فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_وقت_خاطره 📜
🌹نشسته بودم بغل دست حاجی، یک دفعه زد روی پایش، از صدای نالهاش ترس برم داشت !
گفتم: حاجی چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟ گفت: من سه چهار روزه از حال آقا بیخبرم....
🌹پدرش فوت کرده بود ، میان سنگینی غم از دست دادن پدر، قلب و فکرش پیش حضرت آقا بود.فقط سه چهار روز بود جویای حالش نشده بود. آنوقت اینطور آه میکشید. اینطور خودش را سرزنش میکرد...
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
💕 #بسم_رب_العشق 💕
❤️ #عشق_مجازی 📱
📌 #فصل_دوم 🖇
✨ #قسمت_هجدهم 📚
این پسره همون دوست عرفان بود..
اسمش یادم نمیومد ،اونم تعجب کرده بود سریع نگاهمو برگردوندم و رفتم توی اتاق کارم،بسم الله گفتم و شروع کردم..
****
بعد از تموم شدن ساعت کاری از چندتا همکارا خداحافظی کردم و راه افتادم سمت خونه خدارو شکر اون پسره رو دیگه ندیدم..
یکم از مسیر و با تاکسی رفتم بقیه رو هم تصمیم گرفتم پیاده برم و یکم خرید کنم
توی فروشگاه بودم که عارفه زنگ زد
+سلام
-سلام آرمیتا جون خوبی؟
+خوبم قربونت تو چطوری؟
-الحمدالله میگم عصر بیام اونجا؟
+عه خب بیا چرا میپرسی دیگه
-پس عصر می بینمت
+خداحافظ
-خداحافظ
یه نگاه به خریدا انداختم وای چقدر زیاد شده بود حالا چطوری ببرم اینا رو وای!
پاکت خریدا بلند کردم و راه افتادم سمت خونه چندجا گذاشتم زمین و یه نفس گرفتم و دوباره بلندکردم
آخه دختر این همه خریدت چی بود یهو
به خونه که رسیدم همین طوری با پا چندتا ضربه به در زدم که اگه زهرا خانوم تو حیاط بود در و باز کنه..
بعد از چند لحظه که دیدم خبری نشد خریدا رو گذاشنتم زمین و تو کیفم دنبال کلید گشتم
+کیه؟
صدای آقا طاها بود داشت میومد سمت در که من خودم کلید انداختم و در و باز کردم
+ببخشید سلام
-سلام
برگشتم و پاکتای خرید و بلند کردم
-کمک می خواین؟
+نه ممنون
رفت و منم وسایلا رو بردم بردم طبقه پایین..
****
صدای زنگ در اومد ،عارفه بود در و باز کردم و منتظر شدم بیاد پایین ،بعد از سلام و احوال پرسی نشستیم یکم حرف زدیم عارفه داشت یه چیزی تعریف می کرد
-اره خلاصه بعد که خرید کردیم اومدیم خونه و عرفا...
یهو عارفه زد رو پیشونیش
+چی شد؟عرفانچی؟
-هیچی بابا اشتباه گفتم
+عارفههه!!بچه گول میزنی؟
-نه به خدا چیز خاصی نبود
+پس اگه به من مربوط میشه بگو
-خب،راستش...
#ادامه_دارد....
#نویسنده:✍
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان فصل دو ممنوع پیگرد الهی دارد🚫
❤️ @afsaranjangnarm_313 📱
💕 #بسم_رب_العشق 💕
❤️ #عشق_مجازی 📱
📌 #فصل_دوم 🖇
✨ #قسمت_نوزدهم 📚
+چی عارفه؟
-به خدا هم من و هم مامان و بابا شرمندتیم نمی دونی تو خونه ما چه خبره اصلا
+....
-ما از عرفان خبر داریم ..
+خب
-شماله
+اینارو که میدونم خب
-گفته یه پیغامی برسونم به دستت
+خب چیه؟میشه تیکه تیکه حرف نزنی؟
-به خدا نمیدونم چیبگم ،ویس برامفرستاده
که بهت بگم ولی نمی تونم ویس و برات می فرستم خودت گوش کن
+خب باشه چرا گریه میکنی ؟
-به خاطر تو
دلم آشوب بود مگه تو این ویس چی گفته بود که عارفه این شکلی می کرد؟
+خب ویس و بفرس
-باشه
گوشیشو از تو کیفش در آورد و ویس و برام فرستاد
-فرستادم
+ممنون
-نمی خوای گوش کنی الان؟
-الان نه هروقت رفتی گوش میکنم حالا
-آخه
+نترس چیزیم نمیشه ،الانم پاشو یه چیزی برای شام درست کنیم
-آرمیتااا!!!!
+چیه خب پاشو
-باشه
سعی می کردم ظاهرم و اروم نشون بدم ،یه حدسایی می زدم که چی شده..
اما سعی می کردم فعلا حواسم پیش عارفه باشه
-چی درست کنیم؟
+نمی دونم.ماکارانی خوبه؟
-آره خوبه بیا درست کنیم
*
دوتایی با عارفه شام رو خوردیم نزدیکای ساعت ۱۰یا ۱۱بود که عارفه قصد رفتن کرد بعد از کلی عذر خواهی به خاطر حرفای عرفانی که هنوز گوش نداده بودم و دلداری،بالاخره راهی خونه شد.
بعد از رفتن عارفه یکم خونه رو جمع و جور کردم.موقع خواب بود که رفتم سر وقت گوشیم و ویسی که عارفه فرستاده بود رو دانلود کردم.در عرض ۳۰ثانیه دانلود شد.برای گوش دادنش دودل بودم.ولی در آخر دلم رو زدم به دریا و ویس رو باز کردم.محتوا ویس ثانیه به ثانیه بیشتر دلم رو به درد میآورد.....
#ادامه_دارد....
#نویسنده:✍
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان فصل دو ممنوع پیگرد الهی دارد🚫
❤️@afsaranjangnarm_313 📱
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استورے
من همونم....
همیشه از خودم فرارے
که جز شما نداره یـاری🥀
🌴🌤@afsaranjangnarm_313🌤🌴
🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺
🍂🌺
🌺
⚠️ #تلنگر ‼️
🚨 یک E-mail از طرف خدا 📲...
🔸🔹امروز صبح که از خواب بیدار شدی🍀، نگاهت می کردم؛ و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،😔 حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی😔. اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.
🔹🔸وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛ اما تو خیلی مشغول بودی....😰
🔸🔹یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پریدی. خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛ اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات باخبر شوی.😰
🔹🔸تمام روز با صبوری منتظر بودم. با آنهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلا وقت نداشتی با من حرف بزنی.😞 متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی، شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی، سرت را به سوی من خم نکردی.
🔸🔹تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری. بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی. نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...😥
🔹🔸باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت نکردی.😣
🔸🔹موقع خواب...، فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آنکه به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فورا به خواب رفتی. اشکالی ندارد. احتمالا متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.🤗
🔹🔸من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی. حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی. من آنقدر دوستت دارم💞 که هر روز منتظرت هستم. منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.🌺
🔸🔹خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی. خوب، من باز هم منتظرت هستم؛ سراسر پر از عشق تو... به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه، عیبی ندارد، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم.
روز و شب خوشی داشته باشی...
دوست و دوستدارت: خدا💞💞
🌺@afsaranjangnarm_313🌺
📱| #جـنـگ_نـرم
برادرم...
آرزوے شهادتت را با نامحرم قسمت نکن...🚫
آری،درد و دل کردن تو را امیدوار میکند...
اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک سوریه و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند😔
رفته رفته آرزوۍ شهادت به رابطهاے پنهانی تبدیل میشود...
اندک اندک جاے عکس رفیق شهید،عکس نامحرم جایگزین میشود❗️
طرز فکرت عوض میشود🤔
برادر هوشیار باش...
دلسرد شدنت را احساس میکنی؟؟
فـقـط یـادت باشد☝️🏻
جلو جلو عواقب #چت📱کردنت را به تو یادآوری کردم...
روز محشر نگویی که ندانستھ وارد پرتگاه شدی...🕳
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@afsaranjangnarm_313
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○