eitaa logo
یادداشت‌های آقامعلم
142 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
82 ویدیو
92 فایل
یادداشت‌هایی در زمینه #دین، #فرهنگ، #اقتصاد، #سوادرسانه، #رایانه نویسنده: محمدحسین یزدانی بخش کارشناس ارشد فیزیک؛ فعال فضای مجازی؛ علاقه‌مند به رایانه و برنامه‌نویسی ارتباط با نویسنده: @yazdanibakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا روز خبرنگار مبارک روز خبرنگار را خدمت مدیران محترم شبکه‌های خبری «اخبار بن‌رود» و «اخبار ورزنه» تبریک و تهنیت می‌گویم و برای این بزرگواران، از خداوند متعال، در راه خدمت به مردم و پیشرفت کشور، توفیق می‌خواهم. همچنین در این فرصت، از زحمات فراوان این عزیزان در انتشار شبکه‌ی «یادداشت‌های آقامعلم» که بی چشمداشت و توقع انجام می‌گیرد، صمیمانه تقدیر و تشکر می‌کنم.
یادداشت‌های آقامعلم
به نام خدا موضوع: کتاب حماسه‌ی حسینی، اثر شهید مطهری شهید مطهری بسیار از زمانه‌ی خود جلوتر بود؛ در شرایطی که هنوز در عزاداری‌ها، خبری از آلات موسیقی نبود، از تحریفاتی که حادثه‌ی عاشورا را از یک ماجرای زندگی‌بخش و حیات‌آفرین برای اسلام، به ابزاری برای تخدیر و خواب ملت اسلام تبدیل کند، بشدت و عمیقا نگران بود و این نگرانی را با نقد مصیبت‌ها و اشعاری که متأسفانه هنوز هم در برخی هیآت ما خوانده می‌شود، بروز و ظهور داد. کتاب حماسه‌ی حسینی، دو جلد دارد که فصل دوم جلد اول، به «تحریفات حادثه‌ی عظیم عاشورا» اختصاص دارد. از همه‌ی علاقه‌مندان درخواست دارم این دو جلد کتاب را بخوانند و آنهایی که کمتر فرصت دارند، دست کم، بخش تحریفات حادثه‌ی عاشورا را مطالعه کنند. بخش‌هایی از کتاب را با هم می‌خوانیم: *امروز باید عزای حسین را گرفت، اما در عصر ما برای حسین یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن عزای جدید، برای این همه دروغ‌هایی است که درباره حادثه کربلا گفته می‌شود و هیچ کس جلوی این دروغ‌ها را نمی‌گیرد. به این مصیبت حسین بن‌علی باید گریست نه برای شمشیرها و نیزه‌هایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد. * امام حسین علیه السلام شهید شد که اسلام بالا برود، امام حسین کشته شد که سنن و مقررات و قوانین اسلامی زنده شود؛ نه اینکه بهانه‌ای شود که پا روی سنن اسلامی بگذارند. ما امام حسین را به صورت العیاذ بالله اسلام خراب‌کن درآورده‌ایم. امام حسینی که ما در خیال خودمان درست کرده‌ایم، اسلام خراب کن است. * اباعبدالله که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود. ما گفتیم حسین یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمه‌ی گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه می‌گیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران می‌کنم؛ اما شما هر چه می‌خواهید باشید. من نمی‌دانم کدام جانی یا جانی‌هایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحی‌ها در مورد مسیح گفتند، درباره‌ی حسین گفتند که حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امت را به دوش بگیرد، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود، بیشتر بشود. *پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید؛ وگرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بی‌دست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتی برای او معنی ندارد. در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‌ای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادیخواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه. اگر ما صفحه‌ی نورانی تاریخ حسینی را خواندیم، آن وقت از جنبه‌ی رثایی‌اش می‌توانیم استفاده کنیم؛ وگرنه بیهوده است. *ابا عبدالله در روز عاشورا شعارهای زیادی داده است که در آن‌ها روح نهضت خودش را معرفی کرده که من برای چه می‌جنگم؛ چرا تسلیم نمی‌شوم؛ چرا آمده‌ام که تا آخرین قطره‌ی خون خودم را بریزیم؟ و متاسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهای دیگری به جای آن گذاشته‌ایم که این شعارها نمی‌تواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند. شعارهایی که در سینه‌زنی‌ها و نوحه‌سرایی‌ها می‌دهید، شعارهای حسینی باشد. نوحه‌سرایی و سینه‌زنی و زنجیرزنی، من با همه این‌ها موافقم ولی به شرط این که شعارها، شعارهای حسینی باشد، نه شعارهای من درآوردی: «نوجوان اکبر من» شعار حسینی نیست. شعارهای حسینی شعارهایی است که از این تیپ باشد: «نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و کسی از باطل روگردان نیست؟ در چنین شرایطی مومن باید لقای پروردگارش را بر چنین زندگی‌ای ترجیح دهد» یا «من مرگ را جز خوشبختی نمی‌بینم، من زندگی با ستمکاران را جز ملالت و خستگی نمی‌بینم. شعارهای حسین شعارهای محیی(زندگی‌بخش) است. ابا عبدالله یک مصلح است. انتقاد، نظرات، پیشنهادها: https://eitaa.com/yazdanibakhsh سایر یادداشت‌ها: https://eitaa.com/aghamoalem
به نام خدا واقعه‌ای است پر از صحنه‌های غمناک و دردناک؛ اما صحنه‌های افتخارآمیز و غرورآفرین آن، از صحنه‌های دردناک آن بیشتر است؛ باید از عاشورا برای زندگی عزت‌آفرین و سرشار از افتخار و پیشرفت مادی و معنوی درس و عبرت بگیریم. عاشورا، فقط برای گریستن نیست، برای درس گرفتن هم هست. اگر همین یک شعار امام حسین(علیه السلام) (هیهات منا الذلة) را عمل کنیم، عاشورا را زنده کرده‌ایم و اگر برای امام حسین(علیه السلام) ساعت‌ها نوحه بخوانیم و سینه بزنیم و بر طبل و سنج بکوبیم ولی حاضر باشیم زیر بار هر ذلتی برویم، عاشورایی نیستیم. @aghamoalem
به نام خدا همه‌ی ما، زیر علم امام حسین(علیه السلام) و حضرت عباس(علیه السلام) عزاداری می‌کنیم و این دو بزرگوار را به عنوان مقتدا و الگو می‌شناسیم. راستی، آیا ما هم در حمایت از دین، چنان جدی هستیم که اگر پای جان و قطع دست به میان آید، باز هم از دین حمایت کنیم؟ یا بهانه می‌تراشیم؟ یا برای ساده‌ترین کارها، توجیه می‌سازیم؟ در وقت نماز، در صف غذا می‌ایستیم و به اسم عزاداری، درست هنگامی که باید اذان بگویند، بر طبل و سنج می‌کوبیم؟ یا برای حجاب بانوانمان توجیه می‌کنیم که یک تار مو اشکالی ندارد؟ یا برای غیبت کردن بهانه می‌آوریم که مگر دروغ می‌گویم؟ یا برای بردن آبروی دیگران، می‌گوییم حق‌اش بود؟ یا فحش می‌دهیم و می‌گوییم صبرم تمام شده؟ یا وقتی همسایه‌‌ی گرسنه‌مان را می‌بینیم می‌گوییم باید می‌رفت و کار می‌کرد؟ در برابر یمن و فلسطین و میانمار و بحرین و مردم یا مسلمانان تحت ظلم جهان چگونه واکنش نشان می‌دهیم؟ در برابر فقر و گرسنگی خویشان و همسایگان؟ در برابر زندگی سخت و دشوار مردم در نقاط حاشیه‌ای ایلام و بوشهر و چهارمحال و بختیاری و سیستان و بلوچستان و هرمزگان و بسیاری از روستاهای کشور چطور؟ و هزاران چیز دیگر... حضرت عباس(علیه السلام) از دینش حمایت کرد؛ در عمل و در سخت‌ترین شرایط. آیا ما در آسان‌ترین شرایط از دینمان حمایت می‌کنیم؟
از بسیاری از مداحان و منبری‌ها شنیده‌ایم که یک قطره اشک بر امام حسین(علیه السلام)، تمام گناهان انسان را می‌شوید و از بین می‌برد. این درست است، اما اشک ریختن، تنها شرط بخشایش گناهان نیست؛ شرط اصلی، قصد جدی گناهکار برای پرهیز از تکرار گناه است؛ نه این که مشروب‌خور، پیش از شرکت در جلسه، مشروبش را بخورد و بخواهد پس از جلسه هم کارش را تکرار کند؛ بی‌حجاب بخواهد بی‌حجاب در جلسه شرکت کند و اشک بریزد و همه چیز تمام شود! دزد بیت‌المال در جلسه‌ی هیأت، بخواهد برای فردایش برنامه بریزد و با چند قطره اشک، بخشوده شود؟ نمازنخوان، بگوید من نماز نمی‌خوانم، ولی در هیأت سینه می‌زنم تا بخشوده شوم! روزه‌خوار و زکات‌نده و خمس‌نده و اهل غیبت و تهمت و آبروریزی هم محل امنی پیدا کنند برای فرار از عذاب الهی؟ با این تصورات، چه چیزی از دین اسلام باقی خواهد ماند؟ عاشورا، رویدادی است بزرگ، درس‌آموز، حیات‌بخش و زندگی‌آفرین؛ آن را به رویدادی دین‌خراب‌کن و مرگ‌آفرین و ضد دین، تبدیل نکنیم. منبری‌ها و مداحان و واعظان، در این خصوص، وظیفه‌ای دارند سخت و دشوار. بد نیست نظر شهید مطهری را هم در این باره بخوانیم: «اباعبدالله که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود. ما گفتیم حسین یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمه‌ی گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران می‌کنم؛ اما شما هر چه می‌خواهید باشید. کدام جانی یا جانی‌هایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد تحریف قرار دادند».
