#چیستی_انسان_(۱)
✍فخری مرجانی
انسان، حقیقتی دارد به نام «فطرت» كه آن حقیقت، به این جسم متصل است.
حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: «اَتزعم اَنَّكَ جِرْمٌ صَغیر و فیكَ اِنطوی العالَم الاكْبَر»؛ خیال میكنی كه تو تكه گوشت و استخوان هستی؛ درحالیکه در تو، عالم اكبر، پیچیده و پنهان شده است.
برای توضیح بیشتر به قرآن رجوع کنیم؛ خداوند در قرآن میفرماید:«فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی...»؛ «زمانی كه تسویه كردم او را و دمیدم در او روح خودم را...».
«تسویه» به چه معناست؟
#تسویه به این معناست که اجزای یک چیز را طوری منظم در ارتباط با هم قرار دهیم تا قابلیت پیدا كند نیرو و حقیقتی لطیف به آن القا و وارد شود.
به عنوان مثال؛ یک رادیو قبل از ساخت و قبل از اینکه رادیو باشد، بهصورت هزاران قطعه در انبار موجود بود. آقای مهندس، آن قطعات را طوری دقیق به هم ارتباط میدهد و میسازد که وقتی آخرین پیچ آن را میبندد و روشن میكند، به دلیل آن نظم دقیق، امواج الكترومغناطیسی در آن برقرار میشود. وقتی رادیو سخن میگوید، میگوییم این رادیو «تسویه» شده است. اگر یك سیمش قطع شود و نتواند سخن بگوید، با یك قوطی حلبی فرقی ندارد.
یا اگر یك آهنربا را در نظر بگیریم؛ قبلاً فقط یک تکه آهن بود؛ اما وقتی ذرات و اتمهای آن در یك نظم خاصی كنار هم قرار گرفتند، به محض اینکه چنین نظمی ایجاد شود، میدان مغناطیسی به سرعت در اطراف آن به وجود میآید.
«فَإِذا سَوَّیتُهُ...»؛ یعنی وقتی اجزای مادّی انسان (سلول و ذرات و...) در یك نظم فوقالعاده تنظیم شد، آخرین جزء که تمام شد، قابلیت پیدا کرد که روح الـهی در آن القا و دمیده شود.
بلافاصله نظم، همان؛ و ظهور و حضور و بروز روح خدایی در او، همان.
پس اگر فرض كنیم كه جسم من یك میلۀ آهنی است، قوه آهنربایی در همین آهن است؛ اما غیر از این آهن است. در باطن آن است، اما نه مثل مداد در داخل یك جامدادی.
طوری حسابشده و منظم است كه قابلیت پیدا کرده #حقیقت_من در من ظهور پیدا كند.
#شناخت_فطری
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI