🔴حسرت بزرگ ضحاک بن عبدالله که ظهر عاشورا امام حسین علیه السلام را رها کرد❗️
▪️ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی #کوفه، با #امام_حسین علیه السلام ملاقات کردند.امام آن دو نفر را به یاری خود خواند، وقتی آنان عذر خواستند امام علت عدم همراهیشان را جویا شد.مالک بن نضر گفت: من بدهی و نانخور دارم. اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: «من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروضم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی -در کنارت- نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.» امام علیه السلام پذیرفت.
▪️ضحاک صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعتهای بسیاری از خود به نمایش گذاشت و #نماز ظهر را همراه امام به جای آورد. وقتی دید سپاه #بنی_امیه به دستور #عمر بن سعد اسبهای یاران امام را هدف قرار داده و با پی کردن از پای درمیآورند، اسب خود را در خیمهای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت.
ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام، دو نفر از دشمن را که پیاده میجنگیدند، به قتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت هم در حق او دعا کردند و فرمودند: «سست نگردی، دستت بریده نشود. خداوند از #اهل_بیت رسول صلی الله علیه و اله، بهترین پاداشها را به تو ارزانی دارد.»
✍️ فرار از صحنه نبرد❗️
«وقتی دیدم یاران امام #حسین علیه السلام کشته شدند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی باقی نماندهاند، خدمت ابا عبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم ولی تو چگونه میتوانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمهای پنهان کردهام و به همین جهت بود که پیاده میجنگیدم.»
پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. ۱۵ نفر از اصحاب عمر سعد به تعقیبش پرداختند تا اینکه ضحاک به دهکدهای نزدیک ساحل فرات رسید و آنجا توقف کرد. کثیر بن عبدالله شعبی و ایوب بن مشرح حیوانی و قیس بن عبدالله صایدی از تعقیبکنندگان او را شناختند و با حمایت و کمک تعدادی از بنی تمیم که آنان نیز از تعقیبکنندگان بودند، ضحاک را از کشته شدن رهایی دادند.
📚 تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۷.
📚 انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۷.
📚 الکامل ابن اثیر ، ج۴، ص۷۳.
🆔 @Agamahmoodreza
نان به نرخ ثانیه خور
🍃 شبث از قبیله بنی تمیم و آخرین دسته اعراب بودند که #اسلام آوردند او در سن ۹ یا ۱۳ سالگی #مسلمان شد.
🔰بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، شبث از اسلام برگشت و موذن زنی به نام سجاح شد که ادعای پیامبری می کرد.
🔰بعد از سرکوبی پیامبران دروغین توسط ابوبکر، باز مسلمان شد و با خلیفه بیعت کرد.
🔰بعد از دستگیری توسط #ابوبکر، با ابوبکر، #عمر و سپس عثمان بیعت کرد.
🔰شبث از معترضان به فساد #عثمان بود و به مخالفان سیاسی خلیفه پیوست.
🔰پس از قتل عثمان، با #امیرالمومنین #علی علیه السلام بیعت کرد.
🔰در #صفین به #خوارج پیوست و از امام جدا شد.
🔰امام با او صحبت کرد و از خوارج جدایی جست.
🔰پس از #شهادت اميرمؤمنان علیه السلام با #امام_حسن علیه السلام به شرط جهاد برضد #معاویه بیعت کرد.
🔰شبث از کسانی بود که معاویه او را طی درگیری با امام حسن علیه السلام خرید.
🔰پس از مرگ معاویه وقتی #امام_حسین علیه السلام قصد خروج بر #یزید را نمود، از کسانی بود که به #امام نامه نوشت و او را به #کوفه دعوت کرد.
🔰وقتی عبیدالله بن زیاد ملعون بر کوفه مسلط شد، به مسلم خیانت کرد و به عبیدالله پیوست.
🔰در #کربلا جزو فرماندهان عمربن سعد لعنه الله علیه بود و به خیمه های امام حسین علیه السلام حمله کرد و به شکرانه کشتن امام حسین علیه السلام مسجدی در کوفه ساخت.
🔰پس از شهادت اباعبدالله، و قیام مختار، چون از بزرگان و اشراف کوفه بود، به #مختار پیوست و رئیس پلیس کوفه شد.
🔰با مختار به اختلاف رسید و به مصعب بن #زبیر پیوست. با کمک شبث، مصعب نیز موفق به شکست و قتل مختار شد.
🔰پس از آنکه #بنی_امیه به ریاست #مروان، قصد حمله به زبیریان را نمود، از آل زبیر جدا شد و به مروان بن حکم پیوست.
🔰با کمک مروان، ال زبیر را در هم شکست و مصعب را گردن زد و با حجاج ابن یوسف ثقفی بیعت کرد.
❗️در نهایت شبث در سن۹۰ یا ۱۱۲ سالگی از دنیا رفت.
📚 لغزش خواص، جواد سلیمانی
🆔 @Agamahmoodreza
🔴عیادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا سلام الله علیها
🍃🌸حال حضرت فاطمه(س) روز به روز رو به وخامت بود.
زنان نیز سخنان حضرت زهرا(س) را در بین مدینه بازگو کردند و همگان به #نارضایتی فاطمه(س) از #ابوبکر و #عمر پی بردند و در صدد نکوهش عمر و ابوبکر بر آمدند.
خلیفه وقت، ابوبکر، به همراه عمر بن خطاب وضعیت را به ضرر خود دیدند و به این ترتیب #قصدعیادت از ایشان را کردند که با این کار حداقل حضرت(س) را راضی نگه دارند و خود را بی تقصیر جلوه دهند و اینکه دلجویی ظاهری انجام داده باشند و
👈مسئله غصب خلافت و هجوم را معمولی جلوه دهند و تنفّر مردم را نسبت به خودشان کم کنند و هم به حکومت خود رنگ مشرعیت بدهند.
اما در اولین درخواست با بی توجّهی حضرت زهرا(س) رو به رو شدند.
وقتی کار به اینجا کشید و فهمیدند که حضرت(س) آنان را به حضور نمی طلبد، از امام علی(ع) خواستند تا وساطت کند.
پس، از أمیرالمومنین(ع) درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(ع) تقاضای آن دو را به فاطمه(س) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند :
خانه متعلق به شماست و من هم به منزله كنيز و خدمتگزار در خانه شما هستم و هر طور که صلاح می دانید عمل کنید.(۱)
پس بدین ترتیب حضرت(س) پذیرفت.
سپس ابوبکر و عمر داخل شدند.
🍃🌸حضرت زهرا(س) تا آنان را دید، روی به دیوار و پشت به آنان کرد.
گفتند : آمده ایم که رضای شما را حاصل کنیم!
حضرت(س) فرمود :
من با شما حرف نمیزنم، مگر که قول بدهید که آنچه را که می گویم، اگر راست است، به راستی آن شهادت بدهید.
آنان نیز قبول کردند.
حضرت(س) خطاب به آن دو فرمود:آیا اگر حدیثى را از پیامبر خدا(ص) نقل كنم به آن عمل خواهید كرد؟
گفتند : آرى.
فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید كه پیامبر(ص) فرموده اند :
«خشنودى فاطمه(س) خشنودى من، و خشم فاطمه(س) خشم من است، هر كه دخترم فاطمه(س) را دوست بدارد، مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه(س) را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته، و هر كه فاطمه(س) را خشمگین نماید، مرا خشمگین نموده است»؟
گفتند : آرى، چنین حدیثى را از پیامبر خدا(ص) شنیده ایم.
حضرت(س) فرمود :
من هم خدا و فرشتگان را گواه مى گیرم كه شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون پیامبر(ص) را ملاقات نمایم، حتماً از شما به او شكایت خواهم نمود.
در این هنگام، ابوبکر پیش آمد و گفت :
ای فاطمه(س)! پناه می برم به خدا از اینکه مورد خشم پیامبر اکرم(ص) و تو باشم و بعد شروع کرد به گریستن!
در این هنگام حضرت فاطمه(ع) مرتب خطاب به ابوبکر می فرمود :به خدا قسم! من در هر نمازى كه مى خوانم، تو را #نفرین مى كنم.(۲)
آنان پس از شنیدن این سخنِ حضرت(س)، منزل را ترک کردند.
