eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
165 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
164 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
گل نرگس: °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ((فقط تو را می خواهم)) ❤️دل توی دلم نبود. دلم می خواست برم حرم و این رو با آقا تقسیم کنم. شاد بودم و شرمنده، شرمنده از ناتوانی و شکست دیشبم و غرق شادی! دیگه هیچ چیز و هیچ کس نمی تونست من رو متقاعد کنه که این راه درست نیست. هیچ و ای، هر چقدر قوی تر از عقل ناقص و اندک خودم. 💙هر چند دلم می خواست بدونم اون جوان کی بود، اما فقط خدایی برام مهم بود که اون جوان رو فرستاد. اشک شادی، بی اختیار از چشمم پایین می اومد. دل توی دلم نبود و منتظر که مادرم بیدار بشه اجازه بگیرم و اطلاع بدم که می خوام برم حرم. 💛چند بار می خواستم برم صداش کنم، اما نتونستم. به حدی شیرینی وجود خدا برام شیرین بود که دلم نمی خواست سر سوزنی از چیزی که داشتم کم بشه. بیدار کردن مادرم به خاطر دل خودم گناه نبود، اما از معرفت و احسان به دور بود. ساعت حدود ۸ شده بود. با فاصله، ایستاده بودم و بهش نگاه می کردم. 💜مادرم خیلی دیر خوابیده بود، ولی دیگه دلم طاقت نمی آورد. – خدایا، اگر صلاح می دونی؟ میشه خودت صداش کنی؟جمله ام تموم نشده مادرم چرخی زد و از خواب بیدار شد. چشمم که به چشمش افتاد، سریع برگشتم توی اتاق. ❤️نمی تونستم اشکم رو کنترل کنم، دیگه چی از این واقعی تر؟ دیگه خدا چطور باید جوابم رو می داد؟ برای اولین بار، حسی فراتر از محبت وجودم رو پر کرده بود. من، عاشق شده بودم. 💚– خدایا، هرگز ازت دست نمی کشم. هر اتفاقی که بیوفته، هر بلایی سرم بیاد، تو فقط رهام نکن. جز خودت، دیگه هیچی ازت نمی خوام. هیچی ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه ((دنیای من)) 💚دنیای من فرق کرده بود. از هیچ چیز و هیچ کس نمی ترسیدم، اما کوچک ترین گمان، به اینکه ممکنه این کارم خدا رو برنجونه یا به گردنم بشه، من رو از خود بی خود می کرد. و می بخشیدم، راحت تر از هر چیزی. 💙هر بار که پدرم لهم می کرد یا سعید همه وجودم رو به آتش می کشید، چند دقیقه بعد آرام می شدم و بدون اینکه ذره ای پشیمان باشن. ـ خدایا ! بندگانت رو به خودت بخشیدم. تو، هم من رو ببخش. ❤️و وجودم رو فرا می گرفت. تازه می فهمیدم معنای اون سخن عزیز رو :– به بندگانم بگو، اگر یک قدم به سمت من بردارید، من ده قدم به سمت شما میام. 💛و من این قدم ها و نزدیک تر شدن ها رو به چشم می دیدم. ، و به بنده ای که کوچک تر از بیکران بخشش خدا بود. حالا که دیگه حق سر کار رفتن هم نداشتم. تمام وقتم رو گذاشتم روی مطالعه حرف هایی که از آقا محمدمهدی شنیده بودم. 💜و اینکه دلم می خواست خدا را با همه وجود و همون طور که دیده بودم به همه نشون بدم. دلم می خواست همه مثل من، این عشق و محبت رو درک کنن و این همه زیبایی رو ببینن. 💚کمد من پر شده بود از در جستجوی سوال های مختلفی که ذهنم رو مشغول کرده بود. چرا خدا از زندگی ها حذف شده؟ چه عواملی فاصله انداخته؟ چرا؟ چرا؟ ❤️من می خوندم و فکر می کردم، و خدا هم راه رو برام باز می کرد. درست و غلط رو بهم نشون می داد. پدری که به همه چیز من گیر می داد، حالا دیگه فقط در برابر کتاب خریدن هام غر می زد. 💙و دایی محمد، هر بار که می اومد دست پر بود. هر بار یا چند جلد کتاب می آورد یا پولش رو بهم می داد یا همراهم می اومد تا من کتاب بخرم. بی جایی و سرگردانی کتاب هام رو هم که از این کارتون به اون کارتون دید، دستم رو گرفت و برد… پدرم که از در اومد تو، با دیدن اون دو تا کتابخونه، زبونش بند اومد. 💛دایی با خنده خاصی بهش نگاه کرد. ـ حمید آقا، خیلی پذیرایی تون شیک شد ها اول، می خواستیم ببریم شون توی اتاق، سعید نگذاشت. . ✍ادامه دارد...... 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهاردهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها بود. از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شد براي يك لحظه نگاهش به پسر همسايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد. 🔸چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شد. اين بار تا ميخواست از دختر خداحافظي کند، متوجه شد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهيم شروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود. اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواد هات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعاً اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که... 🔸جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستي، من امشب تو با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر کني، ديگه چي ميخواي؟ جوان که سرش را پائين انداخته بود خيلي خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه. ابراهيم جواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناسم، آدم منطقي وخوبيه. جوان هم گفت: نميدونم چي بگم ، هر چي شما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت. 🔸شب بعد از ، ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و مناسبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هستند که بايد جوا نها را در اين زمينه کمک کنند. حاجي حر فهاي ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پسرش زده شد اخمهايش رفت تو هم! ابراهيم پرسيد: حاجي اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فرداي آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... 🔸يک ماه از آن قضيه گذشت، ابراهيم وقتي از بازار برميگشت شب بود. آخر کوچه چراغاني شده بود. لبخند بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوستي شيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کرده. اين ازدواج هنوز هم پا برجاست و اين زوج زندگيشان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🍃🌹
❣بخونید میده❣ اگر از کسی به تنگ آمده ای، او را خوار مساز؛ بهترین راه آن است که چند روزی کنی. گاهی را از تار عنکبوت میگیری تا خیلی آرام رهایش کنی،شاپرک میان دستانت له میشود.... نیت تو کجا و سرنوشت کجا هنگامی که ای ،بدان جایی در اعماق وجودت ،حضور " خدا " را فراموش کرده ای... ها، تنها مهاجرانی هستند که هر گز بر نمی گردند هرگز! ﮔﻼﯾـﻪ ﻫﺎ ﻋﯿﺒﯽ ﻧـﺪﺍﺭد ... اما ﻫــﺎ ﻭﯾـــ ــﺮﺍﻥ ﻣﯿـکند سه چیز را نگه دار: گرسنگیت را سر سفره دیگران زبانت را در جمع و چشمت را در خانه دوست . . عاشــق طرز فکر آدمهـــا نشویــد آدمهـــا زیــبا فکـــر میکنند زیـــبا حرف میزنند امـــا زیــبا زندگـــی نمیکنند. مراقب باش بعضی حرف ها فقط قابل بخشش هستند نه فراموش شدن! آرزوهایت را کنار نگذار دنیا بالاخره مجبور می شود با دلت کنار بیاید!
🍃 ✍متأسفانه خواب ما اورپائی شده و آسیب زیادی به مردم زده است، زیرا مردم تا نیمه و بعد از نیمه شب بیدارند و بعد از نیمۀ شب و هنگام بین الطلوعین و صبح ها می خوابند و این کار سخت اشتباه است!!!!! ✍ خواب درست خواب است، زیرا پیامبر اکرم میفرمایند: لا سَهر بَعدَ العِشاءِ الآخرة یعنی بعد نماز عشا (حدوداً یک ساعت بعد از غروب) کسی حق ندارد بیدار باشد. ✍ولی بر خلاف سبک زندگی غربی مردم را به بیداری بعد از نیمه شب یا آخر شب تشویق می کند. دانشمندان دریافتند که خواب اول شب برای بدن است و عامل تولید مواد لازم و مورد نیاز بدن است 🍃خواب اول شب هر ساعتش معادل نُه ساعت خواب در زمان دیگر است.🍃 خداوند شب را برای خلق فرموده ولا بد تاریکی برای انسان و انواع حیوانات و گیاهان خوب است که تاریکی را خلق فرموده است. در گذشته زمین دو آفتاب داشته، ماه هم آفتاب بوده که خداوند در سوره إسراء می فرمایند: فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً، آفتاب شب را خاموش کردیم و آفتاب روز را روشن گذاشتیم. مردم باید توجه داشته باشند که روشنائی در شب مطلوب نیست و ساعت بیولوژیک بدن را بهم می زند . مردم عزیز هر چه زودتر چراغ ها را خاموش کنند و به تلویزیون، موبایل و کامپیوتر نگاه نکنند، زیرا سیستم بدن را می کند. در مقابل بین الطلوعین بیدار باشند، چون خواب بین الطلوعین شوم است و عامل کم خونی و غلبه است. ✍ در مقابل می توانند قبل از ظهر بخوابند که خواب است، و خواب بعد از الظهر خواب است. 🍃🌹 با دو وعده غذا خوردن و خوابیدن اول شب زندگی سالم را تجربه کنید و بدانید که با این برنامه زندگی شما به یک چهارم تنزل می کند و روزی شما بیشتر می شود، زیرا طبق آیات قرآن و روایات اهل بیت روزی اول صبح بین افراد بیدار تقسیم می شود، خداوند در سوره ذاریات می فرماید: وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا. فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا.
🌷چگونه بودن عمل خود و دیگران را تشخیص دهیم؟ مصداق عمل خالص در کلام علیه السلام چیست؟ کسی که فقط برای خدا عملی را انجام دهد، هرگز نزد دیگران بازگو و تعریف نمی کند، بلکه با تمام توان می کند تا بین خود و خدای خود بماند. 🌷این روش زندگی وصف ناپذیر و و صبوری و درونی عمیق در پی دارد. ☘️عمل غیرخالص برای نشان دادن به دیگران هست،که عامل، مدام در تلاش به فهماندن آن به دیگران هست تا او را به خوب بودن بستایند. 🍃در واقع محتاج دیگران هست و عمل را نیز برای دریافت تعریف و و انجام می دهد.
❤️🌸🌸🌸🌱🌺🌺 ❤️بى‌اختیار اشک مى‌ریختم ⏳ پس از ۱۵ سال در فرودگاه: 🔹 توى ماشین من یک وقتى خدمت خود امام هم گفتم همین را. همه خوشحال بودند، مى‌خندیدند، بنده از نگرانى بر آنچه که براى امام ممکن است پیش بیاید بى‌اختیار اشک مى‌ریختم و نمى‌دانستم که براى امام چى ممکن است پیش بیاید. چون یک تهدیدهایى هم وجود داشت. 🔻بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم، با آن تفاصیل امام وارد شدند. به مجرد این‌که آرامش امام ظاهر شد نگرانی‌ها و اضطراب ما به کلى برطرف شد. یعنى با خودشان به بنده و شاید به خیلى‌هاى دیگر که نگران بودند، آرامش . 💗وقتى که بعد از سال‌هاى متمادى امام را من زیارت مى‌کردم آن‌جا، ناگهان خستگى این چند ساله مثل این‌که از تن آدم خارج مى‌شد. 🔺احساس مى‌شد که همه‌ى آن آرزوها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعى و 'پیروزمندانه این‌جا در مقابل انسان تبلور پیدا کرده. ۱۳۶۲/۱۰/۲۴ 🔺در واقع «فَاِذا دَخَلتُموهُ فَاِنَّکم غالِبونَ» با ورود امام همان مطلبی که خدای متعال به اصحاب موسی فرمود، در مورد اصحاب امام بزرگوار ما تحقق پیدا کرد. وقتی وارد شد، خدای متعال غلبه را ثبت کرد و تمام شد. ۷۵/۱۱/۱۲ @alvane
📖 نــڪـتــه‌هــای نـــ✨ـــاب قـــــرآن 📖 🍃⚘ ازدواج و آرامــش ⚘🍃 📖 قرآن می‌فرماید که یکی از آیات بزرگ الهی است و بعد هم از بین تمام فوائد ازدواج فقط یک مورد رو ذکر می‌کند، که معلوم می‌شود مهم‌ترین فائدهٔ ازدواج است 🌼 وَ مِنْ آیٰاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوٰاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهٰا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً 🌼 🌸 از آیات و نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان، همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنها پیدا کنید و میان شما و همسرانتان علاقهٔ شدید و رحمت قرار داد 📖 سوره روم، آیه ۲۱ 🍃 بنابراین زن و شوهر باید مایهٔ همدیگر باشند، نه مایهٔ تشنّج و اضطراب همدیگر 🌹 قابل توجه زوج‌هائی که مدام جنگ اعصاب دارند تو خونه 🌷 هـدف از ازدواج فقط ارضای غریزهٔ جنسی نیست 🍃 بلکه هـدف اصلی رسیدن به یک آرامش جسمی و روانی است 🍃 لِتَسْکُنُوا إِلَیْهٰا 🍃 به دست آوردن سکینه و آرامش هر ازدواجی هدیه می‌خواد معمولاً به عروس و داماد هدیه می‌دهند 🌷 دنباله‌ آیه می‌فرماید که هدیه‌ خدا به عروس و داماد این است 🍀 مـودّت و رحمـت 🍀 💐 این قسمتِ آیه نشان می‌دهد که رابطهٔ زن و مرد در خانه باید بر اساس مودّت و رحمت باشد 💐 مودّت یعنی: به هم‌ علاقهٔ شدید داشته باشند و عاشق همدیگر باشند 💐 رحمت یعنی: به یکدیگر رحم کنند و دلسوز هم باشند آن وقت اگر این مودّت و رحمت در زندگی حاکم بشود، اون آرامشی که اول صحبتش بود در زندگی مشترک خودش را نشان می‌دهد و دائمی می‌شود یه زنـدگی پُر از آرامـش به همیـن سـادگی 🌷 پس این دو جملهٔ کلیدی یادمون باشه: 1⃣ ازدواج برای رسیدن به آرامش است 2⃣ نشانهٔ ازدواج مؤفق محبّت و رحمت در بین همسران است