eitaa logo
عقل‌نوشته‌های انقلابی
2هزار دنبال‌کننده
617 عکس
209 ویدیو
55 فایل
#علی_محمدی جُستِجُوگَرِ عَقلانِیَتِ اِنقِلابِ اِسلامِی؛ از بنیان تا عینیت ارتباط با بنده: @alimohammadi89 آدرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اصرار
بخش سوم 3⃣ 🔻نسل [و زمان] 🔹نگاه به تحولات و اتفاقات یک سوال نهان دارد که «چه اتفاقی در حال وقوع است؟» این سوال، سوال از آینده و زمان است. از این حیث زمینه‌ی نادیدنی تمام عنوان‌ها زمان است. اگر زمان حذف شود با تمام اتفاقات پیرامون خود می‌توان هرکاری انجام داد. 🔹در خبرهایی که ذیل زمان نقل کردیم زمان به دو صورت دنبال شد. یک شکل پیگیری خبرهای زمان‌دار بود مثل اینکه سید حسن نصرالله گفتند افراد در مقاومت ابزار نیستند و مستقل هستند و این در تاریخ بشریت بی سابقه است (بی سابقه بودن) و یا اینکه مردم در اروپا و آمریکا پس از چهار ماه هنوز هم در حمایت از فلسطین راهپیمایی می کنند و گویا زمان آنجا به وقت طوفان الاقصی ایستاده و نمی گذرد ( نگذشتن زمان) یا این صحبت محمد الضیف که همین امروز آهنگ فلسطین کنید، فردا دیر است (دیر شدنِ زمان). 🔹شکل دیگر این پیگری آنست که ما با توجه به مواردی مثل نسل بیشتر متوجهِ زمان می شویم مثل عبارات دهه ی هشتاد و ... و یا اصطلاح نسل زد. اما غزه چشم ما شد و با غزه توانستیم این نسل را فراتر از طبقه بندی های جامعه شناسانه و روان شناسی، با زمان در همه جای دنیا ببینیم. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
🔸غزه جهان را از استعاره و نماد و کنایه بی‌نیاز کرده است! این کاریکاتور می‌توانست اثر یک هنرمند در نشان دادن واقعیت شعارهای دروغین جهان ما باشد... اما نیست! هنرمند هیچ نشانه‌ای را خرج نکرده، او تنها اتفاقی را به تصویر کشیده که افتاده است... جعبه‌های کمک غذایی آمریکا که از هواپیما روی سر مردم گرسنه غزه افتاده تا کنون باعث مرگ چند نفر شده است... فکر نمی‌کنم چنین وجه تراژیکی به تخیل هیچ نویسنده‌ای هم راه یافته باشد! 🔹ما واقعی‌ترین سیمای جهان را به چشم می‌بینیم و وجه خطرناک‌تر این واقعیت، همین عجز ما از انجام هر کاری است... تفسیری از عقلانیت را به ما تجویز کرده‌اند که پذیرش این وحشتِ انسان‌کش را به عنوان واقعیت در پیش‌فرض‌های خود ثبت کنیم 🔸ننگ بر عصر و زمانه‌ای که ما زندگان آن هستیم و بدون شرم کردن، اعداد را روی نمودار می‌بریم و می‌گوییم چند کودک با گلوله کشته شده‌اند و چند کودک دیگر بر اثر گرسنگی مردند... گویی ذهن ما هنوز توان جمله‌سازی این را ندارد که  بر اثر گرسنگی نمی‌میرند، کشته می‌شوند! «محمدصادق فرامرزی» @Esrar3
هدایت شده از اصرار
° امروز یک جهان قاتل غزه است. شما می دانید جهان دقیقا کجاست؟ جهان شاید همه چیز است. از غذایمان گرفته تا چهره ها، اسم ها، کلمات، خاطرات و ... جهان تمام چیزی ست که چشم و گوش و زبان مان آن را لمس می کند و کم کم به آن چنان خو می گیرد که فرزندی در شکم به مادر. جهان ما آمریکایی ست و مأمنِ چیزی ناچیز به اسم اسرائیل. می دانید؟ در جهان آمریکایی همه چیز با عادی سازی در گذر زمان پیش می رود. عادی سازی مگر چه چیز عجیب غریبی باید باشد؟ همیشه عادی سازی را در رده های سیاسی- فرهنگی و دیپلماتیک گفته اند اما من فکر می کنم همین که ما ۱۷۰ روز را با همین جفت چشم هایمان دیدیم و توانستیم غذا بخوریم و بیاشامیم و بخوابیم و نمیریم یعنی عادی سازی. همین که ما توانستیم ببینیم و کنارِ دیدن به همین یک بند مو زندگی نداشته ادامه بدهیم یعنی عادی سازی. دستکم باید می مردیم و نمردیم و نمردن این روزهایمان خبر تلخی شده برای تک تک مان. باز هم فکر می کنم اسرائیل خیلی وقت است در ما عادی شده. آن مراحل دیپلماتیکش آخرین مرحله است که علنی می شود وگرنه قبلش راه های زیادی را طی کرده تا توانسته به پشت دروازه‌ی چشم مان برسد. من به همین جهانِ قاتل مان فکر می کنم. چون ما دیدیم و با همین یک جفت چشم مان بخشی از همین جهانی بودیم که ما را به این نقطه رسانده. جهان؛ آجر بر آجر چیدن است و ما با این چشم‌ها، وسط این بنای نامیمون جهان، آجری شدیم بر آجرها. ما خودمان به چشم غزه کشته ایم. امروز قاتلِ غزه جهان است و چشم های ما تماشاچیان، سیاهی بر سیاه‌لشکریِ این جهان. آن چشم و گوش و زبان و دهانی که دیگر این جهان را بر نمی تابد کجاست؟ آن چشمی که بپرسد کجاست، کجاست؟ روزی که قلب ساعت‌ها چنان بایستد که دیگر زندگی قدم از قدم برندارد، آن روز با همه ی تلخی و سختی و دشواری اش بزرگ ترین خبر برای من خواهد بود. آن روز یقین می کنم جهان مان در حال فرو ریختن است. جای دوری هم نمی روم، من صدای شکستن جهان‌مان را در همین خانه، در خودم خواهم شنید. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
از اهالی شمال غزه: دیگر چیزی نمانده که برایش بگرییم. 🧷 این زخمی بی پایان بر سینه جهان خواهد بود. جهانی که تیشه بر ریشه ی خویش می‌زند. من می کُشد و خونم را بر تمام اعصار می‌پاشد. که اگر از زمانی بر پاشنه ی آخر سخن می‌گویی، از آنانی بگو که اشک وداع‌شان می‌کند. آن‌ها کسانی هستند که اشک در حسرت‌شان خون می‌گرید. به راستی که آن‌ها فخر بشرند، و چشم امید تمام دوران‌ها. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت مادر یک جوان مجروح لبنانی را بشنوید. مادری که چشمش دور می‌خورد به دور دنیا، تا سهیم شود، تا پیشکش کند، تا فدا کند، تا فدا شود.‌.. نمی‌دانم ۷ اکتبر از دل محمد ضیف چه گذشت، چه گذشت که همه را صدا زد و گفت: «امروز، تاریخ با قلمی زرین، درخشان‌ترین صفحات خود را رقم خواهد زد. کیست که نخواهد نام خود، خانواده و شهرش را در این کتاب ثبت نکند؟». حالا مادر لبنانی از پایان انتظارش می‌گوید، انتظار سهیم شدن. او هم سهمش را آورد و عاقبت سهیم شد...سهمی از زمان، سهمی از چشم‌ها. ✅ ترجمه زیرنویس شده @Esrar3
هدایت شده از اصرار
لطفا بخوانید از شهیدی که دیر به سید حسن رسید اما رسید... این آقا که عکسش اینجاست اسمش علاء است و کسی که از سرنوشت علاء بعد از شهادت سید حسن می‌گوید، محمد است. محمد می‌گوید می‌خواهد قصه‌ی علاء را برایتان بگوید و اینکه علاء چطور سعی کرد سید را نجات دهد اما کنار او شهید شد. علاء یکی از افرادی‌ست که در تیم پزشکی برای نجات جان مردم بعد از بمباران‌ها حضور داشت. آنها آن روز در محل بمباران‌ حضور پیدا کردند. تعدادی از آنها تلاش کردند به سید برسند اما به علت استنشاق مواد موجود در اثر بمباران بیهوش شدند. ساعت‌ها تلاش کردند، رفتند و آمدند اما خبری از پیکرها نبود تا اینکه برخی خسته شدند و تصمیم گرفتند استراحت کنند و فرصت خواستند. اما علاء اصرار داشت که من می‌خواهم بروم پایین، نمی‌خواهم استراحت کنم. گفت من چیزی برای از دست دادن ندارم. با اینکه علاء سه فرزند دارد. پس ماسک اکسیژن را به صورتش زد و پایین رفت. علاء بیرون نیامد. برنگشت. چند ساعت بعد از استراحت، تیم پزشکی پایین رفتند و دیدند علاء کنار سید حسن دراز کشیده. علاء ماسک را برداشته بود و به صورت سید گذاشته بود. تلاش کرده بود سید برگردد. برنگشت. علاء هم همانجا بی‌ماسک با او رفت و تن بی جانش فریاد «بعد از تو خاک بر سر دنیا» شد. هفهاف بصری هم دیر رسید، آواره‌ی محمّد بود.به سپاهیان عمر سعد گفت یا ایّهاالجندُ المجَند، أنا الهفهافُ بن المهند، أبغی عیالَ محمّد. خداوندا! تو شاهد باش. ما نیز در این کوچه پس‌کوچه‌ها دنبالیم. تو شاهد باش آمدند آن قوم که دنبال بودند. دیر آمدند اما آخر آمدند... @Esrar3