eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
727 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
213 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
در سردی و سکوت کتابخانه ✍️فاطمه میری مسئول کتابخانه بالا می‌آید کلی سرمان غر می‌زند که این چه وضعی‌ست، چرا پتو روی سرتان کشیدید؟ چرا زودتر نگفتید که گرمایش سالن مطالعه را روشن کنند؟ بچه‌ها به هم نگاه می‌کنند و ریز می‌خندند. مسئول کتابخانه سمت یکی از قدیمی‌ها می‌رود. -فاطمه! گرمایش روشن بشه؟ -من نمی‌دونم خانم از بقیه بپرسید. مسئول کتابخانه بالای سر تک تک بچه‌ها می‌رود و این سوال را تکرار می‌کند. همه جواب مشابهی می‌دهند. گویا هیچ‌کدام نمی‌خواهند مسئولیت این کار بر گردنشان باشد. می‌خواستند تا می‌شود در مصرف گاز صرفه‌جویی کنند. دل‌شان شاید برای بچه‌های دره اورامانات می‌‌لرزد. مسئول کتابخانه با غر به سمت تلفن می‌رود. - از شما حرف در نمیاد، خودم میگم گرمایش را روشن کنن. گفتن صرفه‌جویی نه این‌که خودت رو بکشی آخه. آن روز قسمت بچه‌ها نشد از گرمایش استفاده کنند. انگار خدا از نیت‌شان خبر داشت. مسئول گرمایش هم یادش رفت و سالن گرم نشد. این حال و روز طلبه‌های پژوهشگاه بود که به قدر حتی یک گرمای معمولی دل‌شان نمی‌آمد از گاز استفاده کنند. شاید این کار باعث شود گاز به همه جای ایران برسد! کاش به گوش برخی مسئولین برسد که سفره انقلاب را ارث پدری می‌دانند. بیایند و از این جوانان و نوجوانان یاد بگیرند. این جوانان که لباس حب‌الوطن به قامت آنان برازنده بود. @AFKAREHOWZAVI
سلام و نور 🔖مجموعه اولین خاطره‌نگاری هیأت گفتگومحور بانوان‌ طلبه تاریخ‌پژوه منتشر شد. 1⃣یادداشت اولین متن دعوت هیأت یاوران زینبی، نجمه صالحی https://eitaa.com/javal60/1306 2⃣یادداشت هم‌نشینان بهشتی، رویا ایمانی https://eitaa.com/javal60/1322 3⃣یادداشت جشن متفاوت، نجمه صالحی https://eitaa.com/javal60/1276 4⃣یادداشت دوشنبه‌های امام حسینی، صدیقه قصاب ساروی https://eitaa.com/javal60/1321 5⃣یادداشت محفل بانوان تاریخ پژوه در هیئت بانوی تاریخ ساز، آمنه خالقی فرد https://eitaa.com/javal60/1319 6⃣یادداشت هیأت یاوران زینبی، زهرا کبیری پور https://eitaa.com/javal60/1305 7⃣یادداشت پر از شور عین شیرینی، فاطمه میری https://eitaa.com/javal60/1314 8⃣یادداشت دوشنبه‌های امام حسینی، وعده‌گاه تاریخ‌دوستان و تاریخ‌پژوهان، زهرا مهرجویی https://eitaa.com/javal60/1304 9⃣یادداشت میدان مسابقه، نجمه صالحی https://eitaa.com/javal60/1137 0⃣1⃣یادداشت قول دادن ممنوع، مریم زارعی https://eitaa.com/javal60/1289 1⃣1⃣یادداشت هیأت خانگی، آسیه آخوند قرقی https://eitaa.com/javal60/1308 2⃣1⃣یادداشت کلم‌پلوی تاریخی، محبوبه زمانی https://eitaa.com/javal60/1283 3⃣1⃣یادداشت آخرین‌ها، نرگس سلیمانی https://eitaa.com/javal60/1323 4⃣1⃣ یادداشت مخاطب خاص من حسین علیه‌السلام، خانم صدر https://eitaa.com/javal60/1326 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌مسئله این است!  ✍️سیده زهرا عابدیان زمانی که دخترها ژست فیلسوف‌مآبانه به خود گرفته، جلسه‌ای رسمی در بررسی معضلات و مشکلات پیچیده زندگی‌شان ترتیب می‌دهند، به احتمال قوی، موضوع "پسر بودن یا دختر بودن؛ مسئله این است؟!"، سیمرغ بلورین پرطرف‌دارترین و جذاب‌ترین موضوع را از آن خود می‌کند. با تمرکز و توجه بر دلایل و نظراتی که در این جلسات مطرح می‌شود، می‌بینیم بیشتر کسانی که تمایل به پسر بودن دارند، چندان علاقه‌ای به اصل موضوع (پسر بودن) ندارند، بلکه این آثار مطلوب ناشی از پسر بودن است که آنها را مجذوب خود کرده است. آثاری همچون آزادی و استقلال بیشتر، بهره‌مندی بهتر و کامل‌تر از امکانات چه در خانواده و چه در اجتماع، توجه و حمایت افراطی از پسر در برخی خانواده‌ها، قدرتمند دانستن پسر و...، این آثار خواسته یا ناخواسته پیامدهایی بر روند رفتار طبیعی دختر دارد؛ تبعیض عاطفی، تبعیض مادی، تبعیض اجتماعی و موارد این‌چنینی. تمام این مسائل باعث می‌شود دختر با حسابی سرانگشتی به این نتیجه برسد که دختر بودن باعث شده تمام درهای خوشبختی به سوی او بسته شود. خانواده که رکن اساسی شکل‌دهی هویت او را برعهده دارد، در نگاه او مانعی بزرگ می‌شود و جامعه‌ای که دختر از اعضای اصلی آن به حساب می‌آید، او را به درستی به رسمیت نمی‌شناسد، درنتیجه ناامیدی شدید بر او تزریق می‌شود. راهِ حل این مشکلات چیست؟ دختر به خود می‌قبولاند، راه رهایی از این مصائب و رسیدن به آمال و آرزوهایش، منوط به پسر بودن اوست. بنابراین تمام تلاشش را می‌کند مسیری در پیش بگیرد متفاوت از آنچه در سیستم جسمی و روحی او ثبت شده است. انتخاب مسیر مخالف جهت هویت، بحران هویت او را تقویت کرده، اولویت‌های تعریف شده وجودش را تغییر می‌دهد، تمام هم و غم دختر می‌شود مردواره شدن. اصرار و ادامه این مسیر، باعث سقوط ارزشمندترین داشته او می‌شود؛ از دست دادن کرامت انسانی. اگر سکانس‌های زندگی این دختر طور دیگری طراحی می‌شد، حس خرسندی از هویتَش، جزء لاینفک زندگی او می‌شدند. به عنوان مثال، اگر از همان ابتدا در خانواده تربیتی سرشار از عشق، عزت و احترام به او عرضه می‌شد، با آغوش باز دخترانگی و زنانگی‌اش را درک می‌کرد، با تمام وجود آن را می‌پذیرفت و برای حفظ آن لحظه‌ای دریغ نمی‌کرد. معرفی الگوهای صحیح و مناسب ایرانی و اسلامی، چهارچوب دقیقی از وجود او، استعدادهایش و اهداف و وظایفش تعریف می‌کرد. فراهم کردن امکانات مناسب در خانواده، اجتماع و تشویق‌های مستمر، دستیابی به استعدادهایش را آسان‌تر کرده و انگیزه مضاعفی را در وجودش شعله‌ور می‌کرد. حداقلی‌ترین نتیجه این اتفاق، تقویت بعد روانی و شخصیتی او است یعنی افزایش اعتماد به‌نفس و عزت نفس. از این پس، او دیگر در تشخیص اولویت‌های زندگی‌اش دچار مشکل نمی‌شود. هنر مدیریت صحیح را آموخته، می‌تواند در عین به رسمیت شناختن ظرایف و عواطف زنانه خود؛ به ایفای نقش‌های اساسی زندگی خود (دخترانگی، مادری و همسری) بپردازد، نسبت به مسائل جامعه احساس مسئولیت کند و حضور مقتدرانه و سرشار از کرامت خود را در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تجربه کند. در این حالت، زن و تاثیر به سزایش در جامعه از چشمان تیزبین احدی مخفی نخواهد ماند. حالا بیایید سؤالی از بانوی موفق و پرافتخارمان بپرسیم! آیا دوست داری  یک مرد(پسر) باشی؟ قطعا این سؤال مزاحی شیرین خواهد بود برایش؛  چرا که او دیگر به این باور قلبی رسیده است که تنها در جایگاه دخترانگی و زنانگی خود می‌تواند ظرفیت‌های بالقوه‌اش را بالفعل کند و حرکتی تمدن‌ساز را در تاریخ به ثبت برساند. @AFKAREHOWZAVI
زن، کریمه‌ی الهی ✍️الهه دهقانی پوشیدگی زن نشان‌دهنده‌ی عفت او و بیانگر این مطلب است که مردان متوجه شوند، او مایل نیست خود را به آنان عرضه کند. طبعاً چنین زنی کمتر در معرض آسیب قرار می‌گیرد و امنیت روانی و اجتماعی بیشتری خواهد داشت. این توقع که برخی از زنان خود را در معرض نمایش نامحرم قرار می‌دهند و سپس انتظار دارند به آن‌ها تعرض نشود یا اینکه پلیس، امنیت آن‌ها را تأمین کند، خواسته‌ی نابجایی است؛ زیرا هر کنشی واکنشی دربی دارد. طبیعتاً تحریک دیگران، آزار آن‌ها را در پی خواهد داشت. به نظر می‌رسد اکثر زنانی که در جامعه به جلوه‌گری و خودنمایی می‌پردازند از ارزش گوهر ناب وجودشان غافل هستند. آنان به هدف خداوند از آفرینش زن پی نبرده‌اند و به جایگاه و منزلتی که برای آن‌ها قائل است، واقف نیستند؛ به همین دلیل برخی از زن بودن خود محزون‌اند و به مردوارگی رو آورده‌اند و کارهای کاملاً مردانه انجام می‌دهند، عده‌ای هم از زنانگی خود به‌عنوان ابزاری برای کسب درآمد و یا جلب‌توجه بهره می‌برند. 🔗متن کامل در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
عرصه‌های مادری ✍️زهرا نجاتی مادری من و مادرانگی‌هایمان در هیچ‌‌چیز خلاصه نمی‌شود. پخش شده است روی تمام عرصه‌های زندگی‌مان. مثل نور آفتاب. یک عرصه‌‌اش هم شده رسانه. عرصه‌ای که از قضا در این زمانه، شاید حرف اول را بزند. از هر زاویه‌ای که وارد می‌شوی، رسانه نقش ایفا می‌کند و نه تنها این، بلکه رنگ می‌زند، تمدن می‌آورد، گفتمان می‌آورد و از همه بدتر عقلانیت ایجاد می‌کند. سال‌ها پیش، کشیش‌ها به فکر افتادند تا از تلویزیون برای تبلیغ استفاده کنند، اما رفته رفته ناچار شدند بر اساس میل کارگردان یا درست‌تر، براساس ماهیت رسانه‌‌ی تصویری، از زمانش بکاهند، بعد کم‌کم ناچار شدند محتوا را به حالتی که جذاب باشد، در بیاورند و کم کم محتوا چنان مبتذل شد که کشیش‌ها ترجیح دادند از خیر تبلیغ مذهب در رسانه‌های‌شان، بگذرند. این همه یعنی چه؟ یعنی رسانه صرفا یک ابزار نیست، ابزار بی‌جهت نیست، رسانه ابزاری جهت‌دار است که از قضا برخاسته از تمدن و نوعی از نگاه است. نوعی نگرش و به بیانی عقلانیت. حالا همین رسانه مثل یک هیولای ترسناک چمبره انداخته روی زندگی‌‌ همه‌ی ما. برای مبارزه با این هیولا به سواد نیازمندیم. همه و به خصوص، ما مادرها؛ زیرا از قضا ساحت تربیتی‌مان بدجوری گره‌خورده به رسانه. بدجوری گره خورده به اینکه آسیب‌ها، ماهیت، ملزومات، محتوا، مجراهای رسانه را بشناسیم. اگر نه کاملا اما لااقل تا حد زیادی، بیایید با محتوای