مجله افکار بانوان حوزوی
1⃣5⃣ «نظری کن آقا» ✍طیبه روستا، عضو تحریریه مجتهده امین نظری کن آقا، عید غدیر است؛ مگر نه اینکه
1⃣6⃣
«عهد نگاری دیگر که میخواست آخرین عهد نباشد...»
✍سعیده رحیمی، عضو تحریریه مجتهده امین
در آخرین زیارت حضرت امیر( علیه السلام) که صبح جمعهای باصفا و حرم غرق عشق و ازدحام بود، دلم یک بغل ضریح میخواست، نه فرصتی بود و نه توانی. دخترم را برداشتم که از لابلای ایوان طلا، ضریح نشانش دهم؛ به اینجا رسیدیم...
روبروی همان ایوان نجف که عجب صفایی دارد و حیدر را نگریستیم چه بارگاهی دارد! و من مثل موری در برابر این ملک سلیمانی، یا مثل همان مسکین و یتیم و اسیر، دلم قرص نانی از کرم مولا می خواست.
زیارت وداع همیشه زیارت استیصال است. خصوصا اگر وقت کم باشد و تو حرف هایت مثل همیشه هنوز بسیار و ناتمام.
به صندوقچهی نور امین الله پناه بردم و باز حسرت قلوب واله مخبتین را میخوردم ( اللهم آن قلوب المخبتین الیک والهه ...)
صدای قرائت قرآن با لهجهی عاشقانه عراقی بلند شد، مدینه رفته باشی و قرآن را از زبان عرب سعودی بیمهر علی شنیده باشی خوب حس میکنی چه فرقی دارد...)
گفتم غنیمت است، قرآن در پناه قرآن ناطق، این لقمه ی اول سهم نان مولا بود.
جایتان خالی، آیه آیه بهشت می ریخت روی این فرشها. همین جا بود؛ "جنات عدن تجری من تحتها الانهار "
همین جمعهای که گذشت، درست اینجا نشستم،برگشتم به امین الله
داشت تمام میشد که باز هم نوای عربی فصیح عراقی، دلم را برد، دعای ندبه شروع شد: "الحمدلله رب العالمین و صل الله علی..."آنچه مدینه در غربتش میسوزد هنوز...
یاد شیعیان مظلوم حجازی به خیر ، چه غربتی داشتند و بقیع نفس گرمشان را کم داشت..."و لو لا انت یا علی ، لم تعرف المومنون بعدی..."
باز هم سراسیمه و پر از استیصال سوی ندبه دویدم...به نیابت از تمام عاشقانی که نوای یضج الضاجون شان همیشه در قلبم صدا میکند...
اما ثانیهها بیرحمانه میدویدند
دلم را به محبت عاشقان مولا سپردم و
روبروی ایوان طلا، گذاشتم سفرهاش پهن بماند و شیعیان امیرالمومنین علیهالسلام بر سفرهی دلم هروله کنند...
وقتم تمام شد! درست همانجا که باید دنبالش بگردیم: این الحسن و این الحسین...
چارهای نبود، باید میرفتم؛ سریع خود را به آخر ندبه رساندم، با همان جملهای که آرزویش را داریم؛ و نحن نقول الحمدلله رب العالمین...
لقمهی دیگر نان مولا در دهانم ریخت و این شد زیارت وداع...
خدایا کی میآید جمعه ای که گرداگردش نشسته باشیم و خسته و پیروز سرمان به این ایوان رفیع بلند باشد و بگوییم:
و نحن نقول الحمدلله لله رب العالمین
اترانا نحف بک
اترانا نحف بک ...
و نحن نقول...
یک هفته گذشت، این جمعه عید در عیداست.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین والائمه المعصومين
خوشا به سعادت آنانی که امروز (عید غدیر) بر سفرهی دلمان، روبروی ایوان طلا راه میروند...عیدتان مبارک محبین امیرالمومنین (علیه السلام) سر سفره باشیم امیر ( علیه السلام) عیدی میدهد ...
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
1⃣7⃣
«غلام نرگس مست تو تاجدارانند»
✍طیبه فرید، عضو تحریریه مجتهده امین
عطرش شبیه عطر حاجی ها نبود! قیافهاش هم! ملاحتش هم صد البته در جان کلمات نمی گنجد. دستهای علی را گرفت، ضرب آهنگ صدایش همراه طبعی ظریف و شاعرانه توی آسمان برکه پیچید: «جانا! غم و غصهاش دراز باد آن که با تو نباد»...
به گمانم حافظ شیرازی اینجا بود که طبع تغزلش گل کرد:
«غلام نرگس مست تو تاجدارانند».
در آن میانه یکی به پیامبر گفت:
میبینی! چه چیزهایی میگوید!!!!
پیامبر گفت او را نشناختی؟
چشمهایش را نمیبینی که نه شبیه مکّیهاست نه مدنی ها و نه حتی شبیه حاجیهای یمنی!او از راهی طولانی آمده!
سفیر خدا جبریل امین است.
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
1⃣7⃣ «غلام نرگس مست تو تاجدارانند» ✍طیبه فرید، عضو تحریریه مجتهده امین عطرش شبیه عطر حاجی ها نب
1⃣8⃣
#طنز
«آتشم و آتش گرفتهام»
✍سمیه رستمی، عضو تحریریه مجتهده امین
اول احساس نمودم که کرک و پشم نداشتهام به آنی و حتی کمتر از آنی از جمیع اعضا و جوارحم فروریختند از آن نعره که شنیدم. متحیر فروماندم که این نعره از حنجره این جانب چگونه برخاست که سابقبراین نیز از خود نعره دهشتناک همی درداده بودم؛ ولی نه اینطور خفن. اول بار هنگامی که بعد سالیان سال عبادت بر مشتی خاک سجده نکردم و اصلاً چش چال، دیدنش نداشتم که نرسیده، اشرف مخلوقات شده بود و من لعین پروردگار. دوم بار چنان به زمینگرم خوردم که جایش هنوز درد میکند و اندام تحتانیام دچار احتراق درونسوز شد و دود سیاهی از آن برخاست. ما میگوییم «هبوط»؛ کلاس داشته باشد وگرنه شوتشدن بود با تیپایی. سوم بار آن زمان که فرشته خودشیرین؛ جبرئیل امین، آمد و فرزند آدم را گفت: «بخوان!» در دلم انواع فحشهای سزاوار فرشته مقرب را گفتم و سویش فوت نمودم و حالا «ولایت و اکمال دین!» این را کجای دل آتشینم بگذارم؟!
اندکاندک جمع یاران و فرزندان همی رسیدند. همه لرزان چون بید که گویی ناغافل بر میخی، سیخی، چیزی نزول کرده باشند و قرار از کف بداده. دستپاچه و آسیمهسر گفتند: بالاخره شد آنچه نباید میشد و اسرافیل در آن صور واماندهاش دمید. یکی از میان ایشان که نخودی، مغز بیشترش بود گالیلهوار پرسید: پس چگونه باشد که هنوز زندهایم؟! یکی دیگر که بهقاعده لوبیاچشمبلبلی کمتر از دیگران داشت، گفت: لابد چونان گرمیم و هیچ حالیمان نیست چه درافتاده و شعله حیات در ما پتپتی کرده و خاموش شده. پس صیحهای زد و موی وزوزی خویش پریشان کرد که دیدی جوانمرگ شدم؟! هزارسال و اندی سنی نبود برای به جهنم رفتن! و وی از همه خنگتر بود و او را مأموریت در جهان وسوسه چون ابوموسی اشعریها میگماردم که لیاقتش همان بود.
