☑️ هیجانات منفی خطرناک
🌀 نهایت نقشی که برای خودت در نظرگرفتهای، چیست؟
🌀انتهای حد مادرانگی را برای یک مادر را کجا درنظر گرفتهاید؟بیایید قبول کنیم خیلی کم.
🌀ما به محیط سهم دادهایم، ما برای جامعه، مدرسه، گروه همسالان، سهم بیشتری قایل شدهایم،
🌀ما برای فیلم،کارتون، سرود و هرکسی ارزش بیشتری قایل شدهایم از دامن مادر.
از ابهت ابروی پدر..
🌀ما برای هرکسی، سهم بیشتری هم قایل شده ایم، غیر از خانواده.
🌀ما سهم قایل نشدهایم برای مادری که هم باید شخصیت بدهد، هم باید آموزش بدهد، هم باید نیاز استقلال فرزندان، را به اوج برساند.
والا ثمرهاش میشود اضطراب. همان اضطرابی که خشونت، پرخاشگری، استرس، وسواس، ناخنجویدن، بیخوابی و..
🌀ما، مادرها فکر کردهایم هرچه بیشتر تذکر دهیم، هرچه بیشتر ساعت بگذاریم، هرچه بیشتر امتیازدهی کنیم و بچههای معاملهگر، بار بیاوریم، داریم فرزندانی تربیت میکنیم که در اختیار ما هستند.
🌀فرزندانی که هیچ استقلالی ندارند و در ارتباط گیری به مشکل میخورند.
🌀ما کودکانمان را در بهترین حالت پای بازیهایی رها کردهایم که به ظاهر آموزندهاند اما در واقع هیجان را در آنها بالا میبریم و سهمی برای تخلیهی هیجان، قایل نشدیم...
🌀ما فرزندانمان را زندانی کردهایم در آپارتمان ها ی هفتادمتری، بدون همبازی. حوصلههای مان را سربردهایم پای گوشی و تلویزیون و گاهی وقتها تنها بچهمان را به پارک میبریم.فقط گاهی.
🌀و این همه یعنی ما از فرزندانمان، پای بازیها، پای سریالهای عاشقانه، پای داد و بیدادها و پرخاشها و برآورده نشدن نیازهای اولیه، کوههایی از هیجان ناکام، ساختهایم..
.
🌀و این همه یعنی باید آماده باشیم برای ابراز این هیجان به یکی از آسیبها.
اعم از خطراتی که گفتیم گرفته تا مشکلاتی مثل هیجانات منفی جنسی ...
دراین باب بیشتر، سخن خواهیم گفت...
✍️نجاتی
#سبک_زندگی
#سوادرسانه
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
📌تصور کن
راوی آمده بود پشت تریبون و از جوانیهایش گفت، از جنگی که با او کمی نامهربان تر از بقیه هم بوده..
مثل وقتی شیمیایی شده و در اثر آن، دخترش بعد دوسال و پسرش بعد دوازده سال، جلوی چشمش پرپر شده.
صحبتهایش اشکها را توی چشمها جمع کرده بود، ولی همهچیز یک طرف، و این فرازش یک طرف؛ دست همسرم را میبوسم از شانزده سالگی من و پانزده سالگی خودش، زندگیام را مدیریت کرده، با بود و نبودم ساخته و با درذ ومجروحیت وشیمیاییام...
دلم میسوزد نه فقط برای مرد.
نه فقط برای امثال منی که معلوم نیست روز قیامت جواب عاشقانههایی که تبدیل شدهاند به حسرت را نمی توانیم بدهیم،
نه فقط برای حسرت سعادت خدمت به چنین کسانی،بیشتر به این خاطر که هنوز هم خیلی ازما زنها نفهمیدهایم چکارهایم.
هنوزهم امرار معاش و درآمد روزانه ووجههی اجتماعی، خیلی بیشتر از مادری و تربیت نسل آینده و فرهنگ سازی برایمان اهمیت دارد.
هنوز هم نقشهاش برای زنها را، «مارک زاکر برگ» برایمان بگوید تا بلکه باورمان شود دشمن
با هرچه میتوانسته روی ما بسته.
✔️روی ناپاکی دامنهامان،
✔️روی دل شستنمان از عشق به انقلاب.
✔️روی دلسردشدنمان از ارزشهای اسلامی وانقلاب.
✔️روی فاطمی نبودنمان...
✔️روی مصرفگرا بودنمان...
✔️روی ولایتمدار نبودنمان...
تصور کن میخواستیم به عنوان شیعهی فاطمی، آن قدر ولایتمدار باشیم که فرزندانمان را طبق آرزوی رهبرمان، کتابخوان، مهذب، اهل ورزش و تحصیل بار بیاوریم ،
و فقط به عشق او بیخیال همهی حرفها و مشکلات،فرزندآوری کنیم،
یا مثلاً همهی زنان ایران، به خاطر مقام ولایت، روی خرید جنس ایرانی پافشاری کنیم،
اهل خرید زیاد و بیش ازحد لوازم آرایش و جراحی زیبایی نباشیم،
الگوی مصرفمان را اصلاح کنیم و
قبل از خواب لااقل، همه کتاب بخوانیم...