انیمیشن، فیلم‌ها، عکس‌ها و هر رسانه‌ی دیگر آشنا باشیم و از همه‌ی اینها مهم‌تر، دست برتر و بالاتر در شناخت و معرفی انیمیشن‌ها داشته باشیم. نه تنها از موسیقی، فیلم، بازی، انیمیشن، بی‌خبر نباشیم، بلکه همیشه پیشنهاداتی برای ارائه داشته باشیم و از همه مهم‌تر، زیر ساخت‌های فکری و تمدنی زندگی‌مان را طوری طراحی کنیم که نقش رسانه، بر نقش پدر و مادر، سبقت نگیرد و خود و فرزندان‌مان در نهایت آگاهی با رسانه، مواجه شوند و فعلا، همین! @AFKAREHOWZAVI
خاطرات خانه‌ی بابابزرگ ✍️فاطمه پورسعید، با ارسال خاطره به جمع نویسندگان مجله افکار بانوان حوزوی پیوست. ۹ سالم که بود می‌نشستم روی ایوان خانه‌ی بابابزرگ و دفترم را مقابلم می‌گذاشتم و غرق نوشتن می‌شدم. سوژه‌ها مدام در سرم می‌چرخیدند و مغزم انگار می‌خواست از کلمات منفجرشود. باید آن‌قدر می‌نوشتم و می‌نوشتم که سَر و کله‌ی شلوغم خالی خالی می‌شد! ایوان خانه بابا بزرگ ذهنم را سبک می‌کرد، انگار آنجا که می‌نشستم واژه‌ها با پای خودشان و بدون فشار از سرم روی کاغذم می‌ریختند. چندروزی بود که به‌حساب خودم درگیر رمان پرپیچ وتابی بودم‌.آرام نمی‌گرفتم تا تمامش نمی‌کردم.تمام که شد انگاردنیا را به من داده باشند همیشه داستان‌هایم را برای خواهرکوچکم می‌خواندم. اوهم همیشه مشتاق شنیدن‌شان بود و با قهرمان‌های داستان‌های من زندگی می کرد،گاهی اگر یکی را در متن می‌کشتم با من کلنجارمی‌رفت و قسمم می‌داد که «توروخدانکشش» یا «چرا اینطوری شد؟» «چرا آن‌طوری نشد؟» «اینجاش راعوض کن!» رمان جدیدم را در دفتر چهل برگی نوشته بودم،عادت داشتم برای هرصفحه نقاشی مربوط به آن صفحه را زیر همان بکشم. این کار داستان‌هایم راخیلی برای خواهرم جذاب‌ترمی‌کرد. جلد دفترم آبی‌نفتی بود، خوب به‌یاد دارم. رمانم را برای زهراخواندم و اوهم چقدر لذت برده بود.دوست داشتم اگر بشود چاپش کنیم. یادم می‌آید داستان درباره‌ی یه دختر خارجی بود باموهای طلایی و لباس های پف پفی که در هر صفحه عکس متفاوتی از او را درحالت‌های مختلف کشیده بودم. یک خواهر دیگر هم داشتم که کلا سازگاریش باهمه کم بود.آن عصر گرم تابستان وقتی رمانم رابرای زهرا خواندم وهردو غرق درلذت بودیم؛ خواهر ناسازگارم شیطنتش گل کرد و دفتر آبی نفتیم را گرفت و دوید و خواست که بروم بدوم واز او بگیرم. می‌دانست چقدر برایم عزیزاست. من هم برای اینکه مثلا بگویم برایم مهم نیست عکس العملی نشان ندادم. پشت سر هم می‌گفت «الان می‌ندازمش توی پنکه، الان می‌ندازمش توی پنکه...» پنکه‌ی پایه کوتاه با پره‌های سبز تیره که در هوای شرجی شمال واجب بود قِرقِرکند.خواهرم دفترم راسمت پنکه برد و فقط یه لحظه بود نه خودش فهمید چه شد.نه من و زهرا! تکه های دفترِعزیزم درهوا می‌چرخید و هرسه ناباورانه به کلمات رمانم که قَر و قاطی شده بود خیره شده بودیم. اگربگویم آن لحظه مُردم ،دروغ نگفتم ولی عجیب بود خشم فرو خوردم وهیچ حرفی به او نزدم، محبت خواهری مهم‌تر بود برایم! او می‌خواست توجه من راجلب کند. خودش کلی پشیمان بود. داشت سکته می‌کرد و من نباید بیشتر اذیتش می‌کردم! گذشت! سال‌های زیادی از آن‌روز گذشته ولی هنوز هم دلم پیش آن دفتر و آن عکس‌های رنگارنگش است که مبهم در ذهنم مانده و نمی‌دانم چرا اصلا یادم نمانده که داستانش چه بود!؟ دلم لابه‌لای تکه های دفترم خرد شده بود و در میان باد تند پنکه‌ی خانه ی بابابزرگ گم! اما عشق و علاقه خواهری در میان‌مان باقی ماند و همیشه خواهد ماند. امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ می‌فرمایند: «اَكرم عَشیرتَكَ، فَاِنَّهم جَناحُكَ الّذی بهِ تَطیرُ، وَ‌ اَصْلُكَ الّذی اِلیهِ تَصیرُ، وَ‌ یَدُكَ الَّتی بِها تَصوُلُ». خویشانت را گرامی بدار، زیرا آنان بال و پَرِ تو هستند كه با آنان پرواز می كنی و اصل و ریشه تو می باشند كه به ایشان باز می‌گردی و دست (یاور) تو هستند كه با آنها (به دشمن) حمله می‌كنی (و پیروز می شوی). * نهج‌البلاغه، نامه 31، ص 939. @AFKAREHOWZAVI
لحظه‌ها را دریابیم ✍راضیه فاضل‌فر، با ارسال دل‌نوشته به جمع نویسندگان مجله افکار بانوان حوزوی پیوست. میان تمام دلتنگی‌ها، غم نبودنت مرا آزار نمی‌دهد؛ می‌دانم و ایمان دارم که هرآغازی پایانی دارد. آنچه مرا می‌آزارد پایان تو نبود، که این قانون زندگی بود، من حتی دلتنگ نبودنت نیستم! دلتنگ نگفته‌هایی هستم که شاید با گفتن‌شان تو زیباتر و دلگرم‌تر کوچ‌ات را آغاز می‌کردی؛ نه اینکه چشم به راه من باشی و من از راه نرسم و با تمام وجودت گوش شوی برای شنیدن جملاتی که باید می‌گفتم و من نرسیدم بگویم. من دیر رسیدم و تو میانه‌ی سفرت بودی و این وسط دل شکسته‌ی تو و بغض نترکیده‌ی من عذابی است که از با هم بودن‌مان برای من به ارث ماند! چه زیبا گفت امیر مومنان علیه السلام «الفرصت تمر مر السحاب»* فرصت‌ها مانند ابر زود از افق زندگی می‌گذرند! حالا من ماندم و یک عمر افسوس و دلتنگی برای نگفته‌هایم! حرف‌هایی که روی دلم سنگینی می‌کند و در قالب اشک بر آرامگاه تو جاری می‌گردد و هیچ دردی را دوا نمی‌کند حتی بغض ناترکیده‌ام را، گاهی زودتر از زود دیر می‌شود، به دل‌مان فرصت دهیم تا گاهی خودش را خالی کند. درخلوتی با آنکه دوستش دارد به گفتگو بنشیند و هرآنچه را باید او بداند به او بگوید. *نهج‌البلاغه،ص1086 @AFKAREHOWZAVI
🇮🇷 دست‌هایم به روی تو باز است، تا زمانی که عمر امان بدهد چه نیازی به اینکه ‌نامحرم، به تو آغوش رایگان بدهد پارۀ جان و ساقۀ تُردَم، قد بکش، گل بده، بهاری باش نکند پاسخ سؤالت را، رنگ و وارنگی خزان بدهد سر سجاده، زیر چادر من، خانه‌ات را دوباره برپا کن خانۀ عشق و اعتقادت را، نتواند کسی تکان بدهد درد دل کن همیشه می‌شنوم، غم اگر داشتی خریدارم نگذاری تمسخر دستی، اشک‌های تو را نشان بدهد خانه و خانواده‌ات اینجاست، ما تو را عاشقانه می‌خواهیم نکند نور چشم این خانه، دل خود را به این و آن بدهد خانه با قلب‌های ما گرم است، سر سفره کنار هم‌ شادیم نفروشی کرامت خود را، بی‌طمع کی غریبه نان بدهد؟ خانه یعنی وطن عزیز دلم، وطن آغوش مادر است آری! عاقل آخر نمی‌تواند که خانه را دست دشمنان بدهد 💠 💠 @shaeranehowzavi
