🖊اخلاق صدوری و اخلاق حلولی
✍به قلم #استاد_موالی_زاده :
سلسله یادداشت های امتداد حکمت ( فلسفه و اخلاق)
🔸بی شک یکی از امتدادهای عملی فلسفه و حکمت ،در علم اخلاق و تربیت نمایان می گردد . از این رو ، مسلک فلسفی ما تاثیر مستقیم بر مکتب اخلاقی و تربیتی ما خواهد داشت .
روش اخلاقی مبتنی بر مکتب فلسفی مشاء با روش اخلاقی مبتنی بر مکتب حکمت متعالیه قطعا تفاوت خواهد داشت . البته علم اخلاق در وضعیت کنونی که در آثار غزالی ، ابن مسکویه ، خواجه طوسی و نراقی شاهد هستیم ، در فضای فلسفه ارسطویی شکل گرفته است .
🔹علم اخلاق در فلسفه مشاء از مساله کیف نفسانی در باب مقولات عشر آغاز می گردد « علم الاخلاق يبتدئ من نوع من أنواع الحال و الملكة، من مقولة الكيف »(کتاب نجات بوعلی سینا )اما در حکمت متعالیه ، علم اخلاق را باید در حرکت جوهری نفس و اتحاد علم و عالم و معلوم جست .
از این رو اخلاق برگرفته از انسان شناسی مشائی بر ثبات جوهر انسانی و تغییر در ناحیه صفات و عوارض آن ذات (حیوان ناطق) مبتنی است بر خلاف اخلاق بر گرفته از انسان شناسی حکمت متعالیه که به دنبال حرکت تدریجی جوهر انسان در راستای ملکوت و توحید می باشد .
📌در اخلاق ارسطویی ، صفات و ملکات همانند علم در جوهر ثابت انسان حلول می کنند یعنی انسان ها مانند خانه هایی هستند که در جوهر یکسانند و تفاوتشان در تزیینات ظاهری و دکور و نقاشی هر یک از آنهاست .لذا تفاوت ذات انسان ها در تخلیه از رذائل و تحلیه به فضائل است .
اما در اخلاق صدرایی ، نفس ، خود را از درون می سازد و صفات نفس صدوری و معلول نفس هستند و از بیرون اضافه نمی گردند در نتیجه مراتب وجودی انسان ها مختلف خواهد شد و دیگر نمی توان انسان را نوع واحد (حیوان ناطق) برشمرد بلکه انواع می باشد .
🖇«تربیت» در اخلاق ارسطویی همانند صنعت است که با فشار از بیرون ، شکل ظاهری جسم تغییر خواهد کرد بی آنکه ذات تغییری یابد بر خلاف حکمت متعالیه که تربیت را به معنای پرورش می داند که با رشد و نمو از درون همراه است و تغییر تدریجی ذات انسان را به همراه دارد .
🖊نسبت اخلاق ارسطویی با توحید
🔹توحید در اخلاق ارسطویی مقصد نیست و بر محتوا و روش های آن تاثیری ندارد زیرا ارسطو و پیروان وی در تعادل بخشیدن به قوای نفسانی ،تنها منافع دنیایی را لحاظ کرده اند.
از این رو ، اخلاق ارسطویی با الحاد سازگاری دارد . روح را بزرگ می کند نه بزرگوار . «دیل کارنگی» در مباحث اجتماعی، «ماکیاول» در روش سیاسی و «آدام اسمیت» در متد اقتصادی می توانند از آن اخلاق بهره گیرند بی آنکه توجهی به توحید داشته یا حتی ضد آن باشند .
🔺در اخلاق ارسطویی به سبب بی توجهی به مقصد بودن توحید ، «من» و منیّت حتی پس از تعادل قوا از میان نمی رود و محور می ماند . این مکتب اخلاقی ظرفیت سوق دادن انسان به ذات لاحد احدیت را ندارد . تحلیلی از قرب الهی ارائه نمی دهد و فهمی از تجلی و نمود و اشراق ندارد .
📌لذا تلاش فیض کاشانی در تهذیب اخلاق ارسطویی در ضمن تهذیب کتاب احیاء علوم غزالی کافی نیست و اخلاق ارسطویی نیازمند بازخوانی در نظام توحیدی می باشد .
#امتداد_حکمت
#اخلاق
#فلسفه
@almohkamat