#عقیق_شعر
مادر نه طفل تشنه خود را به باب داد
مهتاب را فلک به کف آفتاب داد
چون قحط آب، قحط وفا، قحط رحْم دید
چشمش به لعل خشک وی از اشک، آب داد
بر طفل و باب او چو جوابی نداد کس
یک تیر، هر دو را، به سه پهلو جواب داد
خون گلوی طفل نه، ایثار را ببین
آن گُل، نخورد آب و به گلچین گلاب داد
هم عندلیب سوخت و هم باغبان که خصم
آبی به گُل نداد، ولی گُل به آب داد
پرپر چو مرغ می زد و تا پر، نشسته تیر
اما به خنده باز تسلاّی باب داد
او خنده کرد و عالم از این خنده گریه کرد
نگرفت آب و آب به چشم سحاب داد
اصغر به لای لای ندارد نیاز و تیر
او را به خواب بُرد و به مَهد تُراب داد
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#علی_انسانی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند
گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند
مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند
با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خنده های آخرش را در کجا پنهان کند..
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#مجید_تال
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند
گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند
مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند
با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خنده های آخرش را در کجا پنهان کند..
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#مجید_تال
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
به روی دست بابا آسمانها را نشان كرده
چقدر آبی به این چشمان بیتقصیر میآید!
زبانش كودكانهست و نمیفهمم چه میگوید
ولی میخوانم از چشمش كه با تكبیر میآید
به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما
نمیدانم چرا از دست دنیا سیر میآید!
جهانی را شفاعت میكند با قطرهٔ اشكی
كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر میآید
بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟
که با خون دارد از زخم تو بوی شیر میآید
بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن
بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر میآید
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#علی_فردوسی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمیزد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمیخواست، فرات!
یکدو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟!
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد
خون حیدر به رگش در تب و تاب است ولی
بگذارید به سنّ علی اکبر برسد!!
شعلهور میشود این داغ دوباره وقتی
شیر در سینهی بیکودک مادر برسد
زیر خورشید نشسته به خودش میگوید
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#علیرضا_لک
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
در کربلا که موج زند آب روى آب
از قحط آب گشته به پا هاى و هوى آب
در ساحل فرات که خود مهر فاطمه است
دارند کودکان حسین، آرزوى آب
دیگر فرات نیز نیارد به لب، خروش
کز غم، خروش، عقده شده در گلوى آب
پیدا بُوَد ز گریهی لبتشنگان که هست
هر مشک آب، خشک و تهى هر سبوى آب
ترسم که شعله در حرم افتد ز گریهاش
زینب که از دو دیده گشوده است جوى آب
راه شریعه بسته و طفلى ز راه دور
بگْشوده است دیدهی حسرت به سوى آب
اصغر ز هوش رفته که چندی است این رضیع
نشنیده بوى شیر و ندیده است روى آب
تا طفل خود رباب رهاند ز تشنگى
در خیمهها روان شده در جستوجوى آب
زین تشنگى که سوخت «مؤید»! دل حسین
بر خاک ریخت تا به ابد آبروى آب
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#سید_رضا_مؤید
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
میان گریهات لبخند ناب است
چرا باور کنیم از قحط آب است؟...
خدا در بند قنداقه تو را خواست
علی همواره دستش در طناب است...
علی هستی تو آخر، حرمله کیست؟
بزن پلکی که وقت فتح باب است
به عکسِ وقتِ تشییع تنِ تو
چقدر انجام دفنت پر شتاب است
چه بهتر دفن بودی و نگفتند
سه روز این جسم زیر آفتاب است...
