eitaa logo
تفسیر المیزان
9.9هزار دنبال‌کننده
174 عکس
39 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تفسیرآیه 1⃣سوره الاعلی از تفسير شریف المیزان 🔰سبح اسم ربك الاعلى1⃣ 🔸در اين آيه به رسول خدا دستور مى دهد اسم پروردگار خود را تقديس و تنزيه كند، و از اينكه نفرمود پروردگارت را تنزيه كن، فرمود اسم پروردگارت را تنزيه كن - و ظاهر لفظ اسم كلمه اى است كه بر مسمى دلالت كند - و كلمه هم جايش در زبان است، مى فهميم كه منظور اين است كه: هر وقت نام پروردگارت را به زبان مى آورى نام چيز ديگرى از قبيل و و شفعا كه خدا از آن منزه است با آن كلمه به زبان ميار، و نسبت ربوبيت به آنها مده يعنى امورى كه از شوون ربوبيت است و مختص به خداى تعالى است، از قبيل خلقت، ايجاد، رزق، احياء، اماته، و امثال آن را بغير خدا نسبت مده. 🔸و يا معنايش اين است كه: امورى كه لايق ساحت مقدس خداى تعالى نيست از قبيل عجز، جهل، ظلم، غفلت و نظائر آن از هر صفت نقص و عيب را به خدا منسوب مكن. 🔸و كوتاه سخن اينكه: تنزيه نام خدا اين است كه وقتى سخن از خدا مى رود بايد كلام از ذكر امورى كه مناسب با ذكر او نيست خالى باشد، اين تنزيه خدا در مرحله زبان و سخن است كه بايد با تنزيه او در مرحله عمل موافق باشد و لازمه اين تنزيه توحيد كامل و نفى شرك جلى است، و شرك جلى درست عكس توحيد است، و شخص مشرك نه تنها خداى تعالى را منزه از نواقص مذكور نمى داند، بلكه از شنيدن نام خدا به تنهايى ناراحت مى شود، و دو آيه زير بر اين معنا ناطق است: (و اذا ذكر اللّه وحده اشمازت قلوب الذين لا يومنون بالاخره و اذا ذكر الذين من دونه اذا هم يستبشرون )، (و اذا ذكرت ربك فى القران وحده ولوا على ادبارهم نفورا). 🔸و در اينكه اسم را اضافه كرد به كلمه  و رب را اضافه كرد به كاف خطاب نكته اى است كه بيان قبلى ما را تأييد مى كند، چون معناى آن چنين مى شود: منزه بدار نام پروردگارت را كه تو او را پروردگار خود گرفته اى، و مردم را به ربوبيت و الوهيت او مى خوانى، پس ديگر در كلام خود آنجا كه نام او را به ربوبيت مى برى، نبايد نام غير او به طورى ذكر شود كه با ربوبيت خداى تعالى كه خودش ‍ نيز خود را بدان ناميده منافات داشته باشد. كلمه  به معناى كسى است كه بر فراز هر بلندى كه تصور شود در آمده، و بر هر چيزى قاهر و چيره باشد، و اين كلمه صفت  است، نه صفت ، و همين صفت حكم آيه را تعليل مى كند، و مى فهماند كه چرا گفتيم نام پروردگارت را منزه بدار، براى اينكه او از هر علوى كه تصور شود عالى تر است. 🔸مفسرين درباره اين جمله قول دارند: اقوال مختلف در اين باره بعضى گفته اند: معناى (سبح اسم ربك الاعلى) اين است كه: بايد بگويى (سبحان ربى الاعلى)، نقل از ابن عباس. البته اين نسبت را هم به وى داده اند كه گفته معنايش اين است كه نماز بخوان. 🔸بعضى گفته اند: مراد از كلمه ، مسمى، يعنى خود خداى تعالى است، و معناى آيه اين است كه: خدا را از هر فعل و صفتى كه لايق به ساحت قدس او نيست منزه بدار. 🔸بعضى گفته اند: منظور از آوردن كلمه   تعظيم مسمى است، و استشهاد شده به گفته لبيد شاعر كه گفته است : (الى الحول ثم اسم السلام عليكما - تا سر يكسال و سپس اسم سلام بر شما دو نفر باد)، يعنى سلام بر شما باد، در اينجا هم معنايش: (سبح ربك الاعلى ) است. 🔸و بعضى گفته اند: مراد تنزيه اسماى خداى تعالى است از هر رفتارى كه لايق به ساحت قدس او نباشد، مثلا اگر لفظى از اسماى خدا عمومى باشد، هم به خداى تعالى اطلاق شود، هم به غير او، مانند عالم و قادر و امثال آن، در مورد خداى تعالى آن را تاءويل نكند (و با اسماى خدا بازى ننمايد) و اگر لفظى باشد كه معناى اصلى و لغوى آن در مورد خداى تعالى صادق نباشد، كلمه را بر معناى اصليش باقى نگذارد، و آن را تاءويل نمايد مانند (و جاء ربك - پروردگار تو آمد) كه حتما بايد تاءويل شود، و اگر كلمه اى است كه جز در مورد خداى تعالى اطلاق نمى شود، مانند كلمه  بايد آن را بر غير خداى تعالى اطلاق نكند، و در جاهاى نامناسب از قبيل مستراح آن را به زبان نياورد، و به همين قياس رعايت ادب را درباره اسم خدا بنمايد. و ليكن معنايى كه ما ارائه داديم هم عمومى تر و وسيع تر است، و هم با سياق آيات بعدى كه مى فرمايد: (سنقرئك فلا تنسى ) و (نيسرك لليسرى فذكر) مناسب تر است، چون سياق اين آيات سياق تحريك و تشويق به تبليغ رسالت، و تذكر دادن و بيدار كردن مردم است، و لذا نخست دستور مى دهد كه آن جناب كلام خود را اصلاح كند و از هر چيزى كه بويى از شرك جلى و يا شرك خفى دارد پاك نمايد، و اسم پروردگارش را منزه بدارد، و در مرحله دوم او را وعده مى دهد به اينكه آنقدر وحى را برايش بخواند كه ديگر چيزى از آن را فراموش نكند، و در مرحله سوم وعده اش مى دهد كه طريقه تبليغ را بر او آسان سازد، و در آخر دستور مى دهد مردم را تذكر دهد و تبليغ كند، (دقت بفرماييد). مظاهر تدبير الهى: خلقت، تسويه، تقدير، هدايت، و... 
🌺 تفسیر آیه 7⃣3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰رَّب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا الرَّحْمَنِ7⃣3⃣ 🔸اين آيه كلمه را كه در آيه قبل بود تفسير و بيان مى كند، مى خواهد بفهماند ربوبيت خداى تعالى عمومى است و همه چيز را شامل است، و آن ربى كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم رب خود اتخاذ كرده و او را مى خواند رب اختصاصى نيست، بلكه رب هر مو جودى است، پس اينكه مشركين مى گويند كه براى هر طايفه اى از موجودات ربى جداگانه است، و خدا رب آن ارباب، و يا به قول بعضى از آنان رب آسمان است سخن درستى نيست . 🔸و توصيف رب به صفت - با در نظر گرفتن اينكه اين كلمه صيغه مبالغه است -، اشاره دارد به سعه رحمت او، و اينكه رحمت خدا نشانه ربوبيت او است. 🔸ممكن نيست موجودى از آن محروم باشد، همچنان كه ممكن نيست موجودى از تحت ربوبيت او خارج باشد، مگر آنكه مربوبى از مربوبهاى او خودش به سوء اختيارش رحمت او را نپذيرد، كه اين شقاوت و بدبختى خود ايشان است، مانند طاغيان كه مربوب خدا هستند، ولى رحمت او را نپذيرفته از زى عبوديتش خارج شدند. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ رَبَّك فَكَبرْ3⃣ 🔸يعنى هم در باطن دل و مرحله اعتقاد، و هم در مرحله عمل و هم به زبان پروردگار خود را به عظمت و كبريا منسوب كن، و او را از اينكه معادل و يا مافوقى داشته باشد منزه بدار، چون چيزى نيست كه شريك او و يا غالب بر او و يا مانع سر راه او باشد، و نقصى عارض بر او نمى شود، و هيچ وصفى از اوصاف، او را تحديد نمى كند، و لذا از ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده كه معناى تكبير اين است كه خدا از اينكه در وصف بگنجد بزرگتر است، پس ‍ خداى تعالى از هر وصفى كه ما با آن توصيفش كنيم، و حتى از خود اين وصف بزرگتر است، و همين معنا با توحيد اسلامى مناسب است، چون توحيدى كه اسلام پيشنهاد كرده از هر توحيد ديگرى كه در ساير شرايع دينى سراغ داريم بالاتر و مهم تر است. 🔸و اين معنايى كه ما براى تكبير ذكر كرديم فارق ميان دو كلمه تكبير و تسبيح (اللّه كبر و سبحان اللّه ) است، سبحان اللّه منزه داشتن خدا از هر صفت عدمى است، كه چون مرگ و عجز و جهل و غيره نقص شمرده شود، و اما اللّه كبر منزه دانستن خداى تعالى است از هر وصفى كه ما برايش ذكر كنيم، چه وجودى و چه عدمى، و حتى منزه بودنش از اين تنزيه ما، براى اينكه هر صفتى كه ما براى خدا ذكر كنيم، محدود در چارچوبه خودش است، و شامل مفاهيم ديگر نمى شود، و خداى تعالى اين چنين نيست، چون به هيچ حدى محدود نمى گردد - دقت بفرماييد. 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: منظور، امر به تكبير در نماز است و تعبير از خداى تعالى به خالى از اين اشعار نيست كه توحيد خداى تعالى در آن روزها كه اوائل بعثت بوده، اختصاص به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم داشته، كسى غير آن جناب يكتاپرست نبوده است. در تفسير كشاف در معناى جمله گفته: حرف فاء بدين جهت بر سر كلمه آمده كه معناى شرط در آن خوابيده بوده، کانه فرموده: (هر طور كه باشد پس تكبير او را ترك مكن). _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ رَبَّك فَكَبرْ3⃣ 🔸يعنى هم در باطن دل و مرحله اعتقاد، و هم در مرحله عمل و هم به زبان پروردگار خود را به عظمت و كبريا منسوب كن، و او را از اينكه معادل و يا مافوقى داشته باشد منزه بدار، چون چيزى نيست كه شريك او و يا غالب بر او و يا مانع سر راه او باشد، و نقصى عارض بر او نمى شود، و هيچ وصفى از اوصاف، او را تحديد نمى كند، و لذا از ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده كه معناى تكبير (اللّه اكبر ) اين است كه خدا از اينكه در وصف بگنجد بزرگتر است، پس ‍ خداى تعالى از هر وصفى كه ما با آن توصيفش كنيم، و حتى از خود اين وصف بزرگتر است، و همين معنا با توحيد اسلامى مناسب است، چون توحيدى كه اسلام پيشنهاد كرده از هر توحيد ديگرى كه در ساير شرايع دينى سراغ داريم بالاتر و مهم تر است. 🔸و اين معنايى كه ما براى تكبير ذكر كرديم فارق ميان دو كلمه تكبير و تسبيح (اللّه كبر و سبحان اللّه ) است، سبحان اللّه منزه داشتن خدا از هر صفت عدمى است، كه چون مرگ و عجز و جهل و غيره نقص شمرده شود، و اما اللّه كبر منزه دانستن خداى تعالى است از هر وصفى كه ما برايش ذكر كنيم، چه وجودى و چه عدمى، و حتى منزه بودنش از اين تنزيه ما، براى اينكه هر صفتى كه ما براى خدا ذكر كنيم، محدود در چارچوبه خودش است، و شامل مفاهيم ديگر نمى شود، و خداى تعالى اين چنين نيست، چون به هيچ حدى محدود نمى گردد - دقت بفرماييد. 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: منظور، امر به تكبير در نماز است و تعبير از خداى تعالى به خالى از اين اشعار نيست كه توحيد خداى تعالى در آن روزها كه اوائل بعثت بوده، اختصاص به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم داشته، كسى غير آن جناب يكتاپرست نبوده است. در تفسير كشاف در معناى جمله گفته: حرف فاء بدين جهت بر سر كلمه آمده كه معناى شرط در آن خوابيده بوده، کانه فرموده: (هر طور كه باشد پس تكبير او را ترك مكن). _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه9⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰رَب المَْشرِقِ وَ المَْغْرِبِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَاتخِذْهُ وَكِيلاً9⃣ 🔸جمله اول آيه وصفى است كه به اصطلاح از وصفيت مقطوع شده، و تقدير آن (هو رب المشرق و المغرب ) است، و جمله (رب المشرق و المغرب ) در معناى (رب همه عالم ) است براى اينكه مشرق و مغرب دو جهت نسبى است كه مشتمل بر تمامى جهات عالم مشهود است، و اگر از ميان شش جهت تنها اين دو جهت را ذكر كرد، براى اين بود كه با ليل و نهار كه قبلا ذكرش شده بود مناسب تر بود، چون شب و روز مربوط به طلوع و غروب است. 🔸خواهى پرسيد براى اشاره به ربوبيت خداى تعالى همان كلمه كافى بود، چه باعث شد كه دوباره بفرمايد: (رب المشرق و المغرب ؟ 🔸در پاسخ مى گوييم: خواست تا از زبان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فهمانده باشد كه اگر مأمور شده خداى تعالى را رب خود بگيرد، براى اين بود كه پروردگار هم رب او است و هم رب همه عالم، نه اينكه تنها رب او باشد، همانطور كه چه بسا بعضى از مشركين به تنهايى براى خود بتى انتخاب مى كردند، غير آن بتى كه ديگران داشتند، و اگر رب گرفتن خداى تعالى از ناحيه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از اين باب باشد، و يا حداقل كسى چنين احتمالى را بدهد، ديگر آن جناب نمى تواند مردم را به سوى توحيد دعوت كند، چون مردم در پاسخش مى گويند: خيلى خوب خداى تعالى رب تو باشد، رب ما هم رب ما باشد. 🔸نكته ديگرى كه در آوردن جمله (رب المشرق و المغرب ) هست اين است كه چون اين جمله به معناى (رب همه عالم ) است، در نتيجه زمينه چينى مى شود براى جمله بعدى كه مى فرمايد (لا اله الا هو) و آن را تعليل مى كند، و مى فهماند اگر مى گويم معبودى جز خدا نيست، براى اين است كه الوهيت و معبوديت از فروع ربوبيت است، و ربوبيت عبارت است از مالكيت و تدبير، كه مكرر بيانش گذشت، و چون رب همه عالم خداست پس جز او هم معبودى نيست. 🔰فاتخذه وكيلا 🔸يعنى خدا را در همه امورت وكيل بگير، و وكيل گرفتن به اين معناست كه انسان غير خودش را در جاى خود بنشاند، به طورى كه اراده او به جاى اراده آدمى كار كند، و عمل او هم عمل خود آدمى باشد، پس اينكه انسان خداى تعالى را وكيل بگيرد، به اين است كه آدمى تمامى امور را از آن خدا و به دست او بداند، اما در امور خارجى و حوادث عالم، به اينكه نه براى خودش و نه براى هيچ يك از اسباب ظاهرى استقلال در تأثير قائل نباشد، چون در عالم وجود، هيچ موثرى (به حقيقت معناى تأثير ) به جز خدا وجود ندارد، و در نتيجه داشتن چنين اعتقادى، در احوال مختلف رضايت و خشم و مسرت و تاسف و غيره ، دل به هيچ سببى نبندد، بلكه در مقاصد و آرزوهايش متوسل به آن سببى شود كه خداى تعالى معرفى كرده، آن هم نه به طورى كه براى آن سبب استقلال در تأثير قائل باشد و بدان مطمئن گردد بلكه ظفر يافتن به مطلوب را از خدا بداند، تا هر چه خدا برايش صلاح دانست اختيار كند. و در امورى كه ارتباط به عمل او دارد و خلاصه در وظايف عمليش در عبادات و معاملاتش ، اراده خود را تابع اراده تشريعى خدا كند، در نتيجه طبق اراده او و مطابق قوانين او عمل كند. 🔸اينجاست كه روشن مى شود جمله (فاتخذه وكيلا) چگونه با جمله و (اذكر اسم ربك ...) و اوامر تشريعى قبل از آن ارتباط پيدا مى كند، و چگونه با مطالب بعد يعنى جمله و و جمله جمله مرتبط مى شود. __________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ ذَرْنى وَ المُْكَذِّبِينَ أُولى النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلاً1⃣1⃣ 🔸اين آيه تهديد كفار است، وقتى مى گوييم: (دعنى و فلانا - و يا - ذرنى و فلانا)، معنايش اين است كه بين من و او حائل مشو، و بگذار تا از او انتقام بگيرم. و مراد از (مكذبين صاحبان نعمت )، همان كفارى است كه در آيه قبلى نامشان برده شد، و يا حداقل روساى آنان است، و اگر در توصيف آنان بين صفت و صفت (اولى النعمه ) جمع كرد براى اين بود كه اشاره كند به علت آن تهديدى كه متوجه ايشان كرد، چون تكذيب دعوت الهى از ناحيه افراد متنعم ،كفران نعمت اوست، و جزاى كفرانگرى سلب نعمت و تبديل آن به نقمت است. 🔸و مراد از اينكه فرمود (اندكى مهلتشان بده )، زمانى اندك است، يعنى همان زمان اندكى كه در زمين زندگى مى كنند، و براى زمانى بى انتها به سوى پروردگارشان بر مى گردند، و حساب و جزا مى بينند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود:(انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا)،( کفار قیامت را دور می بینند و ما آن را نزدیک می بینم) و نيز فرموده : (متاع قليل ثم ماويهم جهنم و بئس المهاد).(دنیا متاعی است قلیل، سپس جهنم مأوای ایشان است،که چه بد بستری است) 🔸اين آيه به ظاهرش عام است ، ولى بعضى گفته اند: منظور تهديد ايشان به واقعه بدر است . ولى آيه هيچ ظهورى در آن ندارد. و در اين آيه التفاتى از غيبت به تكلم بكار رفته، و شايد وجه آن تشديد همان تهديد باشد، چون خداى سبحان با گفتن ذرنى تهديد را به خودش نسبت مى دهد. و آنگاه التفاتى ديگر به كار مى برد. و آن اين است كه سياق متكلم وحده (ذرنى ) را به سياق متكلم مع الغير (ان لدينا) بر مى گرداند، تا عظمت خود را به رخ آنان بكشد. __________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a