📚منابع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷/
ﺍﻻﻣﺎﻣﻪ ﻭ ﺍﻟﺴﻴﺎﺳﻪ دینوری، ﺝ۱، ﺹ۲۰
🆔 @Agamahmoodreza
آقامحمودرضا
همنواییِ شیعه انگلیسی با وهابیت 🍃🌸پ.ن : بر اساس منابع مستند تاریخی، خانه حضرت زهرا(س) درب داشته اس
💠 خانه های مکه و مدینه، درب داشته اند!
#شبهه
فرقه ضاله #وهابیت، برای سرپوش گذاشتن به قضیه یورش به خانه وحی و حمله به خانه #حضرت_زهرا سلام الله علیها، شبهه ای را مطرح کرده و می گویند که خانه های حجاز در صدر اسلام، درب نداشته اند که درب خانه حضرت صدیقه سوزانده شده باشد! اخیرا آقای دهباشی نیز این شبهه را مطرح کرده اند.
#پاسخ_شبهه
🔴 در قرآن مجید 👇
اَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ اَوْ صَدیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ اَنْ تَاْکُلُوا جَمیعاً اَوْ اَشْتاتاً
خانهای که کلیدش در اختیار شماست، یا خانههای دوستانتان، بر شما گناهی نیست که به طور دسته جمعی یا جداگانه غذا بخورید.»
📚 سوره نور، آیه ۶۱
🔴در روایاتِ اهل سنّت 👇
1⃣ دُکَین بن سعید مزنی نقل میکند: خدمت #پیامبر رفتیم و تقاضای غذا کردیم، به #عمر فرمود: برو و به آنان غذا بده. عمر ما را به اتاق بالا برد، سپس کلید را از کمربندش بیرون آورد و در را باز کرد.»
📚 سنن ابی داود، ج۴، ص۳۶۰، ح۵۲۳۸.
2⃣ ابوحمید میگوید: #پیامبر به ما امر کرد که شبها ظروف آب را در گوشهای قرار دهیم و نیز دستور داد که شب هنگام درها را ببندیم.»
📚 صحیح مسلم، ج۳، ح۲۰۱۰
🔴در روایات شیعه👇
3⃣ پیامبر اکرم؛ #علی بن ابیطالب، #فاطمه، #حسن و #حسین (علیهمالسّلام) را جمع کرد و درب را بر روی آنها بست و فرمود: ای خانواده من که پیوستگان خدائید، پروردگار به شما سلام میرساند....»
📚 بحار الانوار، ج۲۴، ص۲۱۹.
4⃣ #سلمان میگوید: به خانه فاطمه رفتم، در را کوبیدم و اجازه ورود گرفتم، به من اجازه داد تا وارد شوم. هنگامی که وارد شدم دیدم نشسته است.»
در این حدیث سلمان میگوید: دَر را کوبیدم، آیا کوبیدن دَر مفهومی غیر از معنای رایج آن دارد؟
📚 دلائل الامامه، ص۱۰۷
5⃣ عمر گفت: ما را نزد وی ببر، #ابوبکر و عمر و #عثمان وخالد بن ولید و مغیرة بن شعبه و ابوعبیده جراح وسالم مولی ابوحذیفه و قنفذ حرکت کردند و من نیز با آنان به راه افتادم. هنگامی که به خانه رسیدیم، فاطمه آنها را دید، در را بر روی آنان بست، فاطمه شک نداشت که آنان بدون اجازه وی داخل نخواهند شد؛ اما عمر با لگد در را که از چوب درخت خرما بود، شکست.»
📚 بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۲۷
6⃣ عمر وگروهی همراه وی به خانه فاطمه رسیدند، دقّ الباب کردند، فاطمه هنگامی که صدای آنان را شنید، فریاد زد: ای پدر بزرگوارم، ای رسول خدا! پس از تو از دست پسر خطاب (عمر) و ابوقحافه (ابوبکر) چه رنجها که ندیدم.»
📚 الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۶
🆔 @Agamahmoodreza