فکرش را بکن، دنیا و ایرانی پر از زنهایی که فاطمهوار، ولایتمدار باشند، چه میشود!
من که فکر میکنم مهمترین درس فاطمیه، عشق و فداکاری در راه رهبر است، شما چطور؟
✍️زهرا نجاتی
#سبک_زندگی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔔دشمنی
در جلسه نشستهام و برای چندمین بار در جلسههای مشابه، میپرسم؛ دشمن اصلی حضرت زهرا که بود؟!!
با جوابی که میشنوم، مغزم سوت میزند؛ هیچ کس جوابی ندارد. در جلسهی دیگری، کسی داد زد؛ یزید ...
مادرها سکوت کردهاند، جوانترها بر و بر نگاهم میکنند.باورش سخت است ولی نه آنقدرها هم.
نه وقتی همین الان هم داریم چوب دشمن نشناسیمان را میخوریم.
همین حالا که دشمنی دشمن، همه جوره ثابت شده.
با همان دروغی که حالا دیگر همه فهمیدندش.همه، یعنی همهی کسانی که میخواهند که بدانند، نه کسایی که گوشهایشان را گرفته و چشمهایشان را بستهاند.
دشمن کارش دشمنیاست، این را هم سال۷۸، هم ۸۸, هم ۹۸, هم حالا همین الان همین لحظه با همهی ابزارهایش ثابت کرده.
حتی همان وقتی که دولت ایران، دارو ندارش را گذاشت برای برجام، اما نشد که بشود، آن هم فقط به خاطر دشمنی.
دشمنیِ همان دشمنی که از سال ۲۸، با کودتاش، دشمنیاش را ثابت کرد ولی بعد این همه سال، هنوزهم کسانی به زور و برخلاف ادعای خودش، تلاش دارند مبراش کنند.
اما درد، این است که وقتی دشمن را نشناسی، وقتی نفهمی از کجا چوب میخوری، هیچ وقت مشکلت حل نمیشود.
آن هم وقتی که دقیقا دشمن به همین، دلخوش کرده.وقتی دقیقا دشمن اعتراف میکند به پروژهی هزار چاقو، اما هنوز بعضی باور نکردهاند بالارفتن قیمت دلار، بخشی از همین پروژه است که ماههاست با ایجاد اغتشاش، دارد کلید میخورد.
هنوز هم باور نکردهاند دشمن در دشمنی شوخی ندارد. از بی بی سی و اینترنشنال، توقع دارند از رهبری تعریف کند که تمام ترس آنها از اوست.
یادشان رفته دشمن در دشمنی صراحت دارد و آن لفاظیهای اندکش هم، به قدری ضد ونقیض دارد که بشود زیربارش نرفت.
بعضی انگار یادشان رفته اگر زمان امیرالمومنین علیهالسلام به معاویه، و زمان امام حسین علیه السلام، به یزید ، میگفتند دشمن شماره یکت کیست؟ بیشک امام علی و امام حسین علیهما السلام را معرفی میکردند.
امروز دشمن با هزارچاقوی جنگ فرهنگی، ایجادشبهه عقیدتی، فساد، تحریم،جنگ اقتصادی، ایجادناامنی، اغتشاش، به جنگ نام جمهوری اسلامی آمده...
درد این است که تولی را با غرق روزمرگی ها شدن و تبری را با همین نا آگاهیها و فریب دشمن از یاد بردهایم همانها که زمانی در شعر «فروع دین»، ورد زبانهایمان بود اما حالا بچههایمان اصلا آن شعر را بلد نیستند...
همان که طبق حدیث،اگر فردی تمام نمازهایش را بین رکن ومقام، روزهایی را روزه و. شبهای را یاقیام وشب زندهداری بگذراند، اما به قدر ذره خردلی،حب یکی از آن دو نفر،توی دلش باشد، با سر به جهنم خواهد افتاد، اما هنوز خیلیهامان نه دشمنان خودمان را شناختهایم نه دشمنان زهرای بتول را، نه حتی وقتی به آیهی «لتجدن اشدالناس عداوه للذین آمنوا، الیهود والذین اشرکوا، میرسیم» دنبال تطبیقی برایش می گردیم..
درد این است که هرقدر از عمر و ابوبکر ویهود و امریکا، کمتر بدانیم وبگوییم، دیرتر و کمتردشمن را خواهیم دید، کمتر خواهیم شناخت و پیشبینی خواهیم کرد.
درد این است که اگر تولی،کنار تبری نباشد، ایمان ما ونسل آیندهمان خواهد لرزید...
درد این است که تولی و تبری نباید مظلوم بماند، اگر دنبال رشد هستیم...
