🌺 تفسیر آیه2⃣2⃣ سوره #الجن از تفسير شریف المیزان
🔰قل انى لن يجيرنى من اللّه حد و لن اجد من دونه ملتحدا2⃣2⃣
🔰الا بلاغا من اللّه و رسالاته....3⃣2⃣
🔸فعل #يجيرنى از مصدر #اجاره است، كه به معناى دادن جوار (پناه و همسايگى ) است، و حكم جوار دادن اين است كه جوار دهنده بايد از پناهنده خود حمايت كند، و جلو هر كسى را كه بخواهد به او آسيب رساند بگيرد، و ظاهرا كلمه #ملتحد اسم مكان و به معناى محلى باشد كه شخص مورد آسيب خود را به آن محل كنار بكشد، تا از شرى كه متوجه او است ايمان بماند. ولى بعضى گفته اند: اين كلمه به معناى محل دخول است، و جمله من دونه متعلق به اين كلمه، و به منزله قيدى توضيحى براى آن است، و ضمير در آن به خداى تعالى بر مى گردد، و كلمه (بلاغرر الحكم،صفحه) به معناى تبليغ است.
🔸و استثناى #الا_بلاغا استثنا از كلمه #ملتحدا است، و جمله #من_الله متع لق است به مقدر، و تقدير آن (كائنا من الله) است، هر چند كه شايد به ذهن برسد كه متعلق به كلمه #بلاغا باشد، ولى نمى تواند متعلق به آن باشد، براى اينكه ماده بلاغ اگر بخواهد متعدى شود با حرف #عن متعدى مى شود نه با حرف من، و به همين جهت است كه بعضى از همانهايى كه #من_الله را متعلق به #بلاغا دانسته اند گفته اند: كلمه #من در اينجا به معناى #عن است، و معناى جمله به هر حال اين است كه: من تفاوتى با شما ندارم، به جز تبليغ اسما و صفاتى كه خدا داراى آن است.
🔸و در باره كلمه #و_رسالاته بعضى گفته اند: عطف است بر كلمه #بلاغا، و تقدير كلام (الا بلاغا من اللّه و الا رسالاته) است. بعضى ديگر گفته اند: عطف است بر كلمه جلاله #الله، و كلمه #من به معناى #عن است، و معناى جمله (الا بلاغا عن اللّه و عن رسالاته) است.
و در باره اينكه كلمه #الا بلاغ و رسالات را از چه چيزى استثناء مى كند قولى ديگر هست، و آن اين است كه : مستثنى منه مفعول جمله #لا_املك است، و معناى آيه اين است كه من براى شما نه مالك ضررى هستم و نه رشد، تنها چيزى را كه مالك هستم بلاغ از خدا و رسالات او است. ليكن يك مطلب در آيه هست كه اين توجيه را بعيد مى سازد، و آن اين است كه اگر اينطور بود ديگر نمى بايست جمله (لن يجيرنى من اللّه احد...) - كه كلامى از نو و استينافى است - بين مستثنى و مستثنى منه فاصله شود، و از اينكه مى بينيم فاصله شده مى فهميم كه مستثنى منه ضرا و رشدا نيست.
🔸و معناى دو آيه بنابر آنچه ما گفتيم اين است : بگو احدى نيست كه مرا از عذاب خدا پناه دهد و من بدون او هيچ ملتحد و مكانى كه بتوان به آنجا پناه برد نمى يابم الا تبليغ از او يعنى الا اينكه آنچه دستورم داده امتثال كنم و به شما برسانم و آن دستور اين است كه اسما و صفاتش را براى شما بيان كنم. و الا اينكه رسالتهايى را كه درباره شرايع دين دارد به شما برسانم.
___________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰سأَلَ سائلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ1⃣
🔸كلمه #سوال هم به معناى طلب و هم به معناى دعا است، و به همين جهت با حرف #باء متعدى شده، نظير آيه (يدعون فيها بكل فاكهه امنين .) # دخان_۵۵ و بعضى گفته اند: فعل #ساءل در خصوص اين آيه متضمن معناى اهتمام و اعتنا بوده، و بدين جهت با حرف #باء متعدى شده، و معنايش (درخواست و اعتناء كرد به عذاب واقع ) مى باشد.
🔸بعضى ديگر گفته اند: اصلا حرف #باء در اينجا زيادى است، و تنها به منظور تأكيد آورده شده. ولى برگشت همه اين وجوه به يك معنا است، و آن عبارت است از درخواست عذاب از خدا از در كفر و طغيان.
🔸بعضى ديگر گفته اند: حرف باء در اينجا به معناى #عن :از است ، همچنان كه در جمله (فاساءل به خبيرا)(از او بپرس که خبیر است) #فرقان_۵۹ ، به اين معنا آمده. ولى اين وجه درست نيست، چون در آيه سوره فرقان هم به معناى #عن نيست، علاوه بر اين سياق آيات بعدى و مخصوصا آيه (فاصبر صبرا جميلا) با سؤ ال به معناى استفسار و خبرگيرى نمى سازد.
🔸پس آيه شريفه درخواست عذاب را از بعضى از كفار حكايت مى كند، نه خبرگيرى از آن را، و عذاب درخواست شده را به اوصافى وصف كرده كه به نوعى تهكم و تحقير بر اجابت دعا دلالت دارد، و آن وصف #واقع و وصف (ليس له دافع ) است، و معنايش اين است كه سائلى از كفار عذابى را از خدا درخواست كرد كه مخصوص كافران است، و به زودى به آنان مى رسد، و قطعا بر آنان واقع مى شود، و دافعى برايش ندارند، خلاصه چه درخواست بكنند و چه نكنند واقع شدنى است، پس همين كلمه #واقع در آيه جوابى است تحقيرآميز، و اجابتى است نسبت به درخواست سائل.
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیات 8⃣و 9⃣سوره #الذاریات از تفسير شریف المیزان
🔰انكم لفى قول مختلف8⃣
🔰 يوفك عنه من افك9⃣
🔸قول مختلف سخن متناقضى را گويند كه ابعاضش با يكديگر نسازد، و يكديگر را تكذيب كنند. و از آنجايى كه زمينه كلام اثبات صدق قرآن و يا دعوت و يا صدق گفتار آن جناب در وعـده هـايـى اسـت كـه از مسأله بـعـث و جـزاء مـى دهـد، نـاگـزيـر مـراد از قـول مـخـتـلف - البـتـه ايـن كـه مـى گـوييم قطعى نيست ليكن از احتمالات ديگر به ذهن نزديك تر است - سخنان مختلفى است كه كفار به منظور انكار آنچه قرآن اثبات مى كند مى زدند، اينك فهرستى از سخنان ايشان:
1- مى گفتند: اين كتاب سحر است، و آورنده اش ساحر.
2- مى گفتند: جن به او صدمه زده و ديوانه اش كرده.
3- مـى گـفـتـنـد: القـاءهـاى شـيـطـانـهـاى جـنـى اسـت و خـود او مـردى كـاهـن و رمال است.
4- اين كتاب شعر و آورنده اش شاعر است.
5- مى گفتند: دروغهايى است كه به خدا مى بندد.
6- مى گفتند: فردى از بشر او را درس مى دهد.
7- هـمـه ايـنها كه مى گويد خرافات كهنه اى است كه از جايى پيدا كرده، و از روى آن نوشته است.
(يـوفـك عـنـه مـن افـك ) - كـلمـه #افـك به معناى صرف و منحرف كردن است. و ضـمـيـر #عـنـه بـه كـتـاب بـرمـى گـردد، امـا از ايـن جـهـت كـه مـشتمل بر وعده به آمدن قيامت، و اثبات جزاء است. و معنايش اين است كه: منحرف مى شود از قـرآن هـر كـس كـه مـنـحـرف مـى شـود. و بـعـضـى ضـمـيـر عـنـه را بـه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله وسلّم برگردانيده، گفته اند: معناى جمله اين است كه مـنـحـرف مـى شـود از ايـمـان بـه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله وسلّم هر كس كه مى شـود. ولى خـوانـنـده مـحـترم توجه دارد كه معناى قبلى با سياق موافقتر است، هر چند كه برگشت هر دو به يك معنا است.
وجوه مختلف در معناى جمله: (يؤفك عنه من افك)
و از بـعـضى از مفسرين حكايت شده كه گفته اند: ضمير #عنه به كلمه (ما توعدون) و يـا بـه #ديـن بـرمـى گـردد زيـرا خـداى تـعـالى اول سـوگـنـد خـورد بـه #ذاريـات و آن چـند چيز ديگر كه بعث و جزاء حق است، سپس سـوگـند خورد به آسمان كه كفار در باره وقوع بعث در قولى مختلف هستند، بعضى شك دارنـد و بعضى منكرند، آنگاه مى فرمايد منحرف مى شوند از اقرار به امر قيامت و جزاء، اشـخـاصـى كه به دست ديگران منحرف شده اند. و اين وجه هم قريب به همان وجه سابق است.
و از بـعـضـى ديـگـر حـكـايـت شـده كـه گـفـتـه انـد: ضـمـيـر در #عـنـه بـه قول مختلف بر مى گردد، و كلمه #عن تعليل را مى رساند، همچنان كه در آيه (و ما نحن بتاركى الهتنا عن قولك) علت را افاده مى كند، و در نتيجه جمله مورد بحث صفتى مى شود براى قول، و معنايش اين است كه : شما در قولى مختلف هستيد، قولى انحرافى كه به سبب اشخاص منحرف كننده، انحرافى شده است. و اين وجه خوبى است.
بـعـضـى ديگر گفته اند: ضمير در #انكم به مسلمان و كافر، هر دو برمى گردد، و در نتيجه منظور از قول مختلف قول مسلمين است كه مى گويند بعث و جزاء واقع شدنى است، و قـول كـفـار اين است كه مى گويند: واقع شدنى نيست. و شايد سياق آيه با اين وجه خـيـلى سـازگـار نباشد. و بعضى ديگر وجوهى ديگر ذكر كرده اند، كه خيلى بى اساس است و فايده اى در نقل آنها نيست
_________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر قسمتی از آیه 8⃣1⃣سوره #الفتح از تفسير شریف المیزان
🔰لقد رضى اللّه عن المؤمنين اذ يبايعونك تحت الشجره....8⃣1⃣
🔸 #رضـايـت حـالتـى اسـت كـه در بـرخـورد با هر چيز ملايم عارض بر نفس انسان مى شـود، و آن را مـى پـذيـرد و از خـود دور نـمـى كـنـد. در مـقـابل رضايت، كلمه #سخط قرار دارد، و اين دو كلمه وقتى به خداى سبحان (كه نه نـفـس دارد و نـه دل ) نـسبت داده مى شود مراد از آن ثواب و عقاب او خواهد بود، پس رضاى خدا به معناى ثواب دادن و پاداش نيك دادن است، نه آن هيئتى كه حادث و عارضى بر نفس اسـت، چـون خـداى تـعـالى مـحـال اسـت در معرض حوادث قرار گيرد. از اينجا اين را هم مى فهميم كه رضايت و سخط از صفات فعل خدايند، نه از صفات ذات او.
و كـلمـه رضـا - بـه طـورى كـه گـفـتـه انـد - هـم بـه خـودى خـود مـتـعـدى مـى شـود و مفعول مى گيرد، و هم با حرف #عن. چيزى كه هست اگر به خودى خود متعدى نشود ممكن اسـت مـفـعـولش، هـم ذات باشد مثل اينكه بگويى (رضيت زيدا از زيد خوشنودم)، و هم مـمـكـن اسـت مـعـنـا بـاشـد مـثـل ايـنـكـه بگويى (رضيت اماره زيد من از امارت و رهبرى زيد خـوشـنـودم) هـمـان طـور كه خداوند فرموده: (و رضيت لكم الاسلام دينا). و اگر با حـرف #عـن مـتـعـدى شـود مـفـعولش تنها ذات خواهد بود همان طور كه خداوند فرموده: (رضـى اللّه عـنهم و رضوا عنه). و اگر با حرف #باء متعدى شود مفعولش تنها معنا خواهد بود مثل اين قول خداوند: (ارضيتم بالحيوه الدنيا من الاخره ).
و چـون هـمـان طـور كـه گـفـتـيـم رضـايـت خـدا صـفـت فـعـل او و بـه مـعـنـاى ثـواب و جـزاء اسـت، و جـزاء هـمـواره در مقابل عمل قرار مى گيرد نه در مقابل ذات در نتيجه هر جا ديديم كه رضايت خدا به ذاتى نسبت داده شده، و با حرف #عن متعدى گشته، همانطور كه در آيه (لقد رضى اللّه عـن المؤمنـيـن ) ايـن طـور اسـتعمال شده، بايد بگوييم نوعى عنايت باعث شده كه كلمه #رضا با حرف #عن متعدى شود و آن عنايت اين است كه بيعت گرفتن را كه متعلق رضـا اسـت ظـرف گـرفته براى رضا، و ديگر چاره اى جز اين نبوده كه رضا متعلق به خود مؤمنين شود.
پس جمله (لقد رضى اللّه عن المؤمنين اذ يبايعونك تحت الشجره) از ثواب و پاداشى خبر مى دهد كه خداى تعالى در مقابل بيعتشان در زير درخت به ايشان ارزانى داشته.
و بـيـعـت حـديـبـيـه در زيـر درخـتـى به نام سمره واقع شد، و همه مومنينى كه با آن جناب بـودنـد بـيـعـت كـردند. از اينجا معلوم مى شود كه ظرف (اذ يبايعونك) متعلق است به رضايت در جمله (لقد رضى) و لام در اين جمله لام سوگند است.
_________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a