✨﷽✨
#درآرامستانچهگذشت
✍ دهه هفتاد بود و من دانش آموزِ کلاس پنجم بودم.
وقتی پدرم میخواست از خانه بیرون برود من همیشه دوست داشتم ایشان را همراهی کنم.
بعضی وقتها برایش کاری پیش می آمد و در شرایطی نبود که بخواهد مرا با خودش ببرد ولی با اصرار و گریه من ناچار میشد به همراهی من ، تن دهد.
یک شب از محل کار پدرم به خانیمان تماس گرفتند و از ایشان خواستند که در ساعت ده شب خودشان را به یک ساختمان اداری در مرکز شهر برساند. تا دیدم پدرم مشغول عوض کردن لباس شد من هم سریع رفتم و لباسم را پوشیدم.
پدرم میگفت این بار فرق میکند و تو نباید با من بیایی. مادرم هم دلش نبود من هم با ایشان بروم اما من زیر بار نرفتم و با اصرار خیلی زیادِ من ناچار شد مرا با خودش ببرد.
آن زمان خودروی شخصی نداشتیم چند لحظه ای را در کنار خیابان ایستادیم تا ماشین گیرمان آمد وقتی به مقصد رسیدیم ، دیدم چند خودروی تویوتای نظامی در حیاط آن ساختمان پارک بود. آقای مسئولی که با پدرم تماس گرفته بود درِ گوشی به پدرم گفت چرا پسرت را آوردی؟
پدرم او را قانع کرد که با مسئولیت خودش من در برنامه آن شب شرکت کنم.
دستور حرکت خودروها صادر شد. خودروها به صورت ستونی به سمت آرامستان حرکت کردند. به یک قطعه خاص رسیدیم همه از خودروها پیاده شدند. تاریکی مطلق بود و فقط صدای جیرجیرکها می آمد همراه باد ملایمی که میوزید.
همه در یک جا جمع شدند. آقایی با صدای خیلی آهسته برای جمع شروع کرد به صحبت کردن و یک دفتر پر از اسامی اموات و قطعه ها و قبرها یی که توی آن نوشته شده بود را مدام ورق میزد.
چند کلنگ و بیل از عقب یکی از تویوتاها بیرون آوردند. آن آقای دفتر به دست ، با دستش به سمت قبرهای بدون سنگ اشاره میکرد و دیگران زمین را میکندند.
یک نفر چند کاور مشکی از خودروی دیگری آورد. معلوم بود قرار است نبش قبر کنند ولی جنازه چه کسانی را قرار بود از زیر خاک بیرون بکشند؟
داستان داشت کم کم برایم جالب میشُد اوّلین جنازه را بیرون کشیدند درون کاور گذاشتند و روی کاور اسمش را نوشتند.به همین شکل چندین قبر را شکافتند و جنازه ها را در می آوردند. از اکثر آنها چیزی باقی نمانده بود و کاملاً تجزیه شده بودند به جز یک مورد که تقریباً سالم بود.
قبرهای خالی شده را با همان خاکها پر میکردند و به حالت اوّلیه بر میگرداندند. کار داشت سرعت میگرفت. دقیقاً یادم نیست چند قبر شکافته شد ولی تعدادشان قابل توجّه بود. جنازه ها را در عقب تویوتا گذاشتند و بعد از گذشت سه ساعت کار دیگر تمام شد.
همه سوار بر خودروها شدند و به سمت همان ساختمان حرکت کردیم.
همینجور که در داخل خودرو دستهای یخ زده ام را مقابل بخاری گرفته بودم ، از پدرم خواستم علت اتفاقات امشب را برایم توضیح دهد.
اما با راننده گرم صحبت شد و بحث کلاً عوض شد. کار خدا ، بعد از گذشت بیست و خورده ای سال از آن اتفاقات ، موضوع آن شب را فهمیدم.
توافقی مابین کشورهای ایران و عراق مبنی بر تبادل پیکر اسرای شهید ایرانی با جنازه اسرای متوفای عراقی صورت گرفته بود و برای بازگشت آن شهدای عزیز میبایستی این جنازه ها به دولت عراق تحویل داده می شد.
هر موقع یاد این خاطره می افتم این شعر از مقابل ذهنم عبور میکند که : مبادا از شهیدان دور گردیم ، به ذلت رهسپار گور گردیم.
#درآرامستانچهگذشت
جهت عضویت در کانال روی لینک کلیک کنید 👈 @alabd68
خاطرهٔ هفتم
❤️
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
✨﷽✨
راهنما و فهرست ، برای سهولت در مطالعهٔ آسانتر. امیدوارم مطالب براتون مفید و جذاب باشه.
۱_ #شهیدِمدافعحرمحمیدرضاانصاری۱
۲_ #أَلَمْیَعْلَمْبِأَنَّاللَّهَیَرَىٰ
۳_ #مراسمِیادوارهٔشهداء
۴_ #شهیدِمدافعحرممهدیذاکرحسینی۱
۵_ #شهیدِمدافعحرمحمیدرضاانصاری۲
۶_ #شهیدِمدافعحرممحمّدزهرهوند
۷_ #درآرامستانچهگذشت
۸_ #شهیدِمدافعحرممرتضیعطایی
۹_ #شهیدِمدافعحرمعبّاسکَردونی
۱۰_ #خمپارهٔعملنکرده
۱۱_ #شهیدِمدافعحرمتقیارغوانی
۱۲_ #مادربزرگمگفتکَفَنترابهمنبده
۱۳_ #شهیدِمدافعحرمسعیدمسلمی
۱۴_ #شهیدِمدافعحرممصطفیصدرزاده
۱۵_ #حاجقاسمسلیمانی
۱۶_ #شهیدِمدافعحرمحاجعبداللهخسروی
۱۷_ #پایگاهبسیجمبداءتحولاتزندگیمبود
۱۸_ #شهیدِمدافعحرممحسنحیدری
۱۹_ #راوایتگریِراهیاننور
۲۰_ #منهمامامرضاییهستم
۲۱_ #شهید_مدافعحرم_حسین_اسدالهی
۲۲_ #درطبقهٔ۸هتلِدمشق
۲۳_ #انتقامبهسبکِقصّههایمجید
۲۴_ #جانبازِقطعنخاعحسینرفیعی
۲۵_ #زلزلهٔقصرشیرینوسرپلذهاب
۲۶_ #شهیدمدافعحرممحمّدزهرهوند۲
۲۷_ #سیلخوزستانبهار۹۸
۲۸_ #تخمِمرغیاتخمِاردک۱
۲۹_ #تخمِمرغیاتخمِاردک۲
۳۰_ #خرابهایکهشددرمانگاه
۳۱_ #مدینهشهرپیغمبر
۳۲_ #آنچهمابودیموآنچهآنهابودند
۳۳_ #نابودیعراقبهاسمآزادی
۳۴_ #شهیدجمهور
۳۵_ #شبیکهتاصبحبیدارماندیم
۳۶_ #گفتمماحضرتزینبراداریم
۳۷_ #شهیدسیدمجتبیپژماناراک
۳۸_ #شهیدمحمدنادریاراک
۳۹_ #شهیدِمدافعحرممصطفیصدرزاده
۴۰_#سرباز_ناخلفرهبر
۴۱_ #سعیدوسربازانمتخلف
۴۲_ #شهیدمدافعحرممصطفیصدرزاده۲
۴۳_ #شهیدمدافعحرمسیداسماعیلسیرتنیا
۴۴_ #شهیدمدافعحرمعیناللهمصطفایی
۴۵_ #طنز_جانباز_مدافع_حرم
۴۶_ #شبهای_سرد_حلب
۴۷_ #نیش_زنبور_عسل
۴۸_ #گلولهای_در_جان_لوله
@alabd68
❤️
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