آن را که نخودی بیشتر مغز بود و اندکی پاچهخوارتر از دیگران، گفت: ای شعله تو روز بهروز سوزانتر/
وی مکر تو کل یوم افزونتر...
که حوصلهام سر رفت و گفتم؛ چون آدمیان بنال! وی که ضایع همی گشته بود، دستوپای خویش جمع کرد و گفت: خود بفرما این صدای دهشتناک از که بود؟
گفتم: از من!
گفتند: بهبه کم الله! تبارکالله احسن الاصوات فی جمیع الکُرات!
ینی خاک عالم و حتی آدمهای کلأنعام بل هم اضل بر فروق سرشان که همزمان پاچهخوار من و خدایند.
یکی که حتی بهقاعده ذرة مثقال هم وی را از مغز بهره نبود، گفت: مهیب صدایی بود بهراستی از کجایتان در دادید؟ سالها بود که چنین مستفیض نشده بودیم؟ و مرا ظرفیت فضولی در کار خلقت چنان پر بود که توان آن نبود که خداوند را بپرسم این موجود از بهر چه آفریدی که به هیچ کار نیاید که یکی زان میان تازه از گرد راه رسید و او را ندا داد؛ گر حرف نزنی نگوییم لالی!
گفتم: ز چه دیر ماندی؟ گفت: آن صدا مرا به خود چنان خیساند که یک و دو مرا در هم و اندر گشت و حسابی سه شد و با جامه آلوده حضور نشاید.
گفتم: تا مرا چنین یارانی است
روزهایم یکبهیک بارانی است
آن خنگتر گفت: مقصود شاعر از باران در اینجا اشک است یا شماره یک؟ و چنان در وی نگریستم که ملکالموت را چاره نماند جز قبض روحش و راحت شد.
گفتم امروز دین خدا کامل گشت و دیگر انسان نافرمانی خدا نکند. چگونه فریاد بر نیاورم که من باختم! بدم باختم... من که از آتشم به مشتی خاک باختم؛ هیچ ننگی از این بالاتر نیست! پس بگذارید به دوزخ برررم.
آنکه نخودی بیشتر بود گفت: شتاب مکن که قدیمیها گفتهاند: عجله را کار شیطان است و بس.
جمله جمع ابلیسان و شیطان در وی پوکر فیس نگریستند.
گفت: البته همان قدیمیها گفتند در مثل مناقشه نیست و اِهمی نمود و ادامه سخن بگرفت که
یادمان نمیرود تو همانی که موجب راندن آدم، ابوالبشر از بهشت گشتی و لامصب چه خوب او را فریفتی بابا، دست خوش! و پاچهخواری وی مرضی ذاتی بود.
و چون تراپیستانی که به منبر میروند گفت: اندکی جیگر تازه بگیر و دندان طمع بر آن بِنه و دو پر هم به ما بده که تکخوری زشت است، حتی میان ما.
بدان که همه این قوم بچهمثبت نباشند و شیشهخرده در جنسشان بهوفور یافت همیشود و خوب به ما افسار میدهند و ایشان را با بهشت کاری نیست و جمله مقصد ایشان حال و هول دنیایی است همینها برای مقصود ما کافی است که خداوند عزوجل روزی را مِنْ حَیثُ لایَحتَسِب میرساند.
و دیگر خیلی رویش افزون گشت و گفت: عصیان پروردگار کردی به کنار، اینقدرها هم کافر که نیستی لاکردار!
و با این گفته وی نیز مرا میان جمع ضایع کرد. با خود عهد کردم او را مأموریتی دهم صعب و دشوار، جهت گمراهی یکی از آدمیان بسیار کاردرست که وی هرچه پاچه بگیرد؛ محل سگی ننهد که بیمحلی بدترین سلاح است و چنین انتقام بکشم و وی را خز دارم، حتی به عَون الله تعالی!
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
1⃣9⃣
«خوش به حال دل من، مثل تو مولا دارد»
✍مریم زارعی، عضو تحریریه مجتهده امین
دین و دنیا دارم
درِ این خونه جا دارم
قنبر نیستم اما
مثل حیدر مولا دارم
عید غدیر یعنی دست تو بالا برود تا نشانی شود برای ما تا راه را گم نکنیم دست تو به عرش است و ما ریزه خواران خوان توییم به تو وصلیم تا به خدا وصل شویم.
تو واسطه فیض اکبری! تو نه تنها امام بر مال و دین ما هستی بلکه امامت بر جان ما داری. خودم و همه ی کس و کارم فدای تو باد.
دوست دارم مثل قنبر سرم را بالا بگیرم و با افتخار بگویم:
«من غلام صالحترین مؤمنان و وارث پیامبران و بهترین اوصیاء و بزرگترین مسلمانان و امیرمؤمنان و نور مجاهدان در راه خدا هستم*.»
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ و الائِمه المعصومين
*أنا مولى من ضرب بسیفین و طعن برمحین وصلى القبلتین وبایع البیعتین وهاجر الهجرتین ولم یکفر بالله طرفة عین، أنا مولى صالح المؤمنین ووارث النبیین وخیر الوصیین وأکبر المسلمین ویعسوب المؤمنین ونور المجاهدین ورئیس البکائین وزین العابدین وسراج الماضین وضوء القائمین وأفضل القانتین ولسان رسول رب العالمین وأول الوصیین من آل یس والمؤید بجبرئیل الامین و المنصور بمیکائیل المتین المحمود عند أهل السماء أجمعین والمحامی عن حرم المسلمین...(رواه الکشى فی رجاله ص 48.)
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
2⃣0⃣
«قلبِ آرامِ عاشق»
✍زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین
دلم و قلبم میان حال و هوای غدیرخم سال یازده هجری، پرگشوده..
دارم فکرمیکنم شاید به حکم زن بودن ومادری، شاید بشود مثلا نزدیک شد به حال دل زهرای اطهر.
لابد دلش پربوده ازشوق اینکه حالا دیگر نه علیاش را، اما لااقل گوشهای از او را، میشناسند.
شایدهم بیشتر دلش میتپیده مثل حال وقتی که حضرت پدر، موقع شنیدن دستورمعرفی علی در غدیر، داشته، اشکی که ریخته و آنچه فرموده که میترسم انچه قریش با من کردند باعلی نیز بکنند.
و امان از قلب او.
نمیدانم آن روز قلب او بیشتر میتپیده یا روزی که زنان مدینه رفتند و آمدند و هی درگوش فاطمه زهرا خواندند که علی مگر غیر از زره و شمشیر چیزی هم دارد؟ گیرم «السابقون» باشد و چندایه در وصف تقوا و زهدش، آیه آمده باشد آخرش که مال و ثروتی ندارد، قدش هم ان قدرها بلند نیست، ابروهایش هم زیادی پرجذبه است، همیشه هم که لبخند روی لبهاش هست.
دلش که گرفت، دوباره سایه مهربان حضرت پدر، روی سرش افتاد، اندوه و دلگیری که مانع نورصورتش شده بود، تشخیص دادو فرمود:
_برایت از علی بگویم؟
فاطمه لبخندرضایت زد و حضرت پدر، دستش را تکان داد و فاطمه قطار شترهایی را دید که پشت هرکدامشان هزارکتاب بود. حضرت پدر به آنها اشاره کرد و فرمود؛_علی ازمال دنیا چیزی ندارد، اما هرکدام از این شترها، هزارکتاب برپشت حمل میکنند که درهرمدام هزارمنقبت، ازمناقب علی(علیهالسلام) نوشته شده.
فاطمه،(سلام الله علیها)، لبخند زد. دلش آرام گرفت. شاید مثل امشب. شاید مثل فردا وقتی همه آمدند و بخاًبخاً گفتند.
و من دلم به لبخند او و لبخندامیرالمومنین، خوش است که درعیدالله الاکبر،خداکند روزی ما و شما شود.
این است که ازعمق وجودروی لب و توی گوش فرزند و همسرانم، بااشک شوق می خوانم:«اَلحَمدُلِلهِالذّی جَعَلنامِنَ المُتِمَسّکینَ بِوِلایهِ مُولانا اَمیرالمومنینّ عَلیّ بنِ ابیطالبِ وَ اَولادِهِ الْمَعصومینَ»
پ. ن.کتابهای المناقب، اسرارآل محمدصلی الله علیه واله، و حقیقتعلی علیهالسلام.
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
2⃣1⃣
«بخند علی!»
✍م_صالحی، عضو تحریریه مجتهده امین
تو میدانی تمامیِ پیامبرانِ قبل از من هستی ! ادامه ی همه دلتنگیهای من و حرا هستی! تو معنی دهنده تمام گریههای شبانه نوحی! تو هیبت موسا داری! تو نفس عیسی داری! تو از خون ابراهیمی، از تبار اسماعیل، از سلاله عشق، تو محمدی! تو من هستی و من توام؛ در آیینه وحدت ازلی!
بخند علی و دستی را که بالا میبرم، ایستاده نگه دار! تا تاریخ زیر سایه آن بخندد، تا فردا از سر انگشتهای تو اجازه ورود بگیرد، تا عشق حق داشته باشد از این همه باران بیوقفهای که بر این دلهای خسته باریدیم، بگوید...
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
2⃣1⃣ «بخند علی!» ✍م_صالحی، عضو تحریریه مجتهده امین تو میدانی تمامیِ پیامبرانِ قبل از من هستی !
2⃣2⃣
«اکمال»
✍الهام سادات حجازی، عضو تحریریهی بانو مجتهده امین
صدای جرس کاروان شتران فضا را آهنگین کرده است. ساربانان و مردانی که موهایشان را حلق کردهاند و عرقچین بر سر گذاشتهاند و زنانی که حجابشان چارقد است و روبند سفید بر چهره دارند و بر روی جهاز شتران نشستهاند، مسافران این کاروانها هستند. خورجینهایی که پر است از قمیص حریر و دیبا و ابریشم و قدحهایی که منقش به نقش و نگار زیباییست به عنوان سوغات مکه برای اقوام قبیلهیشان.
در میان راه کسانی بر لب ذکر دارند و کسانی که تشنهاند از مشکشان آب مینوشند.
سفر سختی را پشت سر گذاشتهاند. یک ماه اعمال پر مشقت حج، در آن گرمای طاقت فرسای مکه. اما همه خوشحال از زیارت کعبه و حاجی شدنشان.
در میان این کاروان باشکوه و حاجیانِ از حج برگشته، دو نور هم حضور دارند. شاید شمس و قمر. پیامبر خدا و همراهش علیبن ابیطالب.
هوا به قدری گرم است که چند متر جلوتر شبیه سراب به نظر میآید، اما این دیگر سراب نیست واقعی است برکهی خم است.
عرق سرد بر پیشانی پیامبر نشسته است. حالتش دگرگون شده است. چیزی بر قلبش سنگینی میکند. از سنگینیاش نزدیک است شکم شتر به زمین بچسبد. از نشانههای نزول وحی است. هر بار که وحی نازل میشد همین حالات بر ایشان عارض میشد. اما آن وحی چه میتواند باشد؟! اینبار بعد از حج، اینها که توحید را لبیک گفتهاند دیگر چه پیامی را باید لبیک گویند؟!
قاصد پیک حق جبرئیل امین که امانتدار فرمان حق است بر محمد امین که او هم امانتدار است پیامی را بی هیچ کم و کاستی نازل میکند. آیه چنین است:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»
پیامبر به اطرافیان میگویند همین جا اتراق میکنیم. به آنهایی که جلوتر رفتهاند بگویید برگردند و آنهایی هم که هنوز نرسیدهاند منتظر میمانیم به ما ملحق شوند. کم کم کاروانیان در محل خم جمع شدند و کوهی از جهاز شتران درست کردند و پیامبر بر بالای آن رفت. دست علیبن ابی طالب را گرفت و در میان جمعیت ایستاد و شروع به خطبه کرد: ستایش خدایی را سزاست که در یگانگیاش بلند مرتبه و در تنهاییاش به آفریدگان نزدیک است، خدایی که به یک نیم نگاه دیدهها را ببیند و دیدهها هرگز او را نبیند. سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینشش بزرگ است بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است. کسی که از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد، مگر او -عزوجل- خود، راه نماید و بشناساند. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد.
چنین خدایی که قادرِ مطلق و متعال است چنین خدایی میفرماید:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»
آیه با «دین» شروع میشود و به «دین» ختم میشود. الف و لام بر یوم وارد شده است و معرفه است و این نشان از عظمت این روز دارد. بعد از الیوم فعل اکملت ذکر شده و متعلق آن دین است. عبارت بعدی فعل اتممت است و متعلقش نعمت. این دو مربوط به فعل خداست. اکمال و اتمام. مرحلهی بعد جمع بین فعل و صفت خداست، آنچه که رضا به آن حاصل شده، دینیت اسلام است.
مابه الاکمال و الإتمام و الرضا، ولایت است و مَن به الاکمال و مَن به الاتمام و مَن به الرضا، علیبن ابی طالب علیه السلام است.
ادامه دارد...
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
2⃣2⃣ «اکمال» ✍الهام سادات حجازی، عضو تحریریهی بانو مجتهده امین صدای جرس کاروان شتران فضا را آهنگ
ادامه....
