عاکف سلیمانی
بسم الله الرحمن الرحیم #مقدمه سلام. ارادتمند شما عاکف سلیمانی هستم. اول از همه بابت اینکه فصل چهار
#قسمت_اول
اما بعد...
بریم سر اصل مطلب...
جمعه/ اذان صبح/ منزل مادرم...
آلارم گوشیم به صدا اومد... صدای دلنشین استاد مرحوم صفایی حائری هست که داره نکات دلنشینی رو درمورد غلام امام حسین فرمایش میکنه:
«جُون غلام سیاهی از مایَملک ابوذر باقی مونده. بعد از اینکه آزاد شد غلام امیرالموئمنین شد، وَ بعد غلام امام حسن شد وَ بعد از امام حسن هم غلام امام حسین بود. جُون پیر شده... در کربلا، وقتی علی اکبر از امام حسین اذن میدان خواست، حضرت اذن میدان داد! اما وقتی جناب جُون از او اذن میدان خواست، حضرت فرمود: من آزادت میکنم، برو کمی برای خودت زندگی کن. این غلام به امام حسین عرض کرد آقا، من چون چهره ام سیاه هست، بدنم بوی بد میده، بی اصل و نسبم نمیزاری برم برات بجنگم؟ خلاصه امام حسین بهش اذن میداد داد، او رفت و جنگ نمایانی کرد وَ شهید شد، امام حسین رفت بالای سرش.. دعایی کرد! جُون چهره اش سفید شد، بوی بدنش خوشبو شد و...»
به زور بیدار شدم... آلارم گوشی رو قطع کردم و سپس نگاهی به ساعت انداختم. 5:03 صبح بود. از اتاقم اومدم بیرون دیدم مادرم داره قرآن میخونه. سلام علیکی کردم و رفتم مسواک زدم، بعدش وضو گرفتم آماده شدم برای اقامه نماز صبح.
وقتی نمازم و خوندم، ده دقیقه ای رو وقت گذاشتم مطالب دو روز اخیری که ادمین ها در کانال خیمه گاه ولایت گذاشتن و به طور گذرا و چشمی چک کردم.
همینطور که مشغول چک کردن محتوای کانال بودم، صدای در اومد... میدونستم مادرم هست. چون غیر از ما، کسی توی خونه نبود. گفتم:
+بفرما حاج خانوم.
مادرم در و باز کرد... نگاهی بهم انداخت گفت:
_ قبول باشه نمازت.
+فدای شما. قبول حق باشه. از شما هم قبول باشه. چیزی شده مادر؟
_امروز میری اداره؟
+ نه دورت بگردم. میخوام یه تُوکِ پا برم خونه خودم. این مدت دوماه که از فوت فاطمه زهرا گذشته، بعد از اینکه به اصرار شما و حاج کاظم اومدم اینجا، فقط سه چهار بار به خونه خودم سر زدم. فکر کنم الآن کلی تار عنکبوت بسته. برم ببینم چه خبره و شارژ ماهیانه ی ساختمون و پرداخت کنم و یه کمی هم به کارام برسم!
_کی میخوای بری؟
+چطور؟
_گفتم اگر زحمتی نیست، برو نون بگیر بیا باهم بشینیم صبحونه بخوریم.
+چشم. اطاعت میشه حاج خانوم. آخه این که زحمت نیست، رحمته و وظیفه منه.
بلند شدم لباسام و پوشیدم و رفتم دستور مادرم و انجام دادم، یه نون سنگک گرفتم برگشتم خونه. نشستیم دوتایی مشغول صبحونه خوردن شدیم...
داشتیم صبحونه میخوردیم، مادرم گفت:
_شب بر میگردی اینجا یا میری اداره؟
لیوان چای و گذاشتم روی میز، نگاهی به مادرم کردم، لبخندی زدم گفتم:
+راستش و بخوای، حاج کاظم این مدت خیلی روی من زوم کرد.. دید نمیتونم خوب کار کنم و تمرکز داشته باشم، برای همین با ریاست صحبت کرد و قرار شد دو ماه من و بفرستن مرخصی! چون من جزء نیروهایی هستم که کمترین مرخصی رو تا الآن رفتم.
_خداروشکر. خدا حفظ کنه حاج آقا کاظم رو که انقدر هواتو داره.
+آره واقعا.
_خدا رحمت کنه پدر شهیدت و، بعد از بابات، کاظم آقا عین برادر و خانومش زینب خانوم عین خواهر پشتم بودند تا شماهارو بزرگ کنم...
مادرم آهی کشید و ادامه داد:
_بعد از شهادت پدرت، خیلی تحت فشار مالی قرار داشتم. دیگه دیدم نمیتونم این وضعیت و تحمل کنم، چون تو و داداشت و دوتا خواهرت خرج داشتید! باید شکمتون و سیر میکردم! یادمه گاهی حتی توی خونمون یه لقمه نون نبود! تصمیم گرفتم برم کارگری! رفتم خونه این و اون کارگری کردم، خونه هاشون و تمیز کردم تا یه لقمه نون حلال در بیارم بزارم سر سفره بچه هام بخورن. خبرش به کاظم آقا رسید! همون شبش اومد خونمون! دیدم عصبیه! با خودم گفتم حتما اتفاقی افتاده... پشت سرش زینب خانوم اومد.. بهم اشاره زد چیزی نگم... یه هویی کاظم آقا صداش و برد بالا گفت« مگه من مرده م داری میری خونه این و اون کارگری؟ بیخود کردی رفتی خونه مردم نظافت کردی.» بعد یه هویی ساکت شد سرش و انداخت پایین. از ادبیاتی که استفاده کرد خودش شرمنده شد.
دیدم مادرم داره بغض میکنه... ادامه داد به حرفاش و گفت:
_قسمم داد به حق پدر شهیدت علی، که دیگه نرم خونه مردم کارگری... گفت خرجتون و من میدم... تا بچه هات بزرگ بشن برن سرکار... تا اینکه پدر بزرگت چندسال بعد فوت شد و زمین های اون و داییت تقسیم کرد و یه چیزی هم به ما رسید... خداروشکر دستمون رفت توی جیبمون و دیگه حاج کاظم و مدیون کردم که بهمون چیزی نده... چون نیاز نداشتیم... هیییی... بگذریم مادر. سرت و درد نیارم. حاج کاظم خیلی برای ما عزیزه.. خدا خیرش بده که تو رو توی این وضعیت تنها نمیزاره.
+خدا بهشون عمر با برکت بده و عاقبت بخیر بشن.
لیوان چای رو گرفتم، یه قلوپ دیگه خوردم، همینطور که ذهنم درگیر مشکلاتم بود، مادرم گفت:
_برنامه ت برای این دوماه چیه پسرم؟
هدایت شده از خیمهگاه ولایت
#شیوه_امام_علی_در_امور_امنیتی
#قسمت_اول
سيره اطلاعاتي اميرالمؤمنين از ديرباز، يكي از موضوعات مورد توجه اصحاب تحقيق و پژوهش هاي اسلامي بوده است. زيرا آن حضرت نسبت به عملكرد كارگزاران اطلاعاتي و نيروهاي دشمن، اهميت و دقت بالايي مبذول ميداشت.
لذا آگاهي از سيره آن حضرت ميتواند در قرار گرفتن و استوار ماندن نيروهاي اطلاعاتي در مسير درست ما را ياري رساند.
در اين مستندی که خدمت شما مخاطبان محترم خیمهگاه ولایت تقدیم میداریم، پس از تبيين مفاهيمي مانند اطلاعات، امنيت، اشراف، تجسس و معني عين و جاسوس، به سيره اميرالمؤمنين در اشراف بر توطئه ها ميپردازيم و نحوه برخورد ايشان با توطئه گران داخلي، و افراد مشكوك كه به تعبير آن حضرت همان منافقان یا «نفوذی» هستند را مورد بررسي قرار ميدهيم.
اين پژوهش گواهي خواهد بود بر اهتمام امام اول شيعيان نسبت به داشتن نيروي اطلاعاتي ويژه در مركز حكومت معاويه در شام و گزارش هاي دقيق آنان از اتفاقات آن منطقه.
همچنين نشان خواهد داد كه چگونه حضرت به صرف اتهام، به مجازات و دستگيري افراد نمي پرداخت و تنها بعد از ظهور عمل توطئه گران، آنان را مجازات ميكرد.
يكي از يافتههاي مهم اين مستندات آن است كه در سيره اميرالمومنين، نيروهاي اطلاعاتي فقط گزارشگر بودند و حق عمل و اقدام مستقيم نداشتند.
⛔️ #کپی و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مطلب فقط باذکر منبع و لینک کانالهای ( #خیمه_گاه_ولایت ) که در پایین درج شده است #مجاز می باشد.⛔️
♻️ تلگرام
🔰 https://t.me/+TTDEwsMDDrWGaJdJ
♻️ ایتا
🔰 https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
♻️ سروش
🔰 http://sapp.ir/kheymegahevelayat
♻️ توییتر
🔰 https://twitter.com/kh_Velayat
⬛️ مظنون همکاری با اسراییل
#عاکف_سلیمانی #قسمت_اول
اسراییل از چه نیروی کمکی برای نفوذ در جمهوری اسلامی استفاده می کند؟ از چهار گروه:
1_ از یهودیان ایران ، که تقریبا بیست هزار نفر هستند .
2_ از بهاییان که همپیمان اسراییل هستند و مدعی اند که بیش از یکصد هزار نفرن هستند.
3_ از لیبرال های غرب گرا در ایران ، بویژه کسانی که در دانشگاه های آمریکا و اروپا تربیت شده اند و در معرض شکار توسط موساد بوده اند، و یا این که خانواده های آنها در اروپا و آمریکا هستند.
4_ از فرزندان مسئولان ایرانی که مقیم آمریکا و اروپا هستند.
برای آشنایی با مظنونین ردیف اول یعنی یهودیان ، به گزارش زیر توجه کنید ؛ سایان ها که عوامل موساد در سراسر جهان هستند. به نظر شما آیا موساد بدون کمک #سایان ها در ایران ، می توانست دکتر فخری زاده را به شهادت برساند ؟
سایان ها ؛ بازوی عملیاتی موساد هستند. سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل همواره به دنبال جاسوسی، خرابکاری، ترور، توسعه روابط مخفیانه ویژه و اموری از این قبیل برای حفظ امنیت اسرائیل در سراسر نقاط جهان بودهاند.
یکی از راههایی که موساد در این راستا از آن سود جسته است، استفاده از سایانها میباشد. سایانها یهودیان داوطلب کمکی هستند که در اقدامات عملیاتی موساد به کمک آن شتافته و تواناییهای خود را در راه خدمت به این سازمان دریغ نکردهاند.
«سایانیم» که واژه مفرد آن #سایان میباشد، در لغت به معنی «کمکرسان» و «دستیار» میباشد که به آن دسته از یهودیان داوطلب کمکی که در خارج از اسرائیل زندگی کرده و عضو موساد نیستند اطلاق میگردد.
از این یهودیان خواسته میشود بدون هیچ سؤالی موساد را در مسیر اهدافش در کشورهای خارجی یاری رسانند. سایانها کارهایی از قبیل مراقبت پزشکی، مهیا کردن پول، تدارکات و جمعآوری اطلاعات برای موساد انجام میدهند.
⬛️ نشان موساد / نشان سازمان موساد اسرائیل
سایانیم بخش مهم و بیهمتایی از عملیات موساد میباشند. سایانها باید صددرصد یهودی باشند و هرچند شهروند اسرائیل به حساب نمیآیند اما بسیاری از آنان از طریق بستگانشان با اسرائیل در ارتباطند.
جاکوب کوهن نویسنده فرانسوی و یهودی مراکشیالاصل در یک مقاله درباره سایانها مینویسد:
«آنها یهودیان ملیگرایی هستند که در راستای استفاده از تخصصشان به خدمت موساد و سایر نهادهای یهودی صهیونستی در میآیند. تأسیس این شبکه به دهه پنجاه قرن گذشته بازمیگردد و هدف از تشکیل آن، انجام عملیاتهای گستردهی اطلاعاتی و تبلیغاتی برای رژیم صهیونستی و انتقال یهودیان سراسر جهان به سرزمینهای اشغالی بوده است.»
سایانها نقشهای بسیار متفاوتی بازی میکنند. مثلاً یک سایان که در آژانس کرایه اتومبیل کار میکند میتواند در اجارهی یک اتومبیل بدون نیاز به کامل کردن اسناد لازم به موساد کمک کند.
یک سایان که در آژانس مسکن مشغول به کار است میتواند بدون برانگیختن سوء ظن، خانهای را برای عوامل موساد اجاره کند.
یک سایان اگر در بانک کار کند حتی در نیمه شب هم امکان فراهم کردن پول را دارد و پزشکی که در شمار سایانها است میتواند زخم یک گلوله را بدون گزارش کردن به پلیس درمان کند.
هدف از سایانیم این است که گروه وسیعی از یهودیان در دسترس باشند تا به هنگام نیاز، به موساد کمک کنند و دهان خود را بسته نگه دارند. به این افراد تنها هزینههایی که متحمل میشوند پرداخت میشود.
اصولاً خطری از جانب سایانها موساد را تهدید نمیکند، چرا که اطلاعات طبقهبندی شده در اختیار آنان قرار نمیگیرد. اما در صورت برملاشدن آنان و صدمه رسیدن به آنان، موساد اهمیتی به این موضوع نمیدهد و اگر کسی در این مورد چیزی بپرسد جواب این است که:
«بدترین چیزی که ممکن است بر سر این یهودیان بیاید چیست؟ همهشان به اسرائیل خواهند آمد و چه بهتر»!
عملاً موساد برخلاف سرویسهای اطلاعاتی پرجمعیتی مثل CIA و MI6 از افراد کمتری در عملیاتهای اطلاعاتی خود بهره میگیرد. برای مثال یک ایستگاه متعلق به CIA در یک کشور خارج از آمریکا، برای انجام عملیات اطلاعاتی بیش از صد نفر از نیروهای اطلاعاتی خود را درگیر میکند ولی این میزان برای موساد در هر ایستگاه کمتر از ده نفر میباشد؛ زیرا موساد بهجای نیروهای اطلاعاتی از افراد دیگری بهره میجوید. در اینجا سایانها هستند که به کمک موساد شتافته و با همکاریهای خود در تسریع عملیات آنها را یاری میدهند.
سایانها الزاماً نیازی به دانستن طرح کامل عملیات ندارند و صرفاً آنچه را که عوامل موساد از آنان میخواهند انجام میدهند.