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#جواد_محمد_زمانی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
گشودی چشم ، در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ ، خداحافظ ، بخواب اصغر بخواب اصغر
بدست خود به قاتل دادمت ، هستم خجل
اما ز تاب تشنگی آسوده ای از التهاب اصغر
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب ها به لالای رباب اصغر
کبوتر گو به نسوان مدینه با پر خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وای غراب اصغر
تو با رنگ پریده غرق خون ، دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد، شفق با ماهتاب اصغر
برو سیراب شو از جام جدّّت ساقی کوثر
که دنیا و سرآبش را ندیدی جز سراب اصغر
گلوی تشنه ی بشکافته ، بنمای با زهرا
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب اصغر
الا ای غنچه نشکفته پژمرده ، بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
خراب از قتل ما شد خانه دین مسلمانان
که بعد از خانه دین هم ، جهان بادا خراب اصغر
عمو سقای عاشورا ، خجالت دارد از رویت
که بی دست از سر زین شد نگون پا در رکاب اصغر
به چشم شیعیانت اشک حسرت یادگار توست
بلی در شیشه ماند یادگار از گل، گلاب اصغر
الا ای لاله خونین چه داغی آتشین داری
جگرها می کنی –تا دامن محشر کباب اصغر
تو آن ذبح عظیم استی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعت تأویل آیات کتاب اصغر
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر
نمیدانم چه خواهد داد؟ این امت جواب اصغر
زیارت خواهد و فیض شفاعت «شهریار» از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#محمد_حسین_بهجت_تبریزی_شهریار
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حقِ مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
«اَلا یا قوم اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا....»
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمهها گامی، به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاکها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#سیدحمیدرضا_برقعی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دررزمگاه عشق نه فرق پسرشکست
گویی درست،شیشه ی عمرپدرشکست
پشتی که جز مقابل یکتا دوتا نشد
پشت حسین بودو زداغ پسرشکست
تاشدسپر به تیغ، سر شبه مصطفی
سر،شددوتاو رونق شق القمرشکست
شدباسرشکسته ززین سرنگون ولیک
باآن شکست،داد به بیدادگر شکست
سرسبزشدبه اشک،نهالم،ولیک خصم
تاخواست این درخت برآردثمر،شکست
مادر در انتظار، وز این بی خبر که تیغ
ازتوسر وازو دل وازمن کمرشکست
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#علی_انسانی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دل نمیدانم چه شد، دلبر نمیدانم چه شد
سر نمیدانم چه شد، پیکر نمیدانم چه شد
مظهـر اللهاکبر، شبه پیغمبر که رفت
حال اهل بیت پیغمبر نمیدانم چه شد
اولین شیر بنیهاشم که عزم رزم کرد
گشت میدان عرصۀ محشر، نمیدانم چه شد
تا علی آمد به میدان، باز هم سر باز کرد
کینههای کهنه از حیدر، نمیدانم چه شد
اسب ره گمکرده جای بازگشتن تا خیام
رفت سمت مسلخ لشکر، نمیدانم چه شد
هرکسی با هرچه دستش بود، میزد ضربهای
زیر تیر و نیزه و خنجر نمیدانم چه شد
غربت یک شیر زخمی بین صد کفتار، آه
دورهاش کردند و من دیگر نمیدانم چه شد
او که سر تا پا غنیمت بود افتاد از فَرَس
زیر دست قوم غارتگر نمیدانم چه شد
رشتۀ تسبیح اعضای علی از هم گسست
سرگذشت پیکر اکبر نمیدانم چه شد
زیر نعل تازه میآید چرا بوی گلاب؟
از نزاکت غنچۀ پرپر نمیدانم چه شد
پارههای پیکر او در عبا هم جا نشد
آنچه باقی مانده بود آخر نمیدانم چه شد
عاقبت خورشیدِ سر بر قلۀ نی شد، ولی
ماجرای آن تنِ بیسر نمیدانم چه شد
قافله رفت و بدن ماند و بیابان، تا سه روز ...
این سه روز اما همان بهتر نمیدانم چه شد
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#محمود_حبیبی_کسبی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
چگونه جمع کند پارههای جانش را؟
به خیمهها برساند تن جوانش را
شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا...
همین که غرق به خون دید پهلوانش را
علی، همان که جهان محو در شمایل اوست
ندیده هیچکجا، هیچکس نشانش را
همان که در شب میلاد او پدر فهمید
پیمبر آمده زیبا کند جهانش را
به آنکه تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است
بگو نظاره کند ابروی کمانش را
میان سجده خدا را فقط صدا میزد،
جهان کفر، اگر میشنید اذانش را
چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ
خبر دهید جوانان نوحهخوانش را
به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید
خبر دهید ندارد دگر توانش را...
به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست
نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#فائزه_زر_افشان
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
نه كسی دیده دلی بی سر و سامانتر از این
نه شنیدهست كسی دیدۀ گریانتر از این
دیدۀ ابری یعقوب و دلسوختهاش
نه بیابانتر از این بوده، نه بارانتر از این...
«زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم»
مپسندم كه شوم بیتو پریشانتر از این
اَشبهُالناس تویی خَلقاً و خُلقاً به رسول
یک نفر نیست بگوید كه مسلمانتر از این؟
تو رجز خواندی و در یاد ندارد جنگی
که سپرها شده باشند هراسانتر از این
هیچكس چون تو نرفتهست سراپا با شوق
جانب مرگ خودش با لبِ خندانتر از این
بیتو از حال دل سوختهام پرسیدند
خیمۀ شعلهوری گفت كه سوزانتر از این...
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#سیده_تکتم_حسینی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
گرفتهاند، جواندارها جوان مرا
شکستهاند، کماندارها نشان مرا
به ساقهی گلِسرخم زدند، اما نه
تبر زدند شکستند، استخوان مرا
غروبِ ظهرِ دَهم را زمینیان دیدند
به خاکِ سرخ کشیدند، آسمان مرا
به روی برگِ درختم قدم زدند، همه
بهارِ لِه شدهی من ! ببین خزان مرا
عصای پیریِ بابا ! نلرز، میلرزم
ببین ستونِ ترکدارِ زانوان مرا
شکستن از تو؛ صدای شکستنت با من
کنار آینهات گوش کن فغان مرا
دواتِ خونِ تو جاریست، روی دفترِ خاک
چقدر نیزه نوشتهست، داستان مرا
تمام زندگیام را کنار هم چیدم
بغل گرفته عبایم تمامِ جان مرا
دهان سرخ زمین گفت، همنوا با من
خدایِ من بکُشد مَردمِ زمان مرا
نمازِ مغربمان را بهشت میخوانیم
مؤذنِ صفِ محشر ! بگو اذان مرا
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#رضا_قاسمی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
غرقِ حماسه است طلوعِ پگاه تو
خورشید میدمد ز تماشای ماه تو
دلتنگ میشویم برای پیامبر
وقتی كه نیست آیهٔ فجر نگاه تو
با اشکهای خویش فرستادهام تو را
آبی نبود تا كه بپاشم به راه تو...
جایی برای بوسه به جسمت نمانده است
از بس که تیر، خیمه زده در پناه تو
صبح آشنای مدّ اذان تو بودهایم
حالا چرا بریده بریدهست آهِ تو؟!
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#جواد_محمدزمانی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
کاش که در باغ اضطراب نیفتد
روی زمین شیشه ی گلاب نیفتد
چشم ابوالفضل در حرم نگران است
پای علی اکبر از رکاب نیفتد
میرود ارباب مثل باز شکاری
شیر حرم از روی عقاب نیفتد
کرده کمین نیزه ای به قصد تقرب
نقشه کشیدهست از ثواب نیفتد!
آمده شیطان ز صحنه عکس بگیرد
حرمله نزدیک شد ز قاب نیفتد
فاطمه ی کربلاست حضرت زینب
آمده تا باز ابو تراب نیفتد
خیمهی لیلا غریق اشک حرم شد
خانهی کس اینچنین در آب نیفتد
گفت که از ما گذشت کاش خدایا
ولوله در خیمه ی رباب نیفتد
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#سید_میلاد_حسنی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
قصیده بود و غزل ، انتخاب شد با هم
دوتا لهوف دو مقتل ، کتاب شد با هم
چه آتشی است محبت همین که شعله گرفت
دو دل ز فرط حرارت کباب شد با هم
دو دل که نه ! دو گل سرخ ، غرق خون از غم
که وقت غارت صحرا گلاب شد با هم
دو تشنه لب به تماشا ، اگرچه آب نبود!
به یک نگاه دل هر دو آب شد با هم
پسر اجازه گرفت و پدر اجازه که داد
سوال رفتن و ماندن جواب شد با هم
ستون قامت بابا و خیمه ی لیلا
علی که رفت به میدان خراب شد با هم
شکستن پدر و کشتن پسر یکجا
بنا نبود و در این جنگ، باب شد با هم
اگرچه اکبر و لیلا یکی یکی بی هم
فراق اصغر و داغ رباب شد باهم
نصیب قلب شهیدان جداجدا شمشیر
نصیب دست اسیران طناب شد باهم
تمام کرببلا یک طرف ، امان از شام
که آیه خواندن و بزم شراب شد با هم
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#محسن_ناصحی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
به میدان آمده انگار پیغمبر، علی اکبر
رجز میخواند طوفانی چُنان حیدر، علی اکبر
اذان گوی حرم لبتشنه بودو شاه دین فرمود
شوی سیراب تو از چشمهی کوثر، علی اکبر
هجوم آورد لشکر، دید دشمن کار یک تن نیست
که رو در رو شود با این یل محشر، علی اکبر
به زیر نیزه و شمشیر و تیغ و سنگ و خنجرها
شده آن لالهی لیلا دگر پرپر، علی اکبر
همه اهل حرم دیدند با چشمان گریان که
بدل شد چون که به صدها علی اصغر، علی اکبر
پدر آمد عبا را پهن کرد و از زمین برداشت
علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#صادق_غریب
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
آسمان شک کرد اَسماءِ پیمبر را شمرد
بعد از آن حتی پیمبرهای دیگر را شمرد
«او به چشم خویشتن میدید جانش میرود»
زیر لب با بغض، رد پای اکبر را شمرد...
دشمن از زیباییات تکبیر میگوید هنوز
کاش میشد این همه اللهاکبر را شمرد
حاجیان کعبۀ چشمت، تو را خواهند کشت
در طوافت میتوان یک فوج خنجر را شمرد
چند ضربه کوفیان و چند ضربه شامیان
میتوان با زخمهایت کُلِّ لشکر را شمرد...
رشتۀ تسبیح عمرم بودی و صد پارهای
بعد تو با اشک باید ذکر آخر را شمرد
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مهدی_مردانی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
علیاکبر همین که چهرۀ خود را نمایان کرد
خدا خورشید را در هفت پشت ابر پنهان کرد
علیاکبر سوار اسب شد، آقا خداحافظ
جوانیهای پیغمبر تو گویی رو به میدان کرد
شهادت تشنۀ بوسیدن لبهای خشکش بود
علیاکبر طوافی کرد در میدان و طوفان کرد
علیاکبر زمین افتاد، یا نه آسمان افتاد
علیاکبر زمین را آسمانیتر چراغان کرد
شهادت هم نمیدانست با این جان چه باید کرد
کرم کرد و شهادت را به خون خویش مهمان کرد
خدا خورشید را در هفت پشت ابر پنهان کرد
علیاکبر همین که چهرۀ خود را نمایان کرد
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مرتضی_امیری_اسفندقه
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
جای یک بوسه به روی بدنت نیست علی
قدر یک پلک زدن جان به تنت نیست علی
آنقدر غرق به خونی و به هم ریخته ای
اثر از زلف شکن در شکنت نیست علی
باز برخیزو به تکبیر دلم را خوش کن
گر چه از زخم توان سخنت نیست علی
گوش خودرا به کنار لبت آوردم آه ...
سهم من بوسه ی خون از دهنت نیست علی
چه خزانی به گل تازه ی باغم زده اند
دلم اماده ی پرپر شدنت نیست علی
وقت آن است در آغوش عبا جمع شوی
وای برمن که مجال کفنت نیست علی
وقت آن است که از معرکه آزاد شوی
بال بگشا،برو اینجا وطنت نیست علی
#هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مهدیه_نژاد_ابراهیم
◾️عقیقشعر
@aghighpoem