eitaa logo
احادیث،اشعارجعفرکیانی
37 دنبال‌کننده
340 عکس
297 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل هفته دنیای عجیبیست که مادرپی آنیم چون سوده درهاون تقدیرممانیم(می‌مانیم) گفتیم که مادرپی عمری چونوحیم باتجربه دیدیم نمانیم نمانیم تکلیف من ومانشده روشن و شفاف درمعرکه عمر کدامیم کدامیم گرنیک ببینیم به این چرخه هستی معلوم شودشمس ولی برروی بامیم ای همچومنی غافل ازفلسفه عمر چون آب رونده به جوی عمربمانیم برخیزوببین قافله هاکوچ نمودند ماهم پیشان نیزهمین نغمه بخوانیم آخر بشودنیت مابرهمه معلوم ماموم کدامین امام،باچه مرامیم باصوت رساگویم واعلام نمایم ماتابع ودلداده امام زمانیم
شهادت حضرت جوادالائمه (ع) ملعونه همسر دست بردارازسرمن کم هلهله کن پیش زهرامادرمن درعمرخودهرگزبدی برتونکردم از چه مرامسموم کردی همسر من من دوست دارم بالب تشنه بمیرم با یاد جد کشته با دشنه بمیرم عیبی ندارد کاسه آبم شکستی بگذار اینجا با لب تشنه بمیرم گرچه لب من تشنه یک جرعه آب است گرچه دهی یکجرعه اش برمن، ثواب است من وارث تشنه لب کربلا و بلایم اما دلم با شیر خواره رباب است بس کن بمن ای زن دگرجور وجفارا من را میان غصه و آلام بگذار من در،دم آخر، بیاد قتلگاهم جسم مرا بردارروی بام بگذار بر مرگ من کف میزنی وشاد هستی این حجره ام اصلاشبیه کربلا نیست از مرگ من شادی به همراهت کنیزان شادی کنند اما خبر از نیزه هانیست آری اراذل جد من را سر بریدند اما سر من سالم و شرمنده هستم اوزیر خنجر حنجرش شدپاره پاره این حنجرمن سالم وشرمنده هستم جدغریبم زیرسم اسب له شد قاتل بروی من در حجره ببسته برپیکرمن نیزه ای حتی نخورده جد غریبم استخوانهایش شکسته جعفر کیانی(حضرتعبدالعظیم):
شهادت حضرت جوادالائمه(ع) اززهرمیسوزدتمام پیکرمن اتش زده این زهربربال وپرمن چشم انتظارم تادم آخربیاید فرزنددلبندم ببالای سرمن درحق ام الفضل من ظلمی نکردم ازمن ندیده غیرخوبی همسرمن بااینهمه کرده مرابازهرمسموم اززهراوپرپرشده برگ وبرمن گفتم به اوازمادرم زهراحیاکن پروانکردآن بیحیاازمادرمن گفتم که ازسوزعطش آتش گرفتم آوردآبی یک کنیزی دربرمن یک جرعه ای ازآن نشدتامن بنوشم انراگرفت وبرزمین زدهمسرمن لبهای من ازتشنگی ترک ترک شد اماکندیادحسین چشم ترمن من کشته زهرعدوی بیحیایم امانشددیگرجداازتن سرمن درحجره دربسته تنهاوغریبم اماندیده غربتم راخواهرمن بردندروی بام جسمم راسه روزی کبوتران گشتندسایه گسترمن بگداشتنددرآفتاب گرم وسوزان ان پیکرعریان جدّ اطهر من من بیشتراززهر،میسوزم ازاینکه رفته اسارت عمه غمپرور من جعفر کیانی(حضرتعبدالعظیم):
شهادت حضرت جوادالائمه(ع) میان حجره مردی ناله دارد لبانی سرخ همچون لاله دارد میان حجره اش بی یاروتنهاست زبانم لال این فرزندزهراست عریز فاطمه تنها و مسموم شده بازهرام الفضل مسموم شبیه مجتبی ازکین همسر شده بازهرام الفضل پرپر تمام پیکراو پرشراره جگراوشده اززهرپاره چوزهرقاتلش براواثرکرد گل سرخ رضاعزم سفرکرد کسی که بین این حجره فتاده بروی خاک حجره سر نهاده جوادابن الرضافرزندزهراست نهمین حجت دنیا و عقباست ز عمر خویش میگیرد کناره کبوترها به جسمش داده سایه ولی کرببلا غوغا بپا شد سرجدش بریده ازقفاشد به پیش چشم زینب خواهراو عدو زد بر روی نیزه سر او جعفر کیانی(حضرتعبدالعظیم):
شهادت امام جواد(ع) السلام ای زاده خیرالنسا مظهرجودی ،جوادابن الرضا بیکس وبی یاوروتنها شدی درمیان حجره افتادی زپا ازچه می پیچی بخودازسوززهر گشته ای مسموم با زهر جفا ایکه هستی حجت دنیاودین کردام الفضل مسمومت زکین مظهرجودی واحسان وکرم عاجزاز وصف توگردیده قلم من کجاومدح تو ای بهترین مدح من مانندیک قطره زیم کاش بودم لال،نمیگفتم چنین دادام الفضل ازکین برتو سم درجوانی همچوزهرا مادرت کشت خصم وکردچون گل پرپرت زهرآتش زدبه جسم وجان تو اسمانها و زمین گریان تو توزسوززهرپیچیدی بخود همسر بیرحم تو،خندان تو یکه وتنهاشدی در حجره ات واپسین دم حجره شدزندان تو ازعطش دادی زکف تاب وتوان مادرت شدبرتوگریان در جنان ازغم توشد بعالم غلغله شدپریشان توصدهاقافله ازعطش شدلعل لبهایت کبود قاتلت میکرد اما هلهله برغریبی وغمت مولای ما عالم امکانشده درولوله ای رضاراهستیت بودونبود ازعطش لعل لب توشدکبود زهرچون برپیکرت شدکارگر مادرت درعرش اعلازدبه سر ماعزادارغم داغ توایم چون عزادارتوفرزندوپدر میوه قلب وعلی وفاطمه حافظ قرآن وهادی بشر ای فدای جودواحسانت جواد داد،ام الفضل هستیت بباد درجوانی همچو گل پرپرشدی وارث عمر کم مادر شدی چون عمویت مجتبی درخانه ات بیکس وبی یارو بی یاورشدی آخرعمرت ز‌دست همسرت سوختی از زهراو مضطرشدی جگرت شداربااربا یا جواد گشته ای مهمان بابا یاجواد لیک جداطهرت درکربلا راس پاک اوشدازپیکرجدا خواهرش زینب کنارپیکرش گفت باجدش رسول دوسرا کی رسول الله ای نوردوعین این حسین توست برخاک بلا ازمدینه سوی اینجاکن نگاه این حسین توست بین قتلگاه جعفر کیانی(حضرتعبدالعظیم):
پنج تن، هر پنج تن نور خداوند مبین احمد و زهرا و سبطین و امیرالمؤمنین در میان خاکیانند و هدایت می کنند در زمین هستند اما شان شان بالانشین شأنشان، فوق بشر اما تنزل یافته صاحب علم لدنی، اولین و آخرین باعث خلق دو عالم، کاملین عالمند هر زمانی که کند ایجاب، اعجاز آفرین پایه های استوار خلقت کون و مکان در حقیقت بهر ابناء بشر، حصن حصین صاحب مکتب محمد سرور پیغمبران با خود آورده علی را، مرشد روح الامین چون نظر کردند نجران، بر شکوه پنج تن عاقبت تسلیم ایشان گشته، اما شرمگین می‌رود بالا تمام پرده ها، پیش علی صاحب علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین روزها مشغول حفر چاه و کشت و زرع بود در تمام عمر خود او، بهترین کار آفرین هرشب عمرش تهجد،سوز و اشک و ناله بود گه شب و گه روز اما با فقیران همنشین او نشد مانند پیغمبر اگر از سوی حق لیک شد بر انبیاء، غیر از محمد، برترین حضرتش داماد پیغمبر، و کفو فاطمه عاقبت شد داغدار این گل چون یاسمین در‌‌ شب معراج پیغمبر به هر جا سیر کرد دید او را پیشتر، هم در یسار و در یمین می شوی اهل نجات و رستگاری گر شوی با ولایت، از ولایت، توشه گیر و خوشه چین
غزلی هفته گرمدعی حرف درستی سخنت کو درحین سخن لهجه شیرین دهنت کو تااینکه طراوت بدهی مستمعت را گل‌های بهاری، به دشت ودمنت کو دردشت رهاکرده ای این توسن سرکش ازبهرمهارش لجم وآن رسنت کو تاذائقه خلق زدستت نشودتلخ شیرینی درحرف،ومشک ختنت کو دایم توازاین شهربه آن شهر روانی پس مملکت وشهرودیارووطنت کو دائم سخن از رفتن وازمرگ بگویی گرلقلقه ات نیست بگوپس کفنت کو ازخدمت برخلق، سخن رانده ای اما آثارمبرهن زچنین ممتحنت کو بس کن سخن ازوحدت ویکر نگی باهم پس وحدت دشمن شکن وانجمنت کو
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅ثواب خرج کردن در راه ارواحنا فداه 🤲اللهم عجل لولیک الفرج 🎙استاد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🕊🦋أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🦋🕊 ┏━━━━━━━━━🌺🍃━┓   https://eitaa.com/baset313_ir      ┗━🌺🍃━━━━━━━━━┛ 🌻کانال باسط🌻
مباهله درروزمباهله چه کس آمده بود پیغمبر ما با همه کس آمده بود دیدندکه با فاطمه و با حسنین دیدندکه باعلی نفس آمده بود نجران به خیال باطل وموهومش درجنگ به شیردرقفس آمده بود ____ روزی که مباهله مقررگردید هنگامه مهرماه واخترگردید برقوم مسیحیت نجرانیها اسلام چنان گذشته برترگردید آورده نبی علی وسبطینش را شاخصترشان همسرحیدرگردید ____ شدروبروی جبهه حق چون باطل دربین مسیحیان یکی شدعاقل گفتاکه اگرمباهله بنماییم قطعابشودعذاب برمانازل تسلیم شویم وجزیه بپردازیم تااینکه شودعذآب ازمازایل ____ این پنج نفرمحورعالم هستند اشرفترازعالم وآدم هستند نفرین که کنندمیشود،کن فیکون ذیحق بخداقدرمسلم هستند اینطور که درچهره شان میبینم هرپنج نفرخوداسم اعظم هستند ____ اینها همه کاملین عالم هستند هم نفس ودوسبط ودخت خاتم هستند ملک و ملکوت دریدقدرتشان برعالم امکان همه اقدم هستند ازبهرمباهله مصمم هستند برحق وحقیقت،همه محکم هستند ____ مغلوب شماوتابع اسلامیم این عهدببندیم وبرآن الزامیم درمحضرتان زجان و دل تسلیمیم ازمحضرتان طالب استرحامیم درچهره تان نورخدامیبینم بی چون وچراطالب استسلامیم ____ اسلام پیمبرش که رحمت باشد برعالمیان وحدت وبرکت باشد هرکس که جداکند خودش راازآن درحشرجزای اوعقوبت باشد دربین مسیحیت وآیین یهود اسلام فقط،ملاک وحجت باشد
شهادت شاهدکربلاامام باقر(ع) من باقرم همراه جدم کربلارفتم در کودکی دروادی رنج وبلارفتم در کودکی همراه مادربودم وبابم همراه عمه زینب وخون خدارفتم در کودکی باچشم خود رنج وبلادیدم ماازمدینه وقت رفتن محترم بودیم با احترام و باوقار و با خدم بودیم بودند عمه های من بافرو با اجلال ماازمدینه وقت رفتن باحشم بودیم اجلال رادرچهرهای عمه هادیدم وقت ورود قافله عمه پریشان شد دیدم که پشت خیمه خودعمه گریانشد گفتابرادرجان مگراینجاکجا باشد از چه قرارماحسینم این بیابان شد آثار غم در چهره خون خدا دیدم کم کم سپاه کوفه گرداگرد مارا بست باوعده های بن زیاد گردیده بودندمست یک عده رفتندازسپاه ولشکر جدم این عده که رفتند قلب عمه ام بشکست آثار غربت در گل آل عبا دیدم چون روزعاشورا که شدغوغای محشرشد هنگامه جانبازی عباس و اکبر شد اصحاب و یاران،جانفداآماده گردیدند حتی زمان رزم شیرخواره اصغر شد من از سپاه جد خودعشق و وفادیدم دیدم به چشم خویش قاسم برزمین افتاد دیدم که جدم مضطرب رخ بررخش بنهاد دیدم که جدم رامیان خون صدا میزد دیدم که درآغوش جدم ناگهان جانداد باچشم خودمرگ عزیز مجتبی دیدم دیدم که جدم رفت دنبال در نابش دیدم که اکبر رفت وجان می‌رفت ازبابش دیدم که اکبر درمیان خاک وخون افتاد دیدم به صحرا،پخش،جسم اربااربایش من پیکرش راغرق خون ازهم جدادیدم دیدم به جدم گفت عمویم سینه ام تنگ است باغربت توماندن من یااخاننگ است برمن اجازه ده برای جنگ بادشمن دشمن دلش ازکینه وازآهن و سنگ است جوروجفاوانگه من ازقوم دغادیدم تا شد بلند از علقمه ادرک اخای او رنگ از رخ جدم پریدازاین صدای او دیدم که شدجدم سراسیمه سوی علقم دربین ره افتادچشمش برلوای او غلتان بخون الگوی ایثار وفادیدم دیدم عمو در بین نخلستان کمین خورده در بین نخلستان به صورت برزمین خورده دیدم که هر دو دست او از تن جدا گشته دیدم عمودی بر سر او تا جبین خورده من انکسار چهره خون خدا دیدم دیدم که جدم غرق در خون دست و پامیزد شمر لعین خنجر به جدم از قفا میزد هرضربتی که شمر با خنجر به او میزد زهرا ببالای سرش او را صدا میزد با پهلوی بشکسته من خیرالنساء دیدم جعفر کیانی(حضرتعبدالعظیم):
شهادت امام باقر(ع)تسلیت باد به سن کودکی درکربلا رفت بهمراه پدر سوی بلا رفت به محمل بوددرآعوش مادر برای یاری خون خدا رفت شده آماده، بهر هر بلایی بهمراه پدر شد کربلایی بهمره پدر باقر چها دید بلا روی بلا روی بلا دید گهی دید عمه اش را دلشکسته زمانی هم سری برنیزهادید بروی ناقه عریان نشسته بهمره پدر با دست بسته اسیری رفته باخیل اسیران دویده برروی خارمغیلان به چشم خویش دیده جدّخودرا که میخواندبروی نیزه قران زسوزدل کشیده آه شبگیر پدر را دیده بین کندوزنجیر بهمراه پدردرچنگ اغیار شنیده ناسزادربین بازار به چشم خویش دیده عمه اش را که سیلی میخوردازدست اشرار تمام خاطراتش مانده در دل نداردجزغم وجزغصه حاصل زسبحان حجّتی برما سوا بود خودش شاهد به آن رنج وبلابود پس از بابای مظلوم و غریبش شهید زنده ای از کربلا بود پس از عمری که شد پیوسته مظلوم عدو مولای ما را کرد مسموم زغمهای رقیّه بس که افسرد بدوشش کوله بارغصّه میبرد زمانیکه رقیّه خورد سیلی گمانم اینکه آقا آنزمان مرد ز دست آل یهود سعودی شود آزاد قبر او بزودی برویش بسته دیگر راه چاره جگرش را نموده زهر، پاره نه تنها شیعه میسوزد زداعش برایش آب گردد سنگ خاره ندارد صحن وایوان و رواقی ندارد قبر او شمع و چراغی جعفر کیانی(حضرتعبدالعظیم):
شهادت حضرت مسلم ابن عقیل (ع) نوشتم نامه از بهرت بیایی ولی ایکاش به کوفه نیایی من این نامردمردم راکه دیدم بجز نیرنگ از آنان ندیدم مرام کوفیان دنیا پرستی است وآلوده شدن درعیش ومستی است عزیز فاطمه برگر‌د برگرد که در کوفه نمیباشد یکی مرد هوای کوفه سرخ وسردباشد دلم از کوفیان پر درد باشد ندارند احترام میهمان را نیاورهمرهت مولازنان را مسلمانند در ظاهر اماما ولی دارنددردل کینه ازما پناه نایبت تنها در این شهر شده یکزن که باشدبرترازمرد جعفر کیانی(حضرتعبدالعظیم):