اکمال و اتمام، فعلِ چنین خداییست. و از همه شگفت انگیزتر اینکه چنین خدایی فرمود راضی شدم که اسلام دین شما باشد. اسلامی که «إنّ الدین عندالله الاسلام» است. اسلامی که «و مَن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» اسلامی که به این مرتبه است، تا روز هجدهم ماه ذی الحجه بهتر بگویم در تمام این سالهای انزال وحی و تا اواخر سالهای پربرکت بهترین خلق خدا یعنی پیغمبرش، پیغمبری که بر جانش قسم خورده و فرموده «لعمرک»، تا قبل از چنین روزی، اسلام ناقص و ناپسند خدا بود. آن روز این اسلام، کامل و آن ناپسند، پسندیده شد.
جایگاه به قدری والاست که بر نبی و رسول عرضه میدارد اگر پیام را ابلاغ نکنی رسالتت را انجام ندادهای. «یاایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته»
پیامبر فرمود: ألست ولیّ المؤمنین؟ ای مردم، آیا من ولی مؤمنین نیستم؟ همگی یک صدا گفتند بلی یا رسول الله چنین است. سپس فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، هر کس من مولای اویم علی نیز مولای اوست. از میان انبوه جمعیت فردی به نام عمربن خطاب برای عرض تهنیت برخاست و گفت بخ بخ یا ابی ابی طالب. اصبحت مولای و مولا کل مؤمن. اما همین فرد بعدها...
ابن عباس میگوید آن روزی که این واقعه اتفاق افتاد، روز عید یهود بود، روز عید نصاری بود روز عید مجوس بود روز جمعه بود، پنجمین عید عید غدیر شد. جمع پنج عید در یک روز.
عید غدیر عیدالله الاکبر است. اضافه به الله است و متصف به وصف اکبر. که بهترین فهمها هم در عظمتش حیراناند.
کاروانیان با علی علیه السلام دست بیعت دادند و زنان هم دستانشان را در آب فرو بردند و اینچنین همگان با امیرالمؤمنین عهد و پیمان بستند. و تا امروز که شیعیان برای بزرگداشت غدیر جشن به پا میدارند و به دیدار سادات میروند یعنی همان ذریه و نسل علی علیه السلام. و تا قیامت چنین خواهد بود. این نسل و ذریه پابرجاست. جلوهی استواری این حرف باشد برای قیامت که تماشاگر عاقبتِ به خیرِ شیعیان او باشیم.
پایان☘
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
2⃣2⃣ «اکمال» ✍الهام سادات حجازی، عضو تحریریهی بانو مجتهده امین صدای جرس کاروان شتران فضا را آهنگ
2⃣3⃣
☀️آفتاب بر فراز غدیر
✍️زهرا سعادت، عضور تحریریهی مجتهده امین
✋️سلام برغدیر... سلام بر آفتاب بر فراز غدیر، سلام بر مولای متقیان که با دستهایی خیبرشکن،آسمان را برپا داشته و زمین به برکت قدوم سبزشان تاب واقعه عاشورا و ظلم بر آل علی علیه السلام را تا محشر،آورده است تا روزی به یمن قدوم بهارآفرین فرزند خلف مولا،گستره حکومت مستضعفان و تحقق وعده حق الهی،به ثمر نشیند!
🌸غدیر از برکت ولایت تا همیشه تاریخ میجوشد و به زلال معرفتش فتنه و غفلت را از بطن امت واحده مسلمان میزداید!
🍀چه خام اندیش اند علی ستیزان،که غدیر را اتفاقی ساده میپندارند...
غافل از اینکه سرنوشت رقم خورده بشریت،تجلی شکوهمند یک گزینش رحمانی است تا به حبل المتین ولایتش چنگ زده و رستگار شوند!
🪷مولاجان! چه تلخ است حقیقت کتمان واقعه ای به بلندای تاریخ! عهد قبول ولایتی که بارها گسسته شد... حقی که ناجوانمردانه در سقیفه غصب گردید...
ناطق قرآن و کتاب هدایت الهی که میراث جاودانه آخرین حجت رسالت بودند چنان مهجور ماند که صراط مستقیم را گم کردند!!
🌅امروز فرزند حقیقت کعبه،همان تداوم صراط الاقوم تا قیامت،در غربت بی مرامی همان نسل عهد شکنان،چون خورشیدی در پس ابرهای جهالت است تا تقدیر الهی ،الیوم اکملت لکم دینکم را به منصه ظهور برساند!
🌟اینک در غدیر نزدیک به عضر ظهورش،جانهایمان را در دریای باور و بصیرتش طراوت بخشیده و از کویر حیرت دنیا به آغوش سند حقانیت مظلومیت شیعه که از مدینه آغاز و درکربلا متجلی شد تا انتهایش ظهوری باشد بر اثبات اراده الهی، پناه میبریم.
🤝امروز تجدید بیعت میکنیم ...
نه به رسم بیعت شکنان!
چرا که غدیر،پیمان نامه ی باز، تا ابدیت است...
من کنت مولاه فهذا علی مولاه
✨️مولاجان!
سینه های زخم خورده مان از ستم آنانی که غدیر را نادیده گرفتند هنوز از محبت تو لبریز است...
🌊ما را از دریای بی کرانه ولایت علوی سیراب کن تا جانمان تطهیر گردیده و اندیشه هایمان تابناک بمانند!!
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
2⃣3⃣ ☀️آفتاب بر فراز غدیر ✍️زهرا سعادت، عضور تحریریهی مجتهده امین ✋️سلام برغدیر... سلام بر آفتاب
2⃣4⃣
«تصورکن»
✍زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین
فکرکن ۱۲۰۰۰۰ نفرجمع شده باشند، زیرآفتابی داغ و سوزان، چهرهها سرخ شده و حرارت گرفته..
نم عرق روی صورت و بدن را پوشانده،
مرد و زن خیره به کوهی از جهازشترها که دو مرد نسبتا بالابلند از آن بالا رفتهاند و دستی دست دیگر، را آن قدر بالا برده تا به محکمترین حالت با صدها جمله، نقش او را حالی نه فقط آن بیستهزارنفر، که حالی میلیاردها انسانی کند که تاابد خواهند آمد.
تصورکن درمیانه راه، مردی آمده و آن قدر «اعلی بودن علی» به مذاقش تلخ آمده که قید زندگیاش را زده و گفته:_اگر قرار است من بعد علی، مولای من باشد، خدایا مرا بکش.
و اتفاقا خدای علی اعلی، خیلی خیلی حرفش را جدی گرفته و هنوزجملهاش تمام نشده، سنگریزهای از آسمان، نازل شده و مرد را از بالا تا پایین، به دوقسمت مساوی تقسیم کرده و ایه«سال سایل بعذاب واقع، للکافرین لیس له دافع»، نازل شده.
تصورکن حتی دومی و سومی هم آن قدرعرصه برایشان تنگ شده که قبل ازهمه آمدهانددرخیمه تنها امیرالمومنین عالم، الی یومالقیامه و بخ ٍبخٍ، گفتهاند. همان دو نفری که بیش از چهل روز، دوام نیاوردند و خلیفهاللهی را جوری از او دزدیدند که الی یوم القیامه، هرگناهی، هر خبط و خطای انسانی، هرجرم و جنایتی، پای آنها هم نوشته شود.
اما همه اینها به کنار، چقدرحسرت میبرم برزنانی که دستشان را درهمان تشتی گذاشتندکه پراز آب بود و دست مولای دوعالم، قسیم النار والجنه، برای بیعت درآن فرو رفته بود. تصورکن لابد فاطمه زهرا، صدیقه کبری با لبخندی سرشار ایستاده بوده درب خیمه و حسنین، شاد بالا و پایین می پریدهاند و زهرای اطهر، آماده میشده برای مسیولیتهای خطیر پیش رویش تا باجانفداییش برای امامی، که آن روز، ولیاش میشد، حالی ما همه تا ابد کند:» اگرکسی تمام روزهای عمرش را بین رکن ومقام، نمازبخواند و تمام روزهای عمرش را روزه بدارد و بهقدر ذره خردلی، حب اولی و دومی، توی دلش باشد، با سر توی جهنم خواهدافتاد.»
تصورکن و با من بخوان:«الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت مولانا امیرالمومنین، علی ابن ابی طالب، علیه السلام.»
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
2⃣5⃣
شکر نعمت غدیر
✍ کبرا خالقی، عضو تحریریه مجتهده امین
آن زمان که حجابِ سقیفه با ابراز تردید و تحریف، بر نور ولایت سایه افکند و مردم زیر بار ولایت ائمه کفر رفتند؛ داغ نورانیت بر دل انسانهای جاهل، غافل، ترسو... گذاشته شد و شیاطینِ زر و زور و تزویر، مدیریت عالم را به دست گرفتند و غدیر شد؛ آوردگاه جبهه حق علیه باطل. در طول تاریخ این دو جبهه دائما در حال نبرد با هم هستند و در این درگیری، انسانهایی که در جبهه نور مبارزه میکنند و به احدیالحسنین میرسند؛ به شرافت بندگی نائل میشوند. اما هواخواهان تباهی و تاریکی همیشه در وادی ضلالت قدم برداشته و به حضیض ذلت مینشینند. بنابراین فقط انسانهایی که در چارچوب مدیریت امام زمان (علیهالسلام) و همراه حق حرکت میکنند و در ادامهی راه همیشه به او توجه دارند؛ میتوانند شکر عید غدیر را بهجای آورند. عید حقیقی ما آن روزی است که حقیقت از عالم غیب رُخ بنماید و چشم منتظران به دیدار آن یگانهی دوران که ائمه معصومین (علیهم السلام) آرزوی خدمت در دورانش را دارند؛ روشن شود. در این روز عهد و بیعت خود را با امام تجدید میکنیم تا همچنان در مسیر ظهور گام برداریم.
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
2⃣5⃣ شکر نعمت غدیر ✍ کبرا خالقی، عضو تحریریه مجتهده امین آن زمان که حجابِ سقیفه با ابراز تردید و
2⃣6⃣
معامله
✍سمیه غلامرضاپور
تازه مراسم تمام شده بود که تلفنش زنگ خورد. بچه ها بودند. با عجله و شتاب حرف میزدند:" مامان توروخدا توروخدا زودتر بیا داره دیر میشه ها
نمیرسیم امسال جایی بریما"
برنامه هرسالهی روز عیدشان بود که بروند خانه سادات.
قول داد زودتر خودش را برساند اما بخاطر شلوغی روز عید اسنپ گیرش نیامد.
باید تا ایستگاه تاکسی پیاده میرفت.
از کوچه که بیرون آمد، سرش را بلند کرد و در انتهای خیابان اصلی گنبد نورانی بانو را دید که مثل همیشه میدرخشید.
سلامی از روی ارادت تقدیم کرد و به سمت حرم راه افتاد.
خیابانها پر بود از مردمی که امروز رنگ و بوی دیگری به زندگیشان داده بودند .
همه درحال رفت وآمد بودند .
سردر بعضی خانهها کتیبهی سبز نصب شده بود. حواسش به رفتوآمد و نشاط روز عید بود که صدای زنی توجهش را به خودش جلب کرد.
زن نگاه متحیر او را که دید نزدیکتر آمد:
خانم امیرالمومنین یاور بچههات باشه روز عیده یه عیدی میدی دست خالی نرم خونه؟
دست کرد تا کیف پولش را بیرون بیاورد
اما همراهش نبود
تازه فهمید که تا خانه هم باید پیاده برود.
تبرکی مراسم روز عید قدری شیرینی و شکلات و ساندویچ بود که خانم صاحبخانه برای بچههایش داده بود.
دستش را به سمت زن دراز کرد و گفت:
"کیف پولم همرام نیست باید تا خونه پیاده برم. اینا تبرکی جشنه ببر برای بچه هات."
زن دستش را پس زد و گفت:
"گشنه نیستم. پول لازمم. مال خودت."
نگاهش به کفش و لباس زن افتاد.
به گداها نمیخورد. یادش آمد قدری مرحمتی عید غدیر. توی زیپ مخفی کیفش هست. چهل پنجاه تومنی میشد.
یک لحظه شک کرد.
" واقعا فقیره؟
نکنه با این پول دنبال مواد و هزار کوفت و زهرمار دیگه باشه..
نکنه بره دنبال گناه...
چه زمونهای شده راست دروغ مردم پیدا نیست..."
یکهو یاد اسم امیرالمومنین علیهالسلام افتاد که زن چند بار تکرار کرده بود.
تا خواست فکرهایش را جمع کند و پول را در بیاورد ،زن لابلای جمعیت گم شده بود .
او ماند و حسرت معاملهای شیرین با امیرالمومنین علیهالسلام ...
#غدیر_خم
#یاامیرالمومنین
#پویش_غدیری_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
تمام کشور من کاظمین کوچک اوست
✍🏻مریم زارعی
تمام کشور من کاظمین کوچک مردی است که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت
به قدری مهربان بود و اهل سخاوت که باعث میشد نگران همه باشد حتی کسانی که از او فرسخ ها دور تر بودند. او آینده را می دید و میدانست در آینده ای نه چندان دور خیل مشتاقان و مریدانش در ایران تشنه کرم خانه ی او هستند او نمی خواست در همه ی کشور ها وشهر ها امامی و امامزاده ای باشد اما در ایران نباشد.برای همین هم به همه بچه ها و نوه هایش فرمود به ایران بیایند تا ایران هم توفیق درک قدوم مبارک خاندان باب الحوائج را داشته باشد.
او از همان ابتدا به فکر ما بود. مایی که امروز نفس هایمان به نفس های این خواهر و برادر بند است.
حاجت داشته باشیم و نداشته باشیم دخیل کوی رضا علیه السلام و خواهر بزرگوارشان حضرت معصومه سلام الله علیها هستیم.
او خیلی ما را دوست داشت. خیلی بیشتر از خودمان، که حتی قرن ها پیش فکر همه جا را کرده بود.*
تمامِ مردمِ ایران سرِ خوانِ شما هستند
که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی
*برداشت آزاد از حضور فرزندان امام کاظم علیه السلام در سرزمین ایران
#ولادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_مبارک
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«مَسلخ»
✍مهتا صانعی
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
داشت مینوشت. پاک میکرد. مینوشت.....
واداشتن خود به نوشتن که ننویسد، که بخواند. در خون میزد و مینوشت.
