🔴 حافظ شیرازی، صوفی خراباتی است!
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی (م۷۹۲ق) یکی از شعرای بنام و صاحب شهرت ادبیات فارسی است و طرفدارانش او را لسان الغیب و حافظ قرآن هم مینامند! اما باید بدانیم که متأسفانه #حافظ هم مانند اغلب شعرای بنام و عرفای مصطلح تاریخ ایران، صوفی و منحرف العقیده بوده است!
حافظ در دیوان اشعارش، عقاید و مذهبش را به صراحت بیان کرده است و خودش را «صوفی خراباتی» معرفی میکند! تفاوت صوفی خراباتی با صوفی خانقاهی در این است که صوفیان خانقاهی، اگر چه به عقاید فاسدی نظیر وحدت وجود، حلول اتحاد و غیره معتقدند، اما برای گول زدن مردم نادان، گاهی نماز میخوانند و روزه میگیرند و تاحدی به ظواهر شرع عمل میکنند؛ اما صوفیان خراباتی هیچ التزامی به رعایت ظواهر شرع ندارند و علناً به مشروب خوری و میخانه رفتن و شاهدبازی و ... میپردازند! البته حافظ در اوایل زندگیاش جزو صوفیان خانقاهی بود، اما بعدها از آنان جدا شده و صوفی خراباتی شده است؛ که خودش چنین اعتراف میکند:
«ز خانقاه به میخانه میرود حافظ
مگر ز مستیِ زهدِ ریا به هوش آمد!» [۱]
حافظ پس از اینکه از صوفیان خانقاهی جدا شده و به صوفیان خراباتی میپیوندد، در این بیت شعرش، از کسی که خرابات را بنا کرده است تشکّر میکند و میگوید: خدا خیرت دهد که خرابات را بنیان گذاردی!
«مُقامِ اصلیِ ما گوشهٔ خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد!» [۲]
حافظ نه تنها در جای جای دیوان اشعارش به صوفی خراباتی بودن خود اعتراف کرده است، بلکه او هم مانند دیگر صوفیان، از #حلاج (حسین بن منصور حلاج) که در انحراف و لعن وی از ناحیه مقدّسه #امام_زمان ارواحنافداه توقیع آمده، دفاع میکند و مانند دیگر عرفای صوفی معتقد است حلاج که میگفت «أنا الحق» (من خدا هستم!)، درست میگفت! فقط اشتباهش این بود که این نکته را آشکارا گفت! چون این (أنا الحق گفتن) جزو اسرار عرفانی است که نباید آنها را فاش کرد! مانند این ابیات:
«رموز سر أنا الحق چه داند آن غافل
که منجذب نشد از جذبههای سبحانی!» [۳]
«گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا میکرد!» [۴]
اینها دلایلی هستند که ما بطور مختصر برای اثبات صوفی بودن حافظ شیرازی عرض کردیم؛ اما اگر کسی مطالب بیشتری در نقد حافظ میخواهد، به کتاب «البدعة والتحرّف» آیتالله شیخ محمدجواد خراسانی رحمهالله مراجعه کند که آنجا به تفصیل درباره شخصیت حافظ، صوفی سنّی بودن وی و دیگر خصوصیات او سخن رفته است. (👈 کتاب البدعة والتحرّف)
⭕️ حال اگر هواداران متعصّب حافظ که برای دفاع از او معمولاً چنین میگویند، گفتند: «این ابیاتی که آوردهاید، معنای باطنی دیگری میدهند که شما نمیدانید!» در جواب باید به ایشان پاسخ دهیم که آنچه از حافظ به جای مانده و معرّف عقاید و شخصیت اوست، همین دیوانی است که در دست شماست! وقتی حافظ به این حقیقت اعتراف میکند که قبلاً صوفی خانقاهی بوده و سپس صوفی خراباتی شده است! وقتی حافظ صوفی بودن خود را به صراحت با دفاع از حلاج ملعون اعلام میکند! همان حلاجی که در لعن وی از ناحیه مقدّسه امام زمان علیهالسلام #توقیع آمده و وکیل خاص حضرت، حکم به قتل او داده و علمای شیعه تکفیرش کردند! و الی آخر، شما چگونه است که این بُعد قضیه را نمیبینید؟! چطور تعابیر منحرف حافظ مانند مِی و میخانه و میکده و ساقی و ساغر و پیمانه و شاهد و مُغبچه! که منظور آن شاعر لااُبالی، اشتغالش به همین منکرات و لهویات بوده است را برای توجیه کردار و گفتار خلاف شرع پیر و مرادتان، به معانی دیگر توجیه میکنید؟!
📚 منابع:
[1] غزلیات حافظ، ش۱۷۵، ب۸
[2] همان، ش۱۳۱، ب۳
[3] قصاید حافظ، ش۲، ب۳۰
[4] غزلیات حافظ، ش۱۴۳، ب۸
به مناسبت بیستم مهرماه، روز بزرگداشت حافظ شیرازی صوفی خراباتی شاهدباز!
🍂 «یارب فرج امام ما را برسان.»
#شبهات #تصوف #عرفان
@Hedayatgary
🔴 آشنایی با تصوّف (۳)
🔷 چگونگی پیدایش تصوّف
معمولاً بسیاری از صوفیان و مدافعان آنها سعی میکنند زمینه پیدایش تصوّف را «زُهد اسلامی و نیاز امّت!» معرفی کنند؛ در همین زمینه، به دو نظر از مدافعان تصوّف اشاره میشود:
🔹اوّل: قول جلالالدین همایی: «عامل پیدایش تصوّف، همان زهد و پرهیزگاری است!» [۱]
🔹دوم: قول کاظم یوسفپور: «در جهان اسلام، خاستگاه اصلی تصوّف را باید در اعتراض گروهی از مؤمنان دلسوخته جستجو کرد که پس از دوران طلایی اسلام، شاهد گرایش مسلمین به مادّیگری و دنیاطلبی بودند!» [۲]
طبق این دو نظر، خاستگاه اصلی تصوّف اعتراض گروهی مؤمن دلسوخته در برابر گرایش به مادّیگری مسلمانان بوده است!
❓طرح سؤال
🔹اول: اگر بروز این تفکّر به سبب اعتراض مؤمنان دلسوخته بود، چرا اهلبیت علیهمالسلام که زاهدترین افراد بودند، آن را همراهی نکردند؟! و چرا سردمداران این جریان انحرافی را نیز طرد و تکفیر نمودند؟!
🔹دوم: این مؤمنان دلسوخته چه کسانی بودند؟ حسن بصری، سفیان ثوری یا ابوهاشم کوفی؟! بدیهی است که اینان در زمان حیات ظاهری اهلبیت علیهمالسلام زندگی میکردند و روایات رسیده گواه آنست که ائمّه معصومین به شدّت با اینان مخالف بودند!
#حسن_بصری که حرفهای #بنی_امیه را «اسلامیزه» میکرد، کارش به جایی رسید که فقیه دربار حجّاج ثقفی خونخوار شد! او #امیرالمؤمنین و #امام_مجتبی علیهماالسلام را میشناخت و آن بزرگواران نیز حسن بصری را خوب میشناختند؛ حال اگر دلسوختگی کسانی چون حسن بصری باعث پدید آمدن تصوّف شد، آیا میتوان پذیرفت که او مَشرب حَقّهای درست کرده باشد که امیرالمؤمنین علیهالسلام آن را تأیید نکنند؟! اگر قرار بود از این جریان، زهد اسلامی شکل گیرد، پس چرا در تشکیلات او از افرادی چون کمیل و عمّار و مقداد خبری نیست؟! همچنین تاریخ شهادت میدهد که امثال #ابوهاشم_کوفی از سرمایهداران زمان خود بودند و رابطهای با #زهد و دنیاگریزی نداشتند!
🔷 قول صحیح در زمینۀ پیدایش تصوّف
جریان تصوّف را میتوان «سقیفه بنیساعدۀ دوم» نامید؛ چرا که منافقین و یهود پس از شهادت #رسول_خدا صلّیاللهعلیهوآله با تشکیل #سقیفه بنیساعده توانستند خلافت و حکومت ظاهری را از ائمّه معصومین علیهمالسلام بگیرند، ولی در مقابلِ معنویّت امام علیهالسلام ماندند و نتوانستند کاری کنند؛ از این رو بهترین کار، ساخت جریانها و شخصیتهایی بود که بتوان آنها را جایگزین امام علیهالسلام کرد و ولایتی را تعریف کرد که در عین تبعیّت مردم از آن، دست خلفای غاصب را در حکومت ظالمانهشان باز گذارد!
🔷 اوّلین صوفی
عثمان بن شریک کوفی مشهور به «ابوهاشم کوفی» است که بعدها ابوهاشم صوفی هم لقب گرفت؛ وی در قرن دوم میزیست و معاصر #امام_صادق علیهالسلام بود؛ از آن حضرت روایت شده است که درباره او فرمودند: «اِنّهُ کانَ فاسدُ العقیدةِ جداً وهُوَ الذّی اِبتَدَعَ مَذهَباً یُقالُ لَهُ التَصَوّف وَاجَعَلَهُ مَفَرّاً لِعَقیدتِهِ الخَبِیثَۀِ.» [۳] «همانا او (ابوهاشم کوفی) کسی است که جدّاً عقیدۀ فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت، مذهبی را بنا نهاد که تصوّف نامیده شد و آن را محل فراری برای عقاید خبیثۀ خود قرار داد!»
کیوان قزوینی که ۳۲ سال نزد مؤسس فرقه صوفیه گنابادیه (ملاسلطان محمد گنابادی) خدمت کرد تا اینکه به منصور علیشاه ملقّب شد و بعدها هم از تصوّف توبه کرد، میگوید: «اوّلین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابوهاشم کوفی بود که رنجها به خود داد تا اَرّادۀ صوفیه به راه افتاد!» [۴]
📚 منابع:
[۱] تصوّف در اسلام (همایی)، ص۶۰
[۲] نقد صوفی (یوسفپور)، ص۲۸
[۳] سفینة البحار (محدثقمی)، ج۵، ص۱۹۸
[۴] استوارنامه (کیوانقزوینی)، ص۲۲
🍂 «اللّهمّ عجّل لمولانا الغریب الفرج.»
#مقاله #شبهات #تصوف
@SheikhMahdiTehrani
هدایت شده از کانال رسمی حاج شیخ مهدی تهرانی
🚩 چرا دو فاطمیّه میگیریم؟
در نقل تاریخ شهادت #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها در اسناد روایی کهن شیعه به خط کوفی صدر اسلام که بدون نقطه است، عبارتی آمده به این مضمون «عاشت بعد أبيها خمسة و سبعین (تسعين) يوما» (حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از پیامبر، هفتادوپنج یا نودوپنج روز زنده ماندند) که در این عبارت بین «خمسة و سبعین» [۱] (هفتادوپنج روز) و «خمسة و تسعین» [۲] (نودوپنج روز) قابل تشخیص نیست و به همین خاطر محدّثین شیعه هر دو برداشت را نقل کردهاند؛ لذا این ماهیت تاریخ است که باعث اختلاف در نقل قول و برگزاری دو فاطمیّه توسط شیعیان شده است.
📚 منابع:
[۱] کافی (شیخکلینی)، ج۱، ص۴۵۸
[۲] کفایة الأثر (خزّازقمی)، ص۶۵
🔴 البته خواست ائمه علیهمالسلام، خصوصاً حضرت ولیّعصر عجّلاللهفرجهالشریف بر اینکه ایام بیشتری برای مادر پهلو شکستهشان مجالس عزا برگزار شود و به این واسطه، شیعیان و محبّان ایشان با جنایات اهل سقیفه آشنا شوند و در برابر شبهات و ویروسهای اعتقادی اهل خلاف، به قولی واکسینه شوند و شیعه بمانند نیز مزید بر این علّت ظاهری است.
🍂 «الهی بحقّ فاطمة عجّل لولیّک الفرج.»
#شبهات #شهادت
@SheikhMahdiTehrani
🔴 اشعار عمر خیام روی قوطیهای مشروب اروپایی! (البته طرفداران شعرا میگویند مقصود آنان از مِی و مستی، معرفت خداست!!)
نمونههایی از اشعار #خیام که با مخالفت دستورات قرآن و اهلبیت علیهمالسلام، اشارۀ مستقیم به ترویج #شراب و #مستی میکند:
🔻«مِی خوردن و شاد بودن، آیین من است!
فارغ بودن ز کفر و دین، دینِ من است!
گفتم به عروس دَهر، کابین تو چیست؟
گفتا دلِ خرّمِ تو کابین من است!» [۱]
🔻«مِی نوش که عمر جاودانی این است!
خود حاصلت از دورِ جوانی این است!
هنگام گل و باده و یاران، سرمست!
خوش باش دمی که زندگانی این است!!» [۲]
🔻«من بی مِی ناب، زیستن نتوانم!
بی باده کشید، بار تن نتوانم!
من بندۀ آن دَمم که ساقی گوید:
یک جام دگر بگیر! و من نتوانم!!» [۳]
♨️ همچنین خیام در نوروزنامه در بخش «گفتار اندر منفعت شراب!» نوشته است: «دانایان طب چنین گفتهاند، چون جالینوس و سقراط و بقراط و بوعلی سینا و زکریا که هیچ چیز در تن مردم، نافعتر از شراب نیست! خاصه شراب انگوری تلخ و صافی!» [۴]
📚 منابع:
[۱] رباعیات خیام، ش۴۵
[۲] همان، ش۴۷
[۳] همان، ش۱۳۲
[۴] نوروزنامه، بخش۳۷
❌ ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت خیام!
#شبهات #تصوف #عرفان
@Hedayatgary