یا حَبیبَ مَنْ لا حَبیبَ لَه
🔖 اِلَیالحَبیب
✍ فاطمه مهدوی
مینویسم برای حبیبی غریب...
این جملات دردلهایی است برای غریبی که حاضر اسـت و غایب از دیدگان زنگارگرفته.
ای حبیبم!
مینویسم درحالیکه همچو ماهیِ از دریا دورافتاده، در ساحل دنیا به تقلا افتادهام. نمیدانم کدام باد خصمی ما، ماهیان را به دور از آب، در این ساحل سوزان رها ساخت تا در حسرت رسیدن به آب اینگونه تن به این شنهای داغ بکوبیم؟ اما یقین بدار لحظهای دست از تکاپو برنخواهیم داشت و تن به آسایش نخواهیم داد و تسلیم این باد ویرانگر و کورهی بلا نخواهیم شد و این شب گرفتار تب هجران را به سر خواهیم کرد.
ای حبیبم!
آیا هنگام آن نشده که موج ظهورت به این ماهیان خسته برسد و به دل دریا بازگرداندشان تا این تقلا، تلظّی نگشته است؟!
ای حبیبم!
این شنهای سوزان قصد هلاکت ما را کردهاند. اینان خود را تفتهاند تا ما را بسوزانند و از جوشش برای رسیدن به دریا بازدارند. این شنهای تفدیده خواب جدایی ما از دریا را دیدهاند اما غافلند ازاینکه خصلت دریا، آغوش باز است ولو برای شنهای خسته از حرارت شقاوت.
حبیب غریبم!
ما زندهخواهیم ماند تا آمدنت، ما بالا و پایین پریده و صدایت میزنیم، اشک و ندبه سرمیدهیم تا تو بیایی و ما را دریابی که به شدت محتاج آغوش دریاییم.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
https://eitaa.com/afkarehowzavi
.
🔮🔮فراخوان ارسال داستان کودک و نوجوان برای نشر هاجر
https://hajarpub.ir/nashryar/
#ناشر_تخصصی_زن_و_خانواده
#مرکز_نشر_هاجر
@hajarpub_ir
وبسایت
https://hajarpub.ir📚📚
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
https://eitaa.com/afkarehowzavi
.
«خرده روایت های قهرمانسوز»
✍طیبه فرید
آبان سال چهل، خبرنگارِ روزنامه اطلاعات روایت او را ناقص نوشت. چند دهه بعد وقتی حقیقت ماجرا رو شد،او باز هم توی ذهن مردم قهرمان باقی ماند. آدم ها آن قدر روی ایثار او خورده شده بودند و آن قدر با او همذات پنداری کرده بودند که اصلا حواسشان نبود که چرا یک جوان سی و دوساله باید وسط سرمای استخوان سوزِ میانه لباس نازکی تنش کرده باشد یا اینکه او که فانوس همراهش بود چرا لباسش را آتش زد! همه مخاطبهای ریز علی حداقل یک بار خودشان را توی ایستگاه قرانقو _شیخ صفی تصور کرده بودند، صدای قطار را شنیدند و لباسشان را آتش زدند و هزار نفر آدم را زنده نگه داشتند.
حقیقت این بود که روایتهای بعدی که مستند نگاری روایتهای اول را زیر سوال می برد، چیزی از ارزش کار" ازبر علی حاجوی" که اشتباها به او گفته بودند "ریز علی خاجوی" کم نمی کرد.
او بدون اینکه انگیزههای بیرونی داشته باشد به عنوان یک قهرمان هویت ساز نشسته بود توی دل مردم، قهرمانی که روایت های متعارض هم نتوانستند قصّه هویت ساز او را پاک کنند.اما یک جا نیمچه روایتی که مثل تار عنکبوت توی حاشیه درست شده بود خیلی بی صدا و کمرنگ آمد و به تمام روایت های قبل دهن کجی کرد.خرده روایتی که بعد از چند دهه ذهن مخاطب محاسبهگر را به هم ریخت. ناروایتی که بی سر و صدا و بدون اینکه اعلان جنگ کند آمده بود بگوید:
قهرمان بودن چه فایده ای دارد، وقتی ریز علی خواجوی، دهقانِ نامدار اهل میانه باشی و در گمنامی زندگی کنی داستان قهرمانی ات یکدفعه از کتاب ها حذف شود و توی گمنامی بمیری؟!