آه از این سیطرهی قلم که یارای نوشتن بود و نبود. گاهی زبانش قاصر میشد، گاهی به بلندای آسمان حرف داشت. قلمش را از استخوانش تدارک دیده بود. همینقدر محکم و استوار. سرچشمه بود اگر دور بود، نزدیک بود
اصلا خودِ نور بود.
در تلاطمِ روزگارِ سیاه و خاکستری مُبشّر رنگهای روشن بود تا بیاموزند و سینه سپر کنند.
استاد، رهشناس بود و رهزن ستیز.
با عطوفت درونش معجونی از حب و علم را به چشمها، به اندیشهها هبه میداد. تدریس میکرد و جان ارزانی میداشت.
رفیقَ من لا رفیقَ له معاشران بود.
حریف شبانه میطلبید در روزگاری که یارای جنگیدن در روز و روشنایی نبود.
اینکه رزق قلم من نوشتن از استادی باشد که تمامِ همّ و سعیش یک جرعه هدایت به بشریت بوده، حتما اعتقادم به همان چند بیت بالاست.
سن و سالی نداشتم
میخواندم...
مُردار بود هر آنکه او را نکشند.
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند....
نمی شناختمش...
سال قبل بود، در فضای مجازی متوجه سانحهی دلخراش استاد شدم. زن، فرزند...خدایا مگر میشود! اینطور بده بِستانهای ملکوتی...
چمرانها هنوز زندهاند و میگویند: ای حیات! با تو وداع میکنم. با همهی مظاهر و جبروتت.
ای پاهای من! میدانم که فداکارید و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت
میروید، اما من آرزویی بزرگتر دارم.
استاد آرزوهای بزرگتری داشت...
روحش شاد
یادش گرامی
راهش پر رهرو.
از دستِ غیبتِ تو شکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی نَبُوَد لذّتِ حضور
#سالگرد_مرحوم_استاد_فرج_نژاد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAV
«در امتداد غدیر»
✍زهرا نجاتی
و قسم به غروب روز سوم بیعت با علی(علیه السلام) که منطبق با نوروز شد، که هر روزمان نوروز بود اگر میگذاشتند، علی خلیفه شود.
و غدیر تمام شد اما باید دید چه کسی غدیری خواهد بود!!
غدیر تمام شد و سلام به هرکس غدیری شد!
و تبریک باید گفت به هرکس همراه شد با کاروان غدیر، هرکس که با جان و مال، نشان داد که برای فریاد عشق به علی علیهالسلام، برای نمایش زیبایی تفکر علوی و حقانیت شیعه،
برای پایان دادن به غربت نهج البلاغه،
و فریاد اسلام ناب، تا کجا پای علی و مکتبش خواهد ایستاد.
امسال نیز، غدیرگذشت و کسی «صدق الله و رسوله»، گفت که به قدر وسعش با مال، با خدمت در فضای مجازی،
یا کوچه، یا میهمانی درشهر یا روستا،
علی را،
حب او را
و حقانیتش را، فریادکند و به عالم بنماید.
اما این همهاش نیست، خوش به حال آن کس که توانست غدیر را پیوند بزند به همین زمانه که در آن میزید.
خوش بهحال هرکس که توانست بخٍ بخٍ گویان روز اول و دروغگویان روزهای آتی را تشخیص بدهد.
خوش به حال کسی که تکلیفش را با امام زمانش، با همان جانشین برحق علی مرتضی، روشن کند.
خوش به حال هرکس که توانست بفهمد ظهور امتداد غدیر است و برای آن تلاش کرد، با انفاق جان و مال و فرزند
با فرزندآوری،
با تلاش و جهاد، که خداوند فرمود:
_اگرهریک ازجان ومال وعزیزان و خانه و برادران و پدرانتان، نزدشما از«جهاد درراه خدا» محبوبتر است، پس منتظر عذاب الهی باشید.
عیدالله الاکبر برهمه عاشقان علی، که رهروان ولایت شدند و زمینه سازان ظهور، مبارک.
#عید_غدیر
#میهمانی_ده_کیلومتری
#امام_زمان_عج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAV
«جشن غدیر، نمای دینداری»
✍زينب نجیب
اگر حضور میلیونی مردم در جشن غدیر را دینداری مردم ندانیم و آن را مصداقی برای گرایش عمیق آحاد یک جامعه به شعار توحید نپنداریم و این حرکت عظیم را ریشه در جهانبینی الهی نبینیم؛ چگونه میتوانیم تحلیلی همه جانبه و منصفانه از یک واقعهی اجتماعی_مذهبی با این ابعاد وسیع داشته باشیم؟
گفته شد، برپایی این همایش بزرگ کشوری نشان از دینداری مردم دارد. حضور چشمگیر و میلیونی مردم تهران در مسیر ده کیلومتری این جشن در سال گذشته باعث شد تا رهبر انقلاب اسلامی در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور به این مراسم باشکوه اشاره کنند: «این جشن غدیر در تهران خیلی چیز عجیبی بود! ... دیدید چه جوری در این جشن میلیونی، همه جور آدمی شرکت کردند؟ اینها طرفدار دینند، اینها دوست دارند دین را.» ۱۴۰۱/۰۵/۰۵
آری، وقتی به تلاش و همت میلیونی مردم یک جامعه برای تدارک چنین جشنی نگاه میکنیم و شاهد آنیم که شبانهروز بیهیچ چشمداشتی به ایجاد بستر مناسب برای شکلگیری یک محفل مبادرت میورزند و از استراحت خود و از مال خود به هر مقدار که در توان باشد، میگذرند؛ وقتی هرکس به هر میزان که به امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام ارادت دارد، مادی و معنوی هزینه میکند تا با یکدیگر سر این سفرهی کَرَم بنشینند و متنعم شوند؛ وقتی مردم از شادی هم شاد میشوند و روزها خلاقانه میاندیشیدند که چطور به روشهای گوناگون میتوانند لحظاتی زیبا بیافرینند و به یکدیگر هدیه دهند؛ وقتی با گذشت و ایثار برای یک کار گروهی از هم سبقت میگیرند؛ و در یک کلام، پیر و جوان، زن و مرد، ثروتمند و فقیر همه و همه در کنار هم قرار میگیرند تا بدون برچسبهای طبقه و درجه و طیف و قشر خاصی حضور داشته باشند، آیا میشود به چیزی غیر از جامعهی متمایل به شعار اصیل توحید اذعان داشت؟ آیا دینداری چیزی جز تحقق این شعار اصیل است. آیا توحید چیزی جز یکپارچگی و همرنگی و نفی طبقات اجتماعی زیر پرچم اعتقاد و ایمان به خدا است؟ آیا جامعهای اینچنین مصداقی از یک جامعهی دیندار نیست؟ آیا این صحنههای خلق شده از همبستگی و وحدت، از مهربانی و محبت، از کمک و دستگیری، از اطعام و هدیه، از ارادت به اهل بیت و معنویت، برآمده از جهانبینی مادی میتواند باشد؟ کدام مادیگرایی برای احیا، تداوم و استحکام یک باور، یک علاقه، یک گرایش آن هم کاملا الهی، حاضر است هزینه کند؟ کدام مادیباور میتواند چنین زندگی سعادتبخش و سرشار از آرامش و شادی ِرا خلق کند؟
امروز دنیا تشنهی لحظاتیست که از ته دل بدون هیچ واسطهی دارویی، غرض مادی، دلایل مصنوعی و واهی بخندد. امروز دنیا به دنبال طنابیست تا بدان چنگ زند و خود را از ورطهی چهکنمهای روزانه نجات دهد. امروز سرگردانی فرزندان آدام را در بیابان تیه نمیتوان پنهان کرد یا نادیده انگاشت. این دینداری و معنویت و کوشش اصحاب موسی سبب شد تا تمدن موسوی دوباره شکل گیرد و امتی از بیابان تیهی روزگارش نجات یابد.
