آقامحمودرضا
🔴یکی از برنامههای جریان #سقیفه بعد از به قدرت رسیدن امیرالمومنین (ع) این بود که یاران حضرت(ع) را از
🔴ماجرای سقیفه بنی ساعده چه بود؟؟
🍃🌸سقیفه ی بنی ساعده جایگاه و ایوانی سرپوشیده و دارای سقف در مدینه بود، که مربوط به قبیله بنی ساعده بوده و مردمان در مشاوراتشان در آن گِرد میآمدند.
🔷 #بعدازرحلت_رسول_اکرم(ص) مردم
#سه_دسته شدند:
1⃣گروهی در منزل امام علی(ع) که مشغول آماده سازی مقدمات تشییع پیامبر(ص) بود، تجمع کردند.
2⃣مهاجرین در مسجد به رهبری ابوبکر بن ابی قحافه تجمع کردند.
3⃣انصار در سقیفه بنی ساعده به رهبری سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج تجمع کردند.
👈پس بدین ترتیب؛ #مدعیان_خلافت سه نفر بودند:
👤امیرالمومنین امام علی(ع)
👤ابوبکر بن ابی قحافه!
👤سعد بن عباده!
اهل مسجد بعد از مطلع شدن از تجمع مردم در سقیفه، سریعا خود را به سقیفه رساندند و با آنان به مذاکره نشستند، هر دو گروه مدعی برتری خود بودند وبه نوعی خود را می ستودند و خویش را لایق #خلافت می دیدند.
و همه👈واقعه ی #غدیر را از یاد برده بودند❗️
#مهاجرین مدعی بودند خلیفه باید از مهاجرن مکه باشد.
چون پیامبر(ص) خود از مهاجرین بوده و چون قریش بوده، پس غیر قریش بر قریش نمی تواند حکومت کند!
#انصار مدعی بودند آن زمان که مردم مکه پیامبر(ص) را راندند، این انصار بود که پیامبر(ص) را حمایت کرد، پس انصار به این سِمَت خلافت لایق ترند تا مهاجرین!
تا اینکه شخصی گفت:
که دو امیر برای خلافت انتخاب گردد!
یک امیر از مهاجر و امیری از انصار!
مهاجرین گفتند که دو شمشیر در یک غلاف نگنجد.
پس #هیاهو بالا گرفت تا اینکه در این میان
👈عمر از ابوبکر خواست که دستش را جلو بیاورد، تا با او #بیعت کنند. وابوبکر چنین کرد و عمر با او بیعت نمود.
بهدنبال او سایر مهاجرین و انصار نیز با ابوبکر بیعت نمودند.
سقیفه کاملاً به نفع ابوبکر تمام شد و کسی در این میان به سعد بن عباده اعتنایی نکرد و همگی به سمت مسجد برای ادامه بیعت روانه شدند.
ابوبکر بر فراز منبر نشست و مردم با وی بیعت می کردند.
حال در این میان #قبیله_بنی_اسلم وارد عمل شدند.
آنها عشیره ای بودند که هر ساله برای تهیه آذوقه به مدینه می آمدند.
از طرفی هم بنی اسلم دشمنی دیرینه با انصار داشتند. آنها در میان هر کوچه و برزنی افراد را به اجبار به مسجد برده تا با ابوبکر بیعت کند، تا جایی که اگر شخصی امتناع می کرد او را با زور و کتک به قصد کُشت، روانه ی مسجد می کردند.
طبری در تاریخ خود می نویسد :
《وأقبلت أسلمُ بجماعتِها حتّی تضایقت بهم السَکَک فبایعوه!
فکانَ عمرُ یَقول : ما هُو إلا أن رأیتُ أسلم فأیقنت بالنَصرِ》
قبیله اسلم همگی در مدینه گرد آمدند تا با ابوبکر بیعت کنند، آن قدر جمعیت زیاد بود که حتی بازارها نیز گنجایش ایشان را نداشت.
عمر در این هنگام گفت : قبیله اسلم را که دیدم یقین به #پیروزی پیدا کردم.
بدین ترتیب ابوبکر خلیفه شد و اکثریت مسلمانان با وی بیعت کردند، اما در این میان ابوبکر نیاز به #شرعی_کردن_بیعت خود را دارد که این مهم
👈👈 فقط با بیعت کردن #امام_علی(ع) و همراهان وی از قبیل سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و زییر و ابن عباس و..عملی می شد.
پس باید برای بیعت علی(ع) را هم به مسجد بخوانند.
📚منابع:
۱)تاریخ کامل ابن اثیر، ج۳، ص۱۱۹
۲)تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۴
۳)تاریخ طبری، ج۴، ص۱۳۴۲
۴)سقیفه علامه عسگری، ص۴۲
🆔 @Agamahmoodreza
🍃🌸سپس فرمود :گوئی دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمد، سوگند به خدا اگر #فاطمه(س) موی خود را پریشان کند و گریبان چاک نماید و در کنار قبر پیامبر(ص) #نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند، و زمین همۀ آنها را در #کام_مرگبار خود فرو می برد.
سلمان به حضرت فاطمه(س) عرض کرد :
ای دختر محمد(ص)!
خداوند پدرت را مایۀ رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش می کنم به خانه برگرد و نفرین در حق این مردم نادان مکن.
حضرت(س) فرمود :
ای سلمان! آنان قصد جان علی(ع) كردند.
من در شهادت علی(ع) نمی توانم صبر كنم،
مرا به حال خود بگذار تا كنار قبر پدرم بروم و گریبان چاک دهم و به درگاه خدا، ناله سر دهم.
سلمان در این هنگام عرض کرد :
مولایم علی(ع) مرا فرستاده که به شما بگویم؛ به خانه برگردید و نفرین نکنید.
وقتی حضرت متوجه پیام #امام_خویش شد، فرمود :
[حال که امامم دستور داده] بر میگردم و صبر می کنم و سخن او را می پذیرم و از او اطاعت می کنم.(۷)(۸)
🔴وقتی ابوبکر این صحنه را دید، فورا گفت :
دستت را پیش بیاور تا با من #بیعت کنی!
اما امام علی(ع) اباء کرد، در حالی که دست مبارک ایشان #مُشت بود.
تمام آنها جمع شدند تا مشت آن حضرت(ع) را باز كنند و در درون دست ابوبكر قرار دهند، نتوانستند.
در این هنگام ابوبكر خود پیش آمد و
👈 دست خود را بر روی دست بسته ی امام علی(ع) به عنوان بیعت کشید و بدان اکتفا کرد و همگی را رها کرد.(۸)
آنگاه که علی(ع) سالم از دست مهاجمان آزادشد
پس علی(ع) خود را به کنار قبر پیامبر اکرم(ص) رساند، در حالی که فریاد میزد و گریه می کرد و ندا می داد که ؛
همانا این قوم مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود که مرا بکُشند!(۱۰)
🍃🌸امام علی(ع)، #تنها و #مظلوم از مسجد مدینه بیرون آمد، و راه خانه را در پیش گرفت.
حضرت زهرا(س) شوهر معصوم خود را نگریست و فرمود :
🍃🌸علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو!
یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود.(۱۱)
📚منابع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸
۲)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳
۳)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۱
۴)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۵)المسترشد طبری شیعی، ج۱، ص۳۸۰
۶)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۷)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۱
۸)تفسیر البرهان بحرانی، ج۲، ص۷۱۰
۹)بیت الأحزان محدث قمی، ص۱۱۸
۱۰)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۱۱)نهج الحیاة دشتی، ص۱۵۹، ح۷۵
🆔 @Agamahmoodreza