عشق
خـلالِ از تــو نـوشتن بـه قـلبم آشـوب است
در این مصاف، قلم همچو قلب مغلوب است
وبـالِ چـشم مـن است اشـکهای پـی در پـی
مـنی کـه عـاقبتم سـرنوشت یـعقوب است
بـبین کـه شـاعرِ تـو در خـیالِ روز وصـال
مـیان آتشِ تو تا هـمیشه مـحجوب است
مــدام از تــو نـوشتم ، ولی هــمان اشــعار
شـرر شد و به دلی زد که جنگل چوب است
چـقدر بـی تـو شکستم ، چـقدر ضـربه زدی!
نـپرس حال دلم را ، خـیال کـن خـوب است..
آهـای کـولیِ قـاتل ؛ آهــای حـضرت عــشق
مــیان ســینه دلـی از غـم تـو مـصلوب اسـت
#م_آزاد
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
بیچاره مـن کـه بـال و پـرم را فـروختم
یک صـبح شـب نـما، سـحرم را فـروختم
کــابوس را سـتاره ی پـلکم رقـم زدم
چون خواب های بـی خطرم را فـروختم
دریا بـه قایقم زد وگفتی که هیچ نیست
هـم نـاخدا و هــم ؛ سـفرم را فــروختم
با کـوه شـانه ات به سـرم طـعنه ها زدی
تــا ســاده دل شــدم، پـدرم را فــروختم
چون هنده بی قرار و جگرخوار میـشدی
جــانانه پـاره ی جـگرم را فــروختم
با هر قلم تـو را بـه کـتابم صـدا زدم
آن شعر های نـاب و تـرم را فـروختم
می خواستی تـمام مـرا زیـر و رو کـنی
یک باره در خـودم اثـرم را فـروختم
تا با درخت خـود بـه دلـم چـنگ می زدی
بـی هــیچ قــدرتی تـبرم را فــروختم
نـا غافل از پلیدی طـوفان بـه چـاه سـرد
یـک لـحظه گـم شدم پـسرم را فـروختم
زیـباتر از خـدا بــه جـهانم کــشیدمت
دسـتم شـکستی و هـنرم را فـروختم
دیدم طلوع در بــه دری را بــه روزگار
بـا کـوله بـار خـود کــمرم را فــروختم
#سارا_رضائی
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
اشـک چـشمانم شـبی از درد بـاریدن گـرفت
خـواستم تـا بـشنوم بـرگرد ، بـاریدن گـرفت
تشت رسوایی مـیان خـانه می رقصد هـنوز
خـنجر از زخـم هـمین نـامرد بـاریدن گـرفت
پنجره از دور می بیند که حالم خوب نیست
هـر کـه اسـم عـشق را آورد ، بـاریدن گـرفت
در میان کوچه ها هـر شب هــراسان مـیدوم
تـاول پـاهای ایـن شـبگرد ، بــاریدن گــرفت
در سرم یک تومور از اندوه باقی مانده است
آسـمان غـرید و فـصل زرد ، بــاریدن گــرفت
جمله ی آخر بجای اسم من شد نـقطه چـین
تـار و پـودم از نـگاه سـرد ، بــاریدن گــرفت
#نجمه_ساریخانی
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فقط تـو بـاشی و مـن بـاشم و سـپیداری
چه کُنجِ خلوت ِدنجی!چه شوق ِدیداری!
شـنیده ام کـه بـیایی سـتاره مـی رقصد
بدونِ شک ، تـو هـمیشه کـلیدِ اسـراری
تـو رمـز و رازِ دل عـــاشقِ پــریشانی
و در تــمامِ غــزل های مـــن پــدیداری
سرودِ عاشقی ام را دوباره از بَــر کـن
نـمانده فـرصتِ دیـگر بـرای انــکاری
شرابِ نـابِ مــنی کِـی بـنوشمت آخــر
خـراب کـن کـه بـسازی ، حـریف تـاتاری!
#مرضیه_عطایی"ارغوان " (شیراز)
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
شبِ بی یار شبی سـرد و زمـستانی بـود
شـبِ فـریادِ دلی خـسته و طـوفانی بـود
شب بغضی که دلم را به هوای تو کشاند
شبِ اصرارِ مـن و ایـنکه نـمی مانی بـود
شبِ رویاییِ چــشمان مـــرا دزدیـــدی
شب آن راز که می دانم و می دانی بـود
غــمِ لـیلایِ تــو آواره و مــجنونم کــرد
شبِ آن روز که در چشم تو مـهمانی بود
کاش می شد که شبی فاصله را کم بکنیم
لایِ موهای مـن و چـشم تـو بـارانی بـود
#خدیجه_صالحی_مقدم
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
چو بـیدی زیـر بـارانم کـه بـا هـر بـاد مـی لرزم
اسیری در شـبستانم که بـا هـر بـاد مـی لرزم
نه در گرداب سرگردان چـنان فـرهاد مـی گریم
چنان زخمی بر این جانم که با هر باد می لرزم
شکستی دست و پایم را که بر مرداب من مانم
که در مانم به وجدانم که با هر بـاد مـی لرزم
به یوسف اعتناء کردم که عشق تو نصیبم شـد
به هر تاریخ ویـرانم کـه بـا هـر بـاد مـی لرزم
خداوندا به ایـن دریای طوفانی تـو رحمی کن
نـکن دیـگر پـشیمانم کـه بـا هـر بـاد مـی لرزم
#رحیمه_اسماعیلی
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
دیـدم تـو را بـار دگـر چـشمم بـه دنـیا بـاز شــد
لــبخند تــو بــا گــریه ی امــروز مــن آغــاز شــد
من عشق تو بودم و دنـیا عـشق مـن ای بـی خبر
من بـال و پـر از تـو گـرفتم روح مـن ایـجاز شـد
تـو مـادرم بـودی و امـیدی دگـر بـر قـلب مــن
با رفتنت بـخشی ز مـن از قـلب مـن پـرواز شـد
آن روز غم رفتی و لب خندی به من دادی چرا؟
تو پرزدی این قصه ام بی عشق تو یک راز شد
دیگر نخواهم دید همچون عشق تو در خواب هم
تو عاشقم بودی و این عشقت کنون سرباز شد
#فاطمه_شب_رو
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985