5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_خاطره 📜
🌹در سپاه بانه مسئول آموزش اسلحه به خانومها بود.علاوه بر آن مخابرات سنندج نیز محل فعالیت او به شمار می رفت.
🌹آنقدر فعال بود که یوی دوبار منافقین برایش پیغام فرستادند "اگر دستمان به تو بیفتد پوستت را از کاه پر میکنیم"...
🌹خواهرش در آن روزها خواب دیده بود که آقایی نورانی وارد جمع میشود و صدیقه را صدا میکند و با خودش میبرد.
🌹از حاضرین سوال کردند که این آقا چه کسی بود گفتند:ایشان امام زمان(عج) بودند...تعبیر خواب را پرسیدند گفتند این دختر سربازیاش در راه اسلام قبول میشود...
•|خاطرهاے از شهیده💔
صدیقه رودباری🕊|•
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
📍همزمان با سالروز عملیات مرصاد، 📽#مستند_سازمان از شبکههای سیما پخش میشود 🔹 مستند «سازمان» به تهیه
متاسفانه قسمتی که امروز می خواستم براتون بفرستم بخاطر مشکلات ایتا ارسال نمیشه انشالله فردا دو قسمت میزارم
♡#بسم_رب_العشق♡
❤️ #عشق_مجازی📱
✨ #قسمت_هفدهم📚
گوشیو قطع کردم و نشستم
از دست فاطمه کلافه شده بودم
اون از مخالفتش برای کاری که این پسره جور کرده اینم از زنگ زدنش به عرفان
عرفان ماجرا رو برام تعریف و گفت یکی بهش زنگ زده و راجب من حرف زده
حتما کار فاطمه بوده باید بشینمباهاش حرف بزنم
یه پیامک به فاطمه دادم که بیاد جلوی کتاب خونه منم از سارا و سمیرا خداحافظی کردم و راه افتادم
ده دقیقه بعد گوشیم زنگ خورد فاطمه بود
_سلام آرمیتا من جلو کتاب خونم
+منم الان میام
رسیدم جلوی کتاب خونه و با چشم دنبال فاطمه گشتم که دیدمش رفتم جلو
-سلام
(خیلی سرد جواب دادم)سلام
-آرمیتا چیزی شده؟؟ناراحتی؟؟
+اومدم حرف بزنم باهات
-باشه بیا بشنیم اینجا
نشتسیم روی نیمکتی که فاطمه گفت
-خب بگو
+ببین فاطمه ما یه هفته دیگه فقط باهمیم از هم جدا بشیم من هم کار می خوام هم خونه
پس به اون کار احتیاج دارم و میرم شرمنده ولی نظر تو هم برام مهم نیست
-ارمیت
+وایسا درمورد خونم خودم یه کاری میکنم و در مورد چت کردنم با اون پسره گفتم که خودم حواسم هست لازم نیست تو زنگ بزنی به بعضیا
-ارمیتا تو دلسوزی منو نمی فهمی مگه من دشمنتم که پیشرفت و کار پیدا کردنتو نخوام ها؟
ولی دارم میگم داری غرق میشی چرا نمیفهمی آخه؟رفتنت به اون شرکت مساویه با ارتباط بیشترت با پسره ارتباط بیشتزم با پسره مساویه با
+ممنون که دلسوزی میکنی ولی گفتم که حواسم هست
-د نیست که دارم میگم از پیج عقایدت رسیدی به جایی که عکسای خودت و میزاری ایسنتا ملت لایک کنن
+تبلیغه حجابه چه ربطی داره؟
-تبلیغ حجاب اینجوری؟حتما بری تو شرکت چادرت و در میاری راحت تر باشی تا تبلیغ حجاب بدون چادر باشه آره؟
+یواش تر فاطمه حواست هست داری داد میزنی؟
صداشو یواش تر کرد و گفت:
-چیکار کنم باور کنی که دارم خواهرانه نصیحتت میکنم؟من حاظرم برگشتم کرج کار پیدا کنم برات پول بفرسم که تو نری اونجا
+دستت درد نکنه فاطمه ولی مگه خودم نمیتونم برم کار کنم پول در بیارم ؟لازم به ترحم تو هم نیست
-من رفتم بقیه امتحان و بخونم هرچی یگم حرف دلمو نمیفهمی خداحافظ
+خدافظ
خیلی از دست فاطمه ناراحت بودم چرا حس میکنه عین مامان باباها باید حواسش به من باشه مگه من بچم بابا چرا حالیش نیست من بزرگ شدم،۲۴سالمه ای خدااااا
پیاده و بی هدف راه می رفتم و فکر می کردم حداقل از باز شدن گچ پام خیلی خوشحال بودم
****
خودم هنوز مردد بودم که سر کار پیشنهادی عرفان برم یا نه ولی بالاخره تصمیم قطعیم رو گرفتم و بی صدا مشغول اماده شدن شدم تا سر ساعت برسم شرکت.....
#ادامه_دارد.....