انگار آدم ها یادشان رفته بود که ریز علی اصلا برای نام و نشان و قهرمانی آتش را سر چوب دستی اش نکرده و بعد از ایستادن قطار به اشتباه یک کتک مفصل از آدم های توی قطار خورده...انگار آدمها قهرمانی را بد فهمیده بودند و ریخته بودنش توی ماشین حساب و داشتند حساب و کتاب می کردند که ایثار به سبک ریزعلی خواجوی خیلی هم با منافعشان جور در نمی آید.
انگار نیمچه روایت سوم را درست کرده بودند تا کار ناتمام دو روایت اول را که با تعارض نتوانسته بود تفسیر آدمها را از قهرمانی، خراب کند، تمام کند!
عالم روایت پر است از روایت های سومِ خانه خراب کنی که می آید تمام یافته های هویت سازی که آدمها به آن وفادارند، می شوید و با خودش می برد.
حالا روایت مهم این روزهای ما روایت انسان قهرمانیست که خدا خواسته از میان آتش روایت های متعارض خلیل وار بیرون بیاید. قهرمانی که خرده روایتهای خانمان برانداز برای حذفش کمین کرده اند. روایت هایی که می آیند با سمباده زبر توی دستشان می کشند روی هویت جمعی شکل گرفتهو همه را پاک می کنند!
کافی است تصور کنید در این خرده روایت های نانوشته سرگذشت قهرمان نماهایی نوشته شود که بی هیچ تناسبی سر جای قهرمان هویت ساز داستان تکیه می زنند. قهرمان نمای پاچه گِل مالیده ای که وسط سیل قدممی زند و به ناموس بی پناه مردم که با او درد و دل می کند می گوید «همینکه سالمی خوبه»! ناقهرمانی که بوی گند حرف هایش شامهی مردم را در برهه ای از تاریخ این مملکت آزرده.
بیایید عهد ببندید که نگذارید روایت های نچسب سومی شکل بگیرد که هویت جمعی بدست آمده از خون دل قهرمان روایت های قبل را به باد بدهد...
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
پای ایوان فیضیه
✍فاطمه میریطایفهفرد
از روزگاری دور، شاید دورتر، شاید زمانی پای درس امام صادق(علیهالسلام)، شاید، کنار سفیر امام کاظم(علیهالسلام)، شاید همراه قافله امام رضا(علیهالسلام) در نيشابور و حدیث سلسلةالذهب، شاید بسان فضلبنشاذان، شاید شبیه زراره، شاید به همتِ مفضّل... شاید همینقدر نزدیک، شبیه به طلبه پای درس و پای کار...
شاید سختتر از آن زمان، شاید آسانتر از قبل ظهور...
طالب علم دین، همیشه بودهاست و اثرگذار، گاهی پای ایوان مدرسه فیضیه، گاهی از پس تبعیت و نفی بلد شدن، گاهی پای تیربار مثل نواب صفوی، گاهی بیسر و دست مثل بهشتی، گاهی شبیه به همین حالا، در عصر منتهی به ظهور.
در عصر ظهور تمام خباثت و پلیدی کفر، در عصر انحطاط مردانگیها و زنانگیها، در عصر خلط تمام افکار پریشان آدمِ ابوالبشر با ذائقه شیطان،
از پس فتنههای در لفافه، لفافهای به زیبایی پوست شکلات.
طلبه باید بایستد در همین عصر همین زمان، مرد و زن هم ندارد، کوچک و بزرگ هم ندارد، فقط دل میخواهد و کمی جرأت دینی، برای حفظ دین خدا.
امروز کمی سخت، کمی سختتر از هر زمان، مثل افتادن از پشت بام فیضیه، مثل تبعید ابر مرد تاریخ، به دورتر از اثرگذاری....
اما وقتی ۱۵ خرداد ماند و امام تاریخی شد و اثرگذار، پس میشود بر عین سیاهی تاخت و به نور رسید.
