🍃🌸سپس فرمود :گوئی دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمد، سوگند به خدا اگر #فاطمه(س) موی خود را پریشان کند و گریبان چاک نماید و در کنار قبر پیامبر(ص) #نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند، و زمین همۀ آنها را در #کام_مرگبار خود فرو می برد.
سلمان به حضرت فاطمه(س) عرض کرد :
ای دختر محمد(ص)!
خداوند پدرت را مایۀ رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش می کنم به خانه برگرد و نفرین در حق این مردم نادان مکن.
حضرت(س) فرمود :
ای سلمان! آنان قصد جان علی(ع) كردند.
من در شهادت علی(ع) نمی توانم صبر كنم،
مرا به حال خود بگذار تا كنار قبر پدرم بروم و گریبان چاک دهم و به درگاه خدا، ناله سر دهم.
سلمان در این هنگام عرض کرد :
مولایم علی(ع) مرا فرستاده که به شما بگویم؛ به خانه برگردید و نفرین نکنید.
وقتی حضرت متوجه پیام #امام_خویش شد، فرمود :
[حال که امامم دستور داده] بر میگردم و صبر می کنم و سخن او را می پذیرم و از او اطاعت می کنم.(۷)(۸)
🔴وقتی ابوبکر این صحنه را دید، فورا گفت :
دستت را پیش بیاور تا با من #بیعت کنی!
اما امام علی(ع) اباء کرد، در حالی که دست مبارک ایشان #مُشت بود.
تمام آنها جمع شدند تا مشت آن حضرت(ع) را باز كنند و در درون دست ابوبكر قرار دهند، نتوانستند.
در این هنگام ابوبكر خود پیش آمد و
👈 دست خود را بر روی دست بسته ی امام علی(ع) به عنوان بیعت کشید و بدان اکتفا کرد و همگی را رها کرد.(۸)
آنگاه که علی(ع) سالم از دست مهاجمان آزادشد
پس علی(ع) خود را به کنار قبر پیامبر اکرم(ص) رساند، در حالی که فریاد میزد و گریه می کرد و ندا می داد که ؛
همانا این قوم مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود که مرا بکُشند!(۱۰)
🍃🌸امام علی(ع)، #تنها و #مظلوم از مسجد مدینه بیرون آمد، و راه خانه را در پیش گرفت.
حضرت زهرا(س) شوهر معصوم خود را نگریست و فرمود :
🍃🌸علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو!
یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود.(۱۱)
📚منابع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸
۲)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳
۳)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۱
۴)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۵)المسترشد طبری شیعی، ج۱، ص۳۸۰
۶)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۷)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۱
۸)تفسیر البرهان بحرانی، ج۲، ص۷۱۰
۹)بیت الأحزان محدث قمی، ص۱۱۸
۱۰)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۱۱)نهج الحیاة دشتی، ص۱۵۹، ح۷۵
🆔 @Agamahmoodreza
🔴عیادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا سلام الله علیها
🍃🌸حال حضرت فاطمه(س) روز به روز رو به وخامت بود.
زنان نیز سخنان حضرت زهرا(س) را در بین مدینه بازگو کردند و همگان به #نارضایتی فاطمه(س) از #ابوبکر و #عمر پی بردند و در صدد نکوهش عمر و ابوبکر بر آمدند.
خلیفه وقت، ابوبکر، به همراه عمر بن خطاب وضعیت را به ضرر خود دیدند و به این ترتیب #قصدعیادت از ایشان را کردند که با این کار حداقل حضرت(س) را راضی نگه دارند و خود را بی تقصیر جلوه دهند و اینکه دلجویی ظاهری انجام داده باشند و
👈مسئله غصب خلافت و هجوم را معمولی جلوه دهند و تنفّر مردم را نسبت به خودشان کم کنند و هم به حکومت خود رنگ مشرعیت بدهند.
اما در اولین درخواست با بی توجّهی حضرت زهرا(س) رو به رو شدند.
وقتی کار به اینجا کشید و فهمیدند که حضرت(س) آنان را به حضور نمی طلبد، از امام علی(ع) خواستند تا وساطت کند.
پس، از أمیرالمومنین(ع) درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(ع) تقاضای آن دو را به فاطمه(س) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند :
خانه متعلق به شماست و من هم به منزله كنيز و خدمتگزار در خانه شما هستم و هر طور که صلاح می دانید عمل کنید.(۱)
پس بدین ترتیب حضرت(س) پذیرفت.
سپس ابوبکر و عمر داخل شدند.
🍃🌸حضرت زهرا(س) تا آنان را دید، روی به دیوار و پشت به آنان کرد.
گفتند : آمده ایم که رضای شما را حاصل کنیم!
حضرت(س) فرمود :
من با شما حرف نمیزنم، مگر که قول بدهید که آنچه را که می گویم، اگر راست است، به راستی آن شهادت بدهید.
آنان نیز قبول کردند.
حضرت(س) خطاب به آن دو فرمود:آیا اگر حدیثى را از پیامبر خدا(ص) نقل كنم به آن عمل خواهید كرد؟
گفتند : آرى.
فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید كه پیامبر(ص) فرموده اند :
«خشنودى فاطمه(س) خشنودى من، و خشم فاطمه(س) خشم من است، هر كه دخترم فاطمه(س) را دوست بدارد، مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه(س) را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته، و هر كه فاطمه(س) را خشمگین نماید، مرا خشمگین نموده است»؟
گفتند : آرى، چنین حدیثى را از پیامبر خدا(ص) شنیده ایم.
حضرت(س) فرمود :
من هم خدا و فرشتگان را گواه مى گیرم كه شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون پیامبر(ص) را ملاقات نمایم، حتماً از شما به او شكایت خواهم نمود.
در این هنگام، ابوبکر پیش آمد و گفت :
ای فاطمه(س)! پناه می برم به خدا از اینکه مورد خشم پیامبر اکرم(ص) و تو باشم و بعد شروع کرد به گریستن!
در این هنگام حضرت فاطمه(ع) مرتب خطاب به ابوبکر می فرمود :به خدا قسم! من در هر نمازى كه مى خوانم، تو را #نفرین مى كنم.(۲)
آنان پس از شنیدن این سخنِ حضرت(س)، منزل را ترک کردند.
📚منابع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷/
ﺍﻻﻣﺎﻣﻪ ﻭ ﺍﻟﺴﻴﺎﺳﻪ دینوری، ﺝ۱، ﺹ۲۰
🆔 @Agamahmoodreza