eitaa logo
تفسیر المیزان
8.9هزار دنبال‌کننده
167 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه 7⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فَكانَ عَقِبَتهُمَا أَنهُمَا فى النَّارِ خَلِدَيْنِ فِيهَا وَ ذَلِك جَزؤُا الظلِمِينَ 7⃣1⃣ 🔸از ظاهر آيه برمى آيد ضميرهاى تثنيه به شيطان و انسان برمى گردد كه نامشان در ضمن مثل گذشته آمده بود. در نتيجه در اين آيه عاقبت شيطان در فريبكارى اش و عاقبت انسان در فريب خوردن و گمراه شدنش بيان شده، و در آن اشاره شده كه اين عاقبت هم عاقبت منافقين است در وعده هاى دروغين كه به بنى النضير دادند، و هم عاقبت بنى النضير است در فريب خوردنشان از وعده هاى دروغى منافقين، و در اصرارشان بر مخالفت با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ).و معناى آيه روشن است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات1⃣1⃣الی7⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸در الدر المنثور است كه ابن اسحاق، ابن منذر، و ابو نعيم - در كتاب دلائل - از ابن عباس روايت كرده اند كه گروهى از قبيله بنى عوف بن حارث - كه عبد اللّه بن ابى بن سلول، و وديعه بن مالك، و سويد، و داعس از ايشان بودند - شخصى را نزد بنى النضير فرستادند كه قلعه هاى خود را خالى نكنيد، و ايستادگى كنيد و ما به آسانى شما را تسليم دشمن نمى كنيم، و اگر كارتان به جنگ بيانجامد با دشمن شما مى جنگيم، و اگر به جلاى وطن بكشد، با شما مى آييم، و ما نيز جلاى وطن مى كنيم. بنى النضير به اميد يارى آنان تن به جنگ دادند، ولى منافقين ياريشان نكردند، براى اينكه خدا ترس از مسلمانان را در دلهايشان بيفكند. به ناچار بنى النضير از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) خواهش ‍ كردند به ريختن خون ايشان نپردازد، و به جلاى وطن ايشان رضايت دهد، و قبول كردند كه بيش از بار يك شتر از اموال خود نبرند، و هر چه حلقه (گويا منظور طلا آلات باشد) دارند نيز با خود نبرند. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) هم اين تقاضا را پذيرفت. و بنى النضير (براى خانه هايشان سالم به دست مسلمين نيفتد) آنها را خراب كردند، و آن را (گويا منظور اثاث است ) بر پشت شتر خود نهاده روانه خيبر شدند، و بعضى هم به شام رفتند. 🔸مؤلف: اين روايت با تعدادى از روايات كه مى گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در آغاز شرط كرد كه بيش از بار يك شتر نبرند، منافات دارد، چون در آن روايات آمده كه بنى النضير اول اين پيشنهاد را نپذيرفتند، و در آخر وقتى از روى ناچارى پذيرفتند، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) قبول نكرد، و فرمود: اجازه نداريد به غير از زن و بچه خود چيزى ببريد. و آنها ناگزير شدند دست خالى بيرون شوند، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به هر سه نفر از آنان يك شتر و يك مشك آب داد. 🔸و نيز در همان كتابست كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه شريفه (الم تر الى الذين نافقوا) گفته است: اينها عبارت بودند ازبن ابى بن سلول، رفاعه بن تابوت، عبداللّه بن نبتل، اوس بن قيظى، و برادرانشان از بنى النضير. مؤلف: منظور روايت اين نيست كه تنها اين نامبردگان، در اين توطئه دست داشته اند، پس با روايت قبلى افراد ديگرى را نام مى برد منافات ندارد. 🔸و باز در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا - در كتاب مكائد الشيطان - و ابن مردويه ، و بيهقى در - كتاب شعب الايمان - از عبيد بن رفاعه دارمى - و او سند را مى رساند به رسول خدا - كه را وى گفت، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: در بنى اسرائيل راهبى بود. شيطان، دخترى را بيمار كرد، و به دل خانواده اش انداخت كه دواى درد دخترتان نزد فلان راهب است. دختر را نزد راهب بردند، او از نگهدارى دختر امتناع مى كرد، و ايشان اصرار مى كردند تا سرانجام قبول كرد، و دختر نزد راهب بماند. روزى شيطان راهب را وسوسه كرد، و كام گيرى از او را در نظر وى زينت داد، و همچنان او را وسوسه كرد تا آنكه دختر را حامله كرد، بعد از آنكه دختر حامله شد، شيطان به دلش انداخت كه هم اكنون رسوا خواهى شد او را بكش، و اگر خانواده اش آمدند كه دختر ما چه شد بگو دخترتان مرد. راهب دختر را كشت، و دفن كرد. از سوى ديگر شيطان نزد خانواده دختر رفت، و گفت: راهب دخترتان را حامله كرد و سپس او را كشت، خانواده دختر نزد راهب آمدند كه دختر ما چه شد؟ گفت دخترتان مرد، خانواده دختر، راهب را دستگير كردند. شيطان به سوى او برگشت، و گفت: من بودم كه جنايت تو را به خانواده دختر گزارش دادم، و من بودم كه تو را به اين گرفتارى دچار ساختم، حال اگر هر چه گفتم اطاعت كنى نجات مى يابى، راهب قبول كرد. گفت: بايد دو نوبت برايم سجده كنى. راهب دو بار براى شيطان سجده كرد. و آيه شريفه (كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر...) اشاره به اين داستان دارد. 🔸مؤلف: قصه معروف است، و به طور مختصر و يا مفصل در روايات بسيارى آمده است _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات 8⃣1⃣الی4⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 ترجمه آیات 🔸اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد. و هر انسانى منتظر رسيدن به اعمالى كه از پيش فرستاده باشد. و از خدا بترسيد چون خدا با خبر است از آنچه مى كنيد8⃣1⃣ 🔸و مانند آن كسانى مباشيد خدا را فراموش كردند و خدا هم خود آنان را از ياد خودشان ببرد و ايشان همان فاسقانند9⃣1⃣ 🔸اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت يكسان نيستند و معلوم است كه به شتيان رستگارند. 0⃣2⃣ 🔸اگر، اين قرآن را بر كوهى نازل كرده بوديم مسلما او را مى ديدى كه خاشع و مى شود. اين مثلهايى است كه براى مردم مى زنيم تا شايد به فكر بيفتند 1⃣2⃣ 🔸او اللّه است كه هيچ معبودى به جز او نيست عالم به غيب و آشكار است او رحمان و رحيم است2⃣2⃣ 🔸او اللّه است كه هيچ معبودى جز او نيست ملك و منزه است، سلام و ايمنى دهنده است مسلط و مقتدر است جبار و متكبر است، آرى اللّه منزه است از آن شرك ها برايش مى ورزند 3⃣2⃣ 🔸او اللّه است كه آفريننده و پديد آورنده و صورتگر است او اسمائى حسنى دارد آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح گوى اويند و او عزيزى است حكيم. 4⃣2⃣ _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات 8⃣1⃣الی4⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بیان آیات 🔸مضمونى كه اين آيات شريفه دارد به منزله نتيجه اى است كه از آيات سوره گرفته مى شود. در سوره به مخالفت و دشمنى يهوديان بنى النضير و عهد شكنى آنان اشاره شده كه همين مخالفتشان آنان را به خسران در دنيا و آخرت افكند. و نيز در سوره آمده منافقين، بنى النضير را در مخالفت با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) تحريك مى كردند، و همين باعث هلاكتشان شد، و سبب حقيقى در اين جريان اين بود كه اين مردم در اعمال خود، خدا را رعايت نمى كردند و او را فراموش ‍ نموده، و خدا هم ايشان را به فراموشى سپرد، نتيجه اش اين شد كه خير خود را اختيار نكردند، و آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان بود بر نگزيدند، و در آخر سرگردان و هلاك شدند. 🔸پس بر كسى كه ايمان به خدا و رسول و روز جزا دارد واجب است كه پروردگار خود را به ياد آورد، و او را فراموش ننمايد، و ببيند چه عملى مايه پيشرفت آخرت او است، و به درد آن روزش مى خورد كه به سوى پروردگارش برمى گردد. و بداند كه عمل او هر چه باشد عليه او حفظ مى شود، و خداى تعالى در آن روز به حساب آن مى رسد، و او را بر طبق آن محاسبه و جزا مى دهد، جزائى كه ديگر از او جدا نخواهد شد. 🔸و اين همان هدفى است آيه (يا ايها الذين امنوا اتقوا اللّه و لتنظر نفس ‍ ما قدمت لغد)دنبال نموده، مؤمنين را وادار مى كند كه به ياد خداى سبحان باشند، و او را فراموش نكنند، و مراقب اعمال خود باشند، كه چه مى كنند، صالح آنها كدام، و طالحش كدام است، چون سعادت زندگى آخرتشان به اعمالشان بستگى دارد. و مراقب باشند كه جز اعمال صالح انجام ندهند، و صالح را هم خالص براى رضاى خدا به جاى آورند، و اين مراقبت را استمرار دهند، و همواره از نفس خود حساب بكشند، و هر عمل نيكى كه در كرده هاى خود يافتند خدا را شكرگزارند، و هر عمل زشتى ديدند خود را توبيخ نموده، نفس را مورد مواخذه قرار دهند، و از خداى تعالى طلب مغفرت كنند. و ذكر خداى تعالى به ذكرى كه لايق ساحت عظمت و كبريائى او يعنى ذكر خدا به اسماى حسنى و صفات علياى او كه قرآن بيان نموده تنها راهى است كه انسان را به كمال عبوديت مى رساند، كمالى كه انسان، ما فوق آن، ديگر كمالى ندارد. 🔸و اين بدان جهت است كه انسان عبد محض، و مملوك طلق براى خداى سبحان است، و غير از مملوكيت چيزى ندارد، از هر جهت كه فرض ‍ كنى مملوك است و از هيچ جهتى استقلال ندارد. همچنان كه خداى عزوجل مالك او است، از هر جهت كه فرض شود. و او از هر جهت داراى استقلال است. و معلوم است كه كمال هر چيزى خالص بودن آنست، هم در ذاتش و هم در آثارش. پس كمال انسانى هم در همين است كه خود را بنده اى خالص، و مملوكى براى خدا بداند، و براى خود هيچگونه استقلالى قائل نباشد، و از صفات اخلاقى به آن صفتى متصف باشد، كه سازگار با عبوديت است، نظير خضوع و خشوع و ذلت و استكانت و فقر در برابر ساحت عظمت و عزت و غناى خداى عزوجل. و اعمال و افعالش را طبق اراده او صادر كند، نه هر چه خودش ‍ خواست. و در هيچ يك از اين مراحل دچار غفلت نشود، نه در ذاتش، و نه در صفاتش و نه در افعالش. 🔸و همواره به ذات و افعالش نظير تبعيت محض و مملوكيت صرف داشته باشد، و داشتن چنين نظرى دست نمى دهد مگر با توجه باطنى به پروردگارى كه بر هر چيز شهيد و بر هر چيز محيط، و بر هر نفس ‍ قائم است . هر كس هر چه بكند او ناظر عمل او است و از او غافل نيست، و فراموشش نمى كند. 🔸در اين هنگام است كه قلبش اطمينان و سكونت پيدا مى كند، همچنان كه فر موده : (الا بذكر اللّه تطمئن القلوب )، و در اين هنگام است خداى سبحان را به صفات كمالش مى شناسد، آن صفاتى كه اسماى حسنايش حاكى از آن است. و در قبال اين شناسايى صفات عبوديت و جهات نقصش برايش آشكار مى گردد، هر قدر خدا را به آن صفات بيشتر بشناسد خاضع تر، خاشع تر، ذليل تر، و فقيرتر، و حاجتمندتر مى شود. 🔸و معلوم است كه وقتى اين صفات در آدمى پيدا شد، اعمال او صالح مى گردد و ممكن نيست عمل طالحى از او سر بزند، براى اينكه چنين كسى خود را حاضر درگاه مى داند، و همواره به ياد خداست، همچنان كه خداى تعالى فرموده: (و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تكن من الغافلين ان الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته و يسبحونه و له يسجدون )، و نيز فرموده: (فان استكبروا فالذين عند ربك يسبحون له بالليل و النهار و هم لا يسئمون ).
✅ادامه بیان آیات 🔸و آيه شريفه (لو انزلنا هذا القران ) - تا آخر آيات مورد بحث - با در نظر گرفتن سياقى كه دارند، به همين معارفى كه ما خاطر نشان كرديم - يعنى شناختن خدا به صفات كمالش، و شناختن نفس به صفاتى مقابل آن صفات، و به عبارتى ديگر: به صفات نقص و حاجت - اشاره مى كنند. _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنظرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَت لِغَدٍ ...8⃣1⃣ 🔸در اين آيه شريفه مؤمنين را به تقوى و پرواى از خدا امر نموده، و با امرى ديگر دستور مى دهد كه در اعمال خود نظر كنند، اعمالى كه براى روز حساب از پيش مى فرستند. و متوجه باشند كه آيا اعمالى كه مى فرستند صالح است، تا اميد ثواب خدا را داشته باشند، و يا طالح است. و بايد از عقاب خدا بهراسند، و از چنان اعمالى توبه نموده نفس را به حساب بكشند. اما امر اول، يعنى تقوى، كه در احاديث به ورع و پرهيز از حرامهاى خدا تفسير شده، و با در نظر گرفتن اينكه تقوى هم به واجبات ارتباط دارد، و هم به محرمات، لاجرم عبارت مى شود از: اجتناب از ترك واجبات، و اجتناب از انجام دادن محرمات. 🔸و اما امر دوم، يعنى نظر كردن در اعمالى كه آدمى براى فردايش از پيش ‍ مى فرستد، امرى ديگرى است غير از تقوى. و نسبتش با تقوى نظير نسبتى است كه يك نظر اصلاحى از ناحيه صنعتگرى در صنعت خود براى تكميل آن صنعت دارد، همان طور كه هر صاحب عملى و هر صانعى در آنچه كرده و آنچه ساخته نظر دقيق مى كند، ببيند آيا عيبى دارد يا نه، تا اگر عيبى در آن ديد در رفع آن بكوشد، و يا اگر از نكته اى غفلت كرده آن را جبران كند، همچنين يك مؤمن نيز بايد در آنچه كرده دوباره نظر كند، ببيند اگر عيبى داشته آن را برطرف سازد. 🔸پس بر همه مؤمنين واجب است از خدا پروا كنند، و تكاليفى كه خداى تعالى متوجه ايشان كرده به نحو احسن و بدون نقص انجام دهند، نخست او را اطاعت نموده، از نافرمانيش بپرهيزند، و بعد از آنكه اطاعت كردند، دوباره نظرى به كرده هاى خود بيندازند، چون اعمال مايه زندگى آخرتشان است كه امروز از پيش مى فرستند، با همين اعمال به حسابشان مى رسند تا معلوم كنند آيا صالح بوده يا نه. 🔸پس خود آنان بايد قبلا حساب اعمال را برسند تا اگر صالح بوده اميد ثواب داشته باشند، و اگر طالح بوده از عقابش بترسند، و به درگاه خدا توبه برده، از او طلب مغفرت كنند. 🔸و اين وظيفه، خاص يك نفر و دو نفر نيست، تكليفى است عمومى، و شامل تمامى مومنين، براى اينكه همه آنان احتياج به عمل خود دارند، و خود بايد عمل خود را اصلاح كنند، نظر كردن بعضى از آنان كافى از ديگران نيست . چيزى كه هست در بين مؤمنين كسانى كه اين وظيفه را انجام دهند، بسيار كمياب اند، به طورى كه مى توان گفت ناياب اند. و جمله (و لتنظر) نفس كه كلمه نفس را مفرد و نكره آورده، به همين نايابى اشاره دارد. 🔸پس اينكه فرمود: (و لتنظر نفس ما قدمت لغد) خطابى است به عموم مؤمنين، و ليكن از آنجا كه عامل به دستور در بين اهل ايمان و حتى در بين اهل تقوى از مؤمنين در نهايت قلت است، بلكه مى توان گفت وجود ندارد، براى اينكه مؤ منين و حتى افراد معدودى كه از آنان اهل تقوى هستند، همه مشغول به زندگى دنيايند، و اوقاتشان مستغرق در تدبير معيشت و اصلاح امور زندگى است، لذا آيه شريفه خطاب را به صورت غيبت آورده، آن هم به طور نكره و فرموده: نفسى از نفوس بايد كه بدانچه مى كند نظر بيفكند. و اين نوع خطاب با اينكه تكليف در آن عمومى است ، به حسب طبع دلالت بر عتاب و سرزنش مومنان دارد. و نيز اشاره دارد بر اينكه افرادى كه شايسته امتثال اين دستور باشند در نهايت كمى هستند. 🔰ما قدمت لغد 🔸اين جمله استفهامى از ماهيت عملى است كه براى فرداى خود ذخيره مى كند، و هم بيانگر كلمه نظر است. ممكن هم هست كلمه را در آن موصوله بگيريم، و بگوييم موصول وصله اش متعلق به نظر است. 🔸در صورت استفهام معنا چنين مى شود: (بايد نفسى از نفوس نظر كند چه عملى براى فرداى خود از پيش فرستاده ). 🔸و مراد از كلمه (فردا) روز قيامت است، كه روز حسابرسى اعمال است. و اگر از آن به كلمه (فردا) تعبير كرده براى اين است كه بفهماند قيامت به ايشان نزديك است، آنچنان فردا به ديروز نزديك است، همچنان كه در آيه (انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا) به نزديكى تصريح كرده است. 🔸و معناى آيه چنين است: اى كسانى كه ايمان آورده ايد با اطاعت از خدا تقوى به دست آوريد، اطاعت در جميع او امر و نواهياش، و نفسى از نفوس شما بايد در آنچه مى كند نظر افكند، و ببيند چه عملى براى روز حسابش از پيش مى فرستد، آيا عمل صالح است، يا عمل طالح.
🔹ادامه آیه8⃣1⃣👇 🔸و اگر صالح است عمل صالحش شايستگى براى قبول خدا را دارد، و يا مردود است ؟ و در جمله (و اتقوا اللّه ان اللّه خبير بما تعملون )، براى بار دوم امر به تقوى نموده، مى فرمايد: علت اينكه مى گويم از خدا پروا كنيد اين است كه (ان اللّه خبير بما تعملون ) او با خبر است از آنچه مى كنيد. و تعليل امر به تقوى به اينكه خدا با خبر از اعمال است، خود دليل بر اين است كه مراد از اين تقوى كه بار دوم امر بدان نموده، تقواى در مقام محاسبه و نظر در اعمال است، نه تقواى در اعمال كه جمله اول آيه بدان امر مى نمود، و مى فرمود: (اتقوا اللّه ). 🔸پس حاصل كلام اين شد كه: در اول آيه مؤمنين را امر به تقوى در مقام عمل نموده، مى فرمايد عمل شما بايد منحصر در اطاعت خدا و اجتناب گناهان باشد، و در آخر آيه كه دوباره امر به تقوى مى كند، به اين وظيفه دستور داده كه هنگام نظر و محاسبه اعمالى كه كرده ايد از خدا پروا كنيد، چنان نباشد كه عمل زشت خود را و يا عمل صالح ولى غير خالص خود را به خاطر عمل شما است زيبا و خالص به حساب آوريد. 🔸اينجاست كه به خوبى روشن مى گردد كه مراد از تقوى در هر دو مورد يك چيز نيست، بلكه تقواى اولى مربوط به جرم عمل است، و دومى مربوط به اصلاح و اخلاص آن است. اولى مربوط به قبل از عمل است، و دومى راجع به بعد از عمل. 🔸و نيز روشن مى گردد اينكه بعضى گفته اند: (اولى راجع به توبه از گناهان گذشته ، و دومى مربوط به گناهان آينده است ) صحيح نيست. 🔸 و نظير اين قول گفتار بعضى ديگر است كه گفته اند: امر دومى تأكيد امر اولى است و بس. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه9⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔸وَ لا تَكُونُوا كالَّذِينَ نَسوا اللَّهَ فَأَنساهُمْ أَنفُسهُمْ ...9⃣1⃣ 🔸كلمه كه مصدر فعل (نسوا) است به معناى زايل شدن صورت معلوم از صفحه خاطر است، البته بعد از آنكه در صفحه خاطر نقش بسته بود. اين معناى اصلى (نسيان ) است، ولى در استعمال آن توسعه دادند، و در مطلق روگردانى ازچيزى كه قبلا مورد توجه بوده نيز استعمال نمودند. آيه شريفه (و قيل اليوم ننسيكم كما نسيتم لقاء يومكم هذا و ماويكم النار و ما لكم من ناصرين )، در معناى دوم استعمال شده. 🔸آيه شريفه مورد بحث به حسب لب معنا، به منزله تاكيدى براى مضمون آيه قبلى است، گويا فرموده: براى روز حساب و جزاء عمل صالح از پيش بفرستيد، عملى كه جانهايتان با آن زنده شود، و زنهار زندگى خود را در آن روز فراموش مكنيد. و چون سبب فراموش كردن نفس فراموش ‍ كردن خدا است، زيرا وقتى انسان خدا را فراموش كرد اسماى حسنى و صفات علياى او را كه صفات ذاتى انسان ارتباط مستقيم با آن دارد نيز فراموش مى كند، يعنى فقر و حاجت ذاتى خود را از ياد مى برد، قهرا انسان نفس خود را مستقل در هستى مى پندارد، و به خيالش چنين مى رسد كه حيات و قدرت و علم، و ساير كمالاتى كه در خود سراغ دارد از خودش است، و نيز ساير اسباب طبيعى عالم را صاحب استقلال در تاثير مى پندارد، و خيال مى كند كه اين خود آنهايند كه يا تاثير مى كنند و يا متاثر مى شوند. 🔸اينجا است كه بر نفس خود اعتماد مى كند، با اينكه بايد بر پروردگارش ‍ اعتماد نموده، اميدوار او و ترسان از او باشد، نه اميدوار به اسباب ظاهرى، و نه ترسان از آنها، و به غير پروردگارش تكيه و اطمينان نكند، بلكه به پروردگارش اطمينان كند. 🔸و كوتاه سخن اينكه: چنين كسى پروردگار خود و بازگشتش به سوى او را فراموش مى كند، و از توجه به خدا اعراض نموده، به غير او توجه مى كند، نتيجه همه اينها اين مى شود كه خودش را هم فراموش كند، براى اينكه او از خودش تصورى دارد كه آن نيست. او خود را موجودى مستقل الوجود، و مالك كمالات ظاهر خود، و مستقل در تدبير امور خود مى داند. موجودى مى پندارد كه از اسباب طبيعى عالم كمك گرفته، خود را اداره مى كند، در حالى كه انسان اين نيست، بلكه موجودى است وابسته، و سراپا جهل و عجز و ذلت و فقر، و امثال اينها. و آنچه از كمال از قبيل وجود، علم، قدرت، عزت، غنى و امثال آن دارد كمال خودش ‍ نيست، بلكه كمال پروردگارش است، و پايان زندگى او و نظائر او، يعنى همه اسباب طبيعى عالم، به پروردگارش است. 🔸حاصل اينكه: علت فراموش كردن خويش فراموش كردن خدا است. و چون چنين بود آيه شريفه نهى از فراموشى خويشتن را به نهى از فراموش كردن خداى تعالى مبدل كرد، چون انقطاع مسبب به انقطاع سببش بليغ ‌تر و موكدتر است، و به اين هم اكتفاء نكرد كه از فراموش ‍ كردن خدا نهى كلى كند، و مثلا بفرمايد: (و لا تنسوا اللّه فينسيكم انفسكم - زنهار خدا را فراموش نکنید كه اگر بكنيد خدا خود شما را از يادتان مى برد) بلكه مطلب را به بيانى اداء كرد كه نظير اعطاى حكم به وسيله مثال باشد، و در نتيجه موثرتر واقع شود، و به قبول طرف نزديك تر باشد، لذا ايشان را نهى كرد از اينكه از كسانى باشند كه خدارا فراموش كردند. و در اين تعبير اشاره اى هم به سرنوشت يهوديانى كرد كه قبل از اين آيه سرگذشتشان را بيان نموده بود، يعنى يهوديان بنى النضير، و بنى قينقاع. و نيز منافقينى كه حالشان در دشمنى و مخالفت با خدا و رسولش حال همان يهوديان بود. 