هدایت شده از بایگانی
#کفایه_استصحاب ۱
(بخش دوم)
✅ دیدگاه محقق خراسانی درباره تعریف استصحاب:
🔹الاستصحاب هو الحکم ببقاء حکم او موضوع ذی حکم شک فی بقاءه.
🔹مثال شبهه حکمیه: نماز جمعه در زمان حضور ائمه دارای حکم وجوب بود و شک می شود که آیا این حکم وجوب در زمان غیبت هم باقی است یا نه؟ حکم وجوب قبلی (حالت سابقه) را استصحاب کرده و حکم به بقاء وجوب نماز جمعه می شود.
🔹مثال شبهه موضوعیه: این آب قبلا کر بود و مطهر اشیاء متنجس بود، حالا شک می شود که آیا این آب همچنان کر است تا حکم مطهریت داشته باشد یا کر نیست و دیگر حکم کریت ندارد؟ در اینجا حالت سابقه (کریت) را استصحاب کرده و حکم به بقاء موضوع (کریت) می شود تا حکم (مطهریت) بر آن بار شود.
✅ استصحاب از دیدگاه قدما، اماره است و منشا حکم به بقاء این است که عقلا در احکام عرفیه خود مطلقا یا در بعضی موارد، حکم به بقاء می کنند.
🔹این بنای عقلا یا تعبدی است ( چه ظنی حاصل شود و چه ظنی حاصل نشود) یا به خاطر ظنی است که از ملاحظه حالت سابقه ناشی شده است.
✅ استصحاب از دیدگاه متاخرین اصل عملی است و منشا حکم به بقاء یا روایات یا اجماع علماء بر حکم به بقاء می باشد.
✅ این معنی از استصحاب (حکم به بقاء) صلاحیت دارد که محل نزاع منکرین و مثبتین حجیت استصحاب قرار گیرد و این معنی صلاحیت دارد که درباره وجه ثبوتش در بین مثبتین اختلاف شود.
@alafzal1400
هدایت شده از بایگانی
#کفایه_استصحاب ۱
(بخش سوم)
🔵 محقق خراسانی: الاستصحاب هو الحکم بالبقاء من جهت بناء العقلاء او من جهت النص.
🔵 فاضل تونی: الاستصحاب هو التمسک بثبوت ما ثبت فی وقت بعد ذلک الوقت؛ این تمسک، بنای عملی عقلاء در عمل به استصحاب می باشد.
🔵 الاستصحاب هو الظن بالبقاء الناشیء من العلم بثبوت السابق.
✅ محقق خراسانی: اگر استصحاب همان بناء عقلا یا ظن به بقاء باشد، صلاحیت محل نزاع شدن را ندارد و نزاع درباره دو مورد مختلف می شود نه درباره مورد واحد؛ ولی تعریف ما از استصحاب (الحکم بالبقاء) صلاحیت محل نزاع شدن را دارد؛ زیرا همه اقوال منکرین و مثبتین استصحاب درباره حکم به بقاء بحث می کنند اما درباره بناء عقلا یا ظن به بقاء فقط برخی بحث می کنند.
✅ البته بیشتر این تعریف هایی که فقط بر بعضی وجوه استصحاب اشاره دارند، حد و رسم منطقی نیستند و فقط از قبیل شرح اسم می باشند و اشکال و مناقشه در آنها به اینکه جامع افراد یا مانع اغیار نیستند، معنی و فایده ندارد؛ پس شاید ایشان نمی خواستند بگویند استصحاب همان بناء عقلاست و فقط می خواستند اشاره کنند که وجه حکم به بقاء، بناء عقلا می باشد.
@alafzal1400
هدایت شده از بایگانی
#کفایه_استصحاب ۱
(بخش چهارم)
✅ بحث از حجیت استصحاب، مساله اصولی است، زیرا در آن از آماده سازی یک قاعده بحث می شود که در طریق استنباط احکام فرعی واقع می شود و مفاد آن حکم عملی فرعی بدون واسطه نیست، هر چند که با واسطه به حکم عملی فرعی منتهی می شود؛ و گاهی مجرای استصحاب حکم اصولی محض است، مانند استصحاب حجیت عام بعد تخصیص.
🔹مطلب فوق در صورتی بود که استصحاب عبارت از حکم به بقاء باشد و الا اگر استصحاب عبارت از بناء عقلاء یا ظن ناشی از ملاحظه حالت سابقه باشد، قطعا مساله ای اصولی است و شکی در آن وجود ندارد، زیرا در آن از دلیلیت و حجیت بناء عقلا یا ظن به بقاء بحث می شود و بحث از دلیلیت و حجیت قطعا بحث اصولی است.
@alafzal1400
هدایت شده از بایگانی
#کفایه_استصحاب ۱
#مساله_اصولی؛
#قاعده_فقهی؛
#مساله_فقهی؛
✅ مساله اصولی در طریق استباط واقع می شود و کبرای استدلال فقهی را آماده می کند و در استنباط به نحو جزء اخیر از علت تامه دخالت دارد؛ و ادبیات و منطق و رجال به عنوان جزء ابتدایی یا جزء متوسط از علت تامه در استنباط دخالت دارند.
✅ قاعده فقهی مانند مساله اصولی در استنباط احکام فرعی دخالت دارد، با این فرق که مساله اصولی اولا و بالذات و به طور مستقیم به عمل مکلف تعلق نمی گیرد، ولی قاعده فقهی بی واسطه به عمل مکلف تعلق می گیرد.
✅ مساله فقهی نتیجه مساله اصولی است و به طور مستقیم به عمل مکلف تعلق می گیرد و وظیفه تطبیق آن بر عهده مکلف است نه بر عهده مجتهد؛ زیرا مجتهد به طور کلی فتوا می دهد که شراب حرام است و تطبیق اینکه این مایع شراب است یا نه بر عهده مکلف می باشد.
✅ قاعده فقهی و مساله فقهی، هر دو بدون واسطه به عمل مکلف تعلق می گیرند با این تفاوت که مسالخ فقهی نوع واحد است، مانند: الخمر حرام؛ ولی قاعده فقهی به انواع گوناگون تعلق می گیرد، مانند: قاعده لا ضرر و قاعده لا حرج.
✅ قاعده فقهی نسبت به مساله اصولی و مساله فقهی، یکی از علوم جدید التاسیس حساب می شود و در اهل سنت به آن (النظریه العامه) می گویند.
✅ برخی از کتاب های مفید در باب قاعده فقهی عبارتند از:
1⃣ قواعد فقهیه، آیت الله بجنوردی.
2⃣ قواعد فقهیه، آیت الله مکارم شیرازی.
3⃣ قواعد فقهیه، دکتر محقق داماد.
📗 ر.ک: منتهی الدرایه، بخش استصحاب، ص ۲۶.
@alafzal1400
هدایت شده از ألنکت الأدبیة والٱصولیة
💥الماضی یکون قبل الحال و الاستقبال
🔒اینکه می گویند ماضی قبل از حال و استقبال است،از چه حیث است این قبلیت؟
🔓جواب:برای قیاس ماضی نسبت به حال و استقبال چندین فرض متصور است که تنها در یک فرض است که ماضی،نسبت به حال و استقبال قبلیت دارد لا غیره:
📝طبلاوی شارح شرح تصریف می گوید:
۱.اگر اراده شده قبلیت (ماضی از حال و استقبال) به اعتبار وصف ماضویت و استقبالیت و حالیت یا اراده شده قبلیت به اعتبار ذات واحدی مثل روز پنج شنبه ،در این دو صورت امر برعکس است زیرا یک ذات خارجی اول مستقبل است بعد حال می شود بعد ماضی (مثل اینکه الان شنبه است ما منتظر پنج شنبه هستیم (یعنی ذات پنج شنبه ابتدا مستقبل است بعد که وارد ان می شویم حال می شود بعدِ گذشت از آن ماضی می شود).
۲.اگر منظور از قبلیت به اعتبار ملاحظه چند ذات است (مثل اینکه ذات روز چهار شنبه و پنج شنبه و جمعه را باهم در نظر بگیریم)در اینجا ترتیب و قبلیت و بعدیتی وجود ندارد و هرسه به صورت دفعه واحدی متصف به هر سه وصف می شوند(چهار شنبه ماضی پنج شنبه حال و جمعه استقبال است).
۳.فرض سوم اینکه منظور از قبلیت وجود باشد، دو صورت دارد:
۱.یکبار وجود یک ذات را در نظر می گیریم مثلا وجود ذات پنج شنبه،در اینجا قبلیت اصلا متصور نیست زیرا در روز پنج شنبه ،این ذات موجود است، اما زمانی که موصوف به استقبال یا ماضویت می شود معدوم.
۲.یکبار وجود را نسبت به هر سه ذات می گیریم مثل وجود چهار شنبه پنج شنبه و جمعه، که تنها در این فرض است که قبلیت ماضی نسبت به حال و استقبال صحیح است (زیرا چهار شنبه موجود بوده،پنج شنبه موجود است و جمعه موجود می شود) و آنچه که مصنف(تفتازانی و تمام کسانی که می گویند ماضی مقدم بر حال و استقبال است)می گوید به این اعتبار وجود ذوات می باشد والا در صور دیگر ماضویت بعد حال و استقبال است لما مر.
تدریج الادانی،ص۱۰۸،چاپ بیروت
متن عبارت در تصویر زیر قابل مشاهده است👇👇
@alnokat
هدایت شده از بایگانی
#لطیفه؛
#آیت_الله_بروجردی؛
✅ آیت الله بروجردی از شخصی که ساده بود پرسیدند: تبلیغ کجا رفتی؟
✅ آن شخص گفت: نمی گویم؛ می خواهی آنجا را شناسایی کنید و جای مرا بگیری؟
📗 پندهای سعادت، ج ۲، ص ۱۴۸.
@alafzal1400
هدایت شده از بایگانی
#سفارش_به_طلاب؛
#علامه_حلی؛
✅ علامه حلی در پایان کتاب قواعد یک نصیحت نامه ی بسیار عالی دارند که خواندن آن برای طلبه ها مفید و راه گشاست.
@alafzal1400
هدایت شده از بایگانی
#صفای_حرم؛
#حاج_آقا_حسین_قمی؛
✅ از مرحوم حاج آقا حسین قمی نقل شده که فرمودند:
🔹گمان نمی کنم آن بهشت برینی که خداوند در قرآن توصیف فرموده است، لذتش مثل لذتی باشد که انسان در حرم سید الشهداء (علیه السلام) احساس می کند.
📗 پندهای سعادت، ج ۲، ص ۱۷۱.
@alafzal1400
هدایت شده از کلاس معارف|امیدسروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 دیدنی 📺
⛾ حال و هوای حوزه های قدیم اززبان مرحوم آیت الله مرعشی نجفی(ره)
@daneshnameh1399
هدایت شده از بایگانی
#کفایه_استصحاب ۲
#و_کیف_کان_ص_۲۰۱؛
✅ تعریف استصحاب: الحکم ببقاء حکم او موضوع ذی حکم شک فی بقاءه.
✅ چه استصحاب اصل عملی باشد و چه قاعده فقهی باشد، به هر حال از تعریف آن ظاهر شد که دو امر در مورد استصحاب معتبر است:
1⃣ قطع به ثبوت شیء در زمان سابق؛ این شرط از کلمه بقاء فهمیده شد، زیرا تا ثبوت قبلی نباشد، بقاء معنی پیدا نمی کند.
2⃣ شک در بقاء آن شیء سابق.
✅ شک در بقاء در صورتی معنی پیدا می کند که موضوع و محمول در قضیه متیقنه و قضیه مشکوکه متحد باشند؛ مانند اتحاد موضوع و محمول در این دو قضیه:
🔹زید عادل یقینا.
🔹زید عادل مشکوکا.
✅ در موضوعات خارجی جزیی (مانند عدالت زید) قطعا باید موضوع و محمول دو قضیه متیقنه و مشکوکه متحد باشند فی الجمله (اتحاد عرفی یا عقلی).
✅ اما اخباری ها در احکام شرعی کلی، نسبت به اتحاد موضوع و محمول در قضیه متیقنه و مشکوکه، اشکال کرده اند و استصحاب را در احکام شرعی کلی جاری نمی دانند.
🔴 اشکال اخباری ها: شک در بقاء حکم وقتی به وجود می آید که در بقاء موضوع شک شود و این شک در بقاء موضوع ناشی از تغییر اجزاء یا شرایطی است که در حدوث یا بقاء موضوع دخالت دارند، و هنگامی که موضوع تغییر پیدا کرده، ابقاء حکمی که مربوط به موضوع قبلی بوده برای موضوع جدید جایز نیست، زیرا قیاس حکم یک موضوع با موضوع دیگر باطل است.
🔹اگر شک در حکم ناشی از تغییر موضوع نباشد و موضوع بدون تغییر باقی مانده باشد، در حکم شک نمی شود؛ زیرا رابطه موضوع و حکم مانند رابطه علت و معلول است و همانطور که معلول از علت خود تخلف نمی کند، حکم هم از موضوع خود تخلف نمی کند.
🔹بله در بداء مستحیل درباره خدا، حکم از موضوع تخلف می کند. بدایی که درباره خدا محال شمرده می شود این است که خداوند حکمی را برای موضوعی جعل کند و سپس برای او ظاهر شود که این حکم برای آن موضوع مصلحت ندارد و حکم را نسخ کند، در اینجا تخلف حکم از موضوع ممکن است و نسخ به معنی رفع حکم موجود اتفاق افتاده است.
🔹بداء به معنایی که درباره خداوند محال نیست و از اعتقادات ویژه شیعه است و در کتاب شریف اصول کافی مطرح شده است، این است که خداوند می داند حکمی برای موضوعی زمان دار باشد و تا زمان خاصی جعل شده باشد و بعد از تمام شدن آن زمان، خداوند آن حکم را از آن موضوع بردارد و برای مردم تمام شدن زمان آن حکم را ظاهر کند، که در حقیقت نسخ به معنی دفع رخ داده است و جلوی آمدن حکم برای زمان های بعدی گرفته شده است.
@alafzal1400