حکایتی از منطق زنانه و اخص آن، منطق مادرانه ✍️دکتر مریم منصوری، عضو تحریریه مجتهده امین روز میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها، بهانه‌ی خوبی برای اندیشیدن به "ما"! معتقدم "ما"های نیندیشیده‌ی زیادی داریم که البته ذیل نگاه توحیدی و ضرورتی وحدانی می‌توان تشریحش کرد. امروز به نحوه‌ی "شدن" و "رسیدن" ی که در زنان جامعه‌ی ما متبلور است و البته در بیانش تا حدودی قاصریم، بپردازم. منطقِ شدن در نگاه زن ایرانی، حتی برای آنان که تجربه‌ی مادری ندارند، ولو کمتر، منطق مادری است. منطق را به معنای "نوع خاصی از فهم، نگرش، رفتار و تجربه و گره خوردن اینها با یکدیگر" به کار می‌برم. گاه گاه که نوای پیشرفت به سمعم می‌رسد، هرچه سعی می‌کنم، خودم را که هیچ، پاره‌گان تنم را هم نمی‌توانم به الگویی از پیشرفت برسانم که پسرم، بهترین معمار یا مهندس مدینه‌اش شود و دخترم، ماهرترین پزشک اطرافیانش فقط! اصلا من باید بخواهم؟ مادر چه باید به فرزندانش ارزانی کند تا فرزندش، به سمت پیش برود؟ الگوی پیشرفتی که به دنبالش هستیم، به دنبال جلو زدن از همه است؟ در چه چیزی؟ برای چه چیزی؟ و با چه "همه" ای در حال در افتادن است؟ با "همگانی" که غرب فقط مصداقش است و لاغیر، میتوان به مسابقت و مساوقت نشست؟ بگذارید جدای از توصیف منطق مادری، معیار را هم منطق مادری در نظر بگیرم، چون آن‌چه مادر دارد، نزدیکترین نقطه به فطرت هر انسانی است و البته نمیبینیم کسی که مادری نخواهد! بزرگترین مصداقش هم اشکانی‌ است که اغلب انسان‌ها در لحظه‌‌ی شهود مادری از دیدگانشان جاری‌ست. مادری یعنی در مقام_ و نه حال_ فروبستن دیدگان از "خود" که نامش ایثار است! بسیاری از انسان‌ها در لحظه، تجربه‌ی ایثار را دارند، اما مادری حال دائم است، مقامی است که برون رفت ندارد. یا در مقام مادری بودن و یا در مقام مادری نبودن. مادری در حال نیست و تنها با لحظه پیوند نمی‌خورد. لحظه‌ای را تصور کنید که انسان‌ها تصور کنند این خلق "مادرانه" را در خود وسعت دهند. شدن به سمت مادری! شدن به سمت بهشت است. چرا که هرجا، قیام به مادری شود، بهشت است*. روایت مادرانه‌ی پیشرفت، روایت پیش رفتن و پیش راندن است. روایت صدور است. و البته اگر قاعده‌ی "معطی شئ باید واجد شئ باشد"، را در نظر بگیریم، ذیل نگاه موهبانه و ایثارگرانه‌ی مادری، پیش‌راندن، نیازمند پیش‌رفتن است لزوما!لذا الگوی پیشرفت، الگوی فرا رفتن از خود، و نگاه به دیگری‌ها نیز هست. * الجنه تحت اقدام الامهات یعنی زیرپای مادران بهشت است. یعنی هرجا مادری، مادری کند بهشت است. چقدر این ترجمه‌ی اشتباه، زیبایی این کلام را حیف کرده! @AFKAREHOWZAVI
🔰انتشار یادداشت‌ لیلا همایون‌فرد، سطح چهار تاریخ اهل‌بیت علیهم‌السلام، عضو تحریریه مجتهده امین در روزنامه سراسری سراج https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/16030 @AFKAREHOWZAVI
🔰انتشار یادداشت زهرا سعادت عضو تحریریه مجتهده امین/نقد یارانه حجاب و حجاب یارانه‌ای خانم خزعلی معاون رئیس جمهور در روزنامه سراسری سراج https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/16014 @AFKAREHOWZAVI