🔸و لذا فرمود: (و لا تكونوا كالذين نسوا اللّه ) و دنبالش به عنوان نتيجه گيرى فرمود: (فانسيهم انفسهم )كه در حقيقت نتيجه گيرى مسبب است از سبب. آنگاه دنبالش فرمود: (اولئك هم الفاسقون ) و با اين جمله راهنمايى كرد بر اينكه چنين كسانى فاسقان حقيقى هستند، يعنى از زعبوديت خارجند. 🔸و آيه شريفه هر چند از فراموش كردن خداى تعالى نهى نموده، و فراموش كردن خويشتن را فرع آن و نتيجه آن دانسته، ليكن از آنجا كه آيه در سياق آيه قبلى واقع شده، با سياقش دلالت مى كند بر امر به ذكر خدا، و مراقبت او. ساده تر بگويم: لفظ آيه از فراموش كردن خدا نهى مى كند ولى سياق به ذكر خدا امر مى نمايد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 0⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لا يَستَوِى أَصحَب النَّارِ وَ أَصحَب الْجَنَّةِ أَصحَب الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائزُونَ0⃣2⃣ 🔸راغب مى گويد كلمه به معناى دست يافتن به خير با حصول سلامت است و سياق آيه شهادت مى دهد به اينكه مراد از (اصحاب نار) همان كسانى هستند كه خدا را از ياد برده اند. و مراد از (اصحاب جنت ) آنهايند كه به ياد خدا و مراقب رفتار خويشند. 🔸و اين آيه شريفه حجتى تمام براين معنا اقامه مى كند كه بر هر كس واجب است به دسته يادآوران خدا و مراقبين اعمال بپيوندد، نه به آنهايى كه خدا را فراموش كردند. بيان اين حجت آن است كه اين دو طائفه - يعنى يادآوران خدا و فراموشكاران خدا و سومى ندارند - و سايرين بالاخره بايد به يكى از اين دو طائفه ملحق شوند، و اين دو طائفه يكسان نيستند تا پيوستن به هر يك نظير پيوستن به ديگرى باشد، و آدمى از اينكه به هر يك ملحق شود پروايى نداشته باشد، بلكه يكى از اين دو طائفه راجح، و ديگرى مرجوح است، و عقل حكم مى كند كه انسان طرف راجح را بگيرد، و آن را بر مرجوح ترجيح دهد و آن طرف يادآوران خدا است، چون تنها ايشان رستگارند، نه ديگران، پس ترجيح در جانب ايشان است، در نتيجه بر هر انسانى واجب پيوستن به آنان را اختيار كند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْءَانَ عَلى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَشِعاً مُّتَصدِّعاً مِّنْ خَشيَةِ اللَّهِ ...1⃣2⃣ 🔸در مجمع البيان گفته: كلمه به معناى پراكنده شدن بعد از التيام است. كلمه هم به همين معنا است. 🔸بايد دانست كه زمينه آيه شريفه زمينه مثل زدن است، مثلى كه اساسش ‍ تخيل است، به دليل اينكه در ذيل آيه مى فرمايد: (و تلك الامثال نضربها للناس ...) 🔸و منظور آيه شريفه تعظيم امر قرآن است، به خاطر استعمالش بر معارف حقيقى و اصول شرايع و عبرتها و مواعظ و وعد و وعيدهايى كه در آن است، و نيز به خاطر اينكه كلام خدا عظيم است. و معناى آيه اين است كه: اگر ممكن بود قرآن بر كوهى نازل شود، و ما قرآن را بر كوه نازل مى كرديم، قطعا كوه را با آن همه صلابت و غلظت و بزرگى هيكل و نيروى مقاومتى كه در برابر حوادث دارد، مى ديدى كه از ترس خداى متاثر و متلاشى مى شود، و وقتى حال كوه در برابر قرآن چنين است، انسان سزاوارتر از آن است كه وقتى قرآن بر او تلاوت مى شود و يا خودش آن را تلاوت مى كند قلبش خاشع گردد. 🔸بنابر اين، بسيار جاى تعجب است جمعى از همين انسان ها نه تنها از شنيدن قرآن خاشع نمى گردند، و دچار ترس و دلواپسى نمى شوند،بلكه در مقام دشمنى و مخالفت هم برمى آيند. 🔸در اين آيه شريفه التفاتى از تكلم مع الغير به غيبت به كار رفته، و اين بدان جهت است كه بر علت حكم دلالت كرده، بفهماند اگر كوه با نزول قرآن متلاشى و نرم مى شود، علتش اين است كه قرآن كلام خداى عزوجل است. 🔰و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون 🔸 اين جمله از باب به كار بردن حكمى كلى در موردى جزئى است تا دلالت كند بر اينكه حكم مورد حكمى نو ظهور نيست، بلكه در همه موارد ديگرى - كه بسيار هم هست - جريان دارد. 🔸پس اينكه فرمود: (لو انزلنا هذا القران على جبل ) مثلى است كه خداى تعالى براى مردم در امر قرآن زده تا عظمت و جلالت قدر آن را ازنظر كه كلام خدا است و مشتمل بر معارفى عظيم است به ذهن مردم نزديك سازد تا درباره آن تفكر نموده، و آن طور كه شايسته آن است با آن برخورد كنند، و در صدد تحقيق محتواى آن كه حق صريح برآمده، به هدايتى كه از طريق عبوديت پيشنهاد كرده مهتدى شوند، چون انسان ها براى رسيدن به كمال و سعادتشان طريقى بجز قرآن ندارند، و از جمله معارفش همان مسأله مراقبت و محاسبه است كه آيات قبلى بدان سفارش مى كرد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هُوَ اللَّهُ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلِمُ الْغَيْبِ وَ الشهَدَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ2⃣2⃣ 🔸اين آيه با دو آيه بعدش هر چند در مقام شمردن طائفه اى از اسماى حسناى خداى تعالى و اشاره به اين نكته كه او داراى بهترين اسماء و منزه از هر نقصى است، و آنچه را كه در آسمانها و زمين است شاهد بر اين معنا مى گيرد، و ليكن اگر آن را با مضمون آيات قبل كه امر به ذكر مى كرد در نظر بگيريم، از مجموع، اين معنا استفاده مى شود كه افرادى كه يادآور خدايند او را با اسماى حسنايش ذكر مى كنند، و به هر اسمى از اسماى كمال خدا بر مى خورند، به نقصى كه در خويشتن در مقابل آن كمال است پى مى برند - دقت فرماييد. 🔸و اگر آن را با مضمون آيه قبلى و مخصوصا جمله (من خشيه اللّه ) در نظر بگيريم، به علت خشوع كوه و متلاشى شدن آن از ترس خدا پى مى بريم. و معناى مجموع آنها چنين مى شود: چگونه كوه ها از ترس او متلاشى نشود، با اينكه او خدايى است كه معبودى بجز او نيست، و عالم به غيب و آشكار و چنين و چنان است. 🔰هو اللّه الذى لا اله الا هو 🔸 موصول وصله آن، مجموعا اسمى از اسماى خدا را معنا مى دهد، و آن وحدانيت خدا در الوهيت و معبوديت است. در سابق هم پاره اى مطالب راجع به معناى تهليل در تفسير آيه شريفه (و الهكم اله واحد لا اله الا هو) آورديم. 🔰عالم الغيب و الشهاده 🔸كلمه به معناى چيزى است كه مشهود و حاضر در نزد مدرك باشد، همچنان غيب معناى مخالف آن را مى دهد. و اين دو، معنايى اضافى و نسبى است، به اين بيان كه ممكن است يك چيز براى كسى يا چيزى غيب و براى شخصى و يا چيزى ديگر شهادت باشد. در شهود، امر دائر مدار نوعى احاطه شاهد بر موجود مشهود است، يا احاطه حسى، يا خيالى، يا عقلى، و يا و جودى. و در غيب دائر مدار نبودن چنين احاطه است. 🔸و هر چيزى براى ما غيب و يا شهادت باشد، از آنجا كه محاط خداى تعالى و خدا محيط به آنست، قهرا معلوم او، و او عالم به آن است. پس ‍ خداى تعالى هم عالم به غيب و هم عالم به شهادت است، و غير او هيچ كس چنين نيست، براى اينكه غير خدا هر كه باشد وجودش محدود است، و احاطه ندارد مگر بدانچه خدا تعليمش كرده، همچنان كه قرآن كريم فرموده : (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول ) و اما خود خداى تعالى غيب على الاطلاق است، و احدى و چيزى به هيچ وجه نمى تواند به او احاطه يابد، همچنان كه باز قرآن كريم در اين باره فرموده: (ولا يحيطون به علما). 🔸و اما جمله (هو الرحمن الرحيم ) از آنجا كه در سوره فاتحه در تفسير اين دو اسم سخن رفت، ديگر تكرار نمى كنيم. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هُوَ اللَّهُ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِك الْقُدُّوس السلَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكبرُ ...3⃣2⃣ 🔸كلمه - به فتح ميم و كسره لام - به معناى مالك تدبير امور مردم، و اختياردار حكومت آنان است. وكلمه مبالغه در قدس و نزاهت و پاكى را افاده مى كند. و كلمه به معناى كسى است كه با سلام و عافيت با تو برخورد كند، نه با جنگ و ستيز، و يا شر و ضرر. و كلمه به معناى كسى است كه به تو امنيت بدهد، و تو را در امان خود حفظ كند. و كلمه به معناى فائق و مسلط بر شخصى و يا چيزى است. و كلمه به معناى آن غالبى است كه هرگز شكست نمى پذيرد، و كسى بر او غالب نمى آيد. و يا به معناى كسى است كه هر چه ديگران دارند از ناحيه او دارند، و هر چه او دارد از ناحيه كسى نيست. و كلمه صيغه مبالغه از جبر يعنى شكسته بند و اصلاح كننده است، و بنابر اين جبار كسى است اراده اش نافذ است. و اراده خود را بر هر كس كه بخواهد به جبر تحميل مى كند. و آن كسى است كه با جامه كبريائى خود را بنماياند. 🔰سبحان اللّه عما يشركون 🔸- اين جمله ثنائى است بر خداى تعالى، همچنان كه در - سوره بقره بعد از نقل اين مطلب كه كفار گفتند خدا فرزند گرفته، فرمود: . _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 4⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔸هُوَ اللَّهُ الْخَلِقُ الْبَارِىُ الْمُصوِّرُ ......4⃣2⃣ كلمه به معناى كسى است كه اشيائى را با اندازه گيرى پديد آورده باشد. و كلمه ء نيز همان معنا را دارد، با اين فرق كه بارى ء پديد آورنده اى است كه اشيائى را كه پديد آورده از يكديگر ممتازند. و كلمه به معناى كسى است كه پديد آورده هاى خود را طورى صورتگرى كرده باشد كه به يكديگر مشتبه نشوند. 🔸بنابر اين، كلمات سه گانه هر سه متضمن معناى ايجاد هستند، اما به اعتبارات مختلف كه بين آنها ترتيب هست، براى اينكه تصوير فرع اينكه خداى تعالى بخواهد موجودات را متمايز از يكديگر خلق كند، و اين نيز فرع آنست كه اصلا بخواهد موجوداتى بيافريند. 🔸در اينجا سوالى پيش مى آيد، و آن اين است كه چرا در دو آيه قبل بعد از نام اللّه بلافاصله كلمه توحيد لا اله الا اللّه را ذكر نمود و سپس اسماى خدا را شمرد، ولى در آيه مورد بحث بعد از نام اللّه به شمردن اسماء پرداخت، و كلمه (توحيد) را ذكر نكرد؟ جوابش اين است كه بين صفاتى كه در آن دو آيه شمرده شده كه يازده صفت، و يا يازده نام است، با نامهايى كه در آيه مورد بحث ذكر شده فرق است، و اين فرق باعث شده كه در آن دو آيه كلمه توحيد را بياورد و در اين آيه نياورد، و آن فرق اين است كه صفات مذكور در دو آيه قبل الوهيت خدا را كه همان مالكيت توام با تدبير است اثبات مى كند، و در حقيقت مثل اين مى ماند كه فرموده باشد: (لا اله الا اللّه ) معبودى به جز خدا نيست، به دليل اينكه او عالم به غيب و شهادت، و رحمان و رحيم و... است. 🔸و اين صفات به نحو اصالت و استقلال خاص خدا است، و شريكى براى او در اين استقلال نيست، چون غير او هر كس هر چه از اين صفات دارد، خدا به وى داده، پس قهرا الوهيت و استحقاق معبود شدن هم خاص او است، و به همين جهت در آخر آيه دوم فرمود: (سبحان اللّه عما يشركون ). و با اين جمله اعتقاد شرك را مذهب مشركين است رد نمود. 🔸و اما صفات و اسمائى كه در آيه مورد بحث آمده صفاتى است كه نمى تواند اختصاص الوهيت به خدا را اثبات كند، چون صفات مذكور عبارتند از: خالق، بارى ء و مصور، كه مشركين هم آنها را قبول دارند. آنان نيز خلقت و ايجاد را خاص خدا مى دانند، و در عين حال مدعى آنند كه به غير خدا ارباب و الهه ديگر هست كه در استحقاق معبوديت شريك خدايند. 🔸و اما اينكه در ابتداى هر سه آيه اسم جلاله آمده، به منظور تأكيد و تثبيت مقصود بوده، چون اين كلمه علم (اسم خاص )براى خدا، و معنايش ذات مس تجمع تمامى صفات كمال است، و قهرا تمامى اسماى الهى از آن سرچشمه مى گيرد. 🔰له الاسماء الحسنى 🔸 اين جمله اشاره به بقيه اسماى حسنى است، چون كلمه الاسماء هم جمع است، و هم الف و لام بر سرش ‍ آمده، و از نظر قواعد ادبى جمع داراى الف و لام افاده عموم مى كند. 🔰يسبح له ما فى السموات و الارض 🔸 يعنى هر آنچه مخلوق كه در عالم است حتى خود آسمانها و زمين تسبيح گوى اويند. و ما در سابق مكرر پيرامون اينكه تسبيح موجودات چه معنا دارد بحث كرديم. 🔸اين آيات سه گانه با جمله (و هو العزيز الحكيم) ختم شده يعنى او غالبى است شكست ناپذير، و كسى است كه افعالش متقن است، نه گزاف و بيهوده. پس نه معصيت گناه كاران او را در آنچه تشريع كرده و بشر را به سويش مى خواند عاجز مى سازد، و نه مخالفت معاندان، و نه پاداش مطيعان و اجر نيكوكاران در درگاهش ‍ ضايع مى گردد. 🔸و همين عنايت كه گفتيم باعث شد گفتار در سه آيه با ذكر اسم و ختم شود، و به طور اشاره بفهماند كه كلام او هم عزيز و حكيم است، باعث شد كه در آغاز هر سه آيه نام اللّه تكرار شده، و مقدم بر ساير اسماء ذكر شود. و نيز باعث شد كه اسم عزيز با اسم حكيم دوباره ذكر شود، با اينكه در وسط آيه دوم ذكر شده بود. 🔸و اينكه گفتيم توصيف خدا به دو وصف عزيز و حكيم اشاره دارد به كلامش هم، عزيز و حكيم است، از اين بابت بود كه در قرآن كريم كلام خود را هم عزيز و حكيم خوانده، يك جا فرموده: (و انه لكتاب عزيز)، و جايى ديگر فرموده: (و القران الحكيم). _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 8⃣1⃣الی4⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸در مجمع البيان در تفسير جمله (عالم الغيب و الشهاده ) از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: غيب عبارت است از چيزى تاكنون نبوده، و شهادت چيزهايى است كه بوده. مؤلف: البته اين تفسير تفسير به بعضى از مصاديق است، نه اينكه معناى غيب و شهادت تنها همين باشد كه در روايت آمده. و ما رواياتى را كه در تفسير اسم جلاله و دو اسم رحمان و رحيم آمده در سوره فاتحه آورديم. 🔸و در توحيد به سند خود از ابى بصير از امام ابى جعفر باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: خداى تعالى از ازل حى و زنده بوده، اما حى بدون حيات. و از ازل ملك و قادر بوده، حتى قبل ازچيزى را ايجاد كرده باشد، و بعد از آنكه خلق را بيافريد ملكى جبار شد. مؤلف : اينكه فرمود: (حى بدون حيات ) معنايش اين است كه حيات او مانند حيات موجودات زنده چيزى غير از ذات و زائد بر ذاتش ‍ نيست، بلكه حياتش عين ذات او است. و اينكه فرمود (قبل از خلقت عالم ملكى قادر بود و بعد از خلقت ملكى جبار شد) در حقيقت خواسته است ملك را كه از صفات فعل است، به قدرت ارجاع دهد، كه از صفات ذات است تا تحققش قبل از ايجاد فرض داشته باشد. 🔸و در كافى به سند خود از هشام جواليقى روايت كرده كه گفت: از امام صادق (عليه السلام ) از معناى كلام خدا كه مى فرمايد: (سبحان اللّه ) پرسيدم كه منظور از آن چيست ؟ فرمود: منظور منزه بودن خدا (از نواقص ) است. 🔸و در نهج البلاغه است كه: خداى تعالى خالق است، اما نه با حركت و رنج. مؤلف: ما تعدادى از روايات وارده در اسماى حسناى خدا و شمار آنها را در بحث از اسماى حسنى در جلد ششم اين كتاب آورديم. 🔸و در روايت نبوى معروف آمده كه: (حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا وزنوا قبل ان توزنوا و تجهزوا للعرض الاكبر - از نفس خود حسابكشى كنيد، قبل از آن كه از شما حساب بكشند، و خود را بسنجيد، قبل از آن كه شما را بسنجند، و براى روز قيامت آماده شويد). 🔸و در كافى به سند خود از ابى الحسن ماضى (عليه السلام ) روايت آورده فرمود: كسى كه روز به روز به حساب نفس خود رسيدگى نمى كند از ما نيست (آن كس از ما است كه روز به روز به حساب خود برسد) اگر عمل نيكى داشت شكرش نسبت به خدا بيشتر شود و اگر عمل زشتى داشت از خدا طلب مغفرت نموده، توبه كند. مؤلف: قريب به اين معنا رواياتى ديگر است، و ما رواياتى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) در معناى ذكر خدا در ذيل تفسير آيه (فاذكرونى اذكركم ...) و آيه (يا ايها الذين امنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا) نقل كرديم، اگر كسى بخواهد مى تواند بدانجا مراجعه كند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🔸پایان تفسير سوره الحشر از تفسير شریف المیزان 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺متن سوره المجادله _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
PRHIZ058.mp3
2.39M
🌺 ترتیل سوره 🎙 استاد پرهیزگار ⏳زمان: ۹:۵۶ دقیقه _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ترتیل وترجمه سوره 🎙 استاد پرهیزگار ⏳زمان : ۹:۴۸ دقیقه __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آيات 1⃣الی 6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آيات 🔸بـه نـام خـداى رحـمـان و رحـيـم. 🔸خـداى تـعـالى سخن آن كس را كه با تو در مورد همسرش مـجـادله مـى كـرد وخدا شكايت مى برد شنيد و خدا گفتگوى شما را مى شنود كه خدا شنواى دانا است1⃣ 🔸كـسـانـى از شـما كه زنان خود را ظهار مى كنند (و به ايشان مى گويند: تو نسبت هستى ) به صرف اين گفتار همسرانشان، مـادر ايـشـان نـمى شوند. مادران تنها همانهايند كه ايشان را زاييده اند و اين مردان سخنى ناپسند و خلاف حقيقت مى گويند و خدا داراى عفو و مغفرت است2⃣ 🔸و كـسـانـى كـه بعضى از زنان خود را ظهار مى كنند و سپس از آنچه گفته اند پشيمان مى شـونـد كفاره عملشان آزاد كردن يك برده قبل از تماس با زنان است. اين اندرزى است كه با آن موعظه مى شويد و خدا بدانچه مى كنيد با خبر است3⃣ 🔸حـال اگـر كـسـى نـتـوانـسـت بـرده آزاد كـنـد كـفـاره اش دو مـاه روزه پـشـت سـر هـم و قـبـل از تـمـاس با آن همسر است. پس اگر كسى توانايى اين را هم نداشت كفاره اش اطعام شصت مسكين است و اين بدان جهت است كه به خدا و رسولش ايمان آوريد. و آنچه گفته شد حدود خدا است و كافران عذابى دردناك دارند4⃣ 🔸بـطـور يـقـيـن كـسـانـى كـه بـا خـدا و رسـولش مـخـالفـت مـى كـنـنـد خـوار و ذليـل مـى شـونـد هـمـچـنـان كـه پيشينيان آنان ذليل شدند چون با اين كه ما آياتى روشن نازل كرديم هيچ بهانه اى براى مخالفت ندارند و كافران عذابى خوار كننده دارند5⃣ 🔸و اين عذاب در روزى است كه خدا همه آنان را مبعوث مى كند و بدانچه كرده اند خبر مى دهد چـون خـدا اعـمـال آنـان را شـمـرده و خود آنان فراموش كرده اند و خدا بر هر چيزى ناظر و گواه6⃣ __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بیان آیات 1⃣الی6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸ايـن سـوره متعرض مطالب گوناگون از احكام و آداب و صفات است. قسمتى از آن مربوط بـه حكم ظهار است، قسمتى هم مربوط به نجوى و بيخ گوشى سخن گفتن است. قسمتى هم مربوط به آداب نشستن در مجلس. و قسمتى راجع به اوصاف كسانى است كه با خدا و رسـولش مـخـالفـت مـى كـنـنـد، و يا با دشمنان دين دوستى مى ورزند، و كسانى را كه از دوسـتـى بـا آنـان احـتـراز مـى كـنـنـد مـعـرفـى نـمـوده، بـه وعـده اى جميل در دنيا و آخرت دلخوش مى سازد. ايـن سـوره بـه شـهـادت سـيـاق آيـاتـش در مـديـنـه نازل شده. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰قـد سـمـع اللّه قـول التـى تـجـادلك فـى زوجـهـا و تـشـتـكـى الى اللّه و اللّه يسمع تحاوركما...1⃣ 🔸در مـجـمـع البـيـان مـى گـويـد: كـلمـه  كـه مـصـدر فـعل  است، به معناى اظهار ناراحتى است، و فرقش با كلمه شكايت است كه شكايت به معناى ناملايماتى است كه ديگرى براى آدمى فراهم ساخته، و  اظهار ناراحتى هايى است كه خودش پيش آمده. و كلمه  به معناى مـراجـعـه بـه يـكـديـگـر در سخن گفتن است، كه آن را  نيز مى گويند. وقتى گفته مى شود (حاوره، محاوره ) معنايش اينكه فلانى با فلان كسى گفتگو كرد. سنت جاهــلى  و الغاء و منكر دروغ اعلام كردن آن در آيه: (الذين يظاهرون منكم...) آيـات چـهـار گـانـه و يـا شـش گـانـه اول سـوره دربـاره ظـهـار نـازل شـده، كـه در عـرب جاهليت يكى از اقسام طلاق بوده، به اين صورت كه وقتى مى خواسته زنش را بر خود حرام كند مى گفته: (انت منى كظهر امى - تو نسبت به من مانند پشت مادرم هستى). با گفتن اين كلام زنش از او جدا و تا ابد بر او حرام مى شده. بعد از ظـهـور اسـلام يـكـى از مـسلمانان مدينه همسر خود را ظهار كرد، و بعدا از كار خود پـشـيـمـان شـد. هـمـسـرش نـزد رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم رفته جريان را عـرضـه داشـت، و راه چـاره اى خـواسـت تا دوباره شوهرش به او برگردد و با آن جناب مـجـادله مى كرد و به درگاه خدا شكوه مى نمود. در اينجا بود كه آيات شريفه مورد بحث نازل گرديد. و مـراد از   در جـمـله (قـد سمع اللّه) استجابت دعا و برآوردن حاجت است. و كنايه آوردن از برآوردن حاجت و استجابت دعا به كلمه   در گفتگوها شايع است. دليـل ايـن مـعنا جمله (تجادلك فى زوجها و تشتكى الى اللّه) است كه ظهورش در اين اسـت كـه زن نـامـبـرده در تـلاش پيدا كردن راهى بوده كه از شوهرش جدا نشود، اينها كه گـفـتـه شـد راجـع بـه جـمـله (قـد سـمـع اللّه) بـود. اما سمع در جمله (و اللّه يسمع تحاوركما) به همان معناى معروفش است. و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه: خداى تعالى درخواست آن زن را كه با تو در مورد شوهرش مـجـادله مـى كـرد مـسـتـجـاب كـرد، زنـى كـه شوهرش او را ظهار كرده بود، و او از اندوه و بـدبـخـتـى خـود شـكـايت مى كرد و خدا گفتگوى تو را با او و او را با تو شنيد، كه خدا شنواى صوتها و بيناى ديدنى ها است. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a