eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
131 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است نقطه‌ی "فا" علی و نقطه‌ی "با "فاطمه است کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است بارها محضر او خورد زمین جبرائیل بارها گفت محمد به حرا فاطمه است بیش از کعبه پیمبر به طوافش می‌رفت یعنی ای قوم فقط قبله نما فاطمه است من از اَمرش به علی یادِ حدیثی کردم حجت الله عَلی حُجَّتنا فاطمه است گفت سوگند به مظلومی تو کم نشود یک سرِ موت در این معرکه تا فاطمه است آنچنان رویِ زمین ریخت چهل تَن را که همه گفتند مگر شیرخدا فاطمه است همه گفتند که در شهر دو حیدر باشد همه گفتند که در شهر دوتا فاطمه است مرتضی گفت بمان ورنه خودش میفهماند که اذازُلزلتِ الاَرض و سَما فاطمه است چادرش را نتکاند آخ ببینید همه نام او مردم نامرد چرا فاطمه است روز محشر شود ؛ از آمدنش معلوم است که چرا کارِ خلائق همه با فاطمه است تا که او هست شفاعت به شفیعی نرسد تا که او هست فقط ناله‌ی ما فاطمه است @aleyasein
"پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده بند بندم آتش و سینه آتش‌دان شده اشک‌هایم می‌چکد بر لبت یعنی که باز آسمان تشنه‌ام، موسم باران شده بین این گودال سرخ، در دل این قتلگاه دیدمت تنهاترین، غرق در طوفان شده نیزه‌ای خون می‌گریست، پای زخم کاری‌اش قصد زخمی تازه داشت، دشنه‌ای پنهان شده صد نیستان ناله را، هر نفس سر می‌دهم بی سر و سامان توست، آه سرگردان شده... @aleyasein
کبوترانه از این خاک‌ها رها شده‌ای برای درد یتیمانه‌ات دوا شده‌ای ربوده باد ز رویت نقاب و می‌بینم چقدر شکل جوانی مجتبی شده‌ای بیا برای مدینه دوباره گریه کنیم رسیده مادرم و غرق در عزا شده‌ای چقدر حجله‌ی دامادی‌ات پر از سنگ است به خون نشسته‌ای اما چه دلربا شده‌ای دو دست زیر تنت برده‌ام ولی خالی‌ست جدا شدی ز من از بس جدا جدا شده‌ای پس از صدای نفس‌های مانده در سینه پس از صدای ترک‌ها چه بی صدا شده‌ای به قد کشیدن تو تیغ‌ها کمک کردند گمان کنم به بلندیِ نیزه‌ها شده‌ای من از کمر شده‌ام تا و از تو می‌پرسم سرت چه آمده از بین سینه تا شده‌ای؟ @aleyasein
چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست و از این پیر جوانمرده کمانی تر نیست دست و پایی ،نفسی ،نیمه نگاهی ،آهی غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست   در کنار تو ام و باز به خود می گویم نه حسین!، این تن پوشیده به خون ،اکبر نیست   هر کجا دست کشیدم زتنت گشت جدا از من آغوش پر و از تو تنی دیگر نیست   دیدنی گشته اگر دست و سر سینه تو دیدنی تر زمن و خنده آن لشگر نیست   استخوانهای تو و پشت پدر هر دو شکست باز هم شکر ،کنار من و تو ،مادر نیست @aleyasein
خیره‌ام...از بیرقِ سُرخت نگاهم را نگیر جز خودت چیزی نمی‌خواهم پناهم را نگیر باز بارَم را به دیوارِ حرم انداختم جانِ من از شانه‌هایم تکیه‌گاهم را نگیر آمدم مانند حُر برخیز راهم را بگیر میرَوم مانندِّ جُون اینبار راهم را نگیر اشتباهم را گناهم را گناهم را ببخش هِق هِقم را گریه‌هایم را سلاحم را نگیر من به این شبها به این روضه به این غم دلخوشم بِرکه‌ای غمگینم از من عکسِ ماهم را نگیر بین هیئت مثل تو یا مثل زهرا می‌شوم هرچه میخواهی بگیر ای عشق آهم را نگیر تو میانِ ما نشستی حیف خیسِ گریه‌ام آه ای اشک اندکی راهِ نگاهم را نگیر @aleyasein
محله های یهودی ز خارها پُر بود كه زخم آبله در زير پای او می سوخت تمام ِروز ز سر شعله را جدا می كرد تمام ِشب نوكِ انگشت های او می سوخت... @aleyasein
 ﷽ بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده وای قاسم، عوضِ وا عطشا افتاده چاره ای كن كه نمانند به رویِ دستم عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده @aleyasein
از زبان امام حسن علیه‌السلام از دیدنِ راهِ کوچه می‌ترسیدم از فصل خزان غنچه می‌ترسیدم گفتم که نرو زِ کوچه رفتی دیدی آمد به سرم از آنچه می‌ترسیدم @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ مبارک کُن زمین را و خودت را آفتابی کُن که در عالم بپیچد آتشِ اسپند‌ها با تو @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ حسنیه... خبری نیست اگر مُعجزه ای برپا شد خبری نیست اگر سینه یِ دریا وا شد خبری نیست که دریا صدفِ موسیٰ شد خبر آن است که گفتند علی بابا شد امشب از جامِ جنون مِی زده، کم نگذارید که من عاشق شده ام، سر به سَرم نگذارید شب چه روشن شده، انگار زمین زَر شده است ماه در هاله یِ خورشید، شبش سر شده است گوشِ عالم، همه از هلهله ای کَر شده است آی جبریل بگو، فاطمه مادر شده است گیسویش باز گذارید که دل ها بُرده پسرِ ارشدِ زهرا، دلِ زهرا بُرده جز لبت هیچ کجا، شَهد و نمک با هم نیست غیرِ زهرا، به نگاهِ تو کسی مَحرَم نیست هرکه شد طالبِ تو در طلب دِرهم نیست "هرکه خود را سگِ کویِ تو نخواند آدم نیست" الحق ای ماه، که رُخسارِ خدایی داری که خدایی، رُخِ انگشت نمایی داری تا که گیسویِ شکن در شکنت در هم شد خوب شد، روی همه حُسن فروشان کم شد راهِ گلخانه ی تو، جاده ی ابریشم شد تا که آدم به خود آمد که چه شد، آدم شد خوش به این ناز بنازیم که دیدن دارد این همه حُسن، به حق، سینه دریدن دارد آسمان دامنی از ماه و زُحَل ریخته است چه قَدَر در قَدَمت تاج محل ریخته است طرحِ اَبروی تو را دستِ ازل ریخته است وَ خدا خود به لبانِ تو عسل ریخته است دَمِ تو، کهنه شرابی ست که تاکَم کرده خوش به حالِ دلِ من، عشق هلاکم کرده چشمِ تو باز شد و کار به محشر اُفتاد یوسف از چشمِ زلیخای دل، آخر اُفتاد هرکه سر، پای تو نگذاشته با سر اُفتاد هرکه با عشق در اُفتاد، خودش ور اُفتاد بعد از این، کوچه ی ما کوچه ی بن بست شده نه فقط چشمِ همه، چشمِ خدا مست شده تیغِ صلحِ تو قد افراشت که دین خَم نشود کربلا جُز به قعودِ تو مجسم نشود هرکه مجنونِ تو ای لیلی عالم نشود چه خیالی ست، بهشتش به جهنم نشود لطفِ زهراست که در دل دو هدیه داریم هم حُسینیه در آن، هم حَسنیه داریم رو به چشمِ دلمان، منظره ای وا کردی تا اُفق های خدا، پنجره ای وا کردی با ضریحی که نداری، گره ای وا کردی عقده ای در دلت از خاطره ای وا کردی کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدایِ سیلی وای، خون می چکد انگار زِ جایِ سیلی با همین زخم، همین عقده و غم می سازیم تا که یک روز برای تو حرم می سازیم صحن هایی همه بر عشق، قسم می سازیم در حرم سینه زنان نوحه و دَم می سازیم هرکه دارد غم آن زلفِ رها بسم الله هرکه دارد هوس کربُ بلا بسم الله...   ❣ @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ این حرف بینِ مردمِ این خاک رایج است چشمانِ ما به سفره یِ باب الحوائج است... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ لحظه‌های آخر... بیا که گریه کنم لحظه‌های آخر را بخوان زِ چشمِ تَرَم حال و روزِ خواهر را دلم قرار ندارد بیا که تا دَمِ صبح بنالم از سرِ شب روضه‌های مادر را پریده خوابِ رباب از خیالِ حرمله باز گرفته است به چادر گلویِ اصغر را خدا کُنَد که بمیرم در این شب و فردا که رویِ نیزه نبینم سرِ برادر را خدا کُنَد که نبیند دو چشمِ مبهوتم به زیرِ بوسه‌ی نیزه، تنی مطهّر را خدا کُنَد که نبینم به رویِ طشتِ طلا جسارتِ نوکِ چوب و لبان پَرپَر را...   @aleyasein