سرنوشتم را سپردی دست آفت های شـوم
مثل قُمری مانده ام در این اسارت های شوم
روز سردی، دست شستی از من و با رفتنت
زندگی را کوک کردی روی ساعت های شوم
گفته میشد ، گاه گاهی مثل ساحل های دور
با سرابی می شوی غرق خیانت های شوم
درّه ی احساس طغیان می کند هر روز و شب
با که گویم ؟ من شکستم در رقابت های شـوم
نـا نـجیبی را تـمامش کـن جـوابم را بـده
تـا قلم نـجوا کـند در گـوش پــاکت های شـوم
حـضرت مـلعون کـج اندیش مـن قـدری بــیا
مُهر تـاییدی بـزن بـر این عـبارت های شـوم
#فروزان_چهره_پوش
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
جانت فدا کردی چرا جانم به قربانت حسین
آواره باشم تا به کی همچون یتیمانت حسین
آزادگی مغرور شد چون سر به راهش داده ای
دستم نگیری رفته ام دستم به دامانت حسین
وقتی که دینت درخطر افتاده دیدی لحظه ای
حاضرشدی باجان و دل در جمع یارانت حسین
هرکس که باشد در دلش مهری به اولاد علی
نامش بماند تا ابد هم عهد و پیمانت حسین
ای کاش بودم در رکابت روز عاشورا که تا
با جان نگهداری کنم از روزه دارانت حسین
#آیت_الله_سلطانیان
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
ایـن زنــدگانی ارزش دیــدن نــدارد
حــتی خــدا هــم حــال خــندیدن نـدارد
آرام تر دنــیا کــمی مــا را تــو دریــاب
این نکته ها ی بـد کـه ســنجیدن نــدارد
این مردمان از رنج و ماتم خسته هـستند
احــوالشان دیــگر کــه پـــرسیدن نــدارد
تــیمور مــیگوید کــه آبادت کــنم مــن
شک کـرده ام جــز فــکر جــنگیدن نــدارد
اینجا زنی از ترس مردن در سکوت است
یــک انـــفرادی حــقِّ نـــالیدن نــدارد
خوابی که دیدم هم تعابیرش چـنین شد
ایـــن گــاو لاغر قــصد زایــیدن نــدارد
خورشید هم سردش شده در این حوالی
مـــهتاب امـــشب قـصد تـابیدن نــدارد
ای زندگی آن داس را بـــردار و بــگذر
جــایی کــه گــلها ارزش چــیدن نـدارد
#فاطمه_انصاری
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
بر خـیز کـه تـا دل بـه خـیابان بـزنیم
از ظلم و سـتم سر بـه بـیابان بــزنیم
《پایانِ شبِ سیه سپیدست》امروز
بر خیز که چون رعد به میدان بزنیم
🌸🌸🌸🍃🍃🍃🌸🌸🌸
پایانِ شبِ سـیاه مـی خواست دلـم
بــیزاریِ از گــناه مـی خواست دلـم
تا کـی به غـم و رنج گـرفتار شـویم
از خود به خدا پناه می خواست دلم
🌸🌸🌸🍃🍃🍃🌸🌸🌸
از شـادیِ مـن مــگر نـشانی مــانده
بــا رفـتنِ تــو مــگر تــوانی مــانده
مـن بـی تـو هـمان در به درِ مسکینم
از رنـگِ رخــم فــقط کــمانی مــانده
#سودابه_احمدی
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
بر مـوج ِ دریایت شـده پــیغامم امــشب
در بــیکران ِ ســاحل ات آرامم امـشب
زندان و چاهم طی شده ای یـوسف مـن
با تو چه نیکو مـی شود فرجامم امـشب
در گیر ذکرم بوده ای هر صبح و هر شب
آخــر نــیفتاد از زبـانت نــامم امــشب
لیلای مجنون بوده ام در مدح عـشقت
با شهد اشعاری که شد در کامم امشب
تـا حـکم وصـلت را شـنیدم از دهـانت
تـابیده نـیکو اخـتری بـر بـامم امـشب
#فریده_یوسفی
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
عَـلَم از دســت عـــلمدار چــرا افــتاده؟
شــور از مــرکز پـــرگار چـــرا افــتاده؟
عطش از چشمه ی خورشید سـرازیر شـده
ماه هفتاد دو بار از شب خـود سـیر شــده
هـــیچ آزاده مــگر دادِ خــدا را نــشنید
هـیچ کـس غــربت فــریاد خــدا را نــشنید
آسمان یکسره با خـون شـفق رنــگ گــرفت
مَشک و فریاد عطش سازِ هـماهنگ گــرفت
دشـــت!!... آوارگیِ چــلچله را جــار بــزن
خـــبر کــــشتنِ حـــلاجِ مــــرا دار بــزن
تف به قومی که حیا را همگی قی کردند
بــه دلِ شــب پره ها ظـلمِ پــیاپی کـردند
وای هـفتاد دو خـورشید خـدا سـوخته شـد
لبِ هر مَشکِ ترک خورده به هم دوخته شد
وای پــایِ هــمه ی زیــنبیان زنـــجیرست
بـشتابید کـــه هــ ثــانیه ایــنجا دیــرست
بــشتابید کـــه نـــور ازلی را کــشتند
وای از ایـن قـوم که فـرزند عـلی را کشتند
کــربلا قــصه ی پــرپر شدنِ اکــبر بــود
تــیر بــر تــشنگیِ حــنجره ی اصــغر بــود
این فرات است که از شـرم جـنون مـی بارد
جــای آب از دهـنش شُـرشُرِ خـون مـی بارد
پاسخِ آن همه خوبی به تو این بـود حـسین
خون بـگرییم کـه مـظلوم ترین بـود حـسین
کــربلا فــلسفه اش تــشنگی و آب نـبود
مـعنیَش غــرق شــدن در دلِ گــرداب نـبود
کـربلا خــوب نــشان داد بــه مــا انـسان را
کاش وجدانِ جهان این همه در خـواب نبود
#مریم_شریفی
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985