.
چهارم
.
آرنج هایش را تکیه داده به زانوهایش . دستی حواله موهای مدل دارش می کند . در همان حالت دست راستش را زیر چانه گذاشته . و با دست چپش صفحه گوشیش را بالا پایین می کند.شلوار جذبی پا کرده با یک تیشرت سیاه.ساعت ده شب هست. کاپشن بزرگی هم تنش هست . پاهایش را همراه آهنگی که از هنذفری بی سیمش می شنود بالا پایین می کند. نگاهی به ساعت گوشی اش می اندازد و باخود می گوید چقدر دیر کرده. قرار بود رفیقش بیاید همراه شوند و بروند.جشن تولد علی . رفیق صمیمی اش .
#داستان_دنباله_دار
#چهارم
@alef_laam_mim