امروز نیز این طریق علوی و محبت اوست که در قامت جمهوری اسلامی صحنههای ناب دینداری رقم میزند تا انشاءاللّه مقدمهی ظهور امام زمان علیه السلام و زمینهساز تمدن مهدوی گردد.
آری دینداری انسانها در معنایی بهوسعت همانیست که در مناسک حج و غدیر و اربعین حسینی شاهد آنیم.
به وسعت رنگ سپیدجامگان حجگزار، رنگیپوشان غدیر و سیاهپوشان اربعین.
که اگر دشمنان انسانیت، سیرهی توحید را که بر زبان و عمل پیامبر جاری بود و در غدیرخم، ادامه و حفظ آن به حضرت علی علیه السلام محول شد را ۲۵ سال خانهنشین نمیکردند و امر ولایت بر زمین نمیماند، امروز موکبهای سپیدپوش و آذینبستهی خود را برای شروع محرم و عزای حسین علیه السلام سیاهپوش نمیکردیم.
بنابراین درس امروز ما از تاریخ همان پیروی از ولایتیست که سهم انسانها را همیشه در عدالت و سعادت و بندگی خدا میخواهد. همان ولایتی که همچون نخ تسبیح دستان ما را به هم پیوند میزند.
#غدیر
#میهمانی_ده_کیلومتری
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAV
#کرسی_آزاداندیشی
🔰معاونت پژوهش جامعه الزهرا سلام الله علیها با همکاری کمیته مرکزی کرسیهای آزاداندیشی حوزههای علمیه برگزار میکند.
🔳 عنوان کرسی
واکاوی بنیان فکری نظام سایبرنتیک و راهکار مقابله با تهدیدات آن در نظام ولایت
🎙ارائه کننده:
🔸سرکار خانم زهرا حبیبیان
(پژوهشگر و طلبه جامعه الزهرا سلام الله علیها)
🎙استاد ناقد:
🔹جناب آقای دکتر کاظم فولادی قلعه
(سرپرست آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبری دانشگاه تهران)
🎙 مدیر جلسه:
▪️سرکار خانم رضوان هامانی
(پژوهشگر و طلبه جامعه الزهرا سلام الله علیها)
📆 زمان: شنبه 24 تیر ماه ساعت 9:30 الی 11
📌حضور در جلسه به صورت مجازی، از طریق پیوند زیر:
https://online.jz.ac.ir/rbhyyb897yoy
🌐کانال معاونت پژوهش
🆔https://eitaa.com/jz2602
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🍃پیشنهاد تماشا
📽کلیپ به زبان انگلیسی در مورد رویداد عاشورا و وفاداری اصحاب سید الشهدا علیهالسلام
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«آدمهای ترکیبی»
✍طیبه فرید
چشم هایش سبز بود اما آن ها که او را ندیده بودند الکی می گفتند چشم هایش آبی بوده. پدرش امان الله، نوه سیف الله میرزا،چهل و دومین پسر فتحعلی شاه قاجار بود،اینها را نوشتم که سابقه ترکیبی اجدادی اش را داشته باشید یک جای ذهنتان.مادرش هلن کاسمینسکی مهاجر روس بود.حکما چشم هایش به مادرش رفته بود وگرنه قجرها با آن پشم و پیل و چشم و ابروهای مشکی کت وکلفت کجا و قیافه کم رنگ و خارجکی نادر کجا!
هلن اولین زنی بود که توی وانفسای مملکت گواهینامه رانندگی داشت!
دیروز دیدم یکی پست گذاشته و شرح قهرمانی های نادر را نوشته و زیر پستش خلق الله خودشان را در حد مرگ، لت و پار کرده اند که ای فلان و ای بهمان! چی بودیم و چی شدیم!!!اینکه هواپیماهای عراقی محاصره اش می کنند و می برندش تا دل عراق و او همه شان را قال می گذارد و بر می گردد ایران،و یا اینکه با هواپیما از زیر پل سفید اهواز،روی سر کارون می خزد و اینکه ارتش محمد رضا با وجود او چقدر قدرتمند بوده و کو آن کیان عصر پهلوی،کو آن شکوه و جلال و جبروت! و ازین دست افسانه ها.
داشتم می خواندم و آقاجانم داشت می شنید.او نه گذاشت و نه برداشت گفت:
با همه بله با ما هم بله؟! بهش بگو چرا خشت می مالی آدم ناحسابی! نادر شوروی کمونیستی درس خونده بود،ناقص هم خونده بود. کلی امان الله خان باباش پیش ممد رضا سیبیل گرو گذاشت که روی حساب آقازادگیش، اونو جایی توی دربار خراب شده جاش بدن. توی ارتش پهلوی نادر هیچوقت پست جدی نداشت! چون ولی نعمت ممد رضا، آمریکا مثل سگ از کمونیستا می ترسید.برو نگاه کن ببین هیچوقت فرمانده ارتش بوده؟! نادر جهانبانی همیشه تو حاشیه بود!کل افتخاراتش به جز رنگ چشما و موهای بلوندش حشر و نشر با گلنار دختر تیمور بختیار بود، اونم شوهرش که فهمید طلاقش داد رفت پی کارش.
ممد رضا بخاطر موقعیت خودش توی چشم آمریکاییا هیچوقت نادرو آدم حسابش نکرد، نادر بوی شوروی می داد!!بوی کمونیسم. چه روایتایی می بافن!شنونده باید عاقل باشه بابا!
حق با آقا جان بود انوشیروان پسر نادر همه این قصه ها را تکذیب می کرد.اما وسط جنگ که حلوا خیرات نمی کنند، او که فرار کرده، او که تابعیت گرفته، او که پناهنده شده، او که چند روز قبل از انقلاب ۵۷رفته به این امید که دو هفته،نه!یک ماه بعد، انقلاب شکست بخورد و برگردد و الان چهل و دوسال از آن روز گذشته چاره ای ندارد وقتی جوان های یک لاقبا مثل حسن تهرانی مقدم تسلیحات تولید می کنند،و وحشت آیزن هاور از پیشرفت تسلیحاتی ایران به حقیقت می رسد،چاره و گریز ندارد؟!
باید یکی را بزک و دوزک کنند بشود به اندازه دلخواه،از فسق و فجورش چیزی نگویند،برایش روایت جعلی بسازند.
حکومت آخوندها پر از قهرمان های راستکیست!آدم هایی که لکه سیاه روی پر یقه شرافتشان ننشسته از عباس بابایی و دوران تا احمد کاظمی و قاسم سلیمانی که سرآمد همه شان است.چاره ای ندارند که در مقابله با حقیقت، روایت خودشان را داشته باشند.
ما وسط جنگیم، جنگی که خاکریز ندارد، مرز ندارد، سربازها و افسرهایش را نمی بینی،یک جنگ ترکیبی تمام عیار که گردانندگانش از «بنیاد راکفلر» می توانند از یک آقازاده دو تابعیتی یک اسطوره درست کنند و با یک فرّ و کیان تخیلی، بعد سوارش کنند روی خر تورم و تحریم و غالب کنند به توده هایی که از گرانی و فشار اقتصادی به سطوح آمدهاند. بهخاطر داشته باشید وسط جنگهای ترکیبی حلوا قسمت نمیکنند، هموطن!خاکریزهایشان به سلولهای مغز من و شما رسیده!
حواستان به آدمهای ترکیبی کم رنگ باشد. جای جنس اصل به شما غالب نکنند.
#جنگ_ترکیبی
#جنگ_روایت_ها
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
از واقعه گوهرشاد تا کف خیابانهای امروز
✍فاطمه میری طایفهفرد
هنگام ورق زدن صفحات تاریخ این مرز و بوم به روزهایی برمیخوریم که حرکت و جوشش مردم، وقایعی زیبا را به تصویر میکشد؛ شاید آن واقعه در بدو امر اتفاقی تلخ قلمداد شود ولی حضور مردم و واکنش آنان به اتفاقات، تاریخ نویسی را به جنبش وا میدارد؛ زیرا آنچه از تاریخ مغفول مانده دقیقا همینجاست، تاریخی که اجتماع مردم آن را رقم میزنند و نه شاهان و شاهزادگان.
واقعهای مانند آنچه در گوهرشاد افتاد از همین مقوله است و اگر نام آن را تاریخ اجتماعی بگذاریم گزافه نیست.
تاریخی که با حضور مردم، از مسیر اشتباه خود خارج میشود و راه صلاح را میطلبد؛مسیری از الگوبرداری خطای شاه مملکت و اشتباه محاسباتی از دینداری مردم.
واقعه گوهرشاد برگی از تاریخ است که نشان میدهد مردم ایران بیش از هر مسئلهای دیندارند و اگر از تمام ناملایمات بگذرند و صبوری کنند اما درباره دین و هویت ملیشان کوتاه نمیآیند. شاید این حرف، کلام متحصنین در گوهرشاد بود که چرا لباسی که ما با آن زندگی کردهایم و هویت دینی و ملی ماست را با چیز دیگری عوض کنیم؟
مگر نه این است که اسلام برای همه شئون زندگی مسلمانان حرف دارد چرا باید حرف دین را کنار حرف شاه بگذاریم، آن هم شاهی که حرفی از خودش ندارد و مقلد است بدون داشتن حتی سوادی اندک از جامعه تحت فرمانش.
مردم ایران اینقدر توهین را حق خود نمیدانستند و بر نتافتند که به هرقیمتی زندگی کنند.
واقعه گوهرشاد گذشت و نکته قابل توجه و عبرت پذیر این واقعه قطعا حضور مردم است و واکنش آنان به دین و معنویت، زیرا زندگی برخواسته از باید و نباید دینی، هرگز به بیراهه و گمراهی حل ناشدنی نمیرسد. هم اکنون هنگام تامل مسائل کنونی کشور، درمییابیم که مسائلی از جنس عفاف و پاکدامنی مقوله فرهنگی و خواست همگانیست. نمیشود که دیندار بود و از آفات این وادادگی در جامعه مصون ماند. نمیشود اصلاح جامعه را فراموش کرد و فقط به اصلاح خود پرداخت.
مقوله حجاب در کشور ما سابقهای طولانیدارد. باید پذيرفت که تک تک افراد جامعه در این امر دخیل هستند، چه بدانند و چه ندانند. نکته کانونی در واقعه گوهرشاد هوشیاری علما و همراهی مردم و نگرانی بسط لباس متحد الشکل به دیگر شئون زندگی مردم است که تا بن خانواده و جامعه را هرز نکند دست بردار نیست. الان هم با همین امر مواجهایم، عقب نشینی از حجاب، از هر حدی و محدودهای در واقع رفتن به سمت زندگانی متزلزل و دور از فرهنگ دینی و ملی ماست. اینجاست که گوش به زنگی آحاد جامعه را میطلبد و حضور مردم در صحنه همانند واقعه گوهرشاد بسیار راهگشاست.
مطالبه عمومی در امر حجاب، هوای جامعه را پاکتر و زیباتر میکند. رسالت همه مسئولان فرهنگی تبیین این جهاد مهم است. جهادی که ابتدا باید ضرورت و اهمیت آن از پس صدای بلند شبکههای معاند به گوش مخاطب هدف برسد. آنوقت نقش مردم همانند هر زمان از تاریخ پر گوهر ایران دیدنی و نوشتنیست.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
رهبر انقلاب: نسبت به تبلیغ نگرانم
🍃 بخشهایی از سخنان امروز امام خامنهای در دیدار جمعی از مبلغان:
با اطلاعاتی که به من میرسد از جهات مختلف، نسبت به تبلیغ نگرانم. این قدر ظرفیت تبلیغ در این کشور انبوه و متراکم و گسترده است که ما اگر چندین برابر آن مقداری که کار میکنیم هم کار کنیم، به نظرم این ظرفیت پر نمیشود.
هم به تبلیغ احتیاج داریم، هم به موعظه احتیاج داریم، هم به تحقیق احتیاج داریم. امروز نگاه رائج در حوزههای علمیه این است که تبلیغ در مرتبهی دوم قرار دارد، مرتبهی اول چیزهای دیگر است مقامات علمی و امثال اینها؛ مرتبهی دوم تبلیغ است و ما از این نگاه باید عبور کنیم؛ تبلیغ مرتبهی اول است.
امروز سطح آگاهی عمومی جوان و غیرجوان با گذشته قابل مقایسه نیست. بنده همهی عمرم تقریباً، عمر تبلیغیام شصت سال، بیشتر با جوانها گذشته. آن روز هم فکر بچهها خوب بود، جوانها خوشفکر بودند، اما با امروز قابل مقایسه نبود. سطح فکر بالا رفته.
علاوه بر اینکه سطح فکر جوان ما، نوجوان ما، مخاطب ما بالا رفته یک آفتی هم وجود دارد و آن اینکه در این آشفته بازار صداهای مختلف فضای مجازی و تکثر رسانهای که وجود دارد این تکثر رسانهای در این صداهای گوناگون، یک صدا در انزوا قرار گرفته و آن صدای انتقال معارف نسلی و خانوادگی است. پدرها، مادرها خیلی چیزها را به بچههایشان یاد میدادند. در این غوغای تکثر رسانهای این صدا ضعیف شده.
#تبلیغ
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN