.
✨ فرارسیدن 12بهمن ماه، آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی و چهل و ششمین سالگرد پیروزی امّت بر ذلّت تهنیت✨
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌹🌹 اعمال ماه مبارک شعبان 🌹🌹
1.روزی 70 بار "استغفرالله واسئله التوبه"
2.روزی 70 بار "استغفرالله الذی لااله الاهوالحی القیوم الرحمن الرحیم واتوب الیه"
3.صلوات و صدقه بسیار.
4.در کل این ماه هزار بار گفته شود:
"لااله الاالله ولانعبدالاایاه مخلصین له الدین ولوکره المشرکون"
5.در هر شب و هر روز این سه ماه:
سه بار: حمد، آیه الکرسی، 4قل، تسبیحات اربعه + ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، صلوات، اللهم اغفر للمومنین والمومنات، و چهارصد بار استغفرالله و اتوب الیه.
🌷امام رضا (علیه السلام): در آخر ماه شعبان بسیار بخوانید:
" اللهم ان لم تکن غفرت لنا فیما مضی من شعبان فغفرلنا فیما بقی منه "
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
ما دهه شصتیها
بوی گل سوسن و یاسمن آید؛
خمینی ای امام، خمینی ای امام؛
ایران ایران ایران! رگبار مسلسلها؛
هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید؛
آمده موسمِ فتح و ایمان؛
این نغمهها با جان و دل ما دهه شصتیها گره خورده است. نسلی که از همان ابتدای سال تحصیلی، چشم انتظار بهمن و دههی فجر بودیم.
مراسمات جشن دههی فجرِ ما دهه شصتیها، با هیچ دورهی دیگری قابل مقایسه نیست.
از ماهها قبل تدارکات و برنامهریزیها در مدرسه آغاز میشد.
هر سال کلاس به کلاس مسابقهی روزنامهدیواری برگزار میشد.
هر کلاسی که بهترین تزئینات را با کمترین هزینهها انجام میداد، برنده اعلام میشد. مثل این دوران نبود که وسائل تزئینات، حاضر و آماده باشد و این حجم از امکانات وجود داشته باشد.
ما تمام تزئینات کلاس را با کمک یکدیگر و در یک کار گروهیِ سرشار از همدلی درست میکردیم.
چه کسی میتواند زیبایی و همدلی را در تزئینات کلاسمان فراموش کند؟!
هر تکه از آن با دستان خودمان و با همکاری یکدیگر ساخته شده بود. وقتی کاغذهای رنگی را با دقت تا میکردیم و شکل میدادیم، حس و حالی عجیب وجودمان را پر میکرد. باز کردن هر کاغذ و دیدن ریسههای رنگی، شادی و لذت وصفناپذیری به همراه داشت.
از روزها و هفتهها قبل برنامهریزی میکردیم که چه ایدهای برای تزئین کلاس داشته باشیم.
خاطرم هست یک سال با نیهای نوشابهیِ رنگی و ساده، توانستیم پرچم ایران را در ورودی کلاس به شکل پرده درست کنیم که بسیار جذاب و دیدنی شد و آن سال ما برندهی مدرسه اعلام شدیم.
یک بخشی از وقتمان صرف درستکردن روزنامه دیواری میشد.
روزنامهدیواریها دنیایی از خلاقیت و همکاری بودند. هر کس گوشهای از کار را به عهده میگرفت؛ یکی مسئول جمعآوری مطالب، دیگری مسئول خرید وسایل و آن یکی خطاط میشد.
یادم میآید یک سال، به پیشنهاد من، به جای رقابت بین کلاسی، تصمیم گرفتیم همگی با هم همکاری کنیم و بهترین روزنامهدیواری مدرسه را بسازیم. طرحمان، طرح برج آزادیِ پازلی بود. هر گروهی مسئول نوشتن مطالب روی تکهای از پازل شد. روز بعد، تکهها را به دیوار چسباندیم و روزنامهدیواری بینظیری خلق شد.
دههی فجر برای ما بوی کاغذ رنگی، پرچم ایران، بادکنک و هزاران حس خوب دیگر میداد.
ما دهه شصتیها، با دستان خود، مدرسههای رنگ و رو رفتهمان را به تابلویی از زیبایی و امید تبدیل میکردیم و شور و شوق پیروزی در تک تک لحظاتمان جاری بود.
✍🏻 زهرا کبیری پور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
#دهه_شصتیها
💠@Delneveshteeee
@AFKAREHOWZAVI
ا ﷽ ا
چهره اش داد می زد اهل آسیای شرقی است.
شوق زیارت رسول الله در نگاهش موج می زد.
می خورد زیر بیست سال باشد.
با خانواده اش آمده بود.
با اشاره و انگلیسی دست پا شکسته پرسیدم: "کجایی هستید؟"
گفت: "بنگلادش."
گفت: "و شما"
گفتم: " ایران"
با تعجب گفت: " ایران!!! " به پدرش نگاه کرد.
"ایران کجاست؟"!!!
باورش برایم سخت بود.
مانده بودم چه جوابی خواهم شنید.
از ایران چه تعریفی دارد.
پاسخ پدرش یک کلمه بود که میخکوبم کرد.
*خمینی*
نام دیگر ایران، خمینی است.
#صامره_حبیبی_عمره_رجبیه_۱۴۰۳
#نام_دیگر_ایران_خمینی_است
https://eitaa.com/khodemanim
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
من این زن را از نزدیک دیدهام!
زهرا قُبیسی لبنانی را میگویم. سال گذشته در جریان طوفان الاقصی و جنگ لبنان با صهیونیستها به ایران آمده بود و در جمع نویسندگان در جشنواره «راویا» صحبت میکرد. زهرا با نهایت صمیمیت با ما حرف میزد؛ گویی سالها همدیگر را میشناسیم! انگار نه انگار زبان و ملیّتمان با هم فرق داشت!
امام خمینی(ره) از روی زبانش نمیافتاد. درباره دلبستگیاش به انقلاب ایران میگفت: «بچه که بودم دوست داشتم مثل زنان ایرانی باشم. ملحفه را به عنوان چادر روی سرم میکشیدم و با مشتهای گره کرده الله اکبر میگفتم.»
در آن دیدار فهمیدم زهرا خیلی امام زمانی است؛ اسم حضرت را که میآورد آرام دستش را روی سرش میگذاشت. من دست و پا شکسته میفهمیدم چه میگوید ولی مترجم از بازگو کردن حرفهای او نفسش بند آمده بود! زهرا میگفت: «دوستان من! ظهور نزدیک است؛ ما داریم صدای پای حضرت را در جنوب لبنان میشنویم.»
جنوبی را میگفت که مثل جنوب ایرانِ خودمان با خون شهدا تطهیر شده. شهدایی که حسین حسین گفتند و در راه حسین(ع) فدا شدند.
بعد از آن جلسه پیگیر اخبار زهرا قبیسی و صفحه شخصیاش در فضای مجازی بودم. این چند روز که رشادتهای جنوبیهای لبنان خبرساز شد و این عکس یا بهتر بگویم این حماسه در همه جا پخش شد، یقین کردم که دارم صدای قدمهای وارث و خونخواه حسین(ع) را حس میکنم! چون دوباره در شام، تمام ایمان را دیدم که «زینب گونه» در مقابل تمام کفر ایستاده است!
✍ فاطمه ابنعلی
#الگوی_سوم_زن
#زن_اثرگذار
#حزب_الله
🆔 http://eitaa.com/awaken_ir
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍مشهودی
حَمَلَتْهُ أُمّه كُرْهاً ووَضَعَتْهُ كَرهاً وحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاتُو شَهراً ...
مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی وضع حمل مینماید و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است...
شهید متولد شد.
سوم شعبان بود.
مادرش او را با ناراحتی به دنیا آورد .