همین
✍️زهرا نجاتی
#سبک_زندگی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«همین روزها، هشتادسال پیش»
✍️زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین
هفده دی سالها پیش محجبترین زنان مشهد که بهخاطر تسلیم ارادهی رضاشاهی، چادرهایشان را کنار نگذاشته بودند، توسط رضاشاهی به گلوله بسته شدند که بعدها تطهیر شد. آنقدر که وقتی نمایندهی سویس پیشش آمد، گفت: سلام بر سایهی خدا .
و تصور کنید کسی که بزرگترین هنر زورگوییش بود، در جوابش چه گفت!؟
گفت: گاهی با خودم فکر میکنم، شاید خود خدا باشم.
همان رضاشاه، که به دروغ برای تطهیرش روایتهایی ساختند نظیر اینکه وقتی نانوایی را دید که در نان، برادهی چوب میریخته، او را در تنور انداخته.
روایتی که به دروغ ساختند اما به همهی ما رسیده و بعضاً باورش هم کردهایم.
همان رضاشاه، زنانی را در مسجد و درحرم امام رئوف علیه السلام، به گلوله بست به جرم چادر به سر کردن و چه زنانی که بچههایشان سقط شد و چه زنانی که از غم واندوه آب شدند و چه زنانی که خانهنشین شدند و چه سختیها که کشیدند تا حالا به دروغ باز طرفداران همان رضاشاه و فرزند ملعون بیعقلش، به طمع بالاکشیدن ثروت این ملت، شعار زن_زندگی_ آزادی ، سر دهند و عدهای ساده، پشت سرشان مو پریشان کنند و گمان کنند این جماعت دلسوزشان هستند.
یاد و خاطرهی مرحوم بهلول، سخنران حادثهی گوهرشاد و تمام شهدای گلولهباران، گرامی و الهی که دعایشان شامل حال جامعهی امروز ما!
پ.ن: مجموعهی سعدا دو کتاب خاطره از شاه و محمدرضا به نامهای «خودخدا» و «فرستادهخدا»، در دههی فجر، منتشرخواهند کرد، لطفا بخوانید.
#سبک_زندگی
#روزحجاب
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🍃عادت کردهایم
✍️زهرا نجاتی
عادت کردهایم خیلی وقتها کلاههای گشادی برسرمان برود؛اما این حجم از قیمت و پارچه، رسما تحقیر ملت است.
انگار کسی پشت پیشخوان یا مثلاً دوربین همین فیلم نشسته و دارد قاهقاه به سادگی عدهای میخندد که قرار است برای نیم متر پارچه با ظاهری شگرف، بیست و سه میلیون پول بدهند.
بخش دیگر تحقیرش، همین قضیه مسخره ارسال رایگان است.
یعنی کسی که آنقدر بی غم باشد که بیست و سه میلیون پول بیزبان بدهد و در ازایش، یک شلوار پاره تحویل بگیرد که دراوج گرانیها، شاید سیصد تومن پول پارچهاش باشد، برایش اهمیتی دارد که برای ارسال، چهل هزارتومان بدهد یا ندهد؟
میبینید این کاری است که رسانه و فرهنگ مد با ما میکند. همهی ما را بازی میدهد، استانداردسازی وشخصیت سازی میکند و مشتی آدم که ثروت دارند، بازی میخورند اما اگر گفتید برای بقیه چه اتفاقی میافتد؟
بله درست حدس زدید. بقیه دچار فقر کاذب یا احساس فقر میشوند. یعنی فارغ از کسانی که حقیقتا به فقر دچارند، عدهی زیادی هم در جامعه هستند که به حسب رفع نیازهای اولیه وحتی ثانویهشان فقیر نیستند، اما به حسب اینکه در رسانهها، تبلیغات و اجناسی میبینند که به آنها نیاز مبرم ندارند اما دلشان میخواهد که بتوانند خرید کنند، چرا؟
چون احساس میکنند که نمیتوانند بخرند، پس احساس فقر میکنند و این چنین میشود که بعضی ازما، دچار احساس فقرتمام نشدنی، شدهایم.
هرچه میخریم و میپوشیم و میبینیم و میخوریم، احساس بینیازی، نمیکنیم. چون دائم به ما اینطور القا میشود که اجناسی هم هستند که هنوز نداریمشان و لو اینکه خریدشان در نگاه اول احمقانه به نظر برسد.
اینجور وقتها از زاویهی دید آن سرمایهداری که این مدها را ایجاد میکند، همهی مصرف کنندگان، احمق و ساده به نظر میرسند. چیزی شبیه همان گوسفندهایی که در پروتوکل یهود آمده.
حالم بد است از تصور توهین به مردم مملکتم. کاش کمتر ساده باشیم! کاش بازی نخوریم! کاش سواد رسانه داشته باشیم! کاش گنج گمشدهی قناعت، به دامنمان برگردد! همین...
#سبک_زندگی
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI