eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
924 ویدیو
118 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
مشکلات من، فقط کنج حرم حل می‌شود دعوتم کن کربلا... خیلی گرفتارم؛ حسین! @aleyasein
مصائب کوفه و زندان اهلبیت سلام‌الله دگر پایان ندارد دردِ من هجرانِ من ای داد تو را کم دارد این مَحبَس تو را زندانِ من ای داد تو رفتی شام و ما ماندیم در زندان کنارِ هم شده آب از فراقِ تو  تنِ بی جانِ من ای داد به جایِ مجلسِ دَرسَم عجب بد مجلسی دارم تماشاچیِ من هستند   شاگردانِ من ای داد یتیمت بِینِ راه از ناقه‌اش اُفتاد بد اُفتاد ببین از درد خوابیده  رویِ دامان من ای داد سرم بر چوبِ محمل خورد  تا مثلِ سرت باشد چه می‌شد می‌شکست از سنگ هم  دندانِ من ای داد تنورِ خانه‌ی خولی برای پُخت روشن بود وگرنه کم نمی‌شد از سرت سامانِ من ای داد به ما خرما و نان دادند قدری چادر و روبند به من خیرات می‌شد بارِ نخلستانِ من ای داد حرامی با غضب میزد قضیبی" را به روی تو زد و پاشید از هم صفحه‌ی قرآنِ من ای داد رُبابت دید اُفتادی  بغل کردت در آغوشش نشد افسوس یک لحظه سرت مهمان من ای داد... سر شریف سیدالشهدا با نامه ابن‌زیاد به شام فرستاده شد و اهل بیت علیهم‌السلام  تا رسیدن پاسخ نامه در کوفه زندانی شدند. قضیب دسته‌ تازیانه مَرکب از چوب و فلز (حسن لطفی ۴۰۰/۰۶/۲) @aleyasein
4_5854901921873148828.mp3
960.8K
با پیش زمینه‌ی مداحی بسیار زیبا جهت استفاده برای زنگ موبایل :) @aleyasein
«خَيْرُكَ اِلَيْنا نازِلٌ، وَشَّرُنا اِلَيْكَ صاعِدٌ» خیر تو.... مدام سمتم روانه است و بدی‌هایم... بی‌وقفه به سمت تو بالا می‌آیند .. • دعای ابوحمزه ثمالي @aleyasein
پدرم گفت که صد شکر چه بارانی زد مادرم گریه کنان گفت که ای وای رباب... @aleyasein
• مرحوم فشندی میگوید ؛ ‌در مسجد جمکــران قم ، اعمال را بجا آورده بــودم و با همســــرم می آمـدم دیدم آقایی نورانی داخل صحـن شده‌ و قصد دارند به طــرف مسجـد بروند. بـا خود گفتم: این سیّد نورانی در این هــوای گــرم تابستان، از راه رسیده و تشنه است.ظـرف آبی به دست ایشان دادم. پس از آشـامیدن، ظــرف آب را پس دادند. گفتـم آقـا، شما دعـــا کنید و فـرج امام زمان را از خدا بخواهیـد تا امر ظهور نزدیک شود. ‌ • فرمودند؛ شیعیانِ ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمیخواهند! اگر ما را بخواهند، دعا میکنند و فرج ما می رسد. ‌ 📚 شیفتگان حضرت مهدی ، ج۱ ‌ @aleyasein
چه مي شود كه سرانجام، آن زمان برسد و قطره نيز به درياي بيكران برسد محرم است بيا تا كه چشم مرده ما براي گريه در اين روضه ها به جان برسد چقدر نزد تو با آبروست دستي كه براي خرجي اين ماه بر دهان برسد شبيه فاطمه خوشحال مي شوي وقتي براي مجلس جد تو ميهمان برسد به كربلاي شب دومت ببر ما را خبر رسيده قرار است كاروان برسد به عرش مي رسد آقا صداي ناله ي تو اگر به روضه ي گودال، روضه خوان برسد حسين آمده و راس او قرار شده به شمر و حرمله و خولي و سنان برسد @aleyasein
خیره‌ام...از بیرقِ سُرخت نگاهم را نگیر جز خودت چیزی نمی‌خواهم پناهم را نگیر باز بارَم را به دیوارِ حرم انداختم جانِ من از شانه‌هایم تکیه‌گاهم را نگیر آمدم مانند حُر برخیز راهم را بگیر میرَوم مانندِّ جُون اینبار راهم را نگیر اشتباهم را گناهم را گناهم را ببخش هِق هِقم را گریه‌هایم را سلاحم را نگیر من به این شبها به این روضه به این غم دلخوشم بِرکه‌ای غمگینم از من عکسِ ماهم را نگیر بین هیئت مثل تو یا مثل زهرا می‌شوم هرچه میخواهی بگیر ای عشق آهم را نگیر تو میانِ ما نشستی حیف خیسِ گریه‌ام آه ای اشک اندکی راهِ نگاهم را نگیر @aleyasein
نگاه رحمتت بر ماست؛ می‌دانم که می‌آیی ز اشک دوستان پیداست؛ می‌دانم که می‌آیی گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا تو تنها و علی تنهاست می‌دانم که می‌آیی به گوش شیعه از پشتِ در آتش‌زده گویی صدای نالۀ زهراست می‌دانم که می‌آیی به یاد کربلا، کرب و بلا شد عالم امکان زمان، هر روز عاشوراست، می‌دانم که می‌آیی هنوز آیات قرآن از لب جدّت به نوک نی به گوش زینب کبراست، می‌دانم که می‌آیی به یاد آب‌ آب تشنگان، چشم محبانت ز اشک و خون دل دریاست، می‌دانم که می‌آیی هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد به چشم خون‌فشان ماست می‌دانم که می‌آیی تماشای خیالیِّ سر اصغر به نوک نی شرار آتش دل‌هاست می‌دانم که می‌آیی به خون پاک مظلومانِ عالم می‌خورم سوگند که مهدی مصلح دنیاست می‌دانم که می‌آیی اگر چه غایبی «میثم» به چشم خویش می‌بیند لوای دولتت برپاست می‌دانم که می‌آیی @aleyasein
بازآ که مرا بی تو نه روز است و نه سال است... @aleyasein
چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی @aleyasein
بهترینها را برایم خواستی اما ببخش من به دستانت سپردم یک دل آلوده را! @aleyasein