میگفت...
همهکهقرارنیستتفنگ
دستشون
بگیرنبجنگن:)
یهعدههمقلمشونمیشه
صلاحشون🍃
#جـنرمگــــ
📱@afsaranjangnarm_313⚔
#جنـگ_نـرم
📱 لوح | این فضا را خط کشی کنید
🔻رهبر انقلاب: «فضای مجازی بدون اختیار ما، دارد مدیریت میشود و عوامل مسلط بینالمللی در این فضا از لحاظ خبردهی، خبررسانی، تحلیل دادهها و هزاران کار دیگر بشدت فعالند. نمیشود مردممان را در این فضا، بیپناه رها کنیم.»۹۹/۶/۲✌️🏼
📱@afsaranjangnarm_313⃟🇮🇷
#چادرانہ|💛|
| بانوے من؛
جنگ تفنگها وتانڪها
سالهاست تمام شدہ
ولے
وصیت شهدا بہ حجاب
وچفیہ رهبرے
داد مے زند ڪہ مبارزہ هنوز ادامہ دارد...
بانو اسلحہ ات را زمین نگذار|•♥️
🌱🌸@afsaranjangnarm_313🌸🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_وقت_خاطره📜
🌹محمودرضا، همیشه چشمهایش سرخ و بدنش خسته بود....
تا آنجایی که میدانم آن شبی که فردایش شهید شد را هم تا صبح نخوابیده بود
🌹میگفت: بارها شده پشت فرمان مسیری را در تهران میروم و چند دقیقه بعد میبینم که دوباره همان مسیر را دارم میروم و بعد میفهمم پشت فرمان خوابم برده بود.
🌹بدون اغراق میگویم؛
بسیار پرکار بود.
آنجا هم تا جایی که شنیدم وضعیتش همینطور بود.
|خاطره ای ازشهید💔
محمودرضابیضائی🕊|
🌴@afsaranjagnarm_313🌴
#نظرات
ایشون چند وقت قبل این پیام رو فرستادن متاسفانه تا الان نتونسته بودیم ولی الان لینک نظرسنجی رو براتون قرار میدیم
یاعلی (علیه السلام)🌹🌹🌹
♥ #بسم_رب_العشق ♥
❣ #عشق_مجازی 📱
📌#فصل_دوم🖇️
✨ #قسمت_نهم
با نجمه خانوم خداحافظی کردم و سوار تاکسی شدم و افتادمسمت خونه ای که قبل رفتن به مشهد بهش سر زده بودم..
همون جایی که فاطمه برام پیدا کرده بود ..
باصاحب خونه صحبت کردم هنوز اجاره نداده بود قبول کرد که به من اجاره بده ..
کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم..
با کلید در و باز کردم و رفتم
+عه سلامزهرا خانوم
-سلام دخترم زیارت قبول
+سلامت باشین
-دلمگرفته بود گفتم بیام حیاط و یکم آب و جارو کنم..دخترمم داره میاد از مشهد
+عه دخترتونممشهد بوده؟
-اونجا زندگی میکنن حالا با پسرش یه چند روزی میان اینجا
+باشه پس من برم لباس عوض کنم بیام کمکتون
-برو دخترم دیگه کارینمونده برو استراحت کن
چمدون و برداشتم و رفتم طبقه پایین لباسام و عوض کردم و یکم روی تختمدراز کشیدم
گفت دخترش میاد ..نکنه همون نجمه خانوم باشه؟؟
اره گفت با پسرش حتما همونان چون نجمه خانوم خیلی شکل خودش بود..
تو همین فکرا بودم که خوابم برد.....
****
حال:
-ارمیتا ما باید بریم دیگه
+نمیشه بیشتر بمونین؟
-به خدا اگه می شد که ما از خدامونه
-آره خیلی کار داریم برا عقد و اینا
+راستی چند وقت دیگه عقده؟
-دو هفته دیگه فکر کنم
سمیرا ساکشون و برداشت و گفت:
-برا عقد که اومدی عمرا بزارم کمتر از یه هفته بمونی اونجا نگهت می دارم .
-بزار دو روز از مزدوج شدن من بگذره بعدش به فکر این باش یکیو بیاری پیش خودت
-برو بابا حوصلم سر میره تو نیستی
+سمیرا گوشیت
-اوه بابامه ما دیگه بریم
بغلشون کردم و خداحافظی کردیم باهم....
رفتن بیرون منم در و بستم و همونجا پشت در نشستم ،چی می شد تکلیف زندگی منم معلوم می شد؟
نمی خوام با فکر کردن به عرفان گناه کنم.. خدایا خودت کمکم کن ما هنوزمحرم نیستیم ..دیگه صبرم داره تموم میشه چرا من همیشه باید تنهایی و تجربه کنم تو زندگیم؟؟؟
#ادامه_دارد......
#نویسنده:✍
#نفیسه و #نرجس
کپی تا پایان فصل دو ممنوع پیکرد الهی دارد🚫
❤️ @afsaranjangnarm_313 📱
اعضای گل پارت امشب☝🏻☝🏻
شرمنده که دیر پارت رو ارسال کردم😅
امیدوارم پارت امشب رو دوست داشته باشید
و ما رو تا آخر این رمان دنبال کنید🌸
سلام دوستان 🌺🌺
همه کم و بیش در جریان هتک حرمت به قرآن و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم😔😔😔
حالا ما #بچه_مسلمونا می خوایم نشون بدیم بچه مسلمونیم پس بیاین همگی پروفایلامون رو (حتی برای ۱ روز) عوض کنیم و حمایتمون رو از #دین_مبین مون ، #اسلام اعلام کنیم. 💪💪💪🕋🕋🕋
حالا کانال #افسران_جنگ_نرم براتون یه پیشنهاد داره تا اگر می خواید اینکار رو انجام بدید دستتون پر باشه .
یاعلی (علیه السلام)✋
🕋@afsaranjangnarm_313🕋