او از بدنیا آمدن فرزندش غمی در سینه داشت!
از همان روزی که جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه وآله خبر آورد.
دخترت فاطمه (س)، پسری به دنیا خواهد آورد که امتى او را به ناحق خواهند کشت.
پیامبر(ص) به جبریل فرمودند ؛ سلام مرا به خداوند برسان وبه او بگو که من فرزندی را که امتم او را می کشند نیازی ندارم .
جبریل به آسمان رفت وبرگشت .
بشارت آورد برای پیامبر(ص )که به پاداش ستمی که به فرزندت می شود،خداوند ولایت وامامت را در نسل او قرار داده است .
آن وقت بود که پیامبر (ص) فرمود: به خواسته ی خداوند راضی ام.
وقتی که آن خبر به گوش حضرت فاطمه (س) رسید ، ایشان گفتند،من به فرزندی که اینگونه به او ظلم شود وبه شهادت برسد نیازی ندارم، اما وقتی پیام جبرئیل را شنید که ، خداوند ولایت وامامت را در نسل آن کودک قرار داده است ، فاطمه (س) راضی شدند.
اما ...
به ناراحتی باردارشد!
با ناراحتی فرزندش را به دنیا آورد...
چرا که او کسی را به دنیا آورده بود که مصیبتش، از تمام مصیبت های عالم بزرگتر بود.
کسی که او را تشنه وتنها ،بی یار ویاور کشتند.
هَل مِن ناصِر یَنصُرنی...
آن، لحظه که از حرارت تشنگی توده ای از دود بین او وآسمان حائل شد.
وتشنگیش را با شمشیر جواب دادند .
فرزندانشان را کشتند و
واهلبیتش را به اسارت گرفتند.
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام...
-------------------------------:::::::::::::::::::::::::::::
*آیه ۱۵سوره احقاف
*برگرفته از مقتل سالار شهیدان
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🪴اِسمال بکام
✍️به قلم طیبه فرید
چرخ داشت.از همین چرخ دستی هایی که روی اسکلت آهنیش چهارتا تیر و تخته می چیدند که بشود روش خِنزِر پِنزِر گذاشت.شاگرد حجره فرش بود.ازکله صبح تا بوق سگ توی سرما و گرما از تیمچه می رفت می چرخید تو کوچه های پیچ در پیچ و مغازههای نزدیک بازار فرش وگلیم و خرت و پرت جا به جا می کرد.بازاری ها و دوست و آشنا و حتی باباجی من بهش می گفتن اسمال.خدائیش هم در مقابل مردهای ایکس لارج ودو ایکس لارجی که صبح تا شب بازار را گز می کردند از مشتری گرفته تا کسبه، اسمال به حساب می آمد.موقع استراحت چائیش را توی حجره فرش زیر عکس آقای خمینی هورت می کشید،ازین عکس ها که کنارش ساعت دارد.آقای خمینی توی عکس داشت می خندید.انگار او هم آمده بود با اسمال چایی بخورد.
باباجیم می گفت« هیچکی اسمالو گردننمی گیره.بین بازاریا آشنا ماشنا داره اما ملت نَم پس نمی دن.می گن باباش آدم خوشنامی نبوده.هیچ وقت صفحه آخر شناسنامه ش با اسم هیچ دختری خودکاری نشده.نه ایکه زندگی دوست نباشه ها نه! می گن محبوبه نامی رو دوست داشته ولی اینقد لِفتَش داده که قبلِ اینکه بره خواستگاریش دادنش به یه آدم گردن کلفت و رفت راهِ دور.اطرافیاش خیلی اون آدمو زده بودند توی سر و پِکالش اما برای او صنار سی شاهی توفیر نداشت که اصلا خلق الله درباره اش چی می گفتند.»
یک شب زمستانی توی دهه هفتاد وسط عروسی از یکی از بچه های فامیل کتک خوردم.مُفَم تا زیر چانه ام نشت کرده بود.داشتم دنبال بابام می گشتم که حق پسره نکبت را بگذارد کفِ دستش که چشمم افتاد به اسمال. نشسته بود توی ایوان خانه بابای داماد.قیافه من را که دید گفت«کتک خوردی کله گنده؟ترسیدی؟مگه مرض داری می ترسی؟بدبخت نترس .ترس نکبت داره.نکبتِش کلِ زندگی آدمو می گیره!خوار و خفیف میشی...نترس گنده بک..»
اسمال با ما یه نسبت فامیلی دور داشت.نه آن طوری که مثلاً باباهایمان با هم پسر عمو باشند و ازین حرفها!اصلا مگه نسبت فامیلی یعنی چی وقتی تهش ننه بابای همه آدمها ، آدم و حوّان؟وقتی که مُرد همه براش گریه کردند .حتی آنهایی که شوهر سه ایکس لارج محبوبه را می زدند توی سرش.عصرش تومسجد بازار کنار باباجیم نشسته بودم.حاج صادق صاحب حجره فرش درِ گوش باباجی می گفت«همایون خان بابای اسماعیل توی ساواک بود.آدمخوبی نبود.قبل پیروزی انقلاب زندگیشو جمع کرد و رفت!اسمال عین آقاش و برادراش نبود.می رفت تو تظاهرات علیه شاه شعار می داد.همایون خان می گفت مار توآستین پروروندم!وقتی ام که رفت هیچی برای اسماعیل نزاشت.اون بنده خدا وقتی اومد حجره من خودش بود و لباسای تنش با یه ساعت دیواری.نه حساب بانکی داشت نه دفتر و دستکی...کسی نمی دونه پولاشو کجا خرج می کرد به منم چیزی نمی گفت.»
از اون شبی که توی ایوان خانه بابای داماد اسماعیل را دیدم خیلی سال می گذرد.همه می گفتند ناکام از دنیا رفته.اما کام نه پول همایون خان بود و نه دختری که شوهرش داده بودند به رقیب اسماعیل.دنیا همه اش به کام اسماعیل بود که از وسط زندگی چرکِ همایون درست عین یُخرِجُ الحیّ منَ المیّت، بی ترسِ از بی کسی ،بی ترسِ از فقر،ساعتِ آقای خمینی را زده بود زیر بغلش و رفت حجره فرش،دنیای بی ترس و اضطراب مفت چنگ خودش...
دنیا اگر به کام کسی بود، اسماعیل بود.
اسمال بکام.
https://eitaa.com/tayebefarid
#امام
#انقلاب
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
پیشرفتهای معنوی☘
دردیدار شرکت کنندگان مسابقات بین المللی قرآن با رهبر انقلاب،خرسندی امام جامعه مایه مسرت شد. شرف حضور در محضر رهبری گوارای نوجوانان عزیزی که شور و حال زیبایی به مجلس دادند.
نکته جالب توجه این بود که استاد مصری به نوای فرزندان ایران زمین که گوش میداد با حرکت دست صحیح خواندن آنها را تایید میکرد و لذت میبرد.
دردهه فجر نشان دادن این صحنهها بازگو کننده نعمتها وپیشرفتهای انقلاب وکشور اسلامی ما است. رهبر فرزانه انقلاب در این دیدار فرمودند:"ملت ایران رشد کرده ...
از جهات مادی و معنوی پیشرفت کردیم."
آشکار است که دشمنان چشم دیدن پیشرفتهای امت و انقلاب را ندارند از این رو با تبلیغات خود واقعیتها را وارونه نشان میدهند.اینها همه نقشههای دشمن است تا رو به افول بودن خود را پنهان نگاه دارد.
ملت ایران دراین ۴۶ سال که در مقابل آمریکای مستکبر ایستادگی کرده و زیر بار زورگوییهای شیطان بزرگ نرفته است در واقع بزرگترین پیشرفت و پیروزی است.
ما با افتخار و شجاعت تمام مشتهایمان را گره میزنیم و با صدای پرطنین شعار " مرگ بر امریکا " سر میدهیم.
