمینی(رحمت‌الله علیه) و وامداری از آموزه‌های کربلا یعنی عقلانیت، بصیرت، حمیت، غیرت دینی و اخلاص، تجدید کنندۀ مضمون بعثت در دوران معاصر شد. همچنین بر این باوریم که «دشمن از پا نمی‌نشیند و دنبال این است که فکر توحیدی را، فکر ولایت و محبت اهل بیت را، تعصب وغیرت نسبت به مبانی و اعتقاد به مبارزۀ ظالم را، اعتقاد به قبح و زشتی ظلم‌پذیری را، از دل این مردم با انواع حیله‌ها بیرون بکشد.»(بیانات رهبری،۱۲ دی ۱۴۰۰) .آنچه در۲۲ بهمن سال ۵۷ رخ داد تبلور همین غیرت و بصیرت بود که چون با اخلاص وشجاعت آمیخته شد، ملت را از ذلت واسارت نجات بخشید. «ملت ایران ملتی با استعداد، با استقامت و برخوردار از غیرت دینی و غیرت ملی است. به اسلام عمیقا ایمان دارد، به میهن خویش عشق می‌ورزد. اینها چیزهایی است که به ما اعتماد می‌بخشد که ملت ما قادر است به این هدف دست پیدا کند. تجربه همین را به ما نشان می‌دهد.» (بیانات رهبری،در جمع زائران رضوی، سال ۱۳۸۶). از طرفی بر اساس بیانات رهبر انقلاب در ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ ؛ ایمان اسلامی، غیرت ایمانی، شجاعت، اهل اقدام بودن، پیشرو بودن، صف شکن بودن، کارهای برجسته و نوآوری در راه اهداف والا انجام دادن، زمان را شناختن، موقعیت را شناختن و کار متناسب با موقعیت انجام دادن، از شاخصه‌هایی است که امت اسلامی را آماده می‌کند تا در بزنگاه‌های حساس تاریخی درست عمل کنند، مطالبه‌گری وکنش مناسب داشته باشند، انفعالی عمل نکنند. مانند حادثۀ ۹ دی سال ۸۸ که تهدید بزرگی راه افتاد، اما بصیرت و غیرت دینی مردم آن تهدید را به فرصتی برای پیروزی تبدیل کرد و آن ناشی از یک تصمیم جمعی برآمده از عقل جمعی بود؛ همچنین حرکت عظیم ملت مسلمان در تمامی دنیای اسلام در حادثۀ شهادت شهید سلیمانی که از نظر دشمن یک تهدید بود، اما غیرت ملت مسلمان آن را تبدیل به فرصت کرد و در نهایت اخلاص، تقوا، فرقان و ولایت مداری مطلق آن شهید بزرگوار بود که راه او را جاودانه کرد، که امروز ولی امر مسلمین جهان راه او را «مکتب سلیمانی» بنامند. در تمامی سالهای بعد از انقلاب، جبهه‌ی مقاومت در کل دنیای اسلام با هدایت و الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران، همواره به دنبال مبارزه با ظلم و ستم استکبار جهانی بوده تا دست غاصب آن را از تسلط بر کشورهای اسلامی قطع کنند. امروز نیز حرکت عظیم ملت مقتدر و مظلوم غزه بعد از طوفان الاقصی، نشان از وجود حمیت و غیرت دینی آنان دارد. غیرت و بصیرتی که باعث شکوفایی نور ایمان در سراسر دنیا حتی جهان غرب گشته است و دلهای بسیاری را با نور قرآن آشنا کرده و بر تعداد مسلمین جهان افزوده است که به فضل الهی پیروزی قطعی غزه و آزادی قدس شریف را نتیجه خواهد داد. @AFKAREHOWZAVI
