نقطهٔ قوت
یک سال است می گویند:
_او در پناهگاه است.
_مسبب وضع شما، در بین شما نیست.
_او نفوذی است.
_او جاسوس اسرائیل است که توانسته است چنین عملیاتی را طراحی کند.
_و...
یک سال است دشمن دست گذاشته است بر روی نقطه قوت حماس و او را تخریب میکند.
یحیی السنوار را می گویم، نقطه ی قوت حماس و طراح عملیات طوفان الاقصی.
اما دیروز در حالی که خودشان هم باورشان نمیشد. جنازه بزرگ مردی را در میان شهدای ساختمان دیدند که آب ریخت بر روی تمام شایعات و تخریب ها. وچه عزتی بالاتر از این؟
او مرد میدان بود. تصویر هایی که از او منتشر می شود. اوج قدرت و افتخار السنوار است. چرا که نشان داد او مرگ را زندگی میکند و در کنار سربازانش با لباس رزم و چفیه، جلوتر از خط مقدم و در جبالیا، در رفح، می جنگد.
او مرد میدان بود.
به گفته ی شهید مرتضی آوینی:
کجا از مرگ هراس دارد آنکه به جاودانگی روح در جوار رحمت حق آگاه است؟
#یحیی_سنوار
✍🏻مریم زارعی
#شهید_القدس
#حماس
#یحیی_السنوار
#طوفان_الاقصی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
قصه یحیی.mp3
4.48M
ما قصه یحیی را سال ها برای بچههایمان تعریف خواهیم کرد..
#یحیی_سنوار #مقاومت
#یحیی_السنوار #رادیوز
📝 نویسنده:
مهدی مولایی
🎙 گوینده:
زینب رضوی
📻 @Radioz_Ir
.
✍فاطمه یحیایی
بهت ما، از ماجرای تو و آنچه آفریدی، فروکش میکند،
و کم کم به من و قلم در دستم این اجازه را میدهد که از تو بنویسیم.
در این دو روز، خواستم از تو بگویم، اما هرچه کردم، نتوانستم. نشد. ناتوان بودم...
آنقدر همه ی مردم حماسه هایت را هنرمندانه به تصویر کشیده بودند، که چیزی از قلم نیفتاده بود.
اما امروز، یک نکته ی ریز، که در پیشِ چشم همه، پوشیده بود؛ برایم کمی پررنگ شد.
همه ی چیزهایی که از تو شنیدیم،
به آن افتخار کردیم،
با آن اشک ریختیم،
با همه ی وجود تو را تحسین کردیم،
اقتدارت،
شجاعتت،
زخم های عمیقت،
سیمی که با بیمهری به بازویت بسته بودی تا جلوی خون را بگیرد،
کتاب دعا و تسبیحی که در میدان رزم به همراه داشتی،
صورتی که در تنهایی هم پوشانده بودی،
چوبی که به سمت دوربین پرت کردی،
اسلحه ای که با چسب برق به هم چسباندی،
انگشتِ خط و نشان کشندهای که پس از پیدا شدن پیکرت، از دست دادی،
تونلی که در آن پیدا نشدی،
خانه ای که در آن، روی زمین، پیدا شدی،
و مبلی که از روی آن، به مردم همه ی دنیا، نگاه کردی،
همه ی اینها ما را بهت زده کرد.
و هنرمندان را به اقرار واداشت که چنین صحنه ای را، حتی در هیچ سکانس طلایی از سینمای هالیوود، به تماشا ننشسته اند.
اما یک سوال، قهرمان...
وقتی تانک اولین بار به سمت تو شلیک کرد،
و تو دست و پای خود را از دست دادی و به معنای واقعی کلمه مجروح شدی،
قطعا روی مبل نبودی،
بودی؟!
اینجای ماجرای تو، دقیقا این لحظه اش، من را شگفت زده میکند...
در آن لحظه، تو روی زمین میافتی،
دست و پایت به شدت مجروح است،
خون همه جا را میگیرد،
تو پر از رنج هستی،
و در آن موقعیت، یک کار غیر منتظره انجام میدهی💡
بلند میشوی و روی یک مبل مینشینی،
مبلی که شاید خودش هم سرپا نبوده،
پس اول مبل را بلند میکنی،
و پس از آن، بدن مجروح خودت را.
فقط برای اینکه وقتی نظامیان وارد خانه میشوند،
یا دوربینشان به سراغت می آید،
تصویر یک فلسطینی مبارز و مقتدر به جهان مخابره شود،
مثل همه ی عمرت، عزتمند و ظلم ستیز.
برای اینکه پیش پای دشمنت، نیفتاده باشی.
مثل آن روزی که مبل خانه ات را از زیر آوار بیرون کشیدی، به آن تکیه زدی، و با لبخندی پیروزمندانه عکس گرفتی،
تا دشمنت ببیند کسی مثل تو، که در اردوگاه آوارگان به دنیا آمده، و بیست و سه سال عمرش را در زندان های اسرائیل سپری کرده،
با از دست دادن خانه و زندگی، دلش نمیلرزد.
یحیی با از دست دادن خانه، نمیشکند،
یحیی با از دست دادن جان، نمیمیرد،
یحیی تا ابد زنده میماند...
#یحیی_سنوار
#مجاهد_قهرمان
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI