اے هم صدا دورے چرا، از عمق جان دل تنگمت
مانند موجے روے رود، اے هم زبان دل تنگمت
زنـگ صـدایت دلـنشین ، آهـنگ نـامت آشـنا
دزدیده اے دل را زِ ما، اے مـهربان دل تنگمت
جارے شدے در دشت دل،ریشه دواندے در دلم
اے صـاحب رو یـاے مـن، تا بـے کران دل تنگمت
دردم تویے درمان تویے،با بوسه اے جـانم بـده
ویرانه کن آن بیسِتون، فر هاد سان دل تـنگمت
در نبض من هر دم بزن،در گوش تو دارم سـخن
با مـن بـمان اے زنـدگے را سـایبان دل تـنگمت
#محترم_کشاورزے
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
کاش آرام بگیرد شب طوفان دلت
تا به ساحل برسد کشتی ویران دلت
آمدی تا که به اجبار سپاه چشمت
دل من را بکشانی به فرا خوان دلت
منتظر هر شب و هر صبح سر راه توام
تا که دستم برسد گوشه ی دامان دلت
عاشقی جرم بزرگیست خطا کردم و باز
تا ابد حبس شدم در ته زندان دلت
هوس سیب لبانت به لبم مانده هنوز
محرمم کن به نوای خوش قرآن دلت
کاش یک روز هوای دل تو سر برود
مهربانی بچکد از سر مژگان دلت
خسته از ظلم زیادت شده ام با این حال
دل ندارم بزنم سنگ به پیمان دلت
باز کن پنجره ی قلب پر از مهرت را
تا که پروانه شوم بر سر گلدان دلت
#رهگذر_بهاری
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
دل بـی تاب مرا دید ، ولی بی من رفت
روح من بـود ولی ، بی خبرم از تن رفت
همه ی حنجره ها در غزلم می نالند
بعدِ او در کف پاهای جهان سوزن رفت
یک شب از نام و نشان دهنش پرسیدم
گفت خورشید ولی ، موقع تابیدن رفت
بعد او هیچ بهاری به زمین پا نگذاشت
خاطرات خوش گل از سر هر دامن رفت
کاش با پای خودش ، سمت دلم بر گردد
آن عزیزی که شب از قصّه ی پیراهن رفت
#عصمت_قنواتی (غزل )
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
مثال برگ پاییزی من از هر باد می ترسم
نمیدانم چرا از تیر و از مرداد می ترسم
از ان جنگل از این دریا از آن ویرانه های گم
نمیترسم فقط از قلب چون فولاد میترسم
پریشان می شوم هر گاه بادی میزند چنگی
از آن مویی که شد در بند استبداد میترسم
به هر بادی نـمی لرزم شـبیه آن دماوندم
ولـیکن گاه گاهی از شب بـیداد می ترسم
بـه ان گندم طـمع کردم مـثال داس بـرنّده
از ان مـردی که میزد بر سرم فریاد می ترسم
ببین اینجا چـه دلتنگم بـرای نازنین یـارم
از این بغضی که آخر میشود غمباد می ترسم
زبانت میزند زخمی نمک ریزم به لفظ خود
از ان دشمن که میشد از غمم دلشاد میترسم
چنان آهو که از مردم گریزان است حیرانم
من از چشم سیاه و مکر آن صیّاد میترسم
#فاطمه_انصاری
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
فـریاد مـی خواهد دلم ، نجوا نـمی داند
جـز بیستونِ عشقِ خود ، ماوا نمی داند
بـا این قفس باید به رویاهات پایان داد
دل سـرکش است و معنیِ فتوا نـمی داند
حسرت به جان ِماهیِ این بـرکه افـتاده
دل را بـه دریا مـی زند ، پــروا نـمی داند
آیینه دارِ صورتِ مــاهت شــده چــشمه
ســوزِ عــطش های مــرا ، امــّا نــمی داند
گـم می شوم در ورطه ی طـوفانِ آغوشت
ایـــن "اوج " را آرامشِ دریا نـمی داند
در باغ سبزِ چشم هایت سیب مـی چیند
فرجام ِ ایــن تــبعید را حـــوّا نـمی داند
#مرضیه_عطایی"ارغوان"(شیراز)
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985
دلـم از دوری و از غـیبت تـو تـنگ شـده
بـین عـشق من و تـو فـاصله فـرسنگ شـده
تو نبودی که ببینی دلم از غـصّه چـه کـرد
خـاطرم بـاز بـرای تو چـه کـمرنگ شـده
همه شب تا به سحر شاهد یک حال خراب
بین عقل و دل من بـر سـر تـو جـنگ شـده
همه ی شهر پر از زمزمه ی عـشق تـو بـود
سر آن عشق چه آمد که چنین ننگ شـده؟
از دلت رفته ام امـّا تـو بـگو مـحض خـدا
چه کسی بانی ایـن غـصّه و نیرنگ شـده؟
بال پرواز که بودم ، تو خـودت مـی گفتی
چه شده حال مگر پایِ دلت لنگ شـده؟
شده آیا که به مـن فـکر کـنی حـتّی کــم؟
ضربان دل مـن گـنگ و بــد آهـنگ شـده
بـه دعا خـواسته ام تا بـه وصــالت بـرسم
نکند وقـت رســیدن دلـت از سـنگ شـده؟
#مریم_محمدی_خو
#فرامرز_عرب_عامرے
https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985