eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
131 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ از طرز روبرو شدنت با زهیر و حُر فهمیده‌ام گذشت شما فوق العاده است... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ لحظه‌های آخر... بیا که گریه کنم لحظه‌های آخر را بخوان زِ چشمِ تَرَم حال و روزِ خواهر را دلم قرار ندارد بیا که تا دَمِ صبح بنالم از سرِ شب روضه‌های مادر را پریده خوابِ رباب از خیالِ حرمله باز گرفته است به چادر گلویِ اصغر را خدا کُنَد که بمیرم در این شب و فردا که رویِ نیزه نبینم سرِ برادر را خدا کُنَد که نبیند دو چشمِ مبهوتم به زیرِ بوسه‌ی نیزه، تنی مطهّر را خدا کُنَد که نبینم به رویِ طشتِ طلا جسارتِ نوکِ چوب و لبان پَرپَر را...   @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بیـن ازدحـام... بمـاند بقیّه اش @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ دَمِ مغرب شد از گودال رفتند سنان و حرمله خوشحال رفتند... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ به هر دری زده‌ام تا به کربلا برسم فقط اگر نرسیدم، مکن فراموشم... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ به تنم درد "فراق" حرمت افتاده هوس گرمی آغوش ضریحت دارم... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ز قیل و قال جهان خسته ‌ام تو می‌دانی دلم هوای شب جمعه‌ی حرم دارد... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ سلام می‌دهم و دلخوشم که فرمودید هرآنکه‌در‌دل‌خودیادماست، زائر ماست...   @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ چند روزی‌ست خدایا که پسردار شده یارب ای کاش علی اصغر خود را نبرد.. @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ گلاب و گل... تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد توحید در نهایتِ خود آشکار شد با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛ از کار سَروَری جهان برکنار شد اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت هر سال از طلوع خودش شرمسار شد یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال خورشید در غروب خودش خانه دار شد باعلت سپید و سیاهی چشم تو پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد درمجلسی که گیسوی تو درس می دهد بوی بهار موی تو شرح بِحار شد نام حسین پهن شد و بین سین آن جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد گفتم حسین پس همه‌ی قُم قُمار شد گفتم حسین مِی وسط خُم خُمار شد با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد با یاحسین نَفْس ولیکن مهار شد «وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد از تو شد «انسانی» فخیم غمش «سازگار» شد هم یا حسین بوی «گلاب وگل» آفرید هم یا حسین ریشه ی «نخل» چهار شد مجبور بودم از تو بگویم در این غزل این جبر درنهایتِ امر اختیار شد دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ وحدت عشق و عقل... چشمهایت حکایتی دارند که زهیر و حبیب می دانند شاعران حسِ ناب شعرت را اثرِ عطر سیب می دانند حضرت عشق، ای مسیح وهب من مسلمانِ معجزات توأم به صلیبم بکِش، بسوزانم خضر میخانه ی فرات توأم از نگاهت بهشتیان سیراب احتیاجی به سلسبیل که نیست از لبانت شراب می ریزد مستیِ عُون بی دلیل که نیست خون عابس به گردنِ زلفت ذکر "حُب الحسین" گویا بود دل فریبیِ زلف افشانت هنر شانه های زهرا بود چقدر کشته مرده داری تو! وحدت عشق و عقل لازم شد مویِ آشفته ی شما این بار قاتل جان حُر و مُسلم شد صوت داوودی تو باعث شد پیکری غرقِ خون به رقص آمد همه دیدند یک غلام سیاه زیر تیغِ جنون به رقص آمد هو نکِش! آسمان تنش لرزید "وَ إذا زُلزلت"...قمر خندید مرگ در راه تو چه شیرین است! لبِ قاسم به نیشکر خندید خنده هایت بُریر می سازد خنده ات را ز ما دریغ نکن یوسفی؛ ما ندیده می دانیم امتحان ترنج و تیغ نکن... @aleyasein