«بصیرت دسته جمعی» ✍زهرا نجاتی 🔹چهارده سال پیش، مثل همه دهه‌های قبل‌تر، دشمن تلاش کرد تا طبق یک دکترین ده ساله، تمام دار و ندارش در مال و ثروت و سلاح و رسانه را یک کاسه کند و بابت نابودی جمهوری اسلامی به میدان بیاورد. البته رسوایی‌اش کمی بیش از پارسال طول کشید و احتمالا دلیلش این بود که پارسال دست روی نقطه غیرت و ناموس گذاشتند و بازی کثیفی شروع کردند که در دنیای خودشان هم شکست خورده بود اما ماجراهای سال هشتاد و هشت، نزدیک هشت ماه طول کشید. ماجراهایی که در آن از هیچ دریغ نکردند: از دروغ و شخصیت‌سازی و توهین و شکنجه بسیجی‌های میدان تا آتش زدن مسجد و محراب و قرآن و کشتن ندا آقا سلطان تا برای نظام هزینه درست کنند، تا آتش زدن بسیجی وسط خیابان در پیت نفت تا جایی که آثار و عوارض شکنجه‌هایش تا چندسال بعد باقی بود و آثار مخرب روانی روی او، در خانواده‌اش مشکل ایجاد کرده بود. 🔹اما چرا نه دی تبدیل به حماسه شد؟ شاید مهمترین وجه آن، تشخیص به موقع اجتماعی مردم بود. بصیرت مردمی که توهین به هرکه و هرچه را تاب آوردند اما وقتی برایشان روشن شد کسانی که زیر علم مقابلشان، می‌جگند،نه مشکلشان فرد برگزیده است نه «یا حسینی» که برای «میر» شان می‌گفتند، مشکلشان همان حسینی است که حاضر شدند بابت شعارهایشان، مسجد، بیرق کتیبه و پرچمش را آتش بزنند و نامش را زیردست و پا بیندازند. مشکلشان اسلامی است که نظام اسلامی، سالهاست بابت حفظ آن تقاص می‌دهد. خودی و ناخودی، نظام را می‌زنند. یکی تلاش می‌کند تا ایجاد بی‌اعتمادی کند یکی نظام را محکوم می‌کند به ناتوانی در اجرای احکام اسلامی، یکی مقایسه‌اش می‌کند با کشور چندکیلومتری در زمان معصوم و همان را هم با کج فهمی تحلیل می‌کند، یکی هم با اسم و رسم، در مقامی که هست، خیانت و کم‌کاری میکند تا کمر نظام را بشکند و همه اینها البته در تحلیل خود، موضوعی را ندید گرفته‌اند که هرکسی را یارای فهم آن نیست و آن، دست بزرگ و قدرتمند الهی و مهدوی است که سالهاست در اوج مسائل و مشکلات، به یاری کشور و نظام اسلامی آمده و حضورش را ثابت کرده. آری! مردم در نه دی هشتاد و هشت به درستی درک و بصیرت اجتماعی خود را به نمایش گذاشتند و شاید بزرگترین بصیرت جمعیشان بعد انقلاب و شرکت در جنگ را به نمایش گذاشتند و درک کردند که دشمن نظام، دشمن اسلام است و نظام ما تنها نظام شیعی جهان است که شایدگاهی کُند اما پیوسته به سمت قله‌های تمدن اسلامی حرکت می‌کند. @AFKAREHOWZAVI
. «حول محور زنانگی» ✍ سیده ناهید موسوی این روزها همه از جنس «زن» سخن‌می‌گویند. از هویت، اصالت، نقش و تاثیر آن در جامعه و خانواده یک زن، چقدر می‌تواند مؤثر واقع شود؟! اصل قصه چیست که این روزها همه در حال تحلیل و بررسی هویت «زن» هستند؟ در این چند مدت گذشته مقالات و بیانات فراوانی از علما در رابطه با بحث زن بطور کلی در اسلام و جامعه و روانشناسی زن مطالعه کردم. زن موجودیست که نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد. با متعلقات و نقش‌های گوناگون همراه با اثرگذاری‌های عمیق که منجر به ترویج فرهنگ یک جامعه می‌شود و به تبع آن هویت فرزندان را هم شکل می‌دهد. درحالیکه جامعه متشکل از واحدهای کوچکی به نام «خانواده» است، چارچوب اصلی بستگی به زن و «مادر» یک خانواده دارد. پس هرچه زن به اساسی ترین نقش خود توجه کند و مسؤلیت تربیت اخلاقی، فکری و اجتماعی فرزندان را عهده‌دار باشد قطعا نسلی سالم و هوشمند همراه با صحت روانی به جامعه تحویل خواهد داد. از طرفی نقش زن در اقتصاد خانواده بسیار حیاتی است و زنانی که در اقتصاد خانواده مشارکت دارند، بدون شک می‌توانند نقش مؤثری در بهبود مادی و معنوی خانواده داشته باشند. بعلاوه چگونگی مدیریت مخارج، تاثیر مستقیم در تربیت کودک دارد. زنان باید با الهام از قوانین اسلام اقتصاد خانواده را به نحو احسن اداره نمایند. اسراف کاری‌های برخی زنان مشکلات زیادی را در خانواده بوجود می‌آورد. معصومین (ع) فرموده‌اند: «بزرگترین نعمت برای یک مرد،‌ زن با ایمان است که وقتی شوهرش را می‌بیند خوشحال می‌شود و در غیاب او از اموال شوهرش و آبرو و شرف خویش حفاظت کند.» زن مدیر خانه است، وی باید خردمند باشد و دخل و خرج خانواده را تنظیم نماید. بنابراین ضرورت و اهمیت این موضوع وقتی به‌طور محسوس احساس می‌شود که به این واقعیت پی ببریم که تقریبا هر زن در عرصه‌های تربیت فرزندان، اقتصاد خانواده و مدیریت منزل می‌تواند نقش آفرین باشد. و اگر زنی قادر باشد با موفقیت از عهده این امور برآید، خواهد توانست به عنوان منبع آرامش فکر و دل همسرش باشد. زنان زیادی در سالیان متمادی تاریخ ساز شدند و اکنون در جامعه ما پس از انقلاب اسلامی «زن» به اوج شکوفایی و زنانگی خود رسیده است. و در آخر، انسان فی نفسه یک جهان‌است.کمال وی تقرب به قرب الهی است و سعادت ابدی وی نیز در رسیدن به قرب پروردگار است تا هنگامی که وی به این واقعیت ذاتی و فطری، جامهٔ عمل نپوشانده است نخواهد توانست در مسیر شادکامی گام نهد. @AFKAREHOWZAVI
«ناحله» ✍ایرانپور نگاه هراسانش تا ته کوچه کشیده شد. خبر بازگشت کاروان در تمام شهر پیچیده بود. کاروان بزرگی که به شامات و یمن رفته و بعد از سه سال همه را به تلاطم انداخته بود. سر و صدایی از بازار عکاظ بلند شده و دلهره‌ای که از صبح به جان سامیه افتاده بود را بیشتر می‌کرد. پشت در چوبی حیاط ایستاد و برای هزارمین بار کابوسی که در این سه سال لحظه‌ای از خواب‌هایش جدا نبود را مرور کرد. با نگرانی سمت ناحله آمد و پیراهن عربی را در تنش مرتب کرد. موهای سیاهش را در پیچ و تاب گیسی که تا زیر شانه‌هایش می‌رسید بافته و زیر شال زرد رنگی پنهان کرده بود. ناحله سمت دستار سنگی گوشه حیاط رفت و با خنده گفت: « مادر جان! مگر میهمان داریم که این چنین خانه را مرتب کرده‌ای؟» کلماتی که با شیرینی از دهان دخترک بیرون می‌آمد بی اختیار اشک را میهمان صورت آفتاب سوخته سامیه کرد. با دنباله شال سیاهش، خیسی را از گونه‌هایش پاک کرد: _ آری دخترم، میهمان داریم «قیس» به خانه‌اش برمی‌گردد. ناحله با جاروی حصیری، خاک‌های حیاط را جابه‌جا کرد: _ قیس؟ من او را می‌شناسم؟ صدای پایی نزدیک شد و غوغایی که در دل سامیه بر پا شده بود به دستانش رسیده و شروع به لرزیدن کرد. دو لنگه چوبی در باز شد و هیکل درشت قیس تمام چارچوب را پر کرد. سامیه به استقبال قیس رفته و در کنارش روی حصیر پهن شده زیر سایه دیوار نشست. ناحله پیش آمد و با تردید گوشه حصیر جای گرفت. قیس از صحبت با سامیه فارغ شده و نگاه پرسشگرش را به ناحله دوخت: _ این دخترک در خانه من چه می‌کند؟ سامیه دستان ظریف ناحله را در دست گرفت: _ امانت است. می‌بینی چقدر زیبا و ظریف است نامش ناحله است‌. قیس، نگاهش را از دختر گرفت و زیر لب گفت: «ناحله، مانند اسمش ضعیف و بی جان است، امانت کیست؟» سامیه دستپاچه بلند شد و دخترک را به دنبال خود کشاند: _ امانت همسایه است، به زودی می‌رود. غروب دومین روز بازگشت قیس بود. در جمعی از اهالی بازار در بزرگترین‌ اتاق خانه نشسته و مشغول حساب و کتاب بود. از صبح ناحله را با چشم دنبال می‌کرد.‌ جای خورشید داغ مکه با لکه‌های سیاه ابر عوض شد و میهمانان قیس، یکی یکی خداحافظی کرده و رفتند. صدای قیس در حیاط پیچید: _ سامیه، این دختر بیش از یک امانت در این خانه مانده است، نمی‌خواهی تحویلش دهی؟ کابوسی که آرامش سامیه را در این سه سال به هم زده بود، رنگ واقعیت گرفت. نفس‌های بریده بریده سامیه در گلو گیر کرد و به سرفه افتاد به سختی گفت: « می‌دانی قیس، همان زمان که به قصد تجارت به سمت شامات بار سفر بستی من حامله بودم» ابروهای سیاه و در هم تاب خورده قیس گره عمیقی برداشت و منتظر ادامه حرف‌های سامیه شد. سامیه ناحله را در پناه دستانش پنهان کرد و ادامه داد: _ هشت ماهی بعد از رفتن تو وضع حمل کردم و این دختر همدم شب‌ها و روزهای تنهایی‌ام شد. رگ‌های پیشانی قیس به سرخی رفت و نگاهش طوفانی شد. سامیه که با خشم و عصبانیت قیس آشنا بود دخترک را به گوشه‌ حیاط فرستاد و خودش زیر آواری از مشت و لگدهایی که بی هوا بر بدنش فرود می‌آمد روی زمین افتاد. ننگ دختر دارشدن بی هوا یقه قیس را گرفته و راه نفسش را بند آورده بود‌. تکه‌های ابر سیاه بر پیکره مهتاب گره خورده و شب از نیمه گذشته بود. قیس سمت رختخواب سامیه رفت و ناحله را بلند کرد. پیش از آنکه به حیاط برسند دخترک بیدار شد. گرمای دستان پدر را چشید و بی آنکه حتی مژگانش تکانی بخورد چشم در چشمان قیس دوخت.‌ آسمان نگاه قیس طوفانی شد و بی اختیار ناحله را زمین گذاشت و بی صدا دستان ظریف دختر را به دست گرفته و راه نخلستان در پیش گرفت‌. نخل‌های خشک و قد کشیده سرزمین کعبه را پشت سر گذاشته و پا در صحرا گذاشت. ناحله با آرامش خیالی که در پناه پدر داشت قدم‌های کوچکش را سرعت داده و سمت مسیری که قیس پا کج‌ کرد رفت: _ پدر، به کجا می‌رویم؟ دشت یکپارچه سکوت بود و گه‌گاه نور کم جانی از پشت توری ابر، سینه خاک را روشن می‌کرد. قیس روی زمین زانو زد و نگاهش را از چشمان ناحله دزدید: _ به جایی دور، به دنیایی دیگر. خنجر فولادینی که سوغات سرزمین شامات بود را از گوشه کمرش باز کرده و زمین را زخمی کرد. دانه‌های سبک خاک به هوا بلند شد. ناحله با خاک‌های تلنبار شده مشغول بازی شد. گاه در خیالش قصری از خاک بنا کرد و با شادی ملکه قصری شد که خودش ساخته بود. قیس با غضب زمین را چال کرد. ناحله، با مشت کوچکش به کمک خنجر پدر رفته و زمین را کَند‌. خنده‌های ریز ناحله، با نسیم یکی شده و دشت را پر کرد.‌ زمین به گودی نشسته و قیس تا سینه در آن خم شده بود. محاسنش جو گندمیش خاکی شده بود. دخترک دست برد و خاک نشسته روی محاسن پدر را تکاند. ادامه دارد.... @AFKAREHOWZAVI