🌺 تفسیر آیه🔟 سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰وَ لا يَسئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً🔟
🔸كلمه #حميم به معناى خويشاوند نزديكى است كه انسان اهتمام به امر او داشته و برايش دلسوزى بكند، و اين جمله اشاره است به سختى روز قيامت، به طورى كه هر انسانى در آن روز آنقدر مشغول به خويشتن است كه به كلى نزديكان خود را از ياد مى برد، به طورى كه هيچ حميمى از حال حميم خود نمى پرسد.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
💎 #معرفی_یک_کانال_ناب
🗝شرح احوالات، کرامات، #علامه_طباطبایی_ره در کانال اختصاصی آن عارف و فیلسوف بزرگ قرن بخوانید.
🔰آدرس کانال⏬⏬
https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🌺 تفسیر آیه1⃣1⃣تا4⃣1⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰یبصرونهم یوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِى مِنْ عَذَابِ يَوْمِئذِ بِبَنِيهِ 1⃣1⃣
🔰وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ2⃣1⃣
🔰 وَ فَصِيلَتِهِ الَّتى تُئْوِيهِ3⃣1⃣
🔰 وَ مَن فى الاَرْضِ جَمِيعاً ثمَّ يُنجِيهِ4⃣1⃣
🔸ضمير جمع در #يبصرون و ضمير جمع #هم هر دو به حميم ها بر مى گردد، خواهى گفت جمع حميم كه أحماء باشد قبلا در كلام نيامده بود تا ضمير جمه به آن برگردد؟ مى گوييم : آرى، ليكن سياق آن را مى فهماند، و مصدر #تبصير كه فعل #يبصر از آن مشتق است، به معناى نشان دادن و روشن گرى است، و معناى جمله مورد بحث اين است كه خويشاوند هر كسى را به او نشان مى دهند، ولى او به خاطر گرفتاريهاى خودش احوالى از آنان نمى پرسند.
🔸و جمله مورد بحث جمله اى است از نو و در معناى جواب است از سؤالى مقدر گويى وقتى گفته شد: (هيچ حميمى از حال حميم خود نمى پرسد)، شخصى پرسيده: مگر انسان آن روز خويشاوند خود را مى بيند؟ جواب مى دهد: #يبصرونهم، ممكن هم هست اين جمله صفت #حميما باشد، آن وقت معنا چنين مى شود: (هيچ حميمى از حال حميمى كه نشانش مى دهند نمى پرسد)
🔸و يكى از تفسيرهاى بسيار خنک كلام بعضى از مفسرين است كه گفته اند: معناى جمله #يبصرونهم اين است كه ملائكه كفار را نشان مى دهند.
🔸 و نيز كلام بعضى ديگر كه گفته اند: مؤمنين دشمنان كافر خود را نشان مى دهند كه چگونه در عذاب شكنجه مى شوند و آن وقت به ايشان زخم زبان مى زنند و همچنين كلام بعضى ديگر كه گفته اند پيروان ضلالت پيشوايان ضلالت را نشان مى دهند كه اينها رؤساى ما بودند.
🔸همه اين وجوه باطل است، چون دليلى بر آنها نيست.
🔸در مجمع البيان گفته: مصدر #مودت كه فعل #يود از آن مشتق است، هم به معناى آرزو مى آيد و هم به معناى محبت، هم گفته مى شود (وددت الشى ء : من آرزومند فلان چيزم ) و هم گفته مى شود: (وددت الشى ء :من فلان چيز را دوست مى دارم )، و گاهى در يك مورد هر دو معنا را مى دهد. و ممكن است استعمالش در معناى آرزو از باب تضمين باشد، يعنى به طور ضمنى بر آن دلالت كند.
🔸و در معناى #يفتدى گفته: #افتداء كه مصدر آن است به معناى اين است كه مثلا اگر ضررى متوجه جان خودت و يا شخصى ديگر شده چيزى را فداى او كنى، و آن ضرر را با آن بدل و عوض برگردانى .
🔸 و در معناى كلمه #فصيله گفته است وقتى از يك قبيله كه همه در جد بزرگ مشتركند، يك تيره جدا شود، و جدى اختصاصى و جداگانه براى خود قائل شود، آن تيره را فصيله از آن قبيله مى گويند و بعضى ديگر گفته اند: #فصيله به معناى عشيره نزديكى است كه از يك قبيله جدا شده باشد، نظير پدران نزديك و عموهاى نزديك .
🔸و سياق اين آيات سياق اعراض و ترقى نسبت به جمله (و لا يسئل حميم حميما) است،
🔸در نتيجه چنين معنا مى دهد كه مجرم به خاطر جرمش آنقدر عذابش شديد مى شود كه آرزو مى كند اى كاش مى توانست نزديكترين اقارب، و گرامى ترين عزيزان خود مثلا فرزندان و برادران و فصيله خود را قربان خود مى كرد، و بلكه تمامى انسانهاى روى زمين را - اگر اختيارشان به دست او بود - مى داد و عذاب را از خود دور مى كرد، و معلوم است كسى كه از شدت عذاب حاضر است عزيزان خود را فداى خود كند، ديگر كى احوال آنان را مى پرسد.
🔸و معناى آيه اين است كه (يود المجرم ) گنهكار آرزو مى كند - حال چه مسلمان گنهكار و چه كافر - كه اى كاش مى توانست قربانى خود مى كرد، و در مقابل برداشتن عذاب از خودش - اين جمله قائم مقام مفعول #يود است - #بنيه فرزندان خود را كه محبوب ترين مردم نزد او است، و #صاحبته و رفيق خود را كه همواره با او انس مى ورزيد و دوستش مى داشت، و چه بسا بر پدر و مادر خود مقدمش مى داشت و #اخيه و برادر خود را كه پشت و پناهش بود، #وفصيلته كه عشيره نزديك او بودند، (التى توويه )، و او را از خود و متصل به خود مى دانستند، (و من فى الارض جميعا)، و همه انسانهاى روى زمين را فداى خود مى كرد، #ثم ينجيه در نتيجه اين عوض دادن او را از عذاب نجات مى داد.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣1⃣تا8⃣1⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰كلا إِنهَا لَظى 5⃣1⃣
🔰نَزَّاعَةً لِّلشوَى 6⃣1⃣
🔰تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلى 7⃣1⃣
🔰وَ جَمَعَ فَأَوْعَى8⃣1⃣
🔸كلمه #كلا به معناى ردع و زير بار نرفتن است و ضمير آنها به جهنم و يا به آتش بر مى گردد، و اگر آتش را #لظى خوانده، براى اين است كه اندرون را كباب مى كند و شعله ور مى سازد، و كلمه #نزاعه اسم مبالغه از نزع - كندن - است، و كلمه #شوى به معناى اطراف بدن از قبيل دست و پا و امثال آن است، وقتى گفته مى شود: (رماه فاشواه ) معنايش اين است كه او را پرت كرد و دست و پايش را خرد ساخت. اين گفتار راغب بود.
و كلمه #ايعاء كه مصدر (اوعى ) است وقتى در مورد مال استعمال مى شود، به معناى نگهدارى آن در وعاء - ظرف - است.
🔸پس اينكه فرمود: #كلا، خواست آرزوى نجات از عذاب به وسيله دادن فداء را رد كند، و در بيان علت اين رد فرموده : #انهالظى و حاصل اين تعليل اين است كه جهنم آتشى است شعله ور، كه اعضاء و جوارح واردين خود را مى سوزاند، كار آن اين است كه مجرمين را مى طلبد تا عذابشان كند، پس با فديه دادن از مجرمين بر نمى گردد، حال آن فديه هر چه مى خواهد باشد.
🔸بنابراين، معناى جمله (انها لظى ) اين است كه : دوزخ آتشى است كه صفتش اشتعال است،
و ممكن نيست صفت خود را از دست داده خمود و خاموش گردد، و معناى #نزاعه للشوى اين است كه صفت ديگر آن سوزاندن اندام هاى دوزخيان است، و هرگز اثرش در مورد هيچ كسى كه در آن معذب است باطل نمى شود.
🔸(تدعوا من ادبر و تولى و جمع فاوعى ) - يعنى آتش دوزخ كسانى را مى طلبد كه به دعوت الهى كه آنان را به ايمان به خدا و عبادت او دعوت مى كرد پشت كردند، و به جاى آن اموال را جمع نموده، در گنجينه ها نگهدارى مى نمودند، و در راه خدا به سائل و محروم نمى دادند، و اين معنا آن معنايى است كه با سياق استثناى بعدى كه مى فرمايد (الا المصلين ... و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم ) تناسب دارد.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روایتی
🔸در مجمع البيان مى گويد: سيد ابو احمد براى ما حديث كرد كه حاكم ابو القاسم حسكانى برايم حديثى با ذكر سند از جعفر بن محمد الصادق از پدران بزرگوارش (عليهم السلام ) نقل كرد كه فرمودند: بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) على (عليه السلام ) را به خلافت نصب كرد و فرمود: (من كنت مولاه فعلى مولاه :هر كه من مولاى او هستم على مولاى او است )، خبر به شهرهاى عرب رسيد از آن جمله خبر به گوش نعمان بن حارث فهرى رسيد، از ديار خود حركت نموده به نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مشرف شد و عرضه داشت : به ما دستور دادى كه به (لا اله الا الله ) اعتراف كنيم، و نيز به اينكه تو رسول خدايى شهادت دهيم، و دستور دادى جهاد كنيم، حج بجاى آوريم، روزه بگيريم، نماز بخوانيم، و ما هم قبول كرديم، آيا به اين مقدار راضى نشدى تا اينكه اين پسر را به خلافت نصب نموده گفتى: (من كنت مولاه فعلى مولاه )حال بگو بدانم اين از ناحيه خودت بود و يا از ناحيه خداى تعالى ؟ فرمود: به آن خدايى سوگند كه به جز او معبودى نيست، اين دستور از ناحيه خدا بود.
🔸نعمان بن حارث برگشت، در حالى كه مى گفت : (بار الها اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو است پس سنگى از آسمان بر سر ما ببار) همينكه سخنش تمام شد خداى تعالى با سنگى آسمانى بر سرش كوبيد و او را در جا كشت، و اين آيه را نازل فرمود: (سال سائل بعذاب واقع ).
🔸مولف: اين معنا به چند طريق از طرق شيعه نيز نقل شده ، و بعضى از علما آن را رد كرده اند كه حديثى جعلى است، چون سوره #معارج در مكه نازل شده. ولى خواننده عزيز توجه نمود كه گفتيم در مكى بودن اين سوره اشكال است.
🔸و در الدر المنثور است كه فاريابى، عبد بن حميد، نسائى، ابن ابى حاتم، حاكم (وى حديث را صحيح دانسته ) و ابن مردويه، همگى از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير جمله (سال سائل ) گفته است: سائل نضر بن حارث بود كه گفت: (بار الها اگر خلافت على حق و از ناحيه تو است سنگى از آسمان بر سر ما ببار).
🔸و نيز در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم از سدى روايت كرده كه در تفسير (سال سائل ) گفته: اين آيه در مكه درباره نضر بن حارث نازل شده، كه گفته بود: بارالها اگر اين همان حقى است كه از ناحيه تو نازل شده ...، و عذاب وى در روز جنگ بدر واقع شد.
🔸مؤلف: اين معنا از غير سدى نيز روايت شده . و در بعضى از روايتشان آمده كه : گوينده (بارالها اگر اين حق و از ناحيه تو است ...) حارث بن علقمه بوده كه مردى از عبد الدار بود.
🔸و در بعضى ديگر آمده كه سائل عذاب ابوجهل بن هشام بوده كه در روز جنگ بدر درخواست آن را كرد. و لازمه اين حديث آن است كه سوره معارج در مدينه نازل شده باشد، و اين با آنچه كه در اين احاديث آمده كه در مكه نازل شده مغايرت دارد و به هر حال سوره بعد از سخن آن گوينده كه گفت : (بارالها اگر اين همانا حق و از ناحيه تو است ...) نازل شده، و ما در سابق در باره سياق آيه سخن گفتيم.
🔸و در امالى شيخ به سندى كه به امام صادق (عليه السلام ) رسانده از آن جناب نقل كرده كه فرمود: آگاه باشيد و به حساب كشى از نفس خود بپردازيد، قبل از اينكه خداى تعالى از شما حساب بكشد براى اينكه در قيامت پنجاه موقف است، هر موقفى مثل هزار سال از سالهاى دنيا است، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: (فى يوم كان مقداره خمسين الف سنه ).
🔸مؤلف : اين معنا در روضه كافى هم از حفص بن غياث از آن جناب نقل شده.
🔸و در مجمع البيان است كه ابو سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: شخصى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) پرسيد: بلندى روز قيامت چقدر است ؟ فرمود به آن خدايى كه جان محمد به دست اوست براى مرد آنقدر سبك است كه به قدر يك نماز واجبى كه در دنيا بخواند بيشتر طول نمى كشد.
🔸مؤلف: اين روايت را الدر المنثور هم از عده اى از كتب حديث از ابو سعيد از آن جناب نقل كرده.
🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه (يوم تكون السماء كالمهل ) مى گويد: مهل به معناى قلع و مس آب شده است، آن روز آسمان نيز اينطور ذوب مى شود.
🔸و در همان كتاب در روايت ابى الجارود از امام باقر (عليه السلام ) آمده كه در معانى جمله #يبصرونهم مى فرمود: يعنى با اينكه دوستان ايشان را معرفى مى كنند (كه اين فلان رفيق تو است ) با اين حال احوال يكديگر را نمى پرسند.
🔸ودر همان كتاب در تفسير جمله (نزاعه للشوى ) فرمود: چشم او را مى كند و رويش را سياه مى كند
و باز همان كتاب در تفسير (تدعوا من ادبر و تولى ) فرمود: يعنى تو او را به سوى ايمان مى كشانى و او مى گريزد
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات 9⃣1⃣تا5⃣3⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰ترجمه آیات
🔸آرى انسان به منظور رسيدنش به كمال حريص خلق شده9⃣1⃣
🔸و نيز اينطور خلق شده كه در برابر شر به جزع در مى آيد0⃣2⃣
🔸و از رساندن خير به ديگران دريغ مى نمايد 1⃣2⃣
🔸مگر نمازگزاران2⃣2⃣
🔸كه بر اين كار خود مداومت دارند 3⃣2⃣
🔸(و حرص خود را در راه بندگى خدا به كار مى برند ) و كسانى كه در اموالشان حقى معلوم4⃣2⃣
🔸براى سائل و محروم است5⃣2⃣
🔸و كسانى روز جزا را همواره تصديق مى كنند6⃣2⃣
🔸و كسانى كه از عذاب پروردگارشان دلواپسند7⃣2⃣
🔸چون هيچ كس از عذاب پروردگارش ايمن نيست8⃣2⃣
🔸و كسانى كه شهوت خود را حفظ مى كنند9⃣2⃣
🔸مگر در مورد همسران و كنيزان خود كه به خاطر به كار بردن نيروى شهوت در آن موارد ملامت نمى شوند 0⃣3⃣
🔸پس اگر كسى براى اطفاى شهوت به دنبال غير آنچه ياد شد باشد چنين كسانى تجاوزگرند 1⃣3⃣.
🔸و كسانى كه امانتها و پيمان خود را محترم مى شمارند 2⃣3⃣
🔸و كسانى كه پاى شهادتهاى خود مى ايستند3⃣3⃣
🔸و كسانى كه بر نماز خود محافظت دارند ۳۴
🔸چنين كسانند كه در باغهاى بهشت مورد احترامند۳۵
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات9⃣1⃣ الی5⃣3⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰بیان آیات
🔸اين آيات به اولين سبب و انگيزه اى كه انسان را به رذيله اعراض از ياد خدا و به جمع اموال و گنجينه كردن آن و در آخر دچار آتش خالد شدن وا مى دارد اشاره مى كند، آتشى كه فرمود: (لظى نزاعه للشوى . و آن سبب عبارت است از حالتى در انسان به نام هلع - شدت حرص كه حكمت الهى اقتضاكرد آدمى را به اين صفت بيافريند، تا به وسيله اين صفت به آنچه مايه خير و سعادتش مى باشد هدايت شود، چيزى كه هست اين خود انسان است كه اين مايه سعادت خود را مايه بدبختى خود مى سازد، و به جاى اينكه در راه سعادت خود صرف كند، در راه بدبختى خود صرف مى كند، و همين مايه سعادت خويش را مايه هلاكت دائمى خود مى كند، مگر كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كنند، كه در جنات از عزت و احترام برخوردارند.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات 9⃣1⃣تا1⃣2⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰إِنَّ الانسنَ خُلِقَ هَلُوعاً 9⃣1⃣
🔰إِذَا مَسهُ الشرُّ جَزُوعاً 0⃣2⃣
🔰وَ إِذَا مَسهُ الخَْيرُ مَنُوعاً1⃣2⃣
🔸كلمه #هلوع صفتى است كه از مصدر (هاء_لام_ عین ) - به فتحه هاء و لام - كه به معناى شدت حرص است اشتقاق يافته و نيز گفته اند كه اين كلمه را دو آيه بعد تفسير كرده چ، پس هلوع كسى است كه هنگام برخورد با ناملايمات بسيار جزع مى كند، و چون به خيرى مى رسد از انفاق به ديگران خوددارى مى كند. و به نظر ما اين وجه بسيار وجه خوبى است و سياق آيه هم با آن مناسب است، چون از سياق دو جمله (اذا مسه الشر جزوعا) و (اذا مسه الخير منوعا)
پيداست كه مى خواهد هلوع را معناكند.
🔸از نظر اعتبار عقلى هم هلوع چنين كسى است، چون آن حرصى كه جبلى انسان است حرص بر هر چيزى نيست، كه چه خير باشد و چه شر، چه نافع باشد و چه ضار نسبت به آن حرص بورزد، بلكه تنها حريص بر خير و نافع است، آن هم نه هر خير و نافعى، بلكه خير و نافعى كه براى خودش و در رابطه با او خير باشد، و لازمه اين حرص اين است كه در هنگام برخورد با شر مضطرب و متزلزل گردد، چون شر خلاف خير است، و اضطراب هم خلاف حرص. و نيز لازمه اين حرص آن است كه وقتى به خيرى رسيد خود را بر ديگران مقدم داشته، از دادن آن به ديگران امتناع بورزد، مگر در جايى كه اگر كاسه اى مى دهد قدح بگيرد؛ پس جزع در هنگام برخورد با شر و منع از خير در هنگام رسيدن به آن از لوازم هلع و شدت حرص است.
🔸و اين هلع كه انسان مجبول بر آن است - و خود از فروع حب ذات است - به خودى خود از رذائل اخلاقى نيست و چطور مى تواند صفت مذموم باشد با اينكه تنها وسيله اى است كه انسان را دعوت مى كند به اينكه خود را به سعادت و كمال وجودش برساند، پس حرص به خودى خود بد نيست، وقتى بد مى شود كه انسان آن را بد كند و درست تدبير نكند، در هر جا كه پيش آمد مصرف كند، چه سزاوار باشد و چه نباشد، چه حق باشد و چه غير حق، و اين انحراف در ساير صفات انسانى نيز هست، هر صفت نفسانى اگر در حد اعتدال نگاه داشته شود فضيلت است، و اگر به طرف افراط و يا تفريط منحرف گردد، رذيله و مذموم مى شود.
🔸پس انسان در بدو پيدايشش در حالى كه طفل است هر آنچه كه برايش خير و يا شر است مى بيند، و با آن غرائز عاطفى كه مجهز به آن شده خير و شر خود را تشخيص مى دهد، و مى فهمد كه چه چيزى را دوست مى دارد و قواى درونيش اشتهاى آن را دارد، اما بدون اينكه براى آن چيز حد و اندازه اى قائل باشد. و وقتى به درد و يا مكروهى بر مى خورد دچار جزع مى شود، و چون كسى مى خواهد مزاحمش شود، به هر طريقى كه بتواند و لو به گريه و فرياد از تجاوز او جلو گيرى مى كند.
كودك همچنان بر اين حال هست تا به حد رشد و عقل برسد و حق و باطل و خير و شر را تشخيص داده و به آنچه درك مى كند اعتراف نمايد، در اين هنگام است كه بسيارى از حق و باطلها و خير و شرها در نظرش بر عكس مى شود، يعنى بسيارى از امورى كه به نظرش حق بود، باطل و باطلها حق مى شود.
🔸حال اگر در همان اوان بخواهد نسبت به حق و باطلهاى دوران كودكيش كه مصادر همه آنها هواى نفس و اشتهاى دلش بود، پافشارى كند و زير بار احكام عقلش در تعيين حق و باطلها نرود، خداى تعالى بر دلش مهر مى زند، در نتيجه به هيچ حقى بر نمى خورد مگر آنكه آن را باطل مى انگارد، و به هيچ صاحب حقى بر نمى خورد مگر آنكه به حقش ستم مى كند، و اما اگر عنايت الهى او را دريابد، همه غرائز او و از آن جمله حرصش به جاى حرص بر هواى نفس، حرص بر حق طلبى مى شود، چنين كسى ديگر در برابر هيچ حقى استكبار نمى ورزد و هيچ صاحب حقى را از حقش منع نمى كند.
🔸پس هر انسانى در همان آغاز تولدش، و در عهد كودكى و قبل از رشد و بلوغش مجهز به حرص شديد هست، و اين حرص شديد بر خير صفتى است كمالى كه اگر نبود به دنبال كمال و جلب خير و دفع شر از خود بر نمى آمد، همچنان كه قرآن كريم فرموده: (و انه لحب الخير لشديد)(انسان سخت دوستدار خیر است) #عادیات_۸.
🔸ادامه🔰
⏪ادامه
🔸و چون به حد بلوغ و رشد رسيد به دستگاهى ديگر مجهز مى شود، و آن عبارت است از عقل كه با آن حقائق امور را آنطور كه هست درك مى كند، اعتقاد حق و عمل خير را تشخيص مى دهد، آن وقت است كه حرص شديد در ايام كودكيش كه او را در هنگام برخورد با شر به جزع در مى آورد، و در هنگام رسيدن به خير از بذل خير جلوگيرش مى شد، مبدل به حرصى ديگر مى شود، و آن حرص شديد به خير واقعى و فزع شديد از شر اخروى است، و با در نظر گرفتن اينكه خير واقعى عبارت است از مسابقه به سوى مغفرت پروردگار، و شر واقعى عبارت است از نافرمانى خداى تعالى، در نتيجه چنين كسى از كار خير سير نمى شود، و پيرامون گناه نمى گردد، و اما نسبت به شر و خير دنيوى حرصى نمى ورزد، و از حدودى كه خداى تعالى برايش معين كرده تجاوز نمى كند، در هنگام برخورد با گناه حرص خود را با فضيلت صبر كنترل مى كند، و نيز در برابر اطاعت پروردگار حرص خود به جمع مال و اشتغال به دنيا را با فضيلت صبر كنترل مى كند
و همچنين هنگام برخورد با مصيبت، جزع خود را با فضيلت صبر ضبط مى كند، و همين حرص به منافع واقعى براى چنين انسانى صفت كمال مى شود.
🔸و اما اگر انسان از آنچه عقلش درك مى كند و فطرتش به آن اعتراف مى نمايد روى بگرداند، و همچنان (مانند دوران طفوليتش ) پاى بند هواى نفس خود باشد، و همواره آن را پيروى نموده مشتاق باطل و متجاوز از حق باشد، و حرصش بر خير دنيوى كنترل نداشته باشد، خداى تعالى نعمتش را مبدل به نقمت نموده، آن صفت غريزيش را كه بر آن غريره خلقش كرده بود، و آن را وسيله سعادت دنيا و آخرتش قرار داده بود، از او مى گيرد و مبدل مى كند به وسيله شقاوت و هلاكتش تا او را به اعراض از حق و جمع مال دنيا و گنجينه كردن آن وا بدارد، و اين معنا همان است كه در آيات متعرض آن شده است.
🔸از آنچه گذشت روشن شد كه اگر صفت حرص را در آيات مورد بحث (كه از خلقت بشر سخن مى گويد، و با در نظر گرفتن اينكه مى خواهد حرص را مذمت كند)، به همه انسانها نسبت داده، با (احسن ) بودن خلقت هر چيز كه آيه: (الذى احسن كل شى ء خلقه ) #سجده_۱۷ از آن خبر مى دهد منافات ندارد، چون حرصى كه منسوب به خداست حرص بر خير واقعى است ، و حرصى كه صرف جمع مال و غفلت از خدا مى شود منسوب به خود
انسانها است، اين خود انسان است كه حرص خدادادى را مثل ساير نعمتها به سوء اختيار و كج سليقه گى خود به نقمت مبدل مى سازد.
🔸زمخشرى به منظور فرار از اشكال بالا گفته: در اين كلام استعاره اى بكار رفته، و معنايش اين است كه انسان از آنجايى كه هميشه در مقام عمل، جزع و منع را مقدم بر صبر مى دارد، و خلاصه جزع و منع در او حكومت دارند، مثل اين شده كه جزع و منع فطرى و جبلى او است، و گويا اين دو صفت را از شكم مادر با خود آورده، و اختيارى خود او نيست.
🔸و خلاصه آيه شريفه مى خواهد اين دو صفت را تشبيه كند به صفاتى كه جبلى آدمى است، نه اينكه بخواهد آن دو را فطرى و جبلى بداند، چون اگر مى خواست چنين چيزى را افاده كند ديگر اين دو صفت را مذمت نمى كرد، چون خدا عمل خودش را مذمت نمى كند، دليل اينكه اساس كلام تشبيه است ، اين است كه مؤمنين را كه با نفس خود جهاد مى كنند و آن را از جزع و منع نجات مى دهند، استثناء كرده.
🔸ليكن اين توجيه درست نيست ، چون گفتيم صفت حرص كه جزع و منع لازمه آن است،
به عنوان نعمت و فضيلت خلق شده بود، و اين خود انسان است كه آن را از فضيلت بودن خارج مى كند و به صورت رذيله اش در مى آورد، از نعمت بودن خارجش ساخته به صورت نقمت در مى آورد، و مذمتى هم كه شده از حرص منحرف شده است نه حرص خدادادى، و يا به عبارت ديگر از حرص بشرى شده است، نه حرصى كه خدا در بشر قرار داده.
🔸و استثناى مؤمنين هم نه از اين جهت است كه اين صفت در آنان وجود ندارد( چون می بینیم حرص مومنین اگر از دیگران بیشتر نباشد کمتر نیست،اما حرصشان را در عبادت وخدمت به خلق و تحصیل علم مصرف می کنند وسیر نمی شوند و همچنانکه مرحوم حاج میرزا حسن جلوه این بیت را درباره حرصش به علم سروده است:
(تارکم من مال دنیا را ولکن بهر دانش
گوئیا عباس دوسم یا از او دختر گرفتم)
، بلكه استثناى آنان از اين جهت است كه مؤمنين حرص خود را به همان صورت كمال و فضيلت اصلى باقيش گذاشتند، و به صورت رذيله و نقمت مبدل نكردند.
🔸مفسرى ديگر براى توجيه اين استثناء گفته است: استثناى منقطع و بدون مستثنى منه است. و خواننده گرامى خودش از نادرستى اين توجيه آگاه است
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰إِلا الْمُصلِّينَ2⃣2⃣
🔸اين استثناء از انسان هلوع است، و اگر از ميان همه امتيازات مؤمنينى كه در آيات بعد ذكر مى شود نماز را اختصاص به ذكر داد، براى اين بود كه شرافت نماز را رسانيده، و بفهماند نماز بهترين اعمال است.
🔸علاوه بر اين، نماز اثر روشنى در دفع رذيله هلع مذموم دارد، چون در آيه (ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر) نماز را بازدارنده از هر فحشاء و منكر دانسته.
______________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰الَّذِينَ هُمْ عَلى صلاتهِمْ دَائمُونَ3⃣2⃣
🔸اينكه كلمه #صلاة را به ضمير #هم اضافه كرده دلالت دارد بر اينكه بر خواندن نمازشان مداومت داشته اند، نه اينكه دائما در نماز بوده اند، و ستودن آنان به مداومت در نماز اشاره است به اينكه اثر هر عملى با مداومت در آن كامل مى شود.
________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات 4⃣2⃣و 5⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰وَ الَّذِينَ فى أَمْوَلهِِمْ حَقُّ مَّعْلُومٌ4⃣2⃣
🔰 لِّلسائلِ وَ الْمَحْرُومِ5⃣2⃣
🔸بعضى از مفسرين حق معلوم را به زكات واجب تفسير كرده اند.
و در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده كه حق معلوم زكات نيست، بلكه مقدار معلومى است كه به فقرا انفاق مى كنند، و #سائل به معناى فقيرى است كه از گدايى و سؤال عفت دارد، و سياق آيه خالى از تأييد اين حديث نيست، براى اينكه زكات مواردى معين دارد، و منحصر در سائل و محروم نيست، بلکه در آیه ۶۰ سوره توبه مواردش عبارت است از فقرا،مساکین، ومامورین جمع آوری زکات وکفاری که با دادن زکات به ایشان می توان دل هایشان را متمایل به اسلام کرد، و آزاد کردن بردگان و هر موردی که خدا راضی باشد، و ظاهر آيه مورد
بحث انحصار موارد حق معلوم در دو مورد سائل و محروم است
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 6⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰وَ الَّذِينَ يُصدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ 6⃣2⃣
🔸آنچه از سياق شمردن اعمال صالحه بر مى آيد اين است كه مراد از (تصديق يوم الدين ) اين است كه مصلين علاوه بر تصديق قلبى روز جزا عملا هم آن را تصديق مى كنند، به اين معنا كه سيره زندگيشان سيره كسى است كه معتقد است هر عملى كه انجام دهد به زودى در مورد آن بازخواست، و بر طبق آن جزا داده مى شود، حال چه اينكه عملى خير باشد و چه شر، اگر خير باشد جزاى خيرش مى دهند، و اگر شر باشد جزاى شرش مى دهند.
🔸و تعبير به جمله #يصدقون دلالت دارد بر اينكه تصديقشان استمرار هم دارد، پس دائما مراقبند در هر عملى كه مى خواهند انجام دهند خدا را فراموش نكنند، اگر او آن عمل را خواسته انجامش دهند، و اگر نخواسته تركش كنند.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 7⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰وَ الَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبهِم مُّشفِقُونَ7⃣2⃣
🔸و كسانى كه از عذاب پروردگارشان ترسانند، كه آنچه درباره تصديق به يوم الدين گفتيم، در اينجا نيز مى آيد، پس هم ترس درونى دارند، و هم عملشان عملى است كه از اين ترس خبر مى دهد.
🔸و لازمه اشفاقشان از عذاب پروردگار، علاوه بر مداومتشان به اعمال صالحه و مجاهدتشان در راه خدا، اين است كه به اعمال صالحه خود اعتماد ندارند، و از عذاب خدا ايمن نيستند، چون ايمنى از عذاب با خوف و اشفاق نمى سازد.
🔸و سبب و علت اشفاق از عذاب اين است كه عذاب در مقابل مخالفت است، پس بجز اطاعت درونى چيزى نيست كه آدمى را از عذاب نجات دهد. از سوى ديگر اطمينانى هم به نفس و درون آدمى نيست، چون ما زورمان به هواى نفسمان نمى رسد،
مگر به آن مقدار توانايى كه خداى سبحان به ما داده ، خدايى كه مالك هر چيز است، و مملوك چيزى نيست همچنان كه خودش فرمود: (قل فمن يملك من اللّه شيئا) #مائده_۱۷.
🔸علاوه بر اين خداى سبحان هر چند اهل اطاعت را وعده نجات داده ، و هر چند خودش فرموده: خدا خلف وعده نمى كند، ليكن اين هم هست كه وعده، اطلاق قدرت او را مقيد نمى كند، پس او در عين اينكه خلف وعده نمى كند به هر چه بخواهد قادر است، و مشيتش نافذ، در نتيجه در هيچ حالى نمى توان از او ايمن بود، به اين معنا كه چنين نيست كه نسبت به خلف وعده اش قادر نباشد، و به همين جهت است كه مى بينيم با اينكه ملائكه خود را به عصمت معرفى كرده به خوف هم توصيفشان نموده، مى فرمايد: (يخافون ربهم ) و با اينكه انبياى خود را معصوم معرفى نموده در باره آنان فرموده: (و يخشونه و لا يخشون احداالا الله )(از خدا می ترسند واز احدی نمی ترسندمگر خدا) #احزاب_۳۹. همينطور در عين اينكه در آخر آيات مورد بحث به طور جزم در باره مؤمنين فرموده (اولئك فى جنات مكرمون )، در عين حال در آيه مورد بحث مى فرمايد از عذاب خدا اشفاق و ترس دارند.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🔸سلام علیکم
🔸امروز سالگرد وفات مادر عزیزم هست
ممکن هست برای شادی روحش صلواتی بفرستید🌺
🌺 تفسیر آیه 8️⃣2️⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰إنَّ عَذَاب رَبهِمْ غَیرُ مَأْمُونٍ8️⃣2️⃣
🔸این جمله علت ترس مؤمنین از عذاب پروردگارشان را بیان نموده، روشن می سازد که مؤمنین در ترسیدن از عذاب مصابند، و
وجه آن را بیان کردیم.
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 9️⃣2️⃣ تا1️⃣3️⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰و الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَفِظونَ ... هُمُ الْعَادُونَ
🔸تفسیر این سه آیه در اول سوره مؤمنون گذشت.
__________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2️⃣3️⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰و الَّذِینَ هُمْ لَامَنَتهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَعُونَ2️⃣3️⃣
🔸آنچه از کلمه #امانات زودتر از هر معنایی به ذهن می رسد، انواع امانتهایی است که مردم به یکدیگر اعتماد نموده ، و هر یک
به دیگري می سپارد، از قبیل مال و جان و عرض ، و شخص امین رعایت آن را نموده در حفظش می کوشد و به آن خیانت نمی
کند، و به قول بعضی از مفسرین به صیغه جمع آمدنش به اعتبار انواع آن است، به خلاف عهد که چون انواع مختلفی ندارد مفرد
آمده.
🔸ولی بعضی گفته اند: منظور تنها مال و جان و عرض نیست بلکه مطلق وظایف اعتقادي و عملی است
که خدا به عهده آنان گذاشته در نتیجه آیه شریفه شامل همه حقوق چه حق اللّه و چه حق الناس می شود، و اگر یکی از آن
حقوق را تضییع کنند، به خداي تعالی خیانت کرده اند.
🔸بعضی دیگر گفته اند: هر نعمتی که خداي تعالی در اختیار بنده اش قرار داده ، امانت خدا به دست اوست ، چه اعضاي بدنش، و
چه چیرهاي دیگر، در نتیجه اگر کسی این نعمتها را در غیر آن مواردي که خدا براي آنها خلق کرده ، و اجازه مصرف در آن را
داده استعمال کند، به خدا که صاحب نعمت و امانت است خیانت کرده است.
🔸و ظاهرا مراد از کلمه #عهد در آیه مورد بحث قراردادهاي زبانی و عملی است که انسان با غیر می بندد، که فلان عمل را انجام و
یا فلان امر را رعایت و حفظ کند، و بدون مجوز آن قرارداد را نقض ننماید. بعضی از مفسرین گفته اند: مراد از عهد تنها این نیست
، بلکه تمامی قرارهایی است که انسان ملتزم به آن باشد، حتی ایمان بنده خدا به خدا هم عهدي است که او با پروردگارش بسته، و
قرار گذاشته آنچه خدا تکلیفش می کند اطاعت نماید، پس اگر بنده اي به یکی از اوامر و یا نواهی خدا عمل نکند، و خدا را در
آن نافرمانی کند، عهد خدا را شکسته است.
__________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3️⃣3️⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰وَ الَّذِینَ هُم بِشهَدَتهِمْ قَائمُونَ3️⃣3️⃣ 🔸 معناي شهادت معلوم و معروف است و قائم بودن به شهادت به معناي این است که از تحمل و اداي آنچه تحمل کرده استنکاف
نورزد، اولا وقتی او را شاهد می گیرند شهادت را تحمل کند، و ثانیا وقتی براي اداي شهادت دعوت می شود استنکاف نورزد، و
بدون هیچ کم و زیادي آنچه دیده بگوید، و آیات قرآن در این باره بسیار است.
__________________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 4️⃣3️⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰وَ الَّذِینَ هُمْ عَلی صلاتهِمْ یحَافِظونَ4️⃣3️⃣ 🔸منظور از (محافظت بر صلاه )این است که صفات کمال نماز را رعایت کند، و آنطور که شرع دستور داده نماز بخواند. بعضی از مفسرین گفته اند: محافظت بر نماز، غیر مداومت بر آن است، چون دوام مربوط به خود نماز و نفس عمل است، و اما محافظت مربوط به کیفیت آن است، پس آیه (الذین هم علی صلاتهم یحافظون ) بعد از آیه (الذین هم علی صلاتهم دائمون ) تکرار یک مطلب نیست.
______________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 5️⃣3️⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰أولَئک فی جَنَّتٍ مُّکْرَمُونَ5️⃣3️⃣ 🔸کلمه #اولئک اشاره است به #المصلین، و اگر کلمه #جنات را نکره و بدون الف و لام آورده براي بزرگداشت آن جنات است و جمله #فی_جنات خبر، و جمله #مکرمون خبر بعد از خبر است و یا جمله (فی جنات) ظرف است براي #مکرمون بنابر احتمال اول معنا چنین می شود: (ایشان در بهشتهایند و محترمند)، و بنا بر احتمال دوم چنین می شود: (ایشان در بهشت ها محترمند).
______________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روایتی
🔸در تفسیر قمی در ذیل آیه (اذا مسه الشر جزوعا)، فرموده: #شر عبارت است از فقر و فاقه، و #خیر در جمله (و اذا مسه الخیر
منوعا) عبارت است از غنا و وسعت.
🔸و در روایت ابی الجارود از ابو جعفر علیه السلام آمده که فرمود: سپس با جمله (الا المصلین ) نمازگزاران را استثنا کرد و آنان
را به بهترین اعمالشان که همان مداومت در نماز است ستود و فرمود: (الذین هم علی صلاتهم دائمون )، می فرماید: وقتی نمازي
مستحبی را بر خود واجب می کنند، بر آن مداومتدارند.
🔸مؤ لف: امام علیه السلام مساءله نذر و واجب کردن نماز مستحبی بر خود را از اضافه #صلاة بر #هم - نمازشان - استفاده
کرده که در سابق هم به این نکته اشاره کردیم.
🔸و در کافی به سند خود از فضیل بن یسار روایت آورده که گفت: از امام ابو جعفر علیه السلام از کلام خداي عزوجل پرسیدم
که می فرماید: (والذین هم علی صلاتهم یحافظون )، فرمود: منظور نمازهاي واجب است. عرضه داشتم : در آیه (الذین هم علی
صلاتهم دائمون) چطور؟ فرمود: نماز نافله است.
🔸و در مجمع البیان در ذیل آیه (والذین فی اموالهم حق معلوم) می گوید: از ابو عبد اللّه علیه السلام روایت شده که فرمود: حق
معلوم زکات واجب نیست، بلکه آن مقدار صدقه اي است که یا جمعه به جمعه از مالت بیرون می کنی، و یا همه روزه که هر صاحب فضیلتی فضل خود را دارد.
آنگاه می گوید: و نیز از آن جناب روایت شده که فرمود: وقتی در اموالت حق معلومی داري که صله خویشاوندان کنی، و به کسی که محرومت کرد عطا کنی، و با کسی که در حقت دشمنی کرد دوستی کنی.
🔸مؤ لف: این معنا را صاحب کافی هم از امام ابو جعفر و ابو عبد اللّه علیه السلام به چند طریق نقل کرده، صاحب محاسن هم آن
را از امام ابو جعفر علیه السلام روایت کرده است.
🔸و در کافی به سند خود از صفوان جمال، از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در ذیل جمله للسائل و المحروم فرمود:
محروم کاسبی است که خرید و فروش ندارد، او می خواهد از دسترنج خود استفاده کند، اما کسی به او مراجعه نمی کند.
🔸کلینی می گوید در روایتی دیگر از امام باقر و امام صادق علیه السلام آمده که فرمودند: محروم مردي است که عقلش به جاست، ولی کاسبی است که خدا روزیش را تنگ گرفته است.
🔸و در مجمع البیان در ذیل آیه (والذین هم علی صلاتهم یحافظون) می گوید: محمد بن فضیل از حضرت ابی الحسن علیه السلام روایت کرده که فرمود: اینان آن افراد از شیعیان ما هستند که داراي پنجاه رکعت نمازند.
🔸مؤ لف: شاید اساس این کلام روایاتی باشد که از حضرات رسیده که فرموده اند: تشریع نافله هاي یومیه به منظور تکمیل نمازهاي واجب بوده است.
_________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺ترجمه آیات 6⃣3⃣تا4⃣4⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰ترجمه آیات
🔸با اینکه خداي تعالی مقدر فرمود که کفار را با بهشت خود گرامی ندارد این کفار را که از قبل تو و در پیرامون تو اند چه می شود که چشم
از تو بر نمی دارند 6⃣3⃣
🔸و در عین اینکه باهمند از چپ و راستت متفرق می شوند 7⃣3⃣
🔸.آیا هر یک از آنها طمع آن دارند که تقدیر الهی را بر هم زده داخل بهشت نعیم شوند؟ 8⃣3⃣
🔸نه، حاشا که کوچکتر از اینند و خود می دانند که ما از چه چیز خلقشان کرده ایم 9⃣3⃣
🔸پس (گو اینکه قسم لازم ندارد ولی ) به پروردگار همه مشرقها و مغربها که ما قادریم 0⃣4⃣
🔸بر اینکه اینان را منقرض نموده خلقی بهتر از ایشان بیافرینیم و کسی نیست که با اراده خود اراده ما را از کار بیندازد 1⃣4⃣
🔸بنابراین تو هم اي پیامبر رهاشان کن در لجن فرو روند و سرگرم بازي باشند تا ناگهان و تهی دست به روزي برخورند که وعده اش را از پیش به ایشان داده بودند2⃣4⃣
🔸روزي که به سرعت از قبرها در آیند و همه به سوي یک نقطه به سرعت به راه افتند گویی
در آنجا گردعلامتی گرد می شوند 3⃣4⃣
🔸اما در حالتی که چشمهایشان از شدت شرمندگی به پایین افتاده ذلت از سراپایشان می بارد و به ایشان گفته می شود این است همان روزي که وعده اش را می دادند4⃣4⃣
________________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات 6⃣3⃣تا4⃣4⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰بیان آیات
🔸بعد از آنکه در فصل اول از آیات این سوره در ذیل داستان درخواست عذاب بیان کرد که عذابی واقع شدنی دارند، که هیچ دافعی از آن نیست، و آن عذاب آتشی است متلظی، و نزاعه لشوي، که هر اعراضگر، و هر کسی را که مال جمع می کند و گنجینه می سازد به سوي خود می کشد.
🔸و نیز بعد از آنکه در فصل دوم از آن آیات ملاك گرفتاري آنان به این بدبختی را ذکر کرد و فرمود که: ملاك آن این است که انسان مجهز به غریزه هلع و غریزه حب خیر براي خویش است، و این غریزه ها او را به پیروي هواي نفس می کشاند و وادار می کند در برابر هر حقی که با آن مواجه می شود استکبار کند، و از این راه به آتش جاودانه اش مبتلا می کند، آتشی که به جزصالحان و معتقدین به روز جزا و ترسندگان از عذاب پروردگار، کسی از آن نجات نمی یابد.
🔸اینک در این فصل از آیات - که فصل سوم است - روي سخن را به همان کفار نموده مثل کسی که از رفتار آنان به تعجب آمده، سخن می گوید، چون ایشان دورادور رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را گرفته چپ و راست او را احاطه کرده اند، واز او
جدا نمی شوند، اما با دلهایی متفرق . و با چشم ظاهري به آن جناب اقبال نموده اند، ولی دلهایشان از آن جناب اعراض دارد، لذارسول گرامی خود را مخاطب قرار داده می فرماید: چرا اینان اینطورند؟ آیا یک یک اینان انتظار دارند در عین اینکه کافرند داخل در جنت نعیم شوند؟ با اینکه خداي سبحان مقدر فرموده با جنت خود به جز افراد مؤ من را که خود استثنا کرده کسی را گرامی ندارد، آیا اینها با این توقعشان می خواهند از خدا سبقت بگیرند و او را عاجز سازند؟ و حکم او را نقض و تقدیر او را باطل سازند؟
حاشا که بتوانند، زیرا خدایی که آنان را از نطفه اي خوار و بی مقدار آفریده قادر است از همین نطفه که آنان را آفریده کسانی بهتر از ایشان بیافریند،
کسانی که او را بپرستند و داخل جنتش شوند.
🔸و در آخر این فصل رسول گرامی خود را دستور می دهد به اینکه خصام و بگومگوي با آنان را تعطیل کند، و آنان را به حال خودشان وا گذارد، تا همچنان به لجبازي و سرگرمی خود مشغول باشند، تا آن روزي را که وعده رسیدنش داده شده دیدار کنند.
___________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 6⃣3⃣ و 7⃣3⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰فَمَا لِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَك مُهْطِعِينَ6⃣3⃣
🔰عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشمَالِ عِزِينَ7⃣3⃣
🔸در مجمع البيان از زجاج نقل كرده كه گفته: كلمه #مهطع به معناى كسى است كه با نگاه خود به چيزى خيره شود، و چشم از آن بر ندارد، و اين قسم نظر كردن خاص دشمنان است، و از ابو عبيده نقل كرده كه گفته: #اهطاع به معناى سرعت دادن است، و كلمه #عزين به معناى جماعات متفرق است، كه به واحد آنان (عزه ) گفته مى شود.
و كلمه #قبل - به كسره قاف و فتحه باء - به معناى آن جهتى است كه هر چيزى رو بدان جهت دارد، و حرف فاء در اول آيه فصيحه است.
🔸و معناى آيه اين است كه: وقتى بازگشت انسانهاى كافر به خاطر كفر و استكبارشان به سوى آتش است، پس اين كفار را كه نزد تو اند چه مى شود كه به تو روى مى آورند و چشم از تو بر نمى دارند؟ به ظاهر نزد تو مجتمع هستند، ولى از چپ و راست تو متفرق مى شوند، آيا طمع دارند كه داخل جنت شوند و خدا را عاجز ساخته از آنچه او قضايش را رانده سبقت گيرند، با اينكه او اين قضا را رانده كه تنها صالحان از مؤمنين داخل بهشت شوند، ايشان مى خواهند اين قضا را لغو نموده، با اينكه كافرند داخل بهشت شوند؟!
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 8⃣3⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰أَ يَطمَعُ كلُّ امْرِىٍ مِّنهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ8⃣3⃣
🔸اين استفهام انكارى است، مى پرسد چه چيز ايشان را واداشته كه اطراف تو را بگيرند، آيا اين طمع وادارشان كرده كه يك يكشان با اينكه كافرند داخل بهشت شوند؟ نه، بدانند كه كافران چنين اميدى نبايد داشته باشند.
🔸در اين جمله طمع به داخل شدن در بهشت را به يك يك كفار نسبت داده، نه به جماعت آنان، و نفرموده: (ايطمعون ان يدخلوا - آيا طمع دارند كه داخل شوند؟) ولى مسأله #اهطاع را به همه نسبت داد و فرمود: #مهطعين و اين بدان جهت بوده كه طمع در سعادت و رستگارى وقتى نافع است كه در دل فرد طمع كار پيدا شود و او را وادار كند به ايمان و عمل صالح، نه طمع قائم به جماعت، بدان جهت كه جماعت است، پس طمع مجموع من حيث المجموع در سعادت تك تك افراد كافى نيست.
🔸و اگر داخل شدن در بهشت را به صيغه مجهول از باب افعال آورد، براى آن بود كه اشاره كند به اينكه داخل شدنشان در بهشت به اختيار و خواست خودشان نيست، بلكه اگر چنين فرض و طمعى درست باشد كس ديگرى ايشان را داخل بهشت مى كند، و او خداى تعالى است، كه اگر بخواهد چنين مى كند، و البته هرگز نمى خواهد، چون خود او چنين مقدر كرده كه كفار داخل بهشت نشوند.
🔸بعضى گفته اند كه: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در كنار كعبه نماز مى خواند و قرآن تلاوت مى كرد، مشركين پيرامونش جمع مى شدند و حلقه حلقه مى نشستند و به او گوش فرا داده مسخره اش مى كردند، و مى گفتند: اگر اين مؤمنين آنطور كه محمد مى گويد داخل بهشت شوند، ما قبل از آنان داخل خواهيم شد. و بدين مناسبت بود كه اين آيات نازل گرديد.
🔸ليكن اين معنا با سياق آيات سازگار نيست، چون از ظاهر جمله فمال الذين ... بر مى آيد كه مى خواهد رفتار آنان را متفرع كند بر ما قبل، يعنى بر محروميت مردم از بهشت، بجز طايفه اى از آنان (مؤمنين ). ولى بنا به مضمون روايت جمع شدن پيرامون پيغمبر از ناحيه مشركين از شدت عداوت بوده، مى خواستند هر چه بيشتر آن جناب را اذيت و اهانت كنند، و اينكه گفتند ما قبل از مؤمنين داخل بهشت مى شويم - با اينكه مشرك و منكر معاد بودند، و اصلا دوزخ و بهشتى را قبول نداشتند - نمى تواند جز از در استهزاء باشد.
🔸با اين حال چگونه ممكن است اين رفتار مشركين را متفرع بر آيات قبل كرد كه سخن از دوزخ و بهشت دارد؟ و به طور تعجب پرسيده: چه چيز اينان را وادار كرده كه به جنت طمع ببندند، با اينكه خداى تعالى مى داند كه آنان اصلا بهشت و دوزخى را قبول ندارند.
🔸پس ناگزير بايد بگوييم مراد از جمله (للذين كفروا) منافقينى است كه ظاهرا به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ايمان آوردند ولى دوباره در دل به كفر اول خود برگشتند، و پاره اى از احكام را رد نمودند، همچنان كه از آيه (ذلك بانهم امنوا ثم كفروا فطبع على قلوبهم ) و آيه (لاتعتذروا قد كفرتم بعد ايمانكم )، و آيه (فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم ) بر مى آيد كه قرآن منافقين را كافر خوانده.
🔸بنابراين، آيه مورد بحث مربوط به طايفه اى از مسلمانان است كه ايمان آورده و داخل مؤمنين بودند، و بيشتر از مؤمنين واقعى چپ و راست رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را احاطه مى كردند، ولى در باطن به بعضى از احكام كه بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نازل شده كفر ورزيدند و اعتنايى به آن نكردند. خداى سبحان در اين آيات توبيخشان كرده كه از احاطه كردن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و همواره با آن جناب بودن سودى نخواهند برد، و نبايد طمع بهشت كنند، چون از آنانى كه داخل بهشت شوند نيستند، و نه مى توانند قضا و قدر خدا را لغو كنند، و نه خدا را به ستوه آورند.
🔸مؤيد اين وجه آيه بعدى است كه مى فرمايد: (انا لقادرون على ان نبدل خيرا منهم ...) كه معنايش به زودى مى آيد.
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 9⃣3⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰َكلا إِنَّا خَلَقْنَهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ 9⃣3⃣
🔸در اين آيه طمع آنان را رد مى كند كه به هيچ وجه ممكن نيست با كفر داخل بهشت شوند، و منظور از اينكه فرمود: ما ايشان را از چيزى خلق كرده ايم كه خودشان مى دانند، اين است كه ما ايشان را از نطفه خلق كرديم، و اين جمله مربوط به ما بعد است، و مجموع آن و جمله ما بعدش رد قبلى را تعليل مى كند. و خلاصه آن تعليل اين است كه: ما آنان را از نطفه خلق كرديم، كه خودشان هم مى دانند، وقتى چنين است براى ما آسان است كه آنان را از بين برده، قومى ديگر بجاى آنان خلق كنيم كه بهتر از آنان و مؤمن باشند، و چيزى از احكام دين خدا را رد نكنند، و كسى نيست كه بر قضا و قدر ما سبقت گيرد و ما را عاجز سازد، تا اين كفار هم طمع كنند از آنان باشند، و با كفر داخل بهشت گردند و قضاء و قدر ما را نقض كنند.
🔸بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه #من در جمله من ما يعلمون معناى لام تعليم ترجمه را مى دهد، و به آيه چنين معنا مى دهد: (ما آنان را براى آنچه مى دانند خلق كرديم)، كه همان استكمال به وسيله ايمان و اطاعت است، و از طريق وحى و اخبار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم اين معنا را فهميده اند، پس چون براى اين منظور خلقشان كرده ايم، بايد خود را به اين غرض برسانند، و داراى ايمان و اطاعت كنند، تا ما داخل جنتشان كنيم، پس چگونه طمع دارند با حالت كفر داخل جنت شوند.
🔸بعضى ديگر گفته اند: كلمه #من ابتداى غايت را مى رساند، و معناى آيه اين است كه: ما ابتداى خلقت آنان را از نطفه اى چركين كه هيچ تناسبى با عالم قدس و طهارت ندارد آغاز كرديم، تا به وسيله ايمان و اطاعت طاهر شود و به اخلاق ملائكه متخلق گردد و داخل بهشت شود، و اينان كه كافرند كجا مى توانند چنين شوند.
🔸بعضى ديگر گفته اند: مراد از (ما يعلمون)جنس است، و معنايش اين است كه ما اين كفار را از جنس آدميان كه خودشان مى دانند خلق كرديم، و يا از جنس آنچه خود مى دانند خلق كرديم، نه از جنس حيواناتى كه عقل و فهم ندارند، پس حجت ما بر آنان تمام است. ليكن اين سه وجه از نظر ما وجوهى بى مقدار است.
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 0⃣4⃣ و1⃣4⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰فَلا أُقْسِمُ بِرَب المَْشرِقِ وَ المَْغَرِبِ إِنَّا لَقَدِرُونَ 0⃣4⃣
🔰عَلى أَن نُّبَدِّلَ خَيراً مِّنْهُمْ وَ مَا نحْنُ بِمَسبُوقِينَ1⃣4⃣
🔸يعنى مشارق خورشيد، و مغارب آن.
چون خورشيد در هر روز از ايام سالهاى شمسى مشرق و مغربى جداگانه دارد، هيچ روزى از مشرق ديروزش طلوع و در مغرب ديروزش غروب نمى كند، مگر در مثل همان روز در سالهاى آينده. احتمال هم دارد مراد از مشارق و مغارب مشرقهاى همه ستارگان و مغربهاى آنها باشد.
🔸در اين آيه شريفه با همه كوتاهيش وجوهى از التفات بكار رفته، در جمله (فلا اقسم ) التفاتى از تكلم با غير، (ما ايشان را خلق كرديم ) به متكلم وحده (من سوگند مى خورم ) به كار رفته، و وجه آن تأكيد بيشتر سوگند است، چون سوگند را به شخص خودش نسبت مى دهد.
🔸و در جمله (برب المشارق و المغارب) التفاتى از تكلم وحده (من سوگند مى خورم )، به غيبت (به پروردگار مشرقها و مغربها ) به كار رفته، و وجه آن اين است كه خواسته به صفتى از صفات خودش اشاره نموده، بفهماند اينكه مى گويم #من يعنى همان من كه مبدأ خلقت انسانها در قرون متوالى هستم، و اداره كننده مشرقها و مغربهايم، چون طلوعهاى پشت سر هم و غروبهاى متوالى ملازم با گذشت زمان است، و گذشت زمان دخالتى تام در تكون انسانها در قرون متوالى، و نيز پيدايش حوادث در روى زمين دارد.
🔸و در جمله (انا لقادرون ) دوباره از غيبت (پروردگار مشارق و مغارب ) به متكلم مع الغير التفات شده و وجه آن اين است كه خواسته به عظمت خودش اشاره كند، چون زمينه كلام زمينه به رخ كشيدن قدرتش بود.
🔸 و نكته ديگر اينكه در چنين زمينه اى سخن از ربوبيت مشارق و مغارب گفتن، در حقيقت علت قدرت را ذكر كردن است، تا با اين تعليل بفهماند كسى كه تدبير همه حوادث عالم منتهى به او است، هيچ حادثه اى او را به ستوه نمى آورد و او را از پديد آوردن حادثى ديگر جلوگير نمى شود، چون حوادث، فعل او هستند، پس هيچ خلقى از خلائق او را از اينكه آن خلق را مبدل به خلقى بهتر كند مانع نمى تواند بشود، وگرنه خود آن خلق هم شريك او در تدبير عالم مى شد، و خداى سبحان واحدى است كه در ربوبيت شريكى ندارد - دقت فرماييد.
و در جمله (انا لقادرون على ان نبدل خيرا منهم) كلمه #على متعلق به لقادرون است، و مفعول اول فعل #نبدل ضمير حذف شده اى است كه به كفار بر مى گردد، و به اين منظور حذف شده، و نفرموده #نبدلهم كه به خوارى و بى مقدارى امر آنان اشاره نموده، بفهماند كه خداى تعالى اعتنايى به كارشان ندارد. و كلمه #خيرا مفعول دوم است كه در حقيقت صفتى است كه جاى موصوف خود نشسته، و تقدير كلام (انا لقادرون على ان نبدلهم قوما خيرا منهم ) است ،
يعنى ما قادريم بر اينكه ايشان را مبدل كنيم به قومى كه بهتر از آنان باشند، و بهتر بودن آنها به اين است كه مردمى با ايمان باشند و به او كفر نورزند، پيرو حق باشند و حق را رد نكنند.
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
⏮ادامه آیه 1⃣4⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰و ما نحن بمسبوقين
🔸 منظور از #سبقت غلبه است كه به طور استعاره سبقت خوانده شده، و مسبوق شدن خدا استعاره از اين است كه مخلوق او جلو كار او را بگيرد و نگذارد آنان را مبدل به قومى بهتر كند.
🔸 و سياق آيه شريفه خالى از تأييد مطالب قبل نيست كه گفتيم مراد از (الذين كفروا) قومى از منافقين است نه مشركين، كه معاند با دين و منكر اصل معادند، وجه اين تأييد اين است كه ظاهر عبارت (خيرا منهم ) يا دلالت دارد و يا حداقل اشعار دارد بر اينكه در افراد مورد نظر شائبه خيريت هست، كه خدا مى خواهد كسانى را به جاى آنان قرار دهد كه از آنان خيريت بيشترى داشته باشند، و در مشركين هيچ شائبه خيريت نيست تا آنانكه به جاى ايشان مى آيند بهتر باشند، به خلاف منافقينى كه اين مقدار خيريت دارند كه حفظ ظاهر اسلام را نموده آن را رد نكردند.
🔸پس، از آنچه گذشت روشن گرديد كه جمله (انا خلقناهم مما يعلمون ) تا آخر سه آيه، كلمه #كلا را تعليل مى كند، و حاصل مضمون اين سه آيه اين است كه: نه، حاشا، براى اينكه اينها خودشان مى دانند كه از نطفه خلق شده اند و خلقت از نطفه خلقتى است جارى، و رب و مدبر اين حوادث جاريه كه يكى از آنها همين خلقت انسانها نسلا بعد نسل است، خداست، و خدا قادر است كه اينان را از بين برده اشخاصى بهتر از آنان را به جايشان قرار دهد، اشخاصى كه اعتناى به امر دين دارند و لياقت دارند كه داخل بهشت شوند، و اين طايفه نمى توانند خدا را از خلقت اشخاص بهتر و داخل بهشت كردن آنان جلوگير شوند، البته اگر آنان را داخل بهشت كند به خاطر كمال ايمان ايشان است، نه اينكه محكوم و مجبور به اينكار شده باشد، پس اين تقدير الهى كه بهشت مخصوص صالحان از اهل ايمان است، هرگز نقض نمى شود.
_________________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣4⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون2⃣4⃣
🔸در اين آيه رسول گرامى خود را دستور مى دهد آنان را در آنچه هستند رها كند و اصرار نورزد به اينكه با استدلال آنان را به راه آورد و با موعظه و اندرز آنان، خود را به تعب اندازد.
و اينكه وضع آنان را خوض و لعب ناميده، دلالت دارد بر اينكه طايفه مورد بحث از اصرار و لجبازى كه دارند خير نمى بينند، و اين اصرارشان نظير بازى است كه جز در عالم خيال هيچ سود حقيقى در آن نيست، پس بايد رها شوند، تا آن روزى را كه وعده داده شده اند ديدار كنند، و آن روز قيامت است.
و اينكه كلمه #يوم را اضافه كرد به ضميرى كه به آنان بر مى گردد، و فرمود روزشان، اشاره دارد به اينكه آن روز به نوعى اختصاص به ايشان دارد، و آن عبارت است از اختصاص به عذاب.
بيان وعده اى #روز_قيامت كه به كفار داده شده : بيرون شدن از قبر، سرگردانى...
_____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a