۲۱ مهر ۱۳۹۹
الفلاممیم
قبول؛ همه دلتنگ میشوند. این ششماه، یکسال اصل دلتنگی ثابت شد. ولی قبول کن جنسِ دلتنگیها فرق دا
*
هیئتیها را همیشه دوست داشتهام. همانهایی که میکوبانندشان، همانهایی که نقدشان میکنند، همانهایی که خیلیها دوستشان ندارند، همانهایی که از یک طرف متحجر میخوانندشان و از طرف دیگر بدعتگذار.
همانهایی که اگر نشناسندت هم تحویلت میگیرند. همانهایی که بعد از هیئت در حقت دعا میکنند که:«داداش ایشالا بینالحرمین غرق خون و پیشونیشکسته ببینمت!»
میگویند مرد است و آنچه که دوست دارد. دست مریزاد بچه هیئتی هست و آقا امام حسین دیگر. آنطرف قضیه که هیچ، اما از اینطرف هیئتیها ز یاران چشم یاری داشتند، به حق که خود غلط بود آنچه میپنداشتند.
جنس دلتنگیِ هیئتیها هم خیلی ناب هست. نابتر از هرچه فکرش را بکنی. دلتنگیشان خیمهگاه هست و بینالحرمین. دلتنگیشان تل زینبیه هست و حرم ارباب و حضرتِ ساقی.
فرمود مرد است و آنچه دوست دارد، آن دنیا هم با همان محشور میشود، ولو سنگی. هیئتیها عشقشان ارباب است.
در احادیث است، آن دنیا هم محشور میشوند همینگونه. نه که از خودم بگویم در روایات است، مردم پراکندهاند و متفرق ولی بچه هیئتیها دور هم گعده میگیرند زیر سایهی عرش. شروع میکنند به روضهخواندن. صدا میآید داخل بهشت شوید، حورالعین میآید که بفرمایید بهشت! جواب نمیدهند که هیچ، سر هم بلند نمیکنند.
#وهمحُداثالحسینفیظلالعرش
۱۲ آذر ۱۳۹۹