امروز صدای مظلومان عالم، به تأسی از منش پیروزی خون بر شمشیر، فریاد عدالت میزنند در قلب آمریکا. خونهای جاری فیضیه کار خودش را میکند و جریان مییابد در دل اروپا.
روزی همین صدا، از حلقوم مظلوم حجاز هم شنیده میشود خیلی دور نیست که خانه خدا از دست بندگان شیطان رها شود و به دست بندگان خدا فتح شود.
امروز برگی از تاریخ ورق میخورد که تفکر نیمه خرداد، در خرداد ۱۴۰۳ به گوش احرار عالم میرسد.
ما جای درست تاریخ ایستادهایم. از همان اول، از پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ و تا همین حالا در سی مه ۲۰۲۴.
طلبه امروز میتواند، هرچه قدر سخت، هرچه قدر دور... فقط باید بداند کجای تاریخ ایستادهاست.
تاریخ شمسی ما هم معتبر میشود برای حساب و کتاب دین، وقتی امام میفرماید:
سالها میگذرد حادثهها میآید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
راستی نیمه خرداد نزدیک است
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
گمشده ما
✍مریم حمیدیان
بازار دوره فروشها داغ است. هرکسی یک ضعفی در آدمیزاد پیدا کرده تابلو دستش گرفته:"آهای ایهاالناس دوای دردتان پیش من است، بخرید تا درمان شوید."
تنبلی، کسالت، عدم اعتماد به نفس، فقر
از هر نقطه ضعفی تولید محتوا میکنند. آدمی نومید از خودش، پول زحمتهایش را به کسی مثل خودش میدهد تا نجات یابد. حق دارد بنی بشر! بزرگترین خواستهاش رشد است. انسان ذاتا عاشق کمال است. قبول نمیکند ضعفی در او باشد. میخواهد بالا برود تا هر کجا بشود. و هرکس و هرجا بوی رشد و تربیت بدهد به سویش میرود. تا دنیا هست، آدمیزاد دنبال پیشرفت است. همه سرگرمیهای دنیا نمیتواند روح تعالی را در انسان بمیراند. همه دوره دیدنها، باشگاه رفتنها، درس خواندنها، مدرک گرفتنها برای ارتقا روح تعالی است. پس چرا حال انسان عصر ما خوب نیست؟ چرا حس نمیکند در مسیر رشد است؟ کدام این فعالیتها بد است؟ واقعیت این است همه تلاشهای آدمی خوب است اما جهت ندارد. منسجم و در یک مسیر واحد نیست. حتی انسان خوراک مناسبی برای روح تعالیخواهاش تهییه نمیکند.
هرچیزی جنس خودش را میخواهد. بخش والای انسانی، جنس والایی مثل خودش را میطلبد. آنگاه آرامش مییابد..
اغلب ما روحمان را درست تغذیه نمیکنیم زیرا نمیشناسیمش!
در موردش نمیدانیم. متوجه نیستیم با چه چیزهایی سنخیت دارد و از چه چیزهایی بیزار است. نشناختن روح باعث شده با او غریبه باشیم. محلش نگذاریم. برویم سراغ قسمتهای دم دستی دیگری که خوب میشناسیم. هرچقدر هم برایشان وقت و انرژی بگذاریم، بازهم انگار گمشدهای درون ما بیتابی میکند.
او کودک عزیز روان است. طفل است. باید بالغ شود. حاکم شود بر همه ما. بر همه قسمتهای وجودمان. لازمهاش شناخت است.
شناخت کودک عزیز روان و خالقش.
شناخت کودک عزیز روان و واسطههایش با خالق.
شناخت همه چیزهایی که با روان سنخیت دارد.
انسان شناسی، فلسفه اسلامی، کلام و..همه این عناوین میتواند ما را با روحمان آشنا کند.
شناخت همه پیشوایان و آدمهایی که از ابتدای آفرینش برای رساندن گوهر درون به مبدا اش خون دادند. حتی شناخت تاریخ برای ما لازم است.
