eitaa logo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
2هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
8هزار ویدیو
478 فایل
فعلا مادر شش فرزند، مشاور، نویسنده، مسیول خوابگاه دختران، علاقه‌مند به خوشبختی همه، اینجاباهم از زندگی، به حیات می‌رسیم استفاده از مطالب کانال بلااستثنا آزاد است. بگو تابگم @barannejat https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
مشاهده در ایتا
دانلود
انالله و انا الیه راجعون مادر مکرمه جناب سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان، به رحمت خدا رفت https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
بسم الله «نه فقط حظ تو» مثلا مادرباشی و خداوند سرت منت بگذارد و فرزندی صحیح و سالم، عنایت کند. بعد ذره ذره ببینی که بزرگ می‌شود، دست و پایش، قدرت می‌گیرد، قدش رشید می‌ شود. پسر اگر باشد، محاسنش بروید، دختر اگر باشد، هم‌قدت شود، پسر اگرباشد، برو بازو پیدا کند، دختر اگرباشد، به قامت عروسانه برسد. پسر اگرباشد، دختر اگر باشد، با نگاه به او بال بگیری. و این همه حظت نباشد. حظ فقط تو، نباشد. فرزندت متعلق شود به یک جامعه به یک کشور، به یک جهان. و قلبهای عالَمی همه آدم، به عشقش و قلب او به عشق آن همه آدم، بتپد و کار کند.. کارکند کارکند.. عرق بریزد.. پیر شود، ریشهایش در آسیاب خدمت، سفید شود و موهایش.. و هرروز آثار و برکتش را در دنیا یا کشورت یا کشوری ببینی و... اگر خوش شانس باشی، یا خوش شانس، باشد، شهادتش را ببینی... آخ که عجب حظی عجب لذتی.. عجب عشقی و عجب مادری باید باشی، و چه مادری‌ای،باید کرده باشی و خوش به حالت اگر چنین باشیــــــــــــــــ❤️ لابد بی وضو شیر نداده‌ای لابد هربار با السلام علیک یا اباعبدلله، یا به عشق علی اصغر، یا به نیت سربازی و کنیزی امام عصرت، شیرداده‌ای... خوش به حالت و گوارایت.. بیش از همه تقدیم به مادرشهید جمهور و مادرسرداردلها مادر تازه بهشتی سیدحسن نصرالله❤️❤️ ✍محــــــــنـــــ❤️ـــــــــا https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد اینه که هنوزم باید برای یه عده حقانیت این مردو ثابت کرد.. ـ لطفا برای ایشون و همراهان که هرکدوم ستاره درخشنده‌ای بودند، صلواتی هدیه بفرمایید. https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
🌼 به نیت رفع موانع ظهور و تعجیل در فرج مولا صاحب العصر و الزمان 🌷سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ . https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
رضایتمندیها کم کم میرسن. خداروشکر. هدف از چاپ کتاب، فقط همین بوده که حال خوبی برای مادرا و خانومها، فراهم بشه. تو کانال هم تلاشمون همینه اما بعضا مناسبتها و شرایط فضای مجازی اجازه نمیده. اما به لطف خدا،با کتاب«نغمه مادری»، ان شالله به این هدفمون رسیدیم. خدارو هزار بار شکر.برای همین هست که توصیه میکنیم برای اطرافیانتون، به خصوص دخترهای نوجوان و جوان و مامانها، هدیه بدید تا اونام به زن بودن و مادر بودنشون افتخار کنن. چرا که یکی از نقشه های دشمن، هویت زدایی از ماست، مام تلاشمون القای هویت زن ایرانی اسلامی هست که توی کتاب، با روش خلاقانه و روایت محور، روش کار کردیم. ❤️❤️❤️@almohanaa
سلام سلام سلام برای تازه رسیدهها👇 ، فعال رسانه و فرهنگ، هستم مینویسم، حافظ نصف قرآن، به خاطر وظایف اجتماعی، فعلا در خراسان رضوی زندگی میکنم و فعلا بچه محل امام رضایم یک جورهایی. اینجا دلنوشته، یادداشت و روزمرگی مینویسم. محنا، نام دیگر من است! https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741 و کتاب «نغمه مادری»، مجموعه روایتهای مادرانه ام هست که اینجا به فروش میرسه❤️😍 این هشتگها و هشتگهای مناسبتی را در محنا جستجو کنید👇 و.. ـ ممنونم که با مایید و مارو به دوستانتون معرفی می‌کنید. ☺️ https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
یکم از دنیا و مافیها فاصله بگیریم.. بیخیال .. به نظرم این لحظه‌ها ازعمر حساب نمیشه😍😍😍 محنا؛ مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه اینکه کارژاپنیها صد در صد درست باشه ولی قطعا اموزش قدردانی کار درستی هست. وقتی که ژاپنی ها می خوان به بچه هاشون احترام به زحمات پدر رو آموزش بدن. این تصاویر رو بهشون نشون میدن. ❇️محنا؛ مهنایتان❇️ https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
بسم‌الله 🔹بچه‌ها همه رفته‌اند به روضه و من و فسقلی کوچکِ واکسن زده، نشسته‌ایم به استراحت. البته که فرصتی است برای اینکه کارهای عقب افتاده را انجام بدهم. 🔹به عنوان مادرچند فرزند قد و نیم قد، خیلی طبیعی است که گاهی وقتها به دنبال استراحت بگردیم. از زمان بعضی مسائل بزنیم، تا بتوانیم به استراحت همراه با سکوت برسیم. این نه نشان دهنده پشیمانی است، نه نشان دهنده اینکه مادر خوبی نیستیم. 🔹این یک حق است. یک کار درست که متاسفانه نپرداختن به آن، آسیب‌های زیادی داشته. مثل مادرهایی که گاه حتی با وجود یک یا دو فرزند، خسته شده‌اند. مثل کسانی که دچار افسردگی یا رکود شخصیت شده‌اند مثل بعضی مادرها که تلاش می‌کنند تا از خانه و بچه‌ها فرار کنند و بعضی در این مسیر حتی ممکن است تا پای ازدواج زودهنگام دختر یا پسرشان هم بروند. 🔹اما واقعیت این است که وقتی بخواهی مادر خوبی باشی، در کنار حق همسر و حق فرزند، به خصوص نوجوان که انرژی و اعصاب مضاعفی دارد، حق نفس هم هست. 🔹نفسی که باید زمانی برای تنهایی و تفریحش داشته باشد، تا رشد کند، تا بهتر عمل کند، تا بتواند درست و به جا در برخورد با دیگران عمل کند. 🔹این است که از همه برادران، همسران درخواست عاجزانه می‌کنیم، گاهی وقتها، شرایط را با گرفتن فرزندان، با بیرون رفتن دو نفره با همسر، با فراهم کردن شرایط برای پرداخت همسر به خودش مثل دورهمی دوستانه، آرایشگاه، باشگاه، فراهم کنید و البته اعصاب آرام و لبخند ناشی از رضایت همسرتان، هم گوارای وجودتان. ❇️محنا؛ مهنایتان❇️ https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
...و ناگهان چقدر زود دیر می‌شود وقتی سرشار از انرژی جوانی هستی و گمان میکنی با سرعت نور به قله های رشد و پیشرفت میرسی ودوست داشتنی ترین من اول از همه برای خودت و بعد برای تمام جهان و حتی به گرفتن جایزه ی نوبل فکر میکنی ... اما ...ناگهان چقدر زود میبینی که دیر شده و ...تو مادر ۴ فرزند و یا بیشتری و همه ی روز مشغول بدو بدو در چند متر خانه و سر و کله زدن با جامعه ی ۵ نفری و ... و هر شب در آرزوی خواب آرامی جهت تجدید قوا برای فردای تکراری بچه داری و خانه داری و .... و اینها چقدر با آرزوها و اهداف و افکار و آنچه قله ی رشد تو بوده فاصله دارد ... اما .... اما.... نفس ازدواج و همسری و مادری درین سالها به تو می آموزد که مسیر رشد همیشه انچه نیست که در جوانی برایت ارزش بوده بلکه رشد و پیشرفت همین تغییر مسیر هست حالا من یک همسرم و من یک مادرم و باید دنبال رشد و پیشرفت در همین قالب که هستم باشم من ..باید ..هیچ بهانه ای برای رسیدن به رشد نداشته باشم‌ یعنی راستش وقت ندارم من با گوشت و پوستم لمس کرده ام که ناگهان چقدر زود دیر می‌شود و من اگر همین لحظه را از دست بدهم و اگر همین لحظه آرامش نداشته باشم سهم من یک دنیا حسرت هست و من فراری ام از حسرت چون‌منبع انرژی همین جامعه ی ۵ نفره ی خانواده ام فورواردی محنا، مهنایتان https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
نه ماه منتظر مانده بود. نور؛ تمام این نه ماه، لحظه به لحظه چشم کشیده بود تا بالاخره چشمش به دوقلوها روشن شود. خودش لاغر بود و داشتن دوقلو در شکم همیشه کوچکش کار آسانی نبود آن هم با این شرایط تحریم و کمبود غذا و مخلوط آرد و علوفه. سختی ای بود که گاهی مادرها، از آن شانه خالی می‌کنند اما نورا و محمد تصمیم گرفته بودند قدر نعمت را بدانند و ناشکیبا نکنند. نور تا آخر هم غر نزد فقط گاهی وقت و بی وقت که باید جابه جا می‌شد^مثل همه زنهایی چون خودش_ نفسش از درد و فشار در سینه حبس می‌شد و بعد با آهی که سعی می کرد محمد را بیدار نکند، جا به جا می‌شد. بالاخره این نه ماه با تمام اضطراب‌های موشک‌های ناگهانی و غم و اندوه شهادت پدرها و مادرها و نزدیکان گذشت. بالاخره نور، بارشیشه اش را به سلامتی زمین گذاشت. هردو باهم زل زده بودند به دستهای کوچک دوقلوها. چشمهایشان،لبهای کوچک و تشنه و منتظرشان.اندام کوچک و نحیفشان که میان این موشکباران سالم مانده بودند. نورا نفس عمیقی کشیده بود و به سجده رفته بود و خدا را شکر کرده بود تا اینکه... تا اینکه امروز صبح بابای دوقلوها رفت برای گرفتن شناسنامه. خیلی ذوق دارد پدری که نه ماه انتظار تولد کشیده.پشتش گرم می‌شود به فرزندانش.آن قدر که مهم نباشد از آسمان آتش می‌بارد یا موشک. بدود و خودش را بالاخره به دو میز کوچک ثبت احوالی برساند که احوالی برایش نمانده بس که شهادت به جای تولد ثبت کرده. 🔹مامور،مرد را که دید و برق شادی را توی نگاهش، ذوق کرد.مثل مَرد. خوب بود که جوان‌ها میان این آتشباران هفت هشت ماهه، هنوز شوق زیستن داشتند.شوق مبارزه و مبارز پروراندن. اما خب دیگر دنیا برای همه تلخ است این چندماه برای فلسطینی‌ها تلختر. اما چه باک! هنوز مشعل المپیک روشن است. 🔹محمد فکرش را هم نمی‌کرد که بلافاصله بعد از برگشت پیش دوقلوها و مادرشان، یانی فقط ساعتی بعد از ثبت تولد، قرار باشد مهر قرمز شهادت، کنار اسم دو فرزندش، بنشیند... فقط یک کلمه توانست بگوید:"صلی الله علیک یا اباعبدلله." و زانوهایش خم شد... از نور، نگویم... از دل ✍محنا محنا؛مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1692008458Ce01f99cefb
❁ـ﷽ـ❁ هر گروهی را باز میکنی هر کانالی را که میخوانی حرفِ رفتن است حرف گذر و بلیت و کتانی و چفیه و تاول و... و در این میان، از من بپرسی، می‌گویم آن گروهی که بیش از همه تحت فشار است هستند... یک مرد اگر بتواند که میرود. اگر نتواند، راحت میگوید: امسال پولش نیست نمیروم، مرخصی ندارم نمیروم،... اما یک مادر هزار هزار بار با خودش درگیر است! همه ذرات قلبش کشیده شده سمت عراق، روحش پر کشیده سمت کربلا، پای دلش گام گذاشته در مشایه اما خودش… درگیر درگیر درگیر از یک طرف نگران گرما، گرمازدگی، نبود جا، بیماری، سختی و بی تابی بچه‌ها، خبر شیوع سرخک در عراق، خبر تب دنگی، غذاهای غیرباب میل بچه‌ها و... مگر مسئولیت مادری کم چیزی است؟ از یک طرف مدام خودخوری و خوددرگیری که: اینهمه آدم می‌روند! چرا نمی‌ترسند؟ تو چرا نگرانی؟ لابد من ایمانم مشکل دارد، لابد من آنقدری خریدنی نیستم، من به چشم مولا نیامدم، من بی لیاقتم، من عافیت طلبم و.... حالا اگر باردار باشد که بدتر: فلانی هم باردار بود اما رفت! زمینی هم رفت! تو مگر این بچه را برای همین راه نمیخواهی؟ تو ترسویی، تو وسواس داری، تو روز روزش جا خواهی زد... ━━━━━━━ ⟡ ━━━━━━━ اینهمه فشار از کجا می آید؟ چه شده که اگر کسی این امر مستحب (ولو رزمایش تمدنی) را انجام ندهد، تا این حد خودش را تحت فشار میگذارد؟ یا حتی توسط دیگران قضاوت میشود؟ برچسب میخورد؟ چرا اگر یک مادر بخاطر خوف ضرر منطقی، بخاطر حفظ امانتش، برای جنینش، برای فرزند شیرخواره‌اش، راهی این مسیر نشود، کارش قابل دفاع نباشد؟ عذاب وجدان بگیرد؟ خودش را جامانده بخواند؟! خب! باشد اصلاً بگویید بحث عشق است و عشق منطق ندارد! (؟؟) بفرمایید که آیا این ما جمعیت دلداده عاشق، برای امور دیگر دینی و شعائر اسلامی هم همنقدر مشتاق و بی تابیم؟ همینجور هرطور شده جور میکنیم که بشود؟ روزی پنجاه و یک رکعت نمازمان هم به راه است؟ آیا برای واجبات هم همین طور دست و پا میزنیم؟ آیا برای کارهایی که حتماً و یقیناً درست و لازم هستند اما گاهی حتی دیده هم نمی‌شوند هم اینطور بی قراریم و دل به فکر؟ آیا در پی ترک واجبات و ارتکاب محرمات هم همنقدر خوددرگیری و عذاب وجدان به سراغ ما می‌آید؟ ━━━━━━━ ⟡ ━━━━━━━ حس حسرت درونی، حس درد از فراق، حس دیدن سیل مشتاقانی که جای تو بین‌شان خالیست، بسیار بزرگ است، زیباست، رشد دهنده است اما چقدر از سهمِ این شورِ رفتن ها و جانماندن(؟) ها، مال جوزدگی و «وای خب همه دارند میروند» است و چقدر مال خودم؟ چقدر مال رابطه من و امامم؟ معرفتم؟ و البته همین حرفها هم میشود یک فشار دیگر برای مادری که عازم است! نکند من برای دل خودم میروم؟ نکند من برای هوس خودم بچه‌ها را به سختی می اندازم؟ نکند.... ━━━━━━━ ⟡ ━━━━━━━ همه جا حرف رفتن است. اما سخت ترین انتخاب، مال مادرهاست… همان‌ها که از اولین روزی که آن چند سلول کوچک مهمان وجودشان شدند، طنابی از مهر، از عشق، از مسئوليت، از رشد، از نور به پایشان بسته شد! فراغ و فراغت واژه‌ای بیگانه شد و برای همیشه، وجود این امانت‌ها، شد یکی از مؤثرترین عوامل و مؤلفه‌ها در تصمیم‌های کوچک و بزرگ زندگی… ✍ هـجرٺــــ | د. موحد بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 پی‌نوشت: من هم مادرم، هم معتقد به شعائر، هم پياده روی اربعین رفتم و میروم؛ با بچه و با بارداری و... اما اگر در اطرافم یک مادر پای‌بند فرزند شیرخوارش شده، اگر کسی باردار است، به او تذکر میدهم خود را جامانده و کم لیاقت نداند! او و جاماندگی؟ بی لیاقتی؟! او دارد «شیعه پروری» می‌کند! کاری که هزاران نفر از کربلارونده‌ها نمی‌کنند و از آن -به هزارتوجیه- سرباز میزنند! کاری که از عهده هیچ شیرمردی برنمی‌آید! کاری که خودِ خودِ خدمت به عشاق الحسین و انصارالحسین و است… (=گمنام ها) ! محنا؛مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1692008458Ce01f99cefb
☺️سلام خدمت عزیزان تازه وارد خوش اومدید😍 با هشتگها، جستجو کنید محنا، مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
خانه شادی.mp3
9.41M
فقط با شاد کردن کودکان، به نقاط خاصی از بهشت وارد می‌شین که برای بقیه قفله ! توروخدا این قصه رو جدی بگیریم... والبته که هرشادی منظور نیست!!! | محنا، مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
بسم الله پیشنهاد خب بالاخره خونه هم سر و سامونی گرفت... دیروز یک کشف و تجربه جدید کردم. اونم این بود که ناچار بودم مطالعه کنم و خب اشعار گلستان و بوستان بود. هیچی دیگه فکر مادرانه‌ای که به ذهنم رسید، این بود که بلند بلند و باحالت طنز برای بچه ها بخونم و همزمان باهاشون بازی کنم. بازی یعنی شیطنت و دست و پا گرفتن وشوت کردن و اینا.. 😍😍خلاصه جاتون خالی حس خوبی بود. 🥳🥳🥳یک ساعتی در اوج سروصدا و بازی، هم مطالعه‌ام رو کردم هم به بچه ها یه حالی دادم و نگم براتون که چقدر حس خودم خوب شد.. اشعار سعدی هم که عاشقانه و.. 👍👍خلاصه اومدم اینجا پیشنهاد بدم وسط سرشلوغیاتون، گاهی وقت خالی کردن هم نمی‌خواد، فقط یه ذره مدیریت و خلاقیت می‌خواد.. 👌👌برید امتحان کنید و لذت ببرید و در عین حال از مطالعه و رشد فردی هم غفلت نکنید تا وقتی به خودتون می‌آیید، خودتون رو قربانی نبینید! محنا، مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
بسم الله *معرفی* 🔹تصویر روزانه‌ام همین است. نه این‌که فقط کتاب بخونم. نه اینکه فقط بچه‌داری کنم. 👈به لطف برنامک‌هایی مثل طاقچه، حالا ما مادرهای یک تیر و چند نشان، راحت تر می‌توانیم به همه چیز برسیم. ❇️این روزگار با کلاس‌های درس سخت و آسونش، به من آموخت برای وقت داشتن، هیچ شرایطی، نه مانع است، نه دلیل. 👈به من آموخت آدم‌ها واقعا مختارند و در کل زندگیشان در دنیا و آخرت نان همین اختیارشان را می‌خورند. 👈و آموخت همین اختیارها، هم قد و قواره آدم را، هم وزنش را، هم عملکردش را، هم ارزشش را می‌سازند. 🔹 فهمیدم دلیل نرسیدن به خیلی کارها، وقت تلف کردن، ارزش قائل نشدن، برای وقت و برای آن کار است و فهمیدم انگیزه حرف اول را می‌زند. ❇️همانطور که اهل بیت هم فرموده اند:«کسی که دنبال چیزی باشد، عاقبت به آن می‌رسد.» 👈راستش ترسیدم کسانی که فکر می‌کنم از آنها بهترم، در تلاش کردن پیشی بگیرند و آن وقت من به خاطر تنبلی از چشم خدا بیفتم و آنها با زرنگی و پر تلاشی، عقب افتادگیشان را جبران کنند و قصه تلخ لاکپشت و خرگوش، بشود قصه زندگی‌ام. 👈برای همین است که تمام عزمم را جزم کرده‌ام برای این که جمع ببندم بین مادری و تلاش. مادری و موثر بودن در اجتماع، مادری و تحصیل، مادری و حفظ قرآن، مادری و.. 😍هرچند مادری، اصل هویت من است و اولین کلمه برای شناخت من، من خودم را اینطور معرفی می‌کنم؛ باافتخار، مادر، یک زن مسلمان و انقلابی ایرانی.. ✍محنـــــــ❤️ـــــــا محنا، مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه‌ها می‌بینند، 👀👀👀 بچه‌ها تکرار می کنند... به خصوص شما دوست عزیز👩👨‍🦰 که پدر و مادر هستی!!!! محنا، مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
بسم‌الله *این روزها* 🔹این چند وقت برنامه عوض شده. از یک مادر اسماً خونه دار تبدیل شده‌ام به یک مادر که باید بیرون بیرون برود و به جای بچه‌های خود، چهل پنجاه تا نوجوان و جوان را هم، مادری کند. خوشحالم بابت اینکه این زمینه برایم مهیا شده دوست داشتم بتوانم دست کسانی غیر بچه های خودم را بگیرم. می ترسم اما. به خاطر اینکه همه چیز ممکن است. اگر در خانه مراقب دل دو نوجوانم بودم، اینجا با پنجاه و چند نوجوان و جوان طرف هستم. دنیای بچه‌ها، اما دنیای پاکی است. درگوشه‌ای از این زمین، با دل کشیدن از خیلی لذتها، با دوری و فراق گاهی چندماهه از خانواده‌هایشان، نشسته‌اند درس می‌خوانند تا سرباز شوند. دل کنده‌اند از آغوش گرم پدر و مادر. دلبسته‌اند به مسیر. اینها خوب است. گاهی هم کاری پیش می‌آید و من حس شیرین تعلیم دیدن در تمام این سالیان، برای این لحظه‌ها را می‌چشم. فقط خداکند خیال نباشد. مثل وقتی یکی از دخترها، روی زمین افتاده بود و بچه‌ها جوری گفتند:«قلبش» که گفتم شاید باید آمبولانس خبر کرد. اما خدا رحم کرده بود. دختر زیربار فشار روانی شدید از داغ بستگانش و تخلیه نکردن احساسات به دلیل مراعات بقیه، تحت فشار بود. آن قدر که دست و قلبش درد گرفته بود.یا این طور فکر می‌کرد. اول بغلش کردم.لازم نبود کاری کنم با یکی دو جمله اشک‌هایش شانه‌هایم را خیس کرد. باکی نبود. شانه پرورانده‌ام برای همین لحظه‌ها. باید تخلیه می‌شد. باید مادری می کردم. اشک‌هایش که بند آمد با چندتا از هم حجره‌ای هاش، سر به سرش گذاشتیم. شوهی کردیم و خندیدیم. پرسیدند و کمی از زندگی‌ام گفتم. جالب بود برایشان. بین خودمان بماند ولی وقتی فکر می‌کنم کسی ابتدای مسیری است که من پیموده‌ام، از فکر تکرارش، خسته می‌شوم. به او گفتم یاد بگیرد احساساتش را فقط تلمبار نکند. اشک بریزد به اندازه. اگر شد برای روضه و پای آن، بهتر. چون خطر افسردگی را دور می‌کند. گفتم اگر نشد یک کاغذ و قلم داشته باشد، احساساتش را بی کم و کاست، بنویسد، یا بکشد یا خط خطی کند یا با خط ناخوانا بنویسد و بعد بسوزاندـ گفتم قلب باید آزاد و سبک باشد، تنفس عمیق هم تا حدی میتواند کمکش بکند به شرط آنکه بارش، سبک باشد. نیم ساعت وقت ارزشش را داشت. حالا دختر به جای چهره عبوس چهل ساله، باز با نشاط شده بود. بیست و چهارساله. دختر می‌خندید. این بار شاد. محنا، مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741