#قتله_کربلا
#مرة_بن_منقذ
قاتل حضرت #علی_ابن_الحسین ( #علی_اکبر علیه السلام ) روز #عاشورا در کربلا
از لشگریان #عمربن_سعد در جنگ با امام #حسین علیه السلام.
و از طایفه «عبدالقیس» و مردی دلیر و بی باک بود.
نام کامل او را « #مرة_بن_منقذ_بن_نعمان_عبدی»
گفته اند.
در عاشورا سال 61 هـ.ق، آن زمان که حضرت علی اکبر فرزند حسین بن علی علیه السلام،
به میدان جنگ رفت و در مقابل سپاه اموی قرار گرفت
و تعداد زیادی از دشمنان را کشت و کسی نمی توانست در مقابل او به مبارزه آید مرة بن منقذ،
که از دلاوری های آن حضرت، به خشم آمده بود، به میدان آمد و گفت:
بزرگترین گناهان عرب بر گردن من که اگر علی اکبر بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش نگذارم.
پس همین که آنحضرت بار دیگر با شمشیر به دشمن حمله کرد.
مرة، راه را بر او بست و با ضربه ای که به او زد، آنحضرت به زمین بیفتاد.
آنگاه مردم اطراف او را گرفتند و با شمشیر #پاره_پاره اش کردند و فرزند حسین علیه السلام را به شهادت رساندند.
در مورد چگونگی شهادت علی اکبر علیه السلام ، نقل های دیگری نیز وجود دارد، از جمله:
اینکه مره همین که در میدان جنگ مقابل علی اکبر، رسید، ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با ضربه شمشیر، فرق او را شکافت، آنحضرت دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب که ظاهرا خون روی چشمانش ریخته بود،
او را در میان سپاه دشمن برد و دشمن از هر طرف بر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرد.
برخی گفته اند که دشمن تیری بر گلوی او زد که آن تیر، گلو را شکافت و آنحضرت در خون خود غلتید و به شهادت رسید.
چند سال بعد از واقعه کربلا، سال 64 هـ.ق، #مختار به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد
و در این رابطه، بیشتر قاتلان آنها از جمله مرة بن منقذ گرفتار شدند.
مختار، عبدالله بن کامل یکی از سرداران خود را با عده ای مامور دستگیری مره کرد.
این گروه مسلح خانه اش را محاصره کردند و چون او، راه فرار را بر خود بسته دید، سوار بر اسبش شد و نیزه بدست از خانه بیرون آمد و به گروه حمله کرد و نیزه ای بر عبدالله یا «عبیدالله بن ناجیه شبامی» زد و او را به زمین انداخت ولی آسیبی نرسید.
ابن کامل، او را با شمشیر زد و چون او دست چپش را سپر کرده بود، از این رو دستش آسیب دید و از کار افتاد و اسبش با شتاب او را از صحنه بیرون برد و به این ترتیب مره فرار کرد و خود را به بصره رساند و به #مصعب_بن_زبیر، ملحق شد.
به روایت دیگر که در کتاب 📚ناسخ التواریخ نقل شده، سعر بن ابی سعر، آن خبیث را گرفت و نزد مختار آورد.
مختار از او پرسید:
آیا تو علی بن حسین علیه السلام را کشتی؟
گفت من تنها نبودم بلکه هزار نفر با من بودند
مختار دستور داد اول دو #دست او را بریدند،
بعد #زبانش را از دهانش بیرون کشیدند سپس هر دو #چشمش و بعد #لبانش را بریدند
و آخر کار #سر از بدنش جدا کرده و بعد تنش را در #آتش سوزاندند.
📚منابع:
1- موسوعهالامام الحسین به نقل از: بحار الانوار، الدمعه الساکبه، اسرار الشهاده
2- نفسالمهموم
3- منتهیالامال
4- فرهنگ عاشورا
@ahadisemasoomin
✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨
#قتله_کربلا
#اسود_بن_خالد_اودی [ازدی]
از جنایتکاران لشگر #کوفه و #عمربن_سعد در #کربلا!
از قبیله «بنی اود» بود و نامش را «اسود اوسی» نیز گویند.
روز #عاشورا سال 61 هـ.ق بعد از این که کوفیان، #حسین بن علی علیه السلام را به #شهادت رساندند.
جهت #غارت #لباس های ایشان ، به جسد مقدسش رو آوردند،
در آن موقع، «اسود بن خالد» ملعون #نعلین آن حضرت را ربود.
📚منابع:
1- نفسالمهموم
2- ابصار العین
3- موسوعةالامام الحسین به نقل از: ترجمه لهوف فهری، بحارالانوار مجلسی، عوالم بحرانی، اسرارالشهادة دربندی، و منابع دیگر.
4- ناسخ التواریخ
@ahadisemasoomin
✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨
#قتله_کربلا
✔️ #ارزق [ #ازرق] بن حارث
از #فرماندهان و پیروان #عمربن_سعد در کربلا.
نام او را " #ازرق_بن_حرب_الصیداوی" نیز گویند.
جنایتکاری که مانع یاری رساندن قبیله « #بنی اسد» برای #حسین بن علی علیه السلام شد.
چند روز قبل از #عاشورای سال 61 هـ.ق در حماسه حسینی،
آن زمانی که #عبیدالله_بن_زیاد گروه گروه لشگری از دشمن به جنگ با حسین بن علی (علیهالسلام) میفرستاد،
#حبیب_بن_مظاهر_اسدی یکی از یاران آن حضرت که از قبیله بنی اسد بود،
اجازه گرفت تا مردم آن قبیله را که در آن نزدیکی بودند به یاری طلبد.
امام (علیهالسلام) موافقت نمود!
حبیب بن مظاهر در دل شب نزد آنها رفت و گفت:
آمده ام تا شما را به یاری پسر دختر #پیغمبر خدا دعوت کنم.
او را تنها نگذارید و یاریش کنید، عمربن سعد با لشگر بسیاری او را محاصره کرده است.
چون مردان بنی اسد او را شناختند، هر یک بر دیگری سبقت گرفتند
و اعلام آمادگی کردند بطوریکه 90 مرد جنگی بپاخاستند
و با حبیب به قصد یاری حسین علیه السلام خارج شدند در این میان یک نفر منافق و جاسوس، خبر را به #عمربن سعد رسانده و او بلافاصله ازرق،
فرمانده خودش را با 400 نفر سوار به مقابله با بنی اسد فرستاد.
ازرق با سوارانش، در کنار رود #فرات به آنها رسیده و راه را بر آنها گرفتند.
در حالی که با امام علیه اسلام فاصله بسیار کمی داشتند، لذا جنگ سختی درگرفت و با هم به شدت برخورد کردند.
حبیب بر سر او فریاد زد: ای ازرق، وای بر تو. با ما چه کار داری.
برای تو و برای ما اینکار شایسته نیست؛ بگذار دیگری غیر از تو، این شقاوت را بر گردن گیرد.
ولی ازرق هیچ توجه نکرد و همچنان لشگرش را به ضرب و جنگ، تحریص و تحریک کرد.
و از این رو مانع شد، تا آنها به یاری حسین بن علی (علیهالسلام) و یارانش نیایند.
و چون عده بنی اسد کم بود، نتوانستند مقاومت کنند و منهزم شده و به قبیله خود بازگشتند؛
و همان شب از جای خود کوچ کردند تا مبادا ابن سعد بر آنان شبانه حمله کند.
حبیب بن مظاهر با زحمت و سختی تمام نزد امام بازگشت و جریان را گفت:
امام علیه السلام فرمود:
#لاحول_و_لا_قوة_الا_بالله ...
📚منابع:
1- بحارالانوار ج 44 ص 386
2- نفسالمهموم
3- موسوعةالامام الحسین به نقل از: اسرالشهادة دربندی، مقتل الحسین خوارزمی وبحرالعلوم
✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨
@ahadisemasoomin