eitaa logo
عقل‌نوشته‌های انقلابی
1.9هزار دنبال‌کننده
595 عکس
205 ویدیو
54 فایل
#علی_محمدی جُستِجُوگَرِ عَقلانِیَتِ اِنقِلابِ اِسلامِی؛ از بنیان تا عینیت ارتباط با بنده: @alimohammadi89 آدرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اصرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِر فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِر @Esrar3
هدایت شده از اصرار
در کوچه‌ها و پیاده‌روها، در حیاط خانه‌ها و حیاط مدرسه‌ها، هر تکه از این زمین به قبرستان بدل می‌شود. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاه کنید. روی پنیری که از مصر میاد چی نوشتن. شاید واسه شما یه چیز ساده‌ای باشه اما واسه ما بزرگه. نوشته: «نامه‌ای به مردم بزرگ فلسطین پیروزی نزدیک است برادران‌تان در مصر» 🧷یه خط نامه هم صداش به غزه می‌رسه. کجاست اونجایی که جزئی‌ترین‌ها، کوچک‌ترین‌ها، ساده ترین‌ها واست بزرگ‌ترین میشه؟ جایی جز مصیبت و غربتِ رنج؟ ما توی خبر دنبال همین‌هاییم. یعنی چاره‌ای نداریم. هرچی که بگی، هرجا که بگی. توی غذامون، توی آب و هوا، توی چهره‌ها، توی اسم‌ها، توی حرف‌ها. ما دنبالیم. یعنی دیگه چاره‌ای نداریم. هرجا بگی. هرچی بگی. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
🔸غزه جهان را از استعاره و نماد و کنایه بی‌نیاز کرده است! این کاریکاتور می‌توانست اثر یک هنرمند در نشان دادن واقعیت شعارهای دروغین جهان ما باشد... اما نیست! هنرمند هیچ نشانه‌ای را خرج نکرده، او تنها اتفاقی را به تصویر کشیده که افتاده است... جعبه‌های کمک غذایی آمریکا که از هواپیما روی سر مردم گرسنه غزه افتاده تا کنون باعث مرگ چند نفر شده است... فکر نمی‌کنم چنین وجه تراژیکی به تخیل هیچ نویسنده‌ای هم راه یافته باشد! 🔹ما واقعی‌ترین سیمای جهان را به چشم می‌بینیم و وجه خطرناک‌تر این واقعیت، همین عجز ما از انجام هر کاری است... تفسیری از عقلانیت را به ما تجویز کرده‌اند که پذیرش این وحشتِ انسان‌کش را به عنوان واقعیت در پیش‌فرض‌های خود ثبت کنیم 🔸ننگ بر عصر و زمانه‌ای که ما زندگان آن هستیم و بدون شرم کردن، اعداد را روی نمودار می‌بریم و می‌گوییم چند کودک با گلوله کشته شده‌اند و چند کودک دیگر بر اثر گرسنگی مردند... گویی ذهن ما هنوز توان جمله‌سازی این را ندارد که  بر اثر گرسنگی نمی‌میرند، کشته می‌شوند! «محمدصادق فرامرزی» @Esrar3
هدایت شده از اصرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوانی از غزه: سوالی از علمای امت اسلام دارم. آیا روزه بر کسی که نه افطار دارد و نه سحری، جایز است؟ امیدوارم پیامم به شما برسد. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوان مصری: اصلاً فکر کنید من احمقم اما می‌ترسم خدا نه روزه، نه نماز، نه نماز تراویح و نه هیچ چیز دیگری را از ما قبول کند. چون ما در وضعی هستیم که... یعنی وقتی تو مردان و زنان‌شان را تماشا می‌کنی که زن و مردشان علوفه‌ی دام می‌خورند و اگر همین را هم پیدا نکنند از گرسنگی می‌میرند و این را هر روز می‌بینیم... بزرگ‌ترین عبادت اینست که در این وضع کنار برادرت بایستی و تو می‌گویی روزه می‌گیرم و نماز می‌خوانم. من نمی‌دانم خدا از ما قبول می‌کند یا نه‌. به خدا نمی‌دانم. فکر کن. خدا از ما قبول می‌کند؟ این کاری که می‌کنیم عادی‌ست؟ قبول می‌کند وقتی ما روزه می‌گیریم و نماز می‌خوانیم و تماشا می‌کنیم؟ من می‌ترسم. می‌ترسم خدا از تمام ما اعراب، از تمام ما مسلمانان قبول نکند. حق دارم بترسم. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
من تصور می کنم که خودِ اسرائیل از میزان خیانتی که مردم ما در این جنگ متحمل شدند، شوکه شده. در وحشیانه ترین رویاهای او هم نبود که امت (مسلمان) را اینقدر ضعیف و مردمان را تا این اندازه سست عنصر ببیند. در واقع اسرائیل هرگز تصور نمی کرد که بتواند در مدت پنج ماه و قبل از ماه رمضان ۷۰۰ هزار انسان را روبروی چشم اعراب و مسلمانان محاصره کند، بدون اینکه با خشم و اعتراض مواجه شود. به خدا قسم که این در زیباترین تصورات اسرائیل نبود. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
° ابن ریاح روایت می‌کند مرد نابینایی را که در روز شهادت امام حسین(ع) در کربلا حاضر شده بود دیدم، کسی علت نابینایی او را سؤال کرد. او در جواب گفت: ما ده نفر رفیق بودیم که برای کشتن حسین(ع) به کربلا رفتیم، ولی من شمشیر و تیر و نیزه به کار نبردم. چون حسین(ع) کشته شد، به خانه بازگشتم و نماز عشا خواندم و به خواب رفتم. در عالم خواب شخصی نزد من آمد و گفت: رسول خدا(ص) تو را می‌خواند، برخیز و اجابت کن! گفتم: مرا با رسول خدا(ص) چه کار است؟‌ آن شخص گریبان مرا گرفت و کشان کشان نزد رسول خدا(ص) برد. دیدم پیغمبر خاتم(ص) در بیابانی نشسته و آستین‌های خود را بالا زده و حربه‌ای در دست گرفته و فرشته‌ای برابر او ایستاده و در دست او نیز حربه‌ای است از آتش. نه نفر از دوستان مرا کشت و به هر کدام که ضربتی می‌زد سرتاپای آنها از آتش فرا می‌گرفت و می‌سوزانید. من نزدیک رسول خدا(ص) رفتم و مقابل او زانو بر زمین زدم و گفتم: السلام علیک یا رسول‌الله. ولی آن حضرت جواب نفرمود، و مدت زیادی مکث کرد. پس از آن سر خود را بلند کرد و فرمود: ای دشمن خدا! هتک حرمت مرا نمودی و عترت مرا کشتی و حق مرا رعایت نکردی...! گفتم: یا رسول‌الله به خدا قسم من در کشتن فرزندانت نه شمشیر زدم و نه نیزه به کار بردم و نه تیر می‌انداختم. پیامبر(ص) فرمود: راست گفتی ولی سیاهی‌لشکر کشندگان حسین را زیاد کردی. نزدیک من بیا. من نزدیک رفتم. دیدم طشتی از خون نزد اوست. به من فرمود: این خون فرزندم حسین است. پس از آن خون به چشم من کشید، چون بیدار شدم تاکنون چیزی را نمی‌بینم. «لهوف سید بن طاوس» @Esrar3
هدایت شده از اصرار
از اهالی شمال غزه: دیگر چیزی نمانده که برایش بگرییم. 🧷 این زخمی بی پایان بر سینه جهان خواهد بود. جهانی که تیشه بر ریشه ی خویش می‌زند. من می کُشد و خونم را بر تمام اعصار می‌پاشد. که اگر از زمانی بر پاشنه ی آخر سخن می‌گویی، از آنانی بگو که اشک وداع‌شان می‌کند. آن‌ها کسانی هستند که اشک در حسرت‌شان خون می‌گرید. به راستی که آن‌ها فخر بشرند، و چشم امید تمام دوران‌ها. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من واقعا از تاکتیک و جنگ و جزئیات این چنینی جنگ سر در نمی‌آورم. اما یک چیز را این مدت خوب فهمیده‌ام، اینکه بعد از طوفان الاقصی، صحبت‌های جای جای مردم دنیا به نحو خاصی به هم شبیه شده است. هر کسی مبتلاست رنجش پیش چشمش آمده. رنج فرصت پیدا کرده و دیدنی شده. مثل صحبت این خبرنگار سودانی که اگر ندانید، خیال می‌کنید خبرنگار غزه است. اما نه او خبرنگار غزه است و نه آنجایی که او از آن صحبت می‌کند، غزه. ناجی الکرشابی‌ خبرنگار سودانی‌ست. ناجی می‌گوید نیروهای واکنش سریع اخیرا هزار نفر را در حفره‌ی بزرگی زنده به گور کردند.‌ او از این روزهای سودان می‌گوید. روزهایی که به قول خودش دوستش چهار ماه است با وجود قرص آرامبخش خواب به چشمش نیامده. ناجی در این قسمت از صحبت هایش با گریه می‌گوید آرزو دارد دلش را داشت تمام این داستان‌ها را یک به یک مکتوب می‌کرد.‌ طوفان الاقصی‌ رنج‌های بشر را هرکجا که باشد به چشم او آورد.‌ اجازه بدهید اینطور بگویم؛ امروز مقاومت هر جا که باشد، از رنج بشر می‌گوید. قلب مقاومت فلسطین است، نقطه ای دور افتاده، که اگر آنجا باشیم در هر منزلی هستیم و اگر نباشیم، در هیچ منزلی نخواهیم بود. شاهدش؟ همین روزها که چشم باز کردیم و دیدیم با غزه به جهان پرتاب شده‌ایم و خودمان را در تلون جغرافیا و رنگ و نژاد و دین و بوم پیدا کردیم. همین روزها که فهمیدیم جهان خبرهای دیگری زیر سر دارد... @Esrar3
هدایت شده از اصرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا بخوانید از شهیدی که دیر به سید حسن رسید اما رسید... این آقا که عکسش اینجاست اسمش علاء است و کسی که از سرنوشت علاء بعد از شهادت سید حسن می‌گوید، محمد است. محمد می‌گوید می‌خواهد قصه‌ی علاء را برایتان بگوید و اینکه علاء چطور سعی کرد سید را نجات دهد اما کنار او شهید شد. علاء یکی از افرادی‌ست که در تیم پزشکی برای نجات جان مردم بعد از بمباران‌ها حضور داشت. آنها آن روز در محل بمباران‌ حضور پیدا کردند. تعدادی از آنها تلاش کردند به سید برسند اما به علت استنشاق مواد موجود در اثر بمباران بیهوش شدند. ساعت‌ها تلاش کردند، رفتند و آمدند اما خبری از پیکرها نبود تا اینکه برخی خسته شدند و تصمیم گرفتند استراحت کنند و فرصت خواستند. اما علاء اصرار داشت که من می‌خواهم بروم پایین، نمی‌خواهم استراحت کنم. گفت من چیزی برای از دست دادن ندارم. با اینکه علاء سه فرزند دارد. پس ماسک اکسیژن را به صورتش زد و پایین رفت. علاء بیرون نیامد. برنگشت. چند ساعت بعد از استراحت، تیم پزشکی پایین رفتند و دیدند علاء کنار سید حسن دراز کشیده. علاء ماسک را برداشته بود و به صورت سید گذاشته بود. تلاش کرده بود سید برگردد. برنگشت. علاء هم همانجا بی‌ماسک با او رفت و تن بی جانش فریاد «بعد از تو خاک بر سر دنیا» شد. هفهاف بصری هم دیر رسید، آواره‌ی محمّد بود.به سپاهیان عمر سعد گفت یا ایّهاالجندُ المجَند، أنا الهفهافُ بن المهند، أبغی عیالَ محمّد. خداوندا! تو شاهد باش. ما نیز در این کوچه پس‌کوچه‌ها دنبالیم. تو شاهد باش آمدند آن قوم که دنبال بودند. دیر آمدند اما آخر آمدند... @Esrar3