eitaa logo
اهل القرآن
10.3هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
710 فایل
﷽ آموزش و تربیت قرآنی زیرنظراستادعلی قاسمی ادمین: گروهی از استادان @H_N_S_1_1_4 صوت و لحن @Alhanqurani تربیت فرزند @Nezakat آموزش قرآن کریم @Rtquran مربیان قرآن دبستان @zibakhani بازی @baziham علی قاسمی @aqquran #مؤسسه‌_معهد_القرآن‌_الکریم @salamquran
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی قاسمی
برخی و هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَٰلِمُ ٱلۡغَيبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۖ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ اوست خدايى كه جز او هيچ معبودى نيست، داناى نهان و آشكار است، او رحمان و رحيم است هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَيۡمِنُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَكَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشۡرِكُونَ اوست خدايى كه جز او هيچ معبودى نيست، همان فرمانرواى پاك، سالم از هر عيب و نقص، ايمنى بخش، چيره و مسلط، شكست ناپذير، جبران كننده، شايستۀ بزرگى و عظمت است خدا از آنچه شريك او قرار مى دهند، منزّه است هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ اوست خدا، آفريننده، نوساز، صورتگر، همۀ نام هاى نيكو ويژۀ اوست آنچه در آسمان ها و زمين است همواره براى او تسبيح مى گويند، و او تواناى شكست ناپذير و حكيم است در ادامه ببینید. @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
اسماء و اوصاف خدای متعال ب) مهمترین_اوصاف_ذات ۱. حیات، علم و قدرت بی‌پایان(آیة الکرسی) ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلحَيُّ ٱلقَيُّومُۚ لَا تَأخُذُهُۥ سِنَة وَلَا نَوم لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلأرضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِي يَشفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذنِهِۦۚ يَعلَمُ مَا بَينَ أَيدِيهِم وَمَا خَلفَهُم وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيءٖ مِّن عِلمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ كُرسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلأَرۡضَۖ وَلَا يَـُٔودُهُۥ حِفظُهُمَا وَهُوَ ٱلعَلِيُّ ٱلعَظِيمُ خداى يكتا كه جز او هيچ معبودى نيست، زنده و قائم به ذات [و مدبّر و برپا دارنده و نگه دارندۀ همۀ مخلوقات] است، هيچ گاه خواب سبك و سنگين او را فرا نمى گيرد، آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است در سيطرۀ مالكيّت و فرمانروايى اوست كيست آنكه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آنچه را پيش روى مردم است [كه نزد ايشان حاضر و مشهود است] و آنچه را پشت سر آنان است [كه نسبت به آنان دور و پنهان است] مى داند و آنان به چيزى از دانش او احاطه ندارند مگر به آنچه او بخواهد تخت [حكومت، قدرت و سلطنت] ش آسمان ها و زمين را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقت آور نيست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است. تفسير: مجموعه اى از صفات جمال و جلال او ابتدا از ذات اقدس الهى و مساله توحيد اسماء حسنى و صفات او شروع مى كند، مى فرمايد: خداوند هيچ معبودى جز او نيست ( اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ ) اللّٰه نام مخصوص خداوند و به معنى ذاتى است كه جامع همه صفات كمال و جلال و جمال است، او پديد آورنده جهان هستى است، به همين دليل هيچ معبودى شايستگى پرستش جز او ندارد، و از آنجا كه در معنى اللّٰه يگانگى افتاده است، جمله لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ تاكيدى بر آن است سپس مى افزايد: خداوندى كه زنده و قائم به ذات خويش است و موجودات ديگر عالم قائم به او هستند ( اَلْحَيُّ اَلْقَيُّومُ ) حى از ماده حيات به معنى زندگى است، و اين واژه مانند هر صفت مشبهه ديگر دلالت بر دوام دارد و بديهى است كه حيات در خداوند حيات حقيقى است چرا كه حياتش عين ذات او است نه همچون موجودات زنده در عالم خلقت كه حيات آنها عارضى است و لذا گاهى زنده اند و سپس مى ميرند، اما در خداوند چنين نيست، چنان كه در آيه ۵۸ سوره فرقان مى خوانيم: وَ تَوَكَّلْ عَلَى اَلْحَيِّ اَلَّذِي لاٰ يَمُوتُ ، توكل بر ذات زنده اى كن كه هرگز نمى ميرد اين از يك سو، از سوى ديگر حيات كامل، حياتى است كه آميخته با مرگ نباشد، بنا بر اين حيات حقيقى حيات او است كه از ازل تا ابد ادامه دارد اما حيات انسان، به خصوص در اين جهان كه آميخته با مرگ است نمى تواند حيات حقيقى بوده باشد لذا در آيه ۶۴ سوره عنكبوت مى خوانيم: وَ مٰا هٰذِهِ اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا إِلاّٰ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَةَ لَهِيَ اَلْحَيَوٰانُ زندگى اين جهان بازيچه اى بيش نيست و زندگى حقيقى (از نظرى) زندگى سراسرى ديگر است !روى اين دو جهت حيات و زندگى حقيقى مخصوص خدا است. @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
اسماء و اوصاف خدای متعال ب) مهمترین_اوصاف_ذات ۲. وَلَقَد خَلَقنَا ٱلإِنسَٰنَ وَنَعلَمُ مَا تُوَسوِسُ بِهِۦ نَفسُهُۥۖ وَنَحنُ أَقرَبُ إِلَيه مِن حَبلِ ٱلوَرِيدِ همانا انسان را آفريديم و همواره آنچه را كه باطنش [نسبت به معاد و ديگر حقايق] به او وسوسه مى كند، مى دانيم، و ما به او از رگ گردن نزديك تريم إِذ يَتَلَقَّى ٱلمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ٱليَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِيد [ياد كن] دو فرشته اى را كه همواره از ناحيه خير و از ناحيه شر، ملازم انسان هستند و همۀ اعمالش را دريافت كرده و ضبط مى كنند. مَّا يَلفِظُ مِن قَولٍ إِلَّا لَدَيه رَقِيبٌ عَتِيد هيچ سخنى را به زبان نمى گويد جز اينكه نزد آن [براى نوشتن و حفظش] نگهبانى آماده است؛ تفسير: در ادامه ببینید. @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
ادامه تفسير: كمترين سخنان شما را هم مى‌نويسند! در اين آيات بخش ديگرى از مسائل مربوط به معاد مطرح مى‌شود و آن مساله ثبت و ضبط اعمال انسانها براى روز حساب است. نخست از علم بى پايان خدا و احاطه علمى او به انسانها سخن گفته، مى‌فرمايد: "ما انسان را آفريديم و وسوسه‌هاى نفس او را مى‌دانيم"( وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ‌ وَ نَعْلَمُ مٰا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ‌ )." توسوس "از ماده" وسوسه "به گفته راغب در مفردات به معنى افكار نامطلوبى است كه از دل انسان مى‌گذرد، و اصل آن از كلمه" وسواس "گرفته شده كه به معنى صداى زينت آلات و همچنين پيام و صداى مخفى است. منظور در اينجا اين است كه وقتى خداوند از خطورات قلبى آنها و وسوسه‌هاى زودگذرى كه از فكر آنها مى‌گذرد آگاه است مسلما از تمام عقائد و اعمال و گفتار آنها با خبر مى‌باشد، و حساب همه را براى روز حساب نگه مى‌دارد. جمله" و لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ‌ " ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه خالق بشر محال است از جزئيات وجود او بيخبر بماند، آنهم خلقتى كه دائم و مستمر است، زيرا لحظه به لحظه فيض وجود از ناحيه خداوند به ممكنات مى‌رسد كه اگر يك دم رابطه ما با او قطع شود همه نابود مى‌شويم، همانگونه كه نور آفتاب لحظه به لحظه از اين منبع فيض بخش يعنى كره خورشيد جدا مى‌شود و در فضا پخش مى‌گردد (بلكه چنان كه خواهيم گفت ارتباط ما با ذات مقدس او از اينهم بالاتر است). آرى او خالق است، و خلقتش دائم و مستمر، و ما در جميع حالات وابسته به وجود او هستيم، با اين حال چگونه ممكن است او از ظاهر و باطن ما بيخبر باشد؟! و در ذيل آيه براى روشنتر ساختن مطلب مى‌افزايد: "و ما به او از رگ قلبش نيز نزديكتريم" ( وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ ). چه تعبير جالب و تكان دهنده‌اى، حيات جسمانى ما وابسته به رگى است كه خون را به طور مرتب از يك سو وارد قلب و از يك سو خارج كرده به تمام اعضا مى‌رساند كه اگر يك لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد فورا مرگ به سراغ انسان مى‌آيد. خداوند از رگ قلب ما نيز به ما نزديكتر است. با اين احاطه علمى خداوند، و بودن ما در قبضه قدرت او، تكليف ما روشن است، نه افعال و گفتار ما از او پنهان است، و نه انديشه‌ها و نيات، و حتى وسوسه‌هايى كه از قلب ما مى‌گذرد. توجه به اين واقعيت انسان را بيدار مى‌كند، و به مسئوليت سنگين و پرونده دقيق او در دادگاه عدل الهى آشنا مى‌سازد، و از انسان بيخبر و بى تفاوت، موجودى هوشيار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود مى‌آورد. در حديثى آمده است كه روزى" ابو حنيفه "خدمت امام صادق ع عرض كرد من فرزندت" موسى "را ديدم كه نماز مى‌خواند، و مردم از جلوى او عبور مى‌كردند و آنها را نهى نمى‌كرد، در حالى كه اينكار مطلوب نيست! امام صادق ع فرمود فرزندم موسى را صدا زنيد، حضرت را صدا كردند، امام صادق ع سخن ابو حنيفه را براى فرزندش موسى ابن جعفر ع تكرار فرمود، در جواب عرض كرد اى پدر! ان الذى كنت اصلى له كان اقرب الى منهم، يقول اللّٰه عز و جل وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ !: " كسى كه من براى او نماز مى‌خواندم از آنها به من نزديكتر بود، چنان كه خداوند متعال مى‌فرمايد: ما به انسان از رگ قلب او نزديكتريم. امام صادق ع او را در آغوش گرفت، و فرمود: بابى انت و امى يا مستودع الاسرار: " پدر و مادرم به فدايت باد، اى كسى كه اسرار الهى در قلبت به وديعت نهاده شده". در آيه بعد مى‌افزايد:" به خاطر بياوريد هنگامى را كه دو فرشته سمت راست و چپ انسان كه مراقب و ملازم او هستند اعمال او را گرفته و ضبط مى‌كنند( إِذْ يَتَلَقَّى اَلْمُتَلَقِّيٰانِ عَنِ اَلْيَمِينِ وَ عَنِ اَلشِّمٰالِ قَعِيدٌ). يعنى علاوه بر احاطه علمى خداوند به ظاهر و باطن انسان، دو فرشته نيز مامور حفظ و نگاهدارى حساب اعمال اويند كه از طرف راست و چپ از او مراقبت مى‌كنند، پيوسته با او هستند و لحظه‌اى جدا نمى‌شوند، تا از اين طريق اتمام حجت بيشترى شود، و تاكيدى باشد بر مساله نگاهدارى حساب اعمال. " آخرين آيه مورد بحث باز روى مساله فرشتگان ثبت اعمال تكيه كرده، مى‌گويد: "هيچ سخنى را انسان تلفظ نمى‌كند مگر اينكه نزد آن فرشته‌اى مراقب و آماده براى انجام ماموريت است"(مٰا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّٰ لَدَيْهِ رَقِيبٌ‌ عَتِيدٌ ). در آيه گذشته سخن از ثبت تمامى اعمال آدمى بود، و در اين آيه روى خصوص الفاظ و سخنان او تكيه مى‌كند، و اين به خاطر اهميت فوق العاده و نقش مؤثرى است كه گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا كه گاهى يك جمله مسير اجتماعى را به سوى خير يا شر تغيير مى‌دهد. و هم به خاطر اينكه بسيارى از مردم سخنان خود را جزء اعمال خويش نمى‌دانند، و خود را در سخن گفتن آزاد مى‌بينند، در حالى كه مؤثرترين و خطرناكترين اعمال آدمى همان سخنان او است.
هدایت شده از علی قاسمی
اسماء و اوصاف خدای متعال ب) مهم‌ترین_اوصاف_ذات ۲. هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامࣲ ثُمَّ ٱستَوَىٰ عَلَى ٱلعَرشِۖ يَعلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلأَرۡضِ وَمَا يَخرُجُ مِنهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُم أَينَ مَا كُنتُم وَٱللَّهُ بِمَا تَعمَلُونَ بَصِير اوست كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلط شد آنچه در زمين فرو مى رود و آنچه از آن بيرون مى آيد و آنچه از آسمان نازل مى شود، و آنچه را در آن بالا مى رود مى داند و او با شماست هرجا كه باشيد، و خدا به آنچه انجام مى دهيد، بيناست. تفسير: در ادامه ببینید. @aqquran لینک مستقیم https://eitaa.com/aqquran/788
هدایت شده از علی قاسمی
مى‌فرمايد: "او با شماست هر جا كه باشيد" ( وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مٰا كُنْتُمْ‌ ). "و چون چنين است او به آنچه انجام مى‌دهيد بصير و بينا است" ( وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ). چگونه او با ما نباشد در حالى كه ما نه تنها در وجود كه در بقاء خود لحظه به لحظه به او متكى هستيم و از وى مدد مى‌گيريم، او روح عالم هستى است، او جان جهان است، بلكه او برتر از اين و آن است! از زمانى كه به صورت ذره خاكى در گوشه‌اى افتاده بوديم، و از آن لحظه‌اى كه به صورت جنين در شكم مادر قرار داشتيم او با ما بود، و در تمام عمر، و در عالم و برزخ نيز همه جا با ما است، آيا با اين حال ممكن است از ما بيخبر باشد؟! راستى اين احساس كه او همه جا با ما است از يك سو به انسان عظمت و شكوه مى‌بخشد و از سوى ديگر اطمينان و اعتماد به نفس مى‌دهد و شجاعت و شهامت در او مى‌آفريند، و از سوى سوم احساس مسئوليت شديد مى‌بخشد، چرا كه او همه جا حاضر و ناظر و مراقب است، و اين بزرگترين درس تربيت است، آرى اين اعتقاد ريشه اصلى تقوى و پاكى و درستكارى انسان است و هم رمز عظمت و بزرگى او. اين يك واقعيت است كه او هميشه و همه جا با ما است، نه يك كنايه و مجاز، حقيقتى كه از يك سو دلپذير و دل‌انگيز و روحپرور است، و از سوى ديگر رعب‌انگيز و مسئوليت آفرين! لذا در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام ص نقل شده است كه فرمود: ان من افضل ايمان المرء ان يعلم ان اللّٰه تعالى معه حيث كان: " برترين مرحله ايمان انسان اين است كه بداند هر جا باشد خدا با او است" . در حديث ديگرى مى‌خوانيم كه موسى عرض كرد: اين اجدك يا رب‌؟. " كجا تو را بيابم اى پروردگار"؟! قال: يا موسى اذا قصدت الى فقد وصلت الى!:" خطاب آمد كه اى موسى هر زمان اراده من كنى به من رسيده‌اى"! . اصولا اين "معيت" (همراه بودن خدا با بندگان) به قدرى ظريف و دقيق است كه هر انسان متفكر و مؤمنى به مقدار انديشه و ايمانش آن را درك مى‌كند و از عمق آن با خبر مى‌گردد. @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
اسماء و اوصاف خدای متعال ب) مهم‌ترین_اوصاف_ذات ۲. أَلَم يَعلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَىٰ (١٤) مگر ندانسته كه قطعاً خدا [همۀ كارهايش را] مى بيند؟ تفسير: " آيا او نمى‌داند كه خداوند همه اعمال او را مى‌بيند" و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى‌كند؟! ( أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّٰهَ يَرىٰ‌ ). تعبير به قضيه شرطيه در آيات فوق اشاره به اين است كه اين [کافر] طغيانگر مغرور لا اقل اين احتمال را بايد بدهد كه پيامبر اسلام ص بر طريق هدايت است، و دعوتش دعوت به سوى تقوى است، همين احتمال براى اينكه جلو طغيان او را بگيرد كافى است. بنا بر اين مفهوم اين آيات ترديد در هدايت و دعوت پيامبر ص به سوى تقوى نمى‌باشد، بلكه اشاره به نكته ظريف بالاست. ... نكته: عالم هستى محضر خدا است توجه به اين واقعيت كه هر كارى را انسان انجام مى‌دهد در پيشگاه خدا است، و اصولا "تمام عالم هستى محضر خدا است" ،و چيزى از اعمال و حتى نيات آدمى از او پنهان نيست، مى‌تواند روى برنامه زندگى انسان اثر زياد بگذارد، و او را از خلافكاريها باز دارد، مشروط بر اينكه ايمان به اين مطلب واقعا در دل او جاى گيرد و به صورت يك باور قطعى در آيد. در حديثى مى‌خوانيم: اعبد اللّٰه كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك: "خدا را آن چنان عبادت كن كه گويى او را مى‌بينى و اگر تو او را نمى‌بينى او تو را به خوبى مى‌بيند". نقل مى‌كنند بيدار دلى بعد از گناهى توبه كرده بود، و پيوسته مى‌گريست، گفتند: چرا اينقدر گريه مى‌كنى‌؟ مگر نمى‌دانى خداوند متعال غفور است‌؟ گفت: آرى، ممكن است او عفو كند، ولى اين خجلت و شرمسارى كه او مرا ديده چگونه از خود دور سازم‌؟! گيرم كه تو از سر گنه درگذرى زان شرم كه ديدى كه چه كردم چكنم‌؟! @aqquran لینک مستقیم مطلب https://eitaa.com/aqquran/810
هدایت شده از علی قاسمی
اسماء و اوصاف خدای متعال ج) مهم‌ترین_اوصاف_فعل ۱. وَٱكتُب لَنَا فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلأٓخِرَةِ إِنَّا هُدنَآ إِلَيكَۚ قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحمَتِي وَسِعَت كُلَّ شَيءٖۚ فَسَأَكتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِـَٔايَٰتِنَا يُؤمِنُونَ (١٥٦) و براى ما در اين دنيا و آخرت، نيكى مقرّر كن كه ما به سوى تو بازگشته ايم خدا فرمود: عذابم را به هر كس بخواهم مى رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است، پس به زودى آن را براى كسانى كه [از شرك، كفر، بت پرستى و ارتداد] مى پرهيزند و زكات مى پردازند و به آياتم ايمان مى آورند، مقرّر و لازم مى دارم. ... سرانجام خداوند دعاى موسى ع را به اجابت مى‌رساند و توبه او را مى‌پذيرد، ولى نه بدون قيد و شرط، بلكه با شرائطى كه در ذيل آيه آمده است، ... براى اينكه كسانى خيال نكنند، پذيرش توبه و يا وسعت رحمت پروردگار و عموميت آن، بى‌قيد و شرط و بدون حساب و كتاب است، در پايان آيه اضافه مى‌كند "من بزودى رحمتم را براى كسانى كه سه كار را انجام مى دهند مى‌نويسم، آنها كه تقوا پيشه مى‌كنند، و آنها كه زكات مى‌پردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مى‌آورند" (فَسَأَكْتُبُهٰا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ‌ وَ اَلَّذِينَ هُمْ بِآيٰاتِنٰا يُؤْمِنُونَ‌) "تقوا" اشاره به پرهيز از هر گونه گناه و آلودگى است. و زكات به معنى وسيع كلمه و طبق حديث معروف لكل شىء زكاة :" براى همه نعمتها و مواهب الهى، زكاتى هست "تمام اعمال نيك را شامل مى‌شود. و جمله و الذين هم بآياتنا يؤمنون، ايمان به مقدسات را فرا مى‌گيرد. و به اين ترتيب آيه مشتمل بر يك برنامه كامل و جامع است. ... @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
اسماء و اوصاف خدای متعال ج) مهم‌ترین_اوصاف_فعل ۲. وَمَا مِن دَآبَّة فِي ٱلأَرضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزقُهَا وَيَعلَمُ مُستَقَرَّهَا وَمُستَودَعَهَا كُلࣱّ فِي كِتَٰب مُّبِين و هيچ جنبده‌اى در زمين نيست مگر اينكه روزىِ او بر خداست، و [او] قرارگاه واقعى و جايگاه موقت آنان را مى داند؛ همه در كتابى روشن ثبت است. @aqquran
اسماء و اوصاف خدای متعال ج) مهم‌ترین_اوصاف_فعل ۳. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم هَل أَتَىٰ عَلَى ٱلإِنسَٰنِ حِين مِّنَ ٱلدَّهرِ لَم يَكُن شَيـࣰٔا مَّذكُورًا آيا بر انسان زمانى از روزگار گذشت كه چيزى در خور ذكر نبود؟ إِنَّا خَلَقنَا ٱلإِنسَٰنَ مِن نُّطفَةٍ أَمشَاجࣲ نَّبتَلِيهِ فَجَعَلنَٰهُ سَمِيعَۢا بَصِيرًا ما انسان را از نطفۀ آميخته و مختلطى [از مواد و عناصر] آفريديم و او را از حالتى به حالتى و شكلى به شكلى [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلى كامل] درآورديم، پس او را شنوا و بينا قرار داديم. إِنَّا هَدَينَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرا وَإِمَّا كَفُورًا ما راه را به او نشان داديم يا سپاس گزار خواهد بود يا ناسپاس. سوره انسان آیات ۱ تا ۳ تفسیر در پیام بعد👇 @aqquran
معرفت و شناخت خداوند ۱. بی مانند بودن خداوند سوره شوری آيه ۱۱ ... لَيسَ كَمِثلِهِۦ شَيءٞ... ... هيچ چيزى مانند او نيست... توصيف سومى كه در اين آيه ذكر شده مى‌فرمايد: "هيچ چيزى همانند او نيست" ( لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ‌ ). اين جمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خدا است كه بدون توجه به آن به هيچيك از اوصاف پروردگار نمى‌توان پى برد، زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق "معرفة اللّٰه" قرار دارد همان پرتگاه . تشبيه "است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند، اين امر سبب مى‌شود كه به" دره شرك "سقوط كنند. به تعبير ديگر او وجودى است بى‌پايان و نامحدود از هر نظر و هر چه غير او است محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حيات، اراده، فعل، و خلاصه همه چيز، و اين همان خط" تنزيه "و پاك شمردن خداوند از نقائص ممكنات است. به همين دليل بسيارى از مفاهيمى كه در مورد غير خداوند ثابت است در مورد ذات پاك او اصلا معنى ندارد، فى المثل بعضى از كارها براى ما" آسان" است و بعضى" سخت "،بعضى از اشياء از ما" دور "است و بعضى" نزديك "بعضى از حوادث در" گذشته "واقع شده و بعضى در" حال "يا" آينده "واقع مى‌شود، همچنين بعضى" كوچك "است و بعضى" بزرگ "چرا كه وجود ما محدود است و با مقايسه موجودات ديگر با آن اين مفاهيم پيدا مى‌شود، اما براى وجودى كه از هر نظر بى‌نهايت است و ازل و ابد را همه در بر گرفته، اين معانى تصور نمى‌شود، دور و نزديكى در باره او نيست، همه نزديكند، مشكل و آسانى وجود ندارد، همه آسان است، آينده و گذشته‌اى نيست، همه براى او" حال "است، و قابل توجه اينكه درك اين معانى نياز به دقت و خالى كردن ذهن از آنچه به آن خو گرفته است مى‌باشد. به همين دليل مى‌گوئيم: شناخت اصل وجود خدا آسان است، اما شناخت صفات او مشكل! امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه مى‌فرمايد: و ما الجليل و اللطيف و الثقيل و الخفيف و القوى و الضعيف فى خلقه الا سواء " موجودات بزرگ و كوچك، سنگين و سبك، قوى و ضعيف، همه در خلقتش يكسانند، و در برابر قدرت او بى‌تفاوت" ...(تفسیر نمونه) @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند ۲. نفی رؤیت پروردگار سوره انعام آيه ۱۰۳ لَّا تُدرِكُهُ ٱلأَبصَٰرُ وَهُوَ يُدرِكُ ٱلأَبصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلخَبِيرُ چشم ها او را در نمى يابند، ولى او چشم‌ها را درمى يابد، و او لطيف و آگاه است. در آخرين آيه مورد بحث براى اثبات حاكميت و نگاهبانى او نسبت به همه چيز و همچنين براى اثبات تفاوت او با همه موجودات مى‌گويد:" چشمها او را نمى‌بينند، اما او همه چشمها را ادراك مى‌كند و او بخشنده انواع نعمتها و با خبر از تمام ريزه‌كاريها و آگاه از همه چيز است "مصالح بندگان را مى‌داند و از نيازهاى آنها با خبر است و به مقتضاى لطفش با آنها رفتار مى‌كند ( لاٰ تُدْرِكُهُ‌ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ ). در حقيقت كسى كه مى‌خواهد حافظ و مربى و پناهگاه همه چيز باشد بايد اين صفات را دارا باشد. به علاوه اين جمله دليل بر آن است كه او با همه موجودات جهان تفاوت دارد، زيرا پاره‌اى از آنها هم مى‌بينند و هم ديده مى‌شوند مانند انسانها، پاره‌اى نه مى‌بينند و نه ديده مى‌شوند، مانند صفات درونى ما، بعضى ديگر ديده ميشوند اما كسى را نمى‌بينند مانند جمادات، تنها كسى كه ديده نمى‌شود اما همه چيز و همه كس را مى‌بيند ذات پاك او است.*** در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد. ۱ - چشمها، خدا را نمى‌بيند. دلائل عقلى گواهى مى‌دهد كه خداوند هرگز با چشم ديده نخواهد شد، زيرا چشم تنها اجسام يا صحيحتر بعضى از كيفيات آنها را مى‌بيند و چيزى كه جسم نيست و كيفيت جسم هم نمى‌باشد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد و به تعبير ديگر، اگر چيزى با چشم ديده شود، حتما بايد داراى مكان و جهت و ماده باشد، در حالى كه او برتر از همه اينها است، او وجودى است نامحدود و به همين دليل بالاتر از جهان ماده است، زيرا در جهان ماده همه چيز محدود است. در بسيارى از آيات قرآن از جمله آياتى كه در مورد بنى اسرائيل و تقاضاى رؤيت خداوند سخن مى‌گويد با صراحت كامل، نفى امكان رؤيت از خداوند شده است (به طورى كه شرح آن در تفسير آيه ۱۴۳ سوره اعراف بخواست خدا خواهد آمد). عجيب اين است كه بسيارى از اهل تسنن معتقدند كه خداوند اگر در اين جهان ديده نشود در عالم قيامت ديده مى‌شود! و به گفته نويسنده تفسير المنار هذا مذاهب اهل السنة و العلم بالحديث:" اين عقيده اهل سنت و دانشمندان حديث است " و عجيبتر اينكه حتى محققان معاصر و به اصطلاح روشنفكران آنها نيز تمايل به اين موضوع نشان مى‌دهند و حتى گاهى سرسختانه روى آن ايستادگى مى‌كنند! در حالى كه بطلان اين عقيده به حدى روشن است كه نياز به بحث ندارد، زيرا دنيا و آخرت (با توجه به معاد جسمانى) هيچ تفاوتى در اين مساله نخواهد داشت، آيا خداوند كه وجودى ما فوق ماده است در قيامت تبديل به يك وجود مادى مى‌شود و از آن مقام نامحدودى به محدودى خواهد گرائيد، آيا او در آن روز تبديل به جسم و يا عوارض جسم مى‌شود؟ و آيا دلائل عقلى بر عدم امكان رؤيت خدا هيچگونه تفاوتى ميان دنيا و آخرت مى‌گذارد؟ با اينكه داورى عقل در اين زمينه تغييرناپذير است. و اين عذر كه بعضى از آنها براى خود آورده‌اند كه ممكن است در جهان ديگر انسان درك و ديد ديگرى پيدا كند، عذرى است كاملا غير موجه، زيرا اگر منظور از اين درك و ديد، درك و ديد فكرى و عقلانى است كه در اين جهان نيز وجود دارد، و ما با چشم دل و نيروى عقل جمال خدا را مشاهده مى‌كنيم و اگر منظور، چيزى است كه با آن جسم را مى‌توان ديد، چنين چيزى در مورد خداوند محال است خواه در اين دنيا باشد، خواه در جهانى ديگر، بنا بر اين گفتار مزبور كه انسان در اين جهان خدا را نمى‌بيند ولى مؤمنان در قيامت خدا را مى‌بينند، يك سخن غير منطقى و غير قابل قبول است. تنها چيزى كه سبب شده آنها غالبا از اين عقيده، دفاع كنند اين است كه در پاره‌اى از احاديث كه در كتب معروف آنها نقل شده امكان رؤيت خداوند در قيامت آمده است، ولى آيا بهتر اين نيست كه باطل بودن اين موضوع را به حكم عقل دليل بر مجعول بودن آن روايات و بى اعتبار بودن كتابهايى كه اين گونه روايات در آنها آمده است، بدانيم مگر اينكه اين روايات را به معنى مشاهده با چشم دل تفسير كنيم.؟ آيا صحيح است از حكم خرد و عقل به خاطر چنين احاديثى وداع كنيم و اگر در بعضى از آيات قرآن تعبيراتى وجود دارد كه در ابتداى نظر مساله رؤيت خداوند را مى‌رساند مانند ( وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ‌ ) : "صورتهايى در آن روز پرطراوت است و به سوى پروردگارش مى‌نگرد" اين تعبيرات مانند يَدُ اَللّٰهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ‌ :" دست خدا بالاى دست آنها است " مى‌باشد كه جنبه كنايه دارد زيرا مى‌دانيم هيچگاه آيه‌اى از قرآن بر خلاف حكم و فرمان خرد نخواهد بود.
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند ۳. نفی شریک، فرزند و یاور از خدای متعال نفی شریک، فرزند و یاور از خدای متعال وَقُلِ ٱلحَمدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَم يَتَّخِذ وَلَدا وَلَم يَكُن لَّهُۥ شَرِيك فِي ٱلمُلكِ وَلَم يَكُن لَّهُۥ وَلِيࣱّ مِّنَ ٱلذُّلِّ وَكَبِّرهُ تَكبِيرَۢا و بگو: همۀ ستايش ها ويژۀ خداست كه نه فرزندى گرفته و نه در فرمانروايى شريكى دارد و نه او را به سبب ناتوانى و ذلت يار و ياورى است و او را بسيار بزرگ شمار https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
ادامه در حقيقت اين آيه نتيجه‌اى است بر كل بحثهاى توحيدى اين سوره و محتواى همه آن مفاهيم توحيدى. روى سخن را به پيامبر كرده، چنين مى‌گويد: "بگو حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه نه فرزندى براى خود انتخاب كرده و نه شريكى در حكومت و مالكيت جهان دارد، و نه سرپرستى براى حمايت در برابر ذلت و ناتوانى" ( وَ قُلِ‌ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي اَلْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ‌ مِنَ اَلذُّلِّ‌ ). و چنين خدايى با چنان صفات از هر چه فكر كنى برتر و بالاتر است "بنا بر اين او را بزرگ دار و به عظمت بى‌انتهايش آشنا شو" ( وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً ). نكته‌ها: ۱ - تناسب صفات سه‌گانه - در آيه فوق به سه قسمت از صفات خدا اشاره شده كه با توجه به فرمان ذيل آيه به چهار صفت تكميل مى‌شود: نخست نفى فرزند است، چرا كه داشتن فرزند هم دليل بر نياز، و هم جسمانى بودن، و هم شبيه و نظير داشتن است، و خداوند نه جسم است و نه نياز دارد و نه شبيه و نظير!. و دومى نفى شريك است چرا كه وجود شريك دليل بر محدوديت قدرت و حكومت، و يا عجز و ناتوانى، و يا وجود شبيه و نظير است، و مى‌دانيم خدا از همه اين صفات پاك است، قدرتش همچون حكومتش نامحدود و هيچ شبيهى براى او نيست. و سومى نفى ولى و حامى در برابر مشكلات و شكستها است، كه نفى اين صفت نيز از خداوند بزرگ و بى نهايت بديهى است. و به تعبير ديگر اين آيه هر گونه كمك‌كار و شبيه را از خداوند نفى مى‌كند، چه آن كس كه پائين‌تر باشد (همچون فرزند) و آن كس كه همسان باشد (همچون شريك) و آن كس كه برتر باشد (همچون ولى). مرحوم "طبرسى" در "مجمع البيان" از بعضى از مفسران كه نامشان را صريحا ذكر نكرده چنين نقل مى‌كند كه اين آيه ناظر به نفى اعتقاد انحرافى سه گروه است: نخست مسيحيان و يهود كه براى خدا فرزند قائل بودند، و ديگر مشركان عرب كه براى او شريكى مى‌پنداشتند، و لذا در مراسم صبح مى‌گفتند: لبيك لا شريك لك، الا شريكا هو لك! و ديگر ستاره‌پرستان و مجوس، چرا كه آنها براى خدا ولى و حامى قائل بودند. ۲ - تكبير چيست‌؟ - اينكه قرآن در اينجا به پيامبر به طور مؤكد دستور مى‌دهد خدا را بزرگ بشمار مسلما مفهومش اعتقاد به بزرگى پروردگار است نه تنها با زبان گفتن "اللّٰه اكبر". اين نكته نيز شايان توجه است كه معنى اعتقاد به بزرگى خدا اين نيست كه او را در مقايسه با موجودات ديگر برتر و بالاتر بدانيم بلكه چنين مقايسه‌اى اصلا غلط است، ما بايد او را برتر از آن بدانيم كه با چيزى قابل مقايسه باشد چنان كه امام صادق ع در گفتار كوتاه و پر معنى خود به ما تعليم فرموده است آنجا كه در حديث مى‌خوانيم: كسى نزد آن حضرت گفت: اللّٰه اكبر! امام فرمود: خدا از چه چيز بزرگتر است‌؟ عرض كرد: از همه چيز! امام فرمود: با اين سخن خدا را محدود كردى (چون او را مقايسه با موجودات ديگر نمودى، و برتر از آنها شمردى). آن مرد پرسيد: پس چه بگويم‌؟ فرمود: بگو اللّٰه اكبر من ان يوصف: "خدا برتر از آن است كه به وصف درآيد" . اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم و از آنچه ديده‌ايم و نوشتيم و خوانده‌ايم مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر ما هم چنان در اول وصف تو مانده‌ايم جالب اينكه در حديث ديگرى كه از همان امام ع نقل شده است مى‌خوانيم: هنگامى كه يكى از اصحاب عرض كرد منظور بزرگتر بودن خدا از همه چيز است، امام فرمود: و كان ثم شىء فيكون اكبر منه:" آيا اصولا در برابر ذات خدا وجودى هست كه او برتر از آن باشد؟" آن مرد صحابى از امام مى‌پرسد: پس چه بگويم‌؟ فرمود: بگو: اكبر من ان يوصف!
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند نفی ظلم از ساحت پروردگار (خداوند به احدی‌ذره‌ای ظلم و ستم نمی‌کند) إِنَّ ٱلله لَا يَظلِمُ مِثقَالَ ذَرَّةࣲۖ وَإِن تَكُ حَسَنَة يُضاعِفهَا وَيُؤتِ مِن لَّدُنهُ أَجرًا عَظِيما يقيناً خدا هم وزن ذرّه اى [به اَحدى] ستم نمى كند، و اگر [هم وزن آن ذرّه] كار نيكى باشد، آن را دو چندان مى كند، و از نزد خود پاداشى بزرگ مى دهد. در پیام بعدی... https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
👆 ادامه ذره چيست‌؟ " ذره "در اصل به معنى مورچه‌هاى بسيار كوچكى است كه به زحمت ديده مى‌شود و بعضى گفته‌اند در اصل اجزاء فوق العاده كوچكى از غبار است كه در هوا معلق است، و به هنگام تابش آفتاب از روزنه كوچكى به نقاط تاريك، آشكار مى‌شود، و نيز گفته‌اند اگر انسان دست خود را روى خاك و مانند آن بگذارد و سپس به دست خود بدمد، اجزايى كه در هوا پراكنده مى‌شود هر يك ذره ناميده مى‌شود. ولى تدريجا به هر چيز كوچكى ذره گفته شده است، و امروز به" اتم "كه كوچكترين جزء اجسام است نيز ذره گفته مى‌شود - زيرا اگر در سابق آن را به ذرات غبار اطلاق مى‌كردند به خاطر اين بود كه آن را كوچكترين اجزاى جسم تصور مى‌نمودند ولى امروز كه ثابت شده كوچكترين اجزاى يك" جسم مركب "مولكول و كوچكترين اجزاى يك" جسم بسيط "،اتمها است كه به مراتب از مولكولها كوچكترند، اين نام را در اصطلاح علمى براى" اتم "انتخاب كرده‌اند كه نه تنها با چشم ديده نمى‌شود بلكه با قويترين ميكروسكوپهاى الكترونيكى نيز قابل مشاهده نيست، و وجود آن تنها از طريق فورمولهاى علمى و از طريق عكسبردارى‌هاى خاصى كه با وسائل فوق العاده مجهز انجام مى‌شود اثبات شده است، و از آنجا كه "مثقال" به معنى "سنگينى" است، تعبير " مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ "به معنى سنگينى يك جسم فوق العاده كوچك مى‌باشد. آيه فوق مى‌گويد: خداوند حتى به اندازه سنگينى ذره‌اى ستم نمى‌كند، نه - تنها ستم نمى‌كند، بلكه اگر كار نيكى انجام شود آن را مضاعف مى‌نمايد، و پاداش عظيم از طرف خود در برابر آن مى‌دهد. اين آيه در حقيقت به افراد بى‌ايمان و بخيل كه حال آنها در آيات قبل گذشت مى‌گويد:" اين مجازاتهايى كه دامنگير شما مى‌شود محصول اعمال شما است و از ناحيه خدا هيچ ستمى نخواهد شد و به عكس اگر بجاى بخل و كفر، راه خدا را پيش مى‌گرفتيد، و انتخاب مى‌كرديد، از پاداشهاى مضاعف و عظيم او برخوردار مى‌شديد. ضمنا بايد توجه داشت كه "ضعف" و "مضاعف" در لغت عرب به معناى چيزى است كه معادل آن يا چند برابر آن را، بر آن بيفزايد و بنا بر اين آيه فوق با آياتى كه مى‌گويد: پاداش انفاق گاهى به ده برابر و گاهى به هفتصد برابر يا بيشتر مى‌رسد، هيچگونه منافاتى ندارد، و در هر صورت حكايت از لطف خداوند نسبت به بندگان است كه گناهانشان را بيش از مقدارى كه انجام داده‌اند كيفر نمى‌دهد، اما به حسنات آنها به مراتب بيش از آنچه انجام داده‌اند پاداش مى‌دهد. اما دليل بر اينكه چرا خداوند ظلم نمى‌كند روشن است زيرا ظلم و ستم معمولا يا بر اثر جهل است و يا احتياج و يا كمبودهاى روانى، كسى كه نسبت به همه چيز و همه كس عالم و از همه بى‌نياز و هيچ كمبودى در ذات مقدس او نيست، ظلم كردن در باره او ممكن نيست نه اينكه نمى‌تواند ظلم كند و نه اينكه ظلم و ستم در مورد او متصور نباشد (آن چنان كه طايفه اشاعره تصور كرده‌اند) بلكه در عين توانايى به - خاطر اينكه حكيم و عالم است از ظلم كردن، خوددارى مى‌نمايد و هر چيز را در جاى خود در اين جهان پهناور هستى قرار مى‌دهد، و با هر كس طبق شايستگى و اعمالش رفتار مى‌كند. @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند رابطه‌ی حتمی بودن امتحان و ابتلائات برای همه مردم أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُترَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُم لَا يُفتَنُونَ(٢) وَلَقَد فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبلِهِم فَلَيَعلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعلَمَنَّ ٱلكَاذِبِينَ(٣) سوره عنکبوت آيا مردم گمان كرده اند، همين كه بگويند: ايمان آورديم، رها مى شوند و آنان [به وسيله جان، مال، اولاد و حوادث] مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ در حالى كه يقيناً كسانى را كه پيش از آنان بودند، آزمايش كرده ايم [پس اينان هم بى ترديد آزمايش مى شوند]، و بى ترديد خدا كسانى را كه [در ادعاى ايمان] راست گفته اند مى شناسد، و قطعاً دروغ‌گويان را نيز مى شناسد. 🍃🌼🍃 در پیام بعدی... https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
ادامه تفسیر خدای متعال در این آیات به ذكر اين حقيقت مى‌پردازد كه امتحان يك سنت هميشگى و جاودانى الهى است، امتحان مخصوص شما جمعيت مسلمانان نيست، سنتى است كه در تمام امتهاى پيشين جارى بوده است. 🌼 مى‌فرمايد:" ما كسانى را كه قبل از آنها بودند آزمايش كرديم " ( وَ لَقَدْ فَتَنَّا اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‌ ). آنها را نيز در كوره‌هاى سخت امتحان افكنديم، آنها نيز همچون شما در فشار دشمنان بيرحم و جاهل و بيخبر و متعصب و لجوج قرار داشتند، هميشه ميدان امتحان باز بوده و گروهى در اين ميدان شركت داشته‌اند. 🍃 بايد هم، چنين باشد چرا كه در مقام ادعا هر كس مى‌تواند خود را برترين مؤمن، بالاترين مجاهد، و فداكارترين انسان معرفى كند، بايد وزن و قيمت و ارزش اين ادعاها از طريق آزمون روشن شود، بايد معلوم گردد تا چه اندازه نيات درونى و آمادگی‌هاى روحى با اين گفته‌ها هماهنگ يا ناهماهنگ است‌؟ آرى" بايد خدا بداند چه كسانى راست مى‌گويند، و چه كسانى دروغگو هستند" ( فَلَيَعْلَمَنَّ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ اَلْكٰاذِبِينَ‌ ). 🔺بديهى است خدا همه اينها را مى‌داند، حتى قبل از خلقت انسانها، منظور از علم در اينجا همان تحقق عينى مسائل و وجود خارجى آنها است، و به تعبير ديگر ظهور آثار و شواهد عملى است، يعنى بايد علم خدا در باره اين گروه عملا در خارج پياده شود، و تحقق عينى يابد، و هر كس آنچه را در درون دارد بيرون ريزد، اين است معنى "علم" هنگامى كه در اينگونه موارد در مورد خداوند به كار مى‌رود. دليل اين مساله نيز روشن است زيرا نيات درونى و صفات باطنى تا در عمل انسان تحقق و عينيت پيدا نكند ثواب و جزا و كيفر مفهوم ندارد. آزمايش براى تحقق بخشيدن به نيات و صفات درونى است. 🔻 و به عبارت ديگر اين عالم همچون يك "دانشگاه" يا يك "مزرعه" است (اين تشبيهات در متون احاديث اسلامى وارد شده) برنامه اين است كه در دانشگاه استعدادها شكوفا گردد، لياقتها پرورش يابد، و آنچه در مرحله "قوه" است به "فعليت" برسد. بايد در اين مزرعه نهاد بذرها ظاهر گردد، و از درون آنها جوانه‌ها بيرون آيد، جوانه‌ها سر از خاك بردارند، پرورش يابند، نهال كوچكى شوند و سرانجام درختى تنومند و بارور، و اين امور هرگز بدون آزمايش و امتحان ممكن نيست. و از اينجا مى‌فهميم كه آزمايشهاى الهى نه براى شناخت افراد است، بلكه براى پرورش و شكوفايى استعدادها است. 🔻🔻بنا بر اين اگر ما آزمايش مى‌كنيم براى كشف مجهولى است، اما اگر خداوند آزمايش مى‌كند براى كشف مجهول نيست كه علمش به همه چيز احاطه دارد بلكه براى پرورش استعدادها و به فعليت رسانيدن قوه‌ها است. ✅نكته: 👈 آزمونها در چهره‌هاى مختلف گرچه بيان عموميت امتحان براى تمام اقوام و جمعيتها، اثر سازنده بسيار قابل ملاحظه‌اى براى مؤمنان مكه كه در آن روز در اقليت شديدى بودند داشت و توجه به اين واقعيت آنها را در مقابل دشمنان، سخت مقاوم و شكيبا مى‌كرد، ولى اين منحصر به مؤمنان مكه نبود بلكه هر گروه و جمعيتى به نوعى در اين سنت الهى شريك و سهيم‌اند و امتحانات خداوند در چهره‌هاى گوناگون به سراغ آنها مى‌آيد. 👈گروهى در محيطهايى قرار مى‌گيرند كه از هر نظر آلوده است، وسوسه‌هاى فساد از هر طرف آنها را احاطه مى‌كند، امتحان بزرگ آنها اين است كه در چنين جو و شرائطى همرنگ محيط نشوند و اصالت و پاكى خود را حفظ كنند. 👈گروهى در فشار محروميتها قرار مى‌گيرند، در حالى كه مى‌بينند اگر حاضر به معاوضه كردن سرمايه‌هاى اصيل وجود خود باشند، فقر و محروميت به سرعت درهم مى‌شكند، اما به بهاى از دست دادن ايمان و تقوا و آزادگى و عزت و شرف، و همين آزمون آنها است. 👈گروهى ديگر بر عكس غرق در نعمت مى‌شوند و امكانات مادى از هر نظر در اختيارشان قرار مى‌گيرد، آيا در چنين شرائطى، قيام به وظيفه شكر نعمت مى‌كنند؟ يا غرق در غفلت و غرور و خودخواهى و خودبينى، غرق در لذات و شهوات و بيگانگى از جامعه و از خويشتن مى‌شوند؟! 👈گروهى - همچون غرب و شرق‌زده‌هاى عصر ما - با كشورهايى روبرو مى‌شوند كه در عين دورى از خدا و فضيلت و اخلاق، از تمدن مادى خيره‌كننده‌اى بهره‌مندند و رفاه اجتماعى قابل ملاحظه‌اى دارند، در اينجا جاذبه نيرومند مرموزى آنها را به سوى اين نوع زندگى مى‌كشاند كه به قيمت زير پا نهادن همه اصولى كه به آن اعتقاد دارند و به قيمت تن دادن به ذلت وابستگى چنان زندگى را براى خود و جامعه خويش فراهم سازند، اين نيز يك نوع آزمون است. ☝️مصيبتها، درد و رنجها، جنگ و نزاعها، قحطى و گرانى و تورم، حكومت‌هاى خودكامه، كه انسان‌ها را به بردگى و اسارت خود دعوت مى‌كنند و آنها را به تسليم در برابر برنامه‌هاى طاغوتى خود فرا مى‌خوانند،
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند رابطه‌ی انواع امتحانات وَلَنَبلُوَنَّكُم بِشَيءࣲ مِّنَ ٱلخَوفِ وَٱلجُوعِ وَنَقص مِّنَ ٱلأَموَٰلِ وَٱلأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّـٰبِرِينَ(١٥٥ سوره بقره) و بى ترديد شما را به چيزى اندك از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى از اموال و كسان و محصولات [نباتى يا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند] آزمايش مى كنيم و صبركنندگان را بشارت ده. 🍃🌼🍃 جهان صحنه آزمايش الهى است بعد از ذكر مساله شهادت در راه خدا، و زندگى جاويد شهيدان، و همچنين مساله صبر و شكر كه هر كدام يكى از چهره‌هاى آزمايشهاى الهى است، در اين آيه به مساله" آزمايش به طور كلى "و چهره‌هاى گوناگون آن اشاره مى‌كند و به عنوان يك امر قطعى و تخلف‌ناپذير مى‌فرمايد:" به طور مسلم ما همه شما را با امورى همچون ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود ميوه‌ها آزمايش مى‌كنيم " ( وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ اَلْخَوْفِ وَ اَلْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اَلْأَمْوٰالِ‌ وَ اَلْأَنْفُسِ وَ اَلثَّمَرٰاتِ‌ ). و از آنجا كه پيروزى در اين امتحانات جز در سايه مقاومت و پايدارى ممكن نيست در پايان آيه مى‌فرمايد:" و بشارت ده صابران و پايداران را " ( وَ بَشِّرِ اَلصّٰابِرِينَ‌ ). آنها هستند كه از عهده اين آزمايشهاى سخت به خوبى بر مى‌آيند و بشارت پيروزى متعلق به آنها است، اما سست عهدان بى استقامت از بوته اين آزمايشها سيه‌روى درمى‌آيند. https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند رابطه‌ی ب) فلسفه بلاها ۱. بلا، امتحان بندگان ۳۱ محمد 🍃🌼🍃 تفسیر: در این آيه براى تاكيد بيشتر و نشان دادن طرق شناخت مؤمنان از منافقان مى‌افزايد:" ما همه شما را قطعا آزمايش مى‌كنيم، تا معلوم شود مجاهدان واقعى شما و صابران كيانند "و مجاهدنماها و سست عنصران منافق كيان‌؟! ( وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتّٰى نَعْلَمَ اَلْمُجٰاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ اَلصّٰابِرِينَ‌ ). گر چه اين آزمايش دامنه وسيع و گسترده‌اى دارد و صبر و شكيبايى در انجام همه وظائف را شامل مى‌شود ولى به تناسب كلمه مجاهدين، و آيات قبل و بعد بيشتر منظور آزمايش در ميدان جهاد است، و راستى ميدان جهاد ميدان آزمايش بزرگ و سختى است، و كمتر كسى مى‌تواند چهره واقعى خود را در چنين ميدانهايى از نظرها مستور دارد. و در ذيل آيه مى‌فرمايد: علاوه بر اينكه شما را مى‌آزمائيم" اخبار شما را نيز آزمايش مى‌كنيم " ( وَ نَبْلُوَا أَخْبٰارَكُمْ‌ ). ... اين نخستين بار نيست كه خداوند به مردم اعلام مى‌كند كه شما را مى‌آزمائيم تا صفوفتان از هم مشخص شود، و مؤمنان راستين از ضعيف الايمانها و منافقان شناخته شوند، در آيات فراوانى از قرآن اين مساله ابتلاء و امتحان مطرح شده است. جمله:" حَتّٰى نَعْلَمَ اَلْمُجٰاهِدِينَ مِنْكُمْ‌ " (تا مجاهدان شما را بشناسيم) به اين معنى نيست كه خداوند از اين گروه آگاهى ندارد بلكه منظور تحقق اين معلوم الهى است و مشخص شدن اين گونه افراد است، يعنى تا اين علم الهى تحقق خارجى يابد و عينيت حاصل كند و صفوف مشخص شود.(تفسیر نمونه) https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند رابطه‌ی ب) فلسفه بلاها(چرا انسان دچار بلا می‌شود؟) ۲. جزای عمل خود انسان وَمَآ أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَة فَبِمَا كَسَبَت أَيدِيكُم وَيَعفُواْ عَن كَثِير ۳۰ شوری تفسیر را در پیام‌ بعدی ببینید. 🍃🌼🍃 https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
👆ادامه از آنجا كه در آيات پیش از این سخن از رحمت خدا در ميان بود و اين سخن طبعا اين سؤال را برمى‌انگيزد كه اين مصائبى كه ما با آن دست به گريبانيم از كجا است‌؟ آيه مورد بحث ما به اين سؤال پاسخ مى‌گويد: "كه آنچه از مصائب و ناملايمات به شما رسد به خاطر اعمالى است كه خود انجام داده‌ايد" ( وَ مٰا أَصٰابَكُمْ مِنْ‌ مُصِيبَةٍ فَبِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ‌ ). . تازه اين تمام مجازات اعمال نارواى شما نيست چرا كه "بسيارى از كارهاى شما را مورد عفو قرار مى‌دهد" ( وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ ). در اين آيه نكاتى است كه بايد به آن توجه داشت: ۱ - اين آيه به خوبى نشان مى‌دهد مصائبى كه دامنگير انسان مى‌شود يك نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد كه بعد به آن اشاره خواهد شد) و به اين ترتيب يكى از فلسفه‌هاى حوادث دردناك و مشكلات زندگى روشن مى‌شود. جالب اينكه در حديثى از امير مؤمنان على ع مى‌خوانيم: كه از پيامبر گرامى خدا ص نقل مى‌كند كه فرمود: خير آية فى كتاب اللّٰه هذه الاية! يا على! ما من خدش عود، و لا نكبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللّٰه عنه فى الدنيا فهو اكرم من ان يعود فيه و ما عاقب عليه فى الدنيا فهو اعدل من ان يثنى على عبده: "اين آيه ( وَ مٰا أَصٰابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ‌ ...) بهترين آيه در قرآن مجيد است، اى على! هر خراشى كه از چوبى بر تن انسان وارد مى‌شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است كه از او سر زده، و آنچه خداوند در دنيا عفو مى‌كند گرامى‌تر از آن است كه (در قيامت) در آن تجديد نظر فرمايد، و آنچه را كه در اين دنيا عقوبت فرموده عادلتر از آن است كه در آخرت بار ديگر كيفر دهد" ! و به اين ترتيب اينگونه مصائب علاوه بر اينكه بار انسان را سبك مى‌كند. او را نسبت به آينده كنترل خواهد نمود. ۲ - گرچه ظاهر آيه عام است و همه مصائب را در بر مى‌گيرد، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهايى وجود دارد، مانند مصائب و مشكلاتى كه دامنگير انبيا و ائمه معصومين ع مى‌شد كه براى ترفيع مقام يا آزمايش آنها بود. و همچنين مصائبى كه گريبان غير معصومين را مى‌گيرد و جنبه آزمون دارد. و يا مصائبى كه بر اثر ندانم كاري‌ها و عدم دقت و مشورت و سهل‌انگارى در امور حاصل مى‌شود كه اثر تكوينى اعمال خود انسان است. و به تعبير ديگر جمع ميان آيات مختلف قرآن و روايات ايجاب مى‌كند كه عموم اين آيه در مواردى تخصيص پيدا كند، و اين مطلب تازه‌اى نيست كه مايه گفتگوى بعضى از مفسران شده است. كوتاه سخن اينكه مصائب و گرفتاريهاى سخت، فلسفه‌هاى مختلفى دارد، كه در بحثهاى توحيدى، و مباحث عدل الهى، به آن اشاره شده است. شكوفايى استعدادها تحت فشار مصائب، هشدار نسبت به آينده، آزمون الهى، بيدارى از غرور و غفلت، و كفاره گناه و... اما از آنجا كه بيشتر افراد آن جنبه كيفرى و كفاره‌اى دارد آيه فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است. و لذا در حديثى مى‌خوانيم: هنگامى كه امام على بن الحسين ع وارد بر يزيد شد، يزيد نگاهى به او كرد و گفت: يا على! مٰا أَصٰابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ‌ فَبِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ‌ ! (اشاره به اينكه حوادث كربلا نتيجه اعمال خود شما بود). ولى امام على بن الحسين ع فورا در پاسخ فرمود: كلا! ما هذه فينا نزلت، انما نزل فينا" مٰا أَصٰابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فِي أَنْفُسِكُمْ إِلاّٰ فِي كِتٰابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهٰا إِنَّ ذٰلِكَ عَلَى اَللّٰهِ يَسِيرٌ لِكَيْلاٰ تَأْسَوْا عَلىٰ مٰا فٰاتَكُمْ‌ وَ لاٰ تَفْرَحُوا بِمٰا آتٰاكُمْ‌ " فنحن الذين لا ناسى على ما فاتنا من امر الدنيا، و لا نفرح بما اوتينا . "چنين نيست، اين آيه در مورد ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده آيه ديگرى است كه مى‌گويد: هر مصيبتى در زمين يا در جسم و جان شما روى دهد پيش از آفرينش شما در كتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهى بر اين امر بر خداوند آسان است، اين براى آن است كه شما به خاطر آنچه از دست مى‌دهيد غمگين نشويد، و به خاطر آنچه در دست داريد زياد خوشحال نباشيد (هدف از اين مصائب عدم دلبستگى شما به مواهب زودگذر دنيا است و يك نوع تربيت و آزمون براى شما است). سپس امام افزود:" ما كسانى هستيم كه هرگز به خاطر آنچه از دست داده‌ايم غمگين نخواهيم شد، و به خاطر آنچه در دست داريم خوشحال نيستيم (همه را زودگذر مى‌دانيم و چشم به لطف و عنايت خدا بسته‌ايم). https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند رابطه‌ی ب) فلسفه بلاها(چرا انسان دچار بلا می‌شود؟) ۲. تضرع و زاری در پیشگاه خداوند وَلَقَد أَرۡسَلنَآ إِلَىٰٓ أُمَم مِّن قَبلِكَ فَأَخَذنَٰاهُم بِالبَأسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُم يَتَضَرَّعُونَ ۴۲ انعام و به يقين ما به سوى امت‌هايى پيش از تو (پيامبرانى) فرستاديم، پس آنها را به فقر و تنگدستى و بيمارى و رنج بدنى گرفتار كرديم، شايد (به درگاه ما) خضوع و زارى كنند. سرانجام زندگى اندرزناپذيران در آيات پیش نيز گفتگو با گمراهان و مشركان ادامه مى‌يابد و قرآن از راه ديگر براى بيدار ساختن آنها موضوع را تعقيب مى‌كند. يعنى دست آنها را گرفته و به قرون و زمانهاى گذشته مى‌برد و چگونگى حالات امتهاى گمراه و ستمگر و مشرك را شرح مى‌دهد كه چگونه تمام عوامل تربيت و بيدارى در مورد آنها به كار گرفته شد. اما جمعى از آنها به هيچيك از اينها توجه نكردند و سرانجام چنان عاقبت شومى دامانشان را گرفت كه عبرتى براى آيندگان شدند. نخست مى‌گويد" ما پيامبرانى به سوى امم پيشين فرستاديم و چون اعتنا نكردند آنها را به منظور بيدارى و تربيت با مشكلات و حوادث سخت: با فقر و خشكسالى و قحطى با بيمارى و درد و رنج و "بأساء" و "ضراء" مواجه ساختيم شايد متوجه شوند و به سوى خدا باز گردند " (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا إِلىٰ أُمَمٍ‌ مِنْ قَبْلِكَ‌ فَأَخَذْنٰاهُمْ بِالْبَأْسٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ‌). 🍃🌼🍃 https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند رابطه‌ی ب) فلسفه بلاها(چرا انسان دچار بلا می‌شود؟) ۲. تربیت و رشد و بالا بردن مقام مؤمن .وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءࣲ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصࣲ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّـٰبِرِينَ١٥٥‮ ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةࣱ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦‮ أُوْلَـٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتࣱ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةࣱۖ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ١٥٧‮ و حتما شما را به اندكى از ترس و گرسنگى و كاهشى از مال‌ها و جان‌ها و محصولات (درختان، يا ثمرات زندگى از زن و فرزند) آزمايش خواهيم نمود؛ و شكيبايان را مژده ده همان كسانى كه چون مصيبتى بر آنها وارد شود گويند: همانا ما از آن خداييم (ملك حقيقى اوييم به ملاك آنكه خلق و حفظ و تدبير امور و اعدام ما به دست اوست) و همانا به سوى او باز خواهيم گشت آنها هستند كه بر آنها درودها و رحمتى از جانب پروردگارشان مى‌رسد، و آنها هستند كه رهيافته‌اند. در پیام‌بعدی👇 🍃🌼🍃 https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند رابطه‌ی ب) فلسفه بلاها(چرا انسان دچار بلا می‌شود؟) ۵. جلوگیری از غرور و سرکشی بندگان و سقوط آنان وَلَو رَحِمنَاهُم وَكَشَفنَا مَا بِهِم مِّن ضُرّ لَّلَجُّواْ فِي طُغيَٰنِهِم يَعمَهُونَ (٧٥) مؤمنون و اگر به آنان رحم كنيم و آسيب و گزندى را كه دچار آن هستند [از آنان] برطرف سازيم، باز هم سرگردان و متحير در سركشى و طغيانشان لجاجت مى ورزند طرق مختلف بيدار سازى الهى از آنجا كه در آيات گذشته سخن از بهانه‌هاى مختلفى بود كه منكران حق براى سرپيچى از دعوت پيامبران عنوان مى‌كردند، در آيات مورد بحث خداوند از طرق اتمام حجت و بيدارسازى آنها سخن مى‌گويد. نخست مى‌فرمايد: گاه آنها را مشمول نعمت خود مى‌سازيم تا بيدار شوند، ولى" اگر آنها را بوسيله نعمتها و برطرف ساختن امواج بلاها مشمول لطف خود قرار دهيم چنان آلوده‌اند كه باز در طغيانشان اصرار و لجاجت مى‌ورزند و در اين وادى هم چنان سرگردان مى‌مانند " ( وَ لَوْ رَحِمْنٰاهُمْ وَ كَشَفْنٰا مٰا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيٰانِهِمْ يَعْمَهُونَ‌ ). 🍃🌼🍃 https://eitaa.com/aqquran