✍صدیقه طهماسبی نژاد
https://eitaa.com/loh_ghalam
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
اِنّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنتَقِمون. سجده۲۲
تصویری که می بینید متعلق است به بدبخت فلک زدهای که دیگه نمیبینیدش.
این بیچاره وقتی فهمید هیچ جوره راه نداره معروف بشه،
جیگر آدم کشی رو که نداشت بره جولانی بشه،
این که عضو گروهی حزبی بشه که بعدش مشهور بشه هم که هم وقت میبرد هم خستگی داشت،
عددی هم نبود که جایی جذب بشه بخواد خیانت کنه اسم در کنه،
منافق بودنم که بالاخره کشک نیست که.
بالاخره چه کنیم چه نکنیم یه راه ساده بی دردسر،
یه قرآن برمیداره میره آتیش میزنه و اتتتفاقا مشهور هم میشه.
شایدم با خودش گفته من چیم از رونالدو و ایلان ماسک کمتره؟
با خودش فکر میکرد حالا دیگه توی یه کشور آزاده و اسلام ستیزان الان جمع میشن جیغ و کف و هورا و یک دهنه جزیره اسکاندیناوی می زنند به نامش ،چهار کله(همون چار نبش) مثل بهشت و حور و غلمان و جت اسکی و اووووه
کی میره این همه راه رو...
خلاصه دروغ چرا قرآن رو که آتیش زد، حسرت جیغ و دست و هوراش به دلش نموند.
اتفاقاً یه عده توی این زمینه سنگ تموم گذاشتن براش.
ولی جزیره و مخلفاتش وامش جور نشد!
بدبخت بیچاره آدم برای خدا شاخ و شونه میکشه آخه؟!
اون گنده تراش توش موندن که،
روی نمرود با اون عظمت رو با پشه کم نکرد مگه؟
مگه فرعون رو با اون ادعای اناربکم الاعلی سه سوته غرق نکرد بره پی کارش؟
باز میکردی قرآن رو اقلا چارتا آیه شو میخوندی!
اونوقت عوض جزایر اسکاندیناوی در به در شهرهای جهنم نمیشدی.
محض اطلاع توی بهشت سوئد جنازهها رو آتیش میزنند.
🔸طاهره ابراهیمنژاد🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
#آیات_خودمونی
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
میلاد دومین علی از آل الله
✍نجمه صالحی
آینهی اسرار الهی بود؛ سر به سجادهی معرفت و زبانش از مناجات، ترنّمِ عشق. در قاموسِ وجودش، رنج و عبادت در هم آمیخته بود؛ چون شبنمی که بر گلوی خار میلغزد و در تاریکیِ شب، نورِ صبح را نوید میدهد.
وارثِ حماسهی عاشورا و حاملِ رسالتِ خونِ پاکِ شهیدان بود. او با قلمِ دعا، قرآنِ عاطفه را بر صحیفهی دلهای تشنه نگاشت و در کویرِ بیتفاوتیها، چشمهی معرفت را جاری ساخت. هر نفسش نوای «یا مَن یَعْلَمُ سِرَّنا وَ عَلانِيَتَنا» بود و هر اشکش، روایتی از عظمتِ درد و امید.
در میلاد این نگینِ آسمانی، زمین سرشار از شرمندگیِ شکوفههاست. گویی کوثرِ ولایت، بار دیگر در قاموسِ انسانیت جاری شده و زمزمههای «سَلامُ اللهِ عَلَیْكَ یَا زَینَ الْعَابِدِین» در آفاق میپیچد.
صلوات ما پیشکش تبسم دلربای امام حسین علیهالسلام که امشب دومین علی علیهالسلام را در آغوش دارد.
به امید گوشه چشمی
جهت شرکت در این ختم پر برکت لطفا از طریق لینک زیر اقدام بفرمایید :
http://khatmesalawat.ir/100825
#ختم_صلوات
#میلاد_امام_سجاد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI