🌺 تفسیر آیه8⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰وَ مَا لَكمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسولُ يَدْعُوكمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِيثَقَكمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ8⃣
🔸 مراد از (ايمان ) ايمانى است كه داراى اثر باشد، كه يكى از آثار آن انفاق در راه خدا اسـت - و اگـر خواستى اينطور بگو - مراد از ايمان اين است كه: آثار آن مقدار ايمانى را كه دارند مترتب كنند.
🔸در جـمـله (و الرسـول يـدعوكم لتومنوا بربكم ) از خداى تعالى تعبير به #رب كرده، و رب را به ضمير (كم - شما) اضافه كرده، تا به دعوت و امر اشاره كرده باشد، گويا فرموده: شما را به اين علّت دعوت ايمان به خدا كرده كه خدا رب شما است، و واجب است كه به وى ايمان آوريد.
🔰و قـد اخـذ مـيـثـاقـكـم ان كـنـتـم مؤمنـيـن
🔸ايـن جـمـله تـوبـيـخـى را كـه از اول آيه فهميده مى شد تأكيد مى كند، و ضمير در اخذ - گرفت به خداى سبحان برمى گـردد، البـتـه مـمـكـن هم هست كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) برگردد، (چـون رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) هم از مسلمانان بيعت و ميثاق مى گرفت ) و بـه هـر حـال منظور از ميثاقى كه گرفته شده همان چيزى است كه شهادت هر مسلمانى بر آن دلالت دارد، آرى شـهـادت مـسـلمـان بـر وحـدانـيـت خـدا و رسـالت رسول او در آن روزى اسلام مى آورد دلالت داشت بر اين كه از همين روز تسليم و مطيع خدا و رسول است.
🔸بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفته اند: مراد از ميثاق آن عهدى است در روز الست در عالم ذر از هر انـسـانـى گـرفـتـه اند، و بنابر اين احتمال ضمير در #اخذ تنها مى تواند به خداى سبحان برگردد، و ليكن اين احتمال از سياق كه سياق احتجاج عليه مؤمنين است بدور است، براى اين كه مؤمنين به ياد چنين ميثاقى نبودند. علاوه براين، ميثاق در عالم ذر اختصاص به مؤمنين ندارد، كفار و منافقين هم، چنين ميثاقى سپرده اند.
_____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 9⃣سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰هُوَ الَّذِى يُنزِّلُ عَلى عَبْدِهِ ءَايَتِ بَيِّنَتٍ لِّيُخْرِجَكم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ ...9⃣
🔸مـراد از #آيـات بـينات آيات قرآن كريم است، كه فرائض دينى را براى آنان بيان مـى كـنـد، و فـاعـل ( #ليـخـرجـكـم - تـا خـارجـتـان كـنـند) ضميرى كه به خدا و يا به رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) بـرمـى گـردد، گـو ايـن كـه بـرگـشـت احـتـمـال دوم هـم هـمـان احـتـمـال اول اسـت، (چـون بـه هـر حال خداست كه انسان ها را هدايت مى كند و رسول او واسطه است ) پس ميثاق هم ميثاق او است، كه يا آن را بدون واسطه گرفته، و يا به وساطت رسولش گرفته است،
هـمـچنان كه ايمان به او و به رسولش نيز ايمان به او است و به همين جهت در صدر آيه فرمود: (چرا به خدا ايمان نمى آوريد)، و نام رسولش را نبرد، تا اشاره كرده باشد كه ايمان به رسولش نيز ايمان به او است.
🔰و ان اللّه بـكـم لروف رحـيـم
🔸در ايـن كه آيه شريفه را با ذكر رافت و رحمت خدا خـتـم كـرد اشـاره اى اسـت بـه ايـن كـه آن ايـمـانـى كـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) ايـشـان را به سويش مى خواند خير ايشان و صـلاح ايشان است، چون تنها كسانى كه از آن ايمان بهره مند مى شوند خود ايشانند، نه خدا از آن سودى مى برد و نه رسولش، پس در اين خاتمه آن ترغيب و تشويق بر ايمان و انفاق كه در صدر بود تأكيد شده است.
_________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 🔟سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰 وَ مَا لَكمْ أَلا تُنفِقُوا فى سبِيلِ اللَّهِ وَ للَّهِ مِيرَث السمَوَتِ وَ الاَرْضِ🔟
🔸کلمه #مـيـراث مـعـنـاى مـالك شـدن مـالى اسـت كـه از مـيـت بـه بـازمـانـدگـانـش مـنـتقل مى شود، و اضافه ميراث به آسمان ها و زمين اضافه بيانيه است، يعنى مى خواهد بفرمايد آسمان ها و زمين با آنچه در آن دو است همان ميراث است، پس آنچه خدا در آسمان ها و زمـيـن خلق كرده و صاحبان عقل چون انسان آنها را ملك خود پنداشته ملك خدا است. خلاصه ايـن كـه مـى خـواهـيـم بـگـويـيـم كـلمـه آسـمـان هـا و زمـيـن شـامـل مـوجـوداتـى هـم كـه از مـواد آسـمان ها و زمين خلق شده اند و انسان ها آنها را به خود اختصاص داده و در آن تصرف مى كنند مى شود، و اختصاص مذكور ملكى است اعتبارى، كه خـدا ايـشـان را هـدايت كرد به اين كه آن را اعتبار كنند، و با اعتبار آن جهات زندگى دنياى خود را نظم بخشند.
🔸چـيـزى كـه هـست نه انسان ها باقى مى مانند، و نه آن ملك هاى اعتبارى برايشان باقى مى مـانـد، بـلكـه انـسـان هـا مـى مـيـرنـد و آن مـلكـهـا بـه افـراد بـعـد از ايـشـان مـنتقل مى شود، و همچنين انسان ها مى ميرند، و اموال دست به دست مى گردد تا باقى نماند مگر خداى سبحان.
🔸پـس مـثـلا زمـيـن و آنـچـه در آن اسـت و آنـچه بر روى آن است و براى بشر جنبه ماليت دارد يـكـپـارچـه و هـمـيـشـه مـيـراث اسـت، چـون هـر طـبـقـه از طـبـقات ساكنين زمين آنها را از طبقه قبل ارث مى برد، در نتيجه ميراثى دائمى است، كه دست به دست مى چرخد، از جهت ديگرى نـيـز ميراث است، براى كه روزگارى خواهد رسيد كه تمامى انسان ها از بين مى روند، و براى آن نمى ماند مگر خدايى كه انسان ها را خليفه خود بر زمين كرده بود.
🔸پـس بـه هـر دو جـهـت و هـر دو مـعـنـا مـيـراث آسـمـان هـا و زمين براى خدا است، اما به معناى اول، بـه خـاطـر ايـن كـه خـداى تـعـالى مـال دنـيـا را بـه اهـل دنـيـا تـمـليـك كـرده بـود، البـتـه تـمـليـكـى در عـيـن حال خودش باز مالك بود و هست و لذا فـرمـوده: (لله مـا فـى السـمـوات و الارض ) و نـيـز فـرمـوده: (و لله مـلك السـمـوات و الارض ) و بـاز فـرمـوده: (و اتـوهـم مـن مال اللّه الذى اتيكم ).
🔸و امـامـعـنـاى دوم، بـراى ايـن كـه از ظـاهـر آيـات قـيـامـت از قبيل آيه (كل من عليها فان ) و غير آن بر مى آيد كه همه انسان هاى روى زمين فانى مى شوند، و آنچه از آيه مورد بحث زودتر ذهن مى رسد اين است كه مراد از ميراث بودن آسمان ها و زمين همين معناى دوم باشد.
🔸و بـه هـر حـال در آيـه شـريـفـه تـوبـيـخ سـخـتـى از بـخـيـل هـا شـده، كـه از مـال خـدا در راه خـدا انـفـاق نـمـى كـنـنـد، بـا ايـن وارث حـقـيـقـى اموال خداى تعالى است، و اموال نه براى آنان باقى مى ماند، و نه براى غير ايشان، و اگـر نـفـرمـود: (و له مـيـراث السـمـوات و الارض )، بـا ايـن كـه مـى تـوانـست اينطور بفرمايد، چون قبلا نام اللّه برده شده بود، و اگر به جاى ضمير دوباره اسم ظاهر اللّه را آورده فرمود: (و لله ميراث السموات و الارض ) براى اين بود كه در توبيخ آنان تشديد كرده باشد.
_________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
✅مشکلات خودتان را با مشاور قرآنی بیان کنید.
🔸 لینک کانال مشاور قرآنی🔰
eitaa.com/joinchat/3757703814Ce49fe9ab02
🌺تفسیر آیه1⃣1⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰مـن ذا الذى يـقرض اللّه قرضا حسنا فيضاعفه له و له اجر كريم1⃣1⃣
🔸راغب مى گويد: آن مـالى را كـه آدمـى بـه ديـگـرى مـى دهـد شـرط آنـكـه مـثـل آن را پـس بدهد قرض مى نامند. ولى صاحب مجمع البيان مى گويد: معناى اصلى اين كلمه قطع است، و اگر عمل قرض گيرنده را هم قرض خوانده اند به مناسبت بوده كه او آن مال را از صاحبش - البته با اذن او - بريده، و شرط كرده كه عوض آن را به وى بـدهـد، و سـپـس در معناى مضاعفه گفته است: اين كلمه به معناى دو چندان و يا چند برابر هراست، (مثلا عدد بيست مضاعف و چند برابر عدد چهار است).
و درباره كلمه #اجر راغب گفته: كلمه اجر و اجرت عبارت است از پاداش و ثوابى كه در مقابل عمل ما به خودمان برمى گردد، حال چه اين كه دنيايى باشد (مانند اجرت خياطت و زراعـت و امـثـال ايـنـهـا)، و يا اجر اخروى باشد. و سپس اضافه مى كند كه اين كلمه جز در مـورد سـود و فـايـده اسـتـعـمـال نـمـى شـود، يـعـنـى اثـر بـدى كـه از عـمـل بـد مـن عـايـدم مـى شـود اجر ناميده نمى شود، به خلاف كلمه #جزا كه هم در نفع بـكـار مى رود، و هم در ضرر، (هم عذاب دوزخ را جزاى تبهكاران مى نامند، و هم نعيم بهشت را جزاى نيكوكاران) - اين بود خلاصه گفتار وى.
توضيحى درباره اجر دادن خدا به بنده و اينكه اجـرى كـه خـدا در مـقـابـل عـمـل عـبـد مـى دهـد تـفـضـلى اسـت از او عزوجل البـتـه در مـورد عـطـايـاى خـدايـى بـايد دانست كه آنچه خدا به عنوان پاداش در برابر اعـمـال خـيـربـنـدگـان مـى دهد تفضلى است از او، نه اين كه بنده از او طلبكار و مستحق آن بـاشـد، چـون عـبـد و آنـچـه مـى كـنـد هـمـه مـلك طـلق خـداى سـبـحـان اسـت، مـلكـى كـه قابل نقل و انتقال نيست، (ملكى كه بعداز تمليك به غير، باز باقى است )، چيزى كه هست خـداى تـعـالى خـودش بـه اعـتـبار قانونى، عبد را مالك اجر و ثواب اعتبار كرده، و او را نـخـسـت مـالك عـمـل خـود و سـپـس مـالك آثـار عـمـل خـويـش از قـبـيـل كـيـفـر و پـاداش دانـسـتـه، ومـعـنـا بـا ايـن كـه مـالك عـبـد و عـمـل خـود او اسـت، تـفـضـل ديـگـرى اسـت از او، آنـگـاه از مـيـان هـمـه اعمال عبد آنچه محبوب او است و خير است انتخاب نموده، وعده ثوابى در برابرش داده، و ايـن ثـواب را خـود او اجـر خـوانـده (بـا ايـن كـه در واقـع اجـر و جـزا نـيـسـت) و ايـن هـم تـفـضـل ديـگـرى اسـت از او، چـون خـود خـداى تـعـالى از ايـنـگـونـه اعـمـال عـبـد اسـتـفـاده نـمى كند، نه در دنيا و نه در آخرت، بلكه تنها خود عبد است كه از پاداش اعمال نيكش بهره مند مى شود، مع ذلك پاداش آن را اجر خوانده و فرموده: (للذين احـسنوا منهم و اتقوا اجر عظيم )، و نيز فرموده: (ان الذين امنوا و عملوا الصالحات لهم اجـر غـير ممنون) و در جايى ديگر بعد از توصيف بهشت و نعيم آن مى فرمايد: (ان هذا كـان لكـم جـزاء و كـان سـعـيـكـم مـشـكـورا)، و از سـوى ديـگـر هـمـيـن كـه ايـن تفضل خود را شكرى از ناحيه خود نسبت به بنده خواند و آن را عطايى بدون منت ناميد، نيز تفضلى ديگر است.
بيان حد اعلاى تشويق به انفاق در راه خدا
در آيـه مـورد بحث تشويقى بالغ به انفاق در راه خدا شده، كه مافوق آن تصور ندارد، چون از يك سو سوال كرده كه آيا كسى هست كه چنين قرضى به خدا دهد؟ و از سوى ديگر او را قـرض دادن بـه خداى سبحان ناميده، كه پرداخت آن بر قرض گيرنده واجب است، و از سوى سوم چنين مقاطعه و طى كرده كه هرگز عين آنچه گرفته پس نمى دهد، بلكه به اضـعـاف مـضـاعـف مـى دهـد، و بـه ايـن هـم اكتفاء ننموده اجرى كريم بر آن اضافه كرده، فرموده : خدا در آخرت قرض خود را به اضعاف مضاعف ادا مى كند، و اجرى كريم هم مى دهد و اجـر كـريـم، اجـرى اسـت كه در نوع خودش پسنديده ترين باشد و اجر اخروى همينطور اسـت، چـون اجـرى اسـت مـافـوق آنـچـه مـمكن است به تصور در آيد، و در هنگام حاجتى است حياتى ترين هنگام حاجتى كه تصور شود.
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه2⃣1⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰يوم ترى المؤمنين و المومنات يسعى نورهم بين ايديهم و بايمانهم2⃣1⃣
🔸كـلمـه #يوم ظرف است براى جمله (له اجر كريم )، يعنى در روز چنين و چنان اجرى كـريـم دارد، و مـراد روز قـيـامـت اسـت، و خـطـاب در جـمـله (تـرى - مـى بـيـنـى ) رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم و يا به تمامى افرادى است كه حس شنوايى دارند، و خطاب به آ نان صحيح است، (و مانند خطاب ديوانگان لغو نيست)، و ظاهرا حرف باء در جمله #باءيمانهم معناى حرف #فى باشد.
و معناى آيه اين است كه : هر كس قرضى نيكو به خدا بدهد اجرى كريم دارد، در روزى كه - تـو اى پـيـامـبـر و يـا تـو اى شـنـونـده و بـيـنـنـده عـاقل - مى بينى دارندگان ايمان به خدا از مرد و زن نورشان پيشاپيش جلوتر از آنان و بدان سوى كه سعادت آنان آنجاست مى دود.
اين آيه شريفه مطلق است، شامل مؤمنين هر امتى مى شود، و اختصاصى به امت اسلام ندارد، و اگـر از (تـابـيـدن نـور) تـعـبـيـر به (سعى و دويدن) كرده براى اين بود كه اشـاره كـرده بـاشـد بـه ايـن كـه چـنـيـن كـسـانـى بـه سوى درجاتى از بهشت كه خداوند بـرايـشـان تـهـيه ديده مى شتابند، در حالى كه هر لحظه و يكى پس از ديگرى درجات و جـهـات سـعادت و مقامات قرب برايشان روشن مى گردد، تا جايى كه ديگر نورشان به حـد تـمـام و كـمال برسد، همچنان كه در جايى ديگر فرموده: (و سيق الذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا) و نيز فرموده: (يوم نحشر المتقين الى الرحمن وفدا) و باز فرموده:
(يو لا يخزى الله النبى و الذين امنوا معه نورهم يسعى بين ايديهم و بايمانهم يقولون ربنا اتمم لنا نورنا).
مـفـسـريـن در تـفـسـيـر مـفـردات ايـن آيـه اقـوالى مـخـتـلف دارنـد، كـه بـه خـاطـر بـى دليـل بودن آنها در لفظ خود آيه، از نقلش صرفنظر كرديم، و به زودى تفسيرى كه در روايات از آنها شده در بحث روايتى آينده از نظرتان خواهد گذشت.
(بـشـريـكـم اليـوم جـنـات تـجرى من تحتها الانهار خالدين فيها) -قسمت از آيه حكايت بـشـارتـى اسـت كه در روز قيامت مؤمنين و مؤمنات مى دهند، و دهنده آن ملائكه است، كه به دستور خداى تعالى و تقدير او مى گويند: بشارتتان امروز جناتى است كه از دامنه آنها نـهـرهـا جـارى اسـت، و شـمـا در آن جـاودانـيـد. و مـراد از بـشـارت مـژده خوشحال كننده است، كه در آيه همان بهشت است. و بقيه الفاظ آيه روشن است.
(ذلكـ هـو الفوز العظيم) - اين جمله حكايت كلام خود خداى تعالى است، و اشاره با كـلمـه #ذلك بـه مـطـالب گـذشـتـه اسـت كـه عـبـارت بـود از پـيش رفتن نور آنان و بـشـارتـشان به بهشت، ممكن هم هست جمله مورد بحث را تتمه كلام ملائكه گرفته و اشاره مذكور را به همان جنات و خلود در آنها دانست.
تقاضاى منـافقان از مؤمنان، در قيامت، و جوابى كه به آنان داده مى شود: به دنيا برگرديد و نور به دست آوريد
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 3⃣1⃣سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰يوم يقول المنافقون و المنافقات للذين امنوا انظرونا نقتبس من نوركم ...3⃣1⃣
🔸كلمه #نظر كه مصدر فعل #انـظـرونـا اسـت، اگـر بـدون وسـيـله حـرف #الى مـفـعـول بـگيرد، معناى انتظار و نيز معناى مهلت دادن را مى دهد، و اگر با حرف #الى متعدى شود، مثلا گفته شود: (فلان نظر اليه - فلانى به آن نظر كرد)، معناى نگاه كـردن را مـى دهـد، و اگـر بـا حـرف #فـى مـتـعـدى شـود مـعـنـاى دقـت و تـامـل را مـى دهـد، و كـلمـه #اقـتـبـاس كـه مـصـدر فعل #نقتبس است به معناى گرفتن قبسى #قطعه_اى از آتش است.
و از سياق آيه چنين بر مى آيد كه منافقين و منافقات در روز قيامت در ظلمتى هستند كه از هر سـو احـاطـه شـان كـرده و مـانند خيمه اى محاصره شان نموده. و نيز برمى آيد مردم در آن روز مـجـبـور به رفتن به سوى خانه جاودانه خويشند. چيزى كه هست مؤمنين و مؤمنات اين مسير را با نور خود طى مى كنند، نورى كه از جلو ايشان و به سوى سعادتشان در حركت است، در نتيجه راه را مى بينند، و هر جا آن نور رفت مى روند تا به مقامات عاليه خود برسند، و امـا مـنـافـقين و منافقات كه فرو رفته در ظلمتند نمى توانند راه خود را طى كنند، و نمى دانـند به كدام طرف بروند. (و نكته مهمى كه از آيه استفاده مى شود اين است كه : اين دو طـايفه كه يكى غرق در نور و ديگرى غرق در ظلمت است در قيامت باهمند)، منافقين همانطور كـه در دنـيا با مؤمنين و در بين آنان بودند، و بلكه مردم آنان را جزو مؤمنين مى شمردند، در قيامت نيز با مؤمنين هستند، اما مؤمنين و مؤمنات پيش مى روند، و به سوى بهشت راه خود را پـيـش مـى گـيـرند، و منافقين و منافقات در ظلمتى كه از هر سو احاطه شان كرده عقب مى مـانند، از مؤمنين و مؤمنات درخواست مى كنند قدرى مهلتشان دهند، و در انتظارشان بايستند تـا ايـشـان هم برسند، و مختصرى از نور آنان گرفته راه پيش پاى خود را با آن روشن سازند.
(قـيـل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا) - به ايشان گفته مى شود دنيا برگرديد، و بـراى خـود نـورى بـه دسـت آوريـد، گـوينده اين پاسخ يا ملائكه اند. و يا طايفه اى از بزرگان و نخبگان مؤمنين از قبيل اصحاب اعراف.
به هر حال از هر كه باشد به اذن خدا و از طرف او است و خطاب به اين كه (به وراى خـود بـرگـرديـد و نـورى جـسـتـجـو نـمـايـيـد) بـه قـول بـعـضـى از مـفـسـريـن خـطـابـى اسـت طـعـنـه آمـيـز و اسـت هـزايـى، و ايـن عـكـس العـمـل هـمـان اسـتهزايى است در دنيا به مؤمنين مى كردند، و بنابه گفته اين مفسرين به نـظـر روشـن تـر چـنـيـن مـى رسـد كـه : مـراد از كـلمـه #وراء دنـيـا بـاشـد، و حـاصـل مـعنا اين باشد كه : به دنيايى كه پشت سر گذاشتيد، و در آن هر چه كرديد بر اسـاس نـفـاق كرديد، برگرديد، و از آن اعمالى كه مى كرديد نورى بگيريد، چون نور امروز كه روز قيامت است يا از اعمال است، و يا از ايمان ، و شما در دنيا نه ايمان داشتيد و نه عمل.
البـتـه مـمـكـن اسـت هـمـيـن وجـه را طـور ديـگـرى تـوجيه كرد كه هم جداگانه باشد، و هم مشتمل بر استهزا نباشد، به اين كه بگوييم: جمله #ارجعوا امر مى كند به اين كه به دنـيـا بـرگـردند، و در آنجا ايمان واقعى و اعمال صالح كسب بكنند، و ليكن نمى توانند برگردند، در نتيجه گوينده نمى خواهد منافقين و منافقات را استهزا كند، بلكه مى خواهد بگويد: كار از كار گذشته و دستتان بجايى بند نيست.
هـمـچـنـان كه نظير اين امر در آيه زير كه آن نيز مربوط به قيامت است آمده، مى فرمايد: (يـوم يـكـشـف عـن سـاق و يـدعـون الى السجود فلا يستطيعون... و قد كانوا يدعون الى السجود و هم سالمون.
بعضى ديگر گفته اند: منظور اين است كه : به آن محلى كه نور را تقسيم مى كردند بر گـرديـد، و بـراى خـود نورى بگيريد، و منافقين بدانجا برمى گردند، و اثرى از نور نـمـى يـابـنـد، دو مـرتـبـه بـه سراغ مؤمنين ومى آيند، اما به ديوارى بر مى خورند بين ايـشـان و مـومـنـيـن زده شـده، وخـود خـدعـه اى است از خداى تعالى، كه با منافقين مى كند، هـمـانطور كه منافقين در دنيا با خدا نيرنگ مى كردند، و قرآن درباره نيرنگشان فرموده: (ان المنافقين يخادعون اللّه و هو خادعهم).
🔹ادامه آیه ۱۳
🔰فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمة و ظاهرة من قبله العذاب
🔸(سـور شـهر) به معناى ديوار دور شهر است كه در قديم دور هر شهرى مى كشيدند، و ارتـبـاط شـهـر را بـا خـارج قـطع مى نمودند. و ضمير #هم در جمله (فضرب بينهم بسور)، به مؤمنين و منافقين هر دو برمى گردد، و معناى جمله اين است كه: بين مؤمنين و مـنـافـقين ديوارى كشيده مى شود كه اين دو طايفه را از هم جدا مى كند، و مانع ارتباط آن دو با يكديگر مى شود.
و در اينكه اين ديوار چيست؟
بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفته اند: اعراف است. اين احتمال بعيدى نيست همچنان كه ما نيز در تـفـسـيـر آيـه شـريـفـه (و بـيـنـهـمـا حـجـاب و عـلى الاعـراف رجال...) اين احتمال را داديم.
و بعضى ديگر منظور از آن ديوار را غير اعراف دانسته اند.
و معناى اين كه فرمود: #له_باب اين است كه : ديوار مذكور درى دارد، و اين، در حقيقت تـشـبـيـهـى اسـت از حـالى كـه مـنـافـقـيـن در دنـيـا داشـتـنـد، چـون منافقين در دنيا با مؤمنين اتصال و ارتباط داشتند
(و مـانـنـد كفار يكسره رابطه خود را با مومنين قطع نكرده بودند)، و با اين كه با مؤمنين ارتـبـاط داشـتند، در عين حال با حجابى خود را از مؤمنين پنهان كرده بودند، (يعنى واقعيت خـود را پنهان كرده بودند، و مؤمنين حتى احتمال هم نمى دادند كه اين افراد ظاهر الصلاح گـرگـانـى در لبـاس مـيـش بـوده بـاشـنـد) و عـلاوه بر اين كه در و ديوار مذكور وضع دنيايى منافقين را - ممثل مى كند، اين فايده را هم دارد كه منافقين از آن در، وضع مؤمنين را مى بينند، و بيش تر حسرت مى خورند، و سرانگشت ندامت مى گزند.
(باطنه فيه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب ) - كلمه #باطنه مبتدا، و جمله (فيه الرحمة) مبتدا و خبر، و جملگى خبر است براى باطنه. و همچنين كلمه #ظاهره مبتدا، و جـمـله (من قبله العذاب ) مبتدا و خبر و جملگى خبر #ظاهره. و ضمير در #فيه و در #قبله به باطن و ظاهر برمى گردد، و از اين كه فرمود: باطن ديوار در آن رحمت و ظـاهـر ديوار از ناحيه ديوار عذاب است، چنين برمى آيد كه ديوار محيط به مؤمنين است، و مؤمنين در داخل ديوار، و منافقين در خارج آن قرار دارند.
و ايـن كـه ديـوار مـذكـور داخـلش كـه بـه طـرف مؤمنـيـن اسـت طـورى اسـت كـه مـشـتـمـل بـر رحـمـت اسـت، و ظـاهـرش كـه بـه طـرف مـنـافـقـيـن اسـت مـشـتـمل بر عذاب است، با وضعى كه ايمان در دنيا دارد مناسب است، چون ايمان هم در دنيا نظير همان ديوار آخرت، براى اهل اخلاص از مؤمنين نعمت و رحمت بود، و از داشتن آن شادى و مـسـرت مـى كـردنـد و لذت مـى بـردنـد، و هـمـيـن ايـمـان بـراى اهـل نـفـاق عـذاب بـود، از پـذيـرفتنش شانه خالى مى كردند، و اصلا از آن ناراحت و متنفر بودند
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه4⃣1⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰ينادونهم الم نكن معكم...4⃣1⃣
🔸ايـن آيـه مـطـلبى استينافى را به عنوان پاسخ از سوالى تقديرى بيان مى كند، گويا شـخـصـى بـعـد از شنيدن آيه قبلى پرسيده: منافقين و منافقات بعد از آنكه با آن ديوار برخورد مى كنند، و آن عذاب را از پشت ديوار مشاهده مى نمايند چه تدبيرى مى انديشند و چه مى كنند؟ در پاسخ فرموده: (ينادونهم - فرياد بر مى آورند).
و مـعناى آيه اين است كه: منافقين و منافقات، مؤمنين و مؤمنات را بانگ مى زنند كه مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟
و مـنـظـورشـان از ايـن سـخـن ايـن است كه: در دنيا در ظاهر دين با مؤمنين و مومنات بودند، (آنـان نـمـاز مـى خـوانـدند و اينان نيز مى خواندند، و هر كار ديگرى كه مؤمنين مى كردند اينان نيز مى كردند، با اين تفاوت كه مؤمنين و مومنات هر چه مى كردند براى رضاى خدا و تـقـرب بدو مى كردند، و اينان هر چه مى كردند به اين انگيزه مى كردند كه با زبان شكار، سخن گفته باشند، تا زودتر شكار را در دام خود بيفكنند).
و جـمـله #قـالوا_بـلى تـا آخـر آيه پاسخ مؤمنين و مؤمنات است به ايشان، كه بله، شما با ما بوديد، (و لكنكم فتنتم) و ليكن شما در امتحان به هلاكت افكنديد #انفسكم خـود را، #و_تـربـصـتم و همواره منتظر بوديد و آرزو داشتيد دعوت دينى و متدينين گرفتار بلا و مصيبتى شوند، #و_ارتبتم، و در دين خود در شك و ترديد بوديد، (و غـرتـكـم الامـانـى)، و آرزوهـاى گـونـاگـون و از آن جمله آرزوى خاموش شدن نور دين و بـرگـشـتـن مـتـديـنـين از دين، شما را مغرور كرد، (حتى جاء امر اللّه)، تا آنكه امر خدا يـعنى مرگ فرا رسيد، (و غركم بالله الغرور) كلمه #غرور - به فتحه غين - به معناى شيطان است، و معناى جمله است كه شيطان شما را به خدا مغرور ساخت.
و ايـن آيـه شـريفه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد اين معنا را افاده مى كند كه زنان و مـردان مـنـافـق در روز قيامت از زنان و مردان مؤمن كمك مى طلبند، تا شايد به كمك آنان از ظـلمـتـى كـه در آنند نجات يابند، و دست آويز و بهانه شان اين است كه آخر ما در دنيا با شـمـا بـوديـم، و سپس مى فهماند كه مردان و زنان مؤمن در پاسخشان مى گويند: درست است كه با ما بوديد، ولى دلهايتان مطابق با ظاهر حالتان نبود، چون شما دلهاى خود را گمراه و مفتون كرده بوديد و همواره در انتظار بلا و گرفتارى براى مسلمانان بوديد، و در دينى كه اظهارش مى داشتيد شك و ترديد داشتيد، آرزوهاى خام و شيطان، شما را فريب داد، و ايـن صـفـات خـبيثه همه آفات قلب است، پس دلهاى شما سالم نبود، و در امروز كه روز قـيامت است تنها كسانى سود مى برند كه از دنيا با قلبى سالم آمده باشند، همچنان كه قرآن كريم فرمود: (يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتى اللّه بقلب سليم).
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 5⃣1⃣سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰فاليوم لا يوخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا...5⃣1⃣
🔸ايـن آيـه تتمه گفتار مردان و زنان با ايمان است، كه در خطاب به منافقين و منافقات مى گويند و در ايـن خـطاب خود كفار را هم اضافه مى كنند، چون منافقين هم در واقع كافرند، و تنها فرقى كه كفار با ايشان دارند اين است كفر خود را علنى و اظهار مى كنند، و مؤمنين در اين خـطـاب مـى گـويـنـد امـروز هـر كسى در گرو عمل خويش است، هم چنان كه در قرآن كريم فـرمـوده بـود: (كـل نـفـس بـمـا كـسـبـت رهـيـنـه) ايـنـجـا مثل دنيا نيست كه بتوانيد با دادن رشوه جرم خود را بخريد، امروز از كسى فديه و عوض نـمـى گـيـرنـد، و شـما نمى توانيد از اين راه خود را از عذاب خلاص كنيد، چون راه نجات يـافـتـن از هـر گـرفـتـارى يا دادن عوض است، كه انسان بدهد و خود را از گرو آن عذاب درآورد، و يـا پـارتـى و يـارى يـاوران اسـت كـه شـما هيچ يك را نداريد، اولى را با جمله (فاليوم لا يوخذ منكم فديه...) نفى كردند، و دومى را با جمله #ماويكم_النار.
(مـاويـكـم النـار هـى مـوليـكـم و بـئس المـصـيـر) - در ايـن جمله به طور كلى هر نوع ناصرى كه بتواند منافقين و كفار را يارى دهد و از آتش برهاند نفى كرده، مگر يك ياور را، آن هـم خـود آتـش اسـت، كه مى فرمايد: (هى موليكم - تنها آتش ياور شما است )، چـون جـمـله مـذكور انحصار را مى رساند، و منظور از #مولى همان ناصر است، و جمله مـذكـور نـوعـى طعنه زدن است، (مثل اين به جنايت كارى بگويند: راه نجات و تنها ياورت چوبه دار است).
ممكن هم هست كلمه #مولى در اينجا به معناى متصدى امر باشد، چون كفار در دنيا براى بـرآوردن حـوايـج زندگيشان از خوردنى و نوشيدنى و جامه و همسر و مسكن غير خدا را مى خـوانـدنـد، و حـقـيـقـت غير خدا همان آتش است، پس همانطور كه مولاى ايشان در دنيا غير خدا بـود، در آخـرت هم مولايشان آتش خواهد بود، چون همين آتش است كه حوائج آنان را بر مى آورد، طـعـامـى از زقـوم، و شـرابـى از حـمـيـم، و جـامه اى بريده از آتش، و همسرانى از شيطان ها، و مسكنى در درون دوزخ برايشان فراهم مى كند، و خداى سبحان در جاهاى ديگر كلامش، در آياتى بسيار از آن خبر داده.
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بحث روایتی آیات 7⃣الی5⃣1⃣سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
✅بحث روايتى
🔸در الدر المـنـثـور اسـت كه ابن جرير، ابن ابى حاتم، ابن مردويه، و ابو نعيم (در كتاب دلائل) از طـريـق زيـد بـن اسـلم، از عـطاء بن يسار، از ابى سعيد خدرى، روايت كرده كه گفت:
در سال حديبيه در ركاب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم از مدينه بيرون شديم تـا بـه عـسـفـان رسيديم، در آنجا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ممكن اسـت مـردمـى نـيـايـنـد كـه شـمـا وقـتـى اعـمـال خـود را بـا اعـمـال آنـان مـقـايـسـه كـنـيـد اعـمـال خـود را نـاچـيـز بـشـمـاريـد. پـرسـيـديـم : يـا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم آن مردم چه كسانيند آيا از قريشند؟ فرمود: نه، و ليـكـن اهـل يـمـنـند، كه دلهايى رقيق تر و قلوبى نرم تر دارند، پرسيديم : آيا آنها بهتر از ما هستند يا رسول اللّه؟ فرمود: اگر هر يك از آنان كوهى از طلا در راه خدا انفاق كـنـنـد هـرگـز بـه يـك چـهـارم اجـر شـمـا و بـلكـه نـصـف آن هـم نـمـى رسـنـد، و هـمـيـن فـصـل مـمـيـز مـيـان مـا و سـايـر مـسـلمـانـان آيـنـده اسـت، كـه مـا قـبـل از فـتـح مـكـّه در راه خـدا انـفـاق كـرديـم، (لا يـسـتـوى مـنـكـم مـن انـفـق مـن قبل الفتح و قاتل...)
مؤلف: ايـن مـعـنـا بـه چـنـد طـريـق و بـا عـبـارتـى قـريـب بـه هـم روايـت شـده، ولى اشـكـال مـتـوجـه آن هـسـت كـه از سـيـاق آيـات مـورد بـحـث بـرمـى آيـد كـه بـعـد از فـتـح نـازل شـده كـه مـنظور از آن فتح، فتح حديبيه است و يا فتح مكّه است، و اين روايات مى گويند: آيه قبل از فتح نازل شده، پس با آيه انطباق ندارد.
و نـيـز در هـمـان كـتـاب اسـت كه عبد بن حميد و ابن منذر از عكرمه روايت كرده اند كه گفت : وقـتـى آيـه شـريـفـه (لا يـسـتـوى مـنـكـم مـن انـفـق مـن قـبـل الفـتـح و قـاتـل) نـازل شـد ابـو دحـداح گفت : خدا سوگند امروز مبالغ هنگفتى انفاق مى كنم، تا درجه آن كسانى را دريابم قبل از فتح انفاق كرده بودند، و بعد از من هم كسى نتواند اين ركـورد مـرا بشكند. آنگاه گفت بارالها هر چه را كه ابو دحداح مالك است نصفش در راه تو باشد، و تمامى اموالش را نصف كرد، تا رسيد به لنگه كفشش گفت : حتى اين هم.
و در تـفسير قمى در ذيل آيه (يوم ترى المؤمنين و المومنات يسعى نورهم بين ايديهم و بـايـمـانـهـم ) مـى گـويد: در روز قيامت نور در بين مردم طبق درجات ايمانشان تقسيم مى شـود، و نـورى كـه بـه منافق مى رسد تنها بين انگشت ابهام پاى چپش را فرا مى گيرد، مـنـافـق بـه نـور خـود مـى نگرد، و سپس به مؤمنين مى گويد: بايستيد تا من از نور شما اقـتـبـاس كنم. مؤمنين ايشان مى گويند: به عقب برگرديد و در آنجا براى خود كسب نور كـنيد، درهنگام است كه بين اين دو طايفه ديوارى زده مى شود، ديوارى كه داراى درى است، از پـشت ديوار مؤمنين را صدا مى زنند كه مگر ما در دنيا با شما نبوديم ؟ مى گويند: بله بوديد، و ليكن شما خود را مفتون و هلاك كرديد، امام فرمود: يعنى با نافرمانى خدا خود را هلاك كرديد (و تربصتم و ارتبتم) فرمود: يعنى همواره در انتظار بوديد و شك داشتيد.
و سپس درباره جمله (فاليوم لا يوخذ منكم فدية ) فرمود: به خدا سوگند منظور يهود و نـصـارى نـيـسـت، بـلكه همين مسلمان اهل قبله است: (ماويكم النار هى موليكم) فرمود يعنى آتش اولى و سزاوارتر است براى شما.
مؤلف: منظور امام از اهل قبله، منافقين از مسلمانان هستند.
و در كـتـاب كـافـى بـه سـنـد خـود از ابان بن تغلب روايت كرده كه گفت: از امام صادق عليه السلام شـنـيـدم مـى فـرمود: زنهار، از آرزوى (دور و دراز) بپرهيزيد، كه خرمى زنـدگـى شما را مى برد، و ديگر هيچ يك از نعمتهايى كه شما داده اند در نظرتان خرم و قـانـع كـنـنـده نـمـى شـود، هـمـيـن آرزوهـا بـاعـث مـى شـود آنـچـه مـوهـبـت و عـطـا كـه خـداى عـزوجـل بـه شـما ارزانى داشته در نظرتان كوچك و بى ارزش شود، و چون آنچه داريد نـاچـيـز و بـى ارزش شـد، و آنچه نداريد و آرزويش را مى پرورانيد به دست نمى آوريد سراسر عمرتان به حسرت مى گذرد.
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
بسم الله الرحمن الرحیم
همراهان گرامی یکی از افراد نیازمند جهت عمل جراحی به خاطر مبلغ بالای آن نتوانسته عمل رو انجام دهد، مقداری جمع کردند ولی کافی نبود. اگر مایل بودید کمک کنید
شماره کارت(جعفری)جهت واریز کمکهای مالی شما همراهان:
۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸
🌺ترجمه آيات 6⃣1⃣الی 4⃣2⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰ترجمه آيات
🔸آيـا وقـت آن نـشـده آنـانـكـه ايـمـان آورده انـد دلهـايـشـان بـه ذكـر خـدا و مـعـارف حـقى كه نـازل كـرده نـرم شـود؟ و مـانـند اهل كتاب كه پيش از اين مى زيستند نباشند، ايشان در اثر مهلت زياد دچار قساوت قلب شده بيشترشان فاسق شدند6⃣1⃣
🔸بدانيد كه خدا است كه زمين را بعد از مردنش زنده مى كند، ما آيات را برايتان بيان كرديم تا شايد تعقل كنيد7⃣1⃣
🔸بـه درسـتى مردان و زنانى كه صدقه مى دهند و به خدا قرضى نيكو مى دهند پاداششان مضاعف خواهد شد، و اجرى ارجمند دارند8⃣1⃣
🔸و كسانى كه به خدا و رسولان او ايمان آوردند ايشان نزد پروردگارشان همان صديقين و شهدا هستند، و اجر و نور آنان را دارند، و كسانى كه كافر شده آيات ما را تكذيب كردند، ايشان اصحاب دوزخند9⃣1⃣
🔸بـدانـيـد كـه دنـيـا بـازيـچـه و لهـو و زيـنـت و تـفـاخـر بـيـن شـمـا و تـكـاثـر در امـوال و اولاد اسـت مـثـل آن بـارانـى اسـت كـه كـفار از روييدن گياهانش به شگفت درآيند، و گياهان به منتها درجه رشد برسند، در آن هنگام به زردى گراييده خشك مى شوند، دنياى كـفار نيز چنين است، البته در آخرت عذاب شديدى است، و هم مغفرت و رضوانى از ناحيه خداست، و زندگى دنيا جز متاعى فريبنده نمى باشد0⃣2⃣
🔸به سوى مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى كه عرض آن چون عرض آسمان و زمين است بشتابيد، كه براى كسانى آماده شده كه به خدا و رسولان او ايمان آوردند، و اين فضلى است از خدا كه به هر كس بخواهد مى دهد، و خدا داراى فضلى عظيم است 1⃣2⃣
🔸هـيـچ مـصـيـبـتـى در زمـيـن و نـه در نـفـس خـود شـمـا بـه شـمـا نـمـى رسـد مـگـر آنـكـه قبل از اينكه آن را حتمى و عملى كنيم در كتابى نوشته شده بود، اين براى خدا آسان است2⃣2⃣
🔸ايـن را بـدان خـاطر نشان ساختيم تا ديگر از آنچه از دستتان مى رود غمگين نشويد، و به آنـچـه بـه شما عايد مى گردد خوشحالى مكنيد، كه خدا هيچ متكبر و فخر فروش را دوست نمى دارد 3⃣2⃣
🔸هـمـان هـايـى كـه بـخـل مـى ورزنـد، و مـردم را هـم بـه بـخـل وا مـى دارند، و كسى كه ازاعراض كند بايد بداند كه خداى تعالى بى نيازى است كه تمامى اعمالش ستوده است4⃣2⃣
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بیان آیات6⃣1⃣الی4⃣2⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰بيان آيات
🔸ايـن قـسـمـت از آيـات سـوره هـمـان هـدف و غـرضـى را دنـبـال مـى كـنـد كـه قـسـمت قبلى دنبال مى كرد، و آن تشويق و ترغيب به ايمان به خدا و رسـول او و انـفـاق در راه خـدا بـود، البته در ضمن، مؤمنين را عتاب مى كند كه چرا بايد علائم و نشانه هايى از قساوت قلب از ايشان بروز كند، و به منظور تأكيد در تحريك و تشويق انفاق درجه انفاقگران نزد خدا را بيان نموده، و با اين لحن دستور به انفاق مى دهـد. كـه : هـان ! بـشـتـابـيـد بـه مـغـفـرت و جـنـت. و نـيـز دنـيـا و اهـل دنـيـا رابـخـل مـى ورزنـد، و مـردم را هـم بـه بـخـل مـى خـوانـنـد مـذمـت مـى كـنـد. و در خـلال آيـات، نـاگـهـان سـيـاق را كـه مـخـصـوص مـسـلمـانـان بـود بـه سياقى تغيير داده شامل مسلمين و اهل كتاب هر دو بشود، و به زودى توضيحش خواهد آمد.
عتاب به مؤمنين به جهت قساوتى كه دل هـايـشـان را گـرفـتـه و در مقابل ذكر خدا خاشع نمى شود.
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه6⃣1⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰الم يـاءن للذيـن امـنـوا ان تـخـشـع قـلوبـهـم لذكـر اللّه و مـا نـزل من الحق...6⃣1⃣
🔸كلمه #يان در اصل #ياءنى (مضارع انى ) بوده، به خاطر حـرف #لم كـه كـارش جـزم دادن است حرف #ياء از آن افتاده، و اين ماده به معناى رسـيـدن وقـت هـر چـيـز اسـت، و خـشـوع قـلب آن تـاثـيـرى اسـت كـه قـلب آدمـى در قـبـال مشاهده عظمت و كبريايى عظيمى به خود مى گيرد، و منظور از ذكر خدا هر چيزى است كـه خـدا را بـه ياد آدمى بيندازد، و منظور از (مانزل من الحق ) قرآن است، كه از ناحيه خـداى تـعـالى نـازل شـد، و كـلمـه #مـن_الحـق بـراى بـيـان آن نـازل شـده است، و آيه شريفه مى خواهد بفرمايد: شأن ياد خدا چنين شانى است، كه هر گـاه نـزد مؤمن بـه مـيـان آيـد بـلادرنـگ دنـبـالش خـشـوعـى در دل مؤمن مـى آيـد، هـمـچـنـان كـه حـق نـازل از نـاحـيـه خـدا هـم، چـنـيـن شـانـى دارد، كـه در دل كسانى كه به خدا و رسولان او ايمان دارند ايجاد خشوع مى كند.
بـعـضـى گـفـتـه انـد: مـراد از ذكـر خـدا و آن حـقـى كـه نـازل شـده قـرآن است، و بنابه گفته وى بردن نام قرآن با وصف حق بودنش و ذكر خدا بـودنـش اشـاره بـه است كه هر يك از اين دو وصف قرآن كافى است كه مؤمن را به خشوع وادارد، پـس قرآن بدينكه ذكر خداست مقتضى خشوع است، همچنان كه بدين جهت كه حق است و از ناحيه خدا نازل شده مقتضى خشوع است.
و در اين آيه شريفه عتابى است به مؤمنين به خاطر قساوتى كه دلهايشان را گرفته ، و در مـقـابـل ذكـر خـدا خـاشـع نـمـى شـود، حـقـى هـم كـه از نـاحـيـه او نـازل شـده آن را نـرم نـمـى كـنـد، و در آخـر حـال ايـشـان را بـه حـال اهـل كـتـاب تـشـبـيـه مـى كـنـد، كـه كـتـاب خـدا بـر آنـان نازل شد، و در اثر آرزوهاى طولانى دلهايشان دچار قساوت گرديد.
(و لا يـكـونـوا كـالذيـن اوتـوا الكـتـاب مـن قـبـل فـطـال عـليـهـم الامـد فـقست قلوبهم) - اين قسمت از آيه عطف است بر جمله (ان تخشع...) و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه : آيا وقت آن نرسيده كه (تخشع قلوبهم) دلهايشان خـاشـع شـود #و_لا_يـكونوا و مانند اهل كتاب نباشند...، و كلمه #اءمد به معناى زمان است.
راغـب مـى گـويد: فرق بين #زمان و #اءمد اين است كه زمان عام است ولى اءمد به مـعـنـاى زمـان خـاصى است، اءمد عبارت است از لحظه اى كه عمر و مهلت چيزى به سر مى رسـد، ولى زمـان بـه مـعناى از آغاز تا انجام عمر آن است. و لذا بعضى گفته اند: كه دو كلمه #مدى و #اءمد معنايى نزديك بهم دارند.
خـداى تـعـالى بـا ايـن كـلام خـود ايـن حـقـيـقـت اشـاره نموده كه دلهاى مسلمانان مانند دلهاى اهـل كـتـاب دچـار قـسـاوت شـده، و قـلب قـاسـى از آنـجـا كـه در مـقـابـل حـق خـشوع و تاثر و انعطاف ندارد، از زىّ عبوديت خارج است، و در نتيجه از مناهى الهـى متاثر نمى شود، و با بى باكى مرتكب گناه و فسق مى شود، و به همين مناسبت در آيه شريفه در رديف جمله (فقست قلوبهم ) جمله (و كثير منهم فاسقون ) را آورد.
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه7⃣1⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰اعلموا ان اللّه يحيى الارض بعد موتها...7⃣1⃣
🔸در ايـن كـه دنـبـال آن عـتـاب كـه بـه مؤمنـيـن كـرد، و بـر قساوت قلب ملامتشان نمود اين تـمـثـيل را آورده كه خدا زمين مرده را زنده مى كند، تقويتى است از حس اميد مؤمنين و ترغيبى است به خشوع.
ممكن هم هست اين جمله را تتمه همان عتاب سابق گرفت، و گفت : اين جمله مى خواهد مؤمنين را مـتـوجـه كـنـد بـه ايـن خـداى تـعـالى ايـن ديـن را بـه حال خود وا نمى گذارد، كه مردم هر عكس العملى نشان دادند خداى تعالى عكس العملى نشان نـدهـد، بـلكه همواره مراقب آن است اگر ببيند جمعى از مؤمنين دچار قساوت قلب شده اند، و ديـگر در برابر اوامر او خاشع و تسليم نيستند، دلهايى زنده و خاشع پديد مى آورد تا او را آنطور كه خودش مى خواهد بپرستند (و در بـرابـر اوامـرش خـاشـع باشند، آرى اين همان خدايى است زمين مرده را زنده مى كند، براى او آوردن دل هايى زنده كارى ندارد).
در نـتـيـجـه آيه شريفه در معناى آيه زير مى باشد: (ها انتم هولاء تدعون لتنفقوا فى سـبـيل اللّه فمنكم من يبخل و من يبخل فانما يبخل عن نفسه و الله الغنى و انتم الفقراء و ان تتولوا يستبدل قوما غيركم ثم لا يكونوا امثالكم).
و بـاز بـه هـمـيـن مـنـاسـبـت كـه قـبـلا چـنـيـن آيـه اى نـازل شـده بـود در ذيل آيه فرمود: (قد بينا لكم الايات لعلكم تعقلون - ما آيات را برايتان بيان كرديم تا شايد تعقل كنيد)
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰ان المصدقين و المصدقات و اقرضوا اللّه قرضا حسنا يضاعف لهم واجر كريم8⃣1⃣
🔰اين آيه شريفه داستان #اجر_كريم و #مضاعف را دوباره خاطر نشان كرد، تا به ايـن وسـيـله نـيـز تـرغـيـب در انـفـاق در راه خـدا كرده باشد، در سابق انفاقگران را قرض دهندگان به خدا مى خواند، و در اين آيه صدقه دهندگان را نيز (قرض دهندگان به خدا) خـوانـده، و اصـل دو كلمه #مصدقين و #مصدقات كه هم حرف صاد در آنها تشديد دارد، و هـم حـرف دال، در اصـل مـتـصـدقـيـن و مـتـصـدقـات ، و از بـاب تـفـعـل هـسـتـنـد، و بـر حـسـب يـك قـاعـده صـرفـى حـرف تـاء مـبـدل بـه صـاد شـده. و جـمـله (و اقـرضـوا اللّه ) عـطـف اسـت بـر مـدخـول الف و لام در #المـصـدقـيـن، و ايـن كـه گـفـتـيـم مـدخـول الف و لام بـراى ايـن بـود كـه الف و لامـى كـه بـر سـر اسـم فاعل در مى آيد معناى الذى را مى دهد.
پـس مـعـنـاى آيـه چـنـيـن اسـت : آن كـسـانـى كـه صـدقه مى دهند و به خدا قرضى نيكو مى پردازند، خداوند آنچه را كه داده اند چند برابر نموده اجرى كريم هم دارند
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 9⃣1⃣سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰و الذين امنوا باللّه و رسله اولئك هم الصديقون و الشهداء عند ربهم...9⃣1⃣
🔸در ايـن آيـه شـريـفـه نـفـرمـود: (امـنـوا بـاللّه و رسـوله) هـمـانـطـور كـه در اول سوره مى فرمود: (امنوا باللّه و رسوله و انفقوا)، و همانطور كه در آخر سوره مى فـرمـايـد: (يـا ايـهـا الذيـن امـنـوا اتـقـوا اللّه و امـنـوا بـرسـوله)، بـلكـه كـلمـه رسول را جمع آورده، فرمود: (و رسله )، و اين به خاطر آن بود
كـه قـبـل از آيه مورد بحث پاى اهل كتاب هم به ميان آمده بود، و مى فرمود: (و لا تكونوا كـالذيـن اوتـوا الكـتـاب مـن قـبل) ناگزير به سياق سابق كه سياقى عمومى بود، هم مسلمين مورد گفتگو بودند و هم اهل كتاب برگشته، در آيه مورد بحث فرمود (امنوا باللّه و رسـله)، و در آيـات بـعـد از آن نـيـز هـمـه جـا سـخـن از رسـولان مـى گويد، يكجا مى فـرمـايـد: (اعـدت للذيـن امـنـوا بـاللّه و رسـله ) و جـاى ديـگـر يـعـنـى در اوليـن آيـه فـصـل بعدى ) مى فرمايد: (لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و من ينصره و رسله)، و اما دو آيه اول و آخر سوره كه كلمه #رسول را مفرد آورده بدين جهت بوده كه خطاب در آن دو به خصوص مؤمنين اين امت بود.
مقصود از اينكه فرمود مؤمنان به خدا و رسـل نـزد پـروردگارشان صديقتين و شهدايند
و مراد از ايمان به خدا و پيامبران خدا ايمان خالص است كه طبيعتا جداى از اطاعت و پيروى نـيـسـت، همانطور كه در آيه (امنوا باللّه و رسوله) نيز اشاره كرديم، و مراد از جمله (اولئك هـم الصديقون و الشهداء)است كه مؤمنين را به صديقين و شهداء ملحق سازد، و بـفـرمـايـد: ايـنـان نـيز به آنان مى پيوندند، به قرينه اين كه فرمود: #عند_ربهم يعنى اينان نزد پروردگارشان صديق و شهيدند، و نيز فرمود: (لهم اجرهم و نورهم) يـعنى اينان نيز اجر و نور آنان را دارند، پس معلوم مى شود هر چند در ظاهر آيه مؤمنين را صديق و شهيد خواند، ولى قرينه دو جمله مذكور مى فهميم كه منظور اين است كه ملحق به صديقان و شهداء هستند، و با ايشان معامله آنان را مى كنند، و نور و اجرى كه به آنان مى دهند به اينان نيز مى دهند.
و ظـاهـرا مـراد از صـديـقـيـن و شهدا همان هايى باشند كه در آيه شريفه و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا) ذكر شده اند، و ما در تفسير آن گفتيم : مراد از صديقين كسانى هستند كـه مـلكـه صـدق در گفتار و كردارشان سرايت كرده، در نتيجه آنچه مى گويند انجام هم مـى دهـنـد، و آنـچـه مـى كـنـنـد مـى گـويـنـد، و #شـهـدا عـبارتند از كسانى كه گواهان اعمال مردم در روز قيامتند، نه كشته شدگان در راه خدا.
در نـتـيـجـه مـى فـهميم كسانى ايمان به خدا و رسولان خدا دارند به صديقان و شهدا مى پـيـوندند، و نزد خدا منزلتى چون منزلت آنان به ايشان مى دهند، و به حكم خدا (نه اين كـه خـودشـان از نـظـر مـقام با آنان برابر باشند، بلكه حكم خدا) پاداش و نورى نظير پاداش و نور آنان خواهند داشت.
(لهـم اجـرهـم و نـورهـم) - ضـمير در #لهم به مؤمنين و دو ضمير #اجرهم و #نورهم به صديقين و شهدا برمى گردد، و معناى جمله اين است: (براى مؤمنين است اجـر و نـورى از نوع اجر و نور صديقين و شهداء) و همين معنا منظور كسى است كه آيه را معنا كرده به اين كه مؤمنين اجر و نورى دارند نظير اجر و نور آنان.
و چـه بـسـا گفته باشند كه: آيه شريفه مى خواهد اين معنا را بيان كند كه مؤمنين، همان صـديـقـيـن و شـهـداى حـقـيقى هستند، نه اين ملحق به آنان باشند، و معامله آنان را با ايشان بـكـنـنـد، پـس مؤمنين، خود صديقين و شهدايند، و اجر و نور خودشان را دارند، ولى بعيد نيست بگوييم سياق با اين معنا مساعدت ندارد.
و چه بسا بعضى ديگر گفته باشند: كلمه #شهدا عطف بر كلمه #صديقون نيست، بـلكـه مـطـلبـى نـو را مـى فهماند، مبتدايى است كه يك خبرش جمله #عنداللّه و خبر ديـگـرش (لهـم اجـرهـم) اسـت، پـس در جـمـله (و الذيـن امـنوا باللّه و رسله اولئك هم الصـديـقـون) مـطـلب تـمـام مـى شـود، و مطلبى از نو از كلمه #شهدا آغاز كرده مى فـرمـايـد: (و الشـهـداء عـنـد ربـهـم لهـم اجـرهـم و نـورهم - شهدا نزد پروردگارشان هـسـتـنـد...) هـمـانـطـور كـه در جـاى ديـگـر فـرمـوده: (بـل احـياء عند ربهم ) و در نتيجه منظور از شهدا همان كشتگان در راه خدا خواهند بود، و آنگاه كلام را با جمله (لهم اجرهم و نورهم) تمام كرده است.
(و الذيـن كـفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب الجحيم) - يعنى و آنهايى كه كفر ورزيـدنـد و آيـات ما را تكذيب كردند اصحاب دوزخ مى باشند، و منظور از اصحاب دوزخ بودن اين است كه از آن جدا نخواهند شد، و دائما در آن هستند.
🔸ادامه دارد👇
🔹ادامه دارد..👇
🔸خـداى سـبحان در آيه مورد بحث متعرض حال دو طايفه از مردم شده، يكى آنان كه ملحق به صـديـقـيـن و شـهـدا هـسـتـنـد، يـعـنـى بـرجـسـتـگـان از مـردم، وطـور قـطـع اهـل نـجـاتـنـد، و يـكـى ديـگـر كـفـارى كـه آيـات او را تـكـذيـب كـرده، و بـه طـور قـطـع اهـل هلاكتند، و آنان عبارتند از شرار مردم كه به هيچ وجه به راه خدا نمى آيند، باقى مى مـانـد طـايـفـه سـومى كه نه نجاتشان قطعى است و نه هلاكتشان، و آن طايفه عبارتند از: مـردمـى كه ايمان دارند، و در عين حال مرتكب گناهانى هم مى شوند، كه البته اينان هم در بـيـن خـود طـبـقـاتـى هـسـتـنـد و درجـه گـنـاهـكـارى و تـمـردشـان از اطـاعـت خـدا و رسول او مختلف است. و اين كه دو طايفه را نام برد و وضع آنان را بيان كرد و طايفه سوم را نام نبرد، داب قرآن و رسم آن است، كه در بسيارى از مواردى كه متعرض بـيـان حال مردم در قيامت مى شود طبقه سوم را نام نمى برد و بيان نمى كند، كه اين طبقه چه وضعى دارند.
چون مى خواهد اين طايفه را در ميان خوف و رجاء نگه دارد، و خوف و رجاى آنان را تحريك كـنـد، تـا بـه ايـن وسـيـله تـشـويـق و تـحـريـك شـونـد بـه اطـاعـت از خـدا و رسول و به دست آوردن سعادت خود، و اجتناب بورزند از تمرد، و در نتيجه از هلاكت.
و بـه هـمين جهت دنبال آيه مورد بحث به مذمت زندگى دنيا پرداخته، دنيايى كه عده اى را وادار كـرد از انفاق در راه خدا امتناع بورزند، و بعد از مذمت دنيا دعوتشان كرده به اين كه بـه سـوى مـغـفـرت و جـنـت سـبـقـت گيرند، و سپس اشاره كرده به اين كه آنچه مصيبت بر سـرشـان مـى آيـد چه مصيبت هاى مالى و چه جانى همه در كتابى از سابق نوشته شده، و قضايش رانده شده بود، پس جا دارد كه هيچگاه از فقر نترسند، و ترس از فقر ايشان را از انـفـاق در راه خـدا باز ندارد، و به بخل و امساك واندارد، و نيز از مرگ و كشته شدن در راه خـدا نـهـراسـنـد، و تـرس از آن، ايشان را به تخلف از جنگ و تقاعد ورزيدن از پيكار واندارد
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 0⃣2⃣سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰عـلمـوا انـمـا الحـيـوة الدنـيـا لعـب و لهـو و زيـنـه و تـفـاخـر بـيـنـكـم و تـكـاثـر فـى الاموال و الاولاد...0⃣2⃣
🔸پـنـج خـصـلت زنـدگـى دنـيـا: لهـو، لعـب، زيـنـت، تـفاخر، و تكاثر و سخنى از شيخ بهائى در اين باره
🔸كـلمـه #لعـب بـه معناى بازى نظامدارى است (كه دو طرف بازى به نظام آن آشنايى دارنـد، مانند الك دولك و نظاير آن ) كه اطفال به منظور رسيدن به غرضى خيالى آن را انـجـام مـى دهـنـد. و كـلمه #لهو به معناى هر عمل سرگرم كننده اى است كه انسان را از كارى مهم و حياتى و وظيفه اى واجب باز بدارد. و كلمه #زينت به اصطلاح علم صرف بـنـاى نوع است، يعنى مى فهماند كه مثلا فلانى به نوعى مخصوص خود را آراسته، و چـه بـسـا مـنـظـور از آن وسـيـله آرايـش بـاشـد، و بـه ايـن مـنـظـورش اسـتـعمال كنند و آرايش، عبارت از آن است كه چيز مرغوبى را ضميمه چيز ديگرى كنى تا مردم به خاطر جمالى كه از اين ضميمه حاصل شده مجذوب آن چيز شوند، (مثلا آرايش زنان عبارت از اين است كه زن با طلا و جواهرات و يا رنگهاى سرخ و سفيدى خود را جلوه دهد، و از ضـمـيـمـه كـردن آنـهـا بـه خـود جـمـالى كـسـب كـنـد، بـه طـورى بـيـنـنـده مـجـذوب جـمـال او شـود). و #تفاخر به معناى مباهات كردن به حسب و نسب است. و (تكاثر در امـوال و اولاد) بـه مـعـنـا اسـت كـه شـخـصـى بـه ديـگـرى فـخـر بـفـروشـد كـه مـن مال و فرزند بيشترى دارم .
و زنـدگـى دنـيـا عـرضـى اسـت زائل، و سـرابـى اسـت باطل كه از يكى از خصال پنجگانه زير خالى نيست :
يا لعب و بازى است، يا لهو و سرگرم كننده، يا زينت است، (كه حق يقتش جبران نواقص درونـى خـود بـا تـجمل و مشاطهگرى است)، يا تفاخر است، و يا تكاثر، و همه اينها همان موهوماتى است كه نفس آدمى بدان و يا به بعضى از آنها علاقه مى بندد، امورى خيالى و زائل است كه براى انسان باقى نمى ماند، و هيچ يك از آنها براى انسان كمالى نفسانى و خيرى حقيقى جلب نمى كند.
و از شـيـخ بـهـايـى رحـمـه اللّه نـقـل شده كه گفته است: اين پنج خصلتى كه در آيه شـريـفـه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمى و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند، چون تا كـودك اسـت حـريـص در لعب و بازى است، و همين كه حد بلوغ مى رسد و استخوان بنديش مـحـكـم مـى شـود عـلاقه مند به لهو و سرگرمى ها مى شود، و پس از آنكه بلوغش به حد نـهـايـت رسـيـد، آرايـش خـود و زنـدگـيـش مى پردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فـاخـرى تـهـيـه كـنـد، مـركـب جـالب تـوجـهـى سـوار شـود، مـنـزل زيبايى بسازد، و همواره به زيبايى و آرايش خود بپردازد، و بعد از اين سنين به حـد كـهولت مى رسد آن وقت است كه (ديگر به اينگونه امور توجهى نمى كند، و برايش قـانـع كـنـنـده نـيـسـت، بـلكـه) بـيـشـتـر به فكر تفاخر به حسب و نسب مى افتد، و چون سـالخـورده شـد هـمـه كـوشـش و تـلاشـش در بـيـشـتـر كـردن مال و اولاد صرف مى شود.
مثلى براى بيان فريبندگى دنيا
(كـمـثل غيث اعجب الكفار نباته ثم يهيج فتريه مصفرا ثم يكون حطاما) - اين قسمت از آيـه، زنـدگـى دنـيـا را كـه انـسـان فـريـب خـورده دل بـه آن مـى بـنـدد، و چيزى نمى گذرد كه به حكم اجبار همه را از كف مى دهد، با مثالى تشريح و بيان مى كند.
كـلمـه #غـيـث بـه معناى باران است، و كلمه #كفار جمع كافر به معناى زراعت كار اسـت و كـلمه #يهيج از هيجان است، كه معناى حركت است ، و كلمه #حطام به معناى گياهى است كه از شدت خشكيدگى مى شكند.
و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه: مـثـل زنـدگـى دنـيـا در بـهـجـت و فـريـبـنـدگـيـش و سـپس در زوال و از دسـت رفـتـنـش، مـانند بارانى است كه موقع مى بارد، و باعث روييدن گياهان و زراعـت هـا مـى شـود و زراعـت كـاران از رويـيـدن آنـهـا خـوشـحـال مـى شـونـد، و آن زراعـت و گـيـاه هـمـچـنان رشد مى كند تا به حدنهايى نموش بـرسـد، و رفـتـه رفـتـه رو بـه زردى بـگذارد، و سپس گياهى خشكيده و شكسته شود، و بادها از هر سو به سوى ديگرش ببرند.
(و فـى الاخرة عذاب شديد و مغفرة من اللّه و رضوان ) - در اين قسمت از آيه #مغفرت قـبـل از #رضـوان آمده، براى اين كه كسى مى خواهد به رضوان خدا درآيد، بايد قـبـلا بـه وسـيـله مـغـفـرت خـدا شـسـتـشو و تطهير شده باشد. و نيز در اين جمله مغفرت را تـوصـيـف كـرد بـه ايـن كـه از نـاحيه خداست، ولى عذاب را چنين توصيفى نكرد، تا به قـول بـعـضـى هـا اشـاره كـرده باشد به اين كه مطلوب اصلى و آن غرضى كه خلقت به خـاطـر آن بـوده مـغـفرت است نه عذاب، و اين خود انسان است كه باعث عذاب مى شود، و با خروجش از زى بندگى و عبوديت آن را پديد مى آورد.
🔹ادامه داد...
🔹ادامه آیه ۲۰👇
🔸(و مـا الحـيـوة الدنـيـا الا متاع الغرور) - يعنى دنيا جز متاعى نيست كه با آن تمتع مى شود و از آن بهره مند مى گردند، و بهره مندى از آن همان فريب خوردن با آن است، البته ايـن فـريـب خـوردن مـخـصـوص كـسـانـى اسـت كـه بـه دنـيـا دل بسته باشند.
و اين كلام يعنى جمله (و فى الاخرة عذاب شديد و مغفرة من اللّه و رضوان) به دو روى زندگى آخرت اشاره مى كند، تا شنونده بر حذر شود، و از مغفرت و رضوان كه يك روى آخـرت اسـت، و عـذاب كـه روى ديگرش است، مغفرت و رضوان را اختيار كند. و جمله (و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور) مى خواهد شنونده را بيدار و هوشيار كند، تا مبادا زندگى دنيا با آن غرور خاص به خود مغرورش سازد.
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه1⃣2⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰سابقوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها كعرض السماء و الارض...1⃣2⃣
🔸كلمه #مسابقه كـه مصدر فعل امر #سابقوا است به معناى غلبه جويى در رسيدن به هدف است، به اين كه هر يك از دو طرف مسابقه حركت خود را سريع تر از حركت حريفش كند، پس در معناى مسابقه چيزى زيادتر از معناى مسارعت هست، چون مسارعت تنها معناى كوشش در سرعت دادن بـه حـركـت اسـت، ولى مـسـابـقـه هـم اين معنا را مى رساند و هم اين را مى فهماند كه سرعت دادن بايد طورى باشد زيادتر از سرعت حريف شود.
و بنابر اين، جمله (سابقوا الى مغفرة.) تكليفى را مى رساند كه زايد بر تكليفى اسـت كـه آيـه شـريـفـه (و سـارعوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقين) افاده مى كند.
و بـا ايـن بـيـان، نـادرسـتـى ايـن قـول روشـن مـى شـود بـعـضـى گـفـتـه انـد: آيـه آل عـمـران دربـاره سابقين مقربين است، (كه در سوره واقعه درباره آنان مى فرمود: (و السـابـقـون السابقون اولئك المقربون ) و آيه مورد بحث درباره عموم مؤمنين است. و اسـتـدلال كـرده انـد بـه دو دليل : اول به اين كه: در آيه مورد بحث تنها ايمان به خدا و رسـولان او ذكـر شـده، بـه خـلاف آيـه آل عمران كه آيات بعدش نشانه هاى ايمان را كه هـمـان اعـمـال صـالح اسـت بيان مى كند. و دوم به اين كه: در آنجا بهشت موعود را به اين وصـف تـوصـيـف مـى كـنـد كـه (عرضها السموات و الارض ) ولى در آيه مورد بحث مى فـرمـايـد:(عـرضـهـا كـعـرض السـماء و الارض) آنجا پهناى بهشت را به پهناى همه آسـمـان هـا و زمـيـن تشبيه مى كند، و اينجا به پهناى يك آسمان و زمين، پس معلوم مى شود بهشت سابقين مقربين پهناورتر از بهشت عموم مؤمنين است.
وجه نادرستى اين استدلال همان است كه گفتيم، و توجه كرديد كه (درست مطلب به عكس اسـت، يـعـنـى مـشـمـوليـن آيـه مـورد بـحث از نظر رتبه و مقام بلندترند از مشمولين آيه آل عمران براى اين كه) سبقت معنايى زايد بر معناى سرعت را افاده مى كند، و كلمه سماء در ايـن آيـه بـه مـعـنـاى يـك آسـمـان نـيـسـت، تـا بـگـويـى پـس بـهـشـت مـشـمـوليـن آيـه آل عمران پهناورتر از بهشت مشمولين اين آيه است، بلكه به معناى تمامى آسمان ها است، چـون الف و لام آن الف و لام جنس است، پس سماء در اين آيه با سماوات در آن آيه منطبق است.
و اگـر در ايـن آيـه مغفرت را جلوتر از جنت ذكر كرده به خاطر (همان است كه در جمله (و فـى الاخره عذاب شديد و مغفرة من اللّه و رضوان)، خاطرنشان كرديم، و گفتيم جلوتر آوردن مـغـفرت از رضوان براى) اين است كه زندگى در بهشت يك زندگى طيب و طاهر در عالمى طاهر است، و كسى موفق به آن مى شود كه قبلا آلودگى ها و قذارتهاى گناهانش ريخته شده باشد.
مراد از اينكه عرض بهشت مانند عرض آسمان و زمين است
و مـراد از كـلمـه #عـرض گـشـادى و وسـعـت بـهـشـت اسـت، نـه عـرض در مـقـابـل طـول و ايـن اسـتعمال استعمالى شايع است، و گويا خواسته نهايت درجه وسعت را بفهماند.
ولى بـعـضـى گـفـتـه انـد: مـراد از عـرض هـمـان عـرض مـقـابـل طـول اسـت و اگـر تـنـهـا عـرض بـهـشـت را ذكـر كـرد، و نـامـى از طـول آن نـبـرد بـراى ايـن بود كه اين كلمه به معناى خط كوتاهتر از دو خط امتداد است، و معلوم است كه وقتى عرض بهشت مانند عرض آسمان و زمين باشد طول آن بيشتر از طول آسمان و زمين خواهد بود.
ليـكـن ايـن وجـه خـالى از تـحكم و بدون دليل سخن گفتن نيست، براى اين كه هيچ دليلى نـداريـم طـول و عـرض آسـمـان و زمـيـن بـرابـرنـد، و طـول بـهـشـت از عـرض آن زيـادتـر اسـت، تـا لازمـه اش اين باشد كه وقتى عرض بهشت بـرابر عرض آسمان و زمين بود طولش از طول آن دو بيشتر باشد، چون ممكن است گاهى طـول و عـرض بـرابـر هـم باشند، مانند طول و عرض در مربع و دائره و در سطح كره و غيره، گاهى هم مى شود كه طول بيشتر از عرض باشد.
مقصــود از ايـمـان در جـمـله (...اعـدت للذيـن آمـنـوا بـالله و رسله) ايمان توام با عمل است
(اعـدت للذيـن امـنـوا بـاللّه و رسـله) - در ذيـل آيـه (امنوا باللّه و رسله) و آيه (و الذين امنوا باللّه و رسله) گفتيم كه مراد از ايمان به خدا و رسولان او مرتبه عالى از ايمان است، كه همواره آثارش بر آن مترتب اسـت، يـعـنـى كـسـى كـه داراى چـنـيـن مـرتـبـه اى از ايـمـان بـاشـد، هـمـواره اعمال صالح مى كند، و از فسوق و گناه اجتناب مى ورزد.
و بـا هـمـيـن بيان فساد گفتار بعضى روشن مى شود گفته اند: در اين آيه بشارتى است بـراى عموم مؤمنين، (هر چند كه بعضى از ايشان فسق و فجور هم مرتكب بشوند)، براى اين كه فرموده : چنين بهشتى آماده شده براى كسانى كه به خدا و رسولان او ايمان داشته باشند، و اين ايمان را مقيد به عمل صالح و يا ترك گناه نكرده.
🔹ادامه دارد...👇
🔹ادامه آیه۲۱👇
🔸و وجـه فـسـاد ايـن گـفـتـار آن است كه: هر چند ظاهر آيه خطاب به عموم كافران و مؤمنين صـالح و طـالح است، ليكن روى سخن در آن به مؤمنين است، و ايشان را دعوت مى كندبه آن مـقـدار از ايـمـان كـه دارنـد اكـتـفـا نـكـنـنـد، بـلكـه ايـمـانـى كـسـب كـنـنـد كـه مـلازم بـا عمل صالح باشد، و اگر منظور از ايمان به خدا و رسولان او صرف ايمان باشد هر چند كه توام با عمل صالح نبوده باشد، و بهشت آماده شده نيز براى عموم مؤمنين، حتى مؤمنين نـامـبـرده بـاشد، با در نظر داشتن اين آيه شريفه ايشان را دعوت مى كند به اين كه به مـغـفـرت و جـنـت سـبقت گيرند، بايد خطاب #سابقوا متوجه كفار باشد، چون مؤمنين از هـمـان روز اولى ايـمـان آوردند چنين سبقتى را گرفتند، ديگر معنا ندارد باز هم به ايشان گفته شود كه سبقت بجوييد، و حال آنكه مى دانيم سياق آيه با اين وجه سازگار نيست.
(ذلك فضل اللّه يـوتـيـه مـن يـشـاء) - و خـدا خـواسـتـه اسـت ايـن فـضـل خـود را بـه كسانى بدهد كه به خدا و رسولانش ايمان آورده باشند، و اين كه چرا پاداش خدا به مؤمنين را فضلى از ناحيه خدا دانسته ؟ بيانش در سابق گذشت، و در آنجا گفتيم كه بندگان مستحق و طلبكار هيچ پاداشى از خداى تعالى نيستند.
(و الله ذو الفـضـل العـظـيـم) - ايـن جـمـله اشـاره اسـت بـه عـظـمـت فـضـل او، و ايـن كـه مـغـفـرت و جـنـتـى خـدا بـه عـنـوان پـاداش بـه ايـشـان مـى دهـد فضل عظيمى است از او.
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه2⃣2⃣ سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰مـا اصـاب مـن مـصـيـبـه فـى الارض و لا فـى انـفـسـكـم الا فـى كـتـاب مـن قبل ان نبراها...2⃣2⃣
🔸كلمه #مصيبت به معناى واقعه و حادثه اى است كه به انسان يا هر چيز اصابت كند، و اسـم فـاعـل از مـصـدر اصـابـت اسـت، و از اصـابه تير هدف گرفته، و هر چند اصابه حـادثـه از نـظـر مـفهوم اعم است، هم شامل اصابه حوادث خير مى شود و هم اصابه حوادث شر، و ليكن استعمال آن در شر غلبه دارد، در نتيجه هر وقت كلمه #مصيبت اطلاق شود بـلاء و گـرفتارى به ذهن تبادر مى كند، و در آيه مورد بحث هم به همين معنا است، و مراد از مـصـيـبـتى در زمين و از ناحيه آن به انسان ها مى رسد قحطى و آفت ميوه ها و زلزله هاى ويـرانـگـر و امـثال آن است، و مراد از مصيبتى كه جان آدمى روى مى آورد بيمارى و جراحت و شـكـسـتـن اسـتـخـوان و مـردن و كـشـتـه شـدن و امـثـال آن اسـت، و مـراد از بـرء كـه مـصـدر فـعـل نـبـراهـا اسـت خـلقـت از عـدم اسـت، و ضـمـيـر در فعل مذكور به مصيبت بر مى گردد.
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير مذكور به #انفس برمى گردد.
و بعضى ديگر گفته اند: به كلمه #ارض.
و بـعـضى ديگر گفته اند: به همه اين سه كلمه، #ارض و #انفس و #مصيبت بر مى گردد.
مـؤ يد احتمال اول كه همان برگشتن ضمير به مصيبت باشد اين است كه مقام آيه مقام بيان مـصـائبـى اسـت كـه در دنـيـا واقـع مـى شـود، و بـاعـث نـقـصـى در امـوال و انـفـس مى گردد، و اين نيز باعث مى شود كه مردم از انفاق دست برداشته ازشركت در جهاد تخلف كنند.
و مـراد از #كـتـاب لوحـى اسـت كـه در آن هـمـه آنـچه بوده و هست و تا قيامت خواهد بود نوشته شده، همچنان كه آيات و روايات هم بر آن دلالت دارد، و اگر از ميان مصائب تنها بـه آنـچـه از زمـيـن و از وجـود خـود انـسـان ها ناشى مى شود اكتفا كرد براى اين بود كه گفتگو درباره آنها بود.
بعضى از مفسرين گفته اند: اگر مصيبتى را مقيد كرد به قيد در زمين و در انفس، بـراى ايـن بود كه مطلق مصائب در لوح محفوظ نوشته نشده، چون لوح متناهى است، ولى حـوادث نـامـتـنـاهـى اسـت، و معلوم است كه متناهى گنجايش آن را ندارد كه ظرف غير متناهى شود.
و از ايـن گـفـتـار پـيـداسـت كـه صـاحـب گـفـتـار لوح را يـك لوحـى فـلزى و امـثال آن گرفته، كه در ناحيه اى از نواحى جو آويزان است، حوادث را با يكى از لغات (يـا فـارسى يا عربى يا غير آن) در آن نوشته اند، و با خطى نوشته اند كه ما مقاصد خودمان را با آن مى نويسيم، ولى ما در سابق لوح و قلم را معنا كرديم و به زودى تتمه اى نيز از نظر خواننده خواهد گذشت.
بـعـضـى هـم دربـاره كـتـاب گفته اند كه: مراد از آن علم خداى تعالى است، ولى اين معنا خلاف ظاهر است، مگر اينكه منظورشان از علم همان كتابى باشد كه حوادث كه مراتبى از علم فعلى خداست در آن نوشته شده است.
آيـه شريفه با جمله (ان ذلك على اللّه يسير) ختم شده، تا دلالت كند بر اين تقدير حوادث قبل از وقوع آن، و راندن قضاى حتمى آن براى خداى تعالى صعوبتى ندارد.
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 3⃣2⃣سوره #الحدید از تفسير شریف المیزان
🔰لكيلا تاسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما اتيكم...3⃣2⃣
🔸ايـن جـمـله بـيـانـگـر عـلّت مـطـلبـى اسـت كـه در آيـه قبل بود البته اشتباه نشود كه در آيه قبل دو چيز بود يكى خبرى كه خدا مى داد از نوشتن حوادث قبل از وقوع آن، و يكى هم خود حوادث، و آيه مورد بحث بيانگر خبر دادن خدا است، نـه خود حوادث، و كلمه #اسى كه مبدا فعل #تاسوا است به معناى اندوه است، و منظور از #مافات و نيز از #مااتى نعمت فوت شده، و نعمت داده شده است.
و مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه: ايـن كـه مـا بـه شـمـا خـبـر مـى دهـيـم حـوادث را قـبـل ازكـه حـادث شـود نـوشـته ايم، براى اين خبر مى دهيم كه از اين به بعد ديگر به خـاطـر نـعـمتى كه از دستتان مى رود اندوه مخوريد، و به خاطر نعمتى كه خدا به شما مى دهد خوشحالى مكنيد، براى اين كه انسان اگر يقين كند كه آنچه فوت شده بايد مى شد، و ممكن نبود فوت نشود، و آنچه عايدش گشت بايد مى شد و ممكن نبود كه نشود، وديعه اى اسـت كـه خدا به او سپرده چنين كسى نه در هنگام فوت نعمت خيلى غصه مى خورد، و نه در هـنـگام فرج و آمدن نعمت، (مثل كارمندى مى ماند كه سر برج حقوقى دارد و بدهى هايى هم بايد بپردازد نه از گرفتن حقوق شادمان مى شود و نه از دادن بدهى غمناك مى گردد).
بعضى از مفسرين در پاسخ اين سوال كه چرا فوت شدن را به خود فوت شدنى ها نسبت داد و فرمود: (ما فاتكم - آنچه از شما فوت مى شود) ولى نعمت تازه رسيده را به خدا نسبت داده، و فرمود: (ما اتيكم - آنچه خدا به شما مى دهد)؟ گفته اند: علتش اين است كه آمدن نعمت احتياج به علّت دارد، ولى فوت آن احتياجى به مفوت (كسى كه آن را فوت كند) ندارد، چون فوت و فنا، ذاتى هـر چـيـز اسـت، اگـر به طبع خودش وا گذار شود فوت مى شود و باقى نمى ماند، به خلاف حاصل شدن نعمت و بقاى آن كه علت مى خواهد، و آن خداست، پس بايد بقاى نعمت و خود نعمت را به خدا نسبت داد.
(و اللّه لا يـحـب كـل مختال فخور) -( #مختال ) به كسى مى گويند كه دچار خيلاء و تـكـبـر شده باشد، و تكبر را از اين خيلاء مى گويند كه متكبر چيزى را كه در خود سراغ دارد فـضـيلتى براى خود خيال مى كند - راغب چنين گفته. و #فخور به معناى كسى اسـت كـه زيـاد افـتـخـار و مـبـاهـات مـى كـنـد، و اخـتـيـال (كـه مـصـدر اسـت بـراى كـلمـه مـخـتـال)، و نيز افتخار ناشى از اين مى شود كه انسان توهم كند كه آنچه نعمت دارد به خـاطـر اسـتـحـقـاق خـودش اسـت، و اين بر خلاف حق است، چون او فعلى را كه بايد مستند تـقـديـر خـدا كـنـد بـه اسـتـقـلال نـفـس خـود كـرده، و ايـن اختيال و افتخار هر دو از رذائل نفسند، كه خدا آن را دوست نمى دارد.
_
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a