#نویسنده:✍
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان فصل دو ممنوع پیگرد الهی دارد🚫
❤️@afsaranjangnarm_313📱
♡#بسم_رب_العشق♡
❤️ #عشق_مجازی📱
✨ #قسمت_هجدهم📚
+ممنون همینجاس فکر کنم ،نگه دارین
از ماشین پیاده شدم و با یه بسم الله رفتمسمت در شرکت
با نگاهی به اون اطراف آسانسور پیدا کردم
دکمه ی آسانسور و زدم و منتظر شدم
خی الان من عرفان و ببینم می شناسم اما اون منو ندیده خوب شد آیدی پیج جدیدمو ندادم که عکسامو ببینه
این جوری بهتره تو همین فکرا بودم اسانسور اومد و سوار شدم طبقه دوم و زدم
در آسانسور و هول دادم و وارد واحد شدم اینجا چندتا اتاق بود نمی دونستم کدومو باید برم میز منشیم خالی بود
مجبور شدم بشینم روی یکی از صندلی ها تا ببینم چی میشه
چند لحظه ای گذشت که دختری از یه اتاق اومد بیرون تا نگاهش به من افتاد با تعجب گفت:
_بفرمایین؟
+برای استخدام اومدم....مشاور حقوقی
-آهان بله ..آقای ناصری گفته بودن ولی..
+چی؟
به چادرم اشاره کرد و گفت:
-هیچی آخه تاحالا این تیپی نداشتیم راستش تعجب کردم شما مشاور حقوقی باشین
+من الان چیکار باید بکنم؟
-بفرمایین اتاق مدیر
به در سوم اشاره کرد خودشم با تلفن گفت که من دارم میرم در زدم و آروم در باز کردم و وارد شدم
از استرس پوست و لبممی کندم و فرمو پر می کردم
آدرس منزل وای چی بنویسم
+ببخشید
-بله
با صدای لرزونی گفتم:
+من فعلا خوابگاهم هنوز خونه نگرفتم آدرس منزل چی؟
-خب ننویسین😐
دوباره مشغول نوشتن شدم تلفن جناب مدیر بی اعصاب زنگ خورد و گفت :
-بهشون بگین بیان
بعد از چند لحظه در باز شد و عرفان اومد تو بار
سعی کردم ضایه بازی در نیارم که بفهمه آرمیتام اومد جلو و با مدیر دست داد اونم خیلی خوشرو باهاش سلام و احوال پرسی کرد
با خودم گفتم فکرکنم فقط با من مشکل داره
هیچی نگفته اومد یه فرمگذاشت جلوم😐
چند مورد دیگه مونده بود بنویسم عرفانم داشت فرمی که جلوش بود و پر می کرد که همون دختره با یه سینی که توش سه تا فنجون بود اومد جلو و اول به مدیر تعارف کرد
اون قدر جناب مدیر بی اعصاب ازش تشکر و قدر دانی کرد بابت چای بردنش که گفتم نکنه این دختره شخصیت مهمیه
بعد از عرفان اومد با یه حالت مسخره ای به من تعارف کرد
مدیر شرکت یا همون آقای دارابی گفت :
-یه مدته آبدارچی نداریم خانوم زحمت میکشه
پس شخصیت مهمی نبود تیپ عروسی زده این شکلی باهاش برخورد میکنه......
#ادامه_دارد.....
#نویسنده:✍
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان فصل دو ممنوع پیگرد الهی دارد🚫
❤️@afsaranjangnarm_313📱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#جنگ_نرم
📱فضای مجازی میتواند ابزاری باشد برای زدن توی دهن دشمنان...
#مقام_معظم_رهبرے
#فضای_مجازی
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
یه روز #غضنفر ...
.
.
.
.
در کعبه متولد میشه😌
یه روز غضنفر دختر پیامبر رحمت و مهربانی رو به همسری انتخاب میکنه😌
یه روز غضنفر در رختخواب پیامبر اکرم (ص) می خوابه و نقشه دشمنان اسلام را نابود میکنه😌
یه روز غضنفر درقلعه خیبر را از جا میکنه😌
یه روز غضنفر در رکوع بخشش میکنه 😔
غضنفر افطار سه شبانه روزش رو به فقیر میده و با آب افطار می کنه😔
یه روز غضنفر در محراب مسجد شهید میشه😔
بله غضنفر لقب مظلوم ترین و بزرگ مرد تاریخ بشریت و اسلام😓
آنقدر مظلوم که حتی وقتی خبر شهادتش در مسجد پخش شد می گفتند مگر علی (ع) هم نماز میخواند.😒
آنقدر مظلوم که ما شیعه های علوی هم با این لقب جوک میسازیم 😓
وای برما،وای برشیعه علوی،،،،،،،،
📢📢 هنوز دیر نشده بیایید بیدار شویم 📢📢
/هر كس دوست داره اسم مبارک امیرالمؤمنین از فرهنگ طنزپردازی حذف بشه این پیام را منتشر کنه.
@afsaranjangnarm_313
تَمام جنگ ها سَر همین
|حجاب|است ✋🏻
اگرمےگویندآزادےقصدشان
این است ڪہ حجابتـ
را بردارند 🔹
جنگ امروز اسلحہ نمےخواهد
|چآدُر|مےخواھد ❤️
🧕🏻@afsaranjangnarm_313🧕🏻