eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
726 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
213 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
18.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در جریان پخش این کلیپ همه تیتر زدند: «حرکت خودجوش یک دانش‌آموز ابهری» ✍️سید مصطفیٰ مدرس 🔺امّا این کلیپ حرف‌هایی بیشتری برای گفتن دارد! 🔺نفر دومی که به نفر اول ملحق شده و از نفر اول پیروی می‌کند و کتاب‌ش را طوری سر دست می‌گیرد که بقیه به وضوح ببینند، کسی‌ست که نفر اول را به رهبر حرکت مبدل ساخته و نقطۀ کنش نفر اول را به یک خطِ کنش ممتد و جریانی مبدل می‌سازد و یک جنبش را رقم می‌زند. پیشتازان به همین دلیل مهم‌ند... ⬅️ «قوّامین للّه» به همین دلیل سرنوشت سازند... 🔺اگر نفر اول نقطه کنش را ثبت نمی‌کرد و اگر نفر دوم از نفر اول پیروی نمی‌کرد و نقطۀ او را به خط مبدل نمی‌ساخت، جنبشی شکل نمی‌گرفت. به همین دلیل است که در یکتا موعظه الهی، قیام مثنی بر قیام فرادی مقدم شده است. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفرت بی‌خطر عزیز مادر ✍🏻 زهرا کبیری پور اکثر افراد معمولا وقتی قصد سفر می‌کنند، قبل از هر چیز کنار مادر رفته و دعای خیر او را برای سفر طلب می‌کنند، مخصوصا پسرها که مادری‌تر هستند. امام قصد خروج از وطن کرده بود، چون دیگر آنجا برای او و خانواده‌‌اش امنیت نداشت. شبِ قبل از خروج به قصد وداع به بقیع رفت، لابد سرش را بر روی مزار پدربزرگ و برادر گذاشته و گریه کرده بود از نامردیِ روزگار. رفته بود تا مادر برایش «و إن یکاد...» بخواند.. رفته بود تا مادر آغوشش را باز کند و بگوید سفرت بی‌خطر عزیز مادر... خدا پشت و پناهت باشد... بعضی‌ها گفته‌اند دو شبانه روز در آنجا مانده بود. وداع سخت بود آن هم از شهری که تمام کودکی و جوانی‌اش در آنجا گذشته بود. وداع از شهری پر از خاطرات شیرین روزهای با مادر بودن و پر از خاطرات تلخ روزهای بی‌مادری... قدم در راهی می‌گذاشت که پایانش را بارها از زبان پدربزرگ، پدر و برادر خود شنیده بود... آنجایی که می‌گفتند: لایوم کیومک یا اباعبدالله این‌بار «و إن‌ یکاد...» را از زبان ما پذیرا باش عزیز مادر از زبان ما شیعیان ۱۴٠٠ سال بعد سفرت بی‌خطر یا اباعبدالله(علیه‌السلام) با اشك چشمام، آب می‌ریزم پشت سرت 🏴 ۲۸ رجب سالروز خروج کاروان سیدالشهدا(علیه‌السلام) از مدینه منبع: ابن‌اعثم کوفی، ص۱۹_۲٠ @AFKAREHOWZAVI
📚 دانلود رایگان کتاب "پرسمان کارآمدی نظام اسلامی" این کتاب، سه بخش عمده دارد که شامل سؤالات مربوط به حکومت اسلامی، ولایت فقیه و کارآمدی نظام اسلامی است و سعی شده پربسامدترین سؤالات با زبانی ساده پاسخ داده شود. 📎 علاقه مندان جهت دانلود رایگان این کتاب، اینجا را کلیک نمایند. @AFKAREHOWZAVI
♦️بازنمایی وجوه جنسیت در سینمای ایران ✍🏼| دکتر زهرا راد ▪️مردانگی به عنوان یکی از دو وجه جنسیت یکی از چالش‌های مهم حوزه مطالعات جنسیت است که به دلیل غلبه وجه زنانه در این دست مطالعات مغفول مانده است. این غفلت چنان چشم‌گیر است که پرداخت وجه زنانه امر جنسیتی را نیز دچار ضعف و نقص کرده است. زنانگی و مردانگی به مثابه ابعاد انسانیت در یک تضایف منطقی با هم فهم می‌شوند و پرداختن به یکی بدون لحاظ دیگری، نه می‌تواند مسائل و معضلات یک وجه را به درستی شناسایی کند و نه می‌تواند راه‌حل روشنی برای مسائل پیش‌روی نهد. ▫️ایده زن مورد ستم بی‌شک ایده انقلاب اسلامی برای توصیف وضعیت موجود نیست؛ چه این‌که اساساً عدالت اسلامی محور مناسبات انسانی در تفکر دینی است و عدالت به معنای قرار گرفتن هرچیز در جای خود، نمی‌تواند تنها زنانه باشد، که جهت مردانه هم دارد. بنابراین نمی‌توان اقتدار مردانه را از بین برد تا زنان را مقتدر نمایش داد. ▫️اما ایده‌ای که بازنمایی‌های روشنفکر زده سینمای ایران را تغذیه فکری می‌کند یا زن مظلوم مورد سوء استفاده است که اقتداری ندارد یا زن مردواره مدرن شده است که قدرتش چون مردان سخت و مکانیکی است و زنانگی و نرمش ندارد. این تبدیل و تبدل موجب تحولات جنسیتی زنانه و مردانه همزمان شده است. 📥مطالعه کامل یادداشت در فیلم‌شناخت @AFKAREHOWZAVI
✍️فاطمه شکیب رخ وقتی سفیر عداوت با بشریت و مسلمانان از مرکزی فعال در عرصه اسلام میانه‌رو دیدار می‌کند، باید به دنبال شناسایی و معرفی میدان‌های نوین هدفمند آنان در جهان اسلام بود، هرچند که این مبحث مدت‌هاست در ایران با محوریت اصلاحات کلید خورده و اندیشه‌وران این طیف گفتمانی مبتنی بر آرای لبیرال‌ها را اظهار می‌کنند. @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
برای همسایه‌ات چراغی آرزو کن به یقین حوالی خانه‌ات روشن‌تر خواهد شد ✍️آمنه خالقی فرد سکانس اول در
برای همسایه ات چراغی آرزو کن به یقین حوالی خانه‌ات روشن‌تر خواهد شد. ✍️آمنه خالقی فرد سکانس دوم بالاخره انتظار من بعد از سه سال به سر رسید. کلیدی در آن خانه چرخید.مقدمات ورود به آن خانه که نقاشی و نظافت ...بود داشت مرا به آمدن همسایه ایی دوست داشتنی می رساند. عادت به سرک کشیدن و کنجکاوی کردن نداشتم اما جا به جایی اسباب و اثاثیه و سر و صداهای بیرون مرا به هیجان می آورد . همسرم که به خانه آمد یک تنگ شربت درست کردم دادم به او گفتم ببر برایشان ببین چیزی لازم ندارند . وقتی برگشت گفت :فکر کنم همسایه جدید تازه عروس و داماد باشند همه وسایل نو است. چند روزی خانه نبودیم. وقتی برگشتیم آن ها هم مستقر شده بودند.یک جفت دمپایی مردانه بزرگ جلوی در خانه بود. اما چرا کفش زنانه ایی نبود!!! به چه چیزهایی فکر می کنی خب حتما جاکفشی اشان در خانه است. حد اقل جای شکرش باقیست که نظم راهرو همیشه مرتب مان به هم نمی خورد حتی بدون جاکفشی. چشم انتظار دیدن همسایه جدید بودم. 🔗ادامه در صفحه نویسنده ... @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
#تخت_سلیمان #مجله_افکار_بانوان_حوزوی @AFKAREHOWZAVI
تخت سلیمان ✍️فاطمه میری یک دلیل می‌تواند تو را مجاب کند تا سختی بیش از هزار کیلومتر را به جان بخری در گرمای تابستان، تا بروی شهری زیر پونز نقشه جغرافیای ایران. دلیلی به قدمت تاریخ باستان و امتدادش تا دوره اسلامی و بعد ایلخانی. دلیلی زلال هم رنگ آب دریاچه پر رمز و راز تخت سلیمان. این دلیل می‌تواند برای بسیاری از اماکن تاریخی ایران وجود داشته باشد به شرط شناخت و به شرط شناساندن و هموار کردن شرایط. تخت سلیمان شده‌بود برایم یک آرزو و رسیدن به آن مسیری پر پیچ و خم داشت. مسیری به سمت غرب کشور برای کارهای اداری. حالا باید این‌قدر نقشه را چپ و راست کنم تا مسیری بیابم تا بتوانم اطرافیان را مجاب کنم برای دیدن صحنه‌ای پر از شکوه و تمدن آميخته با طبیعت بی‌نظیر این منطقه. جاده‌ای که همه دوستان از سختی آن می‌گفتند و من در دل می‌گفتم این‌ها عاشق نیستند. از سمت بناب به سمت تکاب حرکت می‌کنیم. با وجود نقشه، جاده خروجی به سمت تکاب را به سختی پیدا می‌کنیم. ورودی جاده، خاکی‌ست. القصه داستان شروع می‌شود.(جاده بسیار باریک است) این عبارت تابلویی بود که در ذهنم رژه می‌رفت. جاده دو طرفه که اگر یک ماشین از رو‌برو می‌آمد، یک چرخ ماشین روی شانه خاکی جاده بود. شاهین بزرگی ورودی شهر شاهین‌دژ لانه کرده بود. یعنی حالا حالا تا تکاب راه‌داری. راه بود و ما و شهر تکاب. تابلوی ورودی نشان ‌می‌داد که دارم به آرزویم نزدیک می‌شوم، به سمت تابلوی تخت سلیمان می‌چرخیم. دیگر این‌جا مطمئن می‌شوم که نت نداریم، تابلوی ورودی بر اثر باد چرخیده و آدمی که در کنار گذر جاده راه را می‌پرسیم دشمن است. این احتمالات خیلی آسان‌تر از فکر کردن به حرکت در جاده‌ی مقابل بود. ولی جاده همان است که چشم می‌بیند و من همان که دور سر گربه‌ی نقشه ایران چرخیدم تا به این‌جا برسم. جاده به غایت بد و ماشین هم دنده هوایی نداشت. رسیدیم قبل از ما چند ماشین توریست اتراق کرده بود. با بهترین تجهیزات و امکانات، داشتند حمام آفتاب می‌گرفتند. چون روز تعطیل بود خارجی‌ها اجازه بازدید نداشتند ولی مسئول سایت تخت سلیمان دلش برای ما سوخت و راه‌مان داد. لذتی به قدمت تاریخ، در کنار دریاچه پر رمز و راز و پر از قاعده‌ی زیستی، که حوصله‌ی گفتن آن نیست، جایی منتسب به زادگاه زرتشت، پراز دفینه در آب، پر از شکوه، تمدن، پر از طاقی، پر از مسجد دوره‌های مختلف و در یک کلمه پر از ایران. جایی که ثبت جهانی شده و جهانی در حیرت این معرکه انگشت به دهان مانده. سوال‌های فراوانی بود ولی جوابش در دست مسئول سایت تخت سلیمان نبود، اما در دست مرد آفتاب سوخته محلی بود که آمده‌بود و به سوالات مردم جواب می‌داد. کم‌کم سوالات را سخت کردم و تخصصی، انصافا مسلط بود. حتی بعضی مطالب را از اقوال مختلف می‌گفت به‌علاوه خاطراتی که دیده بود و حرف‌های اسطوره‌ایی که داستان شب‌های بچه‌های آن منطقه بود را هم بازگو می‌کرد. همه‌ این‌ها و گله‌ از جاده‌ای که مال‌رو هم نبود و سرمایه‌ای که فراموش شده‌بود. حق داشت راست می‌گفت. دستی برآب زدیم و خداحافظی کردیم، تا شاید کی دوباره بشود به این منطقه بیایم‌. داشتن بعضی چیزها نعمت‌است. نعمتی که خدا به همه نداده است، یعنی طبق قاعده خداوندی‌اش، چیزهایی از گذشته ‌ها برای ما ایرانی‌ها گذاشته که بدانیم چه نقش موثری می‌توانیم در جهان ایفا کنیم. نقشی که گاهی فراموش می‌کنیم. یکی از این نعمت‌ها همین آثار تاریخی است که مقاومت کرده و خودش را از پس قرن‌ها به ما رسانده است. کاش بعضی از مسئولین با هواپیما خودشان را تا تکاب برسانند و همین چند کیلومتر باقی مانده را با ماشین بروند. تا حال و روز مردمان بومی منطقه و گردشگران را بهتر بفهمند. خیلی کارها هست که باید انجام داد. بارهای گرانی بر زمین‌مانده که دست مسئولین را می‌بوسد. یکی از این بارها رسیدگی به همین گنجینه‌هاست. این‌جا نیاز به رسیدگی پدرانه، مشفقانه و در یک کلمه مسئولانه دارد. کاش برای هرچه بهتر شناساندن هویت ارزشمند‌مان کاری کنیم. کاش مسئولین میراث فرهنگی، مسئولیت خود را خوب بشناسند. اگر بدانند چه وظیفه‌ای دارند خواب به چشمانشان نمی‌آید. آن‌وقت، دیگر وقت توییت زدن پیدا نمی‌کنند. @AFKAREHOWZAVI
وداعی با طعم شیرین وصال ✍🏻 زهرا کبیری پور یک أين الرجبیونِ دیگر آمد و رفت... فرصت سی روز مهمان بودن در ماهی که مولود کعبه را در دل داشت افتخاری بود که خداوند یک بار دیگر نصیب‌ ما بندگان عاصیِ خود کرد... و در پس وداع این ماه عظیم و عزیز، صدای قدم‌های ماه شعبان ماه رسول خدا(ص) می‌آید و تلخیِ وداع با ماه رجب با شیرینیِ وصال با ماه شعبان ممزوج می‌شود.  آسمان، باران مغفرت خداوند را، به سوی اهل زمین می‌فرستد و این یعنی رجب تمام نشده و درهای مغفرت خداوند به روی دروازه‌ی شعبان باز می‌شود. و دوباره این خداوند است که مثل همیشه فرصت استغفار و توبه را تمدید می‌کند. این بار در ماهی که مولودش حسین(علیه‌السلام) است... و دوباره این بندگان هستند که العفو می‌گویند و خداوند اجابت می‌کند... ..... بار الها ندای العفوهای ما را از اعماق جان‌مان بشنو... یاریمان کن تا العفوهای‌مان شانه‌های شیطان را به زمین بکوبد... معبودا یاریمان کن تا این‌بار بر سر عهدی که با تو بستیم در ماهی که توأمان است با شادیِ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بایستیم. @AFKAREHOWZAVI
✍️بانو آلاله بگذار هر چه می‌خواهند صدایت کنند. بگذار هر چه می‌خواهند تو را تحقیر یا سرزنش کنند. بگذار تو را دلشکسته یا ناراحت کنند. بگذار تو را بد جلوه دهند، اما تو همانی باش که هستی! تو مسافری، در این جاده دراز زندگی هستی که راهی سفر بی‌نهایتی و روزی خواهی رفت و تنها یک نام بر جا خواهد ماند. به دل نگیر! شاید او مأموریتش را درست به جا نیاورده یا همسفر مناسبی نبوده است! تو مأموریتت را به خوبی به جای آور و همسفر خوبی باش! @AFKAREHOWZAVI
زیان‌کار یا بهره‌مند ✍️فخری مرجانی از صبح که دارم کتاب‌ها را تورق می‌کنم، گاهی در جملات‌شان غرق می‌شوم و به یک جمع‌بندی از محتواهایی که خوانده‌ام می‌رسم. اینکه ما سال‌ها درس می‌خوانیم تا به یک شغل مناسب و در خور و شأن خودمان و خانواده برسیم، بعد از آن سالی یا ماهی یک مبلغ پس‌انداز می‌کنیم تا بتوانیم بعد از ده یا بیست یا حتی سی سال آینده خانه و ماشینی داشته باشیم. یعنی حاصل عمرمان این می‌شود!؟ حالا اگه یک فرد فرهیخته و دغدغه‌مندی هم باشیم، کارهایی هم انجام می‌دهیم که خودمان را راضی کنیم که بله ما هم برای مردم کاری کردیم! یاد این آیه از قرآن افتادم که می‌گوید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً. الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحسِنُونَ صُنعاً»؛ بگو: آیا به شما خبر دهیم كه زیانكارترین [مردم] در كارها چه كسانى هستند؟ آن‌ها كه تلاش‌های‌شان در زندگى دنیا گم و نابود شده است و با این حال مى‌پندارند كه كار نیك انجام مى‌دهند. هول و ولایی به جان آدم می‌اندازد که نهایت ندارد! گاهی اوقات هست که می‌دانیم که کاری که می‌کنیم بیهوده و وقت‌تلف‌کردن است، اما چون حوصله کارهایی که ما را به چالش می‌کشاند و فکر و ذهن ما را درگیر می‌کند نداریم، خودمان را سرگرم کارهای بیهوده می‌کنیم حتی گاهی تا آنجا پیش می‌رویم که خواب را به بیداری ترجیح می‌دهیم و سعی می‌کنیم تا جایی که می‌شود بخوابیم. اما گاهی اصلاً نمی‌دانیم داریم عمرمان را به باد می‌دهیم و هیچ عایدی هم نداریم. فکر می‌کنیم الآن توی اوج قرار گرفتیم و کلی هم به آنچه به دست آوردیم افتخار می‌کنیم. به بغل‌دستی‌مان هم می‌زنیم که ببین من به فلان مدرک تحصیلی، به فلان شغل، به فلان درآمد و... رسیدم. این‌«من» بودم که به اینجا رسیدم، فلانی نتوانست. با اینکه.... زمانی متوجه می‌شویم که ای داد بیداد تمام عمرمان در چیزهایی گذشت که هیچ خریداری ندارد و شاید هم باعث سقوط‌مان از پرتگاه شود. اگر منِ انسان با اختیار خودم مى‌توانم راه درست را انتخاب کنم، چرا كارى نكنم كه لحظه‌لحظۀ عمرم باعث سعادت و خوشبختی و لذت از زندگی‌ام نشود؟ مگر راه من بسته است؟! @AFKAREHOWZAVI