به نام خدا عزاداری برای سید و سرور شهیدان، حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) از پربرکت‌ترین و پرثواب‌ترین کارهای مستحبی است که یک «آزاده» می‌تواند انجام دهد. اما یک شرط دارد و آن، درک و فهم درست، از نهضت امام حسین(علیه السلام) است. عزاداری و بر سر و سینه کوفتن و اشک ریختن و براه انداختن دسته‌های عزاداری، مقدمه‌ای است برای آغاز درک این حادثه‌ی عظیم؛ اگرنه، عزاداری و اشک ریختن در ماه محرم بدون درک اهداف و عظمت کار امام(علیه السلام)، چندان ارزشمند و گرانبها نخواهد بود. یک داستان تاریخی می‌گوید: در تبریز، تعدادی از سران مشروطه را که روس‌ها اسیر کرده بودند، در روز عاشورا به دار آویختند و دسته‌های عظیم عزادار عاشورا، به کار عزاداری مشغول بودند. روس‌ها طبق نقلی، می‌ترسیدند این جمعیت عظیم، آزادی سران مشروطه را سبب شوند؛ اما دریغ! در حالی که روس‌ها افرادی را (از جمله یک روحانی مشهور به «ثقة الاسلام») دار می‌زدند، مردم همچنان در دسته‌های عزاداری حضور داشتند. جالب است که مردم، در عصر عاشورا، پس از کسب اجازه از قوای روس، برای این اعدامی‌ها، مراسم گرفتند و گریستند و ناله سر دادند! رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی درس‌آموز و بنسبت طولانی، در 25 خرداد 1375 در جمع لشکر 27 محمد رسول الله(صلی الله علیه و آله) سپاه، به این مطلب اشاره می‌کنند. این سخنرانی به «عوام و خواص» مشهور است و توصیه می‌کنم چند دقیقه برای مطالعه‌ی آن، وقت بگذارید. https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=4790
به نام خدا متأسفانه، برخی از مداحان، با خواندن اشعاری بی‌خاصیت یا گاه توهین‌آمیز، شأن و جایگاه امامت و عصمت امام حسین(علیه السلام) را پایین می‌آورند و ایشان را مانند (با عرض پوزش) یک انسان ساده و عوام، تصویر می‌کنند. دقت کنیم که ائمه(علیهم السلام) همگی معصوم هستند، یعنی از هر خطا و اشتباهی مصونند، هر خطایی. علاوه بر این، چهارده معصوم(علیهم السلام) انسان‌هایی بزرگوار، کریم، بخشنده و واجد صفات عالی انسانی، آن هم نه در یک انسان عادی یا حتی یک انسان برجسته، که در بالاترین درجه‌ی این صفات هستند. پس مداحان عزیز در انتخاب اشعار خود، فقط به ضرب‌آهنگ شعر و تناسب وزن آن با نوحه، ننگرند؛ بلکه علاوه بر این ویژگی‌ها، محتوا و ارزش شعر و تناسب آن را با اهداف نهضت عاشورا در نظر بگیرند. همچنین در خواندن مصیبت و روضه‌ی خود، اول از همه به سند و استحکام روایت دقت کنند و هر مطلبی را به نام خواب و زبان حال، برای مردم بیان نکنند که نه خواب حجت است و نه زبان حال، واقعیت. در ثانی، آنچه به نام مصیبت می‌خوانند، نباید ذره‌ای به شأن و بزرگواری معصومان(علیهم السلام) لطمه بزند. سوم، نباید خواندن یک روضه یا مصیبت، شأن یک امام را بالا ببرد و به امام دیگری، گوشه بیاید که امامان ما، همگی یک واحد هستند و هر یک، اگر جای دیگری بود، همان کار را می‌کرد که آن دیگری کرد؛ به تعبیر رهبر انقلاب، زندگی امامان ما، مانند زندگی یک انسان 250 ساله است. چهارم، معصومان را در حد فکر خودمان و انسان‌های عادی، پایین نیاوریم.
به نام خدا یزید و لشکریانش؛ ابن زیاد و لشکریانش؛ همه نماز می‌خواندند و اهل تلاوت قرآن بودند؛ حتی عمر سعد، در پایان جنگ در روز عاشورا، کشته‌های لشکر خود را جمع کرد، بر آنان نماز میت خواند و آنان را دفن کرد؛ اما اجساد مطهر شهیدان کربلا، به جرم «خارجی بودن»(خارجی نه به معنای فارسی آن؛ یعنی چیزی بتقریب، در معنای امروزی «برانداز») یعنی خروج بر خلیفه‌ی حاکم(یزید)، نه دفن شدند، نه کسی بر آنها نماز خواند. انتخاب عمر بن سعد برای فرماندهی(که اهل عبادت و تهجد بود و کمتر سابقه‌ی جنگی داشت) به جای شمر که سوابق جنگی و فرماندهی نظامی او، بسیار بیشتر از عمر بود(به نقل از آیت‌الله جوادی آملی) برای فریب افکار عمومی مردم بود؛ وگرنه طبق شایسته‌سالاری! شمر باید فرمانده می‌بود. پس دینداری به نماز و روزه و عزاداری و ... نیست؛ دینداری به درک درست از دین و قدم گذاشتن، درست در جای پای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است؛ وگرنه یک انحراف (مثل عملکرد خلفای اول و دوم) از مسیر اصلی دین، کم-کم به شکافی عمیق مثل خلیفه‌ی سوم و بعد به دره‌ای هولناک مثل معاویه و یزید تبدیل خواهد شد. با سبک دینداری ما و انحراف از شیوه و سیره‌ی اهل بیت(علیهم السلام) اگر چند سال دیگر، در عزداری‌های مختلطی که برگزار می‌شود، زنانی را دیدید که با سر برهنه در کنار مردان، با آهنگ‌های آنچنانی و شعرهای اینچنانی، با حرکاتی شبه رقص، به عزاداری مشغول هستند، تعجب نکنیم. انحراف، از «یک تار مو پیدا باشد، چه اشکالی دارد؟» آغاز می‌شود و به جواز قتل پسر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) منجر خواهد شد.
شایداگرما درزمان حاضر،امثال شهیدسلیمانی راندیده بودیم،نمی‌توانستیم معنای این جمله‌ی نغز وپرمعنای مولاعلی(علیه السلام) رادرک کنیم. اگرتوسری‌خور وشکست‌خورده وترسان ولرزان، زندگی کنیم، نمازبخوانیم، بخوریم، بیاشامیم، بایدبپذیریم «مرده‌ایم» واگرسربلند وپیروز وفاتح، درحالی که دشمن ازدست ما کلافه است ودر به در دنبال ضربه زدن وکشتن ما،وسرانجام موفق هم شود،زنده هستیم؛براستی من درحد واندازه‌ای نیستم که درمورد زندگی وشخصیت امام حسین(علیه السلام) و یاران باوفایش بنویسیم؛ امااندکی زندگی وشخصیت شهیدسلیمانی رادیده‌ام؛ شهیدسلیمانی، شهیدی است که زنده‌اش از پیکرتکه-تکه‌اش باارزش‌تر بودوشهیدش اززنده‌اش گرانبهاتر.(دقت کنیم تمام امامان ما(علیهم السلام) در حال مبارزه و تلاش برای حاکمیت اسلام بودند، حتی امام حسن(علیه السلام) که با معاویه صلح کرد،گرچه نوع مبارزه‌اش به دلیل شرایط حاکم بر جامعه متفاوت بود، اما هرگز از غضب معاویه در امان نبود و سرانجام شهید شد). ای کاش، من هم نه به اندازه‌ی شهدای مشهور کربلا، نه درحد قاسم بن الحسن که با درک والای خود، شهادت را شیرین‌تر از عسل می‌دانست وازرق شامی وپسرانش را که به جنگ‌آوری مشهور بودند به درک واصل کرد؛ نه در حد عباس(علیه السلام) که درحال تشنگی بسیار شدید، ادب کردو آب ننوشید و غیرتمندانه و جانانه ازامام خوددفاع کرد؛ فقط در حد غباری از خاک پای یا ملکولی ازقطره‌ای ازعرق پیشانی غلام سیاه‌پوست امام حسین(علیه السلام) که باجملاتی عجیب،امام حسین(علیه السلام) را برای حضور درمیدان مبارزه راضی کردوپس از شهادتش،امام حسین(علیه السلام) صورت بر صورتش گذاشت؛ لیاقت پیدا کنم.
یادداشت‌های آقامعلم
شایداگرما درزمان حاضر،امثال شهیدسلیمانی راندیده بودیم،نمی‌توانستیم معنای این جمله‌ی نغز وپرمعنای مول
این مطلب با نگاهی به کتاب «انسان 250 ساله»(مجموعه سخنرانی‌های رهبر معظم انقلاب) و کتاب «حماسه‌ی حسینی»(شهید مطهری) نوشته شده است.