مجله افکار بانوان حوزوی
. 🌐 به میزبانی خبرگزاری حوزه ✍️ نخستین محفل یادداشتخوانی بانوان حوزوی برگزار میشود 🔗 خبرگزاری ح
🔰۱۹بهمن ماه۱۴۰۱، نخستین گعده یادداشتخوانی بانوان اعضای تحریریه مجتهده امین در خبرگزاری حوزه برگزار شد.
🔗لینک تصاویر
https://b2n.ir/t90538
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
🔰۱۹بهمن ماه۱۴۰۱، نخستین گعده یادداشتخوانی بانوان اعضای تحریریه مجتهده امین در خبرگزاری حوزه برگزار
1⃣ماجرای گعده و خبرگزاری
✍🏻 زهرا کبیری پور، عضو تحریریه مجتهده امین
ماجرا از آنجا شروع شد که دو نفر از عزیزان تحریریه در ذیل یادداشتی با محوریت مسجد، تلویحا اشارهای به کافه رفتنِ دو نفرهی خود و گپ و گفتشان کرده بودند... و خوب این موضوع دلِ اعضای تحریریه را قلقلک داده بود لذا در یک عملیات انتحاری از مدیر تحریریه که از قضا یکی از همان دو نفرِ خاطی بود، تقاضا نمودند که آقا پس ما چی؟!
ایشان که مثل همیشه دست به اسلحه بودند، فرمودند: چرا که نه! بفرمایید درخدمت باشیم... یک به یکِ حسرت خورندگان خودی نشان داده و گفتن من من...
آمار که بالا رفت، موضوع جدیتر شد و از ما قول گرفته شد که برای چهارشنبه وقت خود را خالی کنیم... ما نیز خالی نمودیم... اما از کجا و چگونه و چطورش هیچ اطلاعی نداشتیم!
تا اینکه چند روز بعد پیامی ارسال شد با این محتوا که قرار است جمعی از بانوان تحریریهی مجتهده امین در خبرگزاری حوزه به میزبانی آقای صدرایی دور هم جمع شده و گل گفته و گل بشنوند.
خوب اسم خبرگزاری که آمده اولین چیزی که به ذهن متبادر شد، یک جلسهی رسمی و خشک بود، اما از آنجا که هرچه از دوست رسد نیکوست، جمعی از خواهران اعلام حضور کردند و جمعی از خواهران ساکن قم ابراز حسرت کرده و مانند خواهران شهرستانی به دستهی حسرت خورندگان گِرویدند.
روز موعود فرا رسید و از تعداد افرادی که اعلام حضور کرده بودند تنها سه نفر سر وقت و یک نفر با تأخیر شرکت کردند که با مدیر مجموعا شدیم پنج نفر.
ابتدای جلسه که چهارنفری بودیم کمی گل گفته و گل شنیدیم و به یک یادداشت بسیار زیبا گوش جان سپردیم! و در حضور آقای رکوردر قلمیِ مشکی که روی میز جا خوش کرده بود به نقد و بررسی آن پرداختیم و در ادامه گوشِ جان سپردیم به یک نوشتهی طنز بسیار زیبا و وزین که برکت فراوانی در پی داشت. چون در اثنای خوانش آن، نفر پنجم گروه شرفِ حضور یافتن و در اثناتر جناب آقای صدرایی تشریففرما شده و بسی حسرت خوردند که چرا از اول یادداشت را نبودند. البته ما خیالشان را راحت کرده و گفتیم نگران نباشید عصر دود که نیست! فیالفور در ایتا برایتان ارسال میکنیم.
ایشان از این دیدار ابراز خرسندی نموده و بسیار از این گردهمایی استقبال کردند و از حضار خواستند که به معرفی خود بپردازند.
خانم مدیر شروع به معرفی خودشان کردند که در اثنای آن آقای علیزاده نامی نیز به جمع ما پیوستند که ما در ادامه متوجه شدیم، ایشان از یادداشت نویسان تراز هستند...
ادامهی معرفی دوستان با مشایعت آقای عکاس که از زمین و زمان عکس میگرفتند و آقای رکوردر که همه را ضبط میکردند و حضور مدیر عصر زنان ادامه داشت که ناگهان خبر رسید که آقای صدرایی باید این جلسه را ترک کرده و به جلسهی دیگری بروند.
ایشان در پایان اضافه کردند که چون اینجا متعلق به حوزه است خانهی دوم شما خواهران طلبه بوده و شما هر وقت که دوست داشتید میتوانید با هماهنگی قبلی تشریف بیاورید و از محیط اینجا برای گعدههای خود استفاده کنید و در پایانتر نیز به هرکدام از ما دفترچهی یادداشتی با آرم بزرگ خبرگزاری! اهدا کردند.
ولی آیا جلسه در اینجا پایان یافت خیر...
بعداز بدرقهی آقای صدرایی و علیزاده و آقای عکاس، عذر آقای رکوردر را نیز خواسته و به گفتگو و یادداشت خوانی خود ادامه دادیم و خطاب به مدیر محترم فرمودیم آیا آن قراری که شما رفتید و شعلهی این قرار را روشن کرده بود نیز اینگونه بود!!؟
ایشان فرمودند خیر
لذا ما نیز فرمودیم باید ما را به مکان مورد نظر در آن یادداشت که ختم به اینجا شد ببرید... و جای دوستان خالی بعد از اقامهی نماز جماعت در قسمت حسینیهی مسجد (ذکر شده در یادداشت دوستان) که ثواب کمتری داشت! به کافهی مذکور رفته و آنجا را با حضورمان مزین نمودیم و کافه را به خواندن یادداشت و شعر زیبا مهمان کرده و بعد از خالی کردن مقادیری از جیب مدیر عزیز تحریریه مکان را به مقصد خانههایمان ترک کردیم.
خلاصه که جای تمام آنهایی که گفته بودند میآیند اما نیامدند و جای حسرت خورندگان خالی...
اما در پایان ذکر چند نکته را الزامی میدانم:
با حضور آن آقای رکوردر که از ابتدای جلسه با ما بود و آقای عکاسی که ما را همراهی میکرد، منتشر شدن چنین خبر کوتاهی از خبرگزاری بعید مینمود.
آن همه عکس گرفته شد ولی در اطلاعرسانی خبرگزاری اثری از آقای صدرایی وجود ندارد و گویی ما خواهران آنطور که در تصاویر منعکس شده است شیک و اتو کشیده نشسته و با یک فرد خیالی در حال گفتگو هستیم.حضور ایشان در جلسه به قدری کوتاه بود که از عزیزان شش نفرهی حاضر در گروه دو نفر حتی نتوانستند خود را معرفی کنند...!
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
پذیرش خود
✍️مرضیه رمضانقاسم
نه از در اوج بودن مغرور شو
و نه از پائین بودن دلسرد
زندگی پستی و بلندی دارد، در مشکلات زندگی خودت را تنها نگذار با خودت خوب حرف بزن و حرف خوب بزن.
با خودت همانطوری سخن بگو که دلت میخواهد دیگران با تو آنگونه صحبت کنند.
خودت را در هر صورت دوستبدار خواه بالای الاکلنگ زندگی باشی و خواه پائین آن.
گاه در عین بالا بودن باید کوتاه بیایی چون هنر در پائین بودن است و گاه برعکس...در کل باید شرایط را سنجید.
مهم حفظ ارزشهاست به خودت سخت نگیر، بالا و پائینیها گاه نسبیاند و اعتباری...
در هر حال عاشق خودت باش و
این عشق را مشروط به بالا بودن نکن.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«کوچهی آبادانی ها»
✍️طیبه فرید
کوچه ما وسط خیابان شانزده متری اول بود. از اول تا آخر کوچه همه باغچهها پر از درخت نارنج بود، به جز باغچهٔ نادرآقا که بهجای نارنج، پیچ امینالدوله توی باغچه کاشته بود با یک درخت بزرگ انجیر. فصل گل دادن پیچ، باغچهٔ نادرآقا، پاتوق بچههای کوچه بود که شیرهی ته یاسهای زرد و سفید را میمکیدند و کِیف میکردند.
روبروی کوچهٔ ما، کوچهٔ آبادانیها بود، خانوادههای جنگزدهای که آمده بودند شیراز و طی یک قرارداد نانوشته، به خاطر غلبه جمعیتشان بر سایر اهالی کوچه، اسم کوچه شده بود کوچهی آبادانیها!
اول کوچه خانهٔ بزرگی بود که درخت طاووسی بزرگی در باغچهاش داشت، آن زمان درخت قدمتداری بود. زن صاحبخانه آرایشگر بود و دخترهایش وردستش بودند، کوچکترین دخترشان رابی در مدرسهٔ ما درس میخواند، روبروی خانه آرایشگر آبادانی خانهٔ آقا رضا بود، خانهٔ در کرمی در به ساختمانی که دو طرف ورودی خانه دو تا سکو بیرون زده بود که وسط سکوها باغچه بود، آقا رضا مرد کاملِ قد بلندی بود که همیشه شلوار لی میپوشید و آستینهایش را تا زیر آرنج بالا میداد و موهای جو گندمیاش تا کنار گردنش بلند بود با سیبیل پرپشت و عینک کائوچویی قهوهای، عیالوار بود. دو قلوهایش، احترام و محترم هم کلاسیهای خواهرم بودند. آدمهای آرام و خونگرمی که آزارشان به کسی نمیرسید. انتهای کوچه آبادانیها با یک کوچهی باریکتر که از وسطش جوی آبی رد میشد، میرسید به خیابان اصلی و قبلش زمین باز نسبتا بزرگ سرسبزی بود و یک سوپری روبروی زمین که معروف بود به سوپری ننه آیت!
ننه آیت بیشتر دندانهایش ریخته بود، موهای غالبا مشکیاش را فرق وسط میگذاشت و روسریاش را محکم می بست و لُپهایش همیشه آویزان بود،آیت هم پسر بزرگش بود که باخودش مو نمیزد،فقط سیبیل داشت. همان حکایت عین سیبی که از وسط نصف شده باشد.
زنهای آبادانی کوچه عمدتا شالهای مشکی خاصی میپوشیدند و با لباس های بلند و عبا بیرون میآمدند. بخاطر لهجه و لباسشان همیشه برای من که کودکی نوپا بودم جذابیت داشتند. مردمی خونگرم و سازگار که دست تقدیر آنها را از سرزمین مادریشان رانده بود و آورده بود در کوچهٔ آبادانی ها ساکن کرده بود.
گل درشتترین خاطرات کوچه، شبهای محرم بود.آن قدر شیرین بود که یکسال انتظار میکشیدیم محرم بشود و این خاطرات برایمان تکرار شود. وقتی پرچمهای سیاه سر در خانهها را میپوشاند و از دم غروب بساط عزاداری جلو در خانهٔ آقا رضا علم میشد.میکروفون پایه بلند وباند و... بعد از نماز مغرب جوانهای آبادانی بعضا با ظاهری ژیگول جمع میشدند وسط کوچه و شروع میکردند به نواختن سنج و دمام! و این اولین مواجههٔ من با این مجموعهٔ موسیقایی فولکلور بود، دود اسپند کوچه فضای کوچهٔ آبادانیها را سفید میکرد و عطرش کل محل را بر میداشت، و با نوای سنج و دمام، جمعیت در چشم بر هم زدنی جمع میشد و در کوچه جای سوزن انداختن نبود. زن ها غالبا مینشستند جلو در خانهٔ زن آرایشگر که با وجود پُل جلوی در، کمی از سطح کوچه بالاتر بود و به نمای خانه ٔآقا رضا مُشرف بود. وقتی سنج و دمام تمام میشد، آقا رضا با هیبتی مردانه و سیاهپوش پشت میکروفون پایهدار قرار میگرفت و جوانها سریع دورش دایره میزدند و آقا رضا با نفس گرم شروع می کرد به خواندن نوحه:
شیعه زنو شد، زنو شد ماه محرم
زنید و بر سر اندر این عزا به ماتم؛ واویلا عزا و ماتم؛راس شریف شه دین؛ سبط پیمبر؛از این عزا بر سر زنان؛ حیدر صفدر! واویلا حیدر صفدر!کشتند عون و جعفر و عباس و اکبر...جوانها هم همانطور که دور آقا رضا دایرهوار میچرخیدند،خم میشدند و سینه میزدند و انعکاس صدای سینه زدن جوانها باتکرار نوای واویلا عزا و ماتمِ این مجموعهی موسیقایی را تکمیل میکرد.
اشک روی صورت زنها قِل میخورد و پهنای صورت مردها خیس اشک بود و این ماجرا تا شب عاشورا ادامه داشت و ما بچه ها هر غروب منتظر بودیم که بساط کوچهٔ آبادانی ها علم شود و برویم تمام آن اتفاقات تکراری و جذاب را ببینیم.
یادم نمیآید آخرین بار کی بود که در این قاب پر خاطره قرار گرفتم اما یک روز غروب کامیون بزرگی آمد سر کوچهٔ آبادانیها و اسباب و اثاثیهٔ زن آرایشگر را بار زد و رفت، بعد از رفتن آنها همسایهها هم یکی یکی رفتند و آقا رضا آخرین آبادانی کوچه بود که با رفتنش کوچه از ماهیت آبادانی به یک کوچهٔ معمولی با همسایههای ناشناس تقلیل پیدا کرد. خیلی از خانهها با خاک یکسان شدند و بعداز مدتی تبدیل شدند به خانه های نوساز و شیک دو یا سه طبقه.
ننه آیت از دنیا رفت و آیت با آن سیبیل مشکی به جایش نشست پشت دخل!
کمی بعد دیگر شبهای محرم خبری از دار و دستهٔ آقا رضا نبود. همهٔ آبادانی ها رفته بودند. حالا تنها چیزی که از آن روزها مانده درخت انجیر جلوی در خانهٔ نادرآقاست!
@AFKAREHOWZAVI
الگو پذیری از وقایع تاریخی انقلاب اسلامی ایران
✍️فاطمه میری
در دفتر تاریخ، برخی روزها پررنگتر هستند. روزهایی که وقایع مهمی در آن رخ میدهد. رویدادی که زندگی مردمان عصر خود و یا اعصار پیشرو را تحتالشعاع قرار میدهد. وقایعی که نشان گذار از یک پیچ تاریخی است.
انقلابها از این گونه موارد هستند که زندگی اجتماعی و فرهنگی و دینی مردم را با خود همراه میکنند.
کلمه انقلاب در لغت به مفهوم دگرگونی و تغییر اساسی است. فلاسفه معتقدند انقلاب به معنای آن است که ذات و ماهیت یک شی، تغییر بنیادین کند. در واقع تغییر اساسی در محتوا با حفظ فرم را "استحاله" و تغییر ذاتی در فرم و محتوا را "انقلاب" مینامند. در عرصه سیاست نیز انقلاب به مفهوم تغییری پایهای در نهاد حکومت است. این تغییر نهاد حاکمیت، ریزترین مسائل مردمان را به تغیر وا میدارد.
بسیاری از مؤلفههای تغییر حاکمیت بعد از مدتی رنگ کهنهگی به خود میگیرد و در طول زمان به فراموشی سپرده میشود.
این نکته قابل عرض است که تفاوت بنیادین انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلابها در ماهیت شکلگیریست. بدین معنا که ماهیت انقلاب ۵۷ که از بطن مردم ایران سر برآورده بود؛ بنمایه دینی داشته و نکته مهم و قابل استناد در این چهل و اندی سال از انقلاب همین است که آموزههای دینی رنگ کهنهگی نمیگیرد؛ بلکه به پویایی میرسد. این مسئله خودش را در احکام فقه شیعی به وضوح نشان میدهد. حال با توجه به اینکه منشا انقلاب اسلامی ایران دینی است؛ اکنون با هجمههای گوناگون دشمن به نظام دینی کشورمان چه باید کرد؟ جواب این سوال را باید همه اقشار جامعه پاسخ دهند چه آنانی که از ابتدا در فرایند انقلاب نقشآفرین بودند؛ چه نسلهای بعد از آن که با مضامین انقلاب آشنا شدهاند.
گاهی انسان در شرایط سخت و تحت فشار بسیار بهتر عمل میکند. همانگونه که جوانان در بحرانیترین شرایط انقلاب، حماسه آفریدند. امروزه با تأسی از فرهنگ دینی خود و با پشتوانه تاریخی کشورمان باید دست به اقدام و عمل زد و جهادگونه به تبیین اصول و اعتقادات مذهبی و حکومت دینی پرداخت.
وقایع سالهای منتهی به انقلاب اسلامی ایران، هر کدام درسی در خود نهفته دارد که میتواند در عصر کنونی مورد استفاده قرار گیرد.
یکی از نمونههای عینی این ماجرا حضور گسترده بانوان بود، بانوانی که گروه سنی و شرایط خانوادگی، کمترین اثر را در پیشبرد اهدافشان داشتند. این سخن بدین معناست که با توجه به هدف بزرگتر بانوان هرچه بیشتر احساس وظیفه میکردند.
حلقههای اعتقادی و دینی بانوان در سالهای منتهی به انقلاب، یکی از اثرگذارترین کارهای فرهنگی بود که ثمرات آن حلقهها تا هماکنون نیز قابل مشاهده است. حلقههایی که علاوه بر قرائت قرآن و تفسیر، به روشنگری درباره وقایع روز میپرداختند. هدف خلقت را بیان میکردند، تاریخ صدر اسلام را به بانوان آموزش میدادند. دشمن شناسی نیز از مهمترین مباحث این جلسات بود. همه این مباحث حول محور هیئات مذهبی بانوان شکل میگرفت.
امروزه نیز با حجم هجوم فراوان به انقلاب اسلامی و مبانی دینی نوجوانان و به ویژه بانوان، شکلگیری این حلقات بیشتر از هر زمان دیگری احساس میشود. جمعی صمیمی و عفیفانه، حول محور قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) که میتواند برای بسیاری از معضلات اجتماعی راه حلی مناسب بیابد و دختران و بانوان را از شر کید دشمنان تا حدود زیادی مصون بدارد. با مطالعه موردی و تخصصی در حيطه کار فرهنگی انقلاب، میتوان به بسیاری از موارد برخورد و از آنان الگو گرفت. قطعا انقلاب برخاسته از آموزه های دینی، نیازمند پویایی و تلاش همه جانبه مردم است که مضامین دینی در دنیای بی دینی آخرالزمانی به دست فراموشی سپرده نشود. قطعا تلاش در این مسیر و روشنگری علاوه بر ثمرهدهی مقطعی، میتواند بسیار پیشبرنده برای اهداف متعالی اسلامی باشد. اهدافی که زمینه ظهورحضرتحجت(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را فراهم میکند.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖انقلابیگری یا انقلابینمایی
✍️آمنه عسکری منفرد
[۱].«کنش انقلابی» یک عمل مداوم است. انسان انقلابی، انسانی است که همواره و هم اینک در«فرایند انقلاب امروز» مشارکت داشته باشد؛ به فرموده رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره): «ملاک حال فعلی افراد است.» این مهم نیست که کسی سابقهی انقلابی داشته باشد، مهم این است که اکنون چه نسبتی با انقلاب دارد. درتحلیل رهبر انقلاب؛« انقلابی گریی یعنی، عادلانه، خردمندانه، دقیق، دلسوزانه، منصفانه، قاطعانه و بدون رودربایستی عمل کردن.»(بیانات ۹تیر۹۵). حال سوال اینجاست که اکنون که چنین تصویرِ جامع و روشنی که از این مفهوم دردسترس قرار گرفته، چگونه «انقلابیگری» دستآویزی برای فرصتطلبان و برای ضربهزدن به انقلاب وانقلابی میشود؟
[۲].«انقلابیگری» یک صفت است که در کنار هرحرفهای میتواند قرار گیرد تا هویت بخشی کند. معلم انقلابی، عالم انقلابی، کارگر انقلابی. اما «انقلابینمایی» خود یک حرفه است، یک شغل تمام وقت که تمام همتش «هزینه کردن انقلاب» برای انقلابینمایی خودش است. «انقلابی» اما، تمام توان اعتبار و آبروی خود را برای دفاع از کیان انقلاب و نظام خرج میکند و خود و همهی داراییاش را وقف اقدام، عمل و خدمت بر اساس آرمانها و ارزشها میکند.
[۳]. «انقلابیگری» یک هویت است که اثر آن «نمود بیرونی» دارد، نتیجه وثمربخش است، «انقلابی نمایی» اما سراسر نمایشگری است، گاه در جبهه باطل به رسم باطل در لباس حق وگاه درجبهه حق و باز به رسم باطل.
[۴].«انقلابی» هر کجا باشد در هر کسوتی، هرجایگاهی، یک عنصر مفید، فعال، تحولگرا و مؤثر است. اما «انقلابینما» به دنبال روزنه برای هوچیگری، تفرقه و نفرت پراکنی و امیدزدایی. «انقلابی» چون «عمار»، چون «میثم تمار» جان میدهد، اما پای انقلاب مردانه میایستد. پای روشنگری، مورد افترا قرار میگیرد، از جان شیرین دست میشوید، اما دست از جانان برنمیدارد، حتی اگر برای انقلاب هزینه شود، اما «انقلابی نما» به هر دری می زند تا «همهی هزینه ها برای او بشود، گاه از نظام، گاه مراجع و گاه ولی» و صیدِ کین میکند از آب گل آلود.
[۵]. «انقلابی» اخلاق و تقوا را شرط صحت و ارزش عمل می کند، بنابراین اگر بیراهه پیداشد مسیر را گم نمیکند که اگر لغزید، چون معیارش حق است به سر چشمهی نور برمیگردد، «انقلابینما» اما اخلاق و تقوا را برای اهداف شخصی و گروهی به مسلخ میکشاند، ذبح میکند. خود را معیار حق دانسته و آنجا که کسانی را بر مدار خویش و اهدافش نبیند، «پیراهن عثمان به دست» حتی بر علی میتازد.
آری! «انقلابی» چشم به دهان ولیّ دوخته، «آتش به اختیار» جهاد میکند، «انقلابینما» گاه هیزم آتش و گاه باد که نه، طوفانی برای به آتش کشیدن انقلاب به راه میاندازد که اگر صحنه خالی شد، « انقلابی نماها»، «انقلابیها» را تا مرز شهادت مورد اتهام و هجوم می کشانند.
در حقیقت مرز بین «انقلابیگری» و «انقلابینمایی» به باریکی و بُرّندگی صراط است. مردِمیدان میخواهد که سپر باشد برای به مسلخنرفتن «انقلابی غیور» که اگر چنین شد، فَرقِ علی در محراب به خون خضاب میشود ، مردِ میدان میخواهد که تاریخ تکرار نشود. انتخاب اما با من و توست «انقلابی» باشیم یا «انقلابینما»…
#انقلابینما
#انقلابیگرا
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
📌کدام هدف امام خمینی از انقلاب اسلامی محقق نشد؟
✍️زینب نجیب
انقلاب اسلامی، همچون انقلابهای دیگر در اقصی نقاط جهان مانند فرانسه، آمریکا، شوروی، چین و ... بنابر اهداف و آرمانهایی شکل گرفت. این اهداف در ابعاد گوناگون تعریف میشود که در برخی با دیگر انقلابها مشترک است و در مواردی اختلاف دارد. این اهداف در باب استقلال، آزادی، عدالت، مبارزه با فساد و تبعیض و فقر و جهل، ایجاد امنیت و رفاه، ارتقا علم و اخلاق، پیشرفت و تحول و غیره است.
[1]. شاید این سؤال مطرح شود که انقلابهای دیگر نیز با چنین شعارهایی پا به عرصه جوامع نهادند. این اهداف انقلاب اسلامی چه فرقی با اهداف دیگر انقلابها دارد؟ در مقابل میتوان پاسخ داد که آری! اغلب این اهداف در انقلابهای دیگر نیز دیده میشود چراکه این هدفها با فطرت مردم هماهنگ است و دل انسانها را متوجه خود میکند. اما اهداف انقلاب اسلامی فقط محدود به اینها نیست، استکبارستیزی از بلندترین آرمانهای این انقلاب بوده و هست و رهبران و یاران این انقلاب، استکبارستیزی را عامل تداوم خود میدانند و آن را همچون نفس گرمی مدام در کالبد انقلاب میدمند. این باور از همان شعار توحیدی اسلام یعنی؛ لاالاه الا الله نشأت گرفتهاست و یک مسلمان، ابتدا به نفی طاغوت میپردازد سپس به وحدانیت پروردگار شهادت میدهد. از سویی دیگر بهعنوانمثال، جامعهی عادلانه در نگاه امامین انقلاب از اهداف میانی است و آنچه در رأس قرار دارد حاکمیت اسلام و اجرای حدود الهی است. رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است؛ هدف نهائی عبارت است از رستگاری انسان».(10 آذر 1389، بیانات در نخستین نشست اندیشههای راهبردی) اما باید توجه داشت؛ اولویت حاکمیت اسلام بدان معنا نیست که آن، هدفی در کنار دیگر اهداف است و باید ابتدا احکام اجرا شود؛ سپس به فکر تحقق دیگر شعارها افتاد. بلکه تمامی شعائر و وعدههای انقلاب خمینی از دل همان اسلام میجوشد و تعریف حقیقی خود را فریاد میزند مانند مفهوم «آزادی» که در جامعه اسلامی تعریفی جدای از تعریف آزادی در غرب دارد و حتی تعریف آزادی در غرب در مختصات اسلام چیزی جز اسارت نیست و یا معنای «پیشرفت» در غرب فقط به توسعه محدود میشود درصورتی که در اسلام الگوی پیشرفت، همه ابعاد انسان را در نظر گرفتهاست و سیر صعودی انسان را تنها در مادیات نمیخواهد. بدینترتیب میتوان گفت گاهی علاوه بر وجود برخی آرمانها در انقلاب اسلامی و عدم همان آرمان در غرب، با نوعی اشتراک لفظی در برخی دیگر مواجهایم. به هر سو، استخراج شعائر انقلاب از دل اسلام بازمیگردد به نگاهِ حاکمیتی به دین و اعتقاد به جامعیت و اداء حق جامعیت آن. رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «در درجهی اوّل حاکمیت اسلام است؛ اصلاً انقلاب برای این به وجود آمد؛ برای اینکه اسلام حکومت کند؛ حاکمیت داشته باشد بامعنای خاص خودش». (۶ خرداد ۱۳۹۵، بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری)
[2]. دشمنان از همان ابتدا شمشیر را از رو بسته و اسلام را ناتوان برای تحقق این اهداف دانستند. کمی بعد روش دشمنی خود را تغییر داده و با تئوریزه کردن این عقیده، بیان آن را بر عهدهی زبان اهل فکر گذاشتند و بنابراین با دوگانهسازیهای پوشالی، اسلام را دین سکولار معرفی کردند. اما باید دانست «عدالت اقتصادی» در کنار «توسعه ثروت»، «عدالت» در کنار «نفی ظلم»، «علم و دانش در پیشرفت اقتصادی» در کنار «معنویت انسان»، «هویت ملی» در کنار «پذیرش تنوع آرا» و «تخصص در کنار تعهد» همیشه در دین اسلام بوده است. بدین ترتیب امام راحل از آغاز با شعار دین جلو آمد چراکه دین اسلام را سکولار نمیدانست و آن را در تمامی عرصهها زنده میپنداشت. به عبارتی چنین دینی عزت را هم در دنیا و هم در آخرت برای انسان میخواهد و همانطور که برای رسیدن به سعادت ابدی نقشه راه دارد برای رسیدن به امنیت، رفاه، عدالت، رفع فقر، تبعیض، پیشرفت، تحول، ارتقا علم، سیاست و اقتصاد نیز ارائهکنندهی بهترین راهها است. حتی اینگونه نبود که امام در ترسیم نظام، جمهوری را از غرب و شرق به عاریت بَرَد و به اسلام ضمیمه کند. بلکه از نظر ایشان خودِ جمهوری نیز از دل اسلام میجوشد...
🔗ادامه متن در صفحه نویسنده
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
🔰۱۹بهمن ماه۱۴۰۱، نخستین گعده یادداشتخوانی بانوان اعضای تحریریه مجتهده امین در خبرگزاری حوزه برگزار
2⃣گعده سوژهآفرین
✍️نجمه صالحی، مدیر تحریریه مجتهده امین
گعده در اصل قعده و واژهای عربی است به معنای نشستن، دوره گرفتن و دور هم نشستن. سالها قبل در نجف به دليل کمشمار بودن تعداد طلاب، دروس خارج حوزه که عالیترين سطح تحصيلات حوزوی است، در قالب گعدههای استاد با شاگردانش برگزار میشده و تا چند ساعت هم ادامه داشته است. البته گاهی در اين گعدهها حرفهای خودمانیتری هم مطرح میشده است. امروزه نیز گپ و گفتها و گعدههایی برگزار میشود. در این گعدهها و سمینارها و همایشهای بزرگ، افزون بر دورهمی و آشنایی و ایجاد رابطههای جدید، سوژه آفرینی نیز میشود.
به همین منظور جمع بانوان تحریریه مجتهده بانو امین(ره) نیز تصمیم گرفتند برای نخستین بار دورهمی یا همان به اصطلاح گعده یادداشتخوانی را ترتیب دهند تا علاوه بر دیدار دوستان، در همافزایی و رشد قلم به یکدیگر کمک کنند.البته بماند که تعدادی اعلام حضور کردند و در روز قرار نیامدند، عذر بعضیهایشان قبول شد چون نائبالزیاره ما در مشهد الرضا علیهالسلام بودند.
گعده یادداشتخوانی در دفتر خبرگزاری حوزه با حضور بانوان یادداشتنویس حوزوی از رشتههای مختلف آغاز شد و چند یادداشت خوانده و به نقد و تحلیل گذاشته شد.
برای دقایقی از محضر جناب آقای صدرایی عارف، سردبیر خبرگزاری حوزه و آقای علیزاده یادداشتنویس برتر جشنواره ابوذر، بهره بردیم، آقای صدرایی نکاتی اشاره و از ما دعوت کردند برای گعدههای بعدی هم آنجا برویم. ایشان به گعدههای دوران نوجوانیشان اشاره کردند؛ به دوران نوجوانی و انشانویسیهایمان پرت شدم، حیف در نوجوانی ما این گعدهها نبود یا اگر بود ما خبر نداشتیم ولی به نظرم میشود این دورهمیها را داشته باشیم و الگوی مناسب بسازیم.
بعد از رفتن آقایان، گپو گفت بانوان خودمانیتر شد ولی انگار هنوز از دورهمی سیر نشده بودیم و با توجه به اینکه زمان گعده در خبرگزاری حوزه، به پایان رسیده بود، ادامه دورهمی را به کافه کتاب پیوند زدیم، البته نماز جماعت را در مسجد خواندیم تا دورهمیمان متبرک با یاد خدا هم باشد، همان مسجد معروف شهر، بازار فروش مواد خوراکی، چادر نماز، تجمع صندلیهای پلاستیکی و چوبی در داخل مسجد و تجمع زبالههای بازیافتی در گوشه حیاط مسجد! بعد از کمی تحلیل در مورد این تصاویر و شکار سوژهها با دوربین عکاسی، به سمت کافه رفتیم و از شعرخوانی دوست عزیزمان بهره بردیم.
دوست دیگرمان تصاویری از هنرهای ظریف خانمانه و خانهداریاش نشان داد و چند دستور آشپزی هم برای دوست دیگر ارائه دادیم و از تجربههای زندگیمان گفتیم و در مورد برنامههای آینده صحبت کردیم.
در کافه نکتهای نظرم را جلب کرد، انگار کافه بیشتر دنیای دو نفرههاست! گاهی هم به ظاهر دو نفر هستند و روبهروی یکدیگر اما در واقع در فضای مجازی گوشی و غار تنهاییشان غرقند و غافل از هم!
به نظرم این انزوا کمکم آنها را از اجتماع دور میکند؛ از دنیای خواربار فروش و مردم عادی و... جدا میشوند! در جایی که باید برای همدیگر خاطره بسازند، کم کم ازحافظه تاریخی اجتماع کمرنگ و حذف میشوند و جامعه نیز آنها را فراموش میکند، میتوان از زاویه دیگر هم نگریست در واقع گاهی این گعدههای دو نفره خودشان را از مسئولیتهای اجتماعی نظیر ازدواج و... دور و سلب خواهند کرد.
به راستی چرا کافهها و قهوهخانهها آسیب شناسی نشدهاند؟ چرا اغلب خبرگزاریها از کف جامعه دورند؟ اهمیت بیش از حد به اخبار و مسائل سیاسی ما را از توجه به فرهنگ دور کرده و گویی به تدریج فرهنگ از دست مذهبیها خارج شده است! باید افق دید را گسترش داد، سوژههای زیادی را میتوان یافت، یکی از نتایج گعدههای دوستانه و علمی، سوژه آفرینی است؛ از آن غافل نشویم!
#گعده
#ماه_رجب
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
🔰۱۹بهمن ماه۱۴۰۱، نخستین گعده یادداشتخوانی بانوان اعضای تحریریه مجتهده امین در خبرگزاری حوزه برگزار
3⃣بهیاد نسوان و مخدرات کاتب بلاد بعید
✍️طیبه فرید، عضو تحریریه مجتهده امین
خبر برگزاری گعدهی نسوان اهل قلم حوزوی که قرار بود در مورخ چهارشنبه نوزدهم، از ماه بهمن سنه ۱۴٠۱ برگزار شود را رئیس نسوان تحریریه، بانو صدرالمتالهین زاده میگذارد در عالم مجاز و این کمترین با شوق بیسابقهای قرائت میکنیم، یک لحظه در حافظهمان خطور میکند و نیشمان به لبخند کمرنگی باز میشود که این بار رییس کاتبان و مجریان امر حکما ذرهپروری نموده و جلسه را برخط اجرا میکنند تا نسوان و مخدّرات اهل قلم در بلاد قریب و بعید نیز به لطف صنعت عالم مجاز از این گعده بینصیب نمانند و احتمالا فرصتی برای قرائت مرقومههای رنگ و وارنگ خویش پیدا کنند.
اما دیری نمیپاید که لبخندمان روی لب خشک میشود و هیجانات لبریزمان سرکوب. گعدهی ادبی در بلدهی طیبهی قم شکل میگیرد و خبری از بهرهوری بهینه از صنعت عالم مجاز نیست و اهالی بلاد دور هم مصداق عبارت معروف « ما هیچ ما نگاه....»
با حسرت عریضهای مینویسیم و شکواییه ای سر می دهیم که آخر چرا؟! با کاتبات سایر بلاد به ازین باشید! و عریضه را می فرستیم به حضور بانو صدرالمتالهین زاده، باشد که رویت نموده و حیلتی بیندیشند.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
🔰۱۹بهمن ماه۱۴۰۱، نخستین گعده یادداشتخوانی بانوان اعضای تحریریه مجتهده امین در خبرگزاری حوزه برگزار
4⃣ دور ماندگان از دیار کریمه اهل بیت
علیهم السلام
✍️زینب سیدمیرزایی، عضو تحریریه مجتهده امین
چونان کبوتری هستم که از سپهر دلگشای قم دور ماندهام و اینجا برای نفس کشیدن فضا کم است. زمانی که در قم قرارگاه قلم را تاسیس کردم بسیار دست تنها بودم و اندک یارانی همراهی میکردند که البته هرکدام از آن بزرگواران خود یک ملت بودند، که در صدر آنان ستارههای تابناکی چون استاد ارجمندم حجه الاسلام و المسلمین محدثی و دوست عالم و حکیم و ادیبم سرکار خانم دکتر ناهید طیبی میدرخشیدند. اما قرارگاه قلم ما مثل مرکز ادبی حوزه استاد؛ عمری بسیار کوتاه داشت.
اکنون این رویشها و همتها بسیار دلشادم میکند و توفیق سجده شکر نصیبم میسازد. خوشحال و دلشادم از جمعهای ادیبانه شما و آرزومندم که حوزههای علمیه بهای بیشتری به قلم و نگارش به ویژه نگارش ادبی و هنری بدهند و فرمان ولی امر مسلمین روحی له الفداه در بیانیه گام دوم، در خصوص رسالت عزیز و عظیم نویسندگی بر زمین نماند.
حالِ آن رزمنده مجروحی را دارم که در بحبوحه عملیات فتح المبین از خط مقدم دور مانده است.
#ماه_رجب
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
🔰۱۹بهمن ماه۱۴۰۱، نخستین گعده یادداشتخوانی بانوان اعضای تحریریه مجتهده امین در خبرگزاری حوزه برگزار
☕️🖊
5⃣کافی بود کافهتان را برخط کنید همین
✍️مرضیه رمضان قاسم، عضو تحریریه مجتهده امین
کرونا با همهی بزن بهادریها و زهرهچشمهایی که از اهل قلم و قم و... گرفت، تنها خوبی که داشت این بود که مرزها را برداشت؛ دیگر اصفهانی، قمی و مشهدی و... معنا نداشت، همه از راه دور و نزدیک زحمتها را بر دوش انگشت نازنین اشاره میگذاشتیم و او با احساس مسئولیت فراوان دستی بر سر لینک دعوت میکشید آنگاه در کسری از ثانیه شکوفهی دانش بختمان را سپید مینمود.
دیروز چند تن از یاران تحریریهی مجتهده امین که ساکن شهر قم هستند در کافهی اهل قلم، قلم رنجه فرمودند ما از راه دور شاهد عکسهای ارسالی بودیم و آه حسرت میکشیدیم و اگر راه کمی نزدیکتر بود آه یک نفر از بلاد غیر قمی کافی بود تا کافه به آتش کشیده شود.
دیروز قهراً روزهی قلم گرفته و امساک کردم و هماکنون در حال افطار هستم.
🔗لینک تصاویر😭
https://b2n.ir/t90538
مرضیه رمضانقاسم از اصفهان
#جهاد_روایت
#کافهی_ناکافی
#پویش_نوشتن
#نشست_بانوان_طلبه
#تحریریه_مجتهده_امین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI