eitaa logo
تفسیر المیزان
9.9هزار دنبال‌کننده
172 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه9⃣و0⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فذلك يو اليوم عسير 9⃣ 🔰على الكافرين غير يسير0⃣1⃣ 🔸إشاره بزمان نقر در ناقور است و بعید نیست که مراد بكلمه روزی باشد که خلائق برای حساب و جزاء بسوى خدا بر می گردند (يوم اذيرجعون الى الله للحساب و الجزاء) 🔸ممکن هم هست منظور (يوم اذيرجعون الى الله) روزیکه بسوی خدا بر میگردند، باشد در نتیجه کلمه صرف میشود برای روزیکه در ناقور نقر، میشود و بنابراین در آیه مورد بحث کلمه ظرف شده برای روز پس میشود قطعه ای از زمان ظرف شود برای قطعه ای، دیگر همچنانکه سال را ظرف میگیریم برای، ماه و ماه را ظرف میگیریم برای روز و این نوعی از عنایت، است که زمان را دو چیز مختلف میگیرند بخاطر اختلافی که در صفات و حوادث واقعه در آن دارند آنگاه به اعتبار بعضی از صفات ظرف میشود برای خودش به اعتبار بعضی صفات دیگرش. 🔸 و در صورتیکه کلمه را قید بگیریم برای کلمه ، معنای آیه این میشود (پس زمان نقر ناقور که در روز رجوع خلائق بخدا واقع میشود زمانی بس دشوار بر کافران است) و اگر کلمه نام برده را قید بگیریم برای کلمه معنا چنین میشود (زمان نقر ناقور زمانی بس دشوار بر کافران است در روزیکه خلائق بسوی خدا بر می گردند) 🔸و در کشاف گفته اگر بپرسی كلمه با چه عاملی منصوب زبردار شده و چگونه ممکن است ظرف شود که جزاء بر آن دلالت برای عسیر؟ در پاسخ میگویم عامل نصب چیزی است کند، چون جمله مورد بحث بيك قضيه شرطیه منحل میشود و چنین معنا میدهد زمانیکه در ناقور کوبیده می شود امر بر کافران سخت میگردد و همین جزای (سخت میگردد) عامل نصب در است و اما علتیکه تجویز کرده كلمه ظرف شود برای(یوم عسیر) این است که باز جمله بجمله ای دیگر منحل‌میشود و معنای آن این است که وقوع این وقت نقر در روز سخت است چون روز قیامت در حینی میآید و واقع میشود که مشغول نقر در، ناقورند این بود گفتار زمخشری. 🔸 و نیز هم او: گفته ممکن است کلمه را در تقدیر مرفوع ضمه دار بگیریم تا بدل باشد از كلمه و كلمه (يوم عسير) خبر آن باشد کانه فرموده روز نقر روزی است، سخت این بود گفتار وی. 🔸وجمله (غير يسير) صفت دیگری است برای کلمه ، و عسر آنرا تأكيد، نموده میفهماند سختی آنروز از يك جهت و دو جهت نیست بلکه از هر جهت است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ذرنى ومن خلقت وحيداً1⃣1⃣ 🔸این جمله کلمه تهدید است و روایات بسیار زیادی وارد شده که این جمله تا تمام بیست آیهٔ بعدش همه درباره ولید بن می آید مغيره نازل شده که داستانش در بحث روایتی آینده انشاءالله می آید. 🔸كلمه حال از فاعل (خلقت) است و حاصل معنايش این است که مرا با آنکس که خلقش کردم واگذار با آن کس که در حالى خلقش کردم که أحدى با من در خلقت وی شرکت نداشت و بعد از خلقت به بهترین وجهی تدبیرش کردم مرا با او واگذار و بین من و او حائل مشو که من او را بسم. 🔸احتمال هم دارد کلمه نامبرده حال از مفعول باشد بعضی هم آنرا حال از مفعول (خلقت) که حذف شده گرفته اند و آن مفعول ضمیریست که بموصول من برمی گردد و حاصل معنا این است که مرا با کسی که خلقش کردم در حالیکه او تنها بودنه مالی داشت و نه فرزندانی واگذار بعضی هم احتمال داده اند کلمه اصلا حال نباشد بلکه منصوب بفعل تقديرى أذم مذمت میکنم باشد ولی از همه این وجود بهتر همان وجه اول است. _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وجعلت له مالا ممدوداً2⃣1⃣ 🔸یعنی من برای او مالی ممدود گسترده و یا ممدود بمدد نتاج و فائده قرار دادم. _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وبنين شهوداً3⃣1⃣ 🔸یعنی برایش پسرانی قرار دادم،حاضر که آنهارا پیش روی می خرامند و با آنان در رسیدن به هدفهای خود میبیند که کمک میگیرد این جمله عطف است برکلمه . _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 4⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ مَهَّدت لَهُ تَمْهِيداً4⃣1⃣ کلمه به معنای تهیه، است که بطور مجاز در مور گستردگی مال و جاه و روبراهی زندگی استعمال میشود. _______________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣1⃣و6⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ثمَّ يَطمَعُ أَنْ أَزِيدَ5⃣1⃣ 🔰َكلا إِنَّهُ كانَ لاَيَتِنَا عَنِيداً6⃣1⃣ 🔸یعنی سپس همین شخص طمع کرد که مال و فرزندانی را که یا و داده ام زیادتر کنم و زندگیش را بیش از پیش رو براه سازم کلمه او را در این طمع و توقع رد می کند، وجمله انه کان علت این ردع را بیان نموده میفهماند برای این گفتیم کلا که او به آيات ما عناد می ورزد کلمه بمعنای معاندى ست که بعناد خود و آنچه دارد مباهات هم می کند بعضی گفته اند بدین مغیره بعد از نزول این آیات رفته رفته مال و اولاد خود را از دست داد تا در آخر خودش هم هلاك شد. ___________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 7⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰سأُرْهِقُهُ صعُوداً7⃣1⃣ 🔸کلمه که مصدر است به معنای فراگیری بزور است و کلمه صعود به معنای گردنه صعب العبور کوه است در این جمله جزاء سوء وعذاب تلخی را که وی بزودی می چشد بگرفتار شدن در درهای صعب العبور تشبیه شده. ____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 8⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ8⃣1⃣ 🔸تفکیر که مصدر است به معنای اندیشیدن است و تقدیر که مصدر است به معنای اندازه گیری و سنجیدن است و تقدیر از روی تفکیر به معنای آنست که چند معنا و چند وصف را در ذهن بچینی یعنی آنها را در ذهن جابجا کنی یکی را بگذاری و دیگری را برداری تا از ردیف شدن آنها غرض مطلوب خود را نتیجه،بگیری ولید بن مغیره همه در این اندیشه بود چیزی بگوید که با آن گفته دعوت اسلام را باطل،کند و مردم معاند مثل خودش آن گفته را به پسندند پیش خود فکر کرد آیا بگوید این قرآن شعر است یا بگوید کهانت و جادوگری است؟ آیا بگوید هذیان ناشی از جنون است یا بگوید از اسطوره ها و افسانه های قدیمی بعد از آنکه همه فکرهایش را کرد اینطور اندازه گیری کرد که بگوید قرآن سحری از کلام بشر است چون بین زن و شوهر و پدرو فرزند جدایی می اندازد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه9⃣1⃣ و0⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فَقُتِلَ كَيْف قَدَّرَ9⃣1⃣ 🔰 ثم فَقُتِلَ كَيْف قَدَّرَ0⃣2⃣ 🔸این جمله بطوریکه از سیاق بر می آید نفرینی است براو نظير جمله (قاتلهم الله انى يؤفكون) ٣٠ وجمله: (ثم قتل كيف قدر) تکرار همان نفرین و تأكيد آنست. ________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣2⃣و2⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ثمَّ نَظرَ1⃣2⃣ 🔰ثمَّ عَبَس وَ بَسر 2⃣2⃣ 🔸این آیات حال ولید را که بعد از تفکیر و تقدیر بخود گرفته بود مثل میسازد و با لطیف ترین و در عین حال رساترین تمثیلی مجسم میکند چون معنای اینکه فرموده ثم نظر بطوريكه سياق استفاده میشود اینستکه وی بعد از تفكير وتقدير مثل کسی کرد که میخواهد در بارۀ امری که از او نظریه خواست باشد نظریه بدهد 🔸و فعل از ماده عبوس است که به معنای تقطیب چهره است در مجمع البیان میگوید عبوس کردن چهره و تقطیب و تکلیح آن در معنا نظیر همند و جامع همه ترش کردن رو، و گرفتگی صورت است ضد طلاقت و بشاشت که بمعنای گشادگی روی است و فعل از مصدر است که بمعنای بی میلی و کراهت نمایان از چهره است پس معنای جمله اینستکه ولید بعد از نظر کردن چهره خود بگرفت و اظهار كراهت نمود. ____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ثم ادبر و استكبر3⃣2⃣ 🔸ادبار از هر چيزى به معناى اعراض از آن است و استكبار به معناى امتناع ورزيدن از در كبر و طغيان است و اين دو يعنى ادبار و استكبار از احوالات روحى و درونى است ، و اگر آن را فرع و نتيجه تمثيل بر و و كه از احوالات ظاهر و محسوس آدمى است گرفته، از اين جهت است كه اثر ادبار و استكبار وليد در ظاهر حالش هم اثر گذاشته، و آن اثر را قرآن كريم نقل كرده كه گفت: (ان هذا الا سحر...)، و به همين جهت اين جمله را با فاى تفريع و نتيجه گيرى عطف كرده، فرمود: (ثم ادبر و استكبر فقال ان هذا...) وگرنه مى توانست اين را هم با كلمه عطف كند. ____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 4⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فقال ان هذا الا سحر يوثر4⃣2⃣ 🔸يعنى در نتيجه ادبار و استكبار، باطن خود را اينطور اظهار كرد كه (ان هذا) نيست اين - يعنى قرآن - (الا سحر يوثر)، مگر سحرى كه از قديم روايت شده و هم اكنون نيز دانايان آن به نادانان تعليم مى دهند. ____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 5⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ان هذا الا قول البشر5⃣2⃣ 🔸يعنى اين قرآن آنطور كه محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ادعا مى كند كلام خدا نيست، بلكه كلام بشر است. 🔸 بعضى گفته اند: اين آيه به منزله تأكيد آيه قبلى است، هر چند دو معناى مختلف دارند، ولى مقصود از هر دو اين است كه قرآن كلام خدا نيست و چون هر دو يك معنا را مى رساندند، جمله دوم را با (واو) به جمله اول عطف نكرد. ____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
سلام علیکم همراهان کانال برای شادی روح ما و ما که کمتر از۳۰ روز دار فانی را وداع گفتند، مایل بودید حمد و صلواتی قرائت بفرمائید.
🌺 تفسیر آیه 6⃣2⃣پ7⃣2⃣و8⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰سأُصلِيهِ سقَرَ 6⃣2⃣ 🔰وَ مَا أَدْرَاك مَا سقَرُ 7⃣2⃣ 🔰لا تُبْقِى وَ لا تَذَرُ 8⃣2⃣ 🔸يعنى به زودى او را داخل سقر مى كنم، و در عرف قرآن يكى از نامهاى جهنم و يا دركه اى از دركات آن است، و جمله (ساصليه سقر) يا بيان (سارهقه صعودا) است، و يا بدل از آن است و جمله و (ما ادريك ما سقر) به اين منظور آورده شده كه بفهماند سقر بسيار مهم و هراس آور است. 🔸 به خاطر اينكه نفى مطلق است، و مقيد نكرده كه چه چيزى را باقى نمى گذارد ورها نمى كند، اقتضا دارد كه مراد از آن را اين بگيريم كه سقر هيچ چيزى از آنچه او به دست آورده باقى نمى گذارد و همه را مى سوزاند و احدى را هم از آنهايى كه در آن مى افتند از قلم نينداخته همه را شامل مى شود، به خلاف آتش دنيا كه بسيار مى شود بعضى از چيرها كه در آن مى افتد نمى سوزاند، و اگر مثلا انسانى در آن بيفتد پوست ظاهرى وصفات جسميش را مى سوزاند، و به روح او و صفات روحيش نمى رسد اما سقر احدى ازكسانى كه در آن مى افتند باقى نمى گذارد بلكه همه را فرا مى گيرد، زيرا خداوند فرموده: (تدعوا من ادبر و تولى ) و وقتى آنها را فرا گرفت چيزى از روح وجسمشان را باقى نمى گذارد بلكه همه را مى سوزاند همچنان كه فرموده: (نار اللّهلموقده التى تطلع على الافئده ) 🔸ممكن هم هست منظور اين باشد كه احدى را زنده نمى گذارد، و احدى را نمى ميراند، در اين صورت در معناى آيه زير خواهد بود كه مى فرمايد: (الذى يصلى النار الكبرى ثم لا يموت فيها و لا يحيى )(آنکسی که خودش آتش کبری را می گیراندوآنگاه خودش در آتش نه می میرد،ونه زنده می ماند) 🔸بعضى هم گفته اند: معناى جمله اين است كه سقر چيزى را كه در آن بيفتد باقى نمى گذارد، مگر آنكه هلاكش مى كند وقتى هلاك شد به حالت هلاكت هم رهايش نمى كند، بلكه دوباره زنده اش مى كند تا باز شكنجه شود. 🔸بعضى ديگر گفته اند: معناى (لا تبقى ) اين است كه براى آنان گوشتى باقى نمى گذارد و (و لا تذر) يعنى و استخوانى باقى نمى گذارد. و بعضى ديگر معانى ديگرى ذكر كرده اند. ________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه9⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لواحه للبشر9⃣2⃣ كلمه از مصدر تلويح است كه به معناى دگرگون كردن رنگ چيزى به سياهى است. و بعضى گفته اند به سرخى، و كلمه جمع بشره است، كه به معناى ظاهر پوست بدن است. مى فرمايد: يكى ديگر از خصوصيات سقر اين است كه رنگ بشره بدنها را دگرگون مى سازد. ____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عَلَيهَا تِسعَةَ عَشرَ0⃣3⃣ 🔰يعنى بر آن نوزده نفر موكلند، كه عهده دار عذاب دادن به مجرمينند. و هر چند مطلب را مبهم گذاشته و نفرموده كه از فرشتگانند و يا غير فرشته اند، ليكن از آيات قيامت و مخصوصا تصريح آيات بعدى استفاده مى شود كه از ملائكه اند. بعضى از مفسرين گفته اند: ظاهر اين عبارت آن است كه مميز (در اصطلاح نحو معدود هر عددى را مميز مى نامند) عدد (تسعه عشر) كلمه باشد، آنگاه گفته: دليل اين معنا همين است كه عربهاى فصيح از اين عبارت چنين فهميده اند، چون از ابن عباس ‍ روايت شده كه گفت: وقتى جمله (عليها تسعه عشر) نازل شد ابوجهل به قريش گفت مادرانتان به عزايتان بنشينند، مى شنوم پسر ابى كبشه رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به شما خبر داده كه خازنان آتش نوزده نفرند و شما كه جمعيت انبوهى هستيد آيا عاجزيد از اينكه هر ده نفرتان بر سر يكى از آن مردان موكل بر آتش بتازيد، در آن جمع، ابو اسد بن اسيد بن كلده جمحى كه مردى سخت دلاور بود گفت: من يك تنه حريف هفده نفر آنان هستم، شما همگى كار دو نفر ديگر را بسازيد. 🔸خواننده عزيز توجه دارد كه مفسر نامبرده هيچ دليلى بر مدعاى خود نياورده، علاوه بر اينكه حديث، خازنان دوزخ را رجل (مرد) خوانده و كلمه رجل به هيچ وجه بر فرشته اطلاق نمى شود، مخصوصا در عرف مشركين كه به نقل قرآن كريم در آيه (و جعلوا الملئكه الذين هم عباد الرحمن اناثا) ملائكه را به طور كلى از جنس زن مى دانستند. ____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ مَا جَعَلْنَا أَصحَب النَّارِ إِلا مَلَئكَةً ... 🔸سياق آيه شهادت مى دهد بر اينكه مردم بعد از شنيدن آيه قبلى كه درباره عدد خازنان دوزخ بود در باره خازنان بگو مگو كرده اند، در نتيجه اين آيه نازل شد. با اين استظهار روايات وارده در شاءن نزول آيه تاءييد مى شود كه ان شاء اللّه در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت. 🔸 پس مراد از (اصحاب النار) همان خازنان موكل بر دوزخند كه عهده دار شكنجه دادن به مجرمينند، و اين معنا هم از جمله (عليها تسعه عشر) استفاده مى شود و هم جمله (و ما جعلنا عدتهم الافتنه ...) به آن شهادت مى دهد. 🔸و حاصل معناى آيه اين است كه: ما اصحاب آتش و موكلين بر آن را از جنس ملائكه قرار داديم كه قادر بر انجام ماموريت خود هستند. همچنان كه در جاى ديگر فرمود: (عليها ملئكه غلاظ شداد لا يعصون اللّه ما امرهم و يفعلون ما يومرون ) ملائکه غلاظ وشداد موکل بر آتشند ملائکه ای که هیچگاه خدا در آنچه فرمان می دهدنافرمانی ننموده وهر ماموریتی را انجام می دهند 🔸پس موكلين بر آتش از جنس بشر نيستند تا مجرمين اميد آن داشته باشند در برابرشان مقاومت كنند، و از بينشان ببرند. ________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
⏮ ادامه آیه1⃣3⃣ 🔰و ما جعلنا عدتهم الا فتنه للذين كفروا 🔸كلمه به معناى محنت و آزمايش است، مى گويند منظور از اين جعل، جعل به حسب آگهى دادن است، نه جعل به حسب تكوين، در نتيجه معناى آيه اين است كه ما از عدد آن ملائكه و اينكه نوزده نفرند به شما خبر نداديم، مگر براى اينكه همين خبر باعث آزمايش كفار شود. ذيل آيه هم كه مى فرمايد: (ليستيقن الذين اوتوا الكتاب ...) اين گفتار را تأييد مى كند. 🔰ليستيقن الذين اوتوا الكتاب 🔸 به معناى يقين يافتن در دل است، و معناى اين جمله اين است كه ما براى اين گفتيم موكلين بر آتش نوزده فرشته اند كه اهل كتاب يقين كنند به اينكه قرآن نازل بر تو حق است، چون مى بينند قرآن هم مطابق كتاب آسمانى ايشان است. 🔰و يزداد الذين امنوا ايمانا 🔸 و نيز براى اينكه مؤمنين به اسلام هم وقتى ببينند كه اهل كتاب هم اين خبر قرآن را تصديق كرده اند، ايمانشان زيادتر شود. ________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
⏮ ادامه آیه 1⃣3⃣ 🔰و ليقول الذين فى قلوبهم مرض و الكافرون ما ذا اراد اللّه بهذا مثلا -🔸و نيز براى اين بود كه در نتيجه بيماردلان منافق و كافران چنين و چنان كنند. بايد توجه داشت كه لام در جمله لام عاقبت است، به خلاف لام در كه لام تعليل به غايت است، براى اينكه كلام منافقان و كفار كه (ما ذا اراد اللّه بهذا) مثلا كلامى تحقيرآميز است، و به منظور استهزاء گفته مى شود، و اين خود كفر است، و نمى تواند غايت و نتيجه براى عمل خداى تعالى شود، و مثلا بگوييم خداى تعالى به اين منظور عدد خازنان دوزخ را بيان كرد كه عده اى كفر و نفاق بورزند، مگر اينكه اين به تبع چيز ديگرى غايت فعل خدا قرار گيرد، به خلاف استيقان كه خود مرحله اى از ايمان است، و شايد همين اختلاف بين دو معنا باعث شده كه حرف لام دوباره تكرار شود، و بفرمايد: و و گر نه اگر هر دو لام براى تعليل بود مى فرمود: (ليستيقن و يقول). 🔸و معناى مجموع اين چند آيه چنين است كه: (اگر ما از عدد خازنان دوزخ خبر داديم، براى اين بود كه مايه آزمايش كفار و باعث يقين اهل كتاب و بيشتر شدن ايمان مؤمنين باشد، البته اين نتيجه هم بر آن غايات مترتب مى شود كه منافقين و كافردلان خواهند گفت: خدا از اين مثل چه منظورى داشته) 🔸مفسرين جمله (الذين فى قلوبهم مرض) را به كسانى تفسير كرده اند كه دلهايشان مبتلا به شك و لجبازى و نفاق باشد و كلمه كافرون را به كسانى تفسير كرده اند كه تظاهر به كفر مى كنند، چه از مشركين و چه از ديگران . 🔸گفتيم منظور از جمله (ما ذا اراد اللّه بهذا مثلا) تحقير و استهزاء بوده، و منظورشان از كلمه اشاره است به جمله (عليها تسعه عشر) و كلمه به معناى وصف است ، و معناى جمله اين است كه: خدا چه منظور داشته از اينكه خازنان دوزخ را به صفت (تسعه عشر) توصيف كرده؟ و خلاصه چطور ممكن است اين عده اندك قدرت آن را داشته باشند كه تمامى دوزخيان را كه اكثر افراد جن و انسند عذاب كنند؟ _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🔰دنباله بحث گذشته راجع به نفاق 🔸بعضى از مفسرين كه پذيرفته اند سوره مورد بحث در مكه نازل شده، و منافقين و بيماردلان در مدينه پيدا شدند، در باره آيه (و ليقول الذين فى قلوبهم مرض)، گفته اند كه: يك پيشگويى غيبى است از اينكه بعد از هجرت جمعى منافق پيدا خواهند شد. 🔸و ما مى گوييم: اينكه سوره مورد بحث همه اش در مكه نازل شده باشد مطلبى است كه از نظر روايات متعين است، و بعضى از مفسرين ادعاى اجماع بر آن كرده اند، و اينكه از مقاتل نقل كرده اند كه آيه (و ما جعلنا اصحاب النار الا ملئكه). در مدينه نازل شده از طريق نقل ثابت نشده كه به راستى او چنين چيزى گفته باشد و بر فرض هم كه ثابت باشد، يك نظريه شخصى از مقاتل است كه فكر كرده نفاق در مدينه پيدا شده و آيه از آن خبر مى دهد. 🔸و اما اينكه نفاق در مدينه پيدا شد، بعضى از مفسرين بر آن اصرار ورزيده و استدلال كرده اند به اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم) و مسلمانان قبل از هجرت آنقدر نيرومند نبودند، و امرشان نافذ و دستشان باز نبوده كه مردم از هيبت آنان حساب ببرند، و كفر باطنى خود را پنهان كنند، و يا به اميد خيرشان دم از اسلام بزنند، به خلاف حالى كه مسلمانان بعد از هجرت در مدينه داشتند. 🔸ليكن اين استدلال تمام نيست، زيرا همانطور كه در سوره منافقون در بحثى كه پيرامون نفاق داشتيم به ناتمامى آن اشاره نموديم و حاصلش اين است كه: انگيزه و علت نفاق منحصر در ترس و پروا داشتن ، و يا به دست آوردن خير عاجل نيست، چون ممكن است كسى به اميد نفع و خير موجل و دراز مدت نفاق بورزد، و ممكن است كسى به انگيزه تعصب و حميت نفاق بورزد، و يا انگيزه اش اين باشد كه نسبت به كفر قبلى خود عادت داشته ، دست برداشتن از عادت برايش مشكل باشد، و همچنين ممكن است انگيزه هايى ديگر باعث نفاق شود. 🔸و هيچ دليلى در دست نيست كه دلالت كند بر اينكه پاى اين انگيزه ها در مورد هيچ يك از مسلمانان مكه در كار نبوده، بلكه از بعضى از همان مسلمانان نقل شده كه در مكه ايمان آورده، و سپس بر گشته، و يا با شك و ترديد ايمان آورده و سپس ثابت قدم شده. 🔸علاوه بر اين خداى تعالى خودش فرموده : (و من الناس من يقول امنا باللّه فاذا اوذى فى اللّه جعل فتنه الناس كعذاب اللّه و لئن جاء نصر من ربك ليقولن انا كنا معكم او ليس اللّه باعلم بما فى صدور العالمين و ليعلمن اللّه لذين امنوا و ليعلمن المنافقين ) (.و بعضی از مردم کسانیند که میگویند بخدا ایمان آوردیم ولی همینکه در راه خدا اذيتي به بيند فتنه مردم را نظیر عذاب خدامی گیرد واگر نصرتی از ناحیه پروردگارت برسد بطور قطع میگویند ما هم با شمائیم آیا خدا را داناتر بآنچه در دلهای عالمیان است نمیدانند؟ خدایتعالی این صحنه های اذیت و نصرت را پیش می آورد تا چنین و چنان شود و تا معلوم کند چه کسانی ایمان آوردند و چه کسانی نفاق ورزیدند) 🔸و اين دو آيه در سوره عنكبوت است ، كه در مكه نازل شده ، و مى بينيد كه از وجود نفاق در مكه خبر مى دهد، و بر فرض كه از همه ادله مكى بودن اين سوره صرفنظر كنيم، همين كه مى بينيم مشتمل بر مسأله فتنه و اذيت شدن در راه خداست، بايد بفهميم كه حداقل اين دو آيه در مكه نازل شده، چون در مدينه فتنه و اذيت ديدن در راه خدا رخ نداد. و اگر بگويى آخر در آيه اول مسأله نصرت خدايى ذكر شد. مى گوييم: صرف اين دليل نمى شود بر اينكه آيه در مدينه نازل شده، چون نصرت مصاديق ديگرى هم غير از فتح و پيروزى در جنگ كه فتحى فورى و نقد است دارد.(مگر فتح مسلمین در مدینه فتح مسلمانان مکه نبود). 🔸و احتمال اينكه مراد از فتنه، واقعه اى باشد كه بعد از هجرت در مكه رخ داد به مطلب ما ضررى نمى زند، براى اينكه منافقين مفتون كه بعد از هجرت و در مكه مفتون شدند، و دچار نفاق گرديدند از همانهايى بودند كه قبل از هجرت ايمان آورده بودند، هر چند كه بعد از هجرت مورد اذيت واقع شدند. 🔸و جا دارد كه آيه (و من الناس من يعبد اللّه على حرف فان اصابه خير اطمان به و ان اصابته فتنه انقلب على وجهه ) را هم به مثل همين بيانى كه ما كرديم حمل نموده بگوييم: در صورتى كه منظور از فتنه عذاب باشد شامل بعضى از مسلمانانى كه در مكه اسلام آوردند مى شود، هر چند كه سوره حج در مدينه نازل شده باشد. _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
⏮ ادامه آیه 1⃣3⃣ 🔰كذلك يضل اللّه من يشاء و يهدى من يشاء 🔸 كلمه اشاره است به مضمون آيه (و ما جعل نا عدتهم الا فتنه ...) و در جمله (و ما يعلم جنود ربك الا هو) بى اطلاعى غير خداى تعالى را مقيد كرده به قيد كه به معناى گروههاى فشرده و متراكمى است كه خداى تعالى براى اجراى اوامر خود خلقشان كرده نه خصوص عده خازنان دوزخ، در نتيجه به اطلاقش مى فهماند كه علم به حقيقت آن جنود، و خصوصيات خلقتشان، و عده نفراتشان، و اعمالى كه انجام مى دهند، و دقائق حكمتى كه در همه اين امور نهفته است، مخصوص به خداى تعالى است، و احدى با خدا در آن شريك نيست ، پس هيچ احدى نمى تواند عده آنان را اندك و يا زياد بشمارد، و يا در باره خصوصيات آنان با اينكه جاهل است طعنه اى بزند و اظهار نظرى كند. 🔰و ما هى الا ذكرى للبشر 🔸 ضمير به جمله (عليها تسعه عشر) بر مى گردد، و اگر آن را مونث آورد و نفرمود براى اين بود كه خبر مونث است. و معناى جمله: اين است كه بشر هيچ راهى به علم و آگهى از جنود پروردگار تو ندارد، و اگر ما خود خبر داديم كه خازنان دوزخ نوزده نفرند، براى اين بود كه مايه تذكر آنان شود، و از آن انذار گيرند. (نه اینکه بر سر این عدد قبل وقال راه بیاندازند و خلاصه قرآن کریم کتاب هدایت است، نه وسیله سرگرمی وبگومگو) 🔸بعضى گفته اند: ضمير به كلمه و بعضى ديگر گفته اند: به كلمه و بعضى گفته اند: به سوره، و بعضى گفته اند: به (آتش دنيا)، بر مى گردد، كه وجه آخرى از همه بى پايه تر است. ناگفته نماند كه آيه مورد بحث دلالت دارد بر اينكه خطابهاى قرآنى متوجه به عموم بشر است. _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 بحث روایتی 🔸در تفسير قمى در ذيل (فاذا نقر فى الناقور... وحيدا) آمده كه اين آيات در باره وليد بن مغيره پيرمردى مجرب از هوشمندان عرب نازل شد، وى يكى از كسانى است كه به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم استهزاء مى كرد. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در حجر اسماعيل مى نشست و قرآن مى خواند، روزى قريش كه دور وليد بن مغيره جمع شده بودند از او پرسيدند: اى ابو عبد الشمس اين چيست كه محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم مى گويد؟ آيا شعر است يا كهانت، و يا خطابه؟ در پاسخ گفت بگذاريد نزديكش شوم و كلامش را بشنوم پس نزد آن جناب رفت و گفت: اى محمد از اشعارى كه سروده اى برايم بخوان، فرمود: آنچه مى خوانم شعر نيست، بلكه كلامى از خداى تعالى است، كه آن را براى ملائكه و انبيا و رسولان خود پسنديده است، وليد گفت: مقدارى از آن برايم تلاوت كن. 🔸رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم سوره را خواند، وقتى رسيد به آيه شريفه (فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود) لرزه بر اندام وليد افتاد و موى بدنش راست شد، و بدون اينكه براى قريش خبر ببرد كه چه شد، مستقيما به خانه خود رفت. 🔸 قريش نزد ابوجهل رفته گفتند: اى ابو حكم، ابو عبد الشمس ‍ از دين خود بيرون شد و به دين محمد گرويد مگر نمى بينى كه از آن زمان كه به نزد محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم رفت ديگر نزد ما برنگشت. روزى صبح ابو جهل نزد وليد رفت و گفت: اى عمو تو ما را سرافكنده و رسوا كردى، و زبان شماتت دشمن را بر سرما دراز كردى، و به دين محمد گرويدى. وليد گفت: من به دين او نگرويده ام و ليكن از او كلامى شنيدم كه از سنگينى و دشوارى پوست بر بدن جمع مى شود، ابو جهل گفت: حال بگو ببينم آيا كلام او خطابه نبود؟ گفت: نه، براى اينكه خطابه كلامى متصل و پيوسته است، و كلام او بند بند است، آن هم بندبندى كه بندهايش شباهتى به هم ندارند. ابوجهل پرسيد: آيا شعر است ؟ گفت: نه، شعر هم نيست، براى اينكه تو خود آگاهى كه من همه اقسام اشعار عرب را شنيده ام، بسيطش و مديدش و رجزش را، و كلام محمد به هيچ وجه نمى تواند شعر باشد. ابوجهل پرسيد: پس چيست؟ وليد گفت بايد به من مهلت بدهى درباره اش فكر كنم. 🔸فرداى آن روزبه وليد گفتند: اى ابو عبد الشمس، نظرت در باره سؤال ما چه شد؟ گفت شما بگوييد كلام محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم سحر است، براى اينكه دل انسان را مسخر مى كند، لذا خداى تعالى درباره وى فرمود: (ذرنى و من خلقت وحيدا). و اگر او را وحيد خواند، براى آن بود كه او به قريش گفته بود پوشش خانه كعبه يك سال به عهده من به تنهايى است، و يك سال به عهده همه شما، چون او مال بسيار و باغهاى زيادى داشت، و دوازده پسر در مكه داشت، و داراى ده برده بود، كه نزد هر يك از آنها هزار دينار مال التجاره بود، و (قنطار) آن روز هم همين هزار دينار بود. مى گويند: (قنطار) عبارت بود از پوست گاوى كه مملؤ از طلا باشد. 🔸و در الدر المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته ) و بيهقى در كتاب از طريق عكرمه از ابن عباس روايت كرده كه گفت : وليد بن مغيره نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم آمد، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم از قرآن برايش خواند، به طورى كه گويا دلش نرم شد، جريان به اطلاع ابوجهل رسيد، نزد وى رفت و گفت عمو جان قوم تو مى خواهند برايت مالى جمع آورى نموده، در اختيارت قرار دهند، چون شنيده اند تو به دين او گرويده اى تا از اين راه مالى به دست آورى. وليد گفت: مگر قريش نمى داند كه من ثروتمندترين ايشانم؟! ابوجهل گفت: اگر چنين است پس در باره محمد چيزى بگو تا قومت بفهمند كه تو منكر دين او هستى، و يا حداقل بى ميل به گرويدن به آنى، وليد پرسيد آخر چه بگويم؟ به خدا سوگند احدى در ميان شما نيست كه از من به شعر و به رجز و قصيده آن، و حتى به اشعار جنيان داناتر باشد، به خدا سوگند كلام محمد هيچ شباهتى به هيچ يك از اين اقسام شعر ندارد، و به خدا سوگند براى كلام او كه كلام خدايش مى خواند، حلاوتى و بر آن طلاوتى (حسن و بهجتى ) مخصوص است، كلام او اعلايش مثمر و اسفلش مغدق است، كلامى است برتر از هر كلام، و هيچ كلامى برتر از او نمى شود، كلامى است كه مادون خود را خرد و بى مقدار مى كند.
⏮ ادامه بحث روایتی 🌺 🔸ابوجهل گفت: قوم تو به اين سخنان راضى نمى شوند تا درباره او چيزى بگويى. وليد گفت: مرا واگذار تا فكرى كنم، بعد از آنكه همه فكرهايش ‍ را كرد گفت: كلام او چيزى به جز سحر نيست، سحرى كه آن را از ديگران گرفته است، اينجا بود كه آيه (ذرنى و من خلقت وحيدا) نازل شد. 🔸و در مجمع البيان است كه عياشى به سند خود از زراره و حمران و محمد بن مسلم از امام صادق و امام باقر عليه السلام روايت كرده اند كه فرموده اند: وحيد به معناى ولد زنا است. و زراره گفته كه: شخصى به امام باقر عليه السلام عرضه داشت يكى از مردم بنى هشام (يعنى دودمان وليد بن مغيره ) در خطبه خود افتخار كرده كه من پسر وحيدم، فرمود: واى بر او اگر مى دانست وحيد چيست هرگز به فرزندى او افتخار نمى كرد. پرسيديم وحيد چيست؟ فرمود كسى است كه مردم برايش ‍ پدرى نشناسند. 🔸و در الدر المنثور است كه احمد، ابن منذر، ترمذى ، ابن ابى الدنيا در كتاب النار، ابن جرير، ابن ابى حاتم، ابن حبان، حاكم (وى حديث را صحيح دانسته ) و بيهقى در كتاب (البعث )، از ابو سعيد خدرى روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود كلمه به معناى كوهى است در آتش كه كفار هفتاد سال از آن بالا مى روند و پايين مى آيند و آن تا ابد چنين است. 🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه (ثم عبس ) فرمود: يعنى روى خود را ترش كرد، يعنى لوچه اش را آویزان نمود. ____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a