eitaa logo
عقیق شعر
1.5هزار دنبال‌کننده
234 عکس
92 ویدیو
0 فایل
کانال ویژه شعر آیینی سایت عقیق ارتباط با ادمین @haadipoem
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار ویژه ارتحال امام خمینی قدس سره 👇👇 https://aghigh.ir/fa/news/126483 🔹عقیق شعر @aghighpoem
هنوز نام تو در شهر آسمان، ماه است و با قیام تو شهری ستاره همراه است هنوز وصف تو ای بهترین پگاه جهان شکوه‌مند‌ترین لحظۀ سحرگاه است برای هر که بفهمد کمان ابرویت برای سیر الی الله راه دلخواه است نفس کشیدی و دشتی شهید روییدند چرا که هر نفست یک قیام لِلّه است و کوه‌های جهان نردبان اگر بشوند برای درک تو دست زمانه کوتاه است عبای سادۀ تو جانماز خورشید است همان عبا که شمیمش هنوز با ما هست 🔹عقیق شعر @aghighpoem
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو هفت آسمان راه است تا درک نگاهت راه است تا مفهوم چشم روشن تو از تو چه باید گفت ای روح خدایی از تو چه... وقتی محو شد در او «من» تو قلبی جوان در سینهٔ تو در تپش بود حس کرد این را سال‌ها پیراهن تو دل را به اوج آسمان‌ها برد روحت روحت نشد هرگز زمین‌گیر تن تو در راه تو ای آفتاب سبز ماندیم در سایهٔ ماهیم بعد از رفتن تو 🔹عقیق شعر @aghighpoem
آمد که بر هم بشکند شالوده اصنام را تا برفرازد بر فلک او پرچم اسلام را وی از تبار فجر بود آمد که از نور شهود روشن کند خورشید وار این بوم را وین بام را چون حیدر اژدر فکن آمد که در شام وطن تا چنگ و دندان بشکند این دیو خون آشام را طوفان و دریا بود و شب دریادلی طوفان نسب شد با خدا وی ناخدا این بحر ناآرام را نور هدی روح خدا فرزند پاک مصطفی آمد که پایانی دهد این ظلم بی فرجام را  هرچند که با رفتنش ایام شد مشکل ولی سیدعلی آسان کند دشورای ایام را 🔹عقیق شعر @aghighpoem
🔹عقیق شعر @aghighpoem
چنان با بودنش این خاک غرق نور ایمان شد که گویی شب به دست مهربان او چراغان شد به روی هر لب آهی بود از غم ، از ستم ،از  رنج. یکایک آه ها با هم گره خوردند..... طوفان شد چه طوفانی که از ریشه درخت ظلم را می کَند. چه طوفانی : که از آن کاخ شاهنشاه ویران شد یقین کردیم ما هر قدرتی جز عشق پوشالی است پس از آنی که سعد آباد تسلیم جماران شد دریغ آن پیرمرد مهربان از آن زمان که رفت تمام حرفهایش در دل تاریخ پنهان شد یکی دنیا به کامش مزه کرد و راه دیگر رفت یکی جا زد میان راه . برگشت و پشیمان شد. از آن روزی که ما از آرمانهایش گذر کردیم خمینی در میان شهر ، تنها  یک خیابان شد دریغ آن پیرمرد مهربان با آنهمه اوصاف فقط یک قاب عکس ساده بر میز مدیران شد 🔹عقیق شعر @aghighpoem
تو با حقّی و حق با توست؛ حق پشت و پناه تو بدی‎ها دور بادا از وجود خیرخواه تو نگاه ما به لب‎های تو خشکیده‌ست، لب تر کن که بر لب‎های خشکیده‌ست -می‎دانم- نگاه تو به پرچم‌دارِ حق، داری شباهت‌های بسیاری به راه کربلا آری چه نزدیک است راه تو اگر این غصه‎ها در کوه بود آتشفشان می‌شد چگونه مانده بعد از سال‎ها در سینه آه تو؟! غضب‎های تو با دشمن، دلی داده به من امّا دلم را برده آن لبخندهای گاه گاه تو سیادت هم دلیل دیگری بر این ارادت‎هاست که ما پیوندها داریم با شال سیاه تو 🔹عقیق شعر @aghighpoem
نقد تخصصی شعر ولایی جلسه ۲۱۵ با حضور و شاعران‌ آیینی‌تهران‌و‌قم چهارشنبه‌هفدهم‌خردادماه‌۱۴۰۲ ساعت۱۷‌الی‌۱۹:۳۰ خیابان‌وحدت‌اسلامی‌کوچه‌خندان‌حسینیه سادات 🔹️عقیق شعر @aghighpoem
زمان ثبت‌نام و ارسال اثر به دومین دوره مهرواره هوای نو که تا پایان اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲ اعلام شده بود، ۲۵ روز تمدید شد. 🔹عقیق شعر @aghighpoem
برگشتنت حتمی‌ست! آری! رأس ساعت هرچند یک شب مانده باشد‌ تا قیامت می‌آید آن صبحی که آغاز جهان است آن روز روشن، آن طلوع بی‌نهایت گفتند روی فرش ما پا می‌گذاری جارو زدم تنها به شوق این روایت در کوچه‌ها دیدم تو را... نشناختم... آه دیدم تو را، افسوس بی عرض ارادت در زیر باران هر دعایی مستجاب است از چشم‌هایت گفته‌ام وقت اجابت با یاد تو از کربلا تربت گرفتم در آرزوی آن نماز با جماعت می‌بویمش در سجده بعد از هر نمازم عطر شهادت می‌دهد... عطر شهادت! 🔹عقیق شعر @aghighpoem
حسی زلال داری و حالی زلال‌تر چشمان تو شده‌ست از این حس و حال، تر آری به خاک‌بوسی کوثر نشسته‌ای اشکی بریز از دل زمزم زلال‌تر آیینۀ نگاه تو تصدیق می‌کند در روشنی ندیده از او بی‌مثال‌تر لطفش به مرز معجزه نزدیک‌تر شده‌ست هر قدر آرزوی تو بوده محال‌تر دستان گرم او شده پاسخ‌ترین جواب وقتی که دست توست ز پرسش، سؤال‌تر :: پر می‌زند دلم به هوای زیارتش هر روز خسته‌حال‌ترم، خسته‌حال‌تر خود را کبوتر حرمش فرض می‌کنم هرگز ندیده‌ام ز خودم خوش‌خیال‌تر من نیز میروم که ببینم به چشم خود حسی زلال دارم و حالی زلال‌تر 🔹عقیق شعر @aghighpoem
سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی کیستم؟ عرض سلامم، بال در بالِ نسیم می‌کشد آن‌که مرا هر صبح تا مشهد تویی صبح مشهد زندگی تازه‌ای در من دمید حس شیرینی که در خود زندگی دارد تویی ای نگاه لطف تو بی‌ابتدا بی‌انتها من چه می‌فهمم، گمانم معنی سرمد تویی یا امان الخائفین! آیا امانم می‌دهی؟ آن‌که نگذارد تفاوت بین خوب و بد تویی آمدم از خویش تا تو ای نگاه بی‌کران سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی 🔹عقیق شعر @aghighpoem
تازه دانستم نه با آب و نه با نان زنده‌ام تازه فهمیدم نه با جسم و نه با جان زنده‌ام تازگی‌ها باورم شد این‌که مثل هر غریب دورتر از خود دلی دارم که با آن زنده‌ام هرکجا رفتم به چشمان من آمد خاک او دورِ نزدیکی که از او سخت حیران زنده‌ام گرم او بودم دریغا دیر فهمیدم که من با چه گرمایی در آغوش زمستان زنده‌ام.. سایه‌وار از خود ندارم هیچ دور از آفتاب هرکجا باشم به خورشید خراسان زنده‌ام 🔹عقیق شعر @aghighpoem
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خورشید به سایه داد تشریف ... شعرخوانی در مدح 🔹عقیق شعر @aghighpoem
🔹عقیق شعر @aghighpoem
میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت... 🔹عقیق شعر @aghighpoem
آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد... آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد... 🔹عقیق‌شعر @aghighpoem  
و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟ به ام فضل و به جعده اگر رباب زن است زبان به شکوه گشوده‌ست زهر و می‌داند که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن است... اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت ولی حسین هم این بین با تو هم‌سخن است گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست حدیث اشک و غم دیدهٔ اباالحسن است شدند بر تن تو سایه‌بان کبوترها؟ هنوز روی زمین، آفتاب، بی‌کفن است 🔹عقیق شعر @aghighpoem
32.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام مستجاب الدعوه! دل‌ها را هوایی کن ... شعرخوانی برای 🔹عقیق شعر @aghighpoem
تا آه سینه سوزی، از قلب من برآید هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید بس کوه غصه بردم، بس خون دل که خوردم پیوسته از لبم جان جای سخن برآید.. از بی‌وفایی یار، این بود قسمت من من گریه‌کن بمیرم، او خنده‌زن برآید.. امروز بین حجره، فردا کنار کوچه فریاد غربت من از این بدن برآید نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من هم ساختن به آتش، هم سوختن برآید.. جا دارد از غم من هنگام دفن این تن خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید.. 🔹عقیق شعر @aghighpoem
ای ریخته نسیم تو گل‌های یاد را سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان، عَلَم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد را خورشیدِ بی‌غروب امامت که جود او آراسته‌ست کوکبهٔ بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بی‌رنگ کرده بددلی دشمنان او افسانهٔ سیاه‌دلی‌های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وِداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامهٔ سیاهِ گناه، این سواد را بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده‌ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد، زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشهٔ ولای تو زادالمعاد را 🔹عقیق‌شعر @aghighpoem
اشعار شهادت امام جوادالائمه علیه السلام 👇👇 https://aghigh.ir/fa/news/126649 🔹عقیق شعر @aghighpoem