باید بدانیم همه جنگها برای همین کودک درون ماست. میخواستند او را بکشند، فاسد کنند، به زیر بکشند تا امامان تنها شوند. تا حکومت خدا برپا نشود.
باید دشمنهای روحمان را بشناسیم تا در مقابل حملهها مراقبش باشیم.
راه سخت ولی شیرینی است. باید اراده کنی. عاشق شوی. زمین بخوری. بازهم به شوق شناخت، به شوق رسیدن برخیزی.
شادی و نشاط برای کسی است که در مسیر اصلی میرود. بیراهه رفتن ترس دارد. وقتی مسیر اصلی را بلد باشی نمیترسی گاهی مناظر جاده بیراهه را ببینی. میدانی گم نمیشوی. آرامش داری که دوباره به اصل برمیگردی.
فقط اراده یادت نرود.
مسیری است که در بهترین مکان دنیا حوزه علمیه، در خانه پدری، با کسانی که دنبال گمشده انسان هستند، بهتر میتوان پیمود.
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
🕹 ارتفاع پستها
آقای لاریجانی!
"مردمیداری" روشی منسوخ نیست
فکر شما منسوخ شده است
به زودی پاسخ مردم را دریافت میکنید
از این ارتفاعزدگی بیدارتان میکنند.
#دیاثت_سیاسی
📌 اهانت به #شهید_جمهور را برنمیتابیم.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
#به_بهانه_سالگرد_ازدواج
✍موسوی باردئی
گاهی در هیاهو و شلوغی زندگی،ناخواسته حواسمان پرتِ بازی روزگار می شود و عزیزانمان را فراموش
می کنیم.
آنقدر سرگرم بازی دنیا می شویم که یادمان
می رود به اطرافیانمان هزار باره یاداوری کنیم که چقدر دوستشان داریم.
فکر می کنیم همین که برای گرداندن چرخ زندگی تلاش کنیم دیگر نیازی نیست که به آنها بگوییم دنیا بدون وجودشان ارزشی ندارد و حتی نفس کشیدن در هوایی که عزیزانمان نباشند برایمان سخت است.
گاهی شنیدن جمله ی دوستتدارم از زبان همسفر زندگی، حکم معجزه را برای آدم دارد.انگار امید تازه ای به زندگی می دهد.
رسول خدا(ص) فرمودند: مردی که به همسرش بگوید دوستت دارم، چنان در قلبش مینشیند که هیچگاه از بین نمیرود.
هر از گاهی مشکلات را پشت در خانه بگذاریم و وارد خانه شویم،به یاد دوران خوشِ زندگی سینی چای دو نفره ای را آماده کنیم و کنار هم بنشینیم و روزهای رفته را برای خودمان مرور کنیم،محبت های همدیگر را یادآوری کنیم و به پاس تمام زحمات و فداکاری ها از همدیگر تشکر کنیم.
به یاد بسپاریم که چه اتفاقات خوب و بدی را با هم پشت سر گذاشتیم و چه گره های بزرگ و کوچکی را با هم باز کردیم.
چه شب ها که تا صبح بالای سر بچه ها با هم بیداری کشیدیم و چه روزها که از بازی کردن بچه ها لذت بردیم و متوجه گذر زمان نشدیم.
در گوشش زمزمه کنیم که عشق آنقدر ماندگار است که می تواند یک عمر دوام داشته باشد و از بودنش در زندگی احساس خوشبختی کرد.
قدر بداریم بودن ها را که نبودن ها بسیار نزدیک هستند.
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
به رسم #انسانیت
در پی حمله اخیر اسرائيل به #رفح، #فاطمه_پیمان عضو حزب کارگر #استرالیا که بارها نسبت به رژیم کودککش معترض بود، بار دیگر بر موضع خود تأکید کرد.
او در صفحه کاربری اکس خود نوشت که دولت استرالیا باید خواستار پایان دادن به «نسلکشی» در غزه شود، روابط بازرگانیاش با اسرائیل را قطع کند و کشور فلسطین را به رسمیت بشناسد...هرچند در نهایت مجبور به استعفا شد، اما نام او و رسم انسانیت او در صفحات #تاریخ ثبت خواهد شد.
https://virasty.com/najmehsalehi/1717180889600323766
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
ارتفاع
✍مریم حمیدیان
دخترک سه ساله عکس شهید جمهور را سر چهارراه میبیند:" مامان این کیه؟"
و بعد از پرسش معصومانهاش به چهره من زل میزند. بغضی، لرزشی، اشکی، آهی را انتظار میکشد. به عکس نگاه میکنم. تار میبینم. با لحن کودکانه میپرسم:" اگه گفتی کیه؟"
"رئیس جمهوره!" میخندد. خودش را روی صندلی ماشین پرت میکند" گفتی گم شده بود دعاکنم پیدا بشه، پیدا شد؟"
سوال تکراری! دیالوگ تکراری این مدت.
اما این دفعه پاسخ متفاوتی میدهم. نمیگویم رفت پیش خدا. کمی قشنگتر میگویم:" آره پیدا شد. #ارتفاع گرفت. رفت بالای بالا! پیش خود خدا. آدم خوبها همیشه میرن پیش خدا. آدم بدها اما نمیتونند ارتفاع بگیرن، خب بدن دیگه، میخورن زمین!"
بازهم میخندد. به بیرون خیره میشود. چقدر از حرفم را فهمیدهاست نمیدانم.
من اما سبکترم. من بیزاریام از آدم بدها را به زبان آوردهام. چند روز دیگر من و خیلیهای دیگر، بیزاریمان از این "فی قلوبهم مرضها" را توی صندوق میریزیم. ما باهم اعلام میکنیم هرکه نمک به زخم عزادار میپاشد محکوم است.
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
طرف درست تاریخ
✍ مهدوی
طرف درست تاریخ کجاست که دانشجویان آمریکاییِ حامی مظلومان فلسطینی آنجا ایستادهاند؟
طرف درست تاریخ آنجایی است که حق مظلوم، حمایت میشود و ظلمِ بیشترِ حاکم، نمایان میگردد یعنی وقتی جمعی دانشجو و استاد بدون هیچ سلاح و هیچگونه بینظمی و تخلف، شعار حمایت از مظلومان اسیر در چنگال صهیونیست را سرمیدهند، با رفتاری تند و خشن از سوی دولتِ حاکم بر کشورشان روبرو میشوند.
آنجایی که حتی نمازشان را هم زیر بار کتک و اهانت اقامه میکنند و آنانی که مسلمان نبوده، با زنجیرکردن دستانشان، از نمازگزاران دفاع میکنند.
شاید بتوان گفت جایی شبیه محراب کوفه که ابن ملجم قصد قتل انسانیت را داشته، یا جایی شبیه به دشت نینوا که یزیدیان صف بستهاند در مقابل حجت خدا، یا شاید جایی شبیه به زندان هارونالرشید ملعون که اراده کرده تا صدای حق در گوشها نپیچد، اما چه خطاکار و زیانکار بودند و هستند، همه ستمگران و دشمنان حق.
اراده الهی بوده که نه در محراب مسجد کوفه حق خاموش شد، نه در دشت نینوا و نه در زندان هارون الرشید. پس حقطلبیِ دانشجویان آمریکا و دیگر ممالک هم خاموش نمیشود و ساکنان طرف درست تاریخ پیروز خواهند شد.
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
سفر جانانه در مسیر هدایت
✍خ. محمدجانی
این روز ها دل در هوای تو بیقرار است.
این روزها سفری جانانه میخواهد تا روح خسته و در قفس تن زندانیه هیاهوی بازار دنیا، آزاد شود و پروازی به سوی نور و بی نهایت را آغاز نماید، اما خواستنیها زیاد است و شکارچی زمانه در بزنگاه غفلت در کمین نشسته است تا روح خسته و درمانده را به دام خویش بکشاند و آنگاه برای همیشه او را زندانی کند و پای پروازش را بسته نگه دارد.
پس برای ایمن ماندن از این شکارچی که مدام در پی طعمه است، باید از مسیر های مطمئن و ایمن رفت. همان مسیر هایی که انسان را در هدایت به سوی